August 8,9 News/Discussion

May 12, 2007
8,093
11
#41
کيهان : عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس اعلام كرد كه فراكسيون روحانيون به همراه تعدادي ديگر از نمايندگان مجلس عليه ميرحسين موسوي شكايت نامه اي تنظيم كرده اند كه به زودي تقديم قوه قضائيه خواهد شد.
«محمد كرمي راد»، نماينده مردم كرمانشاه در گفت وگو با باشگاه خبرنگاران افزود: فراكسيون روحانيون همراه تعدادي از نمايندگان مجلس با عنايت به اينكه ميرحسين موسوي عامل اصلي ناآرامي هاي اخير كشور بوده، شكايت نامه اي عليه وي تنظيم كرده است.
وي تصريح كرد: در جلسه اي كه نمايندگان با قاضي مرتضوي داشته اند، مشخص شد كه هنوز به قوه قضائيه اين شكايت نامه واصل نشده؛ لذا در حال پيگيري شكايت عليه موسوي هستيم و بزودي اين شكايت نامه تقديم قوه قضائيه مي شود تا روند قانوني دنبال شود و آشوب گران به جزاي اعمال خود برسند.
عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در خصوص وضعيت بازداشت شدگان اذعان داشت: بازداشت شدگاني كه از كف خيابان بودند با قرار وثيقه آزاد شده اند، ولي كساني كه متهم سياسي و منافقين هستند، همانطور كه مقام معظم رهبري توصيه كردندكه آسيب زدگان به جزاي عمل شان برسند، مجازات خواهند شد.
وي ادامه داد: در خصوص باني اصلي اغتشاشات كه از نظر ما ميرحسين موسوي است، شكايت نامه عليه وي را پيگيري خواهيم كرد و يكشنبه با تشكيل جلسه سرنوشت شكايتي كه عليه وي تنظيم شده، مشخص خواهد شد.
 

buzz

Bench Warmer
May 21, 2003
1,639
0
Ohio
#43
heh...Source is Mehr news. So it's probably a lie. There is a no way in hell that turkey will give the money back. It is lost; but who'ss counting!?!

Iran: Majlis to summon customs officials over report of $18.5b transfer
TEHRAN, Aug. 7 (Mehr News Agency) -- Custom officials will be summoned to parliament over the alleged transfer of $18.5 billion in cash and gold from Iran to Turkey, MP Mohammad-Reza Khabbaz said on Thursday.

"Lawmakers will definitely summon customs officials to elaborate on the issue next week," Khabbaz, who is the rapporteur of the Majlis Economic Committee, told the Mehr News Agency.

He said parliamentarians must obtain precise and comprehensive information from the relevant bodies in order to inform the public about the issue.

Turkey's Kanal D channel had earlier reported that Iranian businessman Esmael Safarian-Nasab had transfered $7.5 billion in cash and 20 tons of gold to Turkey in October 2008.

And in an interview with Kanal D, Safarian-Nasab's lawyer, Senol Ozel, said that his client wants his money and gold back.

However, Iranian and Turkish customs officials and Iran's Intelligence Ministry have dismissed the reports about such a consignment being transferred from Iran to Turkey.

In addition, Turkish State Minister Hayati Yazici dismissed the report as "false and baseless", Turkey's official news agency Anadolu reported last week.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#45
یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸
آینده گفتگوهای تهران و غرب در مصاحبه با آزاده کیان
مذاکره یک دولت نامشروع به نفع منافع ملی نیست

آزاده کیان استاد پژوهشگر مرکز تحقیقات ملی فرانسه و دانشگاه پاریس 7 درگفت وگو با روز می گوید که سیاست خارجی دولت محموداحمدی نژاد درحال رادیکالیزه شدن است واگر وی قصد داشت در دور دوم دولت خود دست دوستی به غرب وجامعه جهانی دراز کند هیچگاه کارمندان سفارت خانه های خارجی را دستگیر نمی کرد و به تشدیدسرکوب مخالفان داخلی مبادرت نمی ورزید. به گفته وی راهی که احمدی نژاد می رود تحریم های گسترده و اقدامات شدیدتری مثل تحریم صادرات نفت ایران را به دنبال خواهد داشت. این گفت وگو را می خوانید.

مهمترین مساله سیاست خارجی ایران در حال حاضر چه موضوعی است؟
دولت تا سپتامبر وقت دارد که درخصوص پرونده هسته ای ومساپل دیگر مربوط به خاور میانه جواب آمریکا واتحادیه اروپا را بدهند و وارد مذاکرات مستقیم وجدی بشود که به نظر نمی رسد بتواند این کار را انجام بدهد. با دولت ضعیف و با وجود اینکه ایشان مشروعیت داخلی اش زیر سوال است انتظار نمی رود بتواند از پس مشکلات سیاست خارجی برآید...

برخی معتقدند که اگرآقای احمدی نژاد می خواست در دور دوم دولت خودش وارد گفت وگو با غرب بشود واز تنش های موجود بکاهند اساسا به سمت سرکوب گسترده داخلی نمی رفت. آیا این اقدامات بعد از انتخابات به این معناست که ایران به سمت رادیکال تر شدن وانزوای بیشتر پیش می رود؟
وقایعی که درایران اتفاق افتاده و به خصوص دستگیر کردن کارمندان سفارتخانه های انگلیس وفرانسه نشان می دهد که ایشان می خواهد عنوان کند که غربی ها تلاش داشته اند فرد دیگری را به انتخاب برسانند. درنتیجه سیاست داخلی وخارجی ایران رایکالیزه خواهد شد. من به هیچ وجه نمی توانم ببینم که ایشان با این عدم مشروعیت داخلی که با آن مواجه است واینکه بحران داخلی تازه آغاز شده بتواند سیاست مماشات با غرب را درپیش بگیرد. با توجه به اینکه کشورهای خارجی هم براین مساله توافق دارند که انتخاب آقای احمدی نژاد به هیچ وجه انتخاب اکثریت نبوده و مشروعیت ندارد. چنانکه ایشان قبول کند پای میز مذاکره هم بنشیند چون مشروعیت ندارد به هیچ وجه نمی تواند مذاکره مثبتی بکند وهر گونه مذاکره ای به نفع منافع ایران نخواهد بود. کسانی که از ایشان حمایت می کنند رادیکال ترین جناح های داخلی هستند واساسا نمی توان انتظار داشت کهایشان با این طرفداران حتی به خودش این اجازه را بدهد که وارد مذاکرات جدی برای از بین بردن بی اعتمادها و تنش ها شود. به نظر من بیش از پیش سیاست خارجی در تضاد و درمقابله جویی با غرب اتخاذ خواهد شد.

دولت آمریکا چندین بار گفته است که هنوز پیشنهاد گفت وگو روی میز است و برای گرفتن جواب ایران هم بسیار شکیبا بوده اند. پاسخ ایران چه خواهد بود؟
اگر دولت بخواهد با آمریکا گفت وگوی مستقیم داشته باشد مساله هسته ای یکی از موضوعات آن خواهد بود و غرب هرگز نخواهد پذیرفت که ایران برنامه هسته ای نظامی داشته باشد. بعد از آن غربی ها -همان طور که الان سیاست دولت اوباما خوب نشان می دهد- از طریق نزدیکی با برخی دولت های دوست ایران سعی می کنند که سیاست خارجی ایران بیش از پیش ایزوله شود. بعد از مساله هسته ای موضوعات مهم دیگری در خاورمیانه مطرح است. از جمله عدم دخالت ایران در موضوع فلسطین واسراییل. بنابراین از ایران خواهند خواست از حمایت خود از برخی گروه های منطقه مثل حماس وحزب الله دست بردارد. به همین شکل درمورد افغانستان وعراق. اگر آمریکا بخواهد با ایران مذاکره مستقیم کند گفت و گو ها حول موضوعاتی خواهد بود که در سی سال اخیر مطرح بوده است. مساپل هم همه جانبه است. من این را در صلاحیت ومشروعیت وتوان دولت احمدی نژاد نمی بینم که بخواهد در خصوص این مساپل پاسخی بدهد که منافع ملی ایران را در نظر بگیرد ودر عین حال ایران را از ایزوله شدن بیرون بکشد. متاسفانه شاهدش منزوی تر شدن ایران و تشدید تحریم ها خواهیم بود. این موضوعی است که باید منتظرش بود. اگر وی می خواست دور دوم مقداری در رابطه با جامعه بین المللی بازتر باشد، از تشدید سرکوب ها خودداری می کرد و بنابراین دستگیری های اخیر و یا به دادگاه کشاندن جوان فرانسوی به اتهام جاسوسی را قاعدتا نمی دیدیم. برای اینکه اینها عملا با این اقدامات اعتماد جامعه بین المللی را از خودشان سلب کرده اند. هر کشوری که در سطح بین المللی خودش را جدی می گیرد نمی تواند وارد مذاکره با این دولت بشود. به همین دلیل من امکان مذاکرات جدی را نمی بینم. این دولت جدی گرفته نمی شود. مقاله ای که در نشریه صبح صادق چاپ شده و خواهان دستگیری آقای خاتمی وکروبی وموسوی شده خودش بحران زاست وبرای همین جو اعتماد وجود ندارد بین جامعه بین المللی ایران.

بنابراین دولت ایران در عرصه سیاست خارجی به کدام سو خواهد رفت؟
دولت فعلی ایران درجاهایی که بتواند به رادیکالیزه کردن کشورهای دیگر بپردازد این کار را خواهد کرد. می شود انتظار داشت در عراق و لبنان وسوریه با گروه های رادیکال ارتباط برقرارکند یا ارتباط موجود را تقویت وکمک بیشتری به انها بکنند ودر جهت ناپایدار کردن بیش از پیش منطقه به پیش بروند به خاطر اینکه دولت احمدی نژاد در چهار سال گذشته تلاش کرده با ایجاد تنش خود را حفظ کند. فکر می کنم این تنش ها به شدت درآینده هم ایجاد خواهد شد. با ایجاد این تنش و با این تصور که خارجی ها قصد سرکوب ما را دارند سعی خواهند کرد که هر صدای خارجی را خاموش کنند. این یکی از دلایلی است که جامعه بین المللی را نگران می کند. در مورد مساله هسته ای هم نمی تواند انتظار داشت که اینها بتوانند به یک توافق سازنده با کشورهای غربی برسند. ما به سمت رادیکالیزاسیون بیش از پیش خواهیم رفت.

اگر به توافقی در خصوص پرونده هسته ای نرسند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر توافق نرسند باید ببینیم از ایران چه می خواهند؟ می خواهند اعتماد سازی کنند. یعنی اینکه ایران کاملا نشان بدهد برنامه اش نظامی نیست واین مستلزم حضور مرتب بازرسان سازمان اتمی است. این نوع اعتمادسازی ها لازمه اش این است که ایران بتواند درتعامل با جامعه بین الملی پیش برود. دولتی که اینچنین درحال سرکوب کردن مخالفان خود است چطور می تواند برای خودش مجددا احترام کسب کند. چون این احترام سازی بدون احترام خواست اکثریت جامعه میسر نیست.

نتیجه این ناکامی چه خواهد بود؟
اولین کاری که جامعه بین المللی خواهد کرد تشدید تحریم ها است که فشارش برمردم ایران خواهد بود. اما یکی از تصمیم هایی که تا کنون گرفته نشده بود واگر دولت بیش از پیش رادیکال شود خواهندگرفت تحریم صادرات نفت ایران خواهد بود. تحریم هایی که تا کنون بوده بنیه مالی واقتصادی دولت را آنچنان تضعیف نکرده اما اگر دولت ایران به سمت رادیکالیزاسیون پیش برود جامعه بین المللی حتی می تواند به این سمت برود که نفت ایران را نخرد. این به وضع نامعلومی دامن می زند. اگر سران جمهوری اسلامی بخواهند برای پیشگیری از وضعیت تحریم ها با جامعه بین المللی کنار بیایند مجبور خواهند بود که امیتاز های مختلفی را سر برنامه های مخلتف از جمله برنامه هسته ای بدهند ونمی دانم این در توان دولتی که مشروعیتی ندارد وازطرفی بخواهد امتیازاتی را به غرب بدهد هست یا نه. اگر هم امتیاز بدهند امتیاز هایی است که به ضرر منافع ملی ایران خواهد بود. ما بایک بن بست مواجهیم که می تواند نتایج خطرناکی هم به دنبال داشته باشد. مانند گمانه زنی هایی که قبل از انتخابات هم شاعد اوج گیری آن بودیم مثل بمباران تاسیسات هسته ای. البته الان زود است که بخواهیم در این زمینه صحبت کنیم و باید ببینیم تا ماه سپتامبر پاسخ ایران چه خواهد بود.

حضور رییس دولت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل چه تاثیری خواهد گذاشت؟ آیا مثبت خواهد بود؟
به هیچ وجه. ما بایک مساله جدیدی مواجه هستم. از زمان انتخابات سرکوب های زیادی صورت ی گرفته ودرنتیجه احمدی نژاد پیش از پیش با مخالفت مواجه است. آمدن ایشان به نیویورک باعث خواهد شد ایرانی ها ونیروهای مترقی بین المللی علیه حضور ایشان در سازمان ملل تجهیز بشوند. این خودش نتایج بسیار منفی برای کل نظام جمهوری اسلامی خواهد داشت. احمدی نژاد با سرکوب های داخلی مقدار زیادی از آن گفتمان قبلی اش که برخی از کشورهای جهان سوم را به طرفداری از خودش کشانده بوده تضعیف کرد. به همین جهت می بینید حتی الان خیلی از مردم جهان عرب که قبلا از احمدی نژاد طرفداری می کردند با آغاز کشتار خیابانی در تهران وسرکوب ها مواضع شان نسبت به دولت احمدی نژاد دچار تغییر شده نمی تواند انتظار داشت که اگر وی به مجمع عمومی برود بتواند روی حمایت خیلی از کشورهای که ازاو حمایت می کردند حساب کند. حضورش در نیویورک بحران را تشدید می کند.

برخی می گویند که احمدی نژاد با رادیکالیزه کردن سیاست خارجی بار دیگر گزینه حمله نظامی با ایران را روی میز قدرتهای بزرگ می آورد. آیا این همچنان یک تهدید است؟
البته بیشتر تهدید به حمله است. همان طور که آمریکایی ها گفته اند همه گزینه ها روی میز است. منتها در مرحله تهدید است تا یک حمله جدی وواقعی. برای اینکه این آخرین گزینه خواهد بود. تا به آن گزینه برسند امکانات مختلفی در دست جهان غرب برای فشار گذاشتن روی ایران وجود دارد. برخی متحدین منطقه ای ایران مثل چین وروسیه از تهران حمایت می کنند چون منافع خودشان حفظ می شود اما چین یا روسیه هیچ گاه آمریکا را به خاطر ایران رها نخواهند کرد. غرب می تواند به روش های گوناگون روی ایران فشار جدی بگذارند از جمله از طریق نفوذ روی سیاسیت های چین وروسیه برای مهار ایران.. چین می تواند حدود ۱۷ درصد نفتی که از ایران می گیرد را ز عربستان ویا کشورهای دیگر تامین کند. درواقع ایران به این ترتیب بیش از پیش ایزوله خواهد شد تا در فروش تک محصولی که دارد هم با مشکل مواجه شود. این راه کارهایی است که پیش از حمله نظامی بنا به موقعیت ورابطه ایران وغرب مورد استفاده قرارخواهد گرفت. به این ترتیب اقتصاد کشور که ورشکسته است ورشکسته تر خواهد شد.

آیا تیم جدیدی که به وزارت خارجه خواهد آمد می تواند جهت گیری جدیدی را در سیاست خارجه ایران نوید دهد؟
درایران همه می دانند که درمورد مساپل مهم سیاست خارجی این ریس جمهور و وزیر خارجه نیستند که تصمیم می گیرند. تصمیم گیرنده رهبر است و نهادهایی مثل شورای عالی امنیت ملی. وزیر خارجه تنها رل یک کارگزار را دارد. مانند مجلس. برای همین هیچ تاثیری ندارد. البته اگر دولت آینده احمدی نژاد محافظه کاران بیشتری را در خود ش جای بدهد ومقدار کمتری از دوستان نزدیک به خودش را استفاده کند می تواند یک مقداری سیاست خارجی و سیاست داخلی خودش را تعدیل کند. ظاهرا از سوی محافظه کاران دیگر به رییس جمهور هشدار داده شده که اگر بخواهد دوستان نزدیک خودش را در کابینه جای دهد رای اعتماد نخواهد گرفت. احمدی نژادخودش تمایل به رادیکالیزه تر کرده سیاست خارجی دارد. اما اینکه محافظه کاران نفوذشان تا چه حد است در این مساپل، در آینده مشخص خواهد شد. وقتی احمدی نژاد اعضای دولتش را اعلام کرد جهت گیری کلی دولت را بهتر می توان حدس زد.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#46




«نظام» جمهوری اسلامی با توجه به بی نتیجه بودن انواع حملات به مردم و نیز شکست انواع تلاشها برای منحرف کردن افکار عمومی از واقعیت وجودی کودتا، عملا از تثبیت و احراز مشروعیت دولت کودتا درمانده گردیده است، و خود را در وضعیت کیش و مات در مقابل مردم میبیند.

«نظام» و دولت کودتا که این بازی را با قرار دادن مردم در یک کوچهٔ بن بست و ایستادن در مقابل آن آغاز کرده بودند، اکنون مدتی است که خود را محصور در بن بست و «مردم» را در مقابل خروجی آن یافته اند.

در این وضعیت اغلب گفته شده است که تنها راه نجات کل نظام از بن بست کنونی و فروپاشی احتمالی، قربانی کردن احمدی نژاد و پایان دادن به پشتیبانی از دولت کودتای وی است.

اما با اینحال به نظر میرسد که «نظام» این طمع خام را در سر دارد که با ارائه قربانی ای به مراتب سبک تر و کوچکتر از آنچه ایرانیان خواستار هستند بلا را از خود دور گرداند. اعلام و اعتراف غیر منتظره اخیر در مورد یکی دو فقره جنایت در بازداشتگاه کهریزک را بایستی به این مفهوم دانست که «نظام» امیدوار است با ارائه یک قربانی کوچک خشم مردم را فرونشاند و آنها را به قبول وضعیت راضی کند.

پر واضح است که مردم ما خوب میدانند که اینچنین قربانی های کوچک و کم چربی هرگز قادر به نجات دادن نظام از کیش و ماتی که خود ایجاد کرده است نخواهد بود، چرا که مسئلهٔ کودتا و جنایتهای گسترده ای که برای تثبیت آن انجام گرفته است بسیار بسیار گسترده تر از وقایع یک بازداشتگاه جهنمی و یا فرمانده نیروی انتظامی است.

واقعیت این است که چنین اعترافاتی با نشان دادن گوشه های کوچکی از جنایات، قتل ها، و شکنجه های گسترده ای که در طی دو ماه گذشته از طرف کودتاگران و پشتیبانانشان بر مردم رفته است، هرچه بیشتر این حقیقت را روشن میکند که حد اقل عمل لازم برای خروج از این بن بست، باز و برطرف کردن کامل دمل زشت و دردناکی است که به نام دولت احمدی نژاد بر چهرهٔ مردم ما تحمیل گردیده است.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#47
آزار و اذیت فیزیکی شبنم مددزاده، نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت

يکشنبه، ۱۸ مرداد، ۱۳۸۸


با گذشت بیش از 170 روز از بازداشت موقت شبنم مددزاده، مسئولین شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران کماکان از تعیین وقت دقیق دادرسی سرباز می زنند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در آخرین تماس تلفنی شبنم مددزاده وی از انواع جدید آزارهای فیزیکی به روش های مختلف خبر داد. مسئولین بند 209 زندان اوین با سهمیه بندی زمان استفاده از سرویس بهداشتی برای شبنم مددزاده وی را در شرایط وخیم جسمی قرار داده اند. مددزاده که از ناراحتی دستگاه گوارشی رنج می برد نسبت به این وضعیت معترض شده است که مسئولین جواب قانع کننده ای به وی نداده اند.

اگرچه بیش از 170 روز از پایان بازجویی های نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم می گذرد، اما مسئولین دادگاه بدون ارائه پاسخ و یا دلیل قانونی از صدور قرار وثیقه برای وی سر باز می زنند.

لازم به ذکر است که پیش از این در اردیبهشت ماه بازپرس ویژه ی 3 امنیت دادگاه انقلاب با صدور قرار کفالت 50 میلیون تومانی موافقت کرده بود که این امر با مخالفت شدید معاونت امنیت دادستان، قاضی حداد روبه رو شد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر شبنم مددزاده که در حال حاضر به مراقبت شدید پزشکی نیازمند است در وضعیت بد روحی و جسمانی در زندان به سر می برد.

شبنم مددزاده در روز یکم اسفندماه به شکل نامعلومی بازداشت شد. برادر وی، فرزاد مددزاده نیز که در همان روز جهت پیگیری وضعیت خواهرش به نهادهای امنیتی مراجعه کرده بود، بازداشت شد.
 
May 12, 2007
8,093
11
#48
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=bBfOKVKn-vE"]YouTube - GPS Fareed Zakaria comparing Iranian regime and Stalin 09August2009[/ame]
 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#49
11:43 صبح یک***شنبه، 18 مرداد 1388 انتقاد شدید آیت***الله مکارم شیرازی از دروغ***پردازی***ها

«آقا به احمدی***نژاد تبریک نگفته***اند و نخواهد گفت»

در پی انتشار خبر تبریک آیت***الله مکارم شیرازی به احمدی***نژاد به عنوان «رئیس***جمهور»، دفتر این مرجع تقلید صدور هرگونه پیامی را در این باره به شدت تکذیب کرد و مسئول مربوط در این دفتر، در پاسخ به خبرنگار «موج سبز آزادی» گفت: «آقا به احمدی***نژاد تبریک نگفته***اند و نخواهد گفت. اینها هم اکاذیب کسانی است که تا الان فشار می***آوردند و الان مجبور شده***اند به دروغ***پردازی.»


به گزارش «موج سبز آزادی» پیش از این برخی منابع اینترنتی و مطبوعات از پیام تبریک این مرجع تقلید به احمدی***نژاد خبر داده و منشأ اصلی این خبر در اینترنت نیز ادعا کرده بود که این پیام پس از چند ساعت از سایت ایشان حذف شده است!

این ادعا و تصویر مورد استنادش البته آشکارا واهی و جعلی بود، اما به خاطر آنکه جاعلان با زیرکی تلاش کرده بودند خبر مذکور را از کانال یک سایت متعلق به اهل سنت ایران منتشر کنند تا موضوع در صورت رسوایی به اختلافات مذهبی نسبت داده شود، «موج سبز آزادی» از نوشتن هرگونه خبری در این باره خودداری کرده بود. اما جدی گرفتن این خبر و انتشار آن در مطبوعات، باعث شد که ضرورت تکذیب صریح این خبر و رسوایی عاملان جعل پیام به نفع رئیس دولت کودتا دوچندان شود.


از این رو خبرنگار «موج سبز آزادی» با دفتر این مرجع تقلید تماس گرفت و اعضای دفتر با همین صراحت ادعای وجود چنین پیامی و یا امکان صدور آن پس از این را تکذیب کردند: «آقا به احمدی***نژاد تبریک نگفته***اند و نخواهد گفت. اینها هم اکاذیب کسانی است که تا الان فشار می***آوردند و الان مجبور شده***اند به دروغ***پردازی.»


به گزارش «موج سبز آزادی» مسئول مربوط در دفتر آیت***الله مکارم شیرازی همچنین به سخنرانی شب نیمه شعبان این مرجع تقلید در مشهد و در حرم امام رضا (ع) اشاره کرد که خواستار اشاره به محتوای آن سخنان در خصوص دروغ***سازی***ها شد.


چند جمله***ای از آن سخنرانی که به این موضوع مرتبط است و در گزارش واحد مرکزی خبر صداوسیما منتشر شده، بدین ترتیب است: آيت الله مکارم شيرازي از گسترش دروغ پردازي و شايعه سازي در جامعه انتقاد کرد. مرجع تقليد شيعيان ديشب در مـراسم شب ميـلاد امام زمان (عج) در حـرم مطهر رضوي گفت: امروز نه تنها دروغ و شايعه سازي در کشور زياد شده بلکه افراد دروغ پذير هم بسيار شده اند. آيت الله ناصر مکارم شيرازي افزود: در سايت ها و رسانه هاي خارجي دروغ ها ، تهمت ها و شايعه هاي نارواي فراواني به افراد نسبت مي دهند.


گفتنی است در مدت یک ماه و نیمه بین انتخابات با نمایش***های تنفیذ و تحلیف، نزدیکان دولت و حامیان کودتا فشارهای زیادی بر مراجع تقلید مستقل آورده بودند تا پیامی از ایشان به نفع احمدی نژاد دریافت کنند. اما غیر از آقای نوری همدانی که همان ابتدا پیام تبریک داد، هیچ مرجعی حاضر به چنین کاری نشد و حتی پس از تحلیف رئیس دولت کودتا هم هیچ صدای مخالفی در قم به موافق یا حتی بی***طرف تبدیل نشده است.


این موضوع باعث شد که خبرگزاری***های رسمی دولتی مثل ایرنا و برنا به شدت به مراجع حمله کنند و از تبریک نگفتن ایشان به احمدی***نژاد انتقاد کنند. این خبرگزاری***ها در این باره نوشتند: ... اما از همه جالب تر موضع گرفته نشده يا بهتر بگوييم، موضع نگرفتن برخي مراجع در برابر پيشامدهاي چند روز گذشته کشور است. مگر نه اينکه علما و مراجع بايد پيشروان و هدايتگران جامعه اسلامي در برهه هاي مختلف باشند. و مگر نه اينکه برخي از مراجع محترم پيش از اين در جريان هاي جزيي سياسي و اجتماعي داخلي و خارجي اظهار نظر مي کردند و حتي همين روزها با ناديده گرفتن اتفاق هاي کشور براي غزه و فلسطين پيام مي دهند که البته در شرايط عادي کاري پسنديده است. پس حکايت اين سکوت چيست؟حضور 85 درصدي مردم در انتخابات کشور اسلامي مان حادثه کوچک و تکراري در تاريخ انقلاب بود و نتوانست آقايان را به سخن گفتن در تحسين اين حضور وادارد؟ يا 24 ميليون راي مردم يک کشور به رييس جمهورشان چندان اهميتي نداشت که درخور پيام تبريک باشد؟


ظاهرا همین***طور است و از نظر مراجع محترم تقلید، آن 85 درصد و این 24 میلیون هیچ اهمیتی ندارد؛ چرا که به نوشته منابع معتبر، مراجع سنتی و غیر سیاسی دیگر نیز در دیدار با اعضای شورای نگهبان گفته***اند: انتظار دارید ما کسب 24 میلیون رای توسط احمدی***نژاد را باور کنیم و بپذیریم تقلب نشده؟!

 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#50


خاطرات تکان دهنده ی یکی از بازداشت شدگان که برای اولین بار در «موج سبز آزادی» منتشر می شود

دو هفته در بازداشت لمپن ها



آنچه می خوانید، خاطرات تلخ و تکان دهنده ی یکی از بازداشت شدگان است که حتی نمی داند محل بازداشت او کهریزک بوده یا یکی دیگر از همین بازداشتگاه های غیر استاندارد! در این متن، که حاوی توهین ها و فحش های رکیک ماموران دولت جمهوری اسلامی است، سعی شده ادب مقام با سه نقطه حفظ شود و فضای سایت با نقل توهین های شرم آور بازجویان و شکنجه گران آلوده نشود.




ماشین جلوم پیچید و دو نفر پریدند بیرون و مرا بلند کردند و چپاندند توی ماشین. سرم خورد به در ماشین . گفتم آخ . گفت خفه بچه ک...! پشت بندش هم پشت گردنم را گرفت و کوبوند پایین پشت صندلی و همین جور نگه داشت. از فحشی که دادند خوشحال شدم و خیال کردم قصد اخاذی دارند و پول هایم را که در جای خلوتی بگیرند ولم می کنند، اما یک چشم بند سیاه دادن دستم تا ببندم به چشم هایم و آرزوی این که گیر زورگیر افتاده باشم بر باد رفت . این چشم بند رفیق شفیق من شد به مدت دو هفته و جز در سلول تنگ و تاریکم نگذاشتند که از چشم بازش کنم.
زیر فشار دست سنگین برادری که زحمت می کشید و گردنم را نگاه می داشت، کمرم داشت می شکست، اما از ترس فحش و ناسزا آخ نمی گفتم. فقط یک بار دیگر پرسیدم: منو کجا می برید ؟ گفت: می بریم تو ...ت بذاریم ! تو حرف اون نقطه چین نداشت. جیک نزدم. گفت: چیه، نکنه خوشت اومد؟ جیک نزدم. گفت: بیخود خوشت نیاد، این دفعه با همه دفعه هایی که تو ...ت گذاشتن فرق می کنه. با .....کلفت ها طرف شدی. تو این فکر بودم که یعنی واقعا اینها نیروهای نظام جمهوری اسلامی اند که وااخلاقای آن گوش فلک را پر کرده و از مدرسه ابتدایی تو گوش ما خوندن؟

واقعا نیروهای نظام جمهوری اسلامی بودند ، اما هر چه کردم که بدونم چه نیرویی اند، نفهمیدم. ماشین یک کم که راه رفت، مسیرها رو که با حس هایم دنبال می کردم، گم کردم. دیگه نمی فهمیدم چه سمتی می رویم. احساس کردم که از یک پل طولانی دور زدیم. فکر کردم آنجا را می شناختم. خدا رو شکر کردم که کهریزک نمی برندم. حکایت اونجا را قبل از دستگیری شنیده بودم. اون جوری که من حدس می زدم، از طرف پیروزی گذشتیم و بعد از یک مدتی معلوم شد که توی محوطه ای وارد شدیم که صدای ماشین قطع شد. ماشین وایستاد. هلم دادند بیرون، خوردم به چیزی و ولو شدم روی زمین. یارو گفت بچه ..نی، کوری مگه؟ درخت رو نمی بینی؟ جیک نزدم، بلند شدم. دستم را گرفت و داد زد: راه بیافت. راه افتادم و دوباره خوردم به چیزی و افتادم، اما این بار آروم تر، چون محافظه کارانه تر قدم بر می داشتم.

توی راه چند باری به این طرف و اون طرف کوبونده شدم و یک بارش به یک بشکه خالی بود. از صدایش فهمیدم و هر بار فحش و ناسزا به خودم و خانواده ام که من فقط فحش های به خودم را می نویسم. دری باز شد و هلم دادند توی آن و بعد داد زد: نیم ساعتی پذیرایی بکنین ازش تا من بیام. هنوز جمله اش تمام نشده بود که احساس کردم کمرم شکست و هنوز از درد کمر خلاص نشده بودم که پشتم تیر کشید و بعد دستی لای موهایم رفت و سرم به دیوار کوبانده شد و بعد ضربه چپ و راست و عقب و جلو آن قدر زیاد بود که چیزی نمی فهمیدم. تا اینجا ترس عجیبی داشتم و وسط کتک خوردن دیدم یواش یواش ترس جایش را به نفرت و یک جور شجاعت می دهد. دیگر دردم نمی آمد. شاید بی حس شده بودم، شاید قوی شده بودم. اون لحظه نمی دونستم.

نمی دانم چقدر طول کشید، چون آدم زمان هم از دستش می رود. یک جورهایی زمان و مکان همدیگر را تکمیل می کنند. مکان را که گم کنی، زمان هم از دستت می رود، و من نمی دانستم چقدر اونجا موندم . بعد انداختندم توی یک اتاق. وقتی می گم انداختندم، واقعا انداختندم . یعنی بلندم کردند و انداختند توی یک اتاق. در حال زدن هم مرتب تهدیدم می کردند که: تازه بعدش که چند نفری میایم ترتیبت رو بدیم، می فهمی که انقلاب مخملی کردن یعنی چی.

وقتی انداختندم توی اون اتاق، دیگه باور کرده بودم که برای اون کار زشت انداختنم اونجا و داشتم نقشه ای توی ذهنم می کشیدم که خودم رو بکشم و نذارم این کار رو با من بکنند. چند دقیقه ای هیچ خبری نشد. صدایی نمی آمد. احساس می کردم که کسی دارد لباس در می آورد. شاید هم خیالات بود. زیاد نگذشت که یک نفر اومد. نقشه ام را کشیده بودم، اما او کاری نداشت. بلندم کرد و روی یک صندلی نشاند و با چشم بسته شروع کرد به سوال کردن: اسم، نام پدر ... فحش نمی داد. کارش زود تمام شد و دوباره چند نفری اومدن سراغم. گرفتند پرتم کردند یک اتاق دیگه و گفتند: این اتاق تجاوزه، بمون تا برگردیم. موندم اما برنگشتند. هر لحظه سالی بود. یادم رفت بگویم دستهایم از پشت بسته بود.

یکی آمد تو. از صدای در فهمیدم. دستم را گرفت و گفت بدو. دویدم و ناگهان خوردم به دیوار و ولو شدم روی زمین. درد توی بدنم پیچید. تازه فهمیدم که آش و لاش شدم و همه جایم درد می کند. گفت: بچه ..نی، مگه دیوار رو نمی بینی، کوری؟ دوباره گفت: بدو. با احتیاط دویدم. هلم داد و باز خوردم به دیوار. بلندم کرد و برد. از این جزییات بگذریم که لحظه لحظه اش شکنجه بود. بردندم بیرون. دری باز شد و گفت: خوش آمدی بچه ..نی، این اتاق توئه! مبارکت باشه. میام جنازه ات رو می برم، و رفت . اتاق من فضا برای خوابیدن و نشستن نداشت، فقط می توانستم بایستم. به خودم دلداری دادم که این برای چند ساعته. هنوز نمی دانستم از من چه می خواهند. از همه بدتر در لحظه ورود بوی بدی بود که می آمد. سر در نیاوردم چه بوییه، ولی کم کم عادت کردم و مدتی گذشت و کسی نیامد. به صورت ایستاده ولو شده بودم .نمی دانم چقدر گذشت. فکرهای عجیب و غریب. دلهره و اضطراب که برای چه اینجایم و چه می خواهند از من. شک نداشتم که می خواهند به چیزی اعتراف کنم، اما نمی دونستم چیه. درد هم اضافه شده بود. آرزو می کردم تو همون اتاقی بودم که کتکم می زدند. کم کم فشار می آمد و انتظار آمدن کسی و تغییر دادن وضعیتم آزارم می داد. رفته رفته گرسنگی و تشنگی هم اضافه می شد. نمی دانم چقدر طول کشید، اما کم کم چشمهایم سنگین شد و خوابم برد، اما چه خوابی. درد و گرسنگی و تشنگی و زخم هایی که تازه پیدایشان می کردم، به اضافه فکرهای آزار دهنده. تقریبا خیالم راحت شد که قصد تجاوز ندارند. چون با خودم فکر کردم که اگر چنین قصدی داشتند که اول به این روزم نمی انداختند. نمی دانم چقدر اون تو بودم که در باز شد و بیرون بردندم. ( جزییات چه جوری بیرون بردنم هم تکراری است و هم طولانی می شود.)

اولین بازجوییم شروع شد. بازجو محترمانه سوال می کرد. بیشتر دنبال این بود که بداند واقعا در ستاد موسوی که من هم گاه گاه به آن سر می زدم، چه خبر بود. من هم هرچه می دانستم، گفتم. آخر خبر خاصی نبود. یک عده جوان می آمدند و عکس و پوستر می گرفتند و می بردند. دنبال این بود که بداند چگونه و از طریق چه کسی می فهمیدیم که در برنامه ها شرکت کنیم. این را هم گفتم. چیز خاصی نبود. گفت: بعد از انتخابات، راهپیمایی ها را چطور می فهمیدی؟ گفتم: نبودم. با لحن مهربانی گفت: غلط کردی گفتی. سوال را دوباره تکرار کرد و از همین جا اون روی سگش به قول خودش ظاهر شد. چیزهایی سر هم کردم و گفتم. دنبال این بود که اسم کسی را وسط بیاورم. اسم هایی را می گفت که درباره اونا حرف بزنم: تاج زاده، رمضان زاده، امین زاده، طباطبایی و ... گفتم: من فقط تاجزاده رو می شناسم، و گفت: هر چی از این ... (به مادرش فحش داد) می دونی بگو . او که تا اون لحظه فحش نداده بود، از اون لحظه زبانش به فحش باز شد و من هرچی می دونستم، گفتم. چیز بدی که نبود، اما اون راضی نمی شد.

یکی دیگر را صدا زد. یک دفعه بوی بنزین شنیدم و سرتاپایم خیس شد. گفت: ببرید آتشش بزنید. می دانستم بلوف است، اما می ترسیدم. بردند زیر نور داغ آفتاب. از زمان ورودم به اینجا آفتاب را حس نکرده بودم. گرما کشنده بود. احساس می کردم آب جوش روی بدنم می ریزند. یکی دو ساعت زیر آفتاب بودم. بنزین ها بخار می شد و می ترسیدم که زیر نور آفتاب آتش بگیرم از بس که می سوختم. از حال رفتم. افتادم. نمی دانم چقدر بعد دوباره در اتاق بازجویی بودم. گفت: حالت سر جا آمد؟ دوباره مهربان شده بود. گرسنه و تشنه بودم. حال نداشتم حرف بزنم. صدایش را نمی شنیدم. دیگر نفهمیدم چی شده. وقتی به هوش آمدم که دوباره توی همان سلول تنگ بودم و تمام بدنم درد می کرد.

دفعه بعد که بازجویی رفتم، باز هم حال نداشتم. گفت: خیلی خوش شانسی که گیر من افتادی. با من کنار بیا که نیفتی دست این ...کلفت ها، اینجا تو ...ت بذارند. حرفهایش را بریده بریده می شنیدم و دیگر نفهمیدم چی شد. آب را روی صورتم حس کردم و بعد آب دادند و بعد یک چیزی شیرین که نفهمیدم چی بود. بازجو گفت: الان سه روزه اینجایی. یعنی من سه روز بود چیزی نخورده بودم؟ اولین چیزی بود که خوردم و نفهمیدم چی بود، کم کم رمق به تنم برگشت. گفت: حالا می خوام یک سوال خصوصی بپرسم، آخرین باری که ترتیب یک دختر رو دادی، کی بود؟ چیزی نگفتم. گفت: خجالت نکش، اینجا تویی و منم. من مثل این آشغالا دنبال تو ... گذاشتن نیستم. جیک نزدم. خندید و گفت: بابا تو دیگه چه مردی هستی! بعد گفت: پس بذار من بگم. من همین چند روز پیش بود. من عاشق فنچ ها هستم، هرچه کم سن و سال تر، بهتر. بعد با جزییات ماجرایی رو تعریف کرد که آشکارا می دانستم دروغ می گوید. از رابطه اش با دختری 10 ساله می گفت. بعد یک دفعه پرسید: راستی دختر تو چند سالش بود؟ 11 سال؟ تنم داغ شد. نفرت تمام وجودم را گرفت.

این ماجرا تمام شدنی نبود . در هر جلسه بازجویی اگر این بود، درباره دختر 11 ساله حرف می زد و اگر آن یکی، درباره تجاوز به خودم. یک بار زیر فشار بازجویی ها گفتم: ای خدا! جوابش مشتی بود توی دهنم که یکی از دندان هایم شکست. گفت: تو نجسی، حق نداری نام خدا رو بر زبان بیاوری. دوباره گفتم و دوباره مشتش آمد و آن قدر تکرار کردم که از حال رفتم. به هوش که آمدم، یکی دیگر سوال را شروع کرد. این بار سوال ها درباره این بود که با خارجی ها چه ارتباطی داری؟ چرا از خارج به تو تلفن می زنند؟ فلانی که با تو دوست بود و توی رادیو فرداست، الان چه اطلاعاتی بهش می دی ؟ من روحم از این ماجرا خبردار نبود. گفتم خاله ام خارجه و تماس داریم، اما از دوستم خبر ندارم. گفت: خر خودتی، تو بی بی سی هم از رفیقات خبر داریم. اسم نمی داد. آن قدر زدند که قبول کردم که به این دوستهایی که اسمشان را هم بلد نبودم، اطلاعات می دهم.

یک جا که خیلی سوال پیچ کرد و گفتم: یا زهرا، بازجو دهانش را باز کرد و هر چه توهین که شایسته خودش بود، به حضرت زهرا کرد. اون جا بود که تسلیم شدم بنویسم و اعتراف کنم و هرچه خواستند، نوشتم . با این همه راضی نمی شدند. بردندم توی اتاق، لختم کردند و گفتند: الان برای تجاوز بر می گردیم. او می گفت: هر کاری برای تنبیه شما عبادته. می گفت: تجاوز به شما ثواب داره. من حدیث و آیه خواندم و او گفت: مجوز شرعی اش را هم از آقا و هم از دیگر مراجع گرفته ایم. ما برای تنبیه شما این کار را می کنیم . صدای در می آمد .صدای لباس عوض کردن. صدای آخ و اوخ جنسی. داشتم دیوانه می شدم که بوی بنزین پیچید و دوباره خیس بنزین شدم و این بار لخت و عور فرستادندم زیر آفتاب.

نمی دانم چند روز گذشته بود. فکر کنم پنج روزی می شد که سوار ماشینم کردند و بردند جای دیگری که بهشت بود در مقایسه با آنجا. توی سلولم جای نشستن و دراز کشیدن داشت، اما من نه می توانستم به راحتی دراز بکشم و نه به راحتی بنشینم. بازجویی ادامه داشت و بازجو گاهی عصبانی می شد و مشت و لگد و سر به دیوار کوبیدنی همراه بازجویی بود، اما قابل تحمل بود. غذا مرتب بود، اگرچه غذایش به درد سگ هم نمی خورد، اما بالاخره غذا بود.

شب آخر نمی دانستم شب آخر است. اول اجازه دادند بروم دوش بگیرم. آورده بودند بیرون از سلول. گفتند لباسهایت را در بیاور. درآوردم. فقط یک شورت پایم بود. نه کفش، نه لباس. بوی بنزین را شنیدم، اما بنزین نریختند رویم. سوار ماشینم کردند و بردند. توی راه یارو گفت: حالا دیگه تو دل برو شدی. الان می چسبه تو ...ت بذارم. آوردیمت اینجا که زخمهات خوب بشه. رفقا اشتباه کردن اول زدنت. من دوست ندارم با بچه خوشگلای زخم و زیلی حال کنم. بعضی زخم و زیلی اش رو بیشتر دوست دارند. کسی باهات حال نکرد وقتی زخم و زیلی بودی؟

حرف نمی زدم. چه حرفی؟ تعجب می کردم که چه جوری می شود این همه آدم لمپن بد دهن را یک جا جمع کرد. دوباره از روی پل پیروزی احساس کردم گذشتیم. ترس توی دلم ریخت. یعنی داشتیم دوباره بر می گشتیم همان جا؟ با چشم بند و در حالی که فقط یک شورت تنم بود، دستم را باز کردند و پیاده ام کردند و رفتند. ماشینی از کنارم رد شد و صدای خنده بلند شد . چشم بندم را باز کردم. اول خیابان پیروزی بودم. شب بود. نمی دانم چه ساعتی، ولی مطمئنم از دو گذشته بود. لخت بودم و بی پول و بی کفش و اوراق. چه کسی حاضر می شد مرا به خانه ام در غرب تهران برساند؟ آیا در خانه کسی منتظرم بود؟ پیکانی جلویم نگه داشت. فکر می کرد دیوانه ام. شکسته بسته چیزهایی گفتم. سوارم کرد. دمش گرم. لباس داد. پول داد و از حال روزم پرسید و همراهم تا یکی دو ساعت گریه کرد. آن شب مهمان خانه او شدم، در جنوب تهران. حمام کردم، تر و تمیز شدم. او در انتخابات با اعتقاد به احمدی نژاد رای داده بود و آقای خامنه ای را می پرستید، اما بعد از انتخابات با شنیدن همین جور ماجراها برگشته بود و من اولین کسی بودم که برای او راوی مستقیم بودم. او روایتهای قبلی را با واسطه شنیده بود و روایت ترانه موسوی را او برایم گفت و گفت که ظلم برقرار نمی ماند. او حالا یکی از بهترین دوستان من است.
 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#53
It looks like rafi isn't going to lead the prayers on Friday. Yesterday on his website it said he will & now it is gone.
Not sure the following from his site says he is GOING or NOT GOING: (يه دل ميگه برو برو يه دل ميگه نرو نرو):


توضیح ضروری //حذف خبر "اقامه نماز جمعه " این هفته تهران در راستای احترام و رعایت مراتب همیشگی اعلام نام خطیب نماز جمعه صورت گرفت

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بر " ثبات و اعتدال " و رعایت ضوابط حرکت جمعی در ساختار نظام مقدس جمهوری اسلامی چنان معتقدند که انجام هرگونه حرکتی را در تخطی از این مسیر بر نمی تابند و این مهم" استثنایی" برای ایشان ندارد چرا که رعایت " تقوا و پرهیز از هرگونه تندروی " آموزه اصلی وهمیشگی معظم له برای نسل دیروز ، امروز و فردای انقلاب است . از این رو وقتی خبر موثق " اقامه نماز جمعه این هفته تهران " به جهت پاسخ به مطالبات انبوه کاربران و علاقه مندان بیشمار ایشان بر روی سایت قرار گرفت ، آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان قدیمی ترین خطیب نماز جمعه که در آستانه ورود به دهه چهارم تصدی امامت جمعه موقت تهران قرار دارند ، به حذف خبر و رعایت مراتب همیشگی اعلام نام" امام جمعه نماز تهران "از سوی مرجع مرتبط دستور فرمودند تا جملگی ما بار دیگر در محضر " تجربه ، تعهد و کیاست " ایشان آموزه ای دیگر بیاموزیم .
 

Farzad-USA

Bench Warmer
Apr 4, 2007
2,329
0
rooyesh.blog.com
#55
فاطمه السجایا و محمودالخصائل


در راستای اینکه داریم به ماه رمضان نزدیک می شویم و هر شب ملت می خواهند در همه جا جمع شوند و تکیه بزنند و طبیعتا مهم ترین رنگ ماه رمضان سبز می باشد و تا صبح هم ملت توی خیابان هستند و وقتی آدم تا صبح توی خیابان باشد، ممکن است اتفاقات زیادی بیفتد، به همین دلیل فعلا سووالات هفته را جهت پاسخ به بهترین گزینه انتخاب کرده و منتظر می مانیم ببینیم این جمعه هوا سبز است یا خاکستری. پاسخنامه را برای همسایه پائینی بفرستید و اگر همسایه پائینی ندارید، هر وقت رفتید روی پشت بام این کار را بکنید.
سووال اول: جمله " مطمئن هستم که شما بسلامت از بیماری روشنفکری عبور کرده اید و ادبیات تان از تعابیر و جملات تروریستی اصلاح طلبان دین ستیز پاک و منزه است" از کیست؟ و برای چه کسی گفته شده است؟
گزینه اول: مریم رجوی برای مسعود رجوی
گزینه دوم: فاطمه رجبی برای محمود احمدی نژاد
گزینه سوم: اوا براون برای آدولف هیتلر
گزینه چهارم: فاطمه رجبی برای شوهرش
گزینه پنجم: فاطمه رجبی هیچ وقت با شوهرش از این حرف ها نمی زند.

سووال دوم: حجت الاسلام سالک گفته است: " سفارت انگلیس، لانه جاسوسی آمریکاست" اگر فرض موجود را بپذیریم، کدام گزینه صحیح است؟
گزینه اول: سفارت آلمان، لانه جاسوسی فرانسه است.
گزینه دوم: سفارت فرانسه، لانه جاسوسی انگلیس است.
گزینه سوم: سفارت کانادا، لانه جاسوسی اتحادیه اروپاست.
گزینه چهارم: هر سفارت خانه ای، لانه جاسوسی آمریکاست؟
گزینه پنجم: حالا که سفارت آمریکا نداریم، چه غلطی بکنیم؟

سووال سوم: در عکس منتشره شخصی به نام احمد زیدآبادی در دادگاه مشاهده می شود که زیر چشم او کبود است، از نظر پزشکی چه اتفاقی برای او در زندان افتاده است؟
گزینه اول: مننژیت گرفته و دچار شکستگی استخوان شده است.
گزینه دوم: در هنگام بازجویی چشمش به بازجو خورده است.
گزینه سوم: دچار تراخم چشم و تراکم چماق شده است.
گزینه چهارم: با بازجو اختلاف نظر دارد.

سووال چهارم: احمدی نژاد در روز تحلیف با هلی کوپتر به بهارستان رفت، چرا؟
گزینه اول: چون دفتر ریاست جمهوری و مجلس فرودگاه برای نشستن هواپیمای جنگی ندارد.
گزینه دوم: چون دوره چتربازی ندیده است و نمی توانست با چتر فرود بیاید.
گزینه سوم: چون 24 میلیون نفر به او رای داده اند.
گزینه چهارم: از ترس باسنش!
گزینه پنجم: چون چهار سال قبل گفته بود بدون محافظ و با ماشین خودش سرکار خواهد رفت.

سووال پنجم: با توجه به اینکه احمدی نژاد فردا به مجلس خواهد رفت، پیش بینی کنید که او با چه وسیله ای به آنجا می رود؟
گزینه اول: هلیکوپتر، با حمایت جنگنده.
گزینه دوم: زرهپوش همراه با یک لشگر نیروی زمینی
گزینه سوم: تانک چیفتن با حمایت توپ و هلی کوپتر
گزینه چهارم: با استفاده از هر سه گزینه.

سووال ششم: امام جمعه مشهد گفته است " هر فردی که در خط مقابل ولی فقیه قرار گرفت، دشمن است" با این فرض تعداد دشمنان را حدس بزنید؟
گزینه اول: 14 میلیون با تقلب
گزینه دوم: 24 میلیون بدون تقلب
گزینه سوم: 35 میلیون بالای هجده سال
گزینه چهارم: بین 55 تا 60 میلیون

سووال هفتم: با توجه به اینکه مسوول کمیسیون مجلس " فرمانده نیروی انتظامی را عامل اصلی شکنجه در بازداشتگاه کهریزک دانسته" و از طرف دیگر اعلام شده است " مسوولان متخلف بازداشتگاه کهریزک تحت تعقیب قضایی قرار می گیرند" لطفا حدس بزنید چه کسانی تحت تعقیب قرار خواهند گرفت؟
گزینه اول: بهزاد نبوی، محمد علی ابطحی، مصطفی تاج زاده
گزینه دوم: میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی
گزینه سوم: مسعود باستانی و همسرش
گزینه چهارم: اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
گزینه پنجم: ابطحی و تاج زاده ابتدا فرمانده نیروی انتظامی شده و بعد مجازات می شوند.
گزینه ششم: کارکنان سفارت انگلیس، فرانسه و آمریکا

سووال هشتم: حجت الاسلام رسائی پرسید: " چرا لاریجانی سکوت کرده است؟" به نظر شما چرا لاریجانی سکوت کرده است؟
گزینه اول: چون رسائی به اندازه کافی حرف می زند.
گزینه دوم: چون بالاخره یکی هم باید ساکت باشد.
گزینه سوم: چون کوچک زاده به جای همه حرف می زند.
گزینه چهارم: پاسخ اول و سوم صحیح است.

سووال نهم: احمدی نژاد گفت: " نظام سلطه با اخبار دروغ بهترین انسانها را فاسد و منزوی نشان می دهد." منظور شخص مذکور از نظام سلطه چیست؟
گزینه اول: جمهوری اسلامی
گزینه دوم: نظام جمهوری اسلامی ایران
گزینه سوم: حکومت جمهوری اسلامی ایران
گزینه چهارم: رسانه دولتی جمهوری اسلامی ایران



From: Ebrahim Nabavi
 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#58
KHAHESHAN INRO TA JAYI KE TAVAN DARID PAKHSH KONIN AN IF POSSIBLE GET INVOLVED IF U THINK IT'S RIGHT.

10 photos|Back to Mir Hossein Mousavi میر حسین موسوی's Photos





این نماز جمعه تهران، توسط "سبز" و سبز ها فتح خواهد شد: کرامت، رای، پرچم و دین خود را پس خواهیم گرفت.ا

دعوت نامه هایی از ایرانی ها برای ایرانی ها

خصوصا شهرستان ها، جنبش سبز بدون شما میسر نیست

دعوت نامه های خود را از شخصیت ها، و شهرستان های مختلف به آدرس ایمیل صفحه بفرستید تا پست شود
mirhossein.facebook@gmail.com

رسانه شمائید، باید به همه شهرستان ها برسد .. از فیس بوک، تویتر، بالاترین، بلاگ، خصوصا و خصوصا ایمیل، و حتی تلفن و اس ام اس دریغ نکنید

رسانه شمائید

Location: تهران، دانشگاه تهران