January 4, News/Discussion

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#1
I hope not but Shahbazi has mostly first hand internal information.
عبدالله شهبازی در مصاحبه با روز:
اوضاع به سمت بدتر شدن می رود



با عبدالله شهبازی، پژوهشگر تاریخ، در مورد آخرین بیانیه مهندس میرحسین موسوی، واکنش ها به آن و صحنه عمومی سیاسی ایران سخن گفته ایم. او برغم تکرار اینکه "اوضاع به سمت بدترشدن می رود" از این امید سخن می گوید که واکنش "عقلا و تعیین کنندگان اصلی جمهوری اسلامی" به پیشنهادات موسوی، مثبت باشد.

با بیانیه مهندس میرحسین موسوی شروع کنیم. نظر شما در مورد این بیانیه چیست؟
به نظر من بیانیه مهندس موسوی، بیش از هر چیز، بیانیه ای بسیار انسانی ست. این بیانیه تجلی ایست از شخصیت خودآقای موسوی، انسانی که هیچگاه قدرت طلب نبوده و از زمانی هم که وارد عرصه این انتخابات شدـ که برای خیلی ها غیرمنتظره بود ـ من با توجه به شناخت شخصی که از ایشان دارم می دانستم هیچگونه جاه طلبی شخصی ندارد و فقط بر اساس احساس تکلیف وارد میدان شده است. این بیانیه هم براساس همین احساس وظیفه نوشته شده که جلوی خونریزی و خشونت بیشتر را بگیرد وهمان طور که عرض کردم، بیش از هر چیز می شود آن را یک بیانیه انسانی خواند. این تحلیل هایی هم که می بینیم، مبنی بر اینکه با زیرکی سیاستمداران نوشته شده و خواسته است توپ را به زمین مقابل بیندازد، شایسته مهندس موسوی نیست.

نکته مشخصی که در میان نظرات مختلف شنیده می شود این است که مهندس موسوی در این بیانیه، دولت را به رسمیت شناخته. استنباط شما چیست؟
نه من این استنباط را ندارم. اولا اینکه دولت آقای احمدی نژاد، یک واقعیت موجوداست، دولت های خارجی هم او را به رسمیت می شناسند. شما نمی توانید بگویید، آقای موسوی دولت را به "رسمیت" شناخته، او به عنوان یک واقعیت موجود به آن اشاره کرده. دیگر اینکه ایشان حداقل هایی رامطرح کرده که برای طرف مقابل قابل پذیرش باشد؛ یعنی حداقل هایی که در آنها "ان قلت" نباشد، خواسته های بلندپروازانه مطرح نکرده، نگفته انتخابات تجدید شود، یا برکناری دولت آقای احمدی نژاد و از این چیزها را نخواسته. حداقل هایی را مطرح کرده که...

یعنی کف مطالبات جنبش سبز...
بله؛ کفی که به اعتقاد من سقف هم هست. ببینید نکته ای که کسی به آن توجه نمی کند این است که اگرطرف مقابل همین حداقل هایی راکه مهندس موسوی مطرح کرده، ، بپذیرد مساویست با حداکثرها. یعنی آزادی مطبوعات، بیان و اندیشه واحترام به معترضین ـ که دیگر حداقل ترین چیزهاست ـ سقف مطالبات است. ضمن اینکه بالاخره جنبش سبز یک شورش شهری، مثل نمونه های مرسوم در جهان نیست. این جنبشی است از معترضین ـ حالا شما کمیت را هر اندازه هم که حساب کنید، یک میلیون، دو میلیون، بیست میلیون نفر... ؛ یاهمان دو سه میلیون نفر، طبق تصریح آقای محمدیان، رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ـ که اکثریت شان هم از دانشگاهیان هستند. خب اگر بپذیرند به حقوق همان دو سه میلیون هم احترام بگذارند، این حداقل چیزیست که می شود خواست و اگر این پذیرفته شود به نظر من برابر با حداکثرست. ایشان این مسئله را با لحنی مطرح کرده که برای طرف مقابل قابل پذیرش باشد، شاید جامعه به سمت آرامش وثبات پیش برود.....

یعنی به نظر شما اگر پذیرفته بشود متضمن بخش دیگری از خواست های مردم هم هست؟ یعنی از جمله مجازات کسانی که در این مدت بچه های مردم را کشته اند، به آنها تجاوز کرده اند و جنایات دیگری از این دست، در دل این طرح دیده می شود؟
ببینیداگر همین حداقل هم پذیرفته شود، مساویست با حداکثر. اگر همین حداقل هم پذیرفته شود، راه برای رسیدگی به خیلی تخلفات دیگر هم باز می شود که این تخلفات می تواند شامل خیلی چیزهای دیگر باشد. من البته این تصور را ندارم که پذیرفته بشود؛ نمی خواهم هم پیش بینی کرده باشم و یا به قول معروف به گونه ای صحبت کنم که راه مسدودبشود، ولی به اعتقاد من همین حداقل ها هم پذیرفته نمی شود و ما زمزمه هایش را از همین امروز می بینیم، از تیتر بسیار تحریک آمیزروزنامه کیهان که صحبت های آقای جنتی را بزرگ کرده، وعده برگزاری قریب الوقوع دادگاه های تظاهر کنندگان روز عاشورا که ممکن است منجر به صدور احکام بسیار سنگین بشود، یا صحبت های آقای علم الهدی که در فارس نیوز دیدم، یا صحبت های آقای حسینیان ـ صحبت های بسیار بسیار تحریک آمیزی که آقای هاشمی رفسنجانی را نفر اول سران فتنه خوانده بود ـ که البته مربوط به قبل از صدور بیانیه آقای مهندس موسوی است....

اینها که طبیعی است چنین مواضعی بگیرند، ولی منطقا مخاطب اصلی این بیانیه، ولی فقیه جمهوری اسلامی است. فکر می کنید این بیانیه در آنجا چه اندازه احتمال دارد که خوانده شود و جواب بگیرد؟
ببینید آقای محسن رضایی، رهبر جمهوری اسلامی را به اهمیت بیانیه مهندس موسوی و تلاشی که او دارد برای پرهیز از خشونت بیشتر در جامعه انجام می دهد، تحریص کرده است. من نمی خواهم با تمام سخنانی که آقای محسن رضایی می کنند، ابراز توافق کنم ولی ایشان بالاخره تنها کسی بود که این توجه را داد که یک فرصت تاریخی به دست آمده. اما ما دو نیرو داریم. یک دسته کانون هایی هستند که به تعبیر من در این ماجرا به قمار مرگ و زندگی دست زده اند. کانون هایی که سال ها سیره و روش و عملکردشان همین بوده است. این سیره در طول 30 ساله پس از انقلاب کاملا شناخته شده است؛ کانون های فشاری که شروع می کنند به هیاهو کردن و بردن جامعه به سوی تشنج و از طریق تشنج بحران را حل کردن. عملکرد اینها باعث شده خیلی ازمسائلی که اجتناب پذیر بود، اجتناب ناپذیربشود. عملکرد نیروها و کانون هایی که شما چهره شاخص بسیاری از آنها و سایت ها و رسانه هایشان را می شناسید. اینها به طبل جنگ می کوبند و هرنوع مماشات وهر نوع تلاش برای حرکت دادن جامعه به سمت عقلانیت، مساوی با مرگ اینهاست. در واقع آنها احساس می کنند در این صورت امکاناتی راکه در اختیار دارند از دست می دهند. در واقع اینها با تنش سازی، زندگی و دراین فضا تنفس می کنند، به پست و مقام می رسند و بالا می کشند. یک بخش هم عقلای قوم هستند که باید مدیریت بحران را در دست داشته باشند. اما من احساسم این است که در عمل مدیریت منسجمی وجود ندارد. به همین دلیل است که در یکی از مقالات آخرم پیشنهاد دادم همان طور که در دوران جنگ، امام خمینی مدیریت جنگ را در اختیار آقای هاشمی گذاشتند، رهبری هم مدیریت بحران را به آقای رفسنجانی تفویض کنند، اما متاسفانه می بینیم که همان کانون های آشوب طلب، برغم اینکه آقای رفسنجانی مواضع بسیار معتدلی به سود رهبری گرفتند، سعی می کنند ایشان را حتی به نفر اول سران فتنه تبدیل بکنند و به این ترتیب نقش میانجیگری یا مدیریت بحران را از ایشان سلب کنند.

به این ترتیب به نظر می رسد در دفتر رهبر جمهوری اسلامی جنگی که بین این دو کانون یا نیرو هست، به یک معنا، به ویژه با مواضعی که آقای خامنه ای در چند ماه اخیر گرفته و امتیازاتی که به جناح خشونت طلب داده، به نفع جناح خشونت طلب تمام شده. فکر می کنیددر این لحظات حساس آقای خامنه ای کدام طرف می ایستد و چرا؟
اصلا قابل پیش بینی نیست ولی آن چیزی که من دیدم و با تحولات دوران آقای خاتمی مقایسه می کنم، بخصوص بعد از حوادث کوی دانشگاه، تفاوت دارد. خب عین همین موج ها از جانب همین نیروها برای ساقط کردن دولت آقای خاتمی شروع شد ولی با ورود آقای خامنه ای مسئله به نفع آقای خاتمی حل شد. اما این ده دوازده ساله تحولات عجیبی اتفاق افتاده که چهره حوادث را بسیار تغییر داده است و مواضعی که گرفته شد خیلی خیلی دور از انتظار من بود. یعنی من تصور می کردم بالاخره آن افرادی که باید تعیین کننده باشند، می آیند و نقش شیخوخیت خود را و کارکردی را که قانون اساسی به عهده شان گذاشته بازی و سعی می کنند مسئله را جمع کنند و جلوی افراط ها را بگیرند...

چرا نگرفتند؟ چرا آقای خامنه ای همان کاری را که در دوره آقای خاتمی انجام داد، امروز نمی کند؟ هر چند در آن دوره هم جناح مقابل، کنار نرفت، اما کمی عقب نشست. با این حال، چرا آقای خامنه ای امروز این کار را نمی کند؟ اصلا می تواند کاری بکند؟
بله به نظر من می توانند؛ ما به بن بست نرسیده ایم. من بعضی تحلیل ها را می بینم که از بن بست صحبت می کنند ولی حداقل بیانیه موسوی این راه را باز کرده که بن بستی که تصور می شود وجوددارد شکسته بشود. ما هنوز به بن بست نرسیده ایم ولی اگر این روش ادامه پیدا کند ماقطعا به بن بست می رسیم و این بن بست هم قطعا به نفع جامعه ایران نخواهد بود. ولی اینکه چرااین بن بست شکسته نمی شود، ما امیدواریم که شکسته شود، یعنی آرزوی هر ایرانی است که بالاخره این بست شکسته بشود و فضایی ایجاد نشود که جامعه به سوی خشونت برود. خشونتی که باید از آن پرهیز کرد.

خب چرا نمی کنند؟ تغییر رفتار آقای خامنه ای، به نفع جناح خشونت طلب روز به روز آشکارتر می شود. علت این تغییر رفتار چیست و تحت تاثیر چه عواملی ست؟
من علت این را در نامه سرگشاده ای ـ قبل از اولین سخنرانی آیت الله خامنه ای بعد از انتخابات ـ تا حدودی تلویحا گفتم. علت به نظر من در تحولاتی است که در سیستم اطلاع رسانی و خیلی جنبه های دیگر که حالا شاید به صلاح من نباشد باز کنم، رخ داده است؛ از جمله نوع تلقی نسبت به آقای موسوی. من در فاصله کمی، قبل از ورود آقای مهندس موسوی، با ایشان در فرهنگستان هنر دیدار و صحبت مفصلی داشتم. قبل از آن هم آقای خامنه ای با خانواده به منزل مادر ایشان رفته ـ می دانید که نسبت خانوادگی دارندـ و با آقای مهندس موسوی دیدارکرده بودند. یعنی هیچکس این مسائل را پیش بینی نمی کرد. دیگر اینکه اختلافات دیدگاه های آقای مهندس موسوی و آقای خامنه ای ـ عمدتا در نوع نگاه به مسائل اقتصادی ـ به دوران امام ـ دوران ریاست جمهوری آقای خامنه ای و نخست وزیری مهندس موسوی ـ بر می گردد، ولی این مسائل ریشه ای نبودو من مطلع بودم که روابط دوستانه ای وجود دارد؛ اما اینکه چه شد که این تلقی ایجاد شد، شایدناشی از این مسئله باشد که ایشان تصور کردند آرای آقای احمدی نژاد، واقعی است و خواستند به این ترتیب از مشروعیت انتخاباتی دفاع کنند که تصور می کردند درست بوده. که این هم باز برمی گردد به همان سیستم اطلاع رسانی و عوامل دیگری که...

این سیستم اطلاع رسانی یعنی چه؟ یعنی به طور مشخص می تواند معنیش این باشد که در طول این سال ها اطلاع رسانی به آقای خامنه ای به صورتی کانالیزه شده که او از مسیر واحدی اطلاعات خود را می گیرد؟ به عبارت دیگر می شود گفت آقای خامنه ای امروز در محاصره این گروه است؟
ببینید من در نامه ای که به آقای حداد ـ یک روز قبل از نماز جمعه آقای خامنه ای ـ نوشتم به صراحت همین را گفتم. من تصورم این است که بافت و ساختار دفتر رهبری در طول این دوران در واقع به این سمت رفت که افرادی با تفکراتی خاص در آنجا جایگاه خاص و برجسته ای پیدا بکنند و بالاخره حرکت هایی که در بدنه نهادهای حساس و تعیین کننده ـ از نظر تامین خبری و اطلاعاتی ـ انجام شد، تاثیرات خود را دارد؛ ولی یک نکته دیگری هم هست که باید به آن توجه بکنید، آقای خامنه ای مردیست اهل مطالعه و به روز که گاه برای خود من حیرت انگیز بوده. ایشان با دقت مسائل را دنبال می کنند. یعنی همه چیز صرفا به کانالیزه بودن اطلاعات و سیستم اطلاعاتی ایشان محدود نمی شود.

یعنی موضع گیری شخصی خود آقای خامنه ای است...
بله دقیقا برمی گردد به تلقی ایشان از حوادثی که دارد اتفاق می افتد. شاید ایشان خواستند از یک دوره 8 ساله مثل دوره آقای خاتمی اجتناب بکنند؛ آن دوران عدم مدیریت متمرکز که می تواند راه را براجرای خیلی طرح هاببندد و جامعه را به سمت یک تعارضات سیاسی ببرد و احزاب و روزنامه ها و تنش های اینطوری. شاید خواستند پیشگیری کنند. بالاخره یک بعد قضیه این است، یک بعد دیگر قضیه هم، تلقی شخص آقای خامنه ای است که به هیچ وجه نمی شود آن را انکار کرد. این تصور نادرستی است که بگوییم ایشان صرفا در محاصره هستند.

یعنی اگر چه گروه های فشار هم هستند، ولی موضع گیری آقای خامنه ای هم همین است که داریم می بینیم.
بله؛ داریم می بینیم ولی حالا اینکه علت چیست، من تصور می کنم بهترست در فرصت دیگری در مورد آن صحبت کرد...

یعنی وقتی که کمتر خطر داشته باشد...
دقیقا.

حالا بگویید از نظر شما منشا فکری این آقایان که امروز در موضع قدرت هستند، کجاست؟ عقیدتی است؟ منافع اقتصادی دارند؟ چیست؟
ببینید زمانی که من رساله زمین و انباشت ثروت را انتشار دادم، عواقب سنگینی برای من داشت که هنوز هم با پیامدهای آن دست به گریبان هستم، خب در واقع ورود نظامیان به عرصه اقتصاد و فعالیت های اقتصادی آن را افشا کردم ـ حالا من روی یک بعد خاص آن دست گذاشتم؛ تاراج اموال دولتی و شخصی مردم ولی بعد دیگرش پیمانکاری های بزرگ است و..... ـ آن زمان این خوش بینی را داشتم که با انتشار این رساله و با توجه به اینکه این مسئله، یک مسئله صرفا محلی است، مقامات بلند پایه بعضی نهادهای نظامی وقتی متوجه قضیه بشوند، با افراد فاسد برخورد و آنها را برکنار می کنند؛ ولی تلقی من برعکس شد، یعنی دیدم نه تنها رساله من نتیجه مطلوب نداد و خوش بینی من تحقق پیدا نکرد، بلکه چرخش اوضاع برعلیه من بود...

چرا؟ شاید به دلیل اینکه شما شکایت را به خود مجرم برده بودید...
همین؛ من این تلقی را نداشتم. یعنی من این تلقی را داشتم که در راس هرم دستگاه های حساس نظامی، افراد سالمی هستند و باقی افرادی هستند در پایین. نمونه ای برایتان بگویم؛ یکی از این آقایان که سرهنگی است به خانه من آمده بود که به اصطلاح آشتی بکند. به او گفتم حالا وقتی این هزار هکتارزمین را تاراج می کردی چرا از بولدوزرهایی که پلاک فلان نهاد را دارد برای تخریب آغل ها و چادرهای عشایراستفاده کردی. او با خنده گفت اگر از آن پلاک استفاده نمی کردیم، مردم مارا تکه پاره می کردند. یعنی یک بعد قضیه، ورود نظامیان به عرصه اقتصاد و تبدیل شدن آنان به یک نوع طبقه جدید خیلی گسترده است.

و این طبقه جدید در این بازی دست بالا را دارد...
بله؛ دست بالا را دارد، پست های حساس را دارد. یعنی یک گروه اجتماعی وسیع است که در واقع یک اراده اجتماعی ایجاد می کند که می تواند از طریق فرمانداری ها، بخشداری ها، دهداری ها... تظاهرات راه بیندازد، در صندوق های رای دستکاری بکند.... این طبقه جدید با طبقه جدید بخش خصوصی تفاوت می کند. طبقه حدیدی است که در اصطلاحات کلاسیک دهه 60 به آن بورژوازی بوروکراتیک می گفتند. ما در باره آن زیاد خوانده بودیم که مثلا در آفریقا بعد از انقلاب ها چه می شود، چگونه نظامیان به قدرت می رسند، از اهرم قدرت استفاده می کنندو به طبقه ای که به اصطلاح از طریق اهرم دولتی به ثروت های کلان می رسد، تبدیل می شوند. این مسئله امروز در ایران اتفاق افتاده، این طبقه شکل گرفته.....

امروز به آن می گویند مافیای قدرت. در روسیه هم هست.
خب در روسیه هم بعد از فروپاشی شکل گرفت و امروزه در واقع روسیه در دست یک مافیای خیلی خیلی وحشتناکی است که دارد در عرصه بین المللی عمل می کند و مافیای ایتالیایی دیگر در برابر آن فراموش شده است. در ایران هم در عین حال که در بدنه نهادهای نظامی، افراد مخلص و پاک بسیار زیادی هستند که برغم اینکه سال های سال در پست های حساس بودند و مثلا با وجودی که سالیانه ده ها و ده ها میلیون دلار خرید خارجی می کردند، امروزه بازنشسته هستند و با حقوق بازنشستگی زندگی می کنند، ولی اقلیتی هم بودند که وارد عرصه اقتصاد شدند. صرفا عرصه زمین هم نیست، عرصه های مختلف است. صرفا نظامی ها هم نیستند، نماینده های مجلس هستند...

روحانیون بالا مرتبه هم هستند...
بله بالاخره آقای پالیزدار به خاطر بعضی مسائلی که گفت ـ حالا من برخی جزییاتش را نمی دانم ـ زندانی شد. خلاصه فضایی است که در این فضا شاید ـ شاید که نه قطعا ـ یکی از عللی که ورود آقای مهندس موسوی ترس و وحشت عجیبی ایجاد کرد، همین مسئله بود. آنها فکر کردند مهندس موسوی با آن شهرتی که به پاکدامنی دارد و مدیریت منسجم و خیلی مدبرانه ای که در دوران جنگ داشت، اگر بیاید حداقل این چیزها را محدود می کند و جلوی خیلی از این مسائل ممکن است گرفته بشود و شاید همین مسئله باعث شد که یک اراده اجتماعی گسترده در صدرجامعه برای جلوگیری از رئیس جمهور شدن آقای مهندس موسوی ایجاد بشود.

این از منافع اقتصادی. اما در اینها نطفه ها و دغدغه های ایدئولوژیک هم می بینید؟ این بحث هم می شود که این آقایان به نوعی طالبان شیعی هم هستند.
ببینید من ایمیل هایی از بعضی از دوستداران سابق خود ـ که بعضی هایشان هنوز هم هستند و کتاب های مرا با علاقه می خوانند ـ دریافت می کنم که به شدت مواضع مرا بعد از انتخابات نقد و از من گله می کنند. لذا من می بینم که خب این گرایش دارای پایگاه ایدئولوژیک هم هست. یعنی تلقی ای که از ولایت فقیه وجود دارد؛ اینها در واقع ولی فقیه را اصل می گیرند و تمکین در برابر ولی فقیه رامبنای اساسی قرار می دهند و توجه نمی کنند که ولی فقیه در همان جایگاهی است که در قانون اساسی دارد. قانون اساسی ما به حق معصومیت و تقدسی که این دوستان برای ولایت فقیه قائل هستند، قائل نیست. چون می دانید که قانون اساسی ما علاوه بر اینکه منشور ملی است، یک سند بزرگ فقهی است و این تقدس را هم قائل نیست، به خاطر اینکه از امکان نقد سخن گفته. چرا مجلس خبرگان رهبری را با آن وظایف تعیین کرده؟ چرا بحث مسئولیت پذیری رهبری را مطرح کرده؟ در انگلیس قانون اساسی نداریم و در آنجا گفته می شود شاه نمی تواند در هیچ دادگاه زمینی محاکمه شود. حتی در انگلستان چنین اصلی وجود دارد ولی قانون اساسی ما، ولی فقیه راـ حتی در باز نگری ای که در سال 68 شد ـ صراحتا مثل بقیه و مساوی با سایر آحاد ملت تصریح کرده است. خب این قانون اساسی برای ما تنها منشور ملی است ولی برای کسی که به تشیع فقاهتی اعتقاد دارد، یک سند فقهی هم هست؛ چون فقیه بزرگی مثل امام خمینی آن را تنفیذ کرده و فقهای بزرگی مثل آقای گلپایگانی، مثل آقای مرعشی این قانون را تایید کرده اند.

البته یادآوری می کنم که آقایان با برخوردی که در عاشورا با آیاتی چون صانعی، طاهری، دستغیب.. داشتند نشان دادند که از فقاهت و فقیه هم تفسیر خودشان را دارند وبه آن پای بندند...
بله ؛ دقیقا همین است. یک نوع استفاده ابزاری از فقاهت است؛ یعنی فقیه تا زمانی مورد احترام است که حرف این گروه ها را و این جناح را تایید بکند. ولی ما بالاخره وقتی می پذیریم که قانون اساسی ما نهادی مانند مجلس خبرگان رهبری راتعیین کرده، یعنی در این مجلس هم باید یک اقلیتی هم وجود داشته باشد که منتقد رهبری یا حتی مخالف ولی فقیه باشد. این خیلی طبیعی است؛ ولی می بینیم وقتی آقای دستغیب هم خیلی محترمانه و به اصطلاح رایج بدون اینکه «ساختار شکنی» کرده باشدحرفی می زند، با یک تهاجم وسیع و گسترده مواجه می شود.

یک نکته دیگر بر می گردد به دعوای درون خانواده های مافیا. ما الان با حمله همزمان این جناح به جناح های دیگر هم رو به روهستیم. مثل حمله به آقای قالیباف، به آقای لاریجانی، به آقای رضایی. یعنی جناح در قدرت به سوی حذف رقبای خودی هم می رود. این نظر درست است؟
نمی شود گفت جنگ مافیاها، چون جنگ مافیاها بر سر منافع اقتصادی در می گیرد...

خب منافع اقتصادی هم دارند...
نه؛ الان اینطورست که اگر این وسط کسی حرف معقولی هم بزند بلافاصله مورد تهاجم همان جناح و گروه های فشار افراطی قرار می گیرد؛ مثل سخنان اخیر آقای عسگراولادی که گفتند همان کسانی که خواهر زاده آقای مهندس موسوی را ترور کردند، به جماران هم حمله کردندو اینها ضد انقلاب هستند؛ ولی همزمان آقای بادامچیان سخنانی علیه آقای مهندس موسوی مطرح کرد که مثلا ایشان 600 مورد تخلف از قانون اساسی داشته، به زور به امام تحمیل شده، تصادفا نخست وزیر شده و خلاصه روایت جدید خودش را ارائه داد. اما صحبت های آقای عسگراولادی که از قوه شیخوخیت و ریش سفیدی بود، درسایت های افراطی مورد حمله قرار گرفت. یعنی هر حرکتی به سمت اعتدال ـ اعم از اینکه فرصت طلبانه باشد یا نه؛ چون من بعضی از مواضعی را که از طرف بعضی از آن آقایان که شما اسم بردید می شنوم، از سر فرصت طلبی می دانم و تلاش برای وجیه المله شدن، نه آن چیزی که در کنه دل این افراد هست ـ و هر تلاشی برای ایحاد وضعیت نرمال در جامعه را به شدت مورد تهاجم قرار می دهند.

یعنی تلاش برای اینکه یک جناح مشخص بتواند همه را ساکت کند و سررشته همه امور را در دست بگیرد. درست است؟ این همان چیزیست که می خواهند؟
والا اینکه به دنبال چه هستند، برای خود من هم سئوال بزرگی است. آیا دنبال حاکمیت مطلقه یک جناح هستند؟ من بعضی وقت ها به این یقین می رسم که گویا اصلا به دنبال فروپاشیدن جامعه ایران هستند، چون هیچ عقل سلیمی این روش ها را تایید نمی کند. این روش ها یا ناشی از عدم مدیریت و بی تدبیری است که هر کسی هر کاری دلش می خواهد بکندیا واقعا یک اراده ای در پس آن است که می خواهد ایران را به سمت نابودی بکشاند...

وقتی این را می گویید باید فکر کنیم یا از سرنادانی این کارها را می کنند یا از سردانستن. اگر از سردانستن است یا مامورند که این کارها را بکنند یا به سبک همه دیکتاتورها فکر می کنند قضیه در مورد آنها فرق می کند و می توانند در قدرت بمانند. غیر از این است؟
دقیقا همین است. حالاآنکه شما گفتید ماموریک جاهایی هستند، من در آن مورد دیدگاه های خاص خودم را دارم که بهترسن در فضای فعلی مطرح نکنم. یعنی من معتقدم در فضای فعلی واقعا افرادی از جاهایی مامورند که فضا را به سمت تنش بیشتر ببرند. ولی حالا در تحلیل معقول تر یک حرکت اجتماعی ـ اگر ازتئوری توطئه بیرون بیاییم ـ واقعیت این است که در فقدان یک فضای مدیریتی و سردرگمی، ابتکار عمل به دست نیروهای افراطی افتاده است. در فضای افراطی گری هم همه چیز را می توان هدایت کرد و اگر سازمان های منسجمی هم وجود داشته باشد، می توان همه کارانجام داد.

اینها تا کجا می توانند بروند؟
این توان را دارند که فضا را به شدت به بحران بکشند و جامعه را به خون بکشند. این پتانسیل را دارند...

توان مقابله با این نیروها وجود دارد؟
مقابله فیزیکی یا فکری؟

به هر معنایی.
توان مقابله فکری که بالاخره وجود ندارد چون گوش شنوایی نیست. توان مقابله فیزیکی هم خدانکند آن روزی برسد که چنین تعارضی رخ بدهد. صحنه هایی که من در روز عاشورا دیدم بسیار تاثربرانگیز بود. صحنه رد شدن ماشین در میدان ولیعصر از روی یک انسان. اینکه در مقابل هزاران دوربین، یک ماشین از روی یک انسان زنده رد بشود، شاید در تاریخ، یا تاریخ معاصر کم نظیر و یا بی نظیر باشد. در مقابل فیلمی دیدم که عده ای جوان داشتند لباس های یک پلیس را در می آوردند. از دیدن این صحنه ها خیلی متاثر شدم. یادم می آید در دوران انقلاب مردم به پلیس گل می دادند. من این صحنه ها را در روزهای انقلاب هم ندیده بودم؛ یعنی انسان جلوه هایی از یک خشونت پنهان را می بیند که ناشی از سوء رفتار و رفتارهای خیلی بدی است که با مردم می شود و اگر منفجر بشودمی تواند پیامدهای خیلی خیلی وحشتناکی داشته باشد.

و سئوال آخر:در این لحظه فردا را چطورمی بینید؟
فردا برای من مبهم است؛ واقعا همه چیز بستگی به واکنش ها به بیانیه آقای موسوی دارد. واکنش عقلا و تعیین کنندگان نه کسانی که روزنامه کیهان را درمیاورند یا افرادی که تعیین کننده نیستند اما گردانندگان گروه های فشار هستند.

حالا این قوایی که دست بالا را دارد ممکن است روزی به این نتیجه برسد که آقای خامنه ای را هم حذف کند؟
عملا به نظر من دارند به این سمت پیش می روند ولی اینکه شما می گویید دست بالا دارند یعنی چی؟

یعنی ابزار قدرت را در اختیار دارند.
بله ابزار قدرت را در اختیار دارند و می توانند کارهایی را انجام بدهند؛ به این معنا بله. ولی اینکه به آن سمت پیش بروند واقعا قابل پیش بینی نیست. هر چند تصور من این است که سیرحوادث به سمت بدتر شدن است ولی شاید ـ البته من امیدوارم بیانیه مهندس موسوی که روح آن انسانیت و چیزی است که باید باشد و به دلیل شخصیت خود مهندس موسوی است، یعنی متانت، آرامش، تا زیرکی سیاستمداری و اینکه توپ رادر زمین طرف مقابل انداخته ـ جواب بگیرد.

به هر حال سعی کردند با درایت بحران را حل بکنند.
دقیقا سعی کردند با درایت بحران را حل بکنند، ولی من تصور نمی کنم این بیانیه ـ دعا می کنم که تاثیر خوب بگذارد ـ مانع از رفتن اوضاع به سمت بدتر بشود.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#3
The Militarist Religious Fascit Plunders, an enemy that our country has never seen anyhting like it before as vicious, as violent, as self-serving, as plunders, and as charlatan, (Mafia) in her long history, neither Alexander, nor Arabs invasion, nor Changiz or Mahmoud Afghan or some others did what this Militarist Religious Fascit Plunders whom Khomwini paved the way for are doing to the country and her people.
I said this 5 years ago that this Mafia taken over the counry will rather destroy the country from the face of the earth than give up the plundered resources and of course we need to take the our country back, and God willing we will with least cost the country and us all.
That is why, Mr Mousavi told us be careful not to let them destroy the country while we try to save it. Mr Mousavo knows them well.



یکشنبه ۱۳ دى ۱۳۸۸

ممانعت از اشتغال فعالین مدنی






تهدید، بازداشت، اخراج، انفصال از خدمت، بازخرید و در یک کلام ممانعت فعالین جنبش مدنی از اشتغال در سازمانهای دولتی و بعضا غیر دولتی از جمله اقداماتی است که دولتهای برنخاسته از مردم با تحمیل آن بر فعالین جنبشهای مدنی، سعی می کنند انجام دهند تا به زعم خود حرکتها و جنبشهای مردمی را دچار مشکل نمایند و از این طریق، زمینه رها و جدا شدن فعالین جنبش از مبارزات مدنی رافراهم کنند.
دولت محمود احمدی نژاد نیز با به کار بستن اقداماتی غیر اخلاقی از این دست که برخلاف نصوح قانونی و ماده 23 حقوق بشر می باشد در پی آن است که با ممانعت از کار فعالین جنبش مدنی، آنان را متحمل فشارهای مادی و مشکلات اقتصادی نماید؛ چرا که وقتی فردی دچار ناتوانی مادی می شود و توان رفع نیازهای مادی و رفاهی خود و خانواده تحت سرپرستی اش را از دست بدهد و در رفع آن نیازها با مشکلات و موانع جدی مواجه شود، آرامش روانی خود را از دست می دهد و به یاس اجتماعی که محصول تقابل نیاز و محرومیت است مبتلا می گردد.
همچنین این ناتوانی مادی وآثار و تبعات حاصل از آن که می تواند در حوزه آموزش (باز ماندن افراد خانواده از امر تعلیم و تربیت ازسطوح اولیه آموزش تا سطوح عالیه و دانشگاه)، در حوزه بهداشت و درمان (عدم بنیه مالی جهت رسیدگی به نیازهای بهداشتی و درمانی و ابتلا به بیماریهای متعدد و ناتوانی مالی در درمان بیماری)، در حوزه مسکن ( عدم دستیابی به مسکن مناسب و به خطر افتادن سلامت جسمی و روحی ساکنان آن ) و در حوزهای دیگر چون خورد و خوراک وپوشاک و... باشد، سبب می گردد تا در حوزه فردی، فرد برای رفع این نیازها، زمان خود را بجای آنکه صرف فعالیت مدنی و شبکه های ارتباطی جنبش نماید صرف رفع نیاز مادی خود گرداند و به این طریق ارتباطش با شبکه های ارتباطی جنبش کاهش و یا از بین برود و به این طریق زمینه حذف اجتماعی فرد از جنبش مدنی مهیا می گردد. لذا برای تداوم حرکت و پیشرفت جنبش تا رسیدن به مقصود، بایستی به کلیه فعالین جنبش که بدین طریق دچار مشکل شده اند و فرایند حذف آنها از بدنه جنبش فراهم گردیده توجه کافی کرد و آن رااز دغدغه هایی جنبش مدنی به حساب آورد و در صورت امکان برای رفع این مشکل تمهیداتی در نظر گرفت.
این نوع رفتارغیر اخلاقی و ضد انسانی حاکمیت که علاوه بر تهدیدها و بازداشتها و... فعالین جنبش مدنی را از کسب معاش باز می دارد و آنها را در تنگنای اقتصادی قرار می دهد می توان با تاریخ صدر اسلام و پیمان "دارالندوه" مشابهت داد. آن زمان که قریش دید تلاشهایش برای محدود کردن مسلمانان خدا ناموفق بوده است ومردمان گروه گروه به اسلام می پیوندند تصمیم گرفت مسلمانان را تحت فشار اقتصادی و اجتماعی قرار دهد، تا از این راه شاید بتواند مسلمین را منزوی و از شمار آنان بکاهد و پیامبر را وادار به تسلیم نماید. به این منظور سران قریش در مجلس اعیان خود که به دارالندوه معروف بود جمع شدند و پیمان نامه ای را امضا کردند که در آن خرید و فروش، ارتباط و معاشرت، ازدواج و زناشویی با مسلمین رامنع شده بود و خواستار آن شدند که در تمامی پیش آمدها از مخالفان حضرت محمد (ص) طرفداری و حمایت نمایند. آنگاه آن پیمان نامه را در خانه خدا قراردادند. با این پیمان نامه سه سال مسلمین در شعب ابی طالب در محرومیت قرار گرفتند و کار تا آنجا بر مسلمین تنگ آمد که ضجه کودکان از گرسنگی بر آسمان برخاست و مسلمین تنها با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می کردند. اما در نهایت این زمان سخت با یاری و امر خداوند به پایان رسید و از آن پیمان نامه چیزی جزکلمه "بسمک الهم" باقی نماند و مسلمین با پیروزی و سربلندی به خانه و کاشانه و کسب و کار خود بازگشتند.

* امیر رزاقی کارشناس ارشد جامعه شناسی و فعال سیاسی است که با درخواست وزارت اطلاعات پس از 12 سال اشتغال در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، به جهت فعالیت سیاسی واجتماعی، از کار اخراج شد.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#4
mowj-jan, could you translate(1-2 sentences) please, thanks
Mr ShahbAzi is a historian, a strategist who has some high level connections and informations.
Basically, he explaines how the IRGC and many of the current regim members have turned into a Mafia like organization using every means to continue their unprecedented plunder of the country. He is afraid that if some more sensible conservatives do not interfere and stop this madness by the ultra right Mafia organization, there will be a blood bath (far worst than 1360s when tens of thousands 40000-50000 were murdered).
He also says that Khameneie is not getting the right information while his personality also tends and favours the ultra right.
This shows what a tight rope Mr Mousavi is walking on and how well he has talked and manage so far.
Anyway, I hope one day he writes his memos to be published after his death since he can not talk about most of what he knows.
This was a short summery, the rest is more detailed.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#5
گزارش
MI6
انگلیس
ایران در آستانه
قیام مردم و تغییر رژیم است!



روزنامه «ورلد نت دیلی» درشماره روز یکشنبه سوم ژانویه با نقل گزارشی از «بولتن
G2»
ارزیابی سازمان اطلاعاتی انگلیس
(M16)
سازمان اطلاعاتی انگلستان را منتشر کرد.

در این تحلیل آمده است که حاکمان ایران که خود زمانی در کنار مردم ایران علیه شاه مبارزه کردند اکنون به دشمن مردم خود تبدیل شده اند.

در این تحلیل آمده است که روزی در ایران سپری نمی شود، بدون اینکه رژیم خامنه ای و رئیس دولت منفور او برای ساکت کردن مردم از پاسداران و بسیجی ها استفاده نکنند. رژیم علاوه بر مقابله با مردمش دچار مشکلات روزافزون و فزاینده درونی نیز هست.

در گزارش ام. آی. 6 آمده: با شلیک هرگلوله که به کشتن مردم منجر می شود، با شلیک هر گاز اشک آوری بسوی مردم و با دستگیر هر فردی از معترضان، رژیم به مبارزه ای شکست خورده علیه مردم خود ادامه میدهد ، مردمی که کاملا آماده قیام علیه حکومت هستند.

مامور سازمان "M16" در گزارش خود می افزاید: در مراسمی که بمناسبت درگذشت آیت الله منتظری در قم و اصفهان برگزار شد مردم مورد حملاتِ شدیدی از طرف سپاه پاسداران و نفرات لباس شخصی آن***ها قرار گرفتند.

گزارش "ام. آی. 6" در اختیار گوردن براون نخست وزیر و همچنین دیوید کامرون (رهبر مخالفان دولت انگلیس) و تمامی سفارتخانه های انگلستان در خاورمیانه قرار گرفته است. در این گزارش قید شده که مبارزات مردم ایران در عاشورا به اوج خود رسید و به کشته شدن سید علی موسوی - خواهر زاده میرحسین موسوی- و چند تن دیگر در این روز انجامید.

جنبش اعتراضی مردم هر لحظه امکان دارد تبدیل به یک جنبش سراسری و عظیم شود. این گزارش اعتراضات مردم ایران را به انتفاضه 1 فلسطینی ها مقایسه کرده و اختلافش را حمایت غرب از این جنبش ذکر کرده است.

این گزارش در حالی منتشر شده که منوچهر متکی وزیر خارجه جمهوری اسلامی پس از حمایت "دیوید میلی بند" از اعتراضات مردم ایران در حرکتی غیردیپلماتیک گفت اگر انگلستان از دخالت در اوضاع ایران دست برندارد باید یک تودهنی بخورد!




Link to English version of MI6-G2 report

http://www.wnd.com/index.php?fa=PAGE.view&pageId=120616
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#6
حکومت نگران 22 بهمن
5 شایعه خبری مهم
از میان موج شایعات در ایران



کشتی حکومتی در ایران، در روزهای اخیر روی موج انواع شایعاتی پیش می رود، که بدرستی نمی توان تشخیص داد چه شماری از این شایعات به واقعیت نزدیک است و چه تعداد تخیلات و یا آرزوهای مردم است. نمی توان از کنار برخی از این شایعات به آسانی عبور کرد و چشم بر آنها بست، زیرا این امکان که بسرعت واقعی بودن آن آشکار شود وجود دارد. ما از این میان این شایعات به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1- بیت رهبری در روزهای اخیر مرکز دیدارها و ملاقات هائی است که در ماه های گذشته سابقه نداشته است. تام این ملاقات ها و رایزنی ها، بر محور یافتن راه حلی برای بحران کنونی، تا پیش از فرا رسیدن سالگرد 22 بهمن است. اطرافیان نظامی و روحانی آقای خامنه ای که در ماه های اخیر تاثیر گذارترین افراد در تصمیم گیری های او بوده اند، از این ملاقات ها چنان ناراضی اند که تهدید به استعفا کرده اند.

2- علی خامنه ای در یکی از جلساتی که معلوم نیست با منتقدان بوده و یا با اطرافیان نزدیک خویش در ماه های اخیر، تهدید به استعفا و کناره گیری کرده است. با آنکه گفته می شود این تهدید او، در پاسخ به کسانی بوده که به وی برای اعلام حمایت دوباره از احمدی نژاد فشار می آورند و یا کسانی که تشکیل مجمع حل بحران را پیشنهاد کرده اند.

3- احمدی نژاد در ضعیف ترین موقعیت حکومتی قرار گرفته است. وی پس از چندبار تهدید به افشاگری در سخنرانی هایش از روی سر "آقا" که شنود آن را برای علی خامنه ای برده اند، تحت حفاظت و کنترل چند تن از فرماندهان نظامی قرار گرفته و حتی دفتر کارش به یکی از پادگان های نظامی سپاه منتقل شده است. حتی گفته می شود که غیر مستقیم به او پیام فرستاده اند، که تحت هر عنوانی که خود انتخاب می کند، آمادگی اش برای کناره گیری از مقام ریاست جمهوری را اعلام کند.

4- حمله به حسینیه جماران، هنگام سخنرانی محمدخاتمی واکنشی سنگین را در مجموعه نظام و حتی در درون حاکمیت بوجود آورده است. بویژه که گفته می شود، خانواده آیت الله خمینی در اقدامی جمعی قصد مهاجرت از ایران به نجف در عراق را دارند و حتی پیشاپیش، اسناد مهمی را از آیت الله خمینی به خارج از کشور منتقل کرده اند.

5- بیشترین مشورت های نظامی علی خامنه ای در روزهای گذشته با سرلشگر رحیم صفوی فرمانده اسبق سپاه پاسداران بوده است که اکنون فرمانده سیستم موشکی و در واقع اتاق فرمان است. با آنکه گفته می شود این ملاقات ها در ارتباط با خطر خارجی بوده، اما حدس و گمانی که به واقعیت نزدیک تر است، سپرده شدن سکان ریاست ستاد کل نیروهای مسلح به وی است. درحال حاضر سرلشگر فیروزآبادی این مقام را دارد. درعین حال، این شایعه نیز در محافل سیاسی جریان دارد که علی خامنه ای تمایل دارد رحیم صفوی را جانشین احمدی نژاد کند.

اینها رئوس مهم ترین شایعاتی است که این روزها در محافل بالای سیاسی کشور جریان دارد و پیش بینی می شود که هر روز که به 22 بهمن نزدیک تر می شویم، این شایعات و شنیده ها بیشتر می شوند. شایعات و شنیده هائی که از پهلوی ملاقات ها و رایزنی ها پیاپی در عالی ترین سطوح حکومتی بیرون می آیند!


 

RoozbehAzadi

National Team Player
Nov 19, 2002
4,272
0
#7
Mr ShahbAzi is a historian, a strategist who has some high level connections and informations.
Basically, he explaines how the IRGC and many of the current regim members have turned into a Mafia like organization using every means to continue their unprecedented plunder of the country. He is afraid that if some more sensible conservatives do not interfere and stop this madness by the ultra right Mafia organization, there will be a blood bath (far worst than 1360s when tens of thousands 40000-50000 were murdered).
He also says that Khameneie is not getting the right information while his personality also tends and favours the ultra right.
This shows what a tight rope Mr Mousavi is walking on and how well he has talked and manage so far.
Anyway, I hope one day he writes his memos to be published after his death since he can not talk about most of what he knows.
This was a short summery, the rest is more detailed.
greatly appreciate the translation!

I personally doubt the mafia coup idiots can start killing that number, it's a very different time and Iran's changed tremendously. They'd have to have 100% of the Sepah and Artesh on their side which they definitely don't. I think if they had that much support they would've arrested Mousavi and Karroubi by now as well as probably killing at least ten times the number they already did.

I'm also pleasantly surprised by Rezaie's support of Mousavi's statement yesterday, and hope others like Ghalibaf and the likes do the same.

Unfortunately it'll be bloody, but if they try to commit mass murder on that scale, it'll be stopped before it gets too far. From what I've read, Artesh and most of Sepah are with the people, it's just the Sepah commanders and basijis who are with the Poop Crew.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#9
مریخی محبوب ما

ابراهيم نبوي


یک سفینه از مریخ لحظاتی قبل گزارش خود را اشتباها برای ما ارسال کرد. در این گزارش آمده است


گزارش پی 3 دی سی ای

الآن سه ماه است که در اینجا هستیم. جای جالبی است، اصلا شبیه جاهایی که قبلا از طریق ماهواره های مان از زمین می گرفتیم نیست. یک شهر بزرگ است که در آن تعداد زیادی جعبه های متحرک هر روز توی خیابان دود می کنند و با سرعت کمی دور می زنند و به خانه های شان برمی گردند. تعداد زیادی از موجوداتی که در اینجا دیدیم لباس های شان مثل ماست، لباس آهنی می پوشند با ماسک و کلاه خود و چیزهای درازی را که ما زیر لباس مان پنهان می کنیم دست شان می گیرند و هر کسی که لباس اش سبز باشد کتک می زنند. مردم هم مثل ما نیستند که از کتک خوردن داد بزنند، آنها بعد از اینکه کتک می خورند شبها به خانه می روند و جیغ می کشند. در اینجا تلویزیون دارند، ولی همه اش یک چیز را نشان می دهند، یک نمونه از آدمهای شان را هر روز نشان می دهند که دائما حرف می زند. هفته ای یک بار یک عده از آنها را با اتوبوس می برند به یک جایی که ورزش کنند، اول یک نفر سر آنها یک ساعت داد می کشد و بعد آنها ورزش می کنند و چند بار خم و راست می شوند و بعد همه همدیگر را کتک می زنند.



یکی از چیزهایی که در اینجا زیاد دیدیم، این است که هر کسی خوش قیافه باشد، بوسیله افرادی که زشت هستند کتک می خورند، کتک خوردن هم با گاز و چوب و تفنگ های کوچک انجام می گیرد. نتیجه مطالعاتی که موسسه ماریکانوس انجام داد اینجا تائید می شود. اینجا چند نفر زن دیدیم، که ماده بودند، و چادر و لباس شان را می کشیدند و آنها را توی ماشین می انداختند و می بردند، به نظر می رسد که رابطه جنسی در اینجا با دزدیدن افراد انجام می شود. همانطور که تحقیقات ماریکانوس گفته بود، آنها با موجوداتی به اسم آخوند مخالفند، چند سال طول می کشد که آنها درس می خوانند و لباس مخصوص به دست می آورند، لباس های دراز با کلاه پارچه ای ولی هر وقت آنها حرف بزنند، لباس شان را می گیرند. و آنها را زندانی می کنند. تعدادی هم در اینجا مسلمان هستند که آنها را هم کتک می زنند و رهبران شان را در خانه قفل می کنند. یکی از چیزهای مهمی که در اینجا بود، حمله به رهبران مسلمان آنهاست، به نظرم ما آدرس را اشتباهی آمدیم، چون مشخصات اینجا مثل اسرائیل- فلسطین است، مسلمانان را کتک می زنند، روسای دینی را زندانی می کنند، بچه ها را کتک می زنند، و زنها را که همه شان لباس های ضخیم پوشیده اند با سنگ زخمی می کنند.



به نظرم ما هم مکان و هم زمان را اشتباه آمدیم، ما دویست سال به عقب رفتیم و به جای اینکه به کشوری به اسم ایران برویم، فکر می کنم به فلسطین- اسرائیل رفته باشیم. اینجا امکانات ارتباط مان هر روز کمتر می شود و دائما پارازیت روی خط مان می افتد. ما باید زودتر برگردیم، ممکن است همین روزها دوباره انتخابات برگزار شود. انتخابات کاری است که آنها دائما می کنند. مثل مراسم سرخپوستی است، اول به مدت یک ماه همه می زنند و می رقصند، بعد یک روز ساکت می شوند، بعد هر کسی خوشگل و تمیز باشد زندانی می کنند و بعد از آن چند ماه همه جا پر از دود می شود و همه را کتک می زنند. ما دیگر نمی توانیم اینجا بمانیم، به همین دلیل بزودی برمی گردیم.



بکشید ما را، دراز تر می شویم



روزی که برای اولین بار قرار بود بخاطر طنزهای جامعه و توس به زندان بروم، سه روز فراری بودم. می ترسیدم واقعا بگیرند و بکشند، بخصوص اینکه آن روزها تعدادی روباه در شهر ناپدید شده و بعد از مفقود شدن بخشی از اعضای شریف شان تازه معلوم شده بود اول می کشند، بعد می شمارند. روز سوم آقای محسنی اژه ای گفت که " دستگیر شدگان محارب هستند و حکم محارب هم که معلوم است." یعنی شوخی شوخی بخاطر چهار ماه طنزنویسی می خواستند ما را اعدام کنند. بقول عبیدزاکانی، به هجاگوئی گفتند که این همه شوخی می کنی روز قیامت سروته در آتش جهنم می افتی، خندید و گفت: " آن نیز شوخی دیگر خواهد بود." حالا بقول عمران صلاحی حکایت ماست. آیت الله آملی لاریجانی در حالی که سرش تا دماغ وسط گردنش فرورفته و در یک مبل استیل مدل جواد دولتی نشسته بود، گفت: " اطمینان می دهم که قاطعانه برخورد کنیم."



به نظر شما قاطعانه تر از این چطور می شود با تعدادی معترض به انتخابات برخورد کرد؟ با ماشین نیروی انتظامی روز روشن، وسط شلوغ ترین میدان شهر، مردم را زیر می کنند و برای اطمینان دوبار هم از روی آدم رد می شوند. قاطعانه تر از این؟ وسط شهر، روز عاشورا، با اسلحه صاف شلیک می کنند به سینه کسی که نه معلوم است جرمش چیست، نه خشونتی انجام داده و نه کاری کرده است. قاطعانه تر از این؟ یا مثلا دویست نفر آدم را یک روز قبل از اعلام نتایج انتخابات، دستگیر کردند، به جرم شرکت در تظاهراتی که ده روز بعد قرار بود برگزار شود و به هر کدام از آنها، فله ای، بدون هیچ تفاوتی نفری شش سال زندان بریده اند. قاطعانه تر از این؟ پسر رئیس مهم ترین سازمان پزشکی کشور را برده اند به زندان کهریزک، اینقدر کتک زدند که استخوانهای دهانش شکسته است، بعد پدرش را آورده اند دست و پای آقا را مالیده و ابراز ارادت کرده و آخر کار جسدش را دفن کرده اند و اجازه تشییع جنازه به کشتگانی که قطعا معلوم شده عمدا کشته شده اند، نمی دهند، قاطعانه تر از این؟



به نظرم می آید که شوخی می کنند، البته این خانواده کلا آدمهای شوخی هستند، جوادشان هم همین طور است، از همان بچگی هم آدم شوخی بود، علی هم همیشه دست به طرفش می بردی قاه قاه می خندید بسکه قلقلکی بود، فکر کنم شوخی می کنند. حالا درست است میرحسین موسوی گفته " بکشید ما را" ولی ایشان اصولا یک کم هم سید است هم همشهری است، شما ما را نکشید، نه اینکه ما درازتر نمی شویم، بخاطر خودتان می گوئیم، اول آن هایی را که سرزا رفتند بزرگ کنید، بعد قاطعیت بیشتری خرج بدهید.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#10

2 clips about a woman who was killed on Ashoura day


در باره فیلم یک زن هموطن که در روز عاشورا به قتل...
سایت سایتک نیوز: گزارش زیر گزارش یکی از شاهدین عینی است که پس از مشاهده فیلم برای ما ارسال شده:

من روز عاشورا تحت اجبار به سمت بهبودی اومدم. نزدیکای 1 بود اگه اشتباه نکرده باشم از خیابون آزادی یه سوناتای سیاه دیدم با سرعت داره از بهبودی میاد بالا و یه زنی جیغ میکشه. دیدم رفت طرفه درمانگاه عمار یاسر. خودمو رسوندم اونجا دیدم یه زنی رو دارن از اون ماشین میارن بیرون. میگفتند وانت یگان ویژه تو خیابون آزادی زیرش کرده. بعد سوناتاه رفت. برانکارد از درمانگاه آوردن جنازه رو بردند داخل. معلوم بود مرده چون تمام دستو پاهاش شکسته بود وخودش هم تکون نمیخورد. یه زنی بود که میگفتن 37-38 ساله-س. همراه نداشت. این همون زنیه که هنوزم که هنوزه جز شهدای عاشوراست که هویتش مشخص نشده! من چهره-شو دیدم. این جنازه-رو 5 دقیقه بعد آوردن بیرون گفتند که جلو ماشینارو بگیرید که ببرنش بیمارستان, میگفتند که ما نمیتونیم نگه-ش داریم, بهشون گفتیم مگه خودتون آمبولانس ندارید مثل اینکه به دروغ گفتند نه. بالاخره یه سمند نقره-ای توو فیلم هم پیداس, حاضر شد ببره. با هر مکافاتی که بود جنازه رو جا دادند توو ماشین و بردند.

[ame="http://www.youtube.com/watch?v=Bg6pYORYF2k"]YouTube- 27 Dec حمل پیکر یک زن که توسط ماشین مزدوران شهید شده 6 دی[/ame]



[ame="http://www.youtube.com/watch?v=tqaIEs2AvM8"]YouTube- MUST SEE-Woman killed by car.27decزنی که توسط ماشین رژیم شهید شد ۶ دی[/ame]
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#11
امتحانات در دانشگاه پلی تکنیک برای دومین روز متوالی لغو شد
دوشنبه، ۱۴ دي، ۱۳۸۸
بنا بر اعلام قبلی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک مبنی بر خودداری از شرکت در امتحانات پایان ترم در اعتراض به بازداشت 12 دانشجوی این دانشگاه و حمله شبانه نیروهای حکومتی به خوابگاه ها، روز یکشنبه نیز امتحانات دانشکده های مختلف به دلیل عدم شرکت دانشجویان لغو شد.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر روز یکشنبه امتحانات دانشکده های برق، مکانیک، فیزیک، عمران، شیمی، کشتی سازی، مهندسی پزشکی و کامپیوتر لغو شد.


این حرکت اعتراضی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک با وجود تهدیدات مکرر مسئولین آموزشی دانشگاه مبنی بر درج نمره صفر برای دانشجویانی که در امتحان حاضر نمی شوند ادامه یافت.


مسئولین دانشگاه علاوه بر تهدیدات آموزشی، از ابزارهای انضباطی نیز برای فشار بر دانشجویان استفاده می کنند. به گونه ای که وقتی دانشجویان هر دانشکده پیش از برگزاری هر امتحان در مقابل دانشکده یا داخل ساختمان آن جمع می شوند و از رفتن به جلسه امتحان خودداری می کنند، فورا چند نفر از نیروهای انتظامات به همراه باقری (معاون حراست دانشگاه) در محل حاضر می شوند و به تهدید دانشجویان و یادداشت کردن اسامی آنان می پردازند. همچنین روز شنبه ساعاتی پس از آغاز حرکت اعتراضی دانشجویان، 15 دانشجو به کمیته انضباطی احضار شدند.



با وجود فشارها و تهدیدات مسئولین دانشگاه، حرکت اعتراضی دانشجویان پلی تکنیک رو به گسترش است.


بنا بر شنیده ها لغو امتحانات در روزهای شنبه و یکشنبه و ناتوانی مسئولین دانشگاه در جلوگیری از آن، باعث شده تا مسئولان آموزشی دانشگاه با تشکیل جلسه اضطراری به بررسی این موضوع بپردازند.





 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#12
دانشجویان رازی کرمانشاه: تا آزادی تمامی هم کلاسی هایمان در امتحان شرکت نمی کنیم
دوشنبه، ۱۴ دي، ۱۳۸۸
در پی بازداشت تعدادی از دانشجویان دانشگاه دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشجویان این دانشگاه با انتشار بیانیه ای اعلام کردند تا زمان آزادی تمامی دانشجویان این دانشگاه در امتحانات شرکت نخواهند کرد.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان رازی کرمانشاه در بیانیه خود همچنین اعلام کرده***اند که اعتراضات مسالمت آمیز خود ادامه خواهند داد. متن این بیانیه به شرح زیر است:


آزادی و آزادگی چه ریشه عمیقی دارد ،چه آن زمان که حسین (ع) این پرچم سرخ را با خون خود و یارانش برای تمام رهروان این راه به اعتبار گذاشت و چه اکنون که پس از گذشت چندین سال هنوز هم می بینیم آزادگانی را که نه تنها این پرچم را به زمین نگذاشته اند که خون خود را نثار آن کرده اند و دریغ و درد از کسانی که یزید وار خون انسان های بیگناه را در روز عاشورا به زمین ریختند و دم از حریم حرمت حسین می زنند.زندانهایشان را مملوء از آزاداندیشان کرده اند و از هرگونه برخورد خشونت آمیز با مردم و دانشجویان ابایی ندارند.


دامنه این رفتارهای غیر انسانی در طول این مدت در دانشگاه رازی نیز بسیار گسترده بوده اما نتیجه آن جز استوارتر شدن اراده هایمان نبود، آنچنان که پس از احضارهای گسترده به کمیته انضباطی و تعلیق های سنگین ، پس از احضارها به اطلاعات و پس از تهدید ها و ارعاب ها اکنون آنان که تبر به دست گرفته اند متوجه شده اند که نمی توانند ریشه های سبز درخت بارور جنبش دانشجویی دانشگاه رازی را قطع کنند و افسوس که با زهم نمی خواهند درس بگیرند و اینبار دست به بازداشت گسترده دانشجویان زده اند ، ده تن از یاران دبستانیمان، و پس از گذشت یک هفته در بی خبری کامل از وضعیت آنان به سر می بریم.


ما دانشجویان دانشگاه رازی اعلام می کنبم تا آزادی کامل تمامی هم کلاس هایمان در جلسات امتحان شرکت نمی کنیم و همچنان به اعتراضات مسالمت آمیز خود ادامه می دهیم.

 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#14
Coming soon: more show trials

Sunday, January 3, 2010 at 12:15PM
According to Press TV, the government's English-language propaganda organ:
Iran's judicial body will put on trial seven of the rioters, who were arrested following Sunday's unrest in Tehran on the day of Ashura.

Tehran's Chief Prosecutor Abbas Jafari Dolatabadi said the defendants have already been indicted and their trial will begin next Sunday.
 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#15
Sunday Feature: Ahmadinejad supporters

Sunday, January 3, 2010 at 5:27PM
[This is a weekly series that shares an interesting piece of programming on Iran. Please feel free to share any suggestions for videos by using the contact form in the sidebar.]
We here at Iran Unfiltered try to provide objective news and analysis related to Iran. But it is no secret to anyone who has clicked through our entries that we are supporters of the opposition. The editors differ in their views about the form and extent of legitimate opposition, but all agree that the status quo should not be permitted to stand.
Having said that, we need to concede that the current regime is not without its supporters (as was on display this week.)
This week's Sunday Feature is comprised of a series of clips from a fascinating documentary by Petr Lom released earlier this year. Called "Letters to the President", the film focuses on precisely the people from whom Ahmadinejad draws his support. The opposition to the government is obviously growing, but if it wishes to achieve complete success, it must convince people like those in this film that Ahmadinejad does not have their best interests in mind.





[ame="http://www.youtube.com/watch?v=Hkgrz-XklKU&feature=player_embedded"]YouTube- Letters to the President 1/4[/ame]

[ame="http://www.youtube.com/watch?v=vLHHdcvVxkg&feature=player_embedded"]YouTube- Letters to the President 2/4[/ame]

[ame="http://www.youtube.com/watch?v=H141WZ90rkA&feature=player_embedded"]YouTube- Letters to the President 3/4[/ame]


A fourth clip can be seen [nomedia="http://www.youtube.com/watch?v=TL2lafBTGYo"]YouTube- Letters to the President 4/4[/nomedia], though it can't be embedded on our site.
 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#16
Call it what it is: Iran's revolution

BY Amir Fakhravar
Sunday, January 3rd 2010, 4:00 AM



It has taken seven months and countless victims for the word "revolution" to be used to describe the protests in Iran. Why? There has been a tireless campaign, including by some Iranians outside Iran, to reduce the Green Movement to a call for "reforms" that keep the current government in place, with a few changes here and there.
Not so. What we are witnessing on the streets of Tehran and other cities is nothing short of a revolution - a carefully orchestrated, years-in-the-making attempt to overthrow a corrupt and repressive regime and replace it with something fundamentally more free, democratic and secular.
Watching the events unfold, I am taken back 15 years, when I was a student activist in medical school. In my first speech on campus, on Jan. 7, 1994, I simply said that in our country we don't have freedom the way the Supreme Leader says we do.
For saying this, I was sentenced to three years in prison. None of my schoolmates dared talk to me anymore; a combination of fear and religious beliefs had made even thinking ill of Ayatollah Ali Khamenei a taboo.
Today, when I see Iranians fearlessly shouting "Death to Khamenei" and "Khamenei is a murderer" with police and members of the Basij militia present, I know that the Green revolution has found its correct course.
I know it is strong enough not only to survive, but to succeed.
Iranians have come a long way to arrive at this moment. More than 70% of the population is younger than 30; young people's disappointment with previous empty promises of reform led to the student uprising of July 9, 1999 - beginning to transform appeals for reform into more profound calls for democracy.
After those protests, we were arrested, tortured and sentenced to years in prison. But the struggle continued, and other young people learned from our experiences. Four years ago, after large-scale fraud in the elections that resulted in the presidency of Mahmoud Ahmadinejad - and the extremist stances of his government - Iranians grew even more frustrated.
Anger escalated. Protests grew louder. Young Iranians began using Facebook and Twitter to organize themselves. Months before the 2009 presidential elections, they decided to use the mullahs' own tactics against them - and to seize and own all of the icons of the Islamic Republic and give them a new identity.
For example, though most of the protesters are secular, they chose green, the symbolic color of Shiite Islam, as the color of their movement. It was clever. It was savvy. It was effective.
So when there was massive fraud in Ahmadinejad's reelection, the people were ready. The Green Movement occupied the streets until Khamenei ordered a clampdown. The next day, Neda - the woman who bled in the street in that infamous video - and other young greens were killed.
The planning of all those years planted the seeds; the brutality provided the spark. The Green Movement finally gained a complete identity with powerful symbols - even with its own martyrs.
On Quds Day, chants of "Death to Israel" turned into "Neither Gaza nor Lebanon, I will give my life for Iran." On the anniversary of the hostage-taking at the American Embassy, "Death to America" became "Death to Russia."
The only question now is how long it will take. Three elements can affect this time line. The first is Iranians inside Iran, who are already doing their part. The second is a coalition including different Iranian opposition groups to synchronize future protests and help shape the foundations of a new democratic and secular government upon the downfall of the Islamic Republic. The third is Western governments, who must impose hard sanctions on the regime to dramatically reduce the inflow of money, thus freeing the region and the world of a tyrannical and dangerous government.
Fakhravar serves as the secretary general of the Confederation of Iranian Students in Washington, D.C.

 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#17
[SIZE=+1]Keeping the Green Movement Alive in Iran [/SIZE] By Jalal Alavi


green protesters in Tehran on December 27 (photo by www.kosoof.com)

The Islamic Republic is in dire straits, and deservedly so.

Years of economic mismanagement (exacerbated by three rounds of UN-imposed sanctions), political repression, rampant corruption, and international adventurism seem to have taken their toll on the regime.

A good indication of the regime's increasing vulnerability to external pressure was the inability of the hardliners to prevent, just a few days ago, massive opposition protests from taking place on the streets of Tehran and other major Iranian cities during the Ashura ceremonies.

In a sense, it may be said that what started as an election dispute in Iran more than six months ago has effectively turned into a grassroots democratization movement the reverberations of which have shaken the Islamic Republic to the core.

There is no doubt that the proper management and thus escalation of this indigenous democratization movement can eventually force the regime to either succumb to the demands of the opposition or simply collapse, thereby facilitating the country's transition to democracy.

Having said that, there are a few caveats of which those participating in the movement must be aware in order to expedite the democratic process in Iran.

First, it would be wise for those participating in what is now known as the Green Movement to pursue Iran's transition to democracy through grassroots activism of a non-violent nature.

In other words, the hardliners in charge of the regime must fail in their sinister attempts to promote violence within the movement, for violent behavior will prevent many an ordinary citizen from continued participation in the movement.

Second, it would benefit the movement tremendously if its participants could focus on extending the ideological reach of the movement through elaboration of movement values.

It goes without saying that proper sloganeering is of utmost importance at this stage of the democratization process, for slogans that are reflective of movement values rather than feelings or emotions have the most capacity to attract wary individuals to the movement.

Third, it would be wise for those interested in the Green Movement to constantly remind themselves that the transition to democracy, once initiated, is a slow yet sure process, provided proper attempts are made to increase the movement's resources (e.g., networks, sub-networks, channels of access to potential allies, etc.) over time.

Fourth, advocates of the Green Movement must take notice of the fact that while the Constitution of the Islamic Republic is not conducive to any sort of a democratic future in Iran, it could serve as a tactical instrument for limiting the hardliners' ability to use violence as means of continued repression.

Fifth, it would be wise for the leaders of the movement to appreciate the historical significance of the movement with which they are associated by not offering or attempting to reconcile with the movement's enemies.


green supporters at Tehran's Azadi square - June 2009

After all, internationally revered democratic movements like the one Iran is witnessing at the present are considered a rarity in a region plagued by centuries-old authoritarian structures.

What is more, for the leaders of the Green Movement to show weakness in the face of thuggish behavior by the regime runs the risk of empowering democracy's enemies throughout the country (as well as the entire region) and thus facilitating a more massive crackdown on individuals and organizations linked to the movement.

Here, it would be beneficial to all those reformists who may be preoccupied with the thought of preserving the regime at the expense of the movement to recall the late Grand Ayatollah Hossein Ali Montazeri's recent pronouncement that the Islamic Republic is neither Islamic nor republican in nature, and that its preservation at the expense of Islam would be an evil act.

Finally, it is expected of those active in the Green Movement to start setting the stage for nationwide general strikes as a way of crippling the regime further.

True, the combination of motivational statements by Mir-Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, and Mohammad Khatami and occasional outbursts of public anger on the streets of Tehran and other major Iranian cities has done a good job, so far, of keeping the movement alive and moving it forward.

This, however, cannot remain the case for long, since grassroots movements of a spontaneous nature have a tendency to lack continuity over time due to reasons beyond the scope of this brief essay.

About the author: Jalal Alavi is a sociologist and political commentator based in Britain.
 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#18
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=__gzfpGHv68"]YouTube- Tehran.27 Dec -شهید راه آزادی-عاشورا 6دی[/ame]
 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#19
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=rTs62ak4yg4&feature=player_embedded"]YouTube- MUST SEE-Ripping pic of Khamenei 27 Decپاره کردن عکس خامنه ای[/ame]
 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#20
هنوز برای ما باور این امر بسیار سخت است که چطور ممکن است عده ای با تجهیزات فراوان و با هماهنگی به داخل دانشگاه لشکرکشی کنند و به ضرب و شتم دانشجویان،تخریب اموال عمومی و توهین به اساتید بپردازند و مهد مهندسی کشور را بی حرمت نمایند
Eighty eight professors of the engineering faculty of Tehran University by issuing an ope...n letter to Ayatollah Khamenei (the Supreme Leader) objected to the attacks of the government’s forces to various universities. According to the report by Amir Kabir University’s Newsletter, these professors in their letter, while referring to the attack of the forces supporting Ayatollah Khamenei and armed with cold weapons, pepper spray and tear gas to Tehran University on December 7th and 8th, write: “It is still very difficult for us to accept that a group with several tools and weapons and with previous coordination can attack the university and for two subsequent days beat and hit students – the pure sons and daughters of this land –, destroy public properties, insult the university professors and disrespect the center of country’s engineering.”