مشاعره

rahim

Elite Member
Oct 23, 2003
3,182
2,706
behbahan
در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من ميدانی؟
در گردش خود اگر مرا دست بدی،
خود را برهاندمی ز سرگردانی
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
This one by Iraj Mirza cracks me up all the time.

یاد ایام جوانی جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد


فراموشی = نسیان
 
Likes: rahim

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
ترسم که روزِ حشر عِنان بر عِنان رَوَد
تسبیحِ شیخ و خرقه ی رندِ شرابخوار


روزِ حشر = روز قیامت
عِنان بر عِنان رَوَد = برابرشود
 

rahim

Elite Member
Oct 23, 2003
3,182
2,706
behbahan
روزی که نهالِ عمر من کنده ‌شود،
و اجزام ز یک‌دگر پراکنده شود؛
گر زان‌ که صراحیی کُنند از گِل من،
حالی که ز باده پُر کنی زنده شود.

خيام

* صراحيى= همه گان
 
Likes: takbetak

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
روزی که نهالِ عمر من کنده ‌شود،
و اجزام ز یک‌دگر پراکنده شود؛
گر زان‌ که صراحیی کُنند از گِل من،
حالی که ز باده پُر کنی زنده شود.

خيام

* صراحيى= همه گان
اگر اشتباه نکنم صراحی یک نوع ظرف سفالی گردن باریک است که در آن شراب می ریزند

شاعر میگه که بعد از مرگش اگر از خاک او ظرف شراب درست کنند و در آن شراب بریزند ایشون زنده میشن

"حالا "دال

دراین زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه ی غزل است


سفینه در اینجا به معنی کتاب شعر است. کشتی هم معنا می دهد
 
Last edited:
Likes: rahim

oghabealborz

Elite Member
Feb 18, 2005
15,122
2,601
Strawberry field
ده لانگ اند وایندینگ رد
دت لیدز تو یور در
ویل نور دیساپیر
آیو سین دت رد بیفور
ایت الویز لید می هیر
لید می تو یور در
 

rahim

Elite Member
Oct 23, 2003
3,182
2,706
behbahan
ا


دراین زمانه رفیقی که خالی از خل است
صراحی می ناب و سفینه ی غزل است


سفینه در اینجا به معنی کتاب شعر است. کشتی هم معنا می دهد
I believe ت was the order:


تو را ز کنگرهٔ عرش می‌زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
 
Likes: takbetak

oghabealborz

Elite Member
Feb 18, 2005
15,122
2,601
Strawberry field
تو ای نشاط زندگی کجایی
مگر بخوابم تا به خوابم آیی
زمان لحظه لحظه شود ماه و سالی
زمانی بخوابی دمی با خیالی
به آسوده بودن ولی کو مجالی
مگر عمر نوحی که باشد محالی
 

rahim

Elite Member
Oct 23, 2003
3,182
2,706
behbahan
در كعبه خطاكار خطابم كردند. از بتكده رندانه جوابم كردند

آباد شود كوى خرابات مغان. كانجا به يكى جرعه خرابم كردند
 
Likes: takbetak

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
دی کوزه‌ گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل به زبان حال با او می‌ گفت
من همچو تو بوده‌ام مرا نیکودار
 
Likes: rahim

rahim

Elite Member
Oct 23, 2003
3,182
2,706
behbahan
با يادى از مرحوم ابتهاج كه ديروز به دار فانى شتافتند

———/——————————-/——————-


رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت