News/Discussion Dec 08 - Dec 12

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#1
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۹
حضور نیروهای امنیتی در تحریریه روزنامه شرق
بازداشت فرزانه روستایی
احمد غلامی و کیوان مهرگان



ماموران امنیتی روز گذشته با حضور در تحریریه روزنامه شرق، سردبیر، سرمایه گذار و دو روزنامه نگار این روزنامه را بازداشت کردند.
به گزارش "روز" ماموران امنیتی عصر روز گذشته وارد تحریریه روزنامه شرق شدند و ابتدا از روزنامه نگاران و اعضای تحریریه این روزنامه خواستند موبایل هایشان را خاموش کنند و روی میز بگذارند. آنها سپس آیدین رهبر، عکاس روزنامه شرق را که در مقابل ساختمان این روزنامه در حال صحبت با تلفن همراهش بود مورد ضرب و شتم قرار دادند.
احمد غلامی (سردبیر)، فرزانه روستایی (دبیر سرویس بین الملل)، کیوان مهرگان (دبیر سرویس سیاسی) و علی خدا بخش، سرمایه گذار روزنامه شرق، 4 نفری هستند که روز گذشته و در پی حضور ماموران امنیتی در تحریریه این روزنامه بازداشت شده اند.
هنوز هیچ خبری از محل نگهداری و اتهام یا اتهامات انتسابی به این 4 عضو روزنامه شرق در دست نیست اما گفته می شود ویژه نامه روزنامه شرق در خصوص 16 آذر از جمله دلایل یورش ماموران امنیتی به ساختمان این روزنامه بوده است.
احمد غلامی از روزنامه نگاران باسابقه ایرانی است که دبیری سرویس های ادب و هنر روزنامه های بسیاری همچون خرداد، فتح، شرق، هم میهن و... را برعهده داشته و در دور جدید انتشار روزنامه شرق، سردبیر آن بوده است.
آقای غلامی که برگزیده دوره سوم جایزه هوشنگ گلشیری در سال 81 بوده و کتاب های متعددی از او منتشر شده است در آغاز انتشار دور جدید روزنامه شرق گفته بود که این روزنامه بیشتر به موضوعات فرهنگی و اجتماعی خواهد پرداخت.
فرزانه روستایی، دبیر سرویس بین الملل روزنامه شرق نیز از روزنامه نگاران سرشناس و باسابقه ایرانی است که دبیری سرویس های بین الملل روزنامه های بسیاری چون جامعه، طوس، خرداد، ضمیمه همشهری، اعتماد و... را برعهده داشته است.او مهرماه سال گذشته ممنوع الخروج شده بود.
اما کیوان مهرگان که دبیری سرویس سیاسی روزنامه شرق در دوره جدید انتشارش را بر عهده دارد، دی ماه سال گذشته بازداشت و دو ماه بعد یعنی در اسفند ماه با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شده بود.
این روزنامه نگارروز گذشته در حالی بازداشت شد که پیش از این به سه سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.
روزنامه شرق که از اسفند سال گذشته چهارمین دوره انتشار خود را آغاز کرده است، پیش از این سه بار و در سالهای 82، 85 و 86 توقیف و سپس رفع توقیف شده بود.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#2
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۹
عمادالدین باقی در مصاحبه با روز



امکان فعالیت قانونی در نظام وجود ندارد






مصاحبه با عمادالدین باقی ساعاتی پیش از بازگشت او به زندان انجام شد؛ او به بند 350 زندان اوین رفت تا محکومیت یک ساله اش در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان را تحمل کند؛ همان وقت که پرونده دیگرش به دادگاه تجدید نظر رفت تا درباره حکم 6 سال حبس تعزیری، آن هم تنها برای یک مصاحبه، تصمیم گیری شود. او ساعتی پیش از بازگشت به زندان به روز می گوید: "واقعیت این است که امکان فعالیت قانونی با روش های مسالمت جویانه نیست و عملا نشان دادند که ظرفیت چنین فعالیت هایی در حاکمیت وجود ندارد".
سالهاست که احضار، بازپرسی، بازجویی ها و محاکمه های عمادالدین باقی به سریالی تمام نشدنی تبدیل شده است؛ روزنامه نگار و فعال حقوق بشری که که بعد از سالها زندان رفتن و شکنجه شدن و نقض حقوق شهروندی و انسانی اش، انجمن دفاع از حقوق زندانیان را با مشی تعامل با حکومت بنیان نهاد تا از حقوق زندانیان دفاع کند؛ انجمنی که اکنون پلمپ شده. عمادالدین باقی براساس نوشته سایت رسمی اش، از اردیبهشت 79 تاکنون 4 بار روانه زندان شده و مجموعا 4 سال و نیم حبس را تحمل کرده است.
مصاحبه با عمادالدین باقی، روزنامه نگار، نویسنده، فعال حقوق بشر و بنیانگذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان را که اکنون زندانی بند 350 زندان اوین است در ذیل بخوانید.

آقای باقی در حالی به زندان برمیگردید که براساس اعلام همسرتان، خانم کمالی تاکنون بیش از 85 بار بازپرسی و دادگاه داشته اید.با توجه به اینکه همیشه تاکید داشته اید در چارچوب قانون فعالیت میکنید فکر میکنید چرا چنین برخوردهایی با شما صورت می گیرد؟
آماری که توسط خانم کمالی در نامه ایشان به آقای شاهرودی اعلام شده بود مربوط به قبل از سال 86 است و اگر احضار ها و دادگاهها و بازپرسی های بعد از سال 86 را نیز لحاظ کنیم بیش از صد مورد می شود که البته همه اینها غیر از بازجویی های درون زندان است و تنها مربوط به دفعاتی می شود که برای بازپرسی و دادگاه بوده است. واقعیت این است که این حجم از برخوردها برای خود ما و خیلی از دوستان هم به شکل معما درآمده است که این همه سماجت و اصرار در بردن و اذیت کردن برای چیست؟ این سئوال برای خیلی ها مطرح است؛ به طوریکه در آخرین دادگاهی که داشتم و مربوط به بخش دوم پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان بود، قاضی از من سئوال کرد که علت این همه رفت و آمد های شما به دادگاه چیست؟ یکبار هم یکی از قضات تجدید نظر، حدود دو سال پیش این مساله را از من پرسید. آقای بهمن کشاورز یهم ک مقاله ای در روزنامه شرق نوشته و تاکید کرده بود که: "تا قبل از اینکه آشنایی مستقیمی با آقای باقی پیدا کنم احتمالاتی می دادم اما از زمانی که با ایشان از نزدیک آشنا شدم دیدم که ادبیات ایشان کاملا حقوق بشری است و تمام چارچوب ها را رعایت میکند و برایم این سئوال پیش آمد که چرا چنین برخوردهایی می شود و فکر می کنم اشتباها نام باقی را به تصحیف خوانده اند و باقی را باغی میخوانند که از نظر حقوقی معنای روشنی دارد و..." حرف آقای کشاورز درست است که طنز بود اما در اصل می گفت اینقدر این رفتارها غیر قابل توضیح است که تنها می توان اینطور توجیه کرد. اما از بازجوها گرفته تا یکی از قضات، توضیحی که در این زمینه می دادند این بود که ما به اثرگذاری افراد و فعالیت هایشان کار داریم.

یعنی رسما به شما گفته شده که به دلیل اثرگذاری فعالیت هایتان چنین برخوردهایی می کنند؟
من خودم پرسیدم خیلی ها تندتر حرف می زنند چرا افرادی چون من هدف هستیم؟گفتند که به میزان اثر گذاری حرفها کار داریم. شاهد زنده این قضیه هم مصاحبه با آیت الله منتظری است. مصاحبه های زیادی با ایشان انجام شده بود؛ از طرفی مصاحبه من با ایشان به لحاظ حقوقی هیچ مشکلی نداشت اما به خاطر این مصاحبه به راحتی به من 6 سال زندان داده اند. من در اصل مستقل از اینکه این پرونده مال خودم است وقتی از بیرون به آن نگاه می کنم هیچ نکته مجرمانه ای پیدا نمی کنم؛ به هر حقوقدانی هم بدهید، حتی حقوقدان طرفدار جمهوری اسلامی، می تواند نکته ای خلاف قانون و مجرمانه در این مصاحبه پیدا کند. در بازجویی ها هم پرسیدم صدها مصاحبه در رسانه های تصویری و صوتی در دنیا منتشر می شود؛ حتی مهم تر از این مصاحبه اما تا کنون نشنیده ایم که کسی را به خاطر یک مصاحبه بازداشت و زندانی کنند. وقتی اینها را گفتم بازجو با این تصور که من قصد عادی سازی و عادی نشان دادن این مصاحبه را دارم جواب داد که اتفاقا این مصاحبه اثرگذاری خیلی زیادی داشته و موجب احیا کردن آیت الله منتظری شده است.

در اصل خشم جکومت از نشان دادن تصویر آیت الله منتظری باعث شده برای شما 6 سال زندان بدهند؟ آن هم در شرایطی که آیت الله منتظری ممنوع التصویر یا ممنوع المصاحبه نبوده. درست است؟
بله، تلاش شده بود آیت الله منتظری در سال های گذشته بایکوت شود و از نظر ایشان از این طریق احیا شدند.

اگر کمی به گذشته برگردیم مقالات شما درباره قتل های زنجیره ای و همچنین برخی کتاب هایتان در این زمینه، حساسیت های بسیاری به دنبال داشته و بعد از آن بوده که سعی کرده اید ادبیات کاملا حقوق بشری در چارچوب قانون داشته باشید. آیا در بازجویی ها و بازپرسی هایتان در مورد انها سئوال نمی شد؟این برخوردها با شما ربطی به آنها پیدا نمی کند؟
گذشته از میزان حساسیت حاکمیت نسبت به مرحوم آیت الله منتظری و اندیشه ها و طیف فکری ایشان که به نظر برخی، عامل اصلی برخورد با افرادی مثل من بوده مانند ممنوعیت از حق تدریس و حق امتیاز نشر و نشریه، بسیاری هم اتفاقا عامل اصلی این برخوردها را به کتاب تراژدی دموکراسی در ایران و مقالات مربوط به قتل های زنجیره ای ربط میدهند. خب من مجازات آنها را کشیده ام اما می بینم با اینکه سالها گذشته و محکومیت آنها را گذرانده ام، باز در بازجویی ها به آنها اشاره می شود و بازجو رسما می گوید شما آن مقالات را نوشتید یا آن کتاب را نوشتید و به نظام ضربه زدید. البته منظورشان از ضربه به نظام، ضربه به خودشان بود. من هم پاسخ دادم که برخلاف قانون و برخلاف شرع، خون عده ای ریخته شده و ما نیز نوشتیم و هیچ کار خلافی هم نکردیم. یکبار هم به بازجو گفتم: "اگر در گذشته یعنی در سال 79 – 80 حساسیت تان بحث قتل های زنجیره ای بود و آن مقاله اعدام و قصاص که در روزنامه نشاط منتشر کرده بودم که برای آن مقالات مربوط به قتل های زنجیره ای 3 سال و برای آن مقاله اعدام و قصاص 4 سال قاضی مرتضوی حکم داد {که البته در دادگاه تجدید نظر این حکم به 3 سال تقلیل پیدا کرد و دوباره در سال 86 به دلیل همان مقالات و اتهامات قبلی 1 سال زندانی شده ام} و زندانش را کشیدم و {گرچه بحث قتل های زنجیره ای و اعدام و قصاص هم مرتبط با حقوق بشر بود}، بعد هم تغییر فاز دادم و به دلایلی به این جمع بندی رسیدم که بر کارهای حقوق بشری متمرکز شده و فعالیت کنم و از حوزه سیاست فاصله بگیرم. در این مدت هم فعالیت هایم درباره زندانیان و حقوق زندانیان بوده و اصلا سیاسی ننوشته ام."بعد از او سئوال کردم:"چرا اینقدر روی من حساسیت دارید؟من که به سیاست و قدرت، کاری ندارم و در چارچوب قانون، کار حقوق بشری می کنم و انجمن هم براساس مجوزی که جمهوری اسلامی داده فعالیت می کند و..." بلافاصله بازجو حرف مرا قطع کرد و گفت: "حقوق بشر نه، براندازی نرم". سئوال جدیدی برای من پیش آمد که اگر قرار باشد کسی در چارچوب قانون، فعالیت حقوق بشری بکند و اسمش بشود براندازی نرم، خب اصلا نمی توان هیچ فعالیتی کرد. گفتم اگر کسی لائیک باشد و اعتقادات مذهبی هم نداشته باشد و فعالیت حقوق بشری کند شما با این دید امنیتی که دارید می توانید آسمان و ریسمان ببافید و بگویید که فلانی رندانه و زیرکانه و غیر مستقیم دنبال به زیر کشیدن مفاهیم دینی است و از طریق ترویج حقوق بشر و سکولاریسم می خواهد مبانی دینی را متزلزل کند. هرچند این از نظر عقلی و حقوقی نچسب است اما شما با یک من سریشم ممکن است بتوانید بچسبانید اما در مورد من این هم صدق نمی کند. چون من از منظر درون دینی نگاه می کنم و می خواهم میان دین و حقوق بشر سازش نشان بدهم. جواب بازجو خیلی پرمعنا بود. گفت :"اتفاقا از نظر ما کاری که شما می کنید خطرناک تر از کاری است که لائیک ها می کنند. شما خطرناک تر از آنها هستید ما تکلیفمان با آنها روشن است. آنها آن طرف جوی هستند و ما این طرف جوی. مشکل ما با شما این است که می خواهید همان ها را در قالب دین بگویید". گفتم:" پس هیچ حرفی برای گفتن نداریم و از هر حوزه ای که وارد شوم خطرناک محسوب می شوم. از هر موضعی که وارد شوم شما تصمیم خود را گرفته اید که این برانداز است و حکم تان را هم صادر کرده اید."البته در اینجا باید توضیح بدهم که در کار حقوق بشری اصلا قطب بندی لائیک و مذهبی و... نداریم؛ تنها دارم گفتگویی راکه با بازجو بوده بازگو می کنم.

و این برخوردها و احضارها و زندان های پیاپی چه تاثیری بر خانواده شما و روند زندگی آنها داشته است؟
این یک نزاع فرسایشی است؛ نزاعی که باعث فرسایش روح و روان خود من و خانواده می شود. گاهی در این سال ها شرایطی برای ما ایجاد شده که وقتی به زندان رفته ام تازه یک کمی احساس آرامش به من دست داده است. به خاطر اینکه بیرون از زندان اینقدر انسان را در حالت تعلیق نگه می دارند و خانواده را دچار اضطراب و استرس می کنند که دادگاه چه می شود و... که در اصل نمی توانی هیچ برنامه ای برای زندگی ات بریزی و دچار حالت عدم ثبات هستی؛ مثل آدم های دریا زده که وقتی از کشتی پیاده می شوند احساس می کنند پایشان را جای سفتی گذاشته اند. زندگی در تعلیق هم همین است.زیر پایت سفت نیست و وقتی زندان می روی انگار از بلاتکلیفی در آمده ای. در اصل بخشی از این نزاع فرسایشی، زندان است و بخش مربوط به بیرون از زندانش هم خیلی سخت است. در تمام این مدت چیزی که برای خود من مهم است این است که لحظه به لحظه اش توام با نقض قانون است و هیچ جا قانون و حقوق فرد به عنوان یک شهروند و یک زندانی رعایت نمی شود؛ نه حقوق خودش و نه حقوق خانواده اش. داستان ما فقط محدود به این هم نبوده است. همین ایام مهمانی داشتم؛ یکی از اساتید دانشگاه بود که حکم انضباطی داده و او را برکنار کرده بودند.چنان دچار آشفتگی و به هم ریختگی بود که می دیدم چه تاثیرات مخرب وخیمی روی او و خانواده اش گذاشته؛ به صرف اینکه چند ماهی است از هیات علمی کنار گذاشته شده روح و روان و زندگی اش به هم ریخته بود. وقتی به خودم نگاه کردم دیدم تدریس می کردم، جلویم را گرفتند، روزنامه درآوردم توقیف کردند، مجوز نشر گرفتم نگذاشتند... تک تک اینها کافی است برای بر هم ریختن آسایش خانواده و زندگی و همه برای ما یکجا اتفاق افتاده است. منحصر به من هم نبوده؛ همسرم یک مجله خیلی فرهنگی منتشر می کرد توقیف کردند و به دادگاه کشیدند. در دادگاه هیات منصفه به اتفاق آرا تبرئه کردند و قاضی نیز حکم به برائت داد و اولین بار بود که هیات منصفه به اتفاق آرا تبرئه می کرد اما مجله اش را رفع توقیف نکردند، تنها به صرف اینکه با بنده نسبتی داشته است. مجوز انتشارات او نیز به همین دلیل لغو شد. البته همسرم و خانواده نیز همراه و صبورند.

شما بعد از آزادی از زندان و وقتی تصمیم گرفتید کار سیاسی را کنار بگذارید و کار حقوق بشری بکنید انجمن دفاع از حقوق زندانیان را بنیان گذاشتید و اعلام کردید که این انجمن در چارچوب قانون و تعامل با حکومت فعالیت خواهد کرد اما همین انجمن نیز پلمپ شد و شما به دلیل پرونده همین انجمن زندان می روید.
ما وقتی این انجمن را تاسیس می کردیم کسانی بودند که گرایش شان این بود که این حکومت اصلا مقید به قانون نیست و وقتی ما اعلام کردیم مشی ما تعامل است از سوی برخی افراد رادیکال مورد اتهام و انتقاد قرار گرفتیم.به قول برخی دوستان اگر سابقه من نبود، انجمن را متهم میکردند به انجمنی دولت ساخته اما وضعیت من مشخص بود؛ همیشه در جبهه انتقادی بوده ام از همان زمانی که خدمت آیت الله منتظری بودم و هیچ وقت کار دولتی هم نداشتم و کارم تدریس و نوشتن بوده. همین سابقه باعث شد خیلی مشکلات پیش نیاید اما به هر حال مطرح کردند که حکومت اهل تعامل نیست و اسامی دیگری روی ما گذاشتند و متهم کردند به سازش و مسامحه و مشروعیت سازی برای حکومت و... واقعیت این است که ما باید امتحان می کردیم و می رفتیم توی عمل، تا ببینیم موفق می شویم یا خیر؟ رفتیم مجوز گرفتیم و در چارچوب قانون اساسنامه ما مورد تایید قرار گرفت. یادم است حتی یکی از بیانیه های انجمن اینقدر لحن و ادبیاتش از نظر حقوقی درست و منطبق بر قانون بود که یکی از معاونین رئیس وقت قوه قضائیه می گفت کاش همه مخالفین ما اینقدر منصف بودند و نوع رفتار انجمن شما را داشتند. اینها را گفتم که بگویم شدت برخوردی که با انجمن شد؛ آزار و اذیت ها، توقیف و پرونده سازی ها هیچ تناسبی با فعالیت های ما نداشت.

آقای باقی شما می گویید برخوردهایی که شد تناسبی با فعالیت های انجمن نداشت. خب چرا این برخوردها با انجمن صورت گرفت؛ ان هم انجمنی که فعالیت سیاسی نداشت و مشی آن بر تعامل بود؟
من این سئوال را در یکی از بازجویی ها مطرح کردم که مشی انجمن تعامل بوده و اینطور مورد اتهام قرار گرفته. اگر قرار بود مواضع تند اتخاذ کنیم و بگوییم تعاملی سرتان نمی شود چه می کردید؟ ما حداقل بیانیه می دادیم، بیشتر با مسئولان نامه نگاری می کردیم و مشکلات را می گفتیم؛ گاهی اثر داشت و توجه می کردند و گاهی هم نه. تلاش ما کمک به زندانیان بود و کار تبلیغاتی سیاسی هم نمی کردیم. وقتی گفتم مشی ما تعامل بوده، بازجو در جواب گفت: "تعامل نه، اثر گذاری در قوه قضائیه برای به انحراف کشیدن مسیر پرونده ها". همین نشان می دهد که هیچ جوری نمی توان کار کرد، نه قانونی و نه غیر قانونی. مشکل نوع نگاه است وقتی همه چیز امنیتی شد و همراه با سوظن، هیچ کاری نمی توان کرد.

یعنی به این نتیجه رسیده اید که جمهوری اسلامی اهل تعامل نیست و هیچ فعالیتی، حتی در چارچوب قانون نمی توان انجام داد؟
من هنوز هم دلم نمی خواهد بگویم نمی شود و دچار انسداد کامل هستیم. دلم نمی خواهد ولی واقعیت این است که رفتارهایی که شد نشان می دهد ـ چه دلمان بخواهد چه نخواهد ـ امکان فعالیت قانونی با روش های مسالمت جویانه که روش خیلی از تشکل های دیگر هم بوده نیست و عملا نشان دادند که ظرفیت چنین فعالیت هایی در حاکمیت وجود ندارد.

آیا به همین دلیل این مدت سکوت کرده اید و مصاحبه یا مقاله ای از شما منتشر نشده است؟ در اصل فعالیت مطبوعاتی یا حقوق بشری نداشته اید؟
اگر منظورتان پس از انتخابات است، بخشی از آن را به عنوان خانواده ای که زندانی دارد، مسایل خاص خود را داشتیم و پس از آن 6 ماه خودم در زندان بودم. در عین حال دلایل مختلفی هم بخصوص در 6 ماه گذشته وجود داشت و یک بخش آن این بود که کارهای درمانی داشتم. بخش دیگر این بود که کار اصلی من در تمام این سالها تحقیق بوده و منبع گذران زندگی ام، کتاب هایی بوده که می نوشتم و این مدت هم مشغول تکمیل و نوشتن کتاب هایم بودم. دلیل دیگرش هم این بود که اصلا روزنامه ای نبود که بنویسم. روزنامه هایی که هستند اینقدر برایشان شرط و شروط گذاشته اند که سراغ برخی افراد چون ما نمی توانند بیایند. من هم نمی خواهم این روزنامه ها حیاتشان به خطر بیفتد؛ به هر حال عده ای از این روزنامه ها نان می خورند. مجموعه ای از این ملاحظات بوده. بگذریم از اینکه دادگاه مرا از فعالیت های رسانه ای و مدنی محروم کرده است.

هر گز تصور چنین روزهایی را می کردید؟ وقایع یک سال و نیم گذشته و انسدادی که می گویید و.....
صادقانه می گویم هرگز پیش بینی چنین روزها و چنین اتفاقاتی را نمی کردم. در انجمن تصورم این بود که تجربه جدیدی عرضه خواهیم کرد؛ با کمک دوستان می خواستیم نشان دهیم ظرفیت هایی است که مغفول واقع شده؛ برای تعامل و احترام به قانون و می شود با کسانی که حتی به ما دید بدی دارند نیز گفتگو کرد. فکر می کردیم این هم برای خود ما خوب است و هم برای دیگران و می توان اعتماد سازی کرد و انتقاد به رسمیت شناخته شود. وقتی شروع کردیم خیلی ها روی خوش نشان نمی دادند اما کم کم داشت اعتماد سازی هایی می شد و همه نگاهشان امنیتی نبود. اما در اتفاقاتی که یک سال و نیمه گذشته افتاد بیشترین آسیب را حقوق بشر دید. از نظر سیاسی ممکن است جریانات مختلف سیاسی سود و زیان کرده باشند، حتی نیروهای سیاسی که الان مغضوب حاکمیت هستند از طرفی زیان دیده اند و از طرفی سود هم برده اند شاید ده سال هم تلاش میکردند نمی توانستند واقعیت جناح مخالفشان را اینطور بیان کنند. در اصل برخی تحولات 20 سال جلو افتاد. از این لحاظ باید گفت جریانات سیاسی در این حوادث برد و باخت هایی داشتند ولی جریان حقوق بشر در یک سال و نیم اخیر باخت مطلق داشته است.متاسفانه در منازعات و تنش های اولین چیزی که آسیب می بیند حقوق بشر است. در قضیه 11 سپتامبر هم دیدیم در کشوری که مهد آزادی است تمام چیزهایی که جزو مقدسات آزادی و حقوق بشری بود به راحتی نقض می شد هر چند آنجا مطبوعات آزاد بودند و می نوشتند و کمک می کردند تا بیشتر آسیب وارد نشود. اما اینجا و در یک سال و نیم اخیر حقوق بشر باخت مطلق داشته؛ حتی خیلی از مقرراتی که تا قبل از این تا حدی رعایت می شد الان اصلا نمی شود. قبلا خیلی نقض حقوق بشر صورت می گرفت اما الان بسیار بیشتر شده.شما به عنوان مثال ببینید تلفن، از ابتدایی ترین حقوق زندانیان است؛ وقتی این حق را می گیرند و تبدیل به امتیاز می کنند واقعا فاجعه است. حق ارتباط با جهان خارج و خانواده، جزو حقوق زندانی است مثل غذا و آب و نمی توان تلفن، مرخصی و ملاقات را دریغ کرد. اما می بینیم که این حقوق اولیه و بدیهی را می گیرند و تبدیل به امتیاز می کنند. معلوم نیست کجا دانش آموخته حقوق شده و در چه کلاسی درس خوانده اند که ابتدایی ترین حقوق انسانی و قانونی را رعایت نمی کنند و تبدیل به امتیاز می کنند. با منطق های پوچ خلاف شرع، خلاف عقلانیت، خلاف اخلاق و خلاف قانون وضعیت را بدین جا رسانده اند. در شرع اسلام و احکام فقهی هم دستوراتی داریم که به طور مثال 800 الی 900 سال پیش در متون فقهی ما ذکر شده که یک کافر حربی، یعنی یک غیرمسلمانی که دست به اسلحه برده و جنگیده، حق ندارید اموالش را به مصادره برید و حقوقش را تضییع کنید و... و من تعجب می کنم به همین راحتی به اراده خودشان، حق را تبدیل به امتیاز می کنند. قبلا این موارد حداقل رعایت می شد. سال 79 – 80 البته برای ما این اتفاق افتاد که نزدیک به دو سال قطع تلفن بودیم و حتی شب عید هم نگذاشتند من و آقای گنجی تلفن هم بزنیم. اما آن موقع این نوع رفتارها محدود بود؛ در مورد چند نفر اتفاق می افتاد اما الان رویه شده و برای همه چنین می کنند.

با این اوصاف شما چشم انداز آتی را چگونه می بینید؟ به چه سمتی می رویم؟
دامنه نادیده گرفتن حقوق و قوانین چنان گسترده شده که جریان حقوق بشر دچار باخت مطلق شده؛ هر چه می گذرد نشانی از بهبود نمی بینم و اوضاع وخیم تر هم می شود. مگر اینکه اراده ای، تصمیمی در کشور بخواهد دست به تجدید نظر اساسی در روند ها و اتفاقات بزند. متاسفانه اتفاق بزرگی که افتاده این است که قبح قانون شکنی، بی احترامی به قانون، شکنجه و اعدام و خیلی چیزهای دیگر ریخته و با این شرایط نه تنها وضع بهتر نخواهد شد بلکه حقیقت این است که من واقعا به شدت نگران تکرار تجربه های تلخ دوران قبل از دوم خرداد1376 و خاطرات تلخی که برای جمهوری اسلامی رقم خورده هستم.

در این میان نقش فعالان حقوق بشر را چگونه می بینید؟ آیا توانسته اند بر جریانات یک سال و نیم اخیر تاثیری بگذارند و آیا می توانند و این توان را دارند که از وقوع چنین حوادثی جلوگیری کنند؟
اگر جریان حقوق بشر و نهادهای حقوق بشری می توانستند به عنوان یک جریان مستقل از جناح ها و گروههای سیاسی، شناخته شوند و عمل کنند، قطعا می توانستند تاثیر گذار باشند اما نتوانستند. واقعیت هم این است که در این زمینه اشتباه فقط از طرف فعالین حقوق بشر نبوده که نتوانسته اند مستقل باشند و ادبیاتشان به سمت سیاست کشیده شده؛ مسئولیت این مساله را نباید تنها متوجه فعالین حقوق بشر دانست زیرا حکومت، نقش زیادی داشته و با برخوردهای غیر منطقی و برخورد امنیتی، آنها را به سمت تقابل سوق داده و اجازه نداده به عنوان یک جریان مستقل حقوق بشر شناخته شوند؛ منظورم مستقل از نیروهای سیاسی است. کسانی هم که می خواستند اینکار را بکنند، به انحا مختلف مورد اذیت و آزار قرار داده است. در کل نمی توان نمره خوبی به توفیق جریانات حقوق بشری در یک سال و نیم اخیر داد اما من مسئولیت آن را فقط متوجه فعالان حقوق بشری نمیدانم و بیشتر متوجه حکومت میدانم.
فعالان حقوق بشر باید در حوزه های مدنی کار می کردند و اجازه نمی دادند حقوق بشر تبدیل به کالای سیاسی شود. متاسفانه ما بیشتر فعالیت را محدود کردیم به زندانیان سیاسی و فراترکه رفتیم در نهایت بحث توقیف مطبوعات بود. در صورتی که بحث آموزش و مسکن و بیکاری و خیلی چیزهای دیگر است که ارتباط مستقیم با زندگی مردم داشت و دارد و باید توجه می شد. در مورد زندانیان نباید به زندانیان سیاسی محدود باشد این از اشتباهاتی است که همیشه داشته ایم. در انجمن دفاع از حقوق زندانیان سعی کرده بودیم از این اشتباهات جلوگیری کنیم و هر کسی به صفت زندانی بودن، فارغ از اتهامی که دارد اگر به دفتر ما مراجعه می کرد، ما کاری به ایمان و ایدئولوژی و جرم او نداشتیم، به صرف اینکه زندانی است حقوقی داشت که باید از آن دفاع می کردیم لذا به طور مثال از 500 زندانی و خانواده زندانی که به ما مراجعه می کردند بیش از 450 نفرشان زندانی عادی و غیر سیاسی بودند. متاسفانه نوع رفتاری که با ما شد نشان داد که اجازه نمی دهند فعالان حقوق بشر تجربه کنند و با آزمون و خطا جلو بروند. در اصل این مدت دور بودن از حوزه های اجتماعی و مسائل مبتلابه مردم از سوی فعالان حقوق بشر و تنگ نظری های حکومت کار و... کار را به اینجا کشیده که نمره خوبی نمی توان به حصول موفقیت فعالان حقوق بشر داد.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#3
رضا سراج(حاج علوی)
سر انگشت بازجوها
در باصطلاح خبرگزاری فارس



ساواک شاهنشاهی شکنجه گر داشت. در آن دوران نیز شکنجه گران در نقش بازجو ظاهر می شدند و قضات دادگاه های نظامی نیز باید به حکمی که بموجب همین پرونده ای ها تشکیل شده و احکام آن نیز تعیین شده بود لباس قضائی می پوشاندند! اعتراف گیری از زندانیان نیز از شگردها و نوآوری های پرویز ثابتی معاون سیاسی ساواک شاهنشاهی بود که دوره آن را در اسرائیل دیده بود.
بخش امنیتی سپاه که اکنون رسما نام آن را سازمان امنیت سپاه گذاشته اند، پا جای پای ساواک گذاشته و همه این شیوه ها را مو به مو اجرا کرد. گرچه وزرات اطلاعات نیز خود از مقلدان این روش بود و هست.
یگانه تفاوتی که دم و دستگاه امنیتی – اعم از سپاهی و اطلاعاتی- جمهوری اسلامی با ساواک شاهنشاهی دارد، آنست که بازجوها و شکنجه گران جمهوری اسلامی، پس از چند سال در نقش تئوریسین و مداح اهل بیت و سخنرانان مذهبی نیز ظاهر می شوند و چون قربانیان بازجوئی ها، چهره این بازجویان و شکنجه گران را در دوران بازجوئی ندیده اند، آنها در این رنگ عوض کردن با مشکلی روبرو نیستند. در واقع یکی از انگیزه های مهمی که اجازه نمی دهد زندانی نقاب از چشم بردار و بازجو همیشه پشت زندانی سنگر می گیرد، همین است. در دوران شاه هرکس از زندان بیرون می آمد چهره شکنجه گران بازجوئی مانند "ازغندی"، "تهرانی"، "منوچهری" و... می شناخت، اما در جمهوری اسلامی این چهره را سعی می کنند پنهان کنند. به همین دلیل، هر نوع افشاگری درباره هویت و چهره این شکنجه گران گام بزرگی در راه افشای جنایتکاران است. نه آن که با افشای جنایتکاران، جنایت خاتمه می یابد و یا با کشتن فلان جنایتکار، جنایت در زندان ها تمام می شود، چنین نمی شود زیرا پایان جنایت در زندان ها، با تغییر سیستم حکومتی حاصل می شود. حکومتی که امام جمعه اش فرمان اعدام می دهد و یا فتوای قتل زنجیره ای صادر می کند، بازجویش اگر کشته هم بشود، یک کس دیگری را برای پرکردن جای خالی او پیدا می کنند. اما افشای این بازجویان حلقه محاصره عاملین جنایت را تنگ تر می کند و این ضروری است.
رضا سراج با نام مستعار علوی از جمله بازجویان اوین است. مدت ها مامور حراست دانشگاه بود و سپس برای بازجوئی مامور زندان شد و در تواب سازی تخصص پیدا کرد! سپس مامور سازمان حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران - سرپرست اداره اطلاعات قرارگاه ثارالله – شد و بدنبال آن ریاست سازمان بسیج دانشجویی را برعهده اش گذاشتند. مضحک تر و فاجعه بارتر آن که مانند حسین شریعتمداری و حسن شایانفر و صفارهرندی، او نیز در خبرگزاری فارس و صدا و سیما نیز مشغول انجام وظیفه شد و شد متخصصکشف براندازی نرم و جنگ روانی .
در بازجوئی ها از نام مستعار "حاج آقا علوی" استفاده کرد.
رضا سراج در حال حاضر با چند سایت وابسته به سپاه پاسداران همکاری دارد.

 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#4
مشت نمونه خروار.

تلاش ایران برای جلوگیری از «حراج» سه کشتی توقیف شده در سنگاپور





محمد داجمر، مديرعامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران، روز چهارشنبه با تاييد توقيف سه کشتی ايرانی در سنگاپور، گفته است که به دنبال اين هستيم تا نگذاريم این سه کشتی «حراج» شوند.

بیشتر بخوانید:

خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا، از مدير عامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران نقل و قول کرده که گفته است: توقيف اين سه کشتی به دليل «بدهی نبود» و بانک فرانسوی به دليل «تحريم ها» عليه جمهوری اسلامی اين اقدام را انجام داده است.

در همین زمینه، استوارت لوی، معاون وزير امور خزانه داری آمريکا در امور مقابله با تروريسم مالی، هفته گذشته گفته بود: چند ماه پيش بانک فرانسوی سرمايه گذاری و مشارکت اعتباری «اگريکول» سه کشتی ايرانی را به دليل اينکه ايران نتوانسته برای آنها بيمه بخرد و قرارداد وام ۲۳۵ ميليون دلاری را نقض کرده است، در سنگاپور توقيف شده اند.

اين در حالی است که مدير عامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران بدون اشاره به دليل «به حال» کردن وام سه کشتی سهند، سبلان و توچال، فقط به اين نکته بسنده کرده است که بانک فرانسوی به دليل تحريم اين اقدام را انجام داده است.

محمد داجمر می گوید: «ما وام داشتيم که اين ها به دليل تحريم آن وام «دين» را به «حال» کردند. به عبارتی کار خلاف انجام دادند. چرا که قراردادهای وام برای قبل از تحريم بوده که اين ها خلاف کردند و اين هم از کارهايی خلافی است که غربی ها می کنند.»

مديرعامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران زمان دقيق توقيف اين سه کشتی ايرانی در سنگاپور را اعلام نکرده است.

تخلیه سه کشتی

آقای داجمر هچنين گفته است که بارهای اين سه کشتی در سنگاپور تخليه شده و «اکنون محموله ای در کشتی ها نيست.»

وی در خصوص احتمال حراج اين سه کشتی در سنگاپور گفته است: «به دنبال اين هستيم که نگذاريم حراج شوند.»

مدير عامل شرکت کشتيرانی جمهوری اسلامی ايران درباره اختيار بانک فرانسوی برای توقيف اين سه کشتی گفته است: «آن ها يک ادعاهايی کرده اند که چون اين کشتی ها در رهن آن ها بوده اين گونه شده است. چون وقتی کشتی در رهن کسی باشد، مثل آن است که کشتی برای خود آن طرف است که می تواند به دادگاه برود و از دادگاه حکم بگيرد که می خواهد دين خود را حال کند و پول می خواهد. »

محمد داجمر همچنين از تلاش ايران برای تسويه حساب اين کشتی ها در گفت وگو با اين بانک فرانسوی خبر داده و گفته است: «داريم صحبت می کنيم تا پول آن***ها را خودمان بدهيم و مشکل را حل و تسويه کنيم.»

به دنبال تصویب چهارمین قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران در خردادماه سال جاری، آمریکا و اتحادیه اروپا نیز تحریم های یک جانبه ای را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کردند.

تشدید این محدودیت ها باعث شده است تا بسیاری از شرکت های بیمه به دلیل نگرانی از تحریم ها با ایران همکاری نکنند.

ایالات متحده آمریکا از سال ۲۰۰۸ شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران را تحریم کرده و همچنین بر اساس اعلام وزارت خزانه داری آمریکا تاکنون نزدیک به ۷۰ «شرکت صوری» مرتبط با کشتیرانی ایران، هدف تحریم های آمریکا قرار گرفته اند.

قرار گرفتن شرکت های خارجی در فهرست سیاه تحریم های آمریکا بدین معنا است که این شرکت ها دیگر اجازه فعالیت در آمریکا را نخواهند داشت و شرکت های آمریکایی نیز نمی توانند با این شرکت ها تماس برقرار کنند.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
#5
عضو تيم ملي جودو ايران پناهنده شد/ سرلك: سرمربي تيم ملي پول مي***گيرد!

عضو پيشين تيم ملي جودو كشورمان كه براي حضور در تيم ملي با مشكلاتي از سوي كادر فني مواجه شده بود، پس از همراهي يك تيم باشگاهي آلمان، از اين كشور تقاضاي پناهندگي و تاكيد كرد ديگر به ايران برنمي گردد و از اين پس براي تيم ملي آلمان به ميدان خواهد رفت....


عضو تيم ملي جودو ايران پناهنده شد/ سرلك: سرمربي تيم ملي پول مي گيرد!
وحید سرلک اسفندماه گذشته برای تمرین و حضور در تمرینات یک تیم آلمانی راهی این کشور شد و پس از گذشت سه ماه به تهران بازگشت و در تمرینات تیم ملی کشورمان شرکت کرد اما مجددا به آلمان بازگشت.در حالی که مسئولان تیم ملی و فدراسیون جودو اصرار بر حضور سرلک در ایران و شرکت در رقابتهای انتخابی داشتند، وی از بازگشت به ایران خودداری و بارها اعلام کرد می تواند تیم را در مسابقات مختلف همراهی کند ولی به دلیل انجام امور اقامت نمی تواند به ایران بیاید.

این درخواست سرلک با مخالفت مسئولان فدراسیون مواجه شد و در نهایت هم سرلک که از زمان رقابتهای جهانی 2009 رتردام پیشنهاد حضور در تیم ملی آلمان را داشت، به این پیشنهاد ژرمن ها پاسخ مثبت داد و با ارائه درخواست پناهندگی به آلمان ها مقدمات حضور خود در تیم ملی این کشور را نیز فراهم آورد.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#6
در پیامی تصویری به مراسم روز دانشجو در مالزی
سحابی به دانشجویان: پرچم رهایی ملت و میهن را زمین نگذارید


در پیامی تصویری به مراسم روز دانشجو در مالزی


1389/9/17

عزت الله سحابی در پیامی تصویری به مراسم روز دانشجو در مالزی از دانشجویان ایرانی سراسر دنیا خواست که «پرچم رهایی ملت و میهن را زمین نگذارند.»


عزت الله سحابی در پیامی تصویری به مراسم روز دانشجو در مالزی از دانشجویان ایرانی سراسر دنیا خواست که «پرچم رهایی میهن را زمین نگذارند، چرا که چشم ملت مظلوم و محروم در وطن به تلاش آنان دوخته شده است.»
سحابی با بیان این که در همه جنبش های فراگیر، نسل جوان و به ویژه دانشجویان موتور محرکه جنبش بوده اند، گفت: «در سالهای اخیر نیروی اصلی و پایدار جنبش و بیشترین جمعیت زندانی استبداد دینی، دانشجویان هستند. در مقطع تیر ماه 78 بغض و کینه اصحاب استبداد و خشونت و انحصار و تعصب بر سر دانشجویان کوی دانشگاه ترکید و در تیر ماه 88 ده سال بعد، باز همان بغض و کینه بر سر دانشجویان فرود آمد.»
تقی رحمانی نیز که تصویر و صدای ضبط شده اش پخش می شد، عنوان بحث کوتاهش را نقد جنبش دانشجویی و نه نقد دانشجو نهاده بود و در این باره گفت: «دانشجو در دانشگاه نباید در پی ژنرال شدن باشد بلکه او در این دوره سربازی است که باید بیاموزد چگونه زندگی شخصی و صنفی خود را با سیاست پیوند بزند و در آن تاثیر بگذارد.»
وی تاکید کرد: «اگر نتوانیم نهادهای صنفی و زیست شخصی را در ایران بنا کنیم و جامعه مدنی را قدرتمند کنیم به دموکراسی نخواهیم رسید.»
در بخش بعدی مراسم وحید پوراسماعیلی و صادق شجاعی درباره ستاره دار شدن و تجربیاتشان از برخوردهای امنیتی و ممنوعیت تحصیلشان سخن گفتند.
شجاعی در سخنانش برخوردهای حذفی با دانشجویان سیاسی و منتقد را زمینه ای دانست که «حکومت برای آینده ای هولناک تدارک می بیند. آینده ای که در آن تمام نیروهای متخصص تابع محض قدرت باشند.»
سخنران دیگر مراسم نیز خانم عابدینی از اعضای سابق شورای سیاست گذاری ادوار تحکیم بود که درباره نقش زنان در جنبش دانشجویی و پیشرفت جنبش سبز سخن گفت و تاکید کرد که شمار بسیاری از بازداشت شدگان و محکومان به حبس های طولانی زنان هستند و این زنان و مادران و همسران زندانیان هستند که صدای فرزندان و همسرانشان را به همه می رسانند.
شرکت کنندگان در مراسم گرامیداشت 16 آذر در کوالامپور مالزی که به همت گروه رسام – راه سبز ایرانیان مالزی - برگزار شد عکس های دانشجویان در بند را در دست داشتند.
در این مراسم کلیپ هایی از حمایت دانشجویان ایرانی از سراسر دنیا به نمایش گذاشته شد و مراسم با مشارکت حاضران در تکمیل پازل عکس های دانشجویان کشته شده و زندانی ایران و همخوانی سرودهای جنبش سبز پایان یافت.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
#7
Tuesday
Dec072010
Iran Analysis: Protests and Options --- What Now for the Greens and the Government?

Tuesday, December 7, 2010 at 8:50PM |
Josh Shahryar
in
EA Iran
,
Middle East and Iran

Let me be clear: today was a grand success for supporters of the Green Movement and a day of utter shame for those who kept blowing their horns of disagreement for months, blaring about the supposed demise of the opposition.
Another set of demonstrations, another round of slogans, another group arrested. The protests are over, and now it's the task of sifting through websites, tweets, Facebook posts, and blogs to figure out how many people were arrested, if anyone was injured or killed, what the government did to block the protesters....
But it’s not that simple.
This is the first time protesters came out to oppose the government since 12 June, the anniversary of the 2009 Presidential election. Six months later, and most analysts still cannot answer key questions: just what is the Green Movement doing in Iran? Is it alive and well? Or has it been destroyed as the Government claims?
What the activists are doing is far from unclear. Speeches by leaders, backroom meetings, opposition writings, Green graffiti on the walls, and banners displayed in strategic locations, as well as hunger strikes and prison unrest: they are busy racking up support.
And the other two questions?
The Government has been able to arrest many important political, student, and human rights activists as well as lawyers, professors, and politicians. The Green Movement is running out of cadres.
But the Government, with its inability to once and for all crush the movement, is also running out of options. This turning into a game of chess where each side is not strong enough to defeat the opponent, but is not weak enough to resign.
Let’s look at the Green Movement’s options.
It can continue its background activities until the climate is favorable and the discontent and strife is heightened enough for the activists to muster sizable marches on the streets of Iran’s cities. Or it can take its chances and try to bring out people out right now.
The first option risks giving the government enough time to infilitrate the movement, destroying it from the inside as it arrests members on the outside.
The second option is tricky. If a massive onslaught fails, the government will probably take desperate measures, arresting Mir Hossein Mousavi and Mehdi Karroubi, jailing anyone with a hint of green on their clothes, and trying to turn the Greens into another version of the "terrorist" MKO.
For a movement that has taken so many years to build, that option is too risky to consider just now.
The Government’s situation is no better.
While it is trying to fight through the sanctions and keep the wheels of its citizens' lives rolling, it has to take out enough cash to feed its ever-growing military-industrial complex to A) spread its tentacles abroad and B) deal with the Green Movement.
The Government has already arrested almost as many people as it can, killed others, and tried to fool the populace into believing that the Greens are seditious agents of the West. That has prevented a repeat of the mass mobilisation June 2009.
But the Green Movement’s popularity and their zeal has clearly dealt a severe blow to the government’s ability to control small, dispersed protests. Arrests of activists and banning of newspapers has not stopped the message from breaking into the well-guarded ears of Iran’s populace, as shown by frequent strikes, growing internal strife, and the number of Greens persist in following other Greens into demonstrations.
This leaves the government with two options. It can arrest all the leaders of opposition, including Mousavi and Karroubi, and hope the political elite and clerics do not rise up against them. Or it can detain and/or beat every Green it can find and risk the entire population blowing up.
Today’s protest showed both the limited capacity of the Greens to muster huge number of protesters because of Government repression, but at the same time it demonstrated how weak the government has become in dealing with its foes.
With options running out on both sides, the real question is: who is going to give in first and cross the point of no return on its nuclear option? Is the government going to step up the arrests, intimidations, and physical punishments? Will the Greens will take their chances at defeating the government with one massive push, rather than staying the course and risk losing its base?
My tentaive answer: neither side makes a move for the foreseeable future. No one wins in the chess match.


Share Article | 4 Comments and 29 Reactions
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#8
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۹
احمد منتظری در مصاحبه با روز:
از مرده آیت الله منتظری هم می ترسند








بیت آیت الله منتظری اعلام کرده است به دلیل عدم امنیت و همچنین نیافتن مکانی مناسب، از برگزاری مراسم سالگرد رحلت این مرجع تقلید شیعه صرف نظر کرده اند. احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری در همین زمینه به "روز" می گویدبا برگزاری مراسم اولین سالگرد رحلت آیت الله منتظری در مسجد اعظم قم که مراسم های مربوط به مراجع تقلید در آن برگزار می شود، موافقت نشد و با توجه به پلمپ بودن دفتر این روحانی، خانواده او هیچ مکان مناسبی برای برگزاری مراسم در اختیار نداشته اند. او همچنین نبودامنیت و احتمال بازداشت و ضرب و شتم مردم از طرف نیروهای لباس شخصی و امنیتی را دیگر علت عدم برگزاری مراسم سالگرد برای آیت الله منتظری عنوان میکند.
آنچه آقای منتظری اشاره دارد در اطلاعیه ای که از سوی بیت ایت الله منتظری منتشر شده نیز اعلام شده اما دلیل واقعی عدم برگزاری مراسم سالگرد برای یک مرجع شیعه در جمهوری اسلامی چیست؟
احمد منتظری به محبوبیت پدرش در افکار عمومی و شکست تلاش های 20 ساله حکومت برای محو یاد و نام او در میان مردم اشاره می کند و می گوید همین شکست باعث شده است برخی حتی از مزار آیت الله منتظری و مرده او نیز هراس داشته باشند.
سعیده منتظری، فرزند دیگر آیت الله منتظری نیز در مطلبی با عنوان "در فقدان پدر" دروبلاگ شخصی اش خطاب به پدر مرحومش نوشته است: "پدر جان! اکنون بیا و بنگر که پس از تو، نام و یاد تو را هم تاب نیاوردند؛ آن شبه حقیقت ها که با شعار «یا حسین» به جنگ آرمانهای حسینی که همانا «هیهات منا الذلة» است برخاسته اند بر دفتر تو که کانونی برای حفظ و نشر آثار توست و مأمنی برای ستمدیدگان، و بر هر کس و هر کجا که نشانی از حق جویی و حق گویی و حق پویی دارد هجوم آوردند بیشتر از گذشته، به این خیال واهی که نام و یاد و راه تو را از تاریخ محو نمایند. اما زهی خیال باطل! جایگاه منتظری قلوب انسانهای آزاده است و این جایگاه را با زدن و بستن و شکستن و بردن نمی توان به دست آورد. و نیز بدانند که مظلومیت منتظری باعث محبوبیت افزونتر او خواهد گردید، و نیز باعث رسوایی بیشتر بدخواهان".
آیت الله حسینعلی منتظری، سرشناس ترین روحانی منتقد حکومت و مرجع تقلید شیعه، آذر ماه سال گذشته در سن هشتاد و هفت سالگی در شهر قم درحالی درگذشت که رسما اعلام کرده بود دولت محمود احمدی نژاد مشروعیت ندارد.
او با انتشار بیانیه های مختلف نسبت به برخوردهای صورت گرفته با مردم اعتراض کرده و به حاکمان جمهوری اسلامی هشدار داده بود و از همین رو بود که از او به عنوان "پدر معنوی جنبش سبز" یاد می شود.
مصاحبه "روز" با احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری را در ذیل بخوانید:

آقای منتظری، خانواده شما با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرده اند به دلیل در اختیار نداشتن مکان مناسب، مراسم سالگرد برگزار نخواهید کرد. آیا به شما گفته اند مکانی برای مراسم در اختیارتان نمی گذارند؟
آیت الله منتظری از مراجع بزرگوار شیعه بوده و برای مراجع اعظم قم در مسجد اعظم این شهر مراسم برگزار میکنند. ما هم اقدام کردیم اما موافقت نکردند. سایر مساجد شهر هم وحشت داشتند که مسجد را برای مراسم در اختیار ما قرار دهند. از طرفی می خواستیم همچون مراسم چهلم درگذشت حاج آقا، مراسم سالگرد را در دفتر ایشان بگیریم که متاسفانه دفتر ایشان نیز از 6 ماه پیش پلمپ است و لذا واقعا هیچ مکان مناسبی برای برگزاری مراسم وجود ندارد.

نکته دیگری که در اطلاعیه اشاره شده فقدان امنیت برای شرکت کنندگان است، آیا شما اخباری مبنی بر برهم زدن مراسم دریافت کرده اید؟
اصل قضیه این است که ما برای برگزاری مراسم امنیت نداریم ولو اینکه امنیت توسط دیگران شکسته می شود ولی واقعا برای ما قابل قبول نیست که ما مردم را دعوت کنیم و بیایند و کتک بخورند و یا بازداشت شوند. ما تجربه چهلم حاج آقا را داریم که در دفتر ایشان برگزار کردیم؛ در سکوت و بدون اینکه شعاری سرداده شود برگزار شد اما ریختند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند و عده ای را بازداشت کردند و ما واقعا شرمنده شدیم که این بچه ها تا ماهها بعد از مراسم در بازداشت بودند. در حالیکه بسیاری از مردمی که امده بودند اصلا سیاسی نبودند فقط آمده بودند که در مراسم ترحیم مرجع تقلیدشان شرکت کنند. ما تجربه سال گذشته را داریم و روح آیت الله منتظری هم راضی نیست مردم بیایند و آزار ببینند.

با این حال گفته می شود که طرفداران آیت الله منتظری قصد برگزاری مراسم بر مزار ایشان را دارند آیا شما در جریان این مساله هستید؟
گزارشی بود که گویا مردم می خواهند تجمع کنند؛ ما تاجایی که توانستیم حتی در مصاحبه با یکی از رادیو ها خواهش کردیم مراقب باشند هیچ نوع تشنجی صورت نگیرد. گفتیم و باز تاکید میکنیم که تنها فاتحه خوانی و قران خوانی و تجمع آرام مطلوب است و و روح حاج آقا هم واقعا راضی نیست از اینکه مردم اذیت شوند.

آقای منتظری؛ نه مکان مناسبی برای مراسم در اختیار شما قرار میدهند و نه امینت مراسم را تامین می کنند. ممکن است بفرمایید این به چه معناست؟ آیا پیام خاصی در آن نهفته؟
بله در اصل به صورت غیر رسمی می گویند که هیچ مراسمی برای آیت الله منتظری نباید برگزار شود. در اصل رفتارشان به همین منتهی می شود. این گونه به مردم پیام میدهند که شرکت نکنند؛ البته نه اینکه ما به این پیام ترتیب اثر داده باشیم اینطور نیست ما صرفا به خاطر مردم و اینکه مورد آزار قرار نگیرند مراسم را برگزار نمیکنیم. حالا ممکن است آقایان از این قضیه احساس قدرت کنند اما واقعیت این است که با زور خیلی کارها می توان کرد اما هنر حکومت در این است که بر قلب ها حکومت کند نه اینکه با زور و بازداشت بخواهد از چیزی جلو گیری کند.

ممکن است صریح تر بگویید که چرا حکومت نمی خواهد مراسمی برای آیت الله منتظری برگزار شود و مردم شرکت کنند؟ آیت الله منتظری که فوت کرده اند چه خطری برای حکومت دارند؟
آقایان فکر میکردند تبلیغاتشان اینقدر موثر بوده که هیچ کس رغبتی به حضور در مراسم آیت الله منتظری ندارد اما وقتی مردم برای تشییع پیکر ایشان آمدند، آنها هم شوکه شدند. در اصل خودشان تبلیغاتشان را باور کرده بودند و تصور داشتند آیت الله منتظری محبوبیتی بین مردم ندارد، لذا وقتی آن همه مردم برای تشییع آمدند آنها هم آمادگی مقابله با جمعیت را پیدا نکردند و تازه به خود آمدند و باز اشتباه دیگری مرتکب شدند، مردم را زدند و بازداشت کردند و این گونه خواستند از مردم انتقام بگیرند.
اگر به گذشته برگردیم آیت الله منتظری را از قائم مقامی برکنار کردند و شروع کردند به کوبیدن بر طبل تبلیغات که او ساده لوح بوده و بسیاری بحث های دیگر را مطرح کردند. 20 سال مدام همین ها را تکرار کردند اما پارسال به چشم خود دیدند که این تبلیغات فایده ای نداشته و مردم نپذیرفته اند. در اصل تصور میکنند اگر این رویه را ادامه ندهند باید پاسخگو باشند که چرا آیت الله منتظری را از قائم مقامی برکنار کردند؛ تصورشان این است که اگر بر حجم تبلیغات و برخوردهایشان نیفزایند بین مردم سئوال پیش می آید و لذا همچنان ادامه میدهند. آیت الله منتظری به لطف رشد تکنولوژی به خیلی از سئوالات توانست پاسخ بدهد. خاطراتش را نوشت و مردم هم در جریان قرار گرفتند. مدام بحث مهدی هاشمی را مطرح میکنند، در حالیکه قضیه مهدی هاشمی سه سال قبل از برکناری حاج آقا بوده و سه سال بعد از آن قضیه، بازهم آیت الله منتظری، قائم مقام بوده و هیچ ربطی به این مساله نداشته. بسیاری مسائل دیگر را مطرح میکنند که باز همه این مسائل پاسخ دارد و آیت الله منتظری هم پاسخ داده است لذا به فحاشی روی آورده اند و راه دیگری ندارند. شما ببینید رهبری در پیام تسلیت اش از آیت الله منتظری به عنوان "فقیه متبحر" یاد میکند اما کیهان هر روز به این فقیه متبحر فحش میدهد. در اصل برخی دوستان رهبری هم گوش به فرمان او نیستند ؛وقتی رهبر پیام داد باید جور دیگری برخورد میکردند نه اینکه با آن شدت با مردم تشییع کننده برخورد کردند در اصل برخوردهایی که با مردم کردند متناسب با پیام رهبری نبود و همین زنگ خطری است برای رهبری که باید بررسی کنند و ببینند چرا کسانی زیر نظر ایشان هستند اما کاری میکنند که خلاف پیام ایشان است. آیا با یک فقیه متبحر به گفته ایشان، اینطور برخورد می کنند؟

آقای منتظری، آقای عمادالدین باقی به دلیل مصاحبه با پدر شما به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده؛نظر شما درباره این حکم چیست آن هم با توجه به اینکه پدر شما ممنوع المصاحبه و ممنوع التصویر نبوده است؟
من متاسف ام از این حکمی که برای آقای باقی داده اند. در اصل دیدند که 20 سال زحماتشان برای محو کردن آیت الله منتظری بر باد رفته و هیچ ثمری برایشان نداشته است و آیت الله منتظری در قلب مردم جا دارد. همین شکست باعث شده است برخی حتی از مزار آیت الله منتظری و مرده او نیز هراس داشته باشند. 20 سال تبلیغات کردند و از هر تریبونی استفاده کردند و علیه آیت الله منتظری حرف زدند در حالیکه ایشان را کاملا بایکوت کرده بودند و ایشان قدرت دفاع از خود نداشت اما نتیجه عکس گرفتند. باید از همین درس عبرت بگیرند و فکر کنند چرا تمام تلاش هایشان بی اثر بوده است. آیت الله منتظری تا آخر عمر امیدوار بود که این آقایان به سوی مردم برگردند و اصلاح شوند. می گفت "کسی نمیخواهد اینها را نابود کند رویه درست نیست و باید اصلاح شود". امروز هم در حالی برای آقای باقی حکم زندان داده اند که در دین اسلام بر آزادی بیان و آزادی عقیده تاکید شده، در قانون اساسی هم بر آزادی بیان تصریح شده و ما واقعا امیدواریم کمی به خود بیایند و دست از این روش ها بردارند.

اکنون چند ماهی است دفتر آیت الله منتظری پلمپ شده؛ آیا شما برای فک پلمپ این دفتر اقدام کرده اید؟
ما هیچ اقدامی نکرده ایم. چون هیچ امیدی نداشتیم. اگر حتی یک درصد امید داشتیم قطعا اقدام می کردیم اما ما باید به دادگاه ویژه روحانیت شکایت ببریم که خود این دادگاه دفتر را پلمپ کرده، شکستن وسایل دفتر در حضور برخی مسئولان اش صورت گرفته و در حضور نیروی انتظامی و ماموران امنیتی بوده، حدود 12 ساعت شعار دادند و تخریب کردند و برخی مسئولین شهر هم در بین آنها بودند و نظاره می کردند. در نهایت هم دادگاه ویژه روحانیت دفتر را پلمپ کرد؛ چگونه از انها دادخواهی کنیم؟

سپاسگزارم از وقتی که دادید اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
من امیدوارم تجدید نظر اساسی در روش آقایان حاصل شود. الان میان مردم هم بروید کسی برانداز نیست. با هر کسی که صحبت میکنیم حتی کسانی که شدید ترین انتقادات را دارند خواستار اصلاح هستند و مسئولان باید همین را قدر بدانند و از این فرصت استفاده کنند. ممکن است به جایی برسد مثل 32 سال قبل که دیگر هیچ راه بازگشتی نباشد. بهتر است در اولین فرصت زندانیان سیاسی را آزاد کنند و کسانی را که فجایع یک سال و نیم گذشته و جنایات کهریزک و سایر جنایات را رقم زدند را مجازات کنند.
 

magic

Ball Boy
Jul 9, 2006
449
0
#9
Iran nuclear talks: legacy of mistrust hampers progress
By James Reynolds BBC Iran correspondent
Ottoman-era mosque, Istanbul (6 December 2010) Just what will be discussed in Istanbul in January remains unclear
Continue reading the main story
Iran nuclear crisis

* Will fuelling Bushehr lead to a bomb?
* Squeezing Iran: Oil and sanctions
* Q&A: Iran nuclear issue
* UN sanctions against Iran

"The level of trust is about as low as you can get anywhere outside North Korea," confessed one EU official at the end of the talks in Geneva.

In other words: two days of conversation in Geneva appear to have made little impact upon several decades of mistrust. This lack of trust, in effect, is the problem that underpins the entire nuclear talks.

Most diplomatic talks begin with a handshake. But these talks started on Monday morning with a nod. Baroness Ashton made sure not to offer her hand to Iran's chief negotiator Saeed Jalili when the two met outside the negotiating room. For religious and political reasons, Dr Jalili would not have been able to shake her hand.

The two negotiators then stood a respectful distance apart for the official opening photocall. Rapport and understanding may be hard to build from such a cultural distance.
Diplomatic choreography

Diplomats who attended the talks describe them as "substantive". This may be a code word for heavy going.

From what we understand, the talks followed a strict choreography. On the first day, Baroness Ashton and Saeed Jalili exchanged statements.
Continue reading the main story
“Start Quote

There was no breakthrough - no great leap forward”

End Quote Official from the P5+1

Then, diplomats from the six countries who represent the P5+1 (US, Russia,China, France and Britain - plus Germany) each spoke in turn. There was a break for lunch (the menu included duck with olives, followed by tiramisu).

In the next sessions, Iran's chief negotiator responded to the points made by the P5+1. (Officials say that he was the only member of the Iranian delegation to speak.)

One point has become clear: these were talks, not negotiations. They were talks in so far as the two sides got together in a single room and spoke to each other.

But, from what we can tell, the two sides did not negotiate. There was no bargaining nor any kind of give-and-take, or deal-making.

Instead, the two sides presented their own existing positions and grievances. No new offers were made.

"There was no breakthrough - no great leap forward," one official from the P5+1 said after the talks.

Instead, the two sides agreed to meet again in Istanbul in late January. The trouble is - the exact subject of their next round of talks appears to be in some dispute.
Common ground?
Iran's chief negotiator Saeed Jalili, between Iranian and US flags, Geneva (7 December 2010) Chief negotiator Saeed Jalili has said Iran will not discuss uranium enrichment

In a short statement, Baroness Ashton announced that the permanent members of the UN Security Council plus Germany will go to Istanbul in order to discuss "practical ideas and ways of cooperating towards resolution of our core concerns about the nuclear issue."

In other words: the P5+1 plans to talk about Iran's nuclear programme - in practical detail.

That means a focus on one subject: uranium enrichment. This subject matters to negotiators because the enrichment of uranium is a first step towards building a nuclear weapon.

Diplomats want to persuade Iran to do two things: stop enriching uranium; and get rid of most its existing stockpile of more than three tonnes of low-enriched uranium.

Two offers address these goals. In 2008, the EU proposed a deal known as freeze-for-freeze. Under the terms of this deal, Iran would freeze its uranium enrichment, and in return the UN would freeze its sanctions on Iran.

Another proposal raised in 2009 is a uranium-for-fuel swap: Iran would agree to export much of its existing stockpile of low enriched uranium.

In exchange, Russia and France would provide fuel for the Tehran Research Reactor. Officials from the P5+1 now suggest that they will have to reflect on these offers in the run-up to the talks in Istanbul.

But there are signs that Iran may not want to get into such detail. Iran's chief negotiator Saeed Jalili told a news conference in Geneva that his country has only agreed to the much broader concept of what he called "talks for co-operation to find common ground."

"I believe that anything besides this would be considered as disrespect for the meeting [in Istanbul]," Dr Jalili said through an interpreter.

So negotiators from both sides will head to Turkey next month. But there is a chance that each side may talk past the other.
 

magic

Ball Boy
Jul 9, 2006
449
0
#10
IRAN: Experts suggest sanctions are tied to staggering pollution levels
December 7, 2010 | 5:49 am

Iran-pollution Are Iran's attempts to deal with international sanctions a cause of the extremely high air-pollution levels afflicting the capital city of Tehran?

A report Monday on the Persian-language news website Khabaronline says record pollution choking Tehran for the last month may be the result of low-quality gasoline Iran has been producing to counter the effects of international sanctions.

Iran, one of the world's biggest oil producers, nevertheless had to import much of its refined fuel to satiate the demands of its population.

But international sanctions over Iran's' nuclear program are spurring many companies to stop doing business with the Islamic Republic.

Not to worry, said Iranian authorities. Iran can make its own high-quality gasoline.

But as residents of Tehran are choked by continued stifling smog, consumers are becoming more doubtful.

The owner of a chain of private gas stations in Tehran told Babylon & Beyond that his customers were complaining that the domestically produced gasoline was harming their car engines.

Khabaronline, which is politically close to parliament speaker Ali Larijani, cited experts as saying the exhaust from the homemade gasoline also may be the cause of the headaches, respiratory illnesses, insomnia and exhaustion that Tehran residents are experiencing.

According to the report, gas stations are selling three types of fuel: gasoline produced at petrochemical plants; with the additive MTBE; and normal fuel produced at refineries.

According to experts, the aromatic level of the petrochemical fuel is 14, more than twice the permitted level of six.

One retired chemist told Babylon & Beyond that Iran used a process called pyrolysis to extract fuel from spent petrochemical waste, a method he described as "very unhealthy and expensive."

The Khabaronline report cited experts as saying even the fuel with MTBE is considered carcinogenic in Europe.

The oil ministry denied that Iranian-produced fuel was the cause of the pollution. But Khabaronline couldn't hide its skepticism. “Despite the definitive rejection of the claim by the oil ministry, there was no reasonable scientific response to the allegations," said the report.

It added that the lack of up-to-date equipment for the production of gasoline also could be contributing to poor fuel quality.

Meanwhile, the pollution issue may be turning into another headache for the government of President Mahmoud Ahmadinejad.

"Air pollution is a natural phenomenon and will always exist in today's industrial world," said a column Monday in the moderate daily Mardomsalari. "What is unnatural is the unpreparedness to handle the management of this crisis."
 
Oct 18, 2002
11,593
3
#12


صدور حکم پنج سال حبس تعزیری برای حمیدرضا خادم

تاریخ ارسال خبر :چهارشنبه , ۱۷ آذر , ۱۳۸۹ @ ۳:۰۴ ب.ظ

دادگاه حمیدرضا خادم، فعال سیاسی و حقوق بشری، روز دوم آذر برگزار شد و در نهایت قاضی صلواتی حکم پنج سال حبس تعزیری را برای او صادر کرد.

به گزارش رهانا، سامانه خبری خانه حقوق بشر ایران، در حکمی که روز گذشته به این فعال دانشجویی ابلاغ شده بود، دوره محکومیت وی سه سال و چهار ماه حبس تعزیری عنوان شده بود که امروز و در پی مراجعه حمیدرضا خادم به دادگاه انقلاب، به او اعلام شد که وی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده و دلیل این تغییر «ایراد تایپی» عنوان شد.

حمیدرضا خادم به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرائم علیه امنیت کشور» به چهار سال حبس و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس محکوم شده و به مواردی نظیر «عضویت در سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران»، «تشکیل گروه دانشجویی به نام همبستگی با دانشجویان زندانی»، «مصاحبه با رسانه های بیگانه» و نیز «حضور و حمایت از جنبش سبز» به عنوان مصادیق جرم اشاره شده است.

لازم به ذکر است که دو وکیل این فعال سیاسی، محمد اولیایی فرد و نسرین ستوده در زندان به سر می برند و دادگاه در روز دوم آذرماه با حضور ژینوس شریف رازی دیگر وکیل مدافع حمیدرضا خادم تشکیل جلسه داده بود.

پایان پیام


 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#14
نابودسازی کامل ايران ادامه دارد : راهسازی در تالاب بین المللی پریشان از سرگرفته شد
شیراز - خبرگزاری مهر: در حالیکه همگان تصور می کردند راهسازی در دریاچه پریشان برای همیشه متوقف شده طی چند روز اخیر بار دیگر عملیات راهسازی در این تالاب بین المللی از سرگرفته شده است.
به گزارش خبرنگار مهر از شیراز، دوستداران محیط زیست طی این مدت خبر آغاز عملیات راهسازی در تالاب پریشان را داده اند البته این راهسازی در مسیر جدیدی همجوار پریشان صورت گرفته اما با این حال بازهم این تالاب از گزند تخریب در امان نخواهد بود.

با این شرایط در حالی رقم خورده که چندی پیش نیز قرار بود راهسازی در دریاچه پریشان صورت گیرد اما با مخالفت گروههای مختلف عملیات ایجاد جاده متوقف شد.
در نظام سرکوبگر و بی کفایت جنگلها نابود ميشوند، دریاچه ها و تالاب ها خشک ميشوند، ماهيان خلیج فارس بخاطر آلودگی آبها ميمرند و شهرها با هوای آلوده قاتل مردم شده اند.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#15
تلاش برای آزادی همه زندانیان سیاسی را گسترش دهیم

اتحاد جمهوریخواهان ایران: مبارزه برای آزادی سالمندترین زندانی سیاسی ایران، دکتر ابراهیم یزدی، نمادی از مبارزه مشترک آزادیخواهان ایران برای آزادی تمام زندانیان سیاسی ایران است. با شرکت فعال در این مبارزه صدای اعتراض به استبداد حاکم بر کشور را رساتر سازیم. هر یک از ما می توانیم بر اعمال فشار بر حکومت موثر باشیم.






اتحاد جمهوری خواهان ایران:
با مبارزه مشترک برای آزادی دکتر ابراهیم یزدی
تلاش برای آزادی همه زندانیان سیاسی را گسترش دهیم

بازداشت دکتر ابراهیم یزدی رهبر نهضت آزادی ایران و چهرۀ سرشناس مخالف حکومت، با موجی از اعتراض و حرکتی گسترده برای آزادی ایشان همراه شده است. انتشار نامۀ سرگشاده به امضای طیف وسیعی از شخصیت های سیاسی و مدنی و فعالان آزادیخواه ایران نشانۀ بارز اين امر است.

در تمام سال های حاکمیت جمهوری اسلامی ایران "مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی" يکی از محورهای فعالیت های آزادیخواهان ایران بوده است. امروز نیز "آزادی همۀ زندانیان سیاسی" عاجل ترین خواسته های وسیع ترین مخالفان حکومت است. نظر به سابقۀ طولانی و موقعیت خاص دکتر ابراهیم یزدی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانۀ نیم قرن اخیر، بازداشت او، در میان تمام اقدامات سرکوب گرانه و بازداشت های خودسرانۀ حکومت حائز اهیمت خاص است.

اتحاد جمهوریخواهان ایران با توجه به این شرایط، ویژه اعلام می کند که سازماندهی یک پیکار گسترده برای آزادی دکتر ابراهیم یزدی حرکتی موثر در جلب توجه و گسترش حمایت ملی و بین المللی برای آزادی همۀ زندانیان سیاسی ایران است.

از مقطع انتخابات کودتاگرانه دهمین دوره ریاست جمهوری و به راه افتادن موج تازه ای از بازداشت گسترده فعالان سیاسی و سرکوب خشن جنبش مسالمت خواه سبز موضوع مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی از اهمیت و ابعادی تازه برخوردار شده است. دامنۀ نیروهایی که آمادۀ همکاری و همگامی در این مسیر اند از همه عرصه های دیگر گسترده تر است. این مبارزه زمینه ساز اتحاد و انسجام بیشتر در جنبش دموکراسی خواه مردم ایران است. همکاری و همگامی آزادیخواهان سکولار و غیرسکولار ایران در این عرصه از پی یورش های سرکوب گرانۀ بعد از انتخابات جعلی دور دهم آغاز شد و این پاسخی در خور به نیازهای مبارزه در راه دموکراسی برای ایران است.

مبارزه برای آزادی سالمندترین زندانی سیاسی ایران، دکتر ابراهیم یزدی، نمادی از مبارزه مشترک آزادیخواهان ایران برای آزادی تمام زندانیان سیاسی ایران است. با شرکت فعال در این مبارزه صدای اعتراض به استبداد حاکم بر کشور را رساتر سازیم. هر یک از ما می توانیم بر اعمال فشار بر حکومت موثر باشیم.

فعالین اتحاد جمهوری خواهان ایران خواهان تلاش مشترک از جمله در عرصه های ذیل اند:
• دیدار با بستگان زندانیان سیاسی برای ابراز همبستگی و کمک
• کوشش برای جلب طیف هرچه گسترده تر آزادیخواهان به مشارکت و همکاری
• انعکاس تلاش ها برای آزادی دکتر یزدی و دیگر زندانیان سیاسی ایران در رسانه های کشورهای مختلف به ویژه کشورهای همسایه؛
• مراجعه به سران دولت ها و شخصیت های بین المللی و منطقه ای و درخواست از آنان برای اعتراض به مسوولان حکومت در ایران و درخواست آزادی دکتر یزدی و دیگر زندانیان سیاسی ایران،
• بسیج سازمان ها و نهادهای مدافع حقوق بشر در کشورهای مخلتف برای اعمال فشار بر حکومت برای آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی.
• بهره گیری از فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی برای بردن شعار آزادی دکتر یزدی و همه زندانیان سیاسی ایران، جمع آوری اخبار مربوط به زندانیان سیاسی و انعکاس وسیع آن در رسانه ها و شکبه های اجتماعی

هیات سیاسی اجرائی
اتحاد جمهوریخواهان ایران
۱۷ آذر ۱۳۸۹ – ۸ دسامبر ۲۰۱۰
 
Last edited:

masoudA

Legionnaire
Oct 16, 2008
6,199
22
#16
A report Monday on the Persian-language news website Khabaronline says record pollution choking Tehran for the last month may be the result of low-quality gasoline Iran has been producing to counter the effects of international sanctions.
Akhoond bazi at it's best....!!
So we can deduce the sanctions are working.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
#17
Iran Interview: Parvin Fahimi "Who Killed These Youngsters in Their Own Country?"

Thursday, December 9, 2010 at 9:39AM |
Scott Lucas
in
EA Iran
,
Middle East and Iran

Parvin Fahimi is the mother of Sohrab Arabi, a 19-year-old youth who was martyred on 20 June 2009 in last year's post-election protests. Earlier this week, she was briefly detained, along with other mourners, when they visited the graves of victims of post-election violence.

She offered these comments in an interview with our colleague Masih Alinejad (translation by Potkin Azarmehr):
I recommend that Mr. Ban Ki Moon, the Secretary General of United Nations, meet the families of our martyrs, in order to hear the truth from the families themselves. The United Nations should make plans to meet the families of those whose children and loved ones were martyred or injured in the protests so that during these meetings they can be told some of the truth of what took place.
The reality is that last year's martyrs were not just Sohrab and Neda [Agha Soltan, also killed on 20 June]. Section 257 of Behesht Zahra cemetery is filled with martyrs from the protests, many of whom are unknown, and their families are still waiting to see if anyone will identify those who murdered their children.
Throughout this last year, we tried to identify the killers of our children and asked for them to be put on trial through legal procedures, but one day we are told it was the [banned "terrorist" group] MKO who killed our loved ones, another day we are told it was British agents who fired at them, all well and good, even if it was them who killed our children, why are we still not told who they were? Why are they not publicly tried? Do they think they can get away with telling lies to the people? Do they think they can get away with telling lies to the whole world? Are they prepared to tell the world that apart from Neda and Sohrab, there are many more who lost their loved ones last year in the protests against the elections, whose names are not even mentioned anywhere in this country's media?
I have stated many times that I do not want retribution, and I just want the killer of my child to be identified and publicly tried, but I have had no answers. The whole world knows my son was in the streets unarmed, he had gone to protest, he had done nothing illegal. The law permits the people of Iran to protest, and all should be made accountable before the law, even those who are responsible to maintain people's security should be made accountable. It can not be the law of jungle ruling here.
I never say I want only what is right for my own son, because every time I go to the Behesht Zahra cemetery, I see other Sohrabs who were murdered, I see other Amir Yussefzadehs, Moharam Cheginis, Ali Reza Eftekharis, Ashkan Sohrabis, Saeed Abbassis, Kianoosh Asas, Abbas Disnaads, Ramin Ramezanis and many more who are buried in other sections and can not all be named here. I wish they would answer, "Who killed these youngsters in their own country?"
Sadly our judiciary is weak and acts abysmally and on top of that not only does not identify the murderers of our children, even the families themselves feel insecure. I see families here who can not even feel safe at the graves of their children. Who is answerable to them?
Plainclothes agents have caused problems for myself. During the anniversary ceremony of Martyr Ali Hassanpour, there were many plain clothes agents standing, two of them came and asked me and Ashkan Sohrabi's mother for ID cards, but I did not give them my ID card and said, "I am Sohrab's mother and she is Ashkan's." I knew if I gave them my card I will no longer be the owner of that ID card. Such things have happened a lot to us. Did they not come to our own house and take away Sohrab's pictures?
We want nothing other than our basic rights as citizens. The UN can study the situation of those families who have lost their rights as citizens for simply taking part in a street protest.


Share Article | 0 Comments and 10 Reactions
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
#18
Thursday
Dec092010
Iran Document: For the Dead, For Political Prisoners --- "We Are All Leyla Tavassoli"

Thursday, December 9, 2010 at 7:46AM |
Scott Lucas
in
EA Iran
,
Middle East and Iran

Leyla Tavassoli is a young female engineer and the daughter of Mohammad Tavassoli, head of the political office of the Freedom Movement of Iran. Last December, during the demonstrations on the religious day of Ashura, she reportedly witnessed a police car run over and kill a protestor (possibly the event in the video below). She was detained afterwards and is still in prison.

Zahra Rahnavard, activist, academic, and wife of Mir Hossein Mousavi, has written this open letter:
We are all Leyla Tavassoli and we all bear witness to the fact that innocent citizens and mourners of Imam Hossein were martyred on Ashura. Why don't you take a look back at our history? Where do you stand on cruelty and oppression?
We are all Leyla Tavasosli and we bear witness to the fact that you the unworthy oppressors crushed and martyred our innocent citizens and innocent youth, the mourners of Imam Hossein, under the wheels of your cars on Ashura. Martyrs Amirarjmand Tajmir, Abbas Farajizadeh, Shahrokh Rahmani, and Shabnam Sohrabi...and most probably many other innocent citizens whose names have not been published have been crushed by the cars of security officers all under the pretext of national security.
We are all Leyla Tavassoli and we bear witness to the fact that you perpetrators crushed the bones, ribs and heart of young Negin's mother, Mrs. Shabnam Sohrabi, under the wheels of your car.
We are all Leyla Tavassoli and we bear witness to the fact that on Ashura, a day of mourning for Imam Hossein, you aimed directly for the heart of Seyed Ali Mousavi [the nephew of Mir Hossein Mousavi], murdering and martyring him at around noon on Ashura while he was chanting Ya Hossein [Hossein is Great]. We bear witness to the beaten and bloody bodies of innocent citizens such as Ali and Karim Mostafa Beygi and Rasekhnia who were also present on that day.
We are all Leyla Tavassoli and we bear witness to the fact that you unjust perpetrators threw innocent protesting citizens off bridges, murdering and martyring them on bloody Ashura last year.
However in the very near future, the ashes that remain under the fire will once bear witness to your crimes. Today more than ever everyone is aware. Your actions are no longer hidden to others. They will bear witness to your cruelty and destruction. For who amongst us is not aware that you have filled the prisons with our innocent and righteous intellectuals, scholars, students and educators, while allowing murderers, oppressors and those who support dictatorship to roam free?
To those whose hands are stained with the blood of children of our nation,
To those who have orphaned children through violence,
To those who have wounded the hearts of so many mothers,
To those who are responsible for so many women becoming widowers and the destruction of so many families,
To those who have put newlyweds behind bars,
To those who have for ever separated the beating hearts of lovers with bullets and arms,
To those who have tortured young women and insulted, hurt and beaten our elders,
To those who have sent so many innocent, freedom seeking citizens to prison or punished them through exile,
and
To all those who demonstrate their superiority complex towards women through persecution, coercion and interference in their private lives, accosting women with rude and offensive language and accusing them of vulgarities.
To all those we say,
We are all Leyla Tavassoli and we all bear witness to the fact that you the oppressors have incarcerated the innocent witnesses of your crimes while allowing the murderers to roam free; but know this too, it is not just us the Leyla Tavassolis that have stood witness to your crimes, but history that will once again prove that the likes of you have never prevailed and it is a divine promise that this injustice will not last and is on its way out.
May those who oppress repent and see the light.
Zahra Rahnavard
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,476
2,231
#20
Thursday
Dec092010
The Latest from Iran (9 December): A Return to "Normal"

Thursday, December 9, 2010 at 7:24AM |
Scott Lucas
in
EA Iran
,
Middle East and Iran

1710 GMT: We are going to take an early break this evening to join Ms EA at the theatre. As usual, I'm leaving the updates in the capable hands of our readers for late-breaking news and analysis.
1620 GMT: No Contradiction Here. The headline in Etelaat newspaper, 7 December: "Low Fuel Quality Main Reason for Smog". Headline in Etelaat, 8 December: "High Quality Fuel a Huge Domestic Success".
1605 GMT: Rafsanjani Watch (Censorship Edition). An EA source alerts us....
On Sunday night, pages and copies of the newspaper Iran were confiscated because of an article by executive director Kaveh Eshtehardi defending Mehdi Hashemi, the son of former President Hashemi Rafsanjani. The seizures were ordered by Tehran Public Prosecutor Abbas Jafari Doulatabadi. Doulatabadi also warned other newspaper not to print any material identifying Hashemi by name.
. Groups within the regime are seeking the trial of Hashemi on charges of fraud and electoral manipulation, and an arrest warrant has been issued for him. He has been in London since summer 2009.
1545 GMT: Un-Free Press. Iran has tied China for the Gold Medal in Imprisoning Journalists.
According to the Committee to Protect Journalists, Iran and China are each holding 34 journalists, almost half of the 145 reporters behind bars.
1530 GMT: Political Prisoner Alert. Ali Shakouri Rad, a leading member of the reformist Islamic Iran Participation Front, has been arrested again after a public debate in Khorramabad with a former managing director of the Islamic Republic News Agency.
Reports claim Shakouri-Rad was detained after he claimed that Sadegh Larijani, the head of Iran's judiciary, had congratulated Mir Hossein Mousavi on victory on Election Day in June 2009. (The claim complements statements by others that Speaker of Parliament Ali Larijani had congratulated Mousavi as well.)
Shakouri Rad has been charged with "spreading lies and propaganda". He was arrested earlier this autumn but was released, reportedly after the intervention of Ayatollah Shobeiri Zanjani with the Supreme Leader.
1400 GMT: More This Could Get Quite Nasty (see 1155 GMT). President Ahmadinejad has reportedly postponed a meeting which was seeking unity amongst principlists. Attendees would have included Secretary of the Expediency Council Mohsen Rezaei and Tehran Mayor Mohammad-Baqer Qalibaf.
Aftab reports that the Ahmadinejad camp is disputing the number of nominees it gets to put forward in the next Parliamentary elections: it wants 50% of the principlist slate, as opposed to the 30% being offered.
1220 GMT: Contest in the Mosques. A nice juxtaposition of news today....
MP Emad Afrough has said mosques should not be in hands of a special faction, as they are losing their influence with people.
Meanwhile, the head of Tehran police, Ahmad Reza Radan, has declared in a mosque that "absolute obedience to the Supreme Leader is necessary to get closer to Imam Hossein", the Shi'a Imam remembered by Ashura at the end of December.
1155 GMT: This Could Get Quite Nasty. We have already noted Ali Larijani's statement yesterday, "Lawbreaking by Government is the main concern of the Majlis."
Looks like Larijani has stepped up the rhetoric again. He has taken aim at the Government with the declaration, "Corruption will not be stopped by some lawsuits. I have lost hope in winning the battle." He insisted, however, that high-ranking officials must be hold liable.
1150 GMT: Political Prisoner Watch. Kalemeh reports that 15 students of Amir Kabir University were arrested on Tuesday. Ten were subsequently released, but five are still in Evin Prison.
1130 GMT: WikiLeaks, Spies, and MediaFail. Indeed, it is a banner day in the Iranian media for the distortion of stories from the "West".
Khabar Online notices coverage, based on the released US cables, of "Iran Watchers" placed in embassies and consulates in Iran's neighbouring countries. It puts out the alert: "Beware of US spies in Dubai, Bagdad, Baku, Istanbul, London, Paris, Tel Aviv."
And the last paragraph of the report has an ominous message. It notes that John Limbert, who was a hostage in the US Embassy seizure in 1979-80, returned to Government in 2009. This, the website says, is a reminder that the US had spies in its Embassy 30 years ago and has them placed nearby today.
So not only can anyone be held on charges of espionage but it is really unwise to release them....
1125 GMT: 16 Azar MediaFail. This is strange enough to almost merit its own entry....
Iranian media have decided to notice the student protests on Tuesday, but to do so with a lot of twists and distortions.
Resalat declares that "Twitter and Facebook failed to conduct a fitna (sedition) movement on 16 Azar".
The newspaper's source? A few sentences from an interview on Monday with Ezra Klein of The Washington Post about "civic responsibility and [the] ability to make change". Klein does not say about 16 Azar, but he has this general comment about social media and protest:
Obviously Twitter wasn't enough for the Green Revolution in Iran, but I'm always very careful not to underestimate the power of technological change. If twittering was able to give the Green Movement an added 10-15% level of strength -- that isn't nothing. I also imagine we'll see a lot of subtler pushes towards freedom.
Government supporters may want to go back and read that paragraph more carefully.
1115 GMT: 16 Azar Update. Yet another example of innovative protest on Tuesday....
Students at Tehran University presented Dean Farhad Rahbar with presents. The mementoes were of the June 2009 attacks on university dormitories with the message, "What have you done?" http://bit.ly/fTKDwC
1110 GMT: Political Prisoner Watch. An "informed source" has told the International Campaign for Human Rights in Iran that influential blogger and Iranian-Canadian national Hossein Derakhshan has been temporarily released from prison on a bail of $1.5 million.
Derakhshah, who was arrested on his return to Iran from Canada in 2008, was given a 19 1/2-year prison sentence this summer.
0755 GMT: Shutting Down the Journalists. Like Radio Free Europe/Radio Liberty, the Washington Post --- which had no coverage on Tuesday of the demonstrations --- has noticed the raids on the reformist newspaper Shargh, with the arrest of four of its staff, over a special edition "The Student Movement is Alive". Thus the Post can report:
Hundreds of students at several universities marked "Student Day" with demonstrations. Videos on YouTube showed sit-down protests, but there were no signs of widespread clashes with security forces, as happened during similar demonstrations last year.
0745 GMT: Parliament v. President. Both Rooz Online and Mardomak report further on Speaker of Parliament Ali Larijani's claims --- amidst the battle over the budget and the struggle for control of policy --- that the Government has been acting illegally.
0740 GMT: Political Prisoner Watch. Daneshjoo News reports that at least four students at Amir Kabir University, detained during Tuesday's protests, have been transferred to Evin Prison.
RAHANA reports that two Razi University students, seized in Monday's protests against former Minister of Culture Mohammad-Hossein Saffar Harandi, are being held incommunicado.
0735 GMT: Cartoon of the Day. Nikahang Kowsar shows the President's mastery over the pollution problem:

0725 GMT: Almost 48 hours since the student protests of 16 Azar, and all is "normal" again. The Government proclaims that "sanctions imposed on Iran are futile" and announces a deal on natural gas with South Korea. The international media can race after every rhetorical posture on the nuclear talks like a dog chasing a Frisbee.
But, of course, the "normal" by Wednesday night (see updates) also includes the tension between the Parliament and Government over the budget, the uncertainty over still-to-be-implemented subsidy cuts, the disconnects in speech and reality as the President declared his support of "free thinking" in universities, and the smog which --- a Basij group assured --- can be dispelled by praying for rain.
So on to today's normality....