مشاعره

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
Here is another alef from Attar:

از خوشی کان چاکرش می خورد آن
پادشا را آرزو میکرد آن

کامل ابیات بالا چنین است:*

پادشاهی بود نیکو شیوه ای
چاکری را داد روزی میوه ای
میوه او خوش همی خورد آن غلام
گفتیی خوشتر نخورد او زان طعام
از خوشی کان چاکرش می خورد آن
پادشا را آرزو میکرد آن

گفت یک نیمه به من ده ای غلام
زانک بس خوش می خوری این خوش طعام
داد شه را میوه و شه جون چشید
تلخ بود - ابرو از آن در هم کشید
گفت هرگز ای غلام این خود که کرد
وین چنین تلخی چنان شیری که کرد
آن رهی با شاه گفت ای شهریار
چون ز دستت تحفه دیدم صد هزار
چون ز دستت تلخ آمد میوه ای
باز دادن را ندانم شیوه ای
....

نون بدین لطفاٌ
 
Oct 18, 2002
11,593
3
Anyone remembers the satirical magazine "Fokaahiyoon"? It was the only satirical magazine in Iran during 80s before Golagha came along. Of course it had to be strictly unpolitical to stay out of trouble.

Here is from Fokahiyoon:

ندارد کارمند دل فسرده
به بانک اندر پس انداز و سپرده
چکی از بهر یک ماهی کشیدم
نمی دانم چرا برگشت خورده

heh lotfan!
 
May 9, 2004
15,166
179
از ژنرال پارساییان

هرکه با تو وصل شد وصل تو شد
هر که از تو فصل شد فصل از تو شد

انکه با تو جام زد مست تو شد
نه زمی بل از سر و دست تو شد

انکه رخسار تو دید یار تو شد
دل به تو دادو و دلدار توشد

چون که دلدار توشد دار تو شد
همچو منصور بر سر دار تو شد

انکه در اهل تو شد اهل تو شد
انکه دور گشت از تو در جهل تو شد

انکه دید کار توکی انکار تو شد
یا کی انکار تو و نار تو شد

دل ز رفتارت گرفتار تو شد
و انکه تسلیم بر تو گفتار توشد

دار= منزلگاه
دال لظفا
 
Last edited:
Aug 27, 2005
8,688
0
Band e 209
dAl barAyeh G.P az Aboo-Saeid Abolkhair.

ديشب كه دلم ز تاب هجران ميسوخت
اشكم همه در ديده گريان ميسوخت

ميسوختم آنچنانكه غير از دل تو
بر من دل كافر و مسلمان ميسوخت


"T" lutfan.......
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
Anyone remembers the satirical magazine "Fokaahiyoon"? It was the only satirical magazine in Iran during 80s before Golagha came along. Of course it had to be strictly unpolitical to stay out of trouble.
thanks deerouz aziz.Fokahiyoon was great.i have quoted a few poems in my previous posts from Nasser Ejtehadi & Khosrow Shahani from Fokaahiyoon (if you rememeber,it was first called " Towfighiyoon" which had several ex-Towfigh staff on it,later changed it's name to Fokaahiyoon),a great paper indeed.some staff later joined Golagha.(Salehi-aram who currently writes for Ettela'at,Farajiyan,Shahani,etc.)
but,Fokaahiyoon was not the only satirical magazine during 80's before Golagha.most notable other one was "Khorjeen",remember that?Farajiyan,Abolghasem Halat,Khoramshahi,Poor sani,etc.a good number of "Khorjeen" staff also later on joined Golagha.( Frajiyan,Rafi Ziyaee,Halat,Poorsani,Siamak Zarifi,Behrooz Ghotbi)

one of these days,we can start a thread about "tanz" in Iran & history of tanz magazines.

now,here is "T" for jenabe Motori,from marhoom Farajiyan,the begining part of his "shookhi with Ferdowsi" published in "Khorjeen"

از مرتضی فرجیان-فینگیلی

توانا بود هر که دانا بُود
تواناتر آن کس که دارا بُود
چنین گفت پیران به افراسیاب
که نرخ گران کرده چشمم پُر آب
دلیری که بُد نام او اشکبوس
کوپن داد و بگرفت جوجه خروس
......
......


hala, mardesh mikham "sin" bedeh va tekrari nabasheh!!
 
Aug 27, 2005
8,688
0
Band e 209
hala, mardesh mikham "sin" bedeh va tekrari nabasheh....
Mashdi jAn,
RoozegAr charkeed va dobAreh in mardi e mA is on the stake.
As a gambler my wallet is closed on this one but I'm pretty sure it is not redundant since I have not seen Lady Parvin Ee'tesAmi here often.
"sin" az Lady Parvin barAyeh Mashdi e aziz:


سفره ما از خورش و نان، تهي است
در ده ما، بس شكم ناشتاست


گه نبود روغن و گاهي چراغ
خانهء ما، كي همه شب روشناست


زين همه گنج و زر و ملك جهان
آنچه كه ما راست، همين بورياست


همچو مني، زاده شاهنشهي است
ليك دو صد وصله، مرا بر قباست


رنجبر، ار شاه بود وقت شام
باز چو شب روز شود، بي*نواست


خرقهء درويش، ز درماندگي
گاه لحاف است و زماني عباست


از چه، شهان ملك ستاني كنند
از چه، بيك كلبه ترا اكتفاست


پاي من از چيست كه بي موزه است
در تن تو، جامهء خلقان چراست

خرمن امسالهء ما را، كه سوخت؟
از چه درين دهكده قحط و غلاست

در عوض رنج و سزاي عمل
آنچه رعيت شنود، ناسزاست

چند شود باركش اين و آن
زارع بدبخت، مگر چارپاست
 
May 9, 2004
15,166
179
از ژنرال پارساییان

تن سیمین لب لعل و رخ گلگون داری
مسلمی یا که جهودی یا که از کفاری

گر مسلمانی تو واجب به زکاتی ز نعیم
بوسه ای ده به زکاتم گرت از ابراری

کر ز قوم عیسی ای باز بده ان لب را
که شفا بخشی ز لب بنده تن بیماری

قوم موسی ای حساب کن که من از اسباطم
تشنه لب هستم وتو چشمه وهم جویباری

کافری مومن دم باش و دمی خوش گزران
بر لبم نه لب لعلت که به خاک بسپاری

گر که لیلایی تو مجنون کنم از بوسه گرم
که مرا نیست طرب در خرد و هوشیاری

نعیم = جمع نعمت
ابرار = رستگار
جهود = یهود
اسباط= قوم موسی

ی لطفا
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
ژنرال ، رفته تو کار ِ لب

:)

سعدی

یار با ما بی وفایی می کند
بی گناه از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی می کند
می کند با خویش خود بیگانگی
با غریبان آشنایی می کند
جوفروشست آن نگار سنگ دل
با من او گندم نمایی می کند
یار من اوباش و قلاشست و رند
بر من او خود پارسایی می کند
ای مسلمانان به فریادم رسید
کان فلانی بی وفایی می کند
کشتی عمرم شکستست از غمش
از من مسکین جدایی می کند
آن چه با من می کند اندر زمان
آفت دور سمایی می کند
سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدایی می کند

"دال"
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
"DAL" az Robaeeyat Molavi:

در عشق تو هر حیله که کردم هیچست
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچست
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا که دردم هیچست


"T"
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
"T" az Foroogh Farrokhzad

فروغ فرخزاد

اسير


ترا می خواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگيرم
توئی آن آسمان صاف و روشن
من اين كنج قفس، مرغی اسيرم

ز پشت ميله های سرد و تيره

نگاه حسرتم حيران برويت
در اين فكرم كه دستی پيش آيد
و من ناگه گشايم پر بسويت

در اين فكرم كه در يك لحظه غفلت

از اين زندان خامش پر بگيرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
كنارت زندگی از سر بگيرم

در اين فكرم من و دانم كه هرگز
مرا يارای رفتن زين قفس نيست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نيست

ز پشت ميله ها، هر صبح روشن
نگاه كودكی خندد برويم
چو من سر می كنم آواز شادی
لبش با بوسه می آيد بسويم

اگر ای آسمان خواهم كه يكروز
از اين زندان خامش پر بگيرم
به چشم كودك گريان چه گويم
ز من بگذر، كه من مرغی اسيرم

من آن شمعم كه با سوز دل خويش

فروزان می كنم ويرانه ای را
اگر خواهم كه خاموشی گزينم
پريشان می كنم كاشانه ای را

"alef"
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
alef

ابریق می مرا شكستی ربی
بر من در عیش را ببستی ربی
من می خورم و تو می كنی بدمستی
خاكم به دهن مگر تو مستی ربی
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
"Y" az Sadi

سعدی

یارا بهشت صحبت یاران همدمست *** دیدار یار نامتناسب جهنمست
هر دم که در حضور عزیزی برآوری *** دریاب کز حیات جهان حاصل آن دمست
نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمیست **** بس دیو را که صورت فرزند آدمست
آنست آدمی که در او حسن سیرتی **** یا لطف صورتیست دگر حشو عالمست
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده ام *** جز بر دو روی یار موافق که در همست
آنان که در بهار به صحرا نمی روند ***بوی خوش ربیع بر ایشان محرمست
وان سنگ دل که دیده بدوزد ز روی خوب *** پندش مده که جهل در او نیک محکمست
آرام نیست در همه عالم به اتفاق *** ور هست در مجاورت یار محرمست
گر خون تازه می رود از ریش اهل دل *** دیدار دوستان که ببینند مرهمست
دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف *** لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست
ممسک برای مال همه ساله تنگ دل *** سعدی به روی دوست همه روزه خرمست


agha ,"T" bedeh lotfan
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
Aboo saeed Abelkheyr:

T

تا چند کشم غصه ی هر ناکس را
وز خست خود خاک شوم هر کس را
کارم به دعا چو برنمی آید راست
دادم سه طلاق این فلک اطلس را


"alef"
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
دادم سه طلاق این فلک اطلس را

سه طلاقش کرده.کار به محلل کشیده
:)

hala, "alef" az Attar:

ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا ** من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تو در من می نگر ** چون تو پیدا کرده ای این راز پنهان مرا
ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک ** نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا
گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق ** پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا
گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم ** تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا
چون تو می دانی که درمان من سرگشته چیست ** دردم از حد شد چه می سازی تو درمان مرا
جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو ** جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا


"alef" bedin
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
"alef"

منوچهری

آسمان خيمه زد از بيرم و ديباي کبود
ميخ آن خيمه ستاک سمن و نسترنا


"alef"
 
May 9, 2004
15,166
179
از رباعيات ژنرال پارسائيان

از اول خـــلق تا خــتم جـــهان
راهیست دراز و ما همه رهروی ان

چون ظلمت شب همه در این راه پر است
بی نور رخش راه به مقصد نتوان

نون لطفا
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
bah bah bah.
General,koja hasti?kam peydayee.rah gom kardi!!??
yek noon baraye shoma:

"noon" az Orfi Shirazi:

عُرفی شیرازی

ندانم كاین پریشان دل چه می خواهد ز جان خود
مدام این شیشه را در گفتگو با سنگ می بینم


"mim" bedeh ostad
 
May 9, 2004
15,166
179
زیر سایه شما هستیم مشتی
از رباعیات ژنرال پارساییان

مستان چو ز جام توهمی نوشیدند
هشیار ز ناب تو همه گردیدند

پیش ار شرابی که خرد را قوت است
کاین خوب رخان عقل ز سر دزدیدند

دال لطفا
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
زیر سایه شما هستیم مشتی

از رباعیات ژنرال پارساییان

مستان چو ز جام توهمی نوشیدند
هشیار ز ناب تو همه گردیدند

پیش ار شرابی که خرد را قوت است
کاین خوب رخان عقل ز سر دزدیدند

دال لطفا
اختیار دارید.یک وجب قد ِ مشدی ،سایه اش مالی نمیشه
حالا اگر سروی ،صنوبری ،چناری بودیم ،یک چیزی

:)

Dal" az Saeb Tabrizi:


ديده ی شوخ تو را آينه در زنگارست
ورنه يك سبزه ی بيگانه درين گلشن نيست



"T" lotfan
 
May 9, 2004
15,166
179
از ژ نرال پارساییان

تازیانه بر تن من میزنی با موی خویش
تیر بر دل میزنی با ان کمان ابروی خویش

همچو اهو میگریزی و مرا حیران کنی
باز با این ظلم جور من را کشیدی سوی خویش

شین لطفا