Just came in ...

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
یه زن و شوهر داشتن فیلم سکسی نگاه می کردند وسط فیلم هنرپیشه زن میگه: فاک می سان آف دِ بیچ .
زنه میگه: حاجی حاجی چی گفت ؟
حاجی میگه: دیگه به نقطه ای از شهوت رسیدن که فحش هم بهشون حال میده .

شب که میشه زنه وسط کار میگه حاجی حاجی ؟
میگه: چی میگی جونم ؟
زنه میگه: حاجی ریدم وسط کله پدر کسکشت ...
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
اسپرم ها جمع بودن که بریزن بیرون، اسپرم پیری جلو آمد و گفت: بزارید ایندفه من برم بیرون میخام آدم بشم ...

بقیه هم قبول کردند، موقع خارج شدن یهو دستاشو میگیره دوطرف سوراخ و داد میزنه :
کصکشا هل ندین ، جقه ... جقه ...
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
گویند سلطان محمود غزنوی جلوی پلکان قصر ایستاده بود که یکی از شعرای درباری (احتمالا عوفی) را دید و از او خواست که وقتی سلطان پا به پله اول می‌گذارد مصراعی بگوید که سلطان حکم قتلش را بدهد و وقتی سلطان پا به پله دوم گذاشت مصراع دوم را چنان بگوید که نه تنها اثر مصراع اول را از بین ببرد بلکه شاعر را شایسته پاداشی گران کند.
شاعر قبول کرد و سلطان پا به پله اول گذاشت.
شاعرسرود:
سال ها بود که تو را می کردم
همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من می دادی
درس آزادگی و مهر و وفا

همه کردند چرا ما نکنیم
وصف روی گل زیبای تو را

تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود
قد رعنای تو از این درگاه

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش
به فقیران بز و میش و به یتیمان زر و مال

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم
صد دعا از دل مجروح پریشان احوال

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست
کاکل مشک فشان با وزش باد شمال

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن
نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
ﺯﻧﻪ ﻫﺸﺖ ﻣﺎﻫﻪ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺳﺮﻭﻳﺲ ﺑﺪﻩ، ﻳﻪ ﺷﺐ ﺯﻧﻪ ﺩﻟﺶ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﻳﻪ ﺗﺮﺍﻭﻝ ﭘﻨﺠﺎﻫﻲ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩﻭ ﮔﻔﺖ :

ﺍﻳﻨﻮ ﺑﺪﻩ ﺑﻪ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻭ ﺍﻣﺸﺒﻮ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻭﻟﻲ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻴﻦ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﭼﻮﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﺍﺭﻱ .

ﻣﺮﺩﻩ ﻳﻚ ﻛﻢ ﺩﻝ ﺩﻝ ﻛﺮﺩﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﭘﻮﻟﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ، ﻭﻟﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻦ ﺩﻳﻘﻪ ﺑﺎ ﻟﺐ ﻭ ﻟﻮﭼﻪ ﺍﻭﻳﺰﻭﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ

ﺯﻥ ﻋﻠﺘﻮ ﭘﺮﺳﻴﺪ ..

ﻣﺮﺩ: ﮔﻔﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺗﺎ ﻛﻤﻪ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﻱ
ﺯﻥ : ﻋﺠﺐ ﺑﻴﻤﻌﺮﻓﺘﻴﻪ !!! ﺍﻭﻥ موقع ﻛﻪ اون ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﻦ ﺍﺯﺷﻮﻫﺮﺵ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,606
4,769
پارک کردن = پنجری

این عبارت را بر درب های زیادی دیدیم منازل مطب شرکت و .. .

اما من جایی دیدم کسی بر درب منزلش نوشته بود
اگر ناچار به پارک در اینجا هستید شماره همراه خود را روی شیشه بگذارید تا در صورت لزوم با شما تماس بگیرم.

متفاوت فکر کردن مغز بزرگتر و هوش نمی خواهد کمی وجدان بیدار کافیه


بعد ها متوجه شدم كنار خونش آرايشگاه زنانه است. طرف اينطوری از خانمها شماره میگرفته جاکش