مشاعره

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
"Shin" az Obeyd Zakani:

شوریده کرد شیوه ی آن نازنین مرا
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا
غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا
زینسان که آتش دل من شعله میزند
تا کی بسوزد این نفس آتشین مرا
ای دوستان نمیدهد آن زلف بیقرار
تا یکزمان قرار بود بر زمین مرا
از دور دیدمش خردم گفت دور از او
دیوانه میکند خرد دوربین مرا
گر سایه بر سرم فکند زلف او دمی
خورشید بنده گردد و مه خوشه چین مرا
تا چون عبید بر سر کویش مجاورم
هیچ التفات نیست به خلد برین مرا


"alef" lotfan
 

OSTAD POOYA

National Team Player
Jan 26, 2004
4,678
426
اى صاحب فتوى ما زتو پرکارتريم

با اينهمه مستى ز تو هشيارتريم


تو خون کسان خورى ومن خون رزان

انصاف بده کدام خونخوارتــريــم
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
"mim" az vahshi bafghi:

وحشی بافقی

ما چون ز درى پاى كشيديم، كشيديم / اميد ز هر كس كه بريديم، بريديم

دل نيست كبوتر كه چو برخاست نشيند / از گوشه بامى كه پريديم، پريديم

رَم دادن صيد خود از آغاز غلط بود / حالا كه رماندى و رميديم، رميديم

كوى تو كه باغ ارم روضه خلد است / انگار كه ديديم، نديديم، نديديم

سر تا به قدم تيغ دعاييم و تو غافل / هان واقف دم باش رسيديم، رسيديم

وحشى سبب دورى و اين قسم سخنها / آن نيست كه ما هم نشنيديم، شنيديم

میم" بدین بیاد"
 
May 9, 2004
15,166
179
اى صاحب فتوى ما زتو پرکارتريم

با اينهمه مستى ز تو هشيارتريم


تو خون کسان خورى ومن خون رزان

انصاف بده کدام خونخوارتــريــم
استاد گرامی بنده فکر میکنم این رباعی خیام اینچنین اغاز میشود

ای مفتی شهر از تو پر کار تریم
 
May 9, 2004
15,166
179
از ژنرال پارساییان

I dont know if i post it before

من و زمانه و تیر چشم تو
نمانده نفسی و رمقی یک جو

بیار شراب لعل لبت گذار به جام لبم
که جان بگیرد پیکر شکسته ام از نو

واو لطفا
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
استاد گرامی بنده فکر میکنم این رباعی خیام اینچنین اغاز میشود

ای مفتی شهر از تو پر کار تریم

yes,General.you are right.it rhymes correctly and avoids syncopation. (sekteh)

however,this robayee is one of many attributed (mansoob) to Khayyam.no credible Khayyam source has this one among Khayyam's robayees (between 16 to 67 )
main sources for Khayyam's robayees are Altanbih,Nezhat ol Majales,Mersad ol ebad,Ferdows ol tavarikh,sandbad nameh,Minovi's work,as well as Forooghi and Sadegh Hedayat's works)

here is a "mim" for agha Meyti:

از منوچهری دامغانی

منظر ديده قدمگاهِ گدايان شده است
كاخِ دل در خورِ اورنگ شَهی باید كرد


"Dal" bedin
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
"Dal" az Sadi:

در خرقه ی توبه آمدم روزی چند
چشمم به دهان واعظ و گوش به پند
ناگاه بدیدم آن سهی سرو بلند
وز یاد برفتم سخن دانشمند
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
"Dal" az Parvin Etesami:


پروین اعتصامی


دانی که را سزد صفت پاکی
آنکو وجود پاک نیالاید
در تنگنای پست تن مسکین
جان بلند خویش نفرساید
دزدند خود پرستی و خودکامی
با این دو فرقه راه نپیماید
تا خلق ازو رسند بسایش
هرگز بعمر خویش نیاساید
آنروز کسمانش برافرازد
از توسن غرور بزیر آید
تا دیگران گرسنه و مسکینند
بر مال و جاه خویش نیفزاید
در محضری که مفتی و حاکم شد
زر بیند و خلاف نفرماید
تا بر برهنه جامه نپوشاند
از بهر خویش بام نیفراید
تا کودکی یتیم همی بیند
اندام طفل خویش نیاراید
مردم بدین صفات اگر یابی
گر نام او فرشته نهی، شاید


"Dal" shod dobareh
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود


mashdi jan if you now the full peom plz post it here.
i think its very relevant to our time .
Bah bah bah,Asus jan.:)

kojayee aziz?kam peyda?

the beyt you posted from Ferdowsi is from the story of Keykavoos battle with the Shah of Hamavaran.(Hamiriyan,rulers of Yaman at that time) in fact,there are some very interesting historical research done on Persian expedition to Yaman (Khosrow Anooshirvan Sasani & his sardar Vahriz).historian Ebne Balkhi in his Farsnameh mentions that & marhoom Dr.Ramyar has a detailed description of Vahriz battle in Yaman.(Dr.Ramyar's book is titled :"salzade peyambar")
this story in Shahnameh is a pretty long one.when Keykavoos is tricked & captured by the Hamavaran ruler,and Afrasiab (Tooran) become bold and aggressive,and the Persian army and the country is in disarray,then messengers go to Zabolestan and ask Rostam for help.here is some beyts preceeding & following the beyt you mentioned:

ز ترکان و از دشت نیزه وران * ز هر سو بیامد سپاهی گران
گران لشکری ساخت افراسیاب * برآمد سر از خورد و آرام و خواب
از ایران برآمد ز هر سو خروش * شد آرام گیتی پر از جنگ وجوش
برآشفت افراسیاب آن زمان * برآویخت با لشکر تازیان
به جنگ اندرون بود لشکر سه ماه * بدادند سرها ز بهر کلاه
چنین است رسم سرای سپنج * گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
سرانجام نیک و بدش بگذرد * شکارست مرگش همی بشکرد
شکست آمد از ترک بر تازیان * ز بهر فزونی سرآمد زیان
سپاه اندر ایران پراگنده شد * زن و مرد و کودک همه بنده شد
همه در گرفتند ز ایران پناه * به ایرانیان گشت گیتی سیاه
دو بهره سوی زاولستان شدند * به خواهش بر پور دستان شدند
که ما را ز بدها تو باشی پناه * چو گم شد سر تاج کاووس شاه
دریغ ست ایران که ویران شود * کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی * نشستنگه شهریاران بدی
کنون جای سختی و رنج و بلاست * نشستنگه تیزچنگ اژدهاست
کسی کز پلنگان بخوردست شیر * بدین رنج ما را بود دستگیر
کنون چاره ای باید انداختن * دل خویش ازین رنج پرداختن
ببارید رستم ز چشم آب زرد * دلش گشت پرخون و جان پر ز درد
چنین داد پاسخ که من با سپاه * میان بسته ام جنگ را کینه خواه
چو یابم ز کاووس شاه آگهی * کنم شهر ایران ز ترکان تهی

پس آگاهی آمد ز کاووس شاه * ز بند کمین گاه و کار سپاه
سپه را یکایک ز کابل بخواند * میان بسته بر جنگ و لشکر براند
 
Last edited:

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
hala,
"Dal" from Shahnameh Ferdowsi and from the same story :"battle of Keykavoos with the Shah of Hamavaran":

دگر روز لشکر بیاراستند * درفش از دو رویه بپیراستند
به هاماوران بود صد ژنده پیل * یکی لشکری ساخته بر دو میل
از آوای گردان بتوفید کوه * زمین آمد از نعل اسپان ستوه
تو گفتی جهان سر به سر آهن ست * وگر کوه البرز در جوشن ست



"T" lotfan
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
از صائب تبریزی

تا به فکر خود فتادم، روزگار از دست رفت
تا شدم از کار واقف ، وقت کار از دست رفت
تا کمر بستم ، غبار از کاروان بر جا نبود
از کمین تا سر برآوردم ، شکار از دست رفت
داغ های ناامیدی یادگار از خود گذاشت
خرده ی عمرم که چون نقد شرار از دست رفت
تا نفس را راست کردم، ریخت اوراق حواس
دست تا بر دست سودم ، نوبهار از دست رفت
پی به عیب خود نبردم تا بصیرت داشتم
خویش را نشناختم ، آیینه دار از دست رفت
عشق را گفتم به دست آرم عنان اختیار
تا عنان آمد به دستم ، اختیار از دست رفت
عمر باقی مانده را صائب به غفلت مگذران
تا به کِی گویی که روز و روزگار از دست رفت


ت" لطفأ "
 
May 9, 2004
15,166
179
از ژنرال پارساییان

تا که افسار خرد بر تن نبندیش متین
گم کند تن خانه را سوی عراق یا سوی چین

این تن غافل چو خر باشد و افسارش خرد
کی رسد مقصد خر بی راهنما و رسم ودین


نون لطفا
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
"noon" az Shahriyar Tabrizi:

فصل گل

حسین شهريار

نوبهار آمد و چون عهد بُتان توبه شكست
فصل گل دامن ساقی نتوان داد ز دست
كاسه و كوزه تقوی كه نمودند درست
ديدم آن كاسه به سنگ آمد و آن كوزه شكست
باز از طرْفِ چمن ناله بلبل برخاست
عاشقان بی می و معشوق نخواهند نشست
مژدگانی كه دگر باره گل از گلبن رست
بل سوخته خرمن زغم هجران رست
سرخ گل خنده زد و ابر به كهسار گريست
لاله بگرفت قدح بلبل عاشق شد مست
گر فتد بر سر من سايه آن سرو بلند
پيش چشمم فلكِ بر شده بنمايد پست
بخت اگر يار شود رخت به ميخانه كشم
منِ دُردی كش سودا زده باده پرست
نغمه ها داشتم از عشق تو چون ساز و فلك
گوشمال آن قدرم داد كه تا رشته گسست
خبرت هست كه ديگر خبر از خويشم نيست؟
خبرت نيست كه آخر خبر از عشقم هست؟
دلرباتر ز رخت در دَمَنی گل ندميد
دلگشاتر ز لبت در چمنی غنچه نبست
شهريارا، دگر از بخت چه خواهی كه برند
خوبرويان غزل نغز تو را دست بدست


"T" lotfan
 

takbetak

Elite Member
Apr 27, 2006
2,658
1,428
ت" از مولوی"


تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم
نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم
چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را
چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را
چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را
چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی
خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را
جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق
چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را
به سلاح احد تو ره ما را بزدی تو
همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را
ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان
دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را
منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را
منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را
غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن
هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را
بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را
بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را

الف لطفأ
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را

bah bah!!!

"alef" az Jenabe Molavi:

مولوی

آمده ام که سَر نِهَم عشق تو را به سَر برم
ور تو بگویی ام که نِی ، نِی شکنم شکر برم
آمده ام چو عقل و جان ، کز همه دیده ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله ی نظر برم
آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشاد تیر ِ او وای اگر سپَر برم
در هوس ِ خیال او همچو خیال گشته ام
وز سر رَشک نام ِ او نام رخ ِ قمر برم
اوست نشسته در نظر ، من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل ، من به کجا سفر برم


"mim" lotfan
 
May 9, 2004
15,166
179
از ژنرال پارساییان

می در پیاله و اغوش تکیه گاه یار
در خلوتی و شبی و نغمه سه تار

بهتر ز مال قارون و ملک سکندری
و ز جنته ارم و عـدن و گلشن بـهار

ر لطفا
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
"R" , az Neshate Esfahani:

روشنان فلكی را اثری در ما نيست
حَذر از گردش چشم سيَهی بايد كرد

"Dal" Lotfan