June 6th News/Discussions

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#1
همسر مهدیه گلرو: حکم های نامتناسب را به نام عفو لغو کردند






جرس: روز چهارشنبه سایت رهبر ایران گزارش داد که آیت الله خامنه ای در آستانه تولد حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام، با درخواست عفو یا تخفیف مجازات ۸۱ نفر از زندانیان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری موافقت کرده است.


جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نیز بلافاصله پس از اجرایی کردن این دستور، ضمن اعلام جزییات این عفو، یادآور شد: افرادي مشمول عفو شدند كه ابراز ندامت كرده بودند.

این یک روال طبیعی است که جمهوری اسلامی هر ساله در مناسبت های مذهبی با درخواست رئیس قوه قضائیه تعدادی از زندانیان را آزاد می کنند و معمولا در سال های گذشته اعلام نمی شد که زندانیان مشمول عفو اعلام ندامت کرده اند یا نه اما امسال، کسانی که پس از حوادث انتخابات دستگیر شده اند، غالبا زندانیانی هستند که تحت عناوین اقدام علیه امنیت ملی و یا تبانی برای براندازی در زندان بوده اند، لذا حاکمیت برای آزادی این دسته از زنداینان اعلام کرده است که آنها از اقدام خود ابراز ندامت کرده اند .

جرس گفتگوهایی با چند تن از خانواده های زندانیان سیاسی در مورد درخواست عفو ازرهبری جمهوری اسلامی انجام داده است .

پیش از این همسر محمد نوری زاد مستند ساز و نویسنده نامه های انتقادی به رهبری جمهوری اسلامی که در زندان به سر می برد، ضمن اشاره به پاسخ منفی نوری زاد به پیشنهاد دادستان تهران و نوشتن نامه عفو برای رهبری، خود پیشنهاد جدیدی را مطرح کرده بود.

فاطمه ملکی گفته بود: پیشنهاد من این است؛ رهبری همانگونه که با اقشار گوناگان ، اعم از معلمان، کارگران، شاعران و گروه های دیگر گفتگو می کند می تواند خانواده زنداینان را نیز به عنوان یک گروهی که دیگر قابل چشم پوشی در جامعه نیستند، دعوت کند و در دیداری با این خانواده ها، حرف های آنان را بدون هیچ فیلتر و سانسوری بشنود. اگر ایشان می خواهند اوضاع کشور رو به آرامش پیش برود می باید حرف های خانواده های زندانیان را بشنود.

فاطمه الوندی مادر مهدی محمودیان، زندانی سیاسی دیگری که پس از افشای کهریزک بازداشت و نه ماه در زندان به سر می برد نیز با رد درخواست عفو از رهبری جمهوری اسلامی گفته بود: ما در خواست عفو نداریم، اجرای قانون و رعایت حقوق انسانی تنها خواسته ماست. فرزند من و بقیه جوانان دلشان برای مملکت و مردم می سوخت و می خواستند آبروی همین کشور را حفظ کنند، حالا برای چه چیزی باید درخواست عفو بکنند؟ با تذکر امثال فرزندان من، خودشان تصمیم گرفتند کهریزک را تعطیل کنند پس چرا فرزندان ما را به جرم حقیقت گویی در مورد این بازداشتگاه تحت فشار قرار داده اند و می گویند درخواست عفو کنید؟

وحید لعلی پور، همسر مهدیه گلرو دانشجوی ممنوع التحصیل که به همراه سایر اعضای شورای حق تحصیل دانشجویان در زندان به سر می برد نیز به جرس گفته است: همسر من تقاضای عفو نکرده است و کسانی که من می شناسم نیز هرگز اهل درخواست عفو نوشتن نبوده اند اما ما نمی دانیم در زندان چه می گذرد و ممکن است برخی ها در شرایط دشوار، ناگزیر به پذیرش چنین درخواستی شوند، در عین حال که تاکید می کنم، من حتی کسانی که پس از این دستور آزاد شده اند را می شناسم که تقاضای عفو نداده اند اما مشمول این دستور شده اند.

وی تاکید می کند: یکی دو هفته گذشته دادستان تهران شخصا با چند تن از زندانیان دیدار می کند و به آنها پیشنهاد می دهد که تقاضای عفو امضا کنند تا شاید در وضعیت آنها تغییری ایجاد شود.

وی که پیش از این خود نیز زندانی بوده است به آزادی برخی از همبندان خود پس از دستور عفو دادستانی اشاره می کند و می گوید: چند نفری که آزاد شده اند از جمله دانشجویانی بودند که هرگز کار سیاسی نکرده بودند، اما حکم های بی ربط و غیر معقولانه ای برای آنها صادر شده بود. لذا با توجه به اینکه می دانم آنها ندامت نامه ننوشته اند، فکر می کنم دادستانی و دستگاه قضایی خودشان به این باور رسیده اند که باید در مورد حجم زیاد زندانیان تجدید نظر کنند و در این میان برخی از حکم های نامعقول را لغو و حبس های طولانی مدت را نیز کوتاه کنند، لذا حکم های نا متناسب را به نام عفو لغو کرده اند.

وی ادامه داد: دانشجوی بیست ساله ای که به تازگی و پس از اعلام عفو آزاد شده است سن اش یاری نمی کند که حتی یک روز کار سیاسی کرده باشد و یا دوران حضورش در دانشگاه هم آنقدر کوتاه بوده که نمی شود به عنوان فعال دانشجویی او را محکوم کرد، لذا سه سال حبسی که در دادگاه برایش صادر کرده اند باید بگونه ای تصحیح می شد که به نظر می رسد با عفو زندانیان درواقع همین کار را انجام داده اند.

لعلی پورهمچنین به تماس تلفنی خود با مهدیه گلرو همسر دربندش اشاره کرد و گفت: نکته جالب اینجاست بر اساس آنچه که همسرم می گفت به مناسبت تولد حضرت فاطمه دستور عفو داده اند، اما از بند نسوان تا کنون حتی یک زن را هم آزاد نکرده اند.

وی گفت نه مهدیه و نه دوستان او هیچ کدام تقاضای عفو نداده اند اما امیدواریم خودشان در احکام طولانی مدت برخی از زندانیان که به هیچ وجه با فعالیت های دانشجویی آنان همخوانی ندارد تجدید نظر کنند.

وی با بیان اینکه مهدیه گلرو، شیوا نظر آهاری، ضیا نبوی و مجید دری چهار دانشجوی محروم از تحصیل دربند با حکم های طولانی مدت هستند که متاسفانه به جای آنکه آنها را برای فعالیت شان در شورای حق تحصیل محاکمه کنند برخی از آنان را به سازمان مجاهیدن خلق منتسب کرده اند.

همسر مهدیه گلرو ادامه داد: همسرم می گوید ؛ دوستان من ترجیح می دهند به جرم همان اتهامات گذشته ای که در مورد تجمع و تبانی و براندازی مطرح کرده بودند، زندان های طولانی مدت را تحمل کنند اما آنها را وابسته به سازمانی که هیچ اعتقادی به آن ندارند، زندانی نکنند.

وی با بیان اینکه ده سال زندان برای مجید دری و تبعید به ایذه هرگز متناسب با فعالیت یک دانشجو نیست، گفت تاسف آور است دانشجویانی که با زبان خودشان از گرایشات یک سازمان اعلام انزجار می کنند اما یک شورای صنفی دانشجویی را اصرار دارند که سیاسی کنند.
لعلی پور تاکید کرد البته وقتی احمدی نژاد در تلوزیون می گوید که ما دانشجوی محروم از تحصیل نداریم، دانشجویان ممنوع التحصیل که خودشان عضو شورای حق تحصیل هستند، قربانی می شوند و برای آنها اتهامات جدید می تراشند تا حرف احمدی نژاد درست از آب در آید.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#2
40
ضربه شلاق و 7سال حبس برای پژمان رحیمی


به گزارش سایت دانشجویان سوسیالست، پژمان رحیمی از فعالین کارگری خوزستان و دبیر انجمن فرهنگی هنری سایه در اهواز در دادگاه عمومی اهواز در تاریخ28/1/1389 به اتهام اخلال در نظم به یک سال حبس و 40 ضربه شلاق محکوم شده است و رای دادگاه در تاریخ 10/3/1389 به وی ابلاغ شده است. قبل از این نیز وی به اتهام اجتماع و تبانی علیه جمهوری اسلامی و همچنین به اتهام تحریک کارگران هفت تپه و کارگران لوله سازی اهواز به 5سال حبس محکوم شده بود و همچنین به دنبال ارائه ی یک سمینار علمی در دانشگاه اهواز به یک سال حبس محکوم شده بود.
پس این فعال کارگری تا کنون به 7سال حبس به اضافه ی 40 ضربه شلاق محکوم شده است.


 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#3
A firm answer to Vali Vaghih's BS analogy in latest failing circus show that backfired.

موسوی: عربده جویی و هتاکی عده ای اندک با رضایت و مهندسی قبلی بود



کلمه: مهندس میرحسین موسوی، نخست وزیردوران دفاع مقدس با صدور بیانیه ای ضمن بیان دیدگاههای خود در باره مراسم بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) ، نسبت به بی حرمتی های سازمان یافته که در این روز نسبت به سید حسن خمینی ،نواده امام راحل انجام شد ، اعتراض کرد و آن را مهندسی شده خواند.

به گزارش کلمه متن کامل بیانیه میرحسین موسوی به این شرح است :

بسمه تعالی

چند سال پیش مرحوم حضرت آیت الله توسلی یار نزدیک امام راحل جان خود را برسر مقابله با طرحی گذاشت که هدف آن حذف جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی از صحنه سیاسی و امام زدایی در سطح ملی بود. وفات تاثربرانگیز و تکان دهنده ایشان گرچه مکثی در این طرح ایجاد کرد ولی آن را متوقف نساخت.

امسال مراسم بزرگداشت سالگرد رحلت امام در روز چهاردهم خردادماه فقط به یک روز خلاصه شد و همه برنامه های دیگر مردمی و رسمی از جمله برنامه شبهای ۱۴ و ۱۵ خرداد حذف شد و در همین مراسم مختصر قابل انتظار بود که به بیان چند خصوصیت اخلاقی امام بسنده شود و از احترام ایشان به رای مردم و نگاه ایشان که مجلس را در راس امور می نشاند، سخنی به میان نیاید و باز طبیعی بود که از تاثیرات ایشان بر خطر تحجر و خود رایی در آینده انقلاب غفلت شود و برخلاف خاکساری ایشان در مقابل معصومان علیهم السلام عده ای در حد امیرمومنان و معصومین برکشیده شوند و عده ای نیز که مخالف تخلف ، دروغ ، فساد و خروج از قانون اساسی و به افلاس کشیده شدن کشور به دلیل سیاست های من در آوردی بودند، در مقابل قرار داده شوند.

داوری در باره این شیوه قیاس و مواجهه با تاریخ با مورخان فرهیخته و سیاستمداران آگاه و اصولیان فاضل است و تنها به این نکته بسنده می کنم که کشتار و حبس های اخیر ناشی از چنین برداشت هایی از تاریخ و فقه واصول است و باید دید که نظر مراجع بزرگ از چنین استنباطهایی با توجه به مصداق های عملی و نتایج آن چیست؟

مراسم امسال به دلیل جنایت های اخیر اسرائیل آمیخته به سخت ترین شعارهای ضد صهیونیستی بود ولی طرفه آنکه در میان این شعارهای تند هیچ اشاره ای به مصاحبه یکی از روسای جمهورعرب دوست ایران که اخیرا گفته است دولت ایران با مذاکره آنها با اسرائیل موافق است، نشد و بازهم غیرطبیعی نبود که نصیحت حضرت امام (ره) در ماجرای مک فارلین به مسوولین کشور فراموش شود که فرموده بودند “کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید”

آیا جای آن نیست که سوال شود با این همه سیاست های غلط انداز و غیرشفاف و مهلک چه کسانی می توانند فرصت طلایی برای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت طلبان تلقی شوند : آزادی خواهان و عدالت جویانی که به دنبال عظمت اسلام و ایران و ایرانی از طریق بازگشت به قانون اساسی و دوری از فساد و دروغ هستند؟ یا فرقه های مشکوکی که با سیاست های خود کارگران و معلمان و کارمندان و کشاورزان و همه مستضعفان را خاک نشین کرده اند و علی رغم حمله ها و لفاظی های خود علیه شرق و غرب ،همه بازارهای گرم مسلمانی را در اختیار بیگانگان قرار داده اند.

عربده جویی و هتاکی عده ای اندک در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) در مقابل تریبون سخنرانی نمی توانست بدون رضایت و مهندسی قبلی صورت بگیرد. چه کسی است که نداند همیشه عده ای به صورت سازمان یافته و برای هیاهوهایی از این قبیل جلو تریبون ها به صف می شوند. درمراسم چهاردهم خرداد نیز به همین شکل عمل شد و در مقابل دوربین ها و چشمهای حیرت زده، گروهی اندک هتاکی های همیشگی را این بار علیه نواده گرامی امام به اوج رساندند. لابد به این دلیل که ایشان نخواسته اند هیچ وقت مردم را تنها بگذارند.

غافل از آنکه اینگونه اعمال مهندسی شده بیش از پیش به اهمیت حراست و صیانت از یادگاران حضرت امام دامن خواهد زد.

حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی یکی از ستارگان پر فروغ حوزه های علمیه و فضای ملی ماست و برنامه ریزی برای خاموشی این فروغ جز خسارت برای طراحان آن نتیجه ای نخواهد داشت.

میرحسین موسوی
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#4
تحت فرماندهی رحیم مشائی و پسران احمدی نژاد و امام جمعه ارومیه

لشگر 500 نفره اوباش

در خدمت کودتا و منویات مقام معظم


سازماندهی اوباش در روز 14 خرداد برعهده رحیم مشائی، روح الله حسنی(پسر امام جمعه اورمیه) و مهدی احمدی نژاد(پسراحمدی نژاد) بود که با تائید و کمک سردار شکنجه "محمدرضا نقدی" حدود پانصد نفره از اوباش تحت امر نقدی دراختیار آنها گذاشته شد تا در مراسم نماز 14 خرداد علیه حسن خمینی، هاشمی رفسنجانی و موسوی و جنبش سبز شعار بدهند. آنها را برای درگیری فیزیکی هم آماده کرده بودند. سازماندهی و فرماندهی آنها به گونه ای بود که پس از بهم خوردن سخنرانی حسن خمینی و همزمان با شروع سخنرانی خامنه ای، با یک اشاره آهسته و بتدریج محوطه را ترک کردند. صدا و سیما کاملا با آنها همآهنگ بود، به نحوی که هنگام سخنرانی حسن خمینی، بارها صدا و تصویر قطع و وصل شد و نقص فنی پیدا کرد! و در عوض، شعارهای همین عده با کیفیت عالی پخش شد!


 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#5
آخرين آيت الله

مازيار بهاری

در شب 20 ژوئن سال گذشته در ایميل شتابزده ای به سردبير خودم در نيوزويک نوشتم: "همانطور که می دانيم، اين آغازی بر پايان جمهوری اسلامی است. من نمی دانم چقدر طول می کشد تا رژيم اسلامی ساقط شود. خامنه ای از سرنگونی شاه درس های زيادی آموخته است و مرتکب اشتباهات مشابه نخواهد شد." از هرطرف به نظر می رسيد حاکميت آيت الله علی خامنه ای رهبر ايران محکوم رو به فناست. در روزی که سپاه پاسداران به طور خشونت آميزی اعتراض صلح جويانه عظيم در برابر تقلب مفتضحانه انتخابات 22 خرداد را سرکوب کرد، رژيم از ادعای مشروعيت ساقط شد. خامنه ای به بهای تجاوز به مردم ايران، آشکار ساخت که از شاه مخلوع ايران و يا هيچ ديکتاتورمتعارف ديگری بهتر نيست.

سخنانم گريبان من را گرفتند. روز بعد از آنکه اين ایميل را فرستادم، بازداشت شده و به زندان اوين تهران فرستاده شدم و 118 روز را در آنجا سپری کردم. درحاليکه با چشم بندی سياه در يک اتاق تيره نشسته بودم، بازجوی من، ترجمه فارسی پيغام خصوصی ام را بازخوانی می کرد. اوبه سرم مشت می زد، به کمرم لگد می زد و مرتباً به صورت و گردنم سيلی می زد و از من می خواست توضيح بدهم که چگونه جرات مقايسه آيت الله، نماينده خدا بر زمين را با ستمگر فاسدی نظير شاه به خود داده ام. شکنجه های هولناک روزانه مجبورم کرد که بگويم برای نوشتن چنين چيزی متأسفم. اما هنوز به آنچه در پيام خودم نوشته بودم اعتقاد دارم؛ هرچند تظاهرات خيابانی تاحد زيادی فروکش کرده و خامنه ای هنوز از اريکه قدرت کنار نرفته است.

در تابستان گذشته من تنها کسی نبودم که پيش بينی می کرد رژيم ايران سقوط می کند. بعضی ها زوال آن را قريب الوقوع می دانستند. برخی نيز با اطلاع از تاريخ، احتياط و صبر پيشه کردند. مجموعه ای از تظاهرات برعليه شاه که به سرنگونی وی توسط آيت الله روح الله خمينی منجر شد، برای موفقيت بيش از يک سال به درازا کشيد. شايد چيزی نظير آن برای جنبش به اصلاح سبز نياز بود. اما يک سال بعد، جنبش سبز از ديد دنيای خارج خاموش شده است. آيت الله خامنه ای نيز فارغ از هر چالشی به نظر می رسد.

چه اتفاقی افتاد؟ همانطور که در ایميل يکسال پيش به سردبير خودم متذکر شدم، خامنه ای از شاه درس هايی آموخته است. يکی از مهمترين اين درس ها اين بود: از ايجاد شهيد دوری گزين! چند ماه پيش از سرنگونی شاه در بهمن 57، نيروهای امنيتی وی صدها مخالف ايرانی را کشتند، اما مرگ اين افراد شعله ورشدن عزم عمومی در برانداختن رژيم را به دنبال داشت. خامنه ای هوشيار تر از آن بود که چنين عمل کند. وقتی سپاه پاسداران و متعصبان بسيجی به معترضان خيابانی حمله کردند، آمبولانس ها و پرسنل درمانی در همان نزديکی بودند تا ميزان مرگ و مير به حداقل برسد. کتشارهايی نظير مرگ ندا آقا سلطان که بر روی نوار ويدئويی ضبط شد، از استثناهای وحشتناک بودند و نه بخشی از حرکت هماهنگ رژيم. سپاهی ها دستور داشتند به جمعيت حمله کنند و نه اينکه آنها را بکشند.

درس دوم: رفتار خوبی با نيروهای خود داشته باش. شاه در زير سايه نگرانی از کودتا، فرماندهان نظامی خود را تا حد ممکن ضعيف و دون نگه می داشت و در روز پيروزی انقلاب، گارد سلطنتی آماده و مشتاق تسليم شدن بود. در نقطه مقابل، خامنه ای از زمان بدست گرفتن مقام رهبری در سال 1368، سپاه پاسداران را نظير ارتش اختصاصی خود آراسته است. بسياری از اعضای سپاه متقاعد شده اند که اقتدا به رهبر کليد ورود به بهشت است. خامنه ای نيز در همين دنيا پاسخ سخاوتمندانه ای به اين وفاداری داده است. هنگام سرکوب معترضان، پول زيادی گير اين افراد آمده و اين تازه علاوه بر وام های خاص تهيه مسکن و ازدواج به آنها بوده است.

سرانجام اينکه هرگز قبول نکن اشتباه کرده ای. شاه سه ماه قبل از سرنگونی اش به شکست اعتراف کرد و به مردم ايران گفت: "صدای انقلاب شما را شنيدم." خامنه ای در برابر انتقاد عمومی از ولايت مطلقه اش، به ايرانی ها هشدار داد: "من از آنها می خواهم به تظاهرات خيابانی پايان دهند. درغيراينصورت آنها مسؤول عواقب و پيامدهای هرگونه بحرانی خواهند بود." خلاص شدن خامنه ای از بحران تا حدی به اين دليل بود که عدم محبوبيتش در ژوئن 2009 به اندازه عدم محبوبيت شاه در نوامبر 1978 نبود. طرفداران خامنه ای در ايران در اکثريت نيستند اما شمار آنها بيش از طرفداران هر رهبر ديگری در دنيا هستند. ضمناً آنها دسترسی بيشتری به پول و اسلحه دارند.

موازی دانستن جنبش سبز و انقلابيون سال 57 نيز از همان ابتدا گمراه کننده بوده است. تظاهرکنندگان تابستان گذشته برخلاف فعالان انقلاب اسلامی به دنبال تغيير رژيم نبوده اند؛ لا اقل در ابتدا اين هدف را نداشتند. آنها فقط خواستار شمارش صادقانه آرای خود بودند. ميرحسين موسوی، نامزدی که بيشتر آنها از وی طرفداری کرده بودند، خود نخست وزير هشت ساله دهه 1980 بود و التزام خود به انقلاب اسلامی و حتی شخص خامنه ای را چندين بار تکرار کرده بود. عده کمی بودند که وی را به عنوان يک ناجی قبول داشتند. ايرانی ها پيش تر در سال 57 می گفتند: "ديو چو بيرون رود، فرشته درآيد." پس از آنکه ديو با ديوی ديگر جايگزين شد، مردم ديگر اعتقادی به فرشته ها ندارند.

ايرانی ها اصطلاحی به نام "روزمرگی" دارند که اصولاً به اين معناست که "زندگی را روز به روز بگذران". اين توصيفی از شيوه خامنه ای برای رهبری است. او يک تئوريسين ماهر است. اما به نظر می رسد هيچ طرح بلندمدتی برای کشور و حتی برای بقای سياسی خود ندارد. اگر او فکر می کند جنبش سبز را به اين دليل که ديگر تظاهراتی در کار نيست از ميان برده، در اشتباه است. اين واقعيت که ايرانی ها از مطالبه علنی حقوق خود بازداشته شده اند، به اين معنا نيست که آرمان هايشان را از ياد برده اند.

در دوره زندان، بازجويم به اين دليل که درباره خامنه ای اشتباه کرده ام، بارها مجبورم کرد گريه کنم. در واقع رهبر عالی يک درس حياتی ديگر نيز از شاه آموخته است. خامنه ای نظير شاه و بسياری از ديکتاتورهای پيش از خود، به خود اجازه داد توسط گروهی از چاپلوسان نظير محمود احمدی نژاد، افرادی که در تمامی ارگان های دولتی نفوذ کرده اند، احاطه شود. خامنه ای در کوتاه مدت ممکن است بتواند بر روی وفاداری آنها حساب کند، اما سرسپردگی آنها تنها به خودشان است. فساد آنها سبب تبلور نوعی خشم و کينه می شود که خود سبب زنده ماندن جنبش سبز است. مدت هاست که همه چيز جمهوری اسلامی به جز نام آن از دست رفته است. به نظر می رسد خامنه ای اصلاً متوجه اين موضوع نشده است.



منبع: نيوزويک- 4 ژوئن
roozonline
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#6
بی خبری مطلق از آزاد کمانگر دانشجوی سنندجی


پس از گذشت 10 روز از بازداشت جمعی از دانشجویان دانشکده فنی و مهندسی یزدان پناه سنندج خانواده کمانگر از وضعیت آزاد کمانگر اطلاعی ندارد
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آزاد کمانگر دانشجوی دانشکده فنی و مهندسی یزدان پناه سنندج و خواهر زاده فرزاد کمانگر معلم اعدام شده در 19 اردیبهشت از تاریخ 6 خرداد ماه مفقود شده است و پس از گذشت بیش از 9 روز هیچ اطلاعی از سرنوشت وی در دست نیست. خانواده وی در تلاش برای یافتن فرزندشان به تمام ارگان های اطلاعاتی، انتظامی و قضایی در سنندج مراجعه نموده و تا کنون موفق به این امر نشده اند
اقوام وی در گفتگو با گزارشگران هرانا اعلام کردند موبایل وی از 10 روز پیش تا کنون خاموش است و تا این لحظه نیز هیچ ارگانی مسئولیت بازداشت، آزاد کمانگر را بر عهده نگرفته است، وی خاطر نشان کرد خانواده کمانگر نسبت به سرنوشت او به شدت نگران هستند
لازم به یادآوریست ماموران وزارت اطلاعات در پی برگزاری مراسمی در دانشکده فنی یزدان پناه برای اعدام شدگان 19 اردیبهشت اقدام به بازداشت 6 دانشجویی این دانشگاه نمودند و در مراجعه به منزل آزاد کمانگر نیز ضمن تفتیش منزل قصد بازداشت او را نیز داشته اند
----------------------
خبرگزاری هرانا
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#7

Read more by following the RoozOnLine link


یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۹



شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۹
زبان سگ، زبان آقا


"آقا" در سخنان آخر خود گفتند: "دشمن به زبان سگ سخن می گوید."

می شود گفت که این "آقا" دیگر آن "آقا" نبود. سخت نیست که روی هراس پنهان در کلمات تهدید آمیز تاکید کرد. واقعا آدم غصه اش می گیرد که "آقا" رو بروز بیشتر شبیه احمدی نژاد می شود. تلخ است که کسی در محضر استاد امیری فیروزکوهی چهار زانو نشسته باشد و حالا سخنانش بیشتر و بیشتر بوی ادبیات خیابانی بگیرد. باورکردنی نیست آن "آقا" که در سلول از اخوان می خواند و نام شفیعی کدکنی بوجدش می آورد، مرتب آب برود وبه قدو قامت کوتوله هائی در بیاید که در حالیکه بقول فروغ- دستش را می بوسند، در ذهن خودطناب دارش را می بافند. قدرت واسبابش جای خود. لابدکسی نیست از "یاران خراسانی" که این فریاد بلندخورشید خراسان را برای "آقا" بخواند:

- من آنم که در پای خوکان نریزم، مر اين قيمتی ُدّر ِ لفظِ دری را..

نمی خواهم از این حرف ها بزنم. راستش دلم بحال "سگ" سوخته است. می خواهم در باره "سگ" حرف بزنم. آشکار است که ما سگی داریم بنام "سانی" یا " آقای سانی". عکسش روی فیس بوک همسرم هست. حالا ده سالش می شود. در ایران به خانه ما آمده. یک بار با من در خیابان دستگیر شده. شاهد ایام خوفناک خروج ناچار ما از میهن محبوب بوده است و...

ومن در این دهسال با "جناب سانی" وارد دنیای سگی شده ام. دنیائی دیده ام خالص و پاک. هیچ سگی را ندیده ام که بیشتر از نیازش بخورد و بنوشد. همان یک محل خواب برایش کافی است. نیاز ندارد که کارخانه شکر به اسمش کنند، یا 300 هکتار زمین را در ورامین بیاندازند پشت قباله اش. حتی به فکرش هم نمی رسد که با سگ های دیگر یکی شود و ثروت مملکتی را باسم خودش کند. دیروز مخابرات، امروز بنیاد مستعفان و پروژه های نفتی...

و چون سگ ها اساسا با این دنیا بیگانه اند، فرمانده و رهبر هم ندارند. درنتیجه کهریزکی هم نمی تواند بوجود بیاید، چه برسد به اوین و رجائی شهر..

البته سگها دعوا می کنند. "جناب سانی" نهایت خشونتش پارس کردن است و بس. بعضی ازهم جنس هایش خون و خونریزی هم راه می اندازند. اما تا حالا سگی دیده نشده که سگ های دیگر را بگیرد، دستنبد بزند، شکنجه کند، مورد تجاوز قرار بدهد و بخواهد که توبه کنند و یا تقاضای عفو بنویسند...

سگ ها به روش خودشان "ازدواج" هم می کنند. یکی مثل "مهندس سانی" یک بار. بعضی ها خداد بار. یک سگ تازی ایرانی را می شناسم باسم رستم. کاری جز "ازدواج" بی وقفه ندارد تا نژاد کمیابش منقرص نشود، اما تاحالا هیچ سگی دیده نشده که کهریزکی برای تجاوز به پا دارد.

سگ ها پاچه هم می گیرند. "جناب سانی" وقتی خیلی خوشحال است پاچه می گیرد تا مجبورت کند با او بازی کنی. سگ هائی هم هستند که جدی پاچه می گیرند. اما تاکنون سگی دیده نشده که با عده ای مسلح باتوم به کمر و دوربین بدست در خیابان راه بیافتد و پاچه همه را بگیرد:

- چرا اینو پوشیدی؟ چرا رنگ لباست روشنه؟ چراعینک زدی؟ چرا؟ چرا؟

بعد هم ازاین پاچه گیری فیلم بردارد. بعنوان سند ببرد دادگاه. پرونده درست کند. جریمه های سنگین بگیرد و...

و می شود مثنوی هفت من در باره این حیوان مهربانی نوشت که آدمی جماعت، خل و خوی خودش را بارش کرده است.

در کتاب خاطراتم که به نام نامه هائی به شکنجه گرم همین روزها منتشر شده، نوشته ام در زندان شاه، "آقا" نگهبانهای بد اخلاق را "سگ باد" می خواند :

- سگ باد اول

- سگ باد دوم

چند سال بعد درهمان زندان، بازجویم "برادر حمید" وادارم می کرد چهار دست و پا راه بروم و مثل سگ واق واق کنم. آن زمان هنوز "سانی" را نداشتیم. بعد که واق واق تمام می شد و "برادرحمید" می خواست مرا چشم بند به چشم به "اتاق" ببرد، یک چوب می داد دستم. سر دیگرش را خودش می گرفت. علتش این بود که ما "مثل سگ نجس" بودیم و نباید با ما تماس گرفته می شد. حال هم "آقا" دشمن را به سگ مانند می فرمایند. "زبان سگ" هم لابد یعنی داشتن سلاح های مخوف و استثمار مردم، غارت ملتها و...

بیچاره سانی، بیچاره سگ هاکجا بمب اتم دارند و یا ملتی را به نابودی می کشند که صاحب بمب اتمی بشوند. چقدرخوب بود که"آقا" عبای قدرت راچند روزی می کند. به گذشته بر می گشت. حرف ها را بالبخند می شنید و بجای اینکه از من "ژان کریستف" و "زمین نو آباد" بگیرد و بخواند، دست از عناد با صادق هدایت بر می داشت و "سگ ولگرد"ش رامی خواند. بعد هم به این پیشنهاد هم سلولی اش گوش می داد که درضمن همان شوخی های همیشگی می گفت:

- خدائیش بیائید و چند صباحی همه این "آدم ها"ی دو رو برتان راعوض کنید و جایشان سگ بگذارید. ببینید دنیا چقدرعوض می شود. هیچ سگی پای شما را نخواهد لیسید الا از سر عشق. هیچ سگی "محصول" زحمت ملت را بالا نخواهد کشید.هیچ سگی مردم را برای رفتن به "جنت" به فلاکت نخواهد انداخت. قدرت و ثروت بی معنا خواهد شد. هیچ سگ ثروتمندی در تاریخ هستی وجود نداشته و نخواهد داشت. قدرت در زندگی سگی معنائی بی معناست. ثروت و قدرت که نبود.، زندان نخواهید داشت، شکنجه بی معنا می شود، ندا را در خیابان و سهراب را در زندان نمی کشند....

و دشمن هم اگر همین کار را بکند، دنیای دیگری می شود. باورکنید "آقا". باور کنید. آن سگی که در ذهن شماست، تصویر آدم هائی است که شما را محاصره کرده اند. تلخ است بگویم که شما را دارند کاملا مثل خودشان می کنند و آنوقت است که خنجر قدرت بر گلویتان بکشند. یا بدتر، شما بر گلوی آنها بکشید.

و "سانی" که سهل است، هیچ سگی در این دنیا این کار را نمی کند...
 
Last edited:

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#8
A very good analysis specially for those who may not be as patient as we all need to be with the pace of this movement.

سعید مدنی: سرعت آگاهی بخشی در جنبش سبز اعجاب آور است
نیلوفر زارع



جرس: : ناظران تحولات ایران یک حکم کلی درباره کارنامه جنبش سبز طی یک سال گذشته ندارند. گروهی از آنها با استناد به خواست اصلی هواداران جنبش سبز یعنی " تجدید نظر در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری" برآورده نشدن این خواست را نشانه ناکامی جنبش در به کرسی نشاندن کلیدی ترین مطالبه اش می دانند. گروهی دیگر اما با این استدلال که خواسته های جنبش سبز خواسته هایی نیست که یک شبه امکان برآورده شدن آن وجود داشته باشد از مجموعه تحولاتی که این جنبش طی یکسال گذشته در ایران به وجود آورده ابراز رضایت می کنند و اعتقاد دارند که به رغم همه محدودیت ها، فشارها و تهدید ها جنبش به پیش می رود و به تدریج به اهداف مرحله ای خود می رسد. "سعید مدنی" پژوهشگر مسایل اجتماعی یکی از تحلیل گرانی است که کارنامه جنبش سبز را طی فرآیند یکساله اش موفق ارزیابی می کند و مقاومت حکومت در برابر درخواست های معترضان را دلیل بر ناکامی جنبش سبز نمی داند. مدنی که عضو گروه مسائل و آسیب های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران وعضو گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی است در ماه های پس از انتخابات یادداشت های متعددی درباره سیر تحول جنبش سبز نوشته و پیرامون این موضوع گفتگوهایی را انجام داده است. او در گفتگو با جرس نیز از خواست "تغییر به عنوان دستور کار اصلی و اجتناب ناپدیز جنبش سبز سبز سخن می گوید و معتقد است که نیروهای ضد جنبش گرچه می توانند فرآیند تغییر را طولانی یا پر هزینه کند اما نمی توانند مانع از تحقق آن شوند." با سعید مدنی درباره ارزیابی اش از کامیابی ها و ناکامی های جنبش سبز طی یک سال گذشته گفتگو کردیم.

آقای مدنی ، كارنامه جنبش سبز در فرآيند تكوين يك سال گذشته توام با كاميابي و ناكامي هايي بوده است. شما در مجموع اين جنبش را دارای كارنامه قابل قبولي مي دانيد؟



معمولا جنبش هاي اجتماعي سه كاركرد مهم دارند: ميانجي گري، آگاهي بخشي و فشار. كاركرد اول (ميانجي گري) آن است كه انتظار مي رود جنبش ها پيوندهاي اجتماعي را گسترش دهند، روابط را تقويت كنند و به نوعي هميابي و انسجام اجتماعي منجر شوند. شكي نيست كه كارنامه جنبش سبز در اين زمينه بسيار مثبت است. اين يكي از ابتكارات و نو آوري هاي مهندس موسوي در سال گذشته بود. در هفته هاي اول جنبش فشارهاي زيادي بر ايشان بود كه اقدام به تشكيل يك حزب يا جبهه كند، حتي عده اي ايشان را دعوت مي كردند كه يك سازمان مردم نهاد ايجاد كند، گويا آن زمان تصوري از ابعاد و گستره جنبش نداشتند ، يا به دنبال بازسازي الگوهاي گذشته بودند و يا تقليل جنبش. اينها به دليل نداشتن ارزيابي استراتژيك از جنبش، فكر مي كردند ميزان كشش مهندس موسوي و جنبش سبز در فضاي جامعه ايران در حد و حدود يك سازمان غير دولتي با كاركرد هاي به شدت محدود است. در ميان همه اين توصيه ها و پيشنهادات مهندس موسوي الگوي شبكه هاي اجتماعي را مطرح كرد و با الهام از يكي از آيات قران دعوت كرد تا خانه هاي يكديگر را قبله قرار دهيم و بنابراين انتخاب كاملا درست مهندس موسوي طي يك سال اخير موجب شده تا كاركرد جنبش به عنوان ميانجي گري جامعه مدني به سرعت شبكه پايداري از روابط اجتماعي را سازمان دهد.



كاركرد دوم جنبش هاي اجتماعي آگاهي بخشي است. بعيد مي دانم هيچ ناظر منصفي اين دستاورد خارق العاده جنبش را بتواند ناديده بگيرد. فرآيند طي شده طي يك سال گذشته حوزه هاي آگاهي جديدي را در جامعه ايران گشود. سرعت اين فرآيند گاه اعجاب آور است. جنبش توانست سطوح آگاهي را ارتقا بدهد. چگونه مي شد موارد نقض حقوق بشر را در نظام امنيتي-قضايي اين چنين نزد افكار عمومي افشا كرد. چه كسي قادر بود اگاهي عمومي نسبت به ماهيت نظام سياسي موجود و تعارضات و تناقض هاي آن را اين چنين گسترده شفاف سازد. چگونه ممكن بود قدرت حوزه عمومي و اهميت آن را اينچنين گسترده براي افكار عمومي روشن ساخت. اين انسجام اجتماعي، تعاون و همكاري كه در يك سال گذشته به شدت تقويت شده محصول آگاهي بخشي عمومي است.



كاركرد سوم جنبش هاي اجتماعي فشار به ساخت قدرت براي عقب نشيني و پذيرش اصلاحات و تغيير است.معمولا اين كاركرد به دو شكل مستقيم و غير مستقيم خود را نشان مي دهد. در شكل مستقيم نظام حاكم صداي جنبش را مي شنود و در برابر قدرت آن تسليم مي شود. بنابراين فرآيند اصلاح آغاز مي شود، پر واضح است كه جنبش در اين زمينه موفقيتي كسب نكرده است. علت آن هم اين است كه نتيجه منازعه جنبش و ضد جنبش به قدرت طرفين بستگي دارد. شكي نيست كه نظام سياسي با همه طيف بندي هاي درون آن، با حداكثر نيرو در برابر فشار جنبش براي تغيير ايستاده و از تسليم در برابر اراده و خواست مردم سر باز زده است.



اما همان طور كه اشاره كردم فشار جنبش آثار غير مستقيمي بر رفتار ضدجنبش دارد. به عنوان مثال طي يك سال اخير بسياري از مراسم ها و برنامه هاي نظام كه 20-30 سال سابقه برگزاري هر ساله داشتند لغو شدند، علت آن هم تنها و تنها قدرت جنبش و فشار آن بود. رئيس جمهور هر ساله به مناسبت هاي مختلف به مجامع متعدد داخلي و خارجي مي رفت ما هرگز پس از جنبش سبز جرات نكرد در فضاهاي عمومي كه كنترل آن دشوار است، حضور يابد. مگر منع خواندن نماز جمعه توسط آقاي هاشمي رفسنجاني دليل ديگري جز قدرت جنبش بود؟



مثال در اين زمينه بسيار زياد است. حاكميت ناچار شد زندانيان جنبش سبز را به تدريج مرخص كند، ناچار شد بسياري از ادعاها عليه سبزها را در متن كيفر خواست يا در دادگاه به فراموشي سپارد. همه اين ها محصول فشار و مقاومت جنبش بودند. بنابراين جنبش در كاركرد سوم يعني به عنوان نيروي فشار نيز موفقيت نسبي داشت. پس پاسخ بنده به سوال شما آن است كه بله، جنبش يكساله سبز بي شك كارنامه بسيار خوبي داشته است، موفقيتي بسيار بيش از انتظار همه ما.



به عقيده شما شاخص ترين دستاورد هاي جنبش سبز طي يك سال گذشته چه بوده است؟



در سوال قبلی پاسخ دادم. جنبش در سه شاخص مهم یعنی میانجی گری در حوزه عمومی و ایجاد و گسترش شبکه های اجتماعی پایدار، در آگاهی بخشی عمومی و در اعمال فشار برای تغییر موفق بوده است.



به هرحال هواداران جنبش سبز اعتراض های پس از انتخابات ریاست جمهوری را با مطالبه پس گرفتن رای خود آغاز کردند اما حکومت به این مطالبه بی اعتنایی کامل نشان داده است. آیا مقاومت حکومت در برابر درخواست تجدید نظر در انتخابات را می توان یک ناکامی برای جنبش یه حساب آورد؟



هرگز. تنها کسانی باید مقاومت حکومت را به معنی ناکامی جنبش قلمداد کنند که انتظار داشتند حاکمیت به سادگی در برابر فشارها عقب نشینی کند. این برداشت بیشتر ناشی از درک ساده انگارانه از ماهیت نظام سیاسی ایران از یک سو و منافع حاصل از ادامه وضعيت موجود برای جناح های مسلط است. ببینید اصل دعوا بر سر در آمد ساليانه 80-90 میلیارد دلاری نفت است، اصل دعوا بر سر واردات 70 میلیارد دلاری و انحصارات اقتصادی حاصل از آن است. برخی برای یک دلار آدم می کشند. حالا آقایان برای چنین درآمد هنگفتی و ثروت های باد آورده ناشی از آن چرا خون نزدیک به یکصد نفر را بر کف خیابان ها نریزند؟ چرا حداقل ده هزار نفر را راهی زندان ها نکنند؟ فقط یک لحظه در ذهن خود تصور کنید که نیروهای مقابل جنبش به سادگی عقب نشینی می کردند و مصادر قدرت در اختیار نیروهای جنبش قرار می گرفت، خوب اولین اقدامی که صورت می گرفت حسابرسی دولت احمدی نژاد بود و ارجاع آن به مقامات قضایی مستقل، مگر شک دارید که در غیر این صورت پای خیلی ها وسط می آمد که با ادعای عدالت محوری بر مردم مسلط شده اند؟



به علاوه در صورت عقب نشینی دولت، با قدرتی که جنبش و جامعه مدنی کسب کرده بود، دیگر امکان بازگشت به گذشته ممکن نبود و نیست. تعدیل و توزیع ناعادلانه قدرت از تبعات و آثار اجتناب ناپذیر این عقب نشینی بود که با ایده خلافت و موروثی شدت قدرت تضاد و تعارض جدی داشت و دارد. در هر حال مسئله کاملا پیچیده و منازعه کاملا جدی است و ساده انگاری محض است اگر تصور شود کار به این سرعت به سر انجام می رسد.



آقای مدنی ، رهبران جنبش سبز اعتقاد دارند که این جنبش طی یک سال اخیر رشد کیفی قابل ملاحظه ای پیدا کرده است. با این حال از آنجا که محدودیت های شدید حکومتی اجازه تشکل یابی را به مخالفان نمی دهد از چه طریقی می توان نسبت به کامیابی جنبش سبز در رشد کیفی هوادارن خود مطمئن شد؟



بقا، استمرار و ارتقای جنبش ها در گرو سه عامل مهم است: سازمان، هویت و مشی. جنبش سبز از حمایت سازمان شبکه ای گسترده و قدرتمندی برخوردار است که به رغم همه ضربات ، به سرعت دوباره ترمیم شده و هم در فضای حقیقي و هم در فضای مجازی حضور موثر و قدرتمندی دارد. در واقع جنبش در فاز اول حرکت خود سازمان اعتراضی ناپایداری داشت که با هوشمندی از آن عبور کرد و با وارد شدن به فاز سوم سازمان شبکه ای پایداری را به وجود آورد. در این سازمان شبکه ای، تبادل اخبار و اطلاعات و نظر و تحلیل در قالبی کاملا دموکراتیک جریان دارد. همین عامل سبب شده تا بدنه جنبش با مشارکت در این مباحث رشد کیفی کند. اگرچه باید در انتظار ورود به فاز سوم سازمانی جنبش سبز بود که در آن رهبر نقش موثرتری ایفا می کند و به پر رنگ تر کردن هویت جنبش و تبیین مواضع و دیدگاه های جنبش می پردازد. در واقع به این ترتیب مولفه سوم جنبش یعنی هویت ارتقا می یابد. تبیین و تحلیل دقیق تر هویت جنبش نیز اثرات کاملا موثری بر رشد کیفی بدنه جنبش دارد. اگر روند یک ساله اخیر را باز بینی کنیم، اهمیت هویت جنبش را در این زمینه بهتر فهم می کنیم. هویت جنبش در آغاز وجه سلبی داشت. یعنی اعتراض به تقلب و تخلف در انتخابات و نفی آن. اما به سرعت وجوه ایجابی جنبش مطرح و از سوی بدنه جنبش تایید و تبلیغ و ترویج شد. پر رنگ ترین وجه این هویت را در شعار مهندس موسوی «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» می توان یافت. این شعار سبز ها را از غیر سبز ها تفکیک کرد. اما با تاکید بر ضرورت اجرای تمام اصول قانون اساسی. به نظرم در طول یک سال اخیر شناخت عمومی از قانون اساسی و ظرفیت های آن بسیار افزایش یافت، در کنار آن شناخت نسبت به عدم وفاداری حاکمان به میثاق مشترک ملت نیز تعمیق یافت. البته باید منتظر تقویت هویت جنبش سبز از طریق انتشار موازین و اصول هویتی جنبش شد، وظیفه ای که بی تردید بر عهده رهبران جنبش خصوصا مهندس موسوی است.



اما همان طور که قبلا توضیح دادم مولفه سوم جنبش ها مشی آن هاست. اغلب تصور می شود تنها کارکرد مشی جنبش تعیین چارچوب و اصول حرکت جمعی و نحوه مواجهه با ضد جنبش است. درست است که این بارزترین و مهمترین کارکرد مشی جنبش است اما این امر نباید به غفلت ما از اثرات انتخاب مشی مناسب در ارتقا و رشد کیفی جنبش و حامیان آن منجر شود.



آیا جامعه ایران و فعالان جنبش طی این یک سال نقش، اهمیت و ضرورت مشی پرهیز از خشونت را به رغم خشونت ورزی حاکمان نشناختند و به آن وفادار نبوده اند؟ آیا ضرورت انتخاب اهداف مرحله ای، دست یافتنی و عینی و پرهیز از مطلق انگاری و كنار گزاردن ايده همه چیز یا هیچ چیز، دستاورد کمی است؟ در همین فاجعه اخیر اعدام غیرقانونی پنج نفر فعال سیاسی و اجتماعی شما آثار هوشیاری ناشی از این خط مشی را حتي در مناطق كرد نشين به خوبی ملاحظه می کنید؟



در اعتراضات کردستان علیه اعدام ها کمتر نمود هایی از خشونت گزارش شده است، اعتراضات همه مدنی و با پرهیز از خشونت بوده اند. این ها دستاورد های بزرگی ست، اتفاقا نیروهای ضد جنبش را نیز به انفعال دچار کرده، چون آن ها تنها در فضای ملتهب و خشونت آمیز می توانند اهداف خود را دنبال کنند.



آقای مدنی ،میرحسین موسوی در بیانیه هفدهم خود مطالباتی پنج گانه را خطاب به حاکمیت مطرح کرد که تاکنون نه تنها هیچ کدام از آنها برآورده نشده بلکه امیدی هم به برآورده شدنشان در آینده نزدیک وجود ندارد.با این حال رهبران جنبش سبز از هواداران جنبش خواسته اند که صبر و استقامت پیشه کنند. آیا دعوت به صبر و استقامت از سوی رهبران جنبش انگیزه کامیابی را میان هواداران کاهش نمی دهد؟



بنده در سوال های قبل کامیابی ها و موفقیت های جنبش را بر شمردم. بیانیه 17 مهندس موسوی مدیریت بحران بود. راجع به آن بیانیه و تیز بینی مهندس موسوی در انتشار آن صدها مقاله نوشته شد. یکی از شخصیت های برجسته سیاسی نیم قرن اخیر ایران که سابقه حضور سیاسی او از نهضت ملی تا به امروز در تاریخ معاصر به ثبت رسیده به بنده گفت چنین هوشیاری و تیزبینی سیاسی را تنها از مرحوم دکتر مصدق دیده بودم. همه سیاسیون ایران باید به دلیل آن بیانیه به احترام مهندس موسوی کلاه از سر بردارند. مفاد پنج گانه بیانیه شماره 17 تعيين مشی و هدف گذاری میان مدت جنبش بود که دو کارکرد مهم داشت: اول آن که راه جنبش سبز را به سوی آینده گسترد و دوم آن که تلاش عده ای برای ترمیم شکاف درون نظام سیاسی ایران را که به دلیل جنبش عمیق و عمیق تر می شده ناکام گذاشت و پروژه خشونت همه جانبه علیه جنبش را عقیم کرد.



رهبران جنبش سبز به استراتژی همراه کردن اقشار حاشیه ای مانند کارگران،کشاورزان و معلمان با مطالبات جنبش نیز تاکید زیادی دارد. به نظر شما این استراتژی تا چه اندازه موفق بوده است؟



به نظر بنده جنبش فرایند گسترش و تحول خود را طی می کند و متناسب با تقویت هویت آن اقشار اجتماعی به تدریج به آن خواهند پیوست، بدیهی است به دلیل ویژگی های تکیه گاه اصلی جنبش یعنی طبقه متوسط انتظار می رود این فرآیند از مرکز به پیرامون و از شهر به روستا حرکت کند. به همین دلیل معلمان و پس از آن ها کارگران به چنبش پیوسته اند. بررسی اجمالی ترکیب بازداشت شدگان هم نشان می دهد معلمان حضور جدی در کنش های جنبش داشته اند. در هر حال جنبش سبز صبر و مقاومت بسیار دارد و این فرآیند را طی خواهد کرد، عجله نباید کرد ،زمان به سود جنبش در حركت است.



با توجه به محدودیت های بی سابقه ای که حکومت طی یک سال گذشته علیه فعالیت احزاب،رسانه ها و نهادهای غیرولتی ایجاد کرده است تا چه حد می توان به کامیابی جنبش در برآورده کردن مطالبات خود در آینده امیدوار بود؟



جنبش های اجتماعی محصول تغییرات اجتماعی هستند. تغییراتی که طی سال های گذشته جامعه ایران را دگرگون کرده، ضرورت تغییر را در دستور کار جامعه قرار داده است. بنابراین خواست تغییر نه از بیرون تزریق شده و نه ناگهانی و بدون مقدمه مورد توجه مردم قرار گرفته است. لذا تغییر به عنوان دستور کار اصلی جنبش سبز امری اجتناب ناپذیر است. ضد جنبش می تواند این فرآیند را طولانی یا پر هزینه کند اما مانع از تحقق آن نمی شود. ضد جنبش خود نیز مشمول تغییر است. مگر بارها در قرآن نخوانده ایم: «ان الله لا یغییر قوما الا یغییروا بانفسهم». پس چرا حکومت فعلی و جمهوری اسلامی مشمول این سنت خدایی نباشند؟


بر این اساس بنده معتقدم به رغم همه محدودیت ها، فشارها و تهدید ها جنبش به پیش می رود و به تدریج به اهداف مرحله ای خود می رسد. عوامل تغییر مدت هاست کار خود را آغاز کرده اند. رشد فضای مجازی (تغییر تکنولوژیک)، بحران های اقتصادی و ضرورت تحول در آن، تغییرات جمعیتی، تغییر در نگرش ها و ارزش های ایرانیان همراه با جماعت های فعال در حوزه عمومی و رهبری شجاع و آگاه نتیجه ای جز کامیابی و موفقیت مردم به بار نخواهد آورد، البته تهدیدات و خشونت ورزی ضد جنبش هزینه های ملت را افزایش می دهد که تا حدی اجتناب ناپذیر است. به نظرم جامعه ایران به لحاظ روحی-روانی آمادگی پرداخت این هزینه ها را دارد، اگرچه بنده هم مثل تمام علاقمندان به منافع ملی و توسعه ایران امیدوارم قدرت مسلط در ایران عاقلانه تر از گذشته رفتار کند ، این هزینه ها را به مردم تحمیل نکند و در برابر خواست براي تغيير تسليم شود.
 
Last edited:

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#9
صباواصفي فعال حقوق بشر وحوزه زنان دركوما





کمپين بين المللي حقوق بشر در ايران : يک منبع موثق درگفت وگو با کمپين بين المللي حقوق بشر در ايران تاييد کرد که صبا واصفي فعال جوان حوزه حقوق بشر وجنبش زنان روز سه شنبه هنگامي که براي پيگيري پرونده اعدام عازم شهريارشده بود با يک موتور تصادف کرد که براثرضربه ناشي از تصادم و اصابت سرش به جسم سخت درکنار جاده دچار اختلال درهوشياري شد و به حالت کومارفت. طي ۷۲ ساعت گذشته او به صورت کامل درکوما بود و پزشکان گفتند که اين حالت ممکن از يک ساعت تا يک سال طول بکشد. پزشکان همچنين گفتند که خوشبختانه وي دچارضربه مغزي نشده است. اين درحالي است که ماموران امنيتي روز دوشنبه با مراجعه به منزل پدر صبا واصفي به جستجوي منزل پرداختند و در پي دستگيري وي بودند. در پي اين مراجعه برخي از وسايل شخصي خانم واصفي از جمله دفتر يادداشت هاي شخصي، دفترچه تلفن و کتابها و جزوات درسي او توسط مامورين ضبط شد. او پيش از اين چندين بار احضار شده بود و چندين بار مقامات امنيتي به صورت تلفني به وي در مورد ادامه فعاليت هاي حقوق بشري هشدار داده بودند. منبع ياد شده همچنين به کمپين گفت که مامورين امنيتي همچنين پروژهاي تحقيقاتي مرکز تحقيقات را که خانم واصفي به مدت سه سال به عنوان روي آن کار مي کرد با خود بردند. نسخه اي که از منزل وي توسط ماموران ضبط شده نسخه نهايي ايي است که براي تصحيح وپس از آن انتشار براي وي ارسال شده بود. وي محقق مرکز تحقيقات دانشگاه تربيت مدرس بود و تحقيق يادشده نسخه خطي اي بود که خانم واصفي مصحح آن بود. مراجعه مامورين امنيتي به خانه وي درحالي صورت گرفت که خانواده وي نيز از او خبرنداشتند. با اين حال تلاش خانواده وي براي يافتن وي که همان روز صبح تصادف کرده بود صبح روز بعد به نتيجه رسيد مادرو خانواده خانم واصفي به دليل شوک وارد شده نسبت به اين تصادف و عدم هوشياري فرزندنشان نيز از وضعيت روحي بسياربدي برخورداراست. آنها اميدوارهستند که وي بتواند به هوش بيايد و از حالت کوما که مي تواند خطرات جدي را براي وي به همراه بياورد خارج شود.
سابقه خبر:
صبا واصفي پيش از اين در ۳۰ دي ماه به دلايل نامعلومي از ادامه کار دردانشگاه شهيدبهشتي بازماند. پيگيري هاي وي براي يافتن دلايل ممانعت از کار وي هيچگاه توضيح داده نشد. همزمان با وي برخي ديگر از استاتيد دانشگاه هاي علوم انساني نيز همچون مرتضي مرديها از دانشگاه اخراج شدند. او از سال ۸۵ مشغول به تدريس رشته تخصصي خود يعني ادبيات فارسي بود.
 

k-EYVON

Bench Warmer
Oct 20, 2003
1,785
0
#10
to mouji aziz

I think it is much better if we just post news pieces here
without having our personal opinion taged along. This is
the thread to read updates and it is much better to follow
the example set by #8 doing a great job with it.

We can always use the other opinion natured threads to quote
these pieces along wih our personal reactions and positions regarding
the news piec. Thank you.
 
May 12, 2007
8,093
11
#12
اعدام قریب ***الوقوع ۲۶ نفر در زندان قزلحصار کرج

محمد مصطفایی وکیل دادگستری در وبلاگ خود نوشت: امروز از یکی از موکلینم که در زندان قزلحصار کرج محبوس است شنیدم که بیست و شش نفر از محکومین به اعدام که مجرم به حمل مواد مخدر هستند را جهت اجرای حکم اعدام به قرنطینه برده و قرار است به زودی حکم اعدام این بیست و شش نفر اجرا گردد.
اسامی برخی از این محکومین عبارتند از محمد جعفری، محمد آذر فام، باقر امینی، سلطان آبادی و محمد مرادی و نادر آذرنوش از جمله این محکومین هستند.
بیشتر این محکومین درخواست عفو و بخشودگی داده که مورد موافقت کمیسیون عفو و بخشودگی قرار نگرفته است و مهمتر اینکه برخی از آنان برای اولین بار مرتکب جرم شده بود.
صدور حکم اعدام بسیاری از این محکومین توسط قاضی حسینی رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی صورت گرفته است.
امیدوارم با تلاش فعالین حقوق بشر و همت مسئولین و دلسوزان اجرای حکم این عده از محکومین به اعدام متوقف گردد.
تجربه نشان داده است که اجرای حکم اعدام روش مناسبی برای پیش گیری از وقوع جرم نیست. و می بایست برای کاهش جرم از روش های علمی و جرمشناسانه استفاده کرد.
 
May 12, 2007
8,093
11
#13
I don't know if we can use this to something but obviosely Khamenei is op gainst khomeini soon or later. The critique over AN's mismanagement is increasing also from inside sepah
[video=youtube;SrqkSdEpse0]http://www.youtube.com/watch?v=SrqkSdEpse0[/video]
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#16
to mouji aziz

I think it is much better if we just post news pieces here
without having our personal opinion taged along. This is
the thread to read updates and it is much better to follow
the example set by #8 doing a great job with it.

We can always use the other opinion natured threads to quote
these pieces along wih our personal reactions and positions regarding
the news piec. Thank you.

k-EYVON jAn, On a public discussion forum, please ignore or skip any material that does not interest you.
Thanks
 
May 12, 2007
8,093
11
#17
مهدی کروبی، از سران مخالفان دولت، روز يکشنبه در نامه***ای به حسن خمينی، نوه بنيانگذار جمهوری اسلامی، اخلال در سخنرانی او در بيست و يکمين سالروز درگذشت آيت***الله خمينی و توهين به وی را مايه تأسف دانست.
به گزارش سايت « سحام نيوز»، ارگان حزب اعتماد ملی، آقای کروبی در بخشی از اين نامه کسانی را که مانع سخنرانی نوه آيت***الله خمينی شدند، «اندک، سازمان***دهی***شده و آموزش***ديده» توصيف کرد.
مهدی کروبی در نامه خود، آنچه که « توهين و جسارت» به او در مقابل صدها هزار نفر در آرامگاه آيت***الله خمينی ناميد را «موجب تأسف و تأثر شديد و جريحه***دار شدن وجدان و احساسات» هواداران بنيانگذار جمهوری اسلامی دانست.
سخنرانی حسن خمينی روز جمعه از سوی گروهی که شعارهايی در حمايت از رهبر جمهوری اسلامی و عليه ميرحسين موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی می***دادند، ناتمام گذاشته شده بود.
مهدی کروبی با اشاره به اينکه بخشی از نيروهای مسلح اداره ستاد برگزاری مراسم سالگرد درگذشت آيت***الله خمينی در سال جاری به دست گرفت، نوشت که مطمئن بود «اين مراسم، ختم به خير نخواهد شد» و افزود: «اين حد از وقاهت و بی***شرمی را تصور نمی***کردم.»
اين رهبر اصلاح***طلب در ادامه، اهانت به خانواده آيت***الله خمينی را تازه ندانست و افزود: «ياران نزديک امام ۲۰ سال است که انواع سختی***ها و تلخی ***ها را تحمل و اهانت و توهين***ها را به جان خريده***اند ... و حاضر به عقب***نشينی و سازش و بی***تفاوتی نشده***اند.»
دبيرکل حزب اعتماد ملی همچنين به تلاش***های هواداران محمود احمدی***نژاد که برای در دست گرفتن کنترل مؤسسه تنظيم و نشر آثار آيت***الله خمينی صورت گرفته است، نوشت: «انتظار دارند که مؤسسه در اختيار جمعی انحصارطلب و تنگ نظر قرار گيرد.»
در حال حاضر، تنها مؤسسه تنظيم و نشر آثار آيت***الله خمينی حق دارد نسبت به صحت اسنادی که به آيت***الله خمينی نسبت داده می***شود، اظهار نظر کند.
پيش از اين، مجتبی ذوالنور، جانشين نماينده ولی فقيه در سپاه پاسداران، با حمله شديد به مؤسسه تظيم و نشر آثار آيت***الله خمينی گفته بود: «مؤسسه نشر آثار امام به جايگاه تجمع منافقين تبديل شده و مشخص نيست چرا در هر آشوبی، سران آن را ساپورت می***کنند و زمانی که شورای نگهبان صلاحيت ليبرال***ها را برای انتخابات رد می***کند، مؤسسه نشر امام به دفاع از آنها می***پردازد».
به دنبال اين حملات، برخی از نمايندگان حامی دولت در مجلس شورای اسلامی، از لزوم تحقيق و تفحص در بودجه و عملکرد مؤسسه تظيم و نشر آثار آيت***الله خمينی سخن گفتند.
موضوع درگذشت احمد خمينی، پدر حسن خمينی، در اسفند سال ۱۳۷۳ نيز در نامه مهدی کروبی مطرح شده است.
آقای کروبی در اين مورد اعلام کرد که «چنانچه نيروهای خبيث پشت پرده از تکرار گستاخی***ها پرهيز و خودداری نکنند، جفاها، ستم***ها و فشارهايی که به مرحوم حاج سيد احمد آقا وارد کردند، همچنين افراد و اشخاصی که برای تحقير و توهين به فرزندان آن عزيز سفر کرده، وصيت دست***کاری شده منتشر می***کنند و از حوادثی که بر او رفت، برای ملت ايران و همچنين آيندگان روشنگری خواهيم کرد، تا عدم صداقت آنها برای مردم ثابت شود.»
آقای کروبی همچنين به نامه***ای اشاره کرد که زهرا مصطفوی، از فرزندان آيت***الله خمينی، خطاب به احمد خمينی نوشته و گفته بود که او را «برای انتقام از امام و انقلاب به قربانگاه می***برند».
مهدی کروبی در بخش ديگری از نامه خود، کسانی که امروزه به گفته او، « مروج و مفسر خط امام» شده***اند را افرادی ناميد، که در برابر آيت***الله خمينی صف***بندی کرده بودند و ياور شرکا در قتل***های زنجيره***ای بودند.
اين رهبر مخلف دولت با انتقاد از اينکه يک جريان در ايران، تمامی هواداران و نزديکان آيت***الله خمينی را طلحه و زبير زمان قلمداد می***کنند، نوشت: «بهتر است حوادث صدر اسلام ... تحليل شود و شايد بدين نتيجه رسيد که حوادث بعدی، از جمله تبعيد شدن ابوذر غفاری و ماجرای طلحه و زبير، ريشه در آن زوايای انحرافی اوليه دارد.»
اشاره مهدی کروبی به سخنان آيت***الله خامنه ای بود که رهبران مخالفان را به طلحه و زبير تشبيه کرده بود که امام علی به جنگ با آنان برخاست.
پيش از آقای کروبی، ميرحسين موسوی، ديگر رهبر مخالفان دولت، همراه با سه تن از مراجع تقليد، برخی از تشکل***های سياسی و مذهبی اصلاح***طلب و چند تن از سياستمداران اصولگرا ممانعت از سخنرانی حسن خمينی را محکوم کرده بودند.
 
#18


Human rights activists in Washington DC have begun a campaign to raise awareness about the situation of Mansour Ossanlou, and, by extension, all political prisoners in Iran. The campaign has begun by engaging local bus drivers, explaining what the Islamic regime has done to Ossanlou and other labor activists, and asking for their support. The photos demonstrate the support for Ossanlou by bus drivers in Washington DC; one of the men in the photos is an owner of a bus company.

“Some bus drivers showed their seriousness in supporting political prisoners by requesting written information on Ossanlou and other prisoners so they can follow up ways of supporting him at their home and work place in a way that suits them best and assures effectiveness and continuity.”
~ Human rights activist with the Ossanlou campaign.

Additional photos include evidence of the campaign’s activities in front of significant Washington DC landmarks: the US Capitol Building, the American Bar Association, and, importantly, the American Red Cross Building. An important objective in the fight against political imprisonment and abuse of political prisoners is to open the doors to the Islamic regime’s prisons to the Red Cross.

WHAT YOU CAN DO:
Mission Free Iran is very excited about this new effort in Washington DC, and we encourage citizen activists everywhere to replicate this campaign:

1- To get you started, the DC Ossanlou campaign activists have provided a pdf file of the Mansour Ossanlou poster that can be downloaded, printed, and disseminated through your community.
http://missionfreeiran.files.wordpress.com/2010/06/poster.pdf

2- The DC Ossanlou campaign has also published their activities in the local Iranian newspaper, which is another way to raise awareness in your community; click on the thumbnail image to the right to see the article. The DC campaign published in the Iranian papers, but it is important to get this information into non-Iranian community newspapers as well.

3- Finally, you can write to the International Labor Organization (ilo@ilo.org) and demand that the Islamic regime be expelled from the ILO and replaced by true representatives of Iranian workers.

Maryam Gowhari has provided the following text from the campaign.
 
#19



گزارش خوانندگان؛ فرار گشت ارشاد سه راه جمهوری
ساعتي پيش در 3راه جمهوري يك خودروي گشت ارشاد كه با يك وانت يگان امداد ناجا همراهي ميشد در ابتداي خيابان وليعصر در 3راه جمهوري دقيقا جاييكه مردم زيادي منتظر تاكسي مي ايستند مستقرشد و به محض استقرار به سراغ 3خانم رفت و وقتي قصد بردن يكي ار آنها را داشت با تجمع مردم و سپس جروبحث با مردم روبه رو شدند.فقط ظرف چندثانيه متوجه درگيري فيزيكي و سپس صداي هوكردن حدود100عابرپياده كه دور پليس حلقه زده بودند شدم و سپس صحنه فرار هر2خودروي ناجا كه هنگام فرار با دستپاچگي , ماشينهاي نيروي انتظامي مورد نوازش مشت و لگد مردان خشمگين هم قرارگرفت , صداي صوت و دست و شادي مردم هنگام فرار آنها هم بسيار جالب بود
بعضي از مردم با مبايلهاشان صحنه ها را شكار كردند كه اميدوارم در نت پخش شود چون بسیار جالب بود
 

k-EYVON

Bench Warmer
Oct 20, 2003
1,785
0
#20
I am not sure you got my point mouji jan
of course we can ignore things not interested in as you say.

my point was suggesting to not mixing personal judgments where
a thread is mainly for posting news updates and I feel it is a fair suggestion.
It is like a librarian underlining a newspaper you check out to read.....

when I read this thread I only see your posts coming as such
and if you really have to do this then ignore what I said and have a blast

peace