A letter from a war veteran to Dr Ruholamini

Abedzaadeh

IPL Player
Jan 23, 2003
3,619
0
#1
نامه یکی از فرماندهان سابق جنگ به دکتر روح الامینی؛ عقلت را از دست داده ای

یکی از فرماندهان سابق جنگ

خیلی وقت پیش این نامه را برای شما نوشتم و به دوستی دادم تا در اینترنت چاپش کند ولی نمی دانم چرا چاپ نشد. فعلاً که به او دسترسی ندارم تا بفهمم چاپ شد یا نشد ولی فکر نکنم چاپ شده باشد. اما حالا نامه را تغییر داده ام و چیزهایی را هم اضافه کرده ام که یک دوست دیگر قول داده چاپش کند. امیدوارم از لهجه تند بنده نارحت نشوید. باید بفهمید که آدمی به این سیخی و خشکی چه کسی هست.

یادم هست یک سال بعد از پایان جنگ جلسه ای گرفتند و من و سایر بچه ها را هم دعوت کردند. در آن جلسه قرار بود از فرماندهان جنگ تقدیر و تشکر کنند. اما یک چیز جلسه درست نبود. همانجا هم به چندتایی گفتم. در آن جلسه به کسانی چفیه و چیزهای دیگر هدیه دادند که در 8 سال جنگ خط مقدمشان اهواز یا ماهشهر بود! همان جا بود که فهمیدم خدا به داد ما برسد با این وضع. از همان روز از همه چیز فاصله گرفتم و به بازنشستگی اجباری تن دادم. از همان سالها کارم شده خواندن مجلات و روزنامه هایی که رد پای آن چفیه دزدها در آن نیست. من مدرک دکترا و لیسانس هم ندارم. اما سوادم در حدی هست که دیگر در شبهای خاطره حضور پیدا نکنم و به خاطر چفیه دزدها معبر باز نکنم و روی مین نروم. زیرا خیلی وقت است که این چفیه دزدها در وزارت راه و ترابری با عنوان مهندسی سپاه مشغول جمع کردن آلاف و الوف هستند و کارشان هم خوب گرفته. همین ها برای رد گم کردن و لاپوشانی غارتهایشان هر ساله به مناسبت 8 سال دفاع مقدس مراسم می گیرند و سر عده ای را با خاطرات دروغ گرم می کنند. ولی هم مستمع می داند که دروغ می شنود و هم گوینده می فهمد که دارد دروغ می گوید. بعضی ها هم سن و سالشان به دوران جنگ قد نمی دهد و همه چیز باورشان می شود. همین ها امروزه به نام لباس شخصی شهرت دارند و شده اند پادوی دزدها. خودت هم خوب را این می فهمی.

در ایام انتخابات که مرتب پیگیر قضایا بودم، در سایت دوستت محسن رضایی خواندم که حزبی و بساطی داری و مشاور آقای رضایی هم هستی. همان جا فهمیدم که چه بلایی بر سرت آمده. گفتم کسی که خودش را به رضایی بچسباند، تکلیفش معلوم است. آدمی که در 8 سال جنگ در سوله های امن خوابیده بود و می گفت لنگش کنید حالا می خواهد عدالت اجرا کند. ما 8 سال جنگ را با این فرمانده طی کردیم. شما حالا دلتان خوش است که آقا بیاید عدالت اجرا کند.

این گذشت تا اینکه در جنایات اخیر دلم واقعاً سوخت. خبر کشته شدن فرزندت را در اینترنت خواندم و سایت محسن رضایی هم در لفافه چیزهایی نوشته بود و جرات هم نداشتند به صراحت بگویند چه اتفاقی افتاده است. برای من هیچ چیز کشنده تر از تسلیت محسن رضایی نبود. کشنده تر از همه چیز حرفی بود به نقل از خودت که به نظرم نشانه گمراهی است. گفته بودید دشمنان نظام خیال نکنند که می توانند از خون فرزندم محسن دستاویزی برای ضربه به نظام درست کنند. ضربه به چه چیزی؟
به چیزی که اصلاً وجود ندارد؟
همان روزها می خواستم تسلیتی بفرستم ولی نفرستادم. تسلیت به چه کسی؟ به یک پدر داغدیده که اینطور برخورد می کند؟
آن وقت همین پدر حزب عدالت و توسعه درست می کند برای چه کار؟

عجب بساطی شده این حفظ نظام. حفظ چی؟
همان روزی که چفیه ها را گذاشتند روی دوش آن دروغگوها، همان روز فاتحه نظام خوانده شد. حالا تو ناراحتی که نکند یک وقت دشمنان نظام چه چیزی را از بین ببرند و به چه چیز ضربه بزنند؟ روزی که قرار بود در مسجد بلال برای پسرت مراسم بگیرند می خواستم بیایم که خبر دادند مراسم لغو شده. قرار بود بیایم و همین حرفها را با شما در میان بگذارم. آمدم بودم بگویم این دشمنان کیستند؟
یک سرش سازگارا است که اساسنامه سپاه را نوشت و گذاشت کف دست این بچه نیم وجبی طائب و آن جعفری و دار و دسته اش. همین سازگارا چقدر شکنجه شد و چقدر بدی دید؟
اگر از مملکت بیرون نمی رفت امروز به صورت گمنام در گوشه ای از بهشت زهرا افتاده بود. به والله قسم اگر محمد بروجردی زنده بود، یا پیش سازگارا بود یا در زندان جعفری. یکی دیگر از این دشمنان اکبر گنجی است که به گفته دخترم کاری کرده اند با این انسان که از خدا هم فرار کرده. حالا تو به آنها بگو دشمن. به فرض که اینها دشمن هستند. خب اینها می خواهند چه چیز تو را بگیرند که تو ناراحتی؟
اگر فشارهای اینها نبود، حتی همسرت هم نمی فهمید که چه بلایی بر سر پسرش آورده اند. حالا همین ها شده اند دشمن و خواهان خون پسر تو و تو هم شده ای مدافع نظام. کدام نظام برادر؟ خجالت نمی کشی از این حرف؟
کجایش را می خواهی از دست دشمن نجات بدهی؟
آن دشمنی که بخواهد این نظام را از بین ببرد، زده به کاهدان. آن دشمن هم خیلی هوشیارتر از این حرفهاست که بخواهد مسخره بازی راه بیاندازد. دشمن مورد نظر تو در خانه خودت هست که کار را هم تمام کرده و دارد به ریش تو و آن رهبری نادان تر از همه می خندد. دشمن خارجی هم عاقل است و این را می فهمد. آنها دیوانه نیستند که برای نابودی چیزی که وجود ندارد لشکر کشی بکنند. مگر گلوله و موشک علف خرس است؟ آنها از خدایشان است که احمدی نژاد رییس جمهور باشد و آقای خامنه ای هم رهبر. چه خوراکی بهتر از اینها پیدا می شود؟

گمان نمی کردم روح الامینی دکتر که بیشتر از من کتاب خوانده و سوادش هم بیشتر است اینطور مستأصل بشود و برای خوشایند عده ای اینطوری به صرافت بیفتد. نظام تا زمانی که مدافع حق و حقیقت بود، حفظش بر همه ما واجب بود. تا آن روز می شد گفت که داریم از حقانیتی دفاع می کنیم. اما از وقتی که نظام خودش شد قاتل حق و حقیقت، نه تنها حفظش بر ما واجب نیست بلکه تلاش برای نابودی اش اوجب واجبات است. نظامی که تو از آن دم می زنی و می گویی باید حفظش کنی، مثل همان شیر بی یال و دم و اشکم است. بقول معروف این چنین شیری را خدا کی آفریده!

اینها همه به کنار. ولی چند روز پیش که در حضور رهبری حرفهای جدیدی مطرح کردی، فهمیدم پاک عقلت را از دست داده ای. وقتی گفتی ما خاطرمان جمع است كه خون اين جوان پايمال نمی***شود و رهبری در صف اول خونخواهی کشته هاست، دوباره زخمم تازه شد. همه حرفهایت در آن جلسه به جان آدم آتش می زد ولی این یکی بیشتر. برای خوشایند رهبری این حرفها را زدی بنده خدا؟ چطور نمی خواهی بفهمی که همه این کارها به دستور رهبری بوده؟ چه جور من حالی شما بکنم که قاتل پسرت شخص رهبری است. اگر تا این حد کوچک نشده بودی، نیازی به دلداری های زهرآلود رهبری نداشتی. اگر من هم اهل تسلیم و مثل شما بودم، موقعی که رهبری در آن جلسه به شما گفت: طيب***الله أنفاسكم خيلی خوب سخنرانی كرديد، دست و پایم را گم می کردم. آدم چقدر باید کوچک شده باشد که با این حرفهای دروغی جا خالی بدهد ای خدا؟

روزهای اول فکر نمی کردم تا این حد بی تشخیص و گمراه شده باشید. ولی حالا می بینم که پاک گمراه شده ای و ارزش رهبری (آدم باطل اما حق نما) برای امثال شما بالاتر از اصل حق و حقیقت است. من حرفی ندارم. شما هم دلتان را به حرفهای رهبری خوش کنید تا نتیجه اش را ببینید. این من و این تو. اگر حتی یک ذره به این جنایات رسیدگی شد خبرم بکن تا بیایم و توبه کنم. اگر یک ذره ولو یک ذره به اندازه سر سوزنی قاتلان و جانیان کهریزک معرفی و مجازات بشوند حرفم را پس می گیرم. شما الکی دلتان خوش است. اینها همه استاد دانشگاه بودند که در حضور رهبری نشسته بودند؟ خدا به داد دانشجوهایی برسد که زیر دست اینها قرار است آدم بشوند. حرفهای رهبری در آن جلسه غیر قابل تحمل بود. من هرگاه دوباره این حرفها را مرور می کنم به والله مو بر تنم سیخ می شود. این رهبر گمراه تر از امثال شما هست که می گوید هر سختی*** كه ما اين جا تحمل كنيم ـ چه به شكل بيماری باشد، چه به شكل تهیدستی باشد، چه به شكل مظلوم واقع شدن باشد، چه به شكل فقدان های دردناك باشد ـ هرچه باشد، پيش خدای متعال يك ما به ***ازای نيك دارد. کدام ما به ازای نیک؟! کدام کشک کدام پشم؟ بچه های مردم را کشته اند و از آن طرف به قاتلها می گویند اجرکم عندالله اینور هم امثال شماها را خام کرده اند و می گویند اجرتان با خدا و تحمل کنید تا در فردای قیامت اجرتان را بدهند. جمع کنید این مسخره بازی ها را. به خدا قسم حالم از هر چه استاد دانشگاه است به هم خورد. یک نفر با غیرت در آن جلسه نبود بگوید این مزخرفات چیه که می گویی؟ حرفی که رهبری زده نه مال این موقعیتهاست. این حرف مال آدمهای عارف است نه مال آن زن بدبختی که شبها تا صبح باید در عزای پسرش بنالد. اگر شما یک ذره عقل داشتید می فهمیدید که رهبری دارد سرتان کلاه میگذارد.

حرف دیگری هم در حضور رهبری زدید که بدتر از همه حرفها بود. گفتی حاضری به همراه جمع ديگری از دلسوزان نظام برای دلجويی از خانواده شهیدان اقدام كنید. خیلی معذرت می خواهم. واقعاً معذرت می خواهم. بی غیرتی خودت یک طرف حالا کم مانده که بروی آن بیچاره ها را هم مثل خودت بکنی و بگویی هر چه بود تمام شد. تو حتی نباید به خودت دلداری بدهی چه برسد به مردم. تو به چه حقی می خواهی بروی برای خوشایند رهبری دست به این دلال بازی ها بزنی و یک عده بیچاره و داغدیده را خام بکنی؟ حتماً آن دلسوزان نظام هم که باید همراهی ات کنند محسن رضایی و عزت ضرغامی است که همین دو نفر بیشتر از همه شما را منحرف کرده اند. بگذارید این مردم بیچاره به خوانخواهی فرزندانشان بپا خیزند بلکه از صدقه سر انها شما هم به حقتان برسید.

خودتان که عرضه ندارید چرا مانع مردم می شوید؟
توقع نبود که کلاس بی غیرتی و نامردی بگذاری آقای روح الامینی. آقای رزمنده سابق چرا باید دلال بازی بکنی؟
آن رهبری دلش شاد است که دشمنانش را از بین برده حالا یک آدم گمراه مثل جنابعالی شده کاسه داغ تر از آش. اصلاً حواست هست که همین فرمانده هانی که به نظر شما دوست هستند و حرفهای آن روزت را هم درشت می نویسند، مرتب می گویند که پسر روح الامینی در کهریزک از بین نرفته و قبلاً بیماری داشته؟
نکند اینها را نمی دانی؟
می فهمی که این مجیزگویی هایت دل این افراد خائن را خنک می کند؟
اینها همین چند روز پیش از طرف تو در سایت هایشان نوشتند که روح الامینی گفته پسرم بر اثر بیماری از بین رفته. به اینها که در روز روشن دروغ می گویند و از طرف شما حرف می سازند می گویی دوست و به کسانی که دارند فریاد می زنند بر سر ظلم می گویی دشمن؟
اصلاً می فهمی داری چه می گویی بنده خدا؟ اگر هنوز بنده خدا باشی.

نمی خواهم نمک بر زخم شما بپاشم. ولی گمان کنم کسی مثل جنابعلی زخم هم نداشته باشد. به خداوندی خدا می دانم که مادرش آرام و قرار ندارد. بعید نمی دانم که بیشتر از دست جنابعالی زجر می کشد. برای خاطر این زن مظلوم هم شده تو را به خدا دیگر بلبل زبانی نکن و حرفهای بی ارزش نزن و خودت را هم کوچک نکن. مردم هم به دلداری امثال شما نیاز ندارند. بدان که تا اینجای کار خودت قاتل پسرت هستی. تو که آدم باهوش و زیرکی بودی چرا اینطور شده ای؟ شاید روزی به خودت بیایی و نگذاری به نام حفظ نظام غیرت و مردانگی ات را بیش از این از بین ببرند. نظام چیزی از آن نمانده که ما بخواهیم حفظش کنیم. فریب برخی آدمهای دو رو هم نخور. آنها را خودت می شناسی. آنها تا خرخره فاسدند. همانها با فرمان رهبری بچه تو را کشتند و حالا هم دارند از طرف تو دروغ می نویسند و می گویند بچه ات مننژیت داشته. ولی خودت داری آتش تهیه اینها را فراهم می کنی.

اگر هنور آن هوشت سر جایش باشد که فکر کنم نباشد، می فهمی که من کی هستم. به خدا فقط به اصرار دخترم اسمم را پای نامه ننوشتم. می گوید به هیچ احدالناسی رحم نمی کنند. من که چیزی ندارم از دست بدهم و هر جا رفته ام گفته ام که همه چیز زیر سر رهبری است. ولی محض خاطر دخترم اسمم را حذف کردم. اگر روزی لازم شد اسمم را هم می نویسم. تا همین جایش هم دخترم نگذاشته. همان روزها قرار بود با کفن بروم در خیابان تا آدمهایی مثل شما و عزت ضرغامی و آن محسن رضایی خیال نکنند غیرت و مردانگی مرده.

http://ettelaat.net/09-september/news.asp?id=40714
 
Aug 15, 2009
303
0
#2
Yek Nameh Doroghin Digar az Farmandehan Khiyali Doran Jang ke ehtemalan dar haghighat yel blogger 20 saleh az goroh Sabz Hast. Ama khob, ma ham miyayeem va ba saz shoma Aghaye " Farmandeh" miraghsim: Aghaye Farmandeh Delavar, Shojaatat Koja rafteh ? Chera Nameh minevisi va Joraat nadari ke zire an ra Emza Koni ? Aghaye Farmandeh, Magar tebghe Ghanon Asasi ma ke shoma barash Jangidid, Rahabar va Shoraye Negahban va Majles Khebregan nist ? Chetor Ejazeh midi ke yek mosht Bache Fakalo biyan va bi dadlil bekhan inha ro zire soal bebaran? Aghaye Farmandeh, Magar yadet Rafteh ke chetor Imam Khomeyni zad to Dahane Mojahedin va bani sadr va jodaye talaban Kurd va Jassosan Isreal va ... Hala Rahar dareh mizaneh to dahane Monafeghin Jadid va Jasosan Jadid va ... Chetor Hala Badet Omadeh ? Aghaye Farmandeh, Aya Khejalat nemikeshi ke tarfdar kasani hasti ke javanane mamlekat ra gomrah kardeh tohmat taghalob zadeh dar halikeh hata natavanestand yek dalil ghate Konandeh bedan ? Man ke midonam to yek Javan Shalvar Lee tang poshideh va Mo gel zadeh hasti !!! Khejalat bekesh
 

Abedzaadeh

IPL Player
Jan 23, 2003
3,619
0
#3
Aghaye Farmandeh, Magar tebghe Ghanon Asasi ma ke shoma barash Jangidid, Rahabar va Shoraye Negahban va Majles Khebregan nist ?
jeddan? jang sarreh ina bood?

Aghaye Farmandeh, Magar yadet Rafteh ke chetor Imam Khomeyni zad to Dahane Mojahedin va bani sadr va jodaye talaban Kurd va Jassosan Isreal va ... Hala Rahar dareh mizaneh to dahane Monafeghin Jadid va Jasosan Jadid va ... Chetor Hala Badet Omadeh ?
hala fahmidim....manafeghineh jadid = Moussavi + Hashemi + khatami....yani 24 saal Johoori Eslami!
 
Aug 15, 2009
303
0
#5
jeddan? jang sarreh ina bood?

hala fahmidim....manafeghineh jadid = Moussavi + Hashemi + khatami....yani 24 saal Johoori Eslami!

1) Jang ma baraye Hefze Jomhori Islami Bodeh va Jomhori Eslami ghanon Islami mast va Tashkilat Islami ma hast. SHoma Feker mikonid agar mozdori mesleh shah hanoz dar ghodrat bod Saddam ejazeh hamle be Iran ra Az US migereft ?? Jang bekhatere hefze nezam Jomhori Islami bodeh.

2) Vaghti Kasi bekhad bar Aleyhe Rahbar va Rahbari va Ghanon Asasi ke Imam Khomeyni ( RA) khodeshoan Taeed kardan bar khizeh, yani yek monafegh misheh, hala mikhad 20 sal kar khob kardeh basheh ya nakardeh basheh !!! Magar Mojahedin dar pirozi Enghelab naghsh nadashtand ?? Magar Gorohaye Chap Naghsh nadashtan ?? Ama vaghti anha khastan bar aleyh Imam (RA) Barkhizan va bar aleyhe Islam Bashan, tabdil be monafegh shodeh va be Jazaye Amal khod residan.

Omidvaram ke in mozo ro roshan kardeh bashad.
 
Jun 7, 2004
3,196
0
#7
you're right PI jan.....

this case seems boyond repair
Correction Abedzaadeh jaan, this case is not about repair. It is a cartoon character member of sardaaraan cartoon characters. It is about mental illness. Would you have a serious discussion with a mentally ill person?
 
Dec 5, 2004
3,918
0
#8
نامه یکی از فرماندهان سابق جنگ به دکتر روح الامینی؛ عقلت را ا ز دست داده ای

http://ettelaat.net/09-september/news.asp?id=40714

Well, it does not matter if it is a real ex-war hero who is writing this letter or not, it describes a real situation, a naked and unmerciful situation!

ای ننگ بر این پدر، مرتیکه بی وجدان
 

Abedzaadeh

IPL Player
Jan 23, 2003
3,619
0
#9
Correction Abedzaadeh jaan, this case is not about repair. It is a cartoon character member of sardaaraan cartoon characters. It is about mental illness. Would you have a serious discussion with a mentally ill person?
hi FP jaan,

no i wouldnt....and in this case i dont know whether this guy is trolling or genuinely believes in what he says
 

Zaagros

Bench Warmer
Nov 14, 2002
800
1
#12
Yek Nameh Doroghin Digar az Farmandehan Khiyali Doran Jang ke ehtemalan dar haghighat yel blogger 20 saleh az goroh Sabz Hast. Ama khob, ma ham miyayeem va ba saz shoma Aghaye " Farmandeh" miraghsim: Aghaye Farmandeh Delavar, Shojaatat Koja rafteh ? Chera Nameh minevisi va Joraat nadari ke zire an ra Emza Koni ? Aghaye Farmandeh, Magar tebghe Ghanon Asasi ma ke shoma barash Jangidid, Rahabar va Shoraye Negahban va Majles Khebregan nist ? Chetor Ejazeh midi ke yek mosht Bache Fakalo biyan va bi dadlil bekhan inha ro zire soal bebaran? Aghaye Farmandeh, Magar yadet Rafteh ke chetor Imam Khomeyni zad to Dahane Mojahedin va bani sadr va jodaye talaban Kurd va Jassosan Isreal va ... Hala Rahar dareh mizaneh to dahane Monafeghin Jadid va Jasosan Jadid va ... Chetor Hala Badet Omadeh ? Aghaye Farmandeh, Aya Khejalat nemikeshi ke tarfdar kasani hasti ke javanane mamlekat ra gomrah kardeh tohmat taghalob zadeh dar halikeh hata natavanestand yek dalil ghate Konandeh bedan ? Man ke midonam to yek Javan Shalvar Lee tang poshideh va Mo gel zadeh hasti !!! Khejalat bekesh
مصطفی غیر ایرانی***،
مردم ایران چنان دهنی از شماها ...... که تا اسرائیل ( خونه ارباباتون) فریاد بزنین. توی صهیونیست اگر جرات داری اسم و مشخصاتت رو بده.
 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#13
ژنرال، مطمئنم که پست حاشا کردن رو هم تو حساب مصطفي ايراني ذخيره آماده داري. پس زودتر پستش کن و بگو که تو مصطفي ايراني هستي و نه ژنرال.
 
May 9, 2004
15,166
179
#14
ژنرال، مطمئنم که پست حاشا کردن رو هم تو حساب مصطفي ايراني ذخيره آماده داري. پس زودتر پستش کن و بگو که تو مصطفي ايراني هستي و نه ژنرال.
جناب
واقعا شما من را به خنده می اندازید
هر کسی می اید توی سایت و یک چیزی می گوید که به مزاج شما سازگار نیست
بنده متهم می شوم که با ای دی جدید امده ام
:4:
 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#15
جناب
واقعا شما من را به خنده می اندازید
هر کسی می اید توی سایت و یک چیزی می گوید که به مزاج شما سازگار نیست
بنده متهم می شوم که با ای دی جدید امده ام
:4:
خود گوئي (البته با آي دي هاي مختلف) و خود خندي. عجب مرد هنرمندي

 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#16



آقاي ژنرال مصطفي ايراني پارسائيان عضو حزب مهر و مهرورزي آقاي خ.ر.
اگر کمي غيرت داشته باشي سخنان زير از حاجي پروازي است که همه بسيجيهاي دوره جنگ او را به خوبي ميشناسند. شايد اگر رگ غيرتي باقي مانده باشد کمکت کند که اينقدر براي طرفداري از نظام ظلم و ستم لودگي نکني:


متن کامل صحبت های حجت اللاسلام ‏پروازی را بخاطر اهميت روشنگرانه آن در ‏اين شماره آورده ايم که در زير می خوانيد:‏



سخنان پروازی:‏
‏" بچه های رزمنده، خالص و مخلص هستند. امروز آقای خاتمی ۲۰ ميليون رای آورده يعنی ‏مشروعيت ملی دارد. با اين همه در تهران و قم اتفاقاتی در جريان است که بايد وزارت اطلاعات و ‏وزارت کشور از آن مطلع شوند. شماری از اين آدم ها- انصار حزب الله- در وزارت کشور و ‏اطلاعات و ارشاد دست دارند و مشغول سازماندهی هستند و تا به حال در چند استان نيز موفق عمل ‏کرده اند.‏
‏"واقعا جايگاه بچه های جبهه رفته کجاست؟ چرا آن ها به اين نقطه رسيده اند؟ به عقيده من اقدامات اين ‏ها به مسائل اعتقادی مردم ضربه شديدی زده و می زند. لذا ما بايد سعی کنيم جلوی آن ها را بگيريم. ‏جلوی کسانی را که با ما رفاقت داشتند ولی امروز خط ما و آن ها جدا شده است. يکی از اين بچه ها ‏‏"الله کرم" است. افراد ديگری هم هستند که من خوب آن ها را نمی شناسم مثل "سلطانپور" و ‏‏"عبداللهی". سابقه ما با اين بچه ها به سال ۱۳۶۳ برمی گردد. در آن تاريخ ما محفلی داشتيم به نام ‏‏"رزمندگان"، در جريان حوادث جبهه و مشکلاتی که پيش آمده بود ما مدتی سکوت کرديم و بعد در ‏سال ۶۷ بر آن شديم که راه پيمائی ولايت را به راه اندازيم اما امام جلوی ما را گرفت. در اين سال ‏هيئت رزمندگان تهران به وجود آمد مرحوم "سيد علی نجفی" و من، سخنرانان هيئت بوديم. جمع خوبی ‏بود اما اين وضع دوام نداشت. بعد از سال ۷۱ راه ما به گونه ديگری ادامه پيدا کرد. من تقصير را می ‏گذارم به گردن کارگزاران که ما را در مسيری درست هدايت نکردند و من اينجا می گويم آقای خاتمی ‏رئيس جمهور منتخب ايران، بچه های جنگ برای شما خطرزا هستند. "عبداللهی" امروز از بچه های ‏دارودسته سرتيپ پاسدار ذوالقدر است. جانشين فرمانده کل سپاه پاسداران- و "سلطانپور" را مهندس ‏‏"باهنر" نماينده مجلس و چهره سرشناس جناح راست و مدير تبليغات ناطق نوری در انتخابات رياست ‏جمهوری – هدايت می کند. من مدت ها با اين ها بودم. چند سال قبل مسائل امر به معروف و نهی از ‏منکر را مطرح می کردند. " عبداللهی" که يک چشم اش را در جنگ از دست داده اصرار می کرد که ‏مرا هم به دنبال خودشان بکشاند. اما من وقتی فهميدم او به زن ها اسيد پاشيده، بسيار ناراحت شدم و او ‏خودش موضوع را فهميد و دررفت. در سال ۱۳۷۲ ما "انصار" را کامل کرديم. تعداد موسسان انصار ‏‏۱۸ نفر بودند که به سه گروه تقسيم می شدند. گروه وابسته به " ذوالقدر" که تعدادشان ۷ نفر بود. هفت ‏نفر هم با "عبداللهی" بودند و چهار نفر هم با " الله کرم" بچه ها همگی، من و مرحوم نجفی را قبول ‏داشتند. کار ما با سخنرانی های نجفی شروع شد و بعد از رحلت ايشان از من خواستند کار اورا ادامه ‏دهم. اسم انصار در آن تاريخ اصلا مطرح نبود. می گفتند بروبچه های هيئت رزمندگان، به مرور اسم ‏انصار به ميان آمد و با قوی شدن حضور وابستگان "ذوالقدر" و "الله کرم"، حضور رزمندگان کمرنگ ‏شد. با من هم که ملای رزمندگان بودم و عضو موسس انصار با ترديد برخورد می شد. بچه های مسجد ‏شهدا مثل "حسين پورصالح" و " امير نوجوان" مرا از جريانات پشت پرده باخبر می کردند. تدريجا ‏معلوم شد که به هر حال تشکيلاتی شکل گرفته و قرار شده در گروه ما نفوذ کند. يک روز " الله کرم" ‏نزد من آمد و گفت چون نمی خواهم به شما پشت پا بزنم دلم می خواهد "راسته حسينی" مسئله ای را ‏به من بگوئيد و سعی کنيد دروغ هم نگوئيد. گفتم موضوع چيست؟ گفت "آيا شما در جائی به آقای خامنه ‏ای فحش داده ايد؟ چهارده نفر از بچه های انصار موضوع را فهميده اند و آشوبی برپا شده است". گفتم ‏امکان ندارد. اگر کسی جلوی من هم حرفی به آقای خامنه ای بزند دهانش را خرد می کنم. آنچه گفته ام ‏اين بوده که من و امثال من از "امام خمينی" شخصيت حقوقی ولايت را داريم. در واقع امام متکای ‏مردم بوده است. اما امروز مردم متکای آقای خامنه ای هستند. به هر حال "حسين الله کرم" برای ‏انتخابات، انصار را بسيج کرد. در قم و در تهران، وجوهات هم می رسيد و پشت پرده نيز معاملاتی ‏صورت می گرفت. ‏
‏"در اين ميان "الله کرم" اصرار داشت مرا هم وارد بازی کند. روزی مرا نزد "سلطانپور" برد که در ‏وزارت صنايع مشغول بود. او را قبلا در بيت آقای خامنه ای ديده بودم. از من دعوت کرد سرپرستی ‏امور تبليغات و مطبوعات را در انصار بر عهده بگيرم. من زير بار نرفتم " الله کرم" به "سلطانپور" ‏گفت اين همان آقائی است که به آقای خامنه ای فحش داده. بعد به بيت آقای خامنه ای رفتيم. من با ‏‏"معزی" و "محمدی گلپايگانی" دو رکن دفتررهبر قبلا دعوا کرده بودم. يکبار "معزی" در "دوکوهه" ‏گفت: حکايت روی مين رفتن بچه ها در جبهه را ما خودمان ساخته ايم حالا شما قضيه را جدی گرفته ‏ايد؟ اين گفته خيلی سنگين بود. گريبانش را گرفتم که مردک اين چه حرفی است که می زنی؟ ما را ‏‏۴۵ دقيقه معطل کرد بعد به ديدن آقای "خامنه ای" رفتيم. ايشان به "الله کرم" گفت: "آقای الله کرم شما ‏مسئول حزب الله هستی" واقعا تکان خوردم. ايشان نپرسيد "الله کرم" آيا تو مسئول انصار حزب الله ‏هستی؟ بلکه طوری گفت که يعنی بنده رهبر، تو را به عنوان مسئول حزب الله قبول دارم. در آن لحظه ‏متوجه شدم "الله کرم" مرا آورده است تا به چشم خود ببينم آقای "خامنه ای" او راتاييد می کند. وقتی ‏بيرون آمديم آقای "ميرحجازی" نظر ديگری داد که عکس حرف آقای "خامنه ای" بود. ايشان گفت ‏تعيين مسئول انصار بايد با رای اکثريت انجام گيرد. در هيئت سرپرستی چهار تن از رزمندگان حضور ‏داشتند. حسين و محمد ژوليده، "فرج مراديان" و "مسعود ده نمکی"، بقيه از عوامل جامعه روحانيت و ‏سرسپردگان "جنتی" و "ذوالقدر" بودند. بعد از برپائی مجلس پنجم افتراق "حسين الله کرم" با انصار ‏حزب الله آغاز شد. بچه های مخلص در انصار می خواستند با ما کار فرهنگی بکنند. در دانشگاه ‏برنامه گذاشتند و من و "حداد عادل" و " شريعتمداری" سخنران بوديم.‏
‏"اما چون حسين شريعتمداری ديد نمی تواند در صحنه گفتگو حريف ما بشود کار را به آتش زدن ‏‏"سينما قدس" و " انتشارات مرغ آمين" کشاند. در اين مرحله "ميرحجازی" مجبور شد به ظاهر جلوی ‏‏"الله کرم" را بگيرد با اين توجيه که او با چپ ها رفيق است. "الله کرم" هم در چنبر "مهدی نصيری" ‏‏"حسين شريعتمداری"، "ذوالقدر"، "يوسفعلی ميرشکاک" افتاد. "حسين الله کرم" در اين مرحله به تبليغ ‏عليه رزمندگان پرداخت و سرانجام هيئت در سال ۷۵ منحل شد. تمام تلاش "الله کرم" اين بود که من ‏در وسط نباشم. محرم امسال برای رحلت امام رفتم. گفتند مراسم در مسجد ارگ است. رفتم درهای ‏مسجد بسته بود. ناچار سراغ بقايای هيئت رزمندگان رفتم گفتند ببخشيد اشتباهی رخ داده است. دو سال ‏است نزد اين جماعت منبر نمی روم، منبری اين ها آقای "علم الهدی" است. او در مسجد مهدی خيابان ‏ستارخان جانشين من و آقای نجفی شده است.‏
سرانجام "حسين الله کرم" انصار را به شکل فعليش راه انداخت. اين ها جلسه ای داشتند در قم که من ‏هم رفتم. در آنجا گفتند بايد ستاد تشکيل بدهيم. يک نظامی مثلا شريعتی فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا و يا ‏‏"محمد کوثری" در تهران، يک روحانی و يک دانشگاهی در هر ستاد فعاليت کنند. برای تامين هزينه ‏هم موسسه امير المومنين را " واعظ طبسی" پشت قضيه گذاشته بود. موسسه فرهنگی "امام خمينی" هم ‏بود که خوب پول تقسيم می کرد. جناح راست نيز با مطرح کردن وحدت استراتژيک و تشکل های ‏همسو، به حمايت از انصار پرداخت. جالب اين که وقتی من با اين ها روبرو می شدم، می گفتند: تو ‏راهت را از سال ۷۳ جدا کرده ای. يک روز يکی از سرکردگان جناح راست گفت بقای انقلاب در ‏چيست؟ گفتم در پيوند حکومت با مردم. گفت اين را از کجا آورده ای گفتم از فرمايشات امام. گفت امام ‏مرده است خدا رحمتش کند. آقای ما حالا سيد علی است. گفتم در امر تاکتيک رهبر می تواند نظر ‏متفاوت بدهد اما در اصول حق تخطی ندارد. امير الحاج را می شود عوض کرد اما حج را نمی توان ‏تغيير داد. ايشان گفت ما بچه های سپاه نشستيم و بحث کرديم و آقای خامنه ای نيز با ما همعقيده است که ‏راز بقای نظام در ايجاد رعب و وحشت در مردم است. خيلی زيبا تحليل می کرد. گفتم: "تحليل شما ‏زيباست اما مرده شوی نتيجه گيری تان را ببرد". گفت:‏
‏"اگر ما مردم را ول کنيم بر اساس طبيعت حرکت می کنند و آزادی می خواهند. ما بايد مردم را با ‏توسری به سوی اسلام ببريم. در فقه داريم که حرکت به سوی معرفت قسری است با زور اسلحه و پس ‏گردنی و زندان. امکان پذير است".‏
‏"حرفهای اين ها را به آقای عبدالله نوری گفتم. با آرامش گفت صبر کن ببين مردم با اين ها چه خواهند ‏کرد. انتخابات می رسد و خواهی ديد که اين ها رسوا می شوند. اين ها يک عده يهودای منافقند که ‏برای مقام و مال دنيا مادر و خواهرشان را هم واگذار می کنند. آقای نوری گفت اگر سپاه با اين ها ‏همراه شود از چشم مردم می افتد. در مباحث وحدت استراتژيک، از هيئت موتلفه و جامعه روحانيت ‏آدم هائی می آمدند از قبيل "سلطانپور" "موحدی ساوجي"، پسر "جنتي"، "ذوالقدر"، "علی رضا ‏افشار" و بحث می کردند که آقای "خامنه ای" با "ناطق نوری" يک روح در دو قالب هستند و انصار ‏بايد از قدرت خود برای پس زدن خاتمی که ضد ولايت فقيه است استفاده کند. در قم وضع فرق می ‏کرد. "جوادی آملی" و "مشکينی" و "امينی" امام جمعه های قم در جريان انتخابات، هرسه مشروط ‏عمل می کردند. اما بعد از سفر به آمل و ديدار با آقای خامنه ای گفتند ما به ناطق نوری رای می دهيم ‏چون آقا اين طور خواسته است. من هم به آمل رفتم "ميرحجازی»به ديدنم آمد و گفت بايد به ناطق ‏نوری رای بدهی. گفتم چهار شرط من در مورد ناطق محقق نبود و من هم به خاتمی رای می دهم.‏
‏"خلاصه با همه زوری که زدند همانطور که آقای "عبدالله نوری" پيش بينی کرده بود آبرويشان در ‏انتخابات رفت و "الله کرم" و "ده نمکی" هم رسوا شدند. اما بلافاصله بعد از انتخابات با رسيدن پول و ‏وعده، عمليات شروع شد. اين که می بينيد نوری اين همه مورد حمله قرار می گيرد و حتی اين ها قصد ‏جانش را کرده اند، برای اين است که می دانند او و خاتمی بر سر عهد و پيمان خود با مردم هستند.‏
اين ها علاوه بر طرح های حمله به روزنامه ها و زدن و بردن و کشتن آزاديخواهان با کمک جناح ‏راست، طرح راه اندازی يک روزنامه به نام "عصر" را دارند که بعد از ظهرها منتشر خواهد شد ‏هفته نامه ای را نيز به نام " فهميده" تدارک می بينند.‏
‏"آقای خامنه ای در شب محرم سال ۱۳۷۵ برای سپاه سخنرانی کرد که قسمتی از آن سری اعلام شده ‏بود. در اين قسمت ايشان مردم را به عوام و خواص تقسيم کرده بود و اين که خواص بايد حکومت ‏کنند و عوام تبعيت. در جريان انتخابات رئيس جمهوری اين قسمت سری را به شکل گسترده ای پخش ‏کردند. بچه های انصار عامل آن توزيع بودند. همان عوام الناس اما با رای خود نشان دادند که خواص ‏مورد اشاره رهبر، ول معطلند."‏
 
Last edited:
May 9, 2004
15,166
179
#17
آقاي ژنرال مصطفي ايراني پارسائيان عضو حزب مهر و مهرورزي آقاي خ.ر.​

اگر کمي غيرت داشته باشي سخنان زير از حاجي پروازي است که همه بسيجيهاي دوره جنگ او را به خوبي ميشناسند. شايد اگر رگ غيرتي باقي مانده باشد کمکت کند که اينقدر براي طرفداري از نظام ظلم و ستم لودگي نکني:






متن کامل صحبت های حجت اللاسلام ‏پروازی را بخاطر اهميت روشنگرانه آن در ‏اين شماره آورده ايم که در زير می خوانيد:‏


جناب
اول از هر چیز لطفا عفت کلام داشته باشید
می ایید و بنده را خر خطاب می کنید
و از غیرت حرف میزنید و مشتی چرتو پرت می نویسید که حاجی چه گفته
به من چه که حاجی چه گفته
شما به من تهمت می زنید جانم یعنی چه هرکسی می اید و بند تمبان شما را شل میکند به من پیله میکنید ؟
بعد هم دم از غیرت و مروت می زنید !!!!آ
اخه من چه هیزم تری به شما فروختم که این همه به من گیر داده اید؟
بله می دانم که پست هایم مانند پتکی بر سر شما و دوستانتان فرود می اید
خوب جانم با بنده بحث نکنید و چرت و پرت ننویسید تا بنده مجبور نشوم جواب بدهم
وقتی طرفیت یک بحث را ندارید بحث نکنید دیگر چرا می ایید و تهمت ناروا می زنید
من مصطفی ایرانی نیستم
تا دیروز ممبر و رضا و علی و حسن بودم
امروز شد مصطفی و گایددوان و نمی دانم اصغر ترقه
عجب
 

ghilich

Bench Warmer
Oct 12, 2004
1,867
8
usa
#18
Che Khari Gaeedeh een farmandeh az nezam:) He said it all, LOOTI var. Damesh Garm is all I can say...How pathetic a FATHER must be to kiss the feet of the murderers of his son. And a short response to the new beast (joonevar) who appeared out of nowhere this hezbollahi avazi, Mostafa .., NO AVAZI, the reasons our troops fought against Iraq, was not to defend the Islamic Republic, it was to defend their NATION. Meegee Nah avazi? You will see it in front of your disbelieving eyes, when NEXT time, the troops will turn their BACKS on these MONSTERs who rule Iran now. Only fools like you don't learn the lesson of history. One thing this man who sent this letter sent, is: truth and justice can not be denied. No matter how much the antar and rahbar jump up and down...AND EVERYONE IN THE WORLD SAW WHAT THE IRANIAN PEOPLE DID IN THE STREETS A SHORT TIME BACK. They are awake and will DO IT TA DASTEH to the likes of you next time. Watch your MATAHT NEXT TIME chon PARAST Avazi, ABESTANI!!!. shasheedam be toh va amsaleh to, ba een mazhabeh doroogetoon ke ye zareh manaviat va hagheeghat toosh neest. Faghat, geryeh soosmar va eshgh be soosmar KHOR.
 
Last edited:

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#19
. ژنرال

مضاف اليه آقاي خ.ر. براي شما نبود براي حزب مهرو مهرورزي بود که به نظر من ساخته و پرداخته شماست براي دفاع از خ.ر.

خ.ر. کنيه معظم است نه شما. شما خر نيستيد، شما دنباله رو خ.ر هستيد و در حال حاضر در سنگر آي اس پي به هر تاکتيک و تقيه دست ميزنيد تا به بهترين وجهي به ايشان خدمت بفرمائيد.

درضمن اگر به بيچاره خري را به واسطه خ.ر. ناميدن حزب مهر يا و معظم توهين شده من واقعا از نژاد نجيب و پاک خران و الاغان پوزش ميطلبم.

و هم چنين آقا مصطفي پارسائيان اگه جواب منطقي نداري اينقدر هي نگو اين چرت است يا پرت. سکوت بهتر از دادو قال است وقتي جواب نداري.

 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#20
جناب
اول از هر چیز لطفا عفت کلام داشته باشید
می ایید و بنده را خر خطاب می کنید
و از غیرت حرف میزنید و مشتی چرتو پرت می نویسید که حاجی چه گفته
به من چه که حاجی چه گفته
شما به من تهمت می زنید جانم یعنی چه هرکسی می اید و بند تمبان شما را شل میکند به من پیله میکنید ؟
بعد هم دم از غیرت و مروت می زنید !!!!آ
اخه من چه هیزم تری به شما فروختم که این همه به من گیر داده اید؟
بله می دانم که پست هایم مانند پتکی بر سر شما و دوستانتان فرود می اید
خوب جانم با بنده بحث نکنید و چرت و پرت ننویسید تا بنده مجبور نشوم جواب بدهم
وقتی طرفیت یک بحث را ندارید بحث نکنید دیگر چرا می ایید و تهمت ناروا می زنید
من مصطفی ایرانی نیستم
تا دیروز ممبر و رضا و علی و حسن بودم
امروز شد مصطفی و گایددوان و نمی دانم اصغر ترقه
عجب
خوب دقت کن ببين چه نوشته اي عزيز.
آيا واقعا فکر ميکني که پستهايت پتک است بر سر ما و دوستان؟ اگر چنين است آيا شما ساديسم داريد که هي دوست داريد به يک سري نادان پتک بزنيد؟ و يا اينکه فکر ميکنيد که حق ما ما منافقان بي ولايت همين است و شما داريد وظيفه الهي و ولائيتان را انجام ميدهيد؟
ما که چيز زيادي نگفتيم. شما چرت نوشتي و از حزب مهر به عنوان يک واقعيت نوشتي ما هم در مقابل دستتان را رو کرديم. انواع تاکتيکهاي بچه گانه را بکار ميبريد که يک جوري خود را اپوزوسيون غالب کنيد و يک جوري به ما بفهمانيد که روشمان در مخالفت با ولايت غلط است. وقتي هم که خوب دستتان رو شد فحاشي ادبي ميکنيد و هي ما را متهم به چرت و پرت ميکنيد. آيا حزب مهر شما چرت و پرت نيست و ادعاهاي ما که به کرات از طرف خيلي ها مطرح شده چرت است؟