سلطان برزیل پله در ایران ۱۳۵۱

kasra1930

National Team Player
Dec 30, 2011
5,860
1,343
#1
[video=youtube;mD7wvoTAcLE]https://www.youtube.com/watch?time_continue=315&v=mD7wvoTAcLE[/video]

پرده اول
بهار ۱۳۵۱. سانتوز در ایران. پله افسانه***ای در تهران

" O Rei Pelé " / "سلطان پله". سانتوز پس از برگزاری دیداری در استامبول راهی تهران شده. پس از پیروزی ۱-۶ برابر فنر باغچه. هجوم جمعیت به فرودگاه مهرآباد. حلقه های گل. شعارهای کر کننده "پله، پله". به تله افتادن سلطان در منگنه مردمان از خود بیخود شده. به بند آمدن در سیل عکس ها، کاغذ ها و خودکارها برای گرفتن امضا. گم شدن سایر برزیلی ها در انبوه طرفداران. ایستادن مهراب شاهرخی - که از ساعت سه صبح در فرودگاه انتظار کشیده - کنار پله. گرفتن عکسی با سلطان. عکسی زینت بخش صفحه اول روزنامه کیهان. سیه چرده ایرانی کنار سیه چرده برزیلی.

پرده دوم
رخدادهای جاری پرشمارند. سه هفته پیش فاجعه ای رخ داده. زلزله ای بزرگ در جنوب استان فارس. وقوع هزار لرزه طی چهل و هشت ساعت. از دست رفتن بیش از پنج هزار نفر... سه روز پیش نیروهای نظامی ایران و عراق درگیر شده اند... آپولو ۱۶ هنوز در آسمان سرگردان است... شکست نیروهای آمریکایی در ویتنام. سایگون در معرض سقوط... راهیابی آژاکس و اینتر به دیدار نهایی جام باشگاه های اروپا... شایعه سفر محمد علی کلی به تهران. زمزمه حضور کلی در استادیوم صد هزار نفری برابر یک حریف... سیلی های آبدار علی عبده رئیس باشگاه پرسپولیس به گوش صفر ایرانپاک برای عکس گرفتن با یک ستاره زن سینما در پوستر تبلیغاتی. استعفای بی دوام ایرانپاک، ابراهیم آشتیانی، علی پروین، اصغر ادیبی و فریدون معینی از عضویت در پرسپولیس... رفتن سپهبد مصطفی امجدی رئیس تربیت بدنی، آمدن یک سپهبد دیگر جای او: حجت کاشانی... جشنواره فیلم تهران. ساتیا جیت رای، کلیفت رابرتسن، یوسف شاهین و کلودت کلبر در تهران... با این وصف ورود پله همه را تحت الشعاع قرار داده. همه چیز را.

پرده سوم
باشگاه تاج، میزبانی سانتوز را بر عهده دارد. سپهبد خسروانی رئیس باشگاه تاج گفته برای مسابقه با سانتوز ۲۴۰ هزار تومان می پردازد (حدود سی هزار دلار). شرط اصلی، حضور نود دقیقه ای پله در میدان است. ولی دستان تاج خالی شده. ناصر حجازی، علی جباری، اکبر کارگرجم، کارو حق وردیان، غلامحسین مظلومی و جواد قراب در تهران بسر نمی برند. آنها در تیم ملی طی مسابقات مقدماتی المپیک، کره شمالی را در پیونگ یانگ با نتیجه صفر صفر متوقف کرده اند و سپس راهی مسابقات آسیایی تایلند شده اند. تغییر برنامه. برپایی تیمی مختلط. تیمی منتخب. فقط باشگاه پرسپولیس است که اعلام می کند بازیکنانش را در اختیار تاج قرار نخواهد داد.

مرتبت سلطان به جایی می رسید که تفکیک فوتبال از قدرت اقتصادی و مسند اجتماعی ناممکن می شد. از جاه. از پول. از قدرت. بعدها به هر جایی پای می گذاشت مردمان، تاجران و سیاست پیشگان را همان قدر هیجان زده و بی تاب می کرد که ما پسرکان بی خبر تهران ۱۳۵۱ را
 

kasra1930

National Team Player
Dec 30, 2011
5,860
1,343
#2


پرده چهارم
بعد از ظهر ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۱. بلیط های ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰ و ۳۰۰ ریالی. شهربانی و مقررات ویژه تردد. ورود مجانی به اتوبان. جمعه ساعت چهار بعد از ظهر. شصت هزار تماشاگر. ولیعهد پسر شاه در جایگاه ویژه. آغاز بازی با نیم ساعت تاخیر. بیقراری برای تماشای پله روی سکوهای استادیوم صد هزار نفری، که چند ماه پیش افتتاح شده، بی تابی. زردراکو رایکف مربی باشگاه تاج روی نیمکت. کیوان نیک نفس درون دروازه. حسن حبیبی و مهدی لواسانی در قلب دفاع. عزت جان ملکی و مسعود معینی مدافعان کناری. همایون شاهرخی، نصراله عبدالهی (رودروی پله) و اصغر ادیبی (بازیکنی از پرسپولیس) در خط میانی. حسین باباخانلو، غلام وفاخواه و پرویز میرزا حسن در خط حمله. قضاوت عبدالرضا موزون و دستیاری محمد صالحی و منوچهر نبوی.
گل دقیقه ۲۱ پله. ولی پرویز میرزا حسن هشت دقیقه بعد گل تساوی را می زند. یک - یک. به درازا کشیده شدن زمان استراحت بین دو نیمه به نیم ساعت. مردود اعلام شدن سه گل سانتوز (اعتراض پله با بی انصاف خواندن داور). تعویض های فاجعه بار رایکف در پانزده دقیقه پایانی. مسعود مژدهی، علی رحمانی و احمد منشی زاده جای میرزا حسن، باباخانلو و ادیبی (رایکف اعتراف می کرد تعویض هایش اشتباه بوده). تساوی تا هشت دقیقه به پایان. شادمانی ما. خوش بینی مفرط. خوش دلی کاغذی. سادگی. برگشتن ورق. طوفان برزیلی. چهار گل در هشت دقیقه پایانی درون دروازه. شامل دو گل دیگر از پله. پیروزی ۵-۱ برزیلی ها. هو شدن بازیکنان خودی توسط تماشاگران. هورا کشیدن برای سلطان و همراهانش. مربی سانتوز می پرسد "چرا تیم منتخب شما پنج گل دریافت کرد؟" و در پاسخ "تیم اصلی*** ایران در سفر بسر می برد"، می گوید "مگر شما فقط یک تیم دارید؟"

پرده پنجم
حضور سه روزه سلطان در تهران. ادامه ذوق زدگی افراطی. زبان به زبان نقل کردن زندگی پسر محله***های فقیر نشین که مرد اول فوتبال جهان شده. قصه پریان ادسون آرانتس دوناسیمنتو. بازیکنی که در پانزده سالگی در سانتوز به میدان رفته و در شانزده سالگی در تیم ملی برزیل. تنها بازیکنی که سه بار قهرمان جهان شده. ۱۹۵۸، ۱۹۶۲ و ۱۹۷۰. بازیکن هزار گله (۱۲۸ گل در ۱۳۶۳ بازی رسمی و غیر رسمی). پسری که پیش از بیست سالگی "گنجینه ملی برزیل" نامیده شد. مردی که نامش در بیش از صد ترانه بر زبان آمد. می گفتند نیجریه و بیافرا جنگشان را متوقف کردند تا بازی اش را تماشا کنند.
بازیکنی که آخرین آوردگاه ملی اش در جام جهانی ۱۹۷۰ با پدیده جدید پخش تلویزیونی ماهواره ای همراه شد. تا هنرنمایی اش به صورت زنده بر صفحه مونیتورها نقش ببندد. تا پاس استادانه اش به جرزینیو برابر انگلیس را تماشا کنند. ضربه سر کوبنده اش برابر گوردون بنکس را. گلش درون دروازه ایتالیا را. شادی کردن از نوع سلطان را. بالا بردن جام زرینه بال را. هیجان زده شدن شیفتگان سینه چاک. بیقراری رسانه ای. رقابت ورزشی ها، سیاست پیشگان، شاهزادگان (ولیعهد پسر شاه) برای ایستادن کنار سلطان. برای عکس گرفتن با او. تلاش برای بهره گیری از نام و معروفیتش.
گسترش امواج هیجان. آن قدر گسترده تا نام باشگاه "دیهیم"، یکی از تیم های زیر مجموعه تاج، به "پله" تغییر یابد. تا "استادیوم دیهیم" در شرق تهران "استادیوم پله" نام بگیرد. تا پرویز ابوطالب پسر حجت الاسلام ابوطالب، و بازیکن سابق تاج و دیهیم و مدرس فوتبال و مربی تیم ملی جوانان - یکی از خدمتگذاران فوتبال ایران- که شیفته ستاره برزیلی است، سلطان را بر بالین پسر تازه به دنیا آمده اش در بیمارستان آسیا ببرد. تا نام فرزند نورسیده اش را بگذارد "پله". "پله ابوطالب" بعدها به میدان می رفت. مهندس مکانیک می شد. دو پله در یک عصر. یکی در برزیل. یکی در ایران. یکی سیاه. یکی سفید.
 

Attachments

Last edited:

kasra1930

National Team Player
Dec 30, 2011
5,860
1,343
#5

سلطان بعدها بیشتر مصاحبه می کرد. بیشتر حرف می زد.
" را مادرش پس از مشورت با زن فال بین همسایه برگزید. می گفت نام "پیله" در گذر زمان با تلفظ غلط بدل شد به "پله"... با این وصف آن چهار حرف لاتین مفاهیم دیگری یافتند ( pele ).
بازتابنده آرزوی بازنده ها برای رهایی از فقر. نمایشگر جاه طلبی برنده ها برای چنگ زدن به معروفیت.

سلطان پس از آویختن کفش ها همه عرصه ها را در می نوردید. وزیر ورزش برزیل می شد.
سیاستمدار، تاجر، آوازه خوان، شومن، بازیگر سینما (در "فرار به سوی پیروزی"ََ احتمالا پرت ترین فیلم جان هیوستن)، نماینده یونیسف، مشاور ده ها نهاد دولتی و غیر دولتی. با ده ها عنوان رسمی و غیر رسمی، القاب و عناوین افتخاری. افسانه پریانش درازتر می شد. پرآب و تاب تر. بلندتر و پیچیده تر.
مرتبت سلطان به جایی می رسید که تفکیک فوتبال از قدرت اقتصادی و مسند اجتماعی ناممکن می شد. از جاه. از پول. از قدرت. بعدها به هر جایی پای می گذاشت مردمان، تاجران و سیاست پیشگان را همان قدر هیجان زده و بی تاب می کرد که ما پسرکان بی خبر تهران ۱۳۵۱ را.
 

oghabealborz

Elite Member
Feb 18, 2005
15,113
2,590
Strawberry field
#6
One thing I remember is after the game he was so pissed off with the ref that when Tymsar Khosravani wanted to present him with a rug ,he said the general should give the rug to the ref !:15:
 

Sly

Elite Member
Oct 18, 2002
28,748
878
#7
Really nice video. Thanks for sharing Kasra jan! :)

I can see the translators in shahs time were as amazing as the ones today! :D :D
 

kasra1930

National Team Player
Dec 30, 2011
5,860
1,343
#8
پانزده اردیبهشت ۱۳۵۱٫ شش هفته پس از اولین بازی برگزار شده در ورزشگاه صد هزار نفری که پرسپولیس برابر کروزیرو به شکست ۲-۴ تن داد، تیم صاحب*** نام***تری از برزیل راهی همان میدان شد، در حالی***که بازیکنان بزرگ فوتبال ایران راهی سفر دوردستی شده بودند. راهی تایلند برای حضور در جام ملت***های
آسیا ۱۹۷۲ در تایلند. دیدار افتتاحیه برابر برمه پیش رو بود که مردان سانتوز با بازیکنی که برای تماشایش بی***تابی می***کردیم در ورزشگاه صدهزار نفری به میدان رفتند، با پل



پله به تهران آمده بود. پله افسانه***ای که ۶۸۴ روز پیش جام جهانی ۱۹۷۰ را در مکزیک بالای سر برده بود. پله که در ۱۴ گل از ۱۹ گل برزیل در آن رقابت***ها نقش بازی کرده بود. او جانمایه آن بهترین تیم همه ادوار جام***های جهانی ـ عنوانی که به آن برزیل دادند ـ کنار توستائو (که با کروزیرو به تهران آمد)، جرسون، کارلوس آلبرتو، رولینو و اورالدو بشمار می***رفت. دیدارهای برزیل در جام جهانی ۱۹۷۰ را به صورت زنده دیده بودیم. بازی***هایی که اولین پخش مستقیم تلویزیونی فوتبال در ایران محسوب می***شدند. ستاره***های برزیلی آن دوران نام آشناتر از اروپایی***ها بودند پله معروف***ترین بازیکن جهان بشمار می***رفت: فاتح سه***بار جام جهانی در ۱۹۵۸، ۱۹۶۲ و ۱۹۷۰، زننده بیش از ۶۰۰ گل برای سانتوز و ۷۷ گل در ۹۱ بازی ملی. بازیکنی وفادار به باشگاهش که از ۱۹۵۶ برای سانتوز به میدان رفته بود، یعنی از شانزده سال پیش و تا دو سال بعد هم با همان پیراهن به میدان رفت.

سال ۱۳۵۱ بود و رقابتی تحت عنوان لیگ سراسری برگزار نمی***شد و به همین دلیل بیست و یک بازیکن برگزیده شده برای رویارویی با سانتوز عنوان متداول آن دوران یعنی “تیم منتخب تهران” را گرفتند. بازیکنان سرشناسی که فرصت برای تمرین کنار یکدیگر نداشتند، برخی آماده بودند و خیلی***های شان ناآماده. حسن حبیبی ۳۳ ساله به عنوان کاپیتان راهی میدان شده بود و کیوان نیک نفس از پاس و منصور رشیدی از تاج دو دروازه***بان طی دو نیمه بودند. سایرین عبارت بودند از: نصراله عبدالهی، جواد اله***وردی، اکبر کارگرجم، عزت جان ملکی، مهدی لواسانی، همایون شاهرخی، محمد صادقی، اصغر ادیبی، مسعود مژدهی، پرویز میرزاحسن، حسین باباخانلو…

دو تیم که وارد شدند همه از روی سکوهای ورزشگاه صدهزار نفری دنبال او می***گشتند، دنبال پله. همه نام او را صدا می***زدند تا شاید نگاهش را برگرداند. تشویق تیمی تحت عنوان “تیم منتخب” آسان نبود. وقتی رضا موزون سوت آغاز بازی را کشید، همه چیز با درام غیرمنتظره***ای آغاز شد. این میرزا حسن مهاجم باشگاه پاس بود که با خونسردی دروازه سانتوز را گشود: سانتوز صفر ـ منتخب تهران ۱٫ در آن لحظات همه زیر لب این جمله را که “اینها هم برای تفریح و پول این***جا آمده***اند” زمزمه می***کردند. ولی برزیلی***ها برای تفریح نیامده بودند، نه نیامده بودند. سیل حمله به دروازه آغاز شد و نیمه اول که به پایان رسید تابلو چیز دیگری را نشان می***داد: سانتوز ۵ ـ منتخب تهران ۱٫ نصراله عبدالهی ۲۲ ساله برای مهار پله ۳۲ ساله تلاش فراوانی کرده بود، ولی ادسون آرانتس دوناسیمنتو هنوز با طراوت بود و شاداب. سه گل زده بود که گل اولش با آن سانتر کوتاه و ضربه سر برق آسا بود و گل سومش با آن شیرجه بسیار تماشایی. پله به گذر زمان پوزخند زده بود.

مردان سانتوز در نیمه دوم برای زدن گل***های بیشتر بی***تابی کردند، ولی موزون در میدان حاضر بود تا با مهار بازی اجازه ندهد شکست تیم منتخب سنگین***تر شود. سوت***های موزون آن***قدر پرشمار بود که واکنش تند پله را برانگیخت، ولی موزون خونسرد بود و می***دانست چگونه بازی را به پایان ببرد. سوت پایان همراه بود با هجوم بازیکنان تیم منتخب برای به چنگ آوردن پیراهن پله، ولی همه***چیز خلاصه شد به ایستادن برابر دوربین***ها و عکس گرفتن… پله در پایان برابر خبرنگارها دو پرسش نیش***دار مطرح کرد “چرا تیم منتخب***تان پنج گل خورد؟ مگر غیر از بازیکنان به سفر رفته با تیم ملی بازیکنان کارساز دیگری نداشتید؟”

ی سه روزی که پله در تهران از آغوشی به آغوش دیگر برابر دوربین***ها ایستاد سایر اخبار بی***اهمیت شدند: اوج***گیری جنگ ویتنام، به فضا رفتن آپولو شانزده، سوء قصد به جرج والاس نامزد ریاست جمهوری آمریکا، حمله مردی در واتیکان با پتک به مجسمه حضرت مریم و مسیح… قرار گرفتن کنار پله برای مشتاقانش اهمیتی ورای شکست و پیروزی تیم منتخب داشت. همان***هایی که طی آن سه روز پله را محاصره کردند، عکس گرفتند و عکس، امضا گرفتند و امضا. باشگاه تاج برای پله مراسم ویژه***ای تدارک دید. مراسمی در ستایش از او. تیمسار پرویز خسروانی در سازمان مرکزی تاج از پله استقبال کرد و امیر رسائی خواننده شیفته فوتبال چند آواز خواند. هدایایی به پله دادند و اعلام کردند نام “باشگاه دیهیم” یکی از باشگاه***های خانواده تاج به “باشگاه پله” تغییر پیدا کرده. دیهیمی***ها پس از آن با نام “پله” به میدان رفتند. ولی آن تب زود عرق کرد، خیلی زود. کمی بعد نه آن باشگاه دوام آورد و نه نام “پله” کنار آن.
 

Attachments