Just came in ...

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,605
4,764
یه خانومی به شوهرش شک کرده بوده، ولی هرچی گوشیش رو چک می‌کرد، چیزی پیدا نمی‌کرد

تا آخر یه روز که داشت گوشی‌رو می‌گشت، دید به اسم خودش برای شوهره پیام عاشقانه میاد

مرد خیانتکار اسم دوست دخترش رو تو موبایل به اسم زنش سیو کرده بوده و زن هم هیچوقت پیامهای خودشو چک نمیکرده

شیطان درجا سجده کرد همون جا
 

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,605
4,764
دوتاخانم گلف بازی می کردند یکیشون توپو زد و با وحشت دید که داره صاف به طرف چند تا مرد که اونهاهم اونطرف ترگلف بازی می کردند میره و بالاخره توپ به یکی ازاون مردها می خوره



مرده دستاشو میذاره لای پاش وروی زمین می افته و از درد مثل سگ زخمی به خودش می پیچه

خانومه میدووه به طرف مرده و شروع میکنه به معذرت خواهی و میگه اجازه بدین کمکتون کنم

مرده درحالی که دستاشو لای پاش فشار میداد و بی اختیار از چشماش اشک سرازیر بود باناله میگه نه خودش خوب میشه

ولی خانومه که می بینه مرده خیلی دردمیکشه بازمیگه آقا من فیزیوتراپم و میدونم چجوری درد شما رو برطرف کنم

و چون خیلی اصرار کرد آقاهه قبول کرد خانومه فوری دست بکارشد
اول بزور دستای مرده رو از لای پاهاش کشید بیرون و بعد سریع کمربندشو بازکرد ودستاشو برد توی شلواره آقاهه وشروع کرد آرام آرام بيضه های آقاهه روبه چپ و راست وبالا و پایین حرکت دادن وبعد که مطمئن شد بيضه ها اسیب بدی ندیدن با آرامی شروع کرد به مالش اونها بعد از ده دقیقه

از آقاهه پرسید حالا حالتون چطوره؟
آقاهه جواب داد حالم عالیه ولی هنوز هم فکر میکنم انگشتم شکسته
 

Finally

Elite Member
Oct 18, 2002
3,871
899
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست؛
این خاک چه زیباست ولی خاکِ وطن نیست؛
آن دختـــــــــــرِ چشم آبیِ گیسوی طلایی،
طنازِ سیه چشــــــــــم، چو معشوقۀ من نیست؛
آن کشور نو، آن وطــــنِ دانش و صنعت،
هرگز به دل انگیــــــــــزیِ ایرانِ کهن نیست؛
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان،
لطفی است که در " کَلگَری" و " نیس" و " پِکَن" نیست؛
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل" دریای عَدَن" نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی" آهوی خُتَن"نیست؛
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست؛
آوارگی وخانه بِدوشی چه بلایی ست
دردی است که هَمتاش در این دیرِ کهن نیست
من بَهرِ کِه خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست؟
هرکس که زَنَد طعنه به ایرانی و ایران
بی شُبهِه که مغزش به سر، و روح به تن نیست!
" پاریس" قشنگ است ولی نیست چو تهران
" لندن" به دلاویزی شیرازِ کُهن نیست؛
هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ " آلپ"
چون دامنِ البُرز، پُر از چین وشکن نیست؛
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تَجَن نیست؛
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است،
این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست!
❤️🍃🌷🍃
تندرست و پایدار باشید 🍀
 

Payandeh Iran

Elite Member
Feb 4, 2005
25,246
5,458
ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﭘﯿﺶ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﺎ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ، ﺷﻮﻫﺮﻣﻢ ﺗﺎﺷﺐ ﻧﻤﯿﺎﺩ . ﻣﻨﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ یه ﮐﺎﺭﯼ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻡ؛

ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﻠﻪ ﺑﻔﺮﻣﺎﺋﻴﺪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺘﻢ ...




ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺎﯼ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﻭﺵ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ؟
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻨﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ....
ﺍﻻﻥ ﯾﮑﺴﺎﻋﺘﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﻭﺵ ﻣﯿﮕﺮﺩﯾﻢ،

ﺷﯿﺮﺁﻻﺕ ﭼﻘﺪﺭﮔﺮﻭﻥ ﺷﺪﻩ !
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
پر احساس ترين عضو بدن کونه چون :

- وقتی خوشحالی توش عروسيه
- وقتی کرم داری ميخاره
- وقتی حرص ميخوری ميسوزه
- وقتی تنبلی گشاد ميشه
- وقتی اعصابت خورده پاره ميشه
 

Payandeh Iran

Elite Member
Feb 4, 2005
25,246
5,458
😂😂😂😂😂😂😂😂
حاج ناصر تو بیمارستان بستری بود
۱۵ نفر از اهالی محل خواستن برن عیادتش
یک مینی بوس دربست گرفتن با راننده توافق کردن که نفری ۵ تومن بدن
راننده گفت یک نفر دیگه هم بیارید که صندلیها تکمیل بشن
بهش گفتن نه دیگه کسی نیست فقط ماییم
خواستن حرکت کنند
که یکی از دور بدو اومد طرف مینی بوس
راننده گفت آها یک نفر هم جور شد
بهش گفتن ولش کن این جاسم نحسه اگه بامون بیاد حتما نحسیش مارو میگیره و یک اتفاقی میفته
راننده گفت نه من اعتقاد ندارم به این خرافات مهم صندلیها هست که تکمیل بشن و ۵ تومن بیشتر گیرم بیاد
خلاصه ایستاد و جاسم رسید تا در مینی بوس رو باز کرد
گفت پیاده شید حاج ناصر مرخص شد نمیخاد برید بیمارستان


🤣🤣🤣🤣🤣🤣
 

Payandeh Iran

Elite Member
Feb 4, 2005
25,246
5,458
استاده سرکلاس بسيجيه رو ميبره پاي تخته
ازش ميپرسه : برق رو كي اختراع كرد؟
بسيجيه ميگه : مقام معظم رهبری.درسته استاد؟؟

استاده ميگه: اگه برامون شر درست نمیکنی اديسون هم يكم كمكش کرد
پدرم موقع مناظره گفت:

اگه کنترل مملکت دست من بود ایران رو گلستان میکردم.. .
منم گفتم
والا یه کنترل کولر دستته اینجارو جهنم کردی
بقیشو دیگه خوردم به دیوار نتونستم بفهمم








اما خدا به هیچکس مثل اصحاب کهف حال نداد..
ساعت 5 بعد از ظهر ایمان اوردن تا 9 رسیدن تو غار

گرفتن خوابیدن 300 سال بعد پاشدن یه صبحونه سبک خوردن و مردن و رفتن بهشت...
پارتی داشتن فکر کنم یاکه ازاون ژن خوبا بودن نمیدونم ....




ﺧﺪﺍﯾﺎ ...

مارو ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﺪﺭﺳﻪ میخوندیم
ببخش ...

چون هم وضو نداشتیم ...
هم اجباری بود ...
هم الکی پیس پیس میکردیم .







مامانم رفته واسه تولد بابام یه ظرف پیرکس خریده

انصافأ بابام کلی تشکر کرد...

حالا دیشب تولد مامانم بود،
بابام هم رفته چارحلقه لاستیک خریده
حالا نمیدونم مامانم چرا قهر کرده

شاید از رنگ لاستیک ها خوشش نیومده






خدایا...
ميشه اين آقاي شيطان رو ببخشي و باهاش آشتي كني كه دست از سر ما
ورداره؟

تو که همه رو میبخشی ..اینم اشتباه کرد به ما سجده نکرد ..ما بخشیدیم تو هم

ببخش...داره اذیت میکنه ...پیشنهادهای خوب میده ...نمیشه رد کرد






صبح اومدم دو کلمه درس بخونم..
تا الان خواب بودم...

میترسم دو ورق دیگه بخونم برم تو کما :))




یارو اومده میگه کارمو راه بنداز ایشالا گذرت پیش ما افتاد جبران میکنم

گفتم کارت چیه؟

میگه مرده شورم

میخوام صد سال سیاه جبران نکنی نكبت






ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ یکی از بستگان

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ
کنار ﻗﺒﺮ ﺑﻐﻠﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﻌﺪ
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ : ﻓﻮﺕ ﻛﺮﺩﻥ !!؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻪ شبا میاد اینجا می خوابه اومدم بیدارش کنم بریم خونه


والااااااا دنبال شوهر میگردن
نمیدونن چجوری سر صحبتو باز کنن



سرزده رفتیم خونه یکی از آشناها
بچه صاحبخونه گفت : عمو ما میدونستیم شما میاین خونمون
گفتم : عزیزم ازکجا می دونستین ؟
جواب داد : مامانم چای آورد تفاله چایی اومده بود روی استکان بابام
بابام گفت الان یه خری میاد خونمون
 

Payandeh Iran

Elite Member
Feb 4, 2005
25,246
5,458
This is gold

تو قزوین یه خانمه رفت بازار چند متر پارچه خرید وقتی خواست حساب کنه دید پول همراهش نیست
به فروشنده گفت ببخشید من پول همراهم نیست میشه به جا پول یه دست از پشت بهت بدم
فروشنده گفت یه دست از پشت کمه باید یه دست از جلو بهم بدی
خانمه گفت نه یه دست از جلو زیاده یه دست از پشت بهت میدم
فروشنده گفت به جون بچه هام یه دست از پشت خرید خودمونه
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
This is gold

تو قزوین یه خانمه رفت بازار چند متر پارچه خرید وقتی خواست حساب کنه دید پول همراهش نیست
به فروشنده گفت ببخشید من پول همراهم نیست میشه به جا پول یه دست از پشت بهت بدم
فروشنده گفت یه دست از پشت کمه باید یه دست از جلو بهم بدی
خانمه گفت نه یه دست از جلو زیاده یه دست از پشت بهت میدم
فروشنده گفت به جون بچه هام یه دست از پشت خرید خودمونه
:ROFLMAO:
 
Likes: Payandeh Iran

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,605
4,764
مردی چاق میره کلینیک لاغری که لاغر بشه.میبینه نوشته لاغری به دو روش ویژه و معمولی.
معمولی50هزار تومان
ویژه100هزار تومان
میره روش معمولی میبینه یه دختر لخت میاد جلوش بهش میگه اگه منو گرفتی میزارم بکنیم‌
خلاصه هر چی دنبالش میکنه نمیتونه بگیرتش.
بعد میاد خونه میبینه2کیلو کم کرده.
خوشحال میشه.
میگه فردا روش ویژه رو انتخاب میکنم حتما میزاره بکنمش.
فرداش میره روش ویژه
میبینه یه مرد درشت هیکل و سیبیل کلفت اومده
میگه: فقط بدووو، بگیرمت کردمت!
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
یه سرهنگ فرمانده یه تیپ تو یه نقطه دور افتاده میشه



بعد چند روز حشرش میزنه بالا با خودش میگه زشته من باید خودمو کننرل کنم ناسلامتی فرمانده ام

چند روز دیگه هم تحمل میکنه بعد دیگه نمیتونه
یه سرباز را صدا میزنه:
-سرباز
- بله قربان
- شما وقتی حشرتون میزنه بالا چکار میکنین؟
- قربان یه خری پشت پادگان هست

- ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ حرﻓﺸﻮ ﻗﻂﻊ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﮕﻪ:

احمق خر، 48 ساعت بازداشتگاه
بعد دو روز دیگه نمیتونه طاقت بیاره میره خره رو میکنه، خره میمیره
چند روز میگذره دوباره حشرش میزنه بالا و نمیتونه تحمل کنه یه سرباز دیگه را صدا میکنه
- سرباز
- بله قربان
- شما وقتی حشرتون میزنه بالا چکار میکنین؟
- قربان ﻗﺒﻼ یه خری پشت پادگان بود سوارش میشدیم میرفتیم ده پایین یه ج.نده بود میکردیم، نمیدونم کدوم کس کش مادر ج.نده احمقی رفته خره رو کرده خره مرده همه دارن دیونه میشن!!
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
‏روز اول مهر من خوراكي نبرده بودم به يكي گفتم مياي دوست شيم؟ گفت دوست چيه؟ گفتم يعني مثلا خوراكي هامونو نصف كنيم. گفت باشه. فرداش خودم ساندويچ برده بودم پسره منو ديد گفت سلام دوستم، گفتم برو بابا كيرم دهنت، دوست چيه؟؟؟!!
 
Feb 4, 2005
25,246
5,458
‏روز اول مهر من خوراكي نبرده بودم به يكي گفتم مياي دوست شيم؟ گفت دوست چيه؟ گفتم يعني مثلا خوراكي هامونو نصف كنيم. گفت باشه. فرداش خودم ساندويچ برده بودم پسره منو ديد گفت سلام دوستم، گفتم برو بابا كيرم دهنت، دوست چيه؟؟؟!!

LOOOOL!
 
This is gold

تو قزوین یه خانمه رفت بازار چند متر پارچه خرید وقتی خواست حساب کنه دید پول همراهش نیست
به فروشنده گفت ببخشید من پول همراهم نیست میشه به جا پول یه دست از پشت بهت بدم
فروشنده گفت یه دست از پشت کمه باید یه دست از جلو بهم بدی
خانمه گفت نه یه دست از جلو زیاده یه دست از پشت بهت میدم
فروشنده گفت به جون بچه هام یه دست از پشت خرید خودمونه
:ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO::ROFLMAO:
 
Likes: Payandeh Iran

siavash_8

Elite Member
Mar 26, 2006
3,605
4,764
طرف میره داروخانه میگه ببخشید دکتر شربت شهادت دارید


دکتر میگه نه عزیزم اون مال اوایل جنگ بود


الان به خاطر شروع تحریما فقط شیاف مقاومت داریم ببر استفاده کن



اگر دیدی هم میسوزی و هم میگوزی به همت روحانی دوگانه سوز شدی ....