شیری که از گرسنگی زمین و زمان را فحش میداد از میان تپههای کوهستان بیرون پرید
گاوی را دید و در ثانیه ای آب از دهان و آلتش هر دو با هم آویزان شد و رفت و گاو را از پای درآورد
سپس در حالی که به مانند اسب از گاو تناول میکرد
هر ازگاهی یکبار سرش را بالا می گرفت
و مستانه نعره می کشید و به ضیافتی که در کونش به راه افتاده بود ، رنگ و لعابی تازه میبخشید
صیادی که در آن حوالی در جستجوی شکار بود
صدای نعره های مستانه شیر را شنید
و پس از ردیابی ،گلوله ای به تخم های او شلیک نمود و شیر، وای ددم وای گویان از پای درآمد
هنگامی که سور و سات عروسی در باسن خود راه انداخته ایم
بهتر است دهانمان را بسته نگه داریم
غرور، شوهر موفقیت است
موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت و کصخل
مقدمه ای است برای بگا رفتن