Jan 3rd News/Discussions

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#41
This is Iran under Velayat Vaghih and the Militarist Religious Fascist Plunders regim after 30 years.
This is a future that awaits most of the rest of the country with the militarist religious fascit plunders continuing their violent control of the country, but even the prophit of Islam predecit the demise of this regims of despots and oppressors.
The days of this regim is numbered read it in the scared his pants off Najar, the IRGC turned minister comments of threats for the 1000th times after 7 months of beating, prison, torture, rape, and murder. دستور داده***ایم پلیس هیچ مدارا نکند



آبرسانی به 60 روستای شهرستان جاسک تنها با دو تانکر (+ در قرن 21 هنور چنين روستاهایی وجود دارند)





 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#42
After the timely release and positively received of the 17th declaration of Mr Mousavi, I hope we will see many banners and signs as well as chanting of slogans in future protests and marches emphacising on these well defined and achievable set of goals that will go along way to advance the Green Movement agenda on curbing the despotism and dictatorship on free elections, freedom of assmbly, freedom of expression, and freedom of all political prisoners...(alas, all constitutional, however, I don't think any of those steps will be honored by the regim of all or nothing)
I like to add that irrelative of if regim responds or not all signs indicates that the latest declaration has confused and put the entire militarist religious fascit plunders on the defensive and it may even create some cracks in their forces.
 
Last edited:

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#43
Mehdi Jaami(Sibestan)
قرآنی که خدا به علم الهدی نازل کرده است


امام جمعه مشهد در مقابله با بیانیه هفدهم میرحسین حرفهایی زده است که نمی توان بی جواب گذاشت. حرفهای او (+) نمونه روشنی از مبتذل شدن دین و گفتار دینی به دست کسانی است که ظاهرا باید حافظ دین باشند و آن را از هر چه به کیان دین آسیب می رساند دور بدارند.



من نخست بگویم که شرط گفتار قرآنی خداترسی و احتیاط و آهستگی است و زبانی سالم. یا به زبان خود قرآن تقوی و عدل و خطاب سلام. هیچ کس به لباس و ادعا و لقلقه زبان حافظ کتاب الله نمی شود. بعلاوه در قرآن چیزی مکروه تر از دروغ نیست. نمی شود کسی خود را مدافع قرآن وانماید و به دروغ آلوده باشد. بدترین دروغ برچسب زدن به مومنان است. کوتاه سخن مجادله قرآنی مجادله به احسن است. بلکه تمام حیات از دید قرآنی آزمونی برای عمل احسن است (کهف،7). این است که خداوند محسنین را دوست می دارد (مائده 13). نمی تواند زبان و رفتار کسی از عمل به احسن خالی باشد و همچنان مدعی گفتار قرآنی باشد.

قرآنی که من می شناسم و مسلمانان جمیعا و در اکثریت خود می شناسند قرآنی است که باورمندان خود را خاضع و بزرگوار و با گفتار انسانی و سالم تربیت می کند. آنها سخن خدا را ارزان خرج نمی کنند و آن را در برتری جویی های خود پایه قرار نمی دهند. آنها در خدمت قرآن اند و از اینکه قرآن را به خدمت خود در آورند بیمناک اند. انسان قران در نزاع و مقابله و جنگ لفظی و تنی هم آهسته و خدانگر است. حتی اگر به دشمنی در آید هم از حد نمی گذراند (صریح آیاتی چند از جمله مائده، 2 و 8). هر صفحه ای از قرآن را که بنگرید نشان می دهد که انسان قرآنی لجوج و خونریز و دشمنکام نیست. حتی در رسیدن به حکم خدا. جهان از نظر انسان قرآن صاحبی دارد که خود می داند رسالات اش را کجا بگذارد. به همین دلیل در مفاهیم قرآنی توکل کردن مفهومی اساسی است چنانکه ملازم آن صبر. قرآن حتی به پیامبر به عنوان نمونه عالی انسان قرآنی بارها تذکر می دهد که در رسیدن مردم به هدایت شتاب مکن و این تو نیستی که مردم را هدایت می کنی. تو تنها بشیر هستی و نذیر و یادآور. تو تعیین کننده هدایت و ضلالت نیستی.

در پرتو این اندیشه قرآنی اگر بیانیه امام جمعه را بخوانیم آن را سراسر از روح قرآن و عمل احسن دور می بینیم. من قصد به رخ کشیدن ابتذال این مرد را نداشتم اما هر کسی را باید به ادعایش سنجید. او مدعی است سخن اش سخن قرآن است من ادعایم این است که سخن قرآن فرسنگها از دهان این مرد دور است. این آدمها بهتر است از لباس روحانی درآیند و قرآن را فراموش کنند و بروند وارد گود سیاست کیهانیان شوند. زیرا قرآن رسواگر است. نمی توان کیهان و قرآن را با هم جمع کرد. و آنچه این مرد می گوید چیزی جز اندیشه کیهانی نیست.

امام جمعه مشهد که نام بامسمای علم الهدی دارد در همان بند اول بیانیه اش خود را لو می دهد. او رفتاری می کند که با هیچ معیار قرآنی قابل توجیه و پذیرش نیست. او مردی مسلمان و معتقد و حساب پس داده و خوشنام را که تا همین هفت ماه پیش تایید ارکان مملکت اسلامی را داشته است مردی کافر و از آن بدتر منافق تصویر می کند. این تصویر کسی نیست جز خود امام جمعه. او استدلالی خنده آور بلکه دردآور را پایه حمله ناجوانمردانه اش به موسوی می کند. او نه از عمل موسوی که از عمل کسی در خیابان به اسم موسوی - اگر حتی این را بپذیریم- او را با عمرسعد مقایسه می کند. او می گوید موسوی کسانی را که پرچم حسین را در عاشورای تهران در آتش انداختند مردم خداجو خوانده است. من که ندیدم و نشنیدم. اما کدام عدل و تقوی حکم می کند اگر کسی در خیابان پرچم حسین را به آتش سوخت باید میرحسین مسئول اش باشد؟ چطور ماموران ولی فقیه هر جنایتی می کنند اما به حساب ولی فقیه گذاشته نمی شود حال آنکه رابطه آنها با ولی فقیه رابطه رئیس و مرئوس است چه قریب چه بعید. اما اگر کسی در تهران پرچم حسین را سوزاند مسئول اش می شود میرحسین؟ این چطور قضاوتی است؟ و آیا به یک عمل مشکوک کسی در خیابان می توان سابقه اسلامی و ایمانی کسی دیگر را چنین شست و کنار نهاد؟ چطور اگر صدها جنایت روشن به دست سعید مرتضوی ها و سعید امامی ها و سعید عسکرها رخ دهد هزار جور توجیه و تخفیف و احتمال بعید در باره اش جایز است اما به آبروی یک مسلمان دیگر که از مشی سیاسی دیگری است رسید با هر سریشمی که شده باید چیزی به او چسباند؟




من اینها را می گویم چون طرف اسم اش امام جمعه است. اگر نویسنده کیهان بود طور دیگری با او حرف می زدم. اما این امام جمعه همان نویسنده کیهان است که دو برابر وقاحت دارد. چون دست اش به عربی و قرآن بازتر است و چون لباس اش لباس روحانی است و هزاران نفر پشت سرش نماز می خوانند.

استفاده ای که آقای امام جمعه از قرآن و تعبیر حزب الله می کند هم بسیار مبتدل است. او که می داند مساله ولایت در شیعه مساله ای است گره خورده به پیامبر و امامان شیعه جرات نمی کند ولایت قرآنی را به ولایت و دوستداری فقیه حاکم پیوند بزند اما می کوشد از تشابه اسمی میان حزب خدا در قرآن با حزب الله به عنوان یک گروه سیاسی طرفدار حاکمیت بیشترین استفاده را بکند و اینطور نشان دهد که لابد هر کس در حزب الله ایشان نبود لابد در حزب شیطان است. اما بی خبر است که حزب الله قرآن جایگاه کسانی است که خداوند از ایشان راضی و آنها از خداوند راضی اند (مجادله، 22). و گفتم که شرط رضایت خداوند عمل به احسن است و رفتار نیک. حزب الله سیاسی که ما می شناسیم عاری از عمل به احسن است و چه بسا که مورد غضب خداوند باشد. از اتقاق تعریف قران از حزب شیطان با رفتار وحشیانه حاکمیت بیشتر سازگار است زیرا که خداوند می گوید شرط عضویت در حزب شیطان نسیان یادخدا ست (مجادله، 19). آنکه خدا را فراموش کرده است می تواند به نام خدا خلق خدا را به رعب و حبس و زجر بند کند یا بکشد و حساب پس ندهد و تفرعن پیشه کند. نسوا الله فنسیهم (توبه، 67). من نمی گویم که این کسان که خدا را فراموش کرده اند خود مصداق نفاق و فسادند (که در آیه هست). اما قرآن می گوید که ایشان لعنت شدگان اند. و رفتار امام جمعه به لعنت شدگان شبیه تر است. ببینید که خداوند پس از همین لعنت بر این جماعت چه می گوید:

کسانی که پیش از اینها بودند در قدرت و دارایی و کثرت آقازادگان برتر و بیشتر بودند. شما هم مانند آنها بهره مند شده اید. شما هم مانند آنها به ناسزاگویی آغاز کردید و یاوه گفتید. اما کارتان در دنیا و کارتان در آخرت نابوده شد و از زیانکاران شدید. این است خسارت واقعی (توبه 68). و البته بی گمان است که الله لایهدی القوم الظالمین (صف، 7). من به نفاق این جماعت کاری ندارم. اما ستم شان عریان است و نیاز به استدلال ندارد.

و شگفتا که این مرد بی ادب به جای اینکه از بزغاله و گوساله خواندن مردم مسلمان شرمنده باشد و عذرخواهی کند حتی همین رفتار آشکار غیراخلاقی را به قرآن می بندد و فکر می کند اگر خدا شماری از مردم را که هدایت نمی پذیرند از حیوانات (انعام) بدتر شمرده این جواز فحاشی به مردم مسلمان یا حتی غیرمسلمان است. این میزان از قرآن را خرج خود کردن نمونه تقوای کسی است که امامت جمعه دارد از سوی ولی فقیه که ظاهرا باید نمونه اخلاق اسلامی باشد. این قرآنی نیست که ما می شناسیم. این قرآنی است که خدا به علم الهدی نازل کرده است. اگر اینطور بود باید مردان باتقوای قرآن ناسزاگوترین مردم می بودند و پیامبر خود فحاش می بود. اما اینجا هم امام جمعه صفات خود را تصویر کرده است. آیه قرآنی می گوید این بدتر-از-حیوانات موجوداتی هستند که هوی و هوس خود را خدای خود گرفته اند. اینها را فکر می کنی که می شنوند و عقل و خردی دارند. اما خطا ست. اینها مثال چهارپا نه خرد دارند و نه قدرتی در شنیدن و راه یافتن (فرقان، 43 و 44) و می گوید که توان شنیدن و عقل ایشان از خرد حیوانات نیز کمتر است.

امام جمعه در عین بی تقوایی و چاپلوسی - که از انسان قرآنی کهکشانی فاصله دارد- مخالفت با «اصل مترقی ولایت فقیه» را دلیل حیوان شدن می نامد و چون آیه در هواپرستی صراحت دارد کف و سوت زدن را - که اصل وقوع اش و میزان شیوع اش و اصلا حکم فقهی و قرآنی اش محل تردید است - مصداق هواپرستی می گیرد. اما عاقلان دانند که هواپرست کیست و ربط قرآن با ولایت فقیه چیست.

در باره بغی و محاربه هم سخن ناروا کم ندارد. اما کار من فقط با یک نکته دیگر است. اینکه این جماعت از همه آیات قرآن چسبیده اند به اطاعت از اولی الامر و دوستی و دشمنی را با آن می سنجند. این داستان طولانی دارد. یک نکته کوتاه اش اینکه اگر اطاعت از اولی الامر چنان بود که به هر حاکم جائری تعلق بگیرد قرآن باید مانیفست ستمگران نامیده می شد. اما قرآن خود مساله را ساده نشان داده است: اطاعت از اولی الامری که در مسیر خدا و رسول خدا باشد توصیه شده است و ولایت او ممدوح تواند بود نه اطاعت از کسی که خدا و رسول و دین ایشان را به گروگان گرفته است تا سیاهکاری هاش را نزد خلق بپوشاند و چون سوء عمل اش بر آفتاب افتاد از هیچ نامردمی و دروغ در لاپوشانی آن دریغ نکند.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#44
یک زن هموطن که در روز عاشورا به قتل رسید



[ame="http://www.youtube.com/watch?v=tqaIEs2AvM8"]YouTube- MUST SEE-Woman killed by car.27decزنی که توسط ماشین رژیم کشته شد ۶ دی[/ame]
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#45
فیس بوک موسوی: تعیین روزی برای شعارنویسی روی اسکناس
صفحه فیس بوک موسوی: طرح فراگیر انقلاب سبز در خصوص مصوبه غیر قانونی بانک مرکزی!

از کلیه اعضا و هواداران محترم تقاضا میشود برای اطلاع رسانی و اقدام جمعی ما را یاری نمایند. فرصت کوتاه است و رسانه شمایید!ا

اطلاعیه زیر را پخش نمائید :


 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#46
پائین کشیدن و آتش زدن عکس خامنه ای در قلب تهران


[ame="http://www.youtube.com/watch?v=zYUn2uerVyw"]YouTube- Iran 27 dec 09 Bringing down Khamenei's pic, chants death to khamenei[/ame]
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#47
رادیو فرانسه: دو تن از شخصیت های مطرح اصولگرایان سنتی، محمد رضا باهنر، معاون رئیس مجلس ایران، و مرتضی نبوی، عضو جامعه اسلامی مهندسین ایران خواستار محاکمۀ رهبران اعتراض های جاری، آقایان میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی شدند و در عین حال بیانیۀ هفده میرحسین موسوی را که در آن پیشنهاداتی برای "آشتی ملی" و خروج کشور از بحران داده شده "فتنه ای دیگر" به منظور براندازی نظام اسلامی ایران توصیف کردند.

این دو شخصیت مهم اصولگرا در عین حال، اظهارات علی اکبر هاشمی رفسنجانی در مشهد و نامۀ وی را به رهبر جمهوری اسلامی "بسیار بد و تردیدآمیز" دانستند که، به اعتقاد آنان، "در دامن زدن" به آنچه "فتنه" نامیده اند نقش مهمی داشته است. با این حال، محمدرضا باهنر تصریح کرده است که رهبر جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای، با محاکمۀ علی اکبر هاشمی رفسنجانی موافق نیست و از او نقل کرده است : "باید به سمتی برویم که هزینه هایی که به نظام تحمیل می شود را به حداقل برسانیم."

محمدرضا باهنر، دبیر کل جامعۀ اسلامی مهندسین و معاون پارلمان ایران تصریح کرده است که از نظر نظام "تکلیف سران فتنه" یا در واقع رهبران اعتراض های جاری "روشن است"، ولی همزمان تأکید کرده که از نظر وی "اینکه امروز هزار نفر خائن پیدا کرده و بعد محاکمه کنیم و دور میدان جمع کنیم راه حل درستی برای حل مشکل کنونی کشور نیست."

گر چه محمدرضا باهنر اشاره ای به اسامی کسانی که وی "سران فتنه" نامیده، نکرده، اما مرتضی نبوی، دیگر عضو جامعۀ اسلامی مهندسین به صراحت گفته است "منظور از این افراد آقایان محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی هستند."

مرتضی نبوی اضافه کرده است که میرحسین موسوی "حتماً خارج از نظام است و بعید است که توفیق توبه پیدا کند"، هر چند همو اضافه کرده که اگر هم این سه تن، یعنی آقایان موسوی، خاتمی و کروبی توبه نکنند "منزوی خواهند شد و در صورت لزوم نظام آنها را محاکمه خواهد کرد."

محمدرضا باهنر در اظهارات جداگانه خود در این مورد گفته است که محاکمۀ میرحسین موسوی از احتمالات است که انجام در صورت نیاز به تشخیص نظام اسلامی خواهد بود. ولی او تصریح کرده است که در صورت محاکمه میرحسین موسوی اعدام نخواهد شد. به بیان او : "سر دادن شعار اعدام باید گردد در مورد آقای موسوی ضرورتی ندارد."

محمدرضا باهنر در جای دیگری از اظهارات خود نوشته است که در میان اصولگرایان یا به تعبیر او "دوستان انقلاب" اکنون دو نوع تحلیل وجود دارد : یک تحلیل متعلق به کسانی است که وقایع عاشورا را "فرصتی برای نظام اسلامی" می دانند که به موجب آن "محاصره را تنگ و مخالفان را سرکوب کند" و تحلیل دیگر متعلق به کسانی است که معتقدند امروز "روز انتقام است و باید ببینیم چطور می توانیم با هر کسی که زمانی مشکل داشته ایم تسویه حساب کنیم."

در واقع، تنها راه حل حکومت اسلامی در مواجهه با مخالفان خود "سرکوب" است و "اختلاف" تنها بر سر دامنه و شدت آن است.

مرتضی نبوی با اشاره به موضعگیری اخیر علی اکبر هاشمی رفسنجانی علیه اعتراض های مردم در عاشورای تهران که به تبعیت از موضع رسمی قدرت از آنها با عنوان "هتک حرمت عاشورا" یاد نمود، افزوده است : "اگر چه این موضعگیری خوب بوده است، اما در این مدت آقای رفسنجانی نوسانات زیادی" در موضعگیری داشته که به اعتقاد مرتضی نبوی به دلیل اعمال فرزندان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است که مالاً خود "وی را در درون فتنه قرار داده و باصطلاح "عاقبت به خیر" نکرده است.

مرتضی نبوی در جای دیگری از اظهاراتش با اشاره به نامۀ محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، به رهبر جمهوری اسلامی ایران که در پی انتشار پیشنهادات میرحسین موسوی برای آشتی ملی نوشته شد گفته است : محسن رضایی در تهیه این نامه بی دقتی و شتابزدگی از خود نشان داده و می کوشد "همانند عده ای دیگر روی اقدامات صورت گرفته علیه نظام و امنیت آن سرپوش بگذارد و یا آنها را توجیه نماید." محسن رضایی در نامه ای که اخیراً به رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشت از او خواست که با توجه به عقب نشینی میرحسین موسوی یا در واقع سکوت او در مورد نتیجۀ انتخابات دهم ریاست جمهوری در بیانیه هفدهم اش تلاش و توصیه هایی را برای کاهش از تنش های سیاسی در دستور کار قرار دهد.

میرحسین موسوی در نخستین بیانیه ای که پس از وقایع عاشورای تهران منتشر کرد پیشنهادات پنجگانه ای را برای خارج کردن کشور از بحران و زمینه سازی یک "آشتی ملی" ارایه نمود و در آن پیشنهادات به ابطال انتخابات دهم و برگزاری انتخابات جدید ریاست جمهوری که خواست ابتدایی معترضان و تظاهرات شش ماه اخیر ایران بوده اشاره ای نکرد. این سکوت منشاء مجادلات گسترده ای در روزهای اخیر از هر سو بوده است.
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#48
http://www.peyamner.com/details.aspx?l=3&id=160454

اسرائیل: احتمال فروپاشی حکومت ایران تا یک سال دیگر می***رود
PNA- یک مقام اسرائیل مدعی شد که حکومت جمهوری اسلامی ایران در نتیجه***ی اعمال مجازات***های بین***المللی فرو خواهد ریخت.
به*** گزارش رادیو فرانسه***، "دانی آیالون"، معاون وزیر امور خارجه***ی اسرائیل اظهار داشت: "معلوم نیست که رژیم ایران تا یک سال دیگر سر کار باشد."
معاون وزیر امور خارجه***ی اسرائیل که این سخنان را در یک اجتماع عمومی در تل آویو ایراد می***کرد تأکید نمود که "جهان علیه برنامه***ی اتمی ایران متحد شده و تا یک ماه دیگر شورای امنیت سازمان ملل مجازات***های تازه***ای را علیه حکومت مذهبی تهران وضع خواهد کرد."
دانی آیالون تصریح نمود که "از نظر آمریکا، روسیه و چین روشن است که ایران مجهز به سلاح اتمی نظم جهانی کنونی را نابود خواهد کرد."
از طرف دیگر رادیو دولتی اسرائیل تصریح کرده است که فرانسه ماه آینده ریاست دوره***ای شورای امنیت را برعهده خواهد داشت: کشوری که خواستار قاطعیت بیشتر در قبال فعالیت***های اتمی ایران است.
ناظران بعضاً سال ٢٠١٠ را سال سرنوشت سازی برای جمهوری اسلامی ایران پیش بینی کرده اند. کشورهای غربی و در رأس آنها ایالات متحد آمریکا در حال تهیه***ی فهرست مجازات***های جدیدی علیه جمهوری اسلامی هستند، در صورتی که این دولت از همکاری با غرب بر سر برنامه***ی اتمی***اش چشم پوشی کند و مشخصاً فعالیت***های خود را در زمینه***ی غنی سازی اورانیوم متوقف نسازد.
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#49
A beautiful timely poem by zendeh Yad Ahmad Shamlou:


احمد شاملو : بگذارید این وطن دوباره وطن شود

[media]http://www.youtube.com/watch?v=tC9uTy3NvLs[/media]
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#50
very interesting..:) Chinese govt is next to undergo massive changes, after IR falls?!

http://www.ireport.com/docs/DOC-375048

CN4Iran - The Chinese Inspired by the People of Iran


During today's protests in Iran, as always, Twitter saw a surge of tweets from protests in Iran giving updates on the latest developments and using Twitter for coordination purposes.

However, this time around, people in China quickly joined Iranians in spreading the word and we witnessed an outpouring of tweets in Chinese reporting on the situation. 'CN4Iran' quickly became one of the top ten trending topics on twitter.

The people of China, who like Iranians, live under an oppressive regime are standing in solidarity with freedom fighters of Iran and drawing inspiration from them; one tweet read "Today we free Tehran, tomorrow we take on Beijing".
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#51
A beautiful wise advice from Ezatolah Sahabi to us, Iranians living outside Iran:

http://www.rahesabz.net/story/6979/

|
نامه به هموطنان خارج از کشور


عزت***الله سحابی

خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغه***های فردی***تان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوب***ها و دروغ***ها و تهمت***ها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکت***شان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاک***شان را کنترل کنند و درس***های تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینه***های بسیار ایران عزیز را آویزه گوش***شان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترام***شان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.



به نام خدا

تجربه***های تاریخی***مان را فراموش نکنیم


خدمت همه هموطنانم در خارج از کشور سلام و عرض ارادت و برای همه آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون دارم. ای کاش شرایطی فراهم بود که شما سرمایه***های ملی کشور همه توان، انرژی و سرمایه مادی و معنوی***تان را *********برای همین مرز و بوم و مردم رنج******کشیده***اش صرف می***کردید. اما همین که بسیاری***تان علیرغم مهاجرت در سال***های دور یا نزدیک، هم چنان درد وطن و مردم دارید و سرنوشت و حوادث ایران را دنبال می***کنید باعث خوشحالی و تقدیر است. آنچه برادر پیرتان را وادار به نوشتن این سطور می***کند شرایط خاصی است که در آن به سر می***بریم و به علت تحت فشار بودن و آزاد نبودن رسانه***های داخلی، شما هموطنان خارج از کشور، هر یک کم و بیش، نقش مهمی در اطلاع***رسانی و احیانا طرح و بازگویی تحلیل***هایتان از طریق رسانه***های خارجی دارید.

در همین رابطه، بی***هیچ مقدمه***ای ذکر دو نکته را ضروری می***دانم. از بنده هم بپذیرید که اگر حرفی می***زنم، همان طور که به آقای خاتمی نیز عرض کرده***ام اولویت اولم «ایران» است نه مسئله نظام و حاکمیت غالب. بنده هم سال***ها و شاید ماه***های آخر عمرم را طی می***کنم و دیگر شائبه رد یا حفظ قدرت بنا به مصلحت***های فردی و احیانا قدرت***طلبانه برایم منتفی است. اما آن دو نکته:

الف – با توجه به وضعیت خاصی که کشور ما در آن به سر می***برد و پس از انتخابات پرمسئله آن یک جنبش اعتراضی از مردم و نخبگان ناراضی و معترض بر نتایج انتخابات (و هم چنین اوضاع مملکت و رفتارها و سیاست***های حاکمیت، به ویژه در چند ساله اخیر)، شکل گرفته است؛ اینک بیم و امیدهایی بر سر راه این حرکت قرار دارد. یکی از آنها سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمت***آمیز به سمت تندی و خشونت است. در این مورد کلیه افراد باتجربه و علاقه***مندان به مردم و وطن ابراز هشدار و نگرانی کرده***اند. از شماها نیز همین توقع می***رود. بنده بارها گفته***ام که در این مسئله حاکمیت و جناح غالب متجاوز اصلی است و در طول تاریخ هم همیشه این حاکمیت***های استبدادی هستند که مردم و جنبش***های مردمی را به صورت واکنشی به سمت تند و رادیکالیزه شدن پیش می***رانند. این مسئله در همه جای دنیا مصداق دارد. الان هم متأسفانه آقایان سخت ایستاده***اند و حاضر نیستند این جنبش خودجوش مردمی را به رسمیت بشناسند و یا در برابر آن مصلحت***اندیشی کنند و اگر دل***شان به حال ایران نمی***سوزد لااقل به حال بقای حاکمیت*** خود بسوزد. بنابراین فعلا از این که آن جناح به حرف***های معقول و مشفقانه گوش دهد، مأیوسیم. اما از این طرف انتظار می***رود که به نصایح و هشدارها توجه کنند. هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونت***آمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانه***ها و دستاویزهایی دست***شان می***افتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصول***گرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. این امر باعث انسجام طرف مقابل و برعکس ایجاد تشتت و اختلاف در صف جنبش که بخش اعظمی از آن مخالف تندروی هستند خواهد شد. اما بالاتر از آن، بر فرض خشونت به پیروزی هم منجر شود، تجربه تاریخ جهان و خود ایران نشان داده است که خشونت عواقب مثبتی ندارد و آنها که با خشونت پیروز می***شوند خود وقتی حاکم می***شوند دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان می***زنند و این دور باطل هم***چنان ادامه پیدا می***کند.

این نکته را هم بیفزایم که افراد و جناح***های تندرو در حاکمیت اکنون خود طالب خشونت***آمیز شدن اعتراضات هستند تا راحت***تر بتوانند آن را سرکوب کنند. آنها با تحلیل***های ساده***انگارانه***ای فکر می***کنند اکثر مردم بینابینی و بی***طرف***اند و یک اقلیت طرفدار حکومت و یک اقلیت کوچک***تر معارض و مبارز با آن***اند. و آنها باید با اعمال خشونت نگذارند آن اکثریت وسیع بینابینی به این***ها بپیوندند. دوستان عزیز پا در تله خشونت افراطیون سرکوب***گر نگذارید. عده***ای از نظامی***ها، مثل پزشکان جراحی***اند که عادت کرده***اند که برای هر بیماری راه حل جراحی دهند. آنها الان دارند همین نسخه را برای برخورد با مردم معترض می***پیچند.

ب – نکته دوم هم این است که اینک نباید به هیچ وجه به شبیه***سازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمق***نگر به خوبی می***دانند که الان نه سال 42 است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمت***آمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند. بنابراین دوستان عزیز نصیحت و انذار و هشدار این برادر پیرتان را بپذیرید و در آن تأمل کنید که نباید با دادن تحلیل***های تند و اغراق***آمیز و احساسی بر تنور احساسات آتش بریزید و حرف***ها و کارهای بی***پشتوانه را تشویق کنید. تند کردن خواسته***ها و شعارها با شبیه***سازی***های نادرست با دوران انقلاب دومین نگرانی بنده است. عزیزان من انقلاب در ایران فعلی، نه شدنی است و نه درست. تجربه حرکت و مواضع قانونی و مسالمت***جوی دکتر مصدق در دوران نهضت ملی و حتی در بیدادگاهی که او را محاکمه می***کرد و نظرات و تجربه مهندس بازرگان در دوران انقلاب و تجربه همگی ما در سی ساله اخیر نشان داده است که حرکت مطالبه***محور و تدریجی و رفتارها و خواسته***های معقول و معتدل نتایج بهتر و ماندگارتری باقی می***گذارد. اما در دوره دکتر مصدق، عده***ای با تندروی و طرح شعار جمهوریت و یا پایین کشیدن مجسمه***های شاه در برخی میادین و نظایر آن، جناح مقابل را متحد و عصبانی و مصمم کردند و یا نصایح بازرگان کمتر به گوش فعالان سیاسی آن روز نشست و در هر دو مورد نیز ما بهای سنگینی برای بی***توجهی به تجارب معقول و منطقی و تسلیم احساس شدن خود پرداخته***ایم.

از طرف دیگر هر انقلاب فرضی مستلزم دو قطبی کردن جامعه است. دوستان عزیز همه قبول داریم که جامعه ایران جامعه متکثری است، از مذهبی شدیدا سنتی تا بی***مذهب. از راست و محافظه***کار تا چپ و معترض. عزیزان دقت داشته باشید همین دولتی که با وضع آن چنانی مجددا به کرسی نشست به هر حال در ایران صاحب چند میلیون رأی است. تشدید حرکات و مطالبات عمل نادرستی است که جامعه ایران و نیروهای مختلف ذی***نفوذ و مرجع را در آن دچار تعارض دوقطبی می***کند. امروزه نباید با رادیکالیزه کردن شعارها، برخی از روحانیون و مراجع مذهبی و نیز اصول***گراهای منتقد و نیز برخی از بخش***های جامعه سنتی را به سمت جناح غالب راند. از سویی همه می***دانیم که جنبش سبز، جنبش متکثری است که تند کردن شعارها و خواسته***ها عملا باعث انسجام جناح مقابل و برعکس ایجاد تردید و تشتت در درون این جنبش خواهد شد.

هموطنانی که در خارج از کشور به سر می برند از این نظر در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. چون طبع زندگی در خارج، کم و بیش، «ذهنی» شدن تدریجی روی شرایط داخلی کشور است. هم چنین به لحاظ روانی بسیاری از ایرانیان وطن***دوست و ملی که درد ایران و زاد و بوم***شان را دارند، معمولا دلشان برای بازگشت به کشور بیشتر می***تپد و همین امر آنها را عجول و «شتاب***زده» می***کند. هم چنین متأسفانه برخی افراد نیز به لحاظ شخصی و شخصیتی دنبال «موقعیت***طلبی»***ها و جایگاه***طلبی***های فردی***شان هستند و همین امر خصیصه شتابناکی آنها را بیشتر تشدید می***کند. عده***ای نیز هستند که به علت سوابق سلطنت***طلبی و یا دیگر سوابق، عصبانیت و نفرت شدیدی از اصل انقلاب و یا از جمهوری اسلامی دارند. مجموعه این عوامل (ذهنی شدن، عجله، جایگاه***طلبی، نفرت و عصبانیت و...)، خود محرک***هایی می***شود برای تند کردن دور حوادث و برخورد احساسی و غیرمنطقی با آن و هر دم بالا بردن سطح مطالبات و شعارها، بویژه با شبیه***سازی دوران کنونی با مقطع انقلاب سال 57.

من به ویژه باید برای هموطنان ایران و مردم دوست***مان در خارج از کشور که نگاه و درد ملی دارند، و بنا به تجربه تاریخی به سیاست***ها و عوامل و مقاصد و رفتارهای بیگانگان همواره با تردید و شک می***نگرند، و خود آرزوی سربلندی و استقلال و آزادی و رفاه و توسعه و عدالت برای ایران و ایرانیان را دارند؛ تأکید کنم که دوستان عزیز مسائل عملی سیاسی را نه صرفا بر مبنای «حقیقت» بلکه بر مبنای «موفقیت» باید سنجید. «حقیقت» شاخص عرصه اندیشه و عقل نظری است و عمل «موفقیت***آمیز» شاخص سنجش عرصه عمل و استراتژی. مردم معترض و بویژه جوانان ایران «حق» دارند که از سرسختی، سرکوب و توهین و تحقیر مقامات و رسانه***های دولتی در رابطه با خواسته***ها و حرکت مدنی و مسالمت***آمیزشان ناراضی و عصبانی باشند و در ذهن حقیقت***جوی خود بر راه حل***های رفع مشکل و موانع پیش رو بیندیشند. اما خیلی حرف***ها ممکن است حق و «حقیقت» باشد، اما عمل سیاسی و استراتژیک نه صرفا بر اساس حقیقت بلکه بر اساس قدرت، مصلحت و تناسب قوای اجتماعی صورت می***گیرد. بنابراین در این رابطه از بنده بپذیرید که حتی اگر انقلاب به نفع ایران و مردمانش باشد (که در آن بسیار تردید وجود دارد)، اینک در ایران، اگر ما با آن به صورت احساسی و اغراق***آمیز برخورد نکنیم، شرایط انقلاب نیست. مهم***تر از همه این که سعادت ملت ایران اقتضاء می***کند روش***ها و مطالبات جنبش سبز به گونه***ای باشد که در افق پیش روی آن جا برای همه ایرانیان، بدون هر گونه حرکت تقابلی و تعارضی و قطبی، باز باشد. هر حرکت و مطالبه و شعار ما باید بر همبستگی ملی و نیز بر انسجام جبهه سبز بیفزاید و از تشدید قدرت و انسجام جناح معارض با خواسته***های به حق*** جنبش (و رفتارهای جناح مقابل که منافع ملی و موجودیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما را روز به روز تخریب می***کند) بکاهد و در کل در حد توان و تحمل افراد و نیروهای حامل و موثر و دخیل در جنبش باشد. دوستان گرامی هرگونه برخورد «تندش کن، لنگش کن»، بویژه از راه دور، ما را به سمتی می***برد که دودش به چشم همه خواهد رفت. من ضمن اذعان و تأکید مجدد بر اینکه سیاست***های حاکمیت باعث تشدید شعارها و خواسته***ها می***شود اما باید همان گونه که اخیرا در مصاحبه***ای اشاره کردم به همه دوستان و بویژه جوانان عزیز بگویم که همیشه ایثار و فداکاری این نیست که انسان آماده چوب خوردن و حتی گلوله خوردن در راه آزادی و استقلال و... باشد، اینها هم گاه لازم است، اما همه عزیزان باید بدانند که گاه تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم سخت***تر است. گاه انسان در یک لحظه گلوله می***خورد و از این اوضاع راحت می***شود. اما اگر بخواهد چند سال تحمل ناملایمات را بکند تا در مبارزه سیاسی***اش منطقی و آرام باشد و در برابر تهمت***ها و افتراها و سرکوب***ها و حبس***ها خویشتن داری نماید، این هم خود یک نوع فداکاری و ایثار است. شاید هم سخت***تر باشد. دوستان عزیز، پس از سهم عمده و اصلی جناح غالب و تندرو حاکمیت در برخورد با اصلاحات (و اینک جنبش سبز) و ناکار کردن آن، در این سوی صف نیز اگر بسیاری از شما به نقد بزرگان اصلاحات به خاطر فرصت***سوزی و کوتاه آمدن و یا به اصطلاح راست***روی در «حرکت از بالا»ی اصلاحات می***پردازید، در «حرکت از پایین» نیز هرگونه چپ***روی می***تواند آثار مشابهی در ناتمام و ناکام گذاشتن حرکات و مبارزات داشته باشد. خطاهای سیاسی، محاسباتی و استراتژیک، چه فردی و چه جمعی، چه در بالا و چه در پایین، چه راست***روی و چه چپ***روی؛ روزی در محکمه وجدان خود افراد، حافظه تاریخی مردم و بالاتر از آن در پیشگاه خداوند قابل نقد و پاسخ***گویی و حسابرسی است.

بنابراین خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغه***های فردی***تان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوب***ها و دروغ***ها و تهمت***ها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکت***شان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاک***شان را کنترل کنند و درس***های تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینه***های بسیار ایران عزیز را آویزه گوش***شان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترام***شان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.

در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم. دوستان عزیز اینک باید از هر نوع دوقطبی***سازی***های افراطی خودداری کرد. یکی از این قطبی***کردن***ها، قطبی کردن مذهبی – غیرمذهبی است. جنبش سبز مانند خود جامعه ایران، پدیده متکثری است و در آن از افراد شدیدا مذهبی تا افراد شدیدا غیرمذهبی حضور دارند. آنها می***توانند در عرصه بحث و نظر، هر یک عقیده خود را داشته باشند، اما در عرصه عمل سیاسی آنها باید موجودیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و به عقاید هم احترام بگذارند. در حاشیه رحلت آیت***الله منتظری و مباحثی که در این رابطه درگرفت، این حالت دو قطبی خود را نشان داد. دوستان عزیز، بزرگی آیت***الله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل*** بود. ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتی***ترین شهر ایران زندگی می***کرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگی***شان به گونه***ای که می***اندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست. از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف***آبادی نوشت تا آخرین فتاوایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیده***محور را به فقه انسان***محور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظری***شان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند. ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزش***های اخلاقی***شان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند. ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیت***الله منتظری در میان حوزه***ها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاه***های حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا می***کنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاری***شان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیت***الله منتظری پس داد، داده***اند. هم اینهاست که به آیت***الله منتظری نقش ویژه***ای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران می***دهد.

در انتها از اینکه مصدع اوقات***تان شدم عذر می***خواهم. بنده هم مطلع و هم مطمئنم که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان فعال در خارج از کشور نگاه و شخصیت ملی و درد ایران دارند و از مواضع و مواقع مشکوک و ملکوک پرهیز می***کنند و همین طور بنا به آثار و مواضع منتشره بسیاری***شان، خوشحالم که افراد با تجربه، معقول و منطقی و دوراندیش نیز در آنجا هم بسیارند و هم انشاءالله دست بالا را دارند. امید است نصایح این برادر پیر بر برخی مواضع احساسی و غیردوراندیش بعضی دیگر موثر افتد و حداقل آنها را به تأمل وادارد. پیروز و سربلند باشید.
عزت***الله سحابی​
11 دی ماه 1388​
 

Silverton

National Team Player
Nov 6, 2004
4,524
6
#52
خانمی زیر گرفته شده توسط ماشین در روز عاشورا / فیلم هایی از انتقال پیکر این شهید در مقابل درمانگاه شبانه روزی عمار

[ame="http://www.youtube.com/watch?v=vKsqagV2mJE&feature=player_embedded"]YouTube- tazahoorate rooze ashoora zir greftan mardom ba mashin[/ame]
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=NRFPYuOlX_g&feature=player_embedded"]YouTube- tazahorate rooze ashoora ravesh jadide ghatle mardom zir kardan be vasile mashin[/ame]
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#53
A great article by Hitchens, author of best-selling book: "God is not Great":

http://www.newsweek.com/id/228744
The Death of Theocracy

Tehran's thugs cannot last.


By Christopher Hitchens | NEWSWEEK



The term "theocracy" trips readily enough off the tongue and is an accurate description of a system where mortals claim the right to dominate other mortals in the name of God. But it is also a word that has uncomfortable implications for those who hope to stay out of the "internal affairs" of other societies. The Iranian theocracy, and the crisis of its regime, is a near-perfect illustration of this dilemma.

By the rule laid down by the mullahs, the Iranian people are not even allowed to meddle in their own internal affairs. They are counted as wards of the state, as children in the care of a paternal priesthood. (It's for this reason that the humiliation of dictatorship is felt with especial and stinging keenness by the rising generation of young Iranian adults.) The immediate result of theocratic policy when measured by the standard of repression is pretty clear and getting ever clearer: any government that imagines it has a divine warrant will perforce deal with its critics as if they were profane and thus illegitimate by definition.
But now see how this plays out in the ordinary human world, and watch what happens to a state or society that forbids itself the secular catharsis of self-criticism. In 1988 a certain Mr. Rafsanjani paid an urgent call on a certain Mr. Khomeini in order to tell him that Iran had no serious choice but to sign a U.N.-sponsored peace deal with Saddam Hussein. Not even the consecrated martyrs of the Revolutionary Guards could go on taking the catastrophic casualties of the war. Khomeini had resisted Rafsanjani's "realism" for a long time, claiming that God was on the side of Iran and that his will would therefore prevail. But he was obliged to sign.


Then, desperate to recover religious credibility and honor, and noticing that there were angry protests against an Indian-born novelist living in England, Khomeini doubled and quadrupled the cultural stakes and pronounced a death sentence on Salman Rushdie. Thus the West came to hear and understand the words ÒfatwaÓ and "jihad," as exported to non-Muslim societies by bribery and force. To this day—as evidenced by the Danish cartoon controversy and other crises—there is a palpable fear of printing or broadcasting anything that may offend Islamic extremist "sensibilities."


My colleague and friend Fareed Zakaria wrote not long ago in these pages that there was a significant difference between, say, the Taliban takeover of the Swat Valley and the launching of suicide attacks on the non-Muslim world. I said to him then and I say once more that in the long run this is a distinction without very much difference. A country that attempts to govern itself from a holy book will immediately find itself in decline: the talents of its females repressed and squandered, its children stultified by rote learning in madrassas, and its qualified and educated people in exile or in prison. There are no exceptions to this rule: Afghanistan under the Taliban was the worst single example of beggary-cum-terrorism, and even the Iranians were forced to denounce it—because of its massacre of the Shia—without seeing the irony.


But when the crops fail and the cities rot and the children's teeth decay and nothing works except the ever-enthusiastic and illiterate young lads of the morality police, who will the clerics blame? They are not allowed to blame themselves, except for being insufficiently zealous. Obviously it must be because the Jews, the Crusaders, the Freemasons have been at their customary insidious work. Thus, holy war must be waged on happier and more prosperous lands.


If you think I exaggerate even slightly, consult the Web sites of the Iranian theocracy and of its Hamas and Hizbullah surrogates and proxies. These exhorting leaders are not content to inflict their doctrines only on their "own" people. A failed state that cannot allow any grown-up internal debate, or any appeal against the divine edict, will swiftly become an even more failed state and then a rogue one because its limitless paranoia and self-pity must be projected outward. Thus we have a very direct interest in having the Iranian people permitted to interfere in their own internal affairs, and a very immediate reason to insist that the regime's thugs not make their next appearance on the historical stage with nuclear weapons with which to undergird their claim of unfailing righteousness and conviction that they alone know what it is to be a victim.


Hitchens is a columnist for Vanity Fair and the author of God Is Not Great.
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#54
very touching video..ppl arrest a Sepahi but some ppl beg for his release "because of Neda". = "Bekhatereh Neda Azadesh kon":

[media]http://www.youtube.com/watch?v=51dVgsF0yoY[/media]
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#57
its a tough one to judge but I think he actually means kill them bekhaterre neda...just from the anger in his voice!
Yeah, thats what I think too.
yeah true, he's got a lot of anger in his voice. but the video name is "Let him free bc of Neda", + at the end of the video, it shows that the guard is alive and isnt killed or anything by protesters who arrested him. I dont know..
 

RoozbehAzadi

National Team Player
Nov 19, 2002
4,272
0
#58
very interesting..:) Chinese govt is next to undergo massive changes, after IR falls?!
I doubt it. China, unlike the IRI, decided to be smart and after Mao died enacted huge reforms which still continue to this day. Iran could've done the same if Burrito decided to listen to Khatami and side with him rather than with the hardliners like Tesbah Yazdi. If that had happened, even the office of the Supreme Burrito would've continued in some form and Iran would've continued being the IRI, albeit like China, more so in name than being a theocracy. But instead Burrito decided to go the route of Poop, and the result will be that Iran will be secular Republic sooner rather than later, and the whole system will change. For me, Iran looks like something between pre-apartheid South Africa and communist Eastern Europe. Unlike those two though, the change will be bloody, unfortunately. It's sad, because Clinton wanted to restart relations during Khatami's years and they would've lifted all the sanctions as well. Oh well..
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#59
I doubt it. China, unlike the IRI, decided to be smart and after Mao died enacted huge reforms which still continue to this day. Iran could've done the same if Burrito decided to listen to Khatami and side with him rather than with the hardliners like Tesbah Yazdi. If that had happened, even the office of the Supreme Burrito would've continued in some form and Iran would've continued being the IRI, albeit like China, more so in name than being a theocracy. But instead Burrito decided to go the route of Poop, and the result will be that Iran will be secular Republic sooner rather than later, and the whole system will change. For me, Iran looks like something between pre-apartheid South Africa and communist Eastern Europe. Unlike those two though, the change will be bloody, unfortunately. It's sad, because Clinton wanted to restart relations during Khatami's years and they would've lifted all the sanctions as well. Oh well..
u've got a good point there Roozbeh, but China's govt isnt all that reformist either. a lot less tolerant than IR's Reformist govt I'd say. China still has the highest number of Capital Punishment in the world, their Internet filtering is as bad as IR. Their communist-type of intelligence is as strong/sneaky as IR. Chinese govt does not tolerate any of minority groups just like IR. so lots of similarities there. the huge difference though is that Chinese Economy(unlike IR's govt-run economy) is more or less Capitalist. and they have the highest economic growth as u know.

The fact is that, just like at this time(and for political reasons "cold war against Russian-Communist style") USA is routing for a big grass-root change in Iran's governing system for a more open economy-politics, to increase power in ME, USA also favours a big political change in China, bc they dont want China to overtake any country economically(and therefore politically) and influence world's politics with their communist theories/rules. cuz that'd be the end of USA's survival/power.

If IR govt falls, China will remain as Communist world's only hope to dominate rest of the countries. Russia tried to do that but its tactics failed miserably thanx to Iran's Green movement uprising. so their only hope is China now, and I could say USA is out to free China from communist-influence as well. just my 2 cents..I could be wrong though.
 
Jun 7, 2004
3,196
0
#60
I doubt it. China, unlike the IRI, decided to be smart and after Mao died enacted huge reforms which still continue to this day. Iran could've done the same if Burrito decided to listen to Khatami and side with him rather than with the hardliners like Tesbah Yazdi. If that had happened, even the office of the Supreme Burrito would've continued in some form and Iran would've continued being the IRI, albeit like China, more so in name than being a theocracy. But instead Burrito decided to go the route of Poop, and the result will be that Iran will be secular Republic sooner rather than later, and the whole system will change. For me, Iran looks like something between pre-apartheid South Africa and communist Eastern Europe. Unlike those two though, the change will be bloody, unfortunately. It's sad, because Clinton wanted to restart relations during Khatami's years and they would've lifted all the sanctions as well. Oh well..
Yes, the Islamic Republic has gone the way of North Korea instead of China. Furthermore, Sepah, the absolute tyrants of Iran are exceptionally be kefayat, truly pathetic. China is managed by 10 people, all electrical engineers from the top Chinese Universities. They have proven to be exceptionally capable, probably the best managers of any government in the world.

However, even in China, despite what almost all universally asume, if they fail to increase political freedom then their expansion will come to a screeching halt. People think that China has invented a new model of economic growth just like they thought Japan did. No they have not. There is one and only one system that has and will ever work. And that is maximum individual freedom. This is God's unchangeable law. The moment China stops its expansion of individual freedom then in a few years their growth will come to a halt.