Just came in ...

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
Three Mullahs found a bag of money and were deliberating what to do with it. All three agreed that some of the money should go to God, but how much?
The first Mullah suggested they draw a line on the ground and then toss the money up in the air, the money that lands to the right is God's money, and money that lands to the left they get to keep. The second Mullah suggested they draw a circle on the ground and toss the money up in the air. Money that falls in side the circle is God's money and they rest is theirs. The third Koskesh said, no no, we just toss the money up in the air, and what God wants he keeps, and the rest is our.
 
Likes: Bache Tehroon

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
سوپری محلمون "پوست پسته" میفروشه کیلویی ١٠هزار تومن
ازش پرسیدم پوست پسته چه صیغه ایه دیگه؟
میگه: یکی اینکه قاطی پسته ها کنی بزاری جلو مهمون که زیاد نشون بده
دوم اینکه بزاری جلو در خونه قاطی آشغالا که مردم فکرکنن پسته خوردین
منم دیدم راست میگه ۵ کیلو خریدم
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
مردی که کونش میخارید از حکیم پرسید: چگونه عیب خودم را بشناسم؟!

حکیم گفت: کافیست یک عیب زنت را به او بگویی و خواهی دید که تمام عیب های خودت ، پدرت ، خار و مادرت و بستگانت را به تو خواهد گفت
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
حیف نون مُرغ فروشی میزنه ، یه زنه میاد میگه: آقا دوتا مرغِ ایرانی بده 😎

حیف نون دوتا مُرغ میاره ، زنه دست میکنه تویِ ک‍.ونِ مرغه و میگه: این برزیلیه

دوتا مرغ دیگه میاره بازم زنه دست میکنه توی کـ.ونِ مرغ میگه: این استرالیایه

حیف نون عصبانی میشه میگه: اصلاً مرغ نداریــــمممم
زنه میگه: واااا چه بداخلاق!! از کجا اومــــدی؟؟!


حیف نون میگه: تو که بلدی! بیا دست بکن توی کونم ببین از کجام
 
Likes: Bache Tehroon

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
سلامتی اون بچه‌ای که وقتی رفت سر یخچال و دید هیچی توش نیس





یه نگاه به مادرش کرد و دید چشمای مادرش پر از اشکه و سرش پایینه...

با دستای کوچیکش اشک مادرشو پاک کرد و گفت:

یعنی "ری‍ــدی" با این شوهر پیدا کردنت
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
یه آقایی می ره اصفهان اونجا تشنه بوده برا رفع تشنگی در یه خونه رو میزنه یه دختر کوچولو میاد و کاسه دوغ خنک بهش می ده دوغ رو تا تهش سر می کشه از دختره می پرسه هرکی بیاد اینجا آب بخواد بهش دوغ می دین






دختر می گه نه بابا دیشب مهمون داشتیم دوغ زیاد درست کردیم که سوسک افتاد توش منتها خواستیم دور نریزیم دادیم شما خوردین یارو تا اینو شنید کاسه رو زد زمین کاسه شکست دختر تو حیاط داد زد مامان این آقاهه کاسه غذای سگمون رو شکست
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
از بچگی به ما گفتن جمعه روز نظافته!
نامردا میخواستن حموم صبح جمعه رو طبیعی کنن!






همش دروغ همش نیرنگ...
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
جنگل آتش گرفته بود ... گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می‌شد و برمی‌گشت!
مرد پرسيد: چه می‌کنی؟
گنجشك له له زنان گفت: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می‌ کنم و آن را روی آتش می‌ریزم!
مرد شگفت زده گفت: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می‌ آوری بسیار زیاد است و این آب فایده‌ای ندارد!
در اين لحظه گنجشك با چشمان معصومش گفت:
بتوچه كسكش؟
آبمو تو كس ننت نريختم كه... دارم آتيشو خاموش می كنم
حتما بايد اينجوري خرابت كنم؟؟
نوكم تو كس ننت