October 26th News/Discussions

Feb 7, 2004
13,568
0
#1
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
وحشت از آشکار شدن محبوبیت جنبس سبز
نمایشگاه مطبوعات در تصرف گروه های فشار

گزارش خبرنگاران "روز "

آرتین صفاری - جلال کیهان منش

"جرات دارن بیان، ما کفشها رو آماده کردیم". این جمله ای بود که بین لباس شخصی هایی که در مقابل ورودی ساختمان نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران جمع شده بودند رد و بدل می شد. از رفتار هماهنگشان معلوم بود که به مرکزی متصلند. جوان بودند و ریش های تنکشان و پیراهن هایی بیشتر به رنگ خاکستری یا کرم که روی شلوارشان آویزان بود، از جمله مشخصه های آنان محسوب می شد.
روز گذشته باحضور علیرضا حسینی بهشتی مشاور ارشد میرحسین موسوی، بار دیگر مصلای تهران شاهد حملات لباس شخصی ها در واکنش به حضور گسترده هواداران جنبش سبز بود. مردم حاضر در محل نمایشگاه که با شعارهای "یاحسین میرحسین" و "صل علی محمد بوی بهشتی آمد" از بهشتی استقبال کرده بودند، زمانی که با درخواست دکتر بهشتی برای شعار ندادن مواجه شدند، در سکوت دستهایشان را به نشانه پیروزی بالا بردند و تنها با فرستادن صلوات و گفتن "الله اکبر" به همراهی با وی ادامه دادند.
استقبال گسترده مردم از علیرضا بهشتی، واکنش تعدادی از نیروهای لباس شخصی و نیز اعضای برخی از رسانه های دولتی حاضر در نمایشگاه را بر انگیخت. عوامل لباس شخصی، که به گفته شاهدان از ابتدای افتتاح این دوره از نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها به طور روزانه در محل مصلای تهران حضور دارند و با حضور چهره های سیاسی منتقد فعال شده و به مردم و شخصیت های سیاسی حمله می کنند، در هنگام حضور علیرضا بهشتی نیز با ایجاد درگیری فیزیکی به توهین به فرزند آیت الله بهشتی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی پرداختند.
مهاجمان، در حالی که بهشتی در میان سکوت و استقبال علاقه مندانش در حال بازدید از غرفه های نمایشگاه بود به او و همراهانش حمله ور شدند که در مقابل، مردم با ایجاد حلقه به دور مشاور ارشد میرحسین موسوی از وی محافظت کردند. مهاجمان با سردادن شعارهایی مانند" مرگ بر منافق" ، "مرگ بر جیره خوار آمریکا" و "مرگ بر سید آمریکایی" سعی در ایجاد واکنش در همراهان دکتر بهشتی و ایجاد درگیری فیزیکی با مردم را داشتند، اما زمانی که با صبر و سکوت مردم و مشاور ارشد میرحسین موسوی مواجه شدند، به غرفه های اطراف در قسمت شمالی شبستان حمله کرده و به ضرب و شتم مردم در قسمت های مختلف نمایشگاه پرداختند. لباس شخصی ها همچنین به غرفه های رسانه های منتقد دولت نظیر خبرگزاری ایلنا یا روزنامه اعتماد آسیب رساندند و حتی غرفه روزنامه جمهوری اسلامی (از نشریات اصولگرای منتقد دولت احمدی نژاد) را تخریب کردند.
درهمین حال نیز علیرضا بهشتی برای جلوگیری از ایجاد درگیری و صدمه دیدن مردم با دخالت نیروهای حراست از محل نمایشگاه خارج شد که مجددادر بیرون از فضای نمایشگاه نیز تعدادی از عوامل لباس شخصی به وی و نزدیکانش حمله کردند. این درحالی بود که پس از خروج مشاور میرحسین موسوی هم لباس شخصی های حاضر در نمایشگاه با همراهی تعدادی از اعضای رسانه های دولتی به سردادن شعارهایی مانند "ماشالله، حزب الله " و درگیری فیزیکی با مردم ادامه دادند.

درگیری های قبل
بر اساس خبری غیر رسمی که جمعه همزمان با ورود مهدی کروبی به نمایشگاه مطبوعات منتشر شد، شنبه قرار بود نمایشگاه مطبوعات میزبان میر حسین موسوی باشد و یکشنبه نیز سید محمد خاتمی باید به نمایشگاه می آمد.
با این خبر صدها نفر از مردم عادی و روزنامه نگاران و خبرنگاران در نمایشگاه جمع شده بودند تا با شعارهایشان از رهبران جنبش سبز حمایت کنند.
اما در داخل نمایشگاه، رسانه های دولتی بیکار نبودند. روزنامه های کیهان، وطن امروز، ایران، خبرگزاری فارس و غیره با نصب عکس ها و تصاویری از انتخابات به نحوی خشونت جنبش سبز علیه به اصطلاح "مردم عادی" را به رخ می کشیدند. خبرگزاری برنا وابسته به سازمان ملی جوانان و رسانه ای که پس از ایرنا و فارس بیش از همه اقدام به تخریب چهره های سیاسی اصلاح طلب کرده بود یک دستگاه اس سی دی بزرگ در مقابل غرفه دو نبش خود نصب کرده و مناظره های تلویزیونی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری را پخش می کرد، اما کسی از حامیان احمدی نژاد به آن توجهی نمی کرد. وقتی مناظره موسوی و احمدی نژاد پخش می شد، نوبت که میر حسین رسید و گفت: "مردم من این را تغییر می دهم..." همه کف زدند.
ماموران لباس شخصی و با یونیفرم نیروی انتظامی در داخل نمایشگاه قدم می زدند و همه را زیر نظر داشتند. در ایستگاه مترو شهید بهشتی نیز میزان حساسیت ماموران انتظامی بسیار بیشتر از معمول بود. در حالی که در روزهای عادی در هیچ ایستگاه مترو ماموری حضور ندارد.
در داخل محوطه مصلی و بیرون از سالن شبستان که محل غرفه ها بود چندین دستگاه خودروی لندکروزر استیشن سفید رنگ وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی پارک بودند و شیشه های دودی آن اجازه نمی داد که مشخص شود داخل آنها کسی نشسته است یا خیر. اما صدها نفر مامور ضد شوروش نیروی انتظامی در خیابان های اطراف شبستان (در داخل محوطه مصلی) مستقر شده بودند. آنها با خود باتوم، گاز اشک آور، سپر و کلاه کاسکت داشتند تا در زمان درگیری بتوانند دستورات فرماندهان را اجرا کنند. تعداد آنها چندین برابر بازدید کنندگان نمایشگاه مطبوعات بود، تا جایی که می شد مصلای تهران را به یک پادگان پلیس تشبیه کرد.
ساعت حدود 16:20 بود که به یک باره شایع شد میر حسین موسوی به نمایشگاه آمده است. صدها نفر از حامیان و مخالفانش به بیرون و مقابل شبستان هجوم آوردند تا عده ای از او حمایت کنند و عده کمتری نیز به شعار دادن علیه او بپردازند.
اما کسی که آمد میر حسین نبود. دقایقی دیگر دوباره خبری شایع شد. بسیجیانی که آنجا بودند برای هم می گفتند: "بابا میر حسین آمریکایی اومده. حاجی از دم در زنگ زد که بچه دها آماده باشن. اومده".
اما باز هم میر حسین نیامد. ایستادن و انتظار کشیدن بیشتر از نیم ساعت بطول انجامید تا اینکه آنان که منتظر بودند ناامید شدند.
در این هنگام اس ام اس ها خبر از آمدن سید محمد خاتمی داد. اس ام اس ها حاکی از آن بودند که خبرگزاری ایلنا خبر از حضور سید محمد خاتمی در نمایشگاه داده است.
اما خاتمی هم نیامد و خبرگزاری ایلنا این خبر را از خروجی خود حذف کرد. اما در این هنگام خبر رسید که میر حسین موسوی ساعت حدود 16 عصر برای حضور در نمایشگاه قصد عبور از در خیابان شهید بهشتی مصلی را داشته که با ممانعت ماموران امنیتی مواجه شده است.
افرادی نیز خبر از دیدن میر حسین در هنگام ممانعت ماموران از حضور او می دادند و این در حالی بود که حامیان وی در داخل نمایشگاه سرود "یار دبستانی من" می خواندند.
مجموعه این تحولات پس از آن رخ می دادند که در پی حضور روز جمعه مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات و حمله فیزیکی به این رهبر اصلاح طلب، رسانه***های حامی دولت احمدی***نژاد موج جدیدی از حملات را علیه او آغاز کرده بودند.
در یکی از جدیدترین حملات از این نوع، حمید رسایی نماینده***ای که پیش از این سابقه توهین به آیت الله صانعی را در حمایت از احمدی***نژاد در کارنامه دارد در گفتگویی با "ایرنا" گفت: "کروبی و حامیان وی در جاده براندازان قرار گرفته***اند". رسایی که طراح شکایت صد نماینده از میرحسین موسوی نیز هست، همچنین خواستار برخورد قضایی با کروبی شد و گفت: "نظام نباید بیش از این با اینها مماشات بکند چرا که بی فایده است".
همچنین سبحانی***نیا، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی نیز با انتقاد از کروبی به همین خبرگزاری گفت: "کروبی با اقدامتش تنها دشمنان را دل شاد می کند".
در اظهار نظر دیگری یک عضو دیگر کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز گفت: "اگر مسئولان با کروبی برخورد می کردند کار او به اینجا نمی کشید". محمود احمدی بیغش با بیان اینکه "ما باید کمی از دستگاه هایی که باید با کروبی برخورد می کردند ولی در مقابل آن قصور کردند گله کنیم" افزود: "اگر دستگاه های متولی اجرا شدن عدالت اسلامی به دنبال آنان نرود همین مسائل وجود دارد". وی همچنین اظهار داشت: "کروبی و دوستانش دچار توهم هستند و فکر می کنند حکومت از آنان واهمه دارد در حالی که آنان توهم دارند و حکومت در مقابل آنان صبر کرده است".

خصومت حامیان دولت با علیرضا بهشتی
حمله عوامل لباس شخصی و اعضای رسانه های دولتی و حامی محمود احمدی نژاد به علیرضا بهشتی درحالی انجام شد که وی در مقام مشاور ارشد میرحسین موسوی در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری، از مدت ها پیش در معرض حملات حامیان دولت قرار داشته است . علیرضا حسینی بهشتی ، همچنین پس از کودتای انتخاباتی از سوی میرحسین موسوی به عنوان نماینده وی در کمیته پیگیری جانباختگان و آسیب دیدگان خشونت های پس از انتخابات را نیز بر عهده گرفت که در همین رابطه و پس از افشاگری های این کمیته در رابطه با تعداد واقعی جانباختگان حوادث پس از انتخابات و تعداد افراد بازداشت شده در این حوادث، در 17 شهریور ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از 5 روز بازداشت و بازجویی با سپردن وثیقه آزاد شد.
پس از بازداشت بهشتی یک و مرتضی الویری نماینده مهدی کروبی در کمیته جانباختگان و آسیب دیدگان پس از انتخابات ، میرحسین موسوی باصدور بیانیه ای درباره دستگیری این دو چهره اصلاح طلب گفت:" آنان به بند كشیده شده اند در حالی كه جرمی جز پیروی از راه انقلاب و دفاع از اجرای عدالت در مورد خون***های به***ناحق ریخته شده و كمك به خانواده بی گناهانی كه پس از انتخابات به زندان افتاده اند ندارند. آنان اینک در زندان به سر می***برند در حالی که عاملان فجايع اخير آزادند و مسئولان ادعا مي***كنند حتما به جنایاتي كه رخ داده است رسیدگی خواهند كرد."
علیرضا بهشتی همچنین در کنار سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی پس از اتهام زنی های فراوان روزنامه کیهان به آنها، یکی از شاکیان این روزنامه است که بنا بر این شکایت قاضی پرونده در حکم بدوی دستور به توقیف موقت روزنامه کیهان داد. اما اجرای این حکم با اعمال فشار به دستگاه قضایی تاکنون معلق مانده است.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#2
رسانه برتر جمهوری اسلامی توسط نظامیان اداره می شود
فرشته قاضي


به گفته رئيس مركز رسانه***هاي ديجيتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، خبرگزاری فارس، در سومين نمايشگاه و جشنواره بين***المللي رسانه***هاي ديجيتال به عنوان رسانه "برتر" انتخاب شد.

این خبرگزاری نیمه رسمی که در بهمن ماه سال 1381 شروع به کار کرد، حامی محمود احمدی نژاد و از نزدیک ترین رسانه ها به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و برخی حتی از آن به عنوان بازوی رسانه ای سپاه یاد می کنند. انتخاب خبرگزاری فارس به عنوان رسانه برتر که به نظر می رسد در مقابل حمایت های افراطی این خبرگزاری از محمود احمدی نژاد صورت گرفته، باعث شد "روز" در این گزارش به بررسی عملکرد و شیوه پوشش اخبار و تعامل این رسانه با سایر شخصیت های سیاسی و حوادث اخیر کشور و همچنین جو حاکم در درون این خبرگزاری بپردازد.

کارمندان سپاه و بسیج، عکاس و خبرنگار شدند

بهمن ماه سال 81 خبرگزاری فارس با جذب برخی نیروهای رسانه ها و روزنامه های محافظه کار آغاز به کار کرد.

بودجه فارس، از طريق کمک هاي فرهنگي سپاه پاسداران تامين مي شود و بسياري از مديران آن، داراي سابقه عضويت در اين دستگاه نظامي را دارند. با توجه به محرمانه تلقي شدن جزييات بودجه دستگاه هاي نظامي در ايران، تا مدت ها وابستگي فارس به بودجه سپاه، خبري غيررسمي تلقي مي شد، اما در ژوئن سال 2008 سايت "تابناک" (وابسته به محسن رضايي فرمانده اسبق سپاه) در گزارشي رسما اين خبر را مورد تاييد قرار داد.

هرچند در ابتدای شروع به فعالیت این خبرگزاری برخی نیروهای مستقل نیز به کار گرفته شدند، اما مرور زمان نشان داد که این نیروها فقط برای بهره برداری و راه اندازی این خبرگزاری مورد استفاده قرار گرفته و به مرور حذف شدند.

اوج حذف نیرو در این خبرگزاری در آستانه انتخابات 22 خرداد شکل گرفت. پیش از انتخابات 22 خرداد، حمیدرضا مقدم، مدیر عامل خبرگزاری فارس از راه اندازی باشگاه آموزشی روزنامه نگاری این خبرگزاری با عنوان "توانا" ، در جهت "جذب و آموزش نیروهای جوان و پرتلاش در عرصه خبررسانی" خبر داد. اما نیروهای جوانی که مقدم از آنها یاد میکرد، از میان بسیج و سپاه پاسداران و وابستگان آنها انتخاب شدند و بعد از طی دوره های یک یا دو ماهه به جای نیروهای اصلی این خبرگزاری به کار گرفته شدند. یکی از خبرنگارانی که به مدت 4 سال در خبرگزاری فارس مشغول به کار بوده در این زمنیه به "روز" توضیحاتی داده است.

وی با اشاره به اخراج 60 تا 70 تن از خبرنگاران و عکاسان فارس در آستانه انتخابات 22 خرداد گفت: بعد از راه اندازی باشگاه توانا، نیروهای بسیج را با آموزش های کوتاه مدت در این باشگاه، جایگزین نیروهایی کردند که چندین سال در این خبرگزاری کار کرده بودند و با وارد کردن آنها به کادر خبرگزاری، بچه ها را یا اخراج کردند یا در شرایطی قرار دادند که ناچار شدند استعفا کنند".

به گفته این مصاحبه شونده: "تا قبل از انتخابات 22 خرداد، بیش از 90 درصد بخش سیاسی خبرگزاری فارس تغییر کردند و نیروهای بسیج و وابستگان به سپاه ، جایگزین آنها شدند".

این عضو تحریریه خبرگزاری فارس افزود: "قبل از انتخابات نامه ای از طرف سردبیردر حمایت از احمدی نژاد آورده و از همه خواستند امضا بکنند تعدادی از بچه ها امضا کردند اما برخی نیز همچون خود من امضا نکردیم و در مقابل ظرف چند روز همه کسانی را که امضا نکرده بودند را متهم به طرفداری از میرحسین موسوی کرده و اخراج کردند و کل گروه اجتماعی فارس که نامه را امضا نکرده بودند یکجا اخراج شدند".

وی با بیان اینکه روزنامه نگاران و خبرنگاران مستقل جایی در خبرگزاری فارس ندارند تصریح کرد: "پیش از قضایای انتخابات اخیر، برخی از نیروهای حرفه ای در این خبرگزاری مشغول به کار بودند هر چند که اجازه کار حرفه ای داده نمی شد و اکثرا عکس ها به صورت مونتاژ شده و خبرها به صورت نادرست و در راستای اهداف خاصی منتشر می شد اما همزمان با انتخابات این نیروهای حرفه ای نیز اخراج شدند و نیروهای سپاه و بسیج ، عکاس و خبرنگار شدند".



خبرهایی که مدام تکذیب می شوند

خبرگزاری فارس که در شروع کار، خود را به عنوان "نخستین خبرگزاری مستقل ایرانی" معرفی کرده است، از همان آغاز گرایشات فکری خود را در نحوه پوشش خبری رویدادها و وقایع کشور به نمایش گذاشت و به رسانه ای نزدیک به سپاه شهرت یافت. خبرگزاری مستقلی که که حجم تکذیب اخبار منتشره اش نشان از میزان استقلال آن دارد.

این خبرگزاری از زمان اعلام کاندیداتوری مهدی کروبی و میرحسین موسوی برای انتخابات ریاست جمهوری دهم، در قالب مصاحبه های تعیین شده و اخباری کذب ، اقدام به تخریب این دو چهره اصلاح طلب کرد. فارس طی چند ماهه اخیر در توهین به شخصیت های سیاسی کشور و چهره های اصلاح طلب و اتشار اخبار کذب تا بدانجا پیش رفت که مجمع تشخیص مصلحت نظام، دکتر قربان بهزادیان نژاد (رئیس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی) ، علیرضا بهشتی، فخرالسادات محتشمی پور، مهدی هاشمی و تعداد دیگری از شخصیت های سیاسی ناچار شدند علیه این خبرگزاری شکایت کنند.

در نمونه ای از این اخبار کذب، خبری درباره دستگیری فرزند مهدی کروبی منتشر کرده و مدعی شد "به***دنبال شكايت مسئولان شركت ايرانسل از شركت پرشين***تاگام، دادسراي عمومي و انقلاب تهران حكم جلب مديران اين شركت را صادر كرد". منظور فارس از شرکت پرشین تاگام، پرشین تله کام بود که این خبرگزاری حتی درباره اسم این شرکت نیز تحقیقات درستی به عمل نیاورده بود. این خبر بلافاصله از سوی شرکت ایرانسل و دفتر مهدی کروبی تکذیب شد.



انتخابات 22 خرداد و کودتای رنگی

خبرگزاری فارس که پیش از انتخابات بارها بر پیروزی محمود احمدی نژاد تاکید کرده بود، در 12 خرداد یعنی ده روز مانده به انتخابات پیش بینی کرد با پیروزی احمدی نژاد، تكليف انتخابات رياست جمهوري دهم در دور اول مشخص خواهد شد.

فارس در 26 خرداد، انتخابات 22 خرداد را "یک تیرو سه نشان" و "نه یک انتخابات که انفجار اطلاعات" نامید و از آن به عنوان "شگفت انگیز ترین انتخابات ریاست جمهوری در دنیا" یاد کرد. این خبرگزاری سپس در مطالبی تحت عنوان "تحلیل انتخابات 22 خرداد"، با رد تقلب گسترده در انتخابات، میرحسین موسوی را متهم به خرید 5 میلیون رای مردمی کرد و مدعی شد: "در حالي كه چند ساعتي ازبرگزاري انتخابات نمي گذشت و مردم درحال راي دادن بودند با اعلام پيروزي ميرحسين موسوي در انتخابات ؛ پروژه انقلاب مخملي را كليد زدند".

فارس بدون توجه به اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی و کشتار مردم توسط نظامیان، معترضان به انتخابات را متهم به "كشتار مردم بيگناه؛ حمله مسلحانه به مراكزنظامي و پايگاههاي بسيج؛ آتش زدن مسجد وكشته و زخمي كردن نمازگزاران؛ تروربرنامه ريزي شده مردم عادي در كوچه و خيابان وبلافاصله فيلمبرداري و ارسال آن از طريق اينترنت به سراسر جهان" کرد و مدعی شد که "كودتاي مخملي ايران در انديشكده آمريكايي بروكينگز طراحي شده بود".

خبرگزاری فارس آنگاه با متهم کردن معترضان به انقلاب مخملین، خواستار محاکمه و پیگرد قضایی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی شد و مدعی شد که " سبزهای ایران از فیلم -دیکتاتور را سرنگون کن- الهام گرفته اند". این خبرگزاری همچنین جنبش سبز مردم ایران را با عنوان "فتنه" ذکر کرده و آن را به کپی برداری از "روش های فرقه رجوی" متهم نمود.

"اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل، انجمن های اسلامی دانشگاههای کشور، مردم تهران، برخی نمایندگان فراکسیون دولت مجلس، اعضای بسیج دانشجویی، فرماندهان سپاه، د انشجویان و اساتید دانشگاه امام صادق، خانواده های شهدا و جانبازان و ..." کسانی بودند که فارس به نقل از آنها خواهان محاکمه و برخورد با موسوی و کروبی شد. این رسانه، محاکمه نخست وزیر زمان جنگ را "خواست مردم ایران" ذکر کرد و "عدم برخورد جدي" با رئیس سابق مجلس را "باعث دلسردی دلسوزان انقلاب از دستگاه قضائي" عنوان کرد.



ندا آقا سلطان و سناریوی فارس

در حالی که تاکنون به شکایت خانواده ندا آقا سلطان جهت معرفی قاتل این شهید جنبش سبز رسیدگی نشده است ، خبرگزاری فارس همزمان با روزنامه جوان که این روزنامه نیز متعلق به سپاه است، در خبری شگفت انگیز مدعی شد که "خبرنگار بي***بي***سي، مستقر در تهران كه اخيراً از ايران اخراج شده است، در اقدامي غيرانساني با اجير كردن يكي از اراذل و اوباش و دادن مبلغي به وي، خواستار كشتن يك نفر براي تهيه فيلم مستند خود شد".

فارس در ابتدا تلاش میکرد منکر کشته شدن ندا آقا سلطان شود به طوریکه در خبری اعلام کرد: " پس از اعلام خبر كشته شدن خانم ندا آقاسلطان در تهران فردي به همين نام در يونان اعلام موجوديت كرده و در تماسي با سفارت ايران در يونان و وزارت خارجه اعلام كرده كه زنده است!" اما تاکنون خبری از این خانم مورد ادعای فارس نشده است.

فارس در خبری دیگر که به نقل از روزنامه وطن امروز منتشر کرد ادعا کرد: "بررسي به عمل آمده ازگلوله***هاي خارج شده از بدن برخي كشته شدگان حوادث اخير نشان مي***دهد فشنگ***هاي به كار رفته متعلق به هيچ يك از سلاح***هاي سازماني ارگان***هاي نظامي و امنيتي كشور نبوده و از خارج از مرزهاي كشور به تهران فرستاده شده است".

این خبرگزاری سپس به نقل از منابع آگاه مدعی شد که "در هفته***هاي اخير، نيروهاي امنيتي و انتظامي كشور دهها قبضه اسلحه قاچاق از نوع اسلحه***اي كه به سمت ندا صالحي شليك شده، از قاچاقچيان سلاح و در برخي منازل تيمي گروهك***ها كشف كرده***اند كه اين محموله******ها عمدتاً از مرزهاي غربي وارد كشور شده بودند".

فارس کشته شدن ندا آقا سلطان را حادثه ای از پیش طراحی شده دانسته و به اتفاق سایر ارگان های دولت کودتا تلاش کرد القا کند که شهادت ندا، یک دسیسه و از سوی سازمان مجاهدین خلق بوده است.



سرعت اطلاع رسانی فارس!

"سرعت در اطلاع رسانی" از سوی عيسي زارع پور، رئيس مركز رسانه***هاي ديجيتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، به عنوان یکی از دلایل انتخاب خبرگزاری فارس به عنوان رسانه برتر ذکر شده است.

به عقیده کارشناسان نکته قابل تاملی که در ارتباط با این ادعا وجود دارد ارتباط خاص این خبرگزاری با نهادهای امنیتی، سپاه و دادستانی است؛ به طوریکه در دادگاههای نمایشی رسیدگی به اتهامات معترضان به انتخابات، کیفرخواست همزمان با قرائت نماینده دادستان در دادگاه و حتی در مواردی، دقایقی پیش از قرائت بر خروجی خبرگزاری فارس قرار گرفته است. این مساله درباره دفاعیات و نوع سخنان متهمان حاضر در دادگاه نیز صادق بوده است. چنانچه اظهارات متهمان در دادگاه که غالبا به صورت دیکته شده و از روی کاغد خوانده شده قبل از عنوان شدن در دادگاه در خروجی خبرگزاری فارس انتشار یافته است.

از سوی دیگر نکته قابل تامل دیگری که در این زمنیه وجود دارد این است که زندانیانی چون امیر حسین مهدوی و مازیار بهاری که هر دو روزنامه نگاران مطرحی بودند پس از نگهداری در شرایط ایزوله زندان و شکنجه های طاقت فرسا، به محل خبرگزاری فارس برده می شدند تا مطالب دیکته شده به آنها را در قالب کنفرانس خبری بازگو کنند.

یکی از خبرنگاران فارس که به تازگی از این خبرگزاری اخراج شده به "روز" می گوید: "در دادگاهها و همچنین کنفرانس های این چنینی ، برخی نیروهای خاص که وابستگی به سپاه و بسیج داشتند به عنوان خبرنگار و عکاس فرستاده می شدند و در مقابل اعتراض ما گفته می شد که به شما اعتماد نداریم".
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#3
درود بر خاتمی دیکتاتور
ابراهيم نبوي

e.nabavi(at)roozonline.com

قبل از انقلاب مردم آنقدر به شعار " جاوید شاه" عادت کرده بودند که بعد از اینکه موج انقلاب شروع شد، شعار می دادند " جاوید شاه خائن" اصولا شعار همینطوری است، آدم ها در مورد آن فکر نمی کنند، با بدن شان شعار می دهند، نه با مغزشان و فکرشان. بعد از جنبش سبز، مردم عادت کردند از فکرشان و هنرشان برای شعار دادن استفاده کنند، به همین دلیل شعارهای بامعنی ایجاد شد. مثلا " دروغگو دروغگو، شصت و سه درصدت کو؟" یعنی ای آقایی که آمار غلط می دهی و تقلب می کنی و می گوئی شصت و سه درصد رای آوردی، حالا که می بینی ما که دو میلیون نفر هستیم، در یک راهپیمایی دو میلیون و نیمی، مخالف توایم، پس تو دروغ می گویی که شصت و سه درصد رای آوردی وگرنه 63 درصد مردم طرفدار تو بودند نه ده درصد.

این می شود شعار با معنا، ولی اگر کسی از آن طرفی ها بگوید " موسوی دروغگو، شصت و سه درصدت کو؟" این شعار احمقانه است، چون موسوی نه دروغگوست، نه گفته است 63 درصد رای آوردم. امروز علیرضا بهشتی به نمایشگاه مطبوعات رفت. یک گروهی از طرفدارانش شعار می دادند " یا حسین میرحسین" و " صل علی محمد بوی بهشتی آمد." تا اینجا قضیه قابل فهم است. اما شعارهای حامیان حکومت و گردانندگان نمایشگاه، این بود " بهشتی دروغگو" و " دیکتاتور واقعی، موسوی و خاتمی" و " بهشتی ننگ بهشتی شده."

ببین! برادر من! دیکتاتور معنی دارد، با پدرسگ و کره خر و بی شرف هم فرق دارد، دیکتاتور کسی است که قدرت دارد و به دیگران چیزی را دیکته می کند. آدمی که قدرت ندارد که نمی تواند دیکتاتور باشد، آن هم دیکتاتور واقعی. شعار هم که فحش نیست که من بگویم پدرسگ، شما هم بگوئی خودتی. وقتی سبزها به احمدی نژاد می گویند دیکتاتور، طرفداران احمدی نژاد هم باید به موسوی بگویند " مخالف مردمی" یا " مهندس معماری" یا مثلا " چیز چیز کن" یا یک چیزی که جور باشد، آدم که نمی تواند فقط بخاطر قافیه دروغ بگوید. خاتمی هشت سال رئیس دولت بوده، یک نفر سه تا دلیل بیاورد که خاتمی دیکتاتور است. الکی که نیست، در حالی که حداکثر 48 ساعت بعد از اعلام نتایج انتخابات خرداد 88 هر کسی می توانست سی دلیل بیاورد که احمدی نژاد در همان دو روز دیکتاتور بوده. یا مثلا وقتی کسی می گوید " بهشتی ننگ بهشتی شده" باید یک دلیل هم داشته باشد. مثل ما که برای هر توهینی به احمدی نژاد دلیل داریم. مثلا برای مواردی مثل " کوتوله دروغگو"، " قاتل دروغگو"، " کوتوله بی لیاقت" و مواردی از این دست من می توانم تا صبح یک میلیون دلیل که نه، ولی سی تا دلیل بیاورم.


نه بمب می خوایم نه فشفشه، دولت باید عوض بشه

به نظرم باید یواش یواش به فکر نتیجه گرفتن از راهپیمایی ها و اعتراضات مردمی باشیم. منظورم البته برای این هفته و هفته دیگر نیست، انشاء الله برای سه چهار ماه آینده عرض می شود. البته خدای ناکرده فکر نکنید منظور این است که اگر دولت عوض نشود، ملت شهر را شلوغ می کنند و از این چیزهای تند که ما از آن خوشمان نمی آید، بلکه منظورم این است که اگر هم ما هم حرفی نزنیم، ملت خودشان شهر را شلوغ می کنند، یعنی واقعش را بخواهید از همین حالا هم شهر شلوغ است.

الآن حکایت جنبش سبز و حامیان دولت شده داستان لی لی پوتی های طرفدار کوتوله اعظم و ملت میلیونی که مردم با قد 180 سانت وسط یک مشت کوتوله بیست سانتی راه می روند و هر از گاهی یکی با سنگ یا چوب یا تیزی به آنها حمله می کند، و ملت سبز هم باید احتیاط کنند که پایشان را روی انصار حزب الله یا اراذل و اوباش یا بطور خلاصه خبرنگاران رجانیوز و فارس نگذارند. البته من هنوز نمی فهمم، یعنی این کارکنان فارس و رجانیوز و برنا و ایرنا، خواهر و مادر و پدر و همسر و زن ندارند که به آنها بگوید نان بی ناموسی به خانه نیاور، یا بزند توی سر یارو که دیگر در اماکن مشکوک کار نکنند و نان آدم فروشی به خانواده ندهند؟ البته می دانیم که واقعا خیلی سخت است.

آدم کار که دارد هزار تا بدبختی دارد، اگر کار هم نداشته باشد که دیگر هیچ. از کجا بیاورد زندگی کند. شما فکر کنید، تا به حال کیهان به مرحله بازجویی و آدم فروشی رسیده بود و آدمهایی مثل حسین شریعتمداری یا حسن شایانفر یا ایمانی در حوزه بازجویی و این قضایا کارهایی می کردند، ولی کسی از آنها گاز اشک آور نمی زد و چاقو نمی کشید، حالا که دیگر خبرگزاری فارس و رجانیوز دوره تخصص " کونگ فو" و " نانچیکو" و " ووشو" و " پرتاب چاقو و کفش" برگزار می کنند. لااقل این کارها را هم نمی گویند به سرایدار یا نگهبان یا دستیار خبر انجام دهد، خود سردبیر فارس چاقو می کشد.

تا اینجا عباس توانگر سردبیر فالس نیوز و حسن روزی طلب و حامد ملک پور از فالس نیوز و ایران در کتک زدن کروبی در نمایشگاه دست داشتند. پیشنهاد می کنیم انجمن روزنامه نگاران مسلمان از سال آینده جایزه پرتاب نیزه و چاقو و دارت و جودو و کاراته را هم در کنار مقاله نویسی و عکس و تیتر به مسابقه اضافه کند. البته به نظرم همه این بزن بزن و خین و خین ریزی ها، مقدمه برگزاری سیزده آبان است که انشاء الله از شب قبل از سیزده آبان یعنی شب دوازدهم آبان با الله اکبر شبانه در همه شهرها شروع می شود، فردا هم که ملت به تقاضای دولت عزیز که سی سال است از مردم دعوت می کند که برای مراسم شرکت کنند، لبیک می گوئیم و عمرا اگر نیم ساعت هم دیر برویم. اول وقت همه آماده زدن مشت محکم به سازشکارانی که نمی خواهند ملت ایران در صحنه نبرد سیزده آبان حضور یابد، آماده ایم.

داشتم یک چیز دیگر می گفتم، اینکه ما باید یواش یواش شعارهای مان را به طرف عوض شدن دولت تغییر بدهیم. یعنی از مجلس بخواهیم که حداقل برای نجات حکومت هم شده، دولت را عوض کند. البته مردم می توانند مثلا تا 22 بهمن به مجلس فرصت بدهند. مثلا عرض کردم، نه اینکه فکر کنید برنامه خاصی در ذهن دارم، دور هم هستیم داریم حرف می زنیم.



مجوز برای سیزده آبان

اینکه آقای احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی به سبزها گفته اند که باید برای شرکت در راهپیمایی سیزده آبان مجوز داشته باشند، من را بشدت به فکر فرو برد، یعنی اگر دولت یک راهپیمایی برگزار کند، که سی سال است می کند، و از همه مردم دعوت کند که در این راهپیمایی شرکت کنند، که می کند، و ما هم به همان جایی برویم که همه می روند، باز هم مجوز لازم داریم؟ حالا فرض کنید مجوز هم گرفتیم، بعدش چکار باید بکنیم؟ یعنی اگر مجوز داشته باشیم، دیگر کتک نمی خوریم؟ یا مثلا اگر مجوز داشته باشیم، باید از روی آن کپی بگیریم و هر کسی یکی به مامورین نشان بدهد؟

یا فرض کنید مثلا برویم مجوز بگیریم و به ما مجوز ندهند، در آن صورت یعنی مراسم 13 آبان برگزار نمی شود؟ یا مجوز به عده دیگری می دهند که آنها بروند در مراسم شرکت کنند و ما نمی توانیم در آن مراسم شرکت کنیم؟ یعنی امسال به جای مجوز، کارت دعوت می دهند برای حضور در مراسم سیزده آبان باتفاق بانو، برای صرف کتک و گاز و دادن شعار و زدن فریاد. بعد از مراسم پذیرایی در اوین انجام می شود. یعنی اینجوری هاست؟ به نظر من ما به دلایل زیر نیاز به دریافت مجوز سیزده آبان نداریم:

اول، ما می خواهیم در مراسم دولتی سیزده آبان شرکت کنیم، یا دولت اعلام کند که امسال سیزده آبان مراسمی برگزار نمی شود، یا اگر برگزار می شود که ما فقط در این حالت در مراسم شرکت می کنیم.

دوم، تا دیروز گفته می شد که دولت ایران و آمریکا به توافق رسیده اند و احمدی نژاد هم گفت این توافق کاملا زیر نظر دولت بوده است. از دیروز آقای باهنر گفته است که " رهبری مخالف مذاکره با آمریکاست" برای ما فرقی نمی کند، اگر تا سیزده آبان، آمریکا بد باشد، ما می رویم جلوی سفارت آمریکا و فحش می دهیم به روسیه، اگر هم تا آن زمان رهبری بالاخره تصمیمش را گرفته باشد و آمریکا خوب باشد، ما هم می رویم شعار می دهیم به نفع آمریکا. یعنی همان کاری که دولت می کند، مخالفت با دولت جرم است، موافقت با دولت هم جرم است؟

سوم، اگر فرض کنیم که دولت بخاطر اینکه سبزها به مراسم سیزده آبان نیایند، این مراسم را برخلاف سی سال گذشته ممنوع کند، ماه آینده که مراسم شانزده آذر با سابقه پنجاه ساله برگزار می شود، چه می کند؟ آن را هم ممنوع می کند؟ حالا شانزده آذر را ممنوع کند، با ماه محرم که هر شب از حالا ملت تکیه سبز قرار است ببندند و دسته های سبز راه بیندازند و نوحه " مرگ بر دیکتاتور" بخوانند چه می کنند؟ ماه محرم هم ممنوع می شود؟ یک دفعه تقویم را پاره کنید و بیاندازید دور!



یه دل می گه برم برم، یه دلم می گه نرم نرم....

ول کن بابا اسدالله! ما که می دونیم فردا تکذیب می شه، ولی اگر نشد، دوستان در خراسان آماده پذیرایی باشند. فعلا سبزهای خراسان از ظهر دارند از خوشحالی می زنند و می رقصند و با سرشان گردو می شکنند، چون دم ندارند. پوسترها چاپ شده، شعارها آماده، دستبندهای سبز به دست و شال سبز هم گذاشته شده کنار، همه چیز آماده تشریف فرمایی عزیز دل ما، یعنی احمدی نژاد است. الفنون که بعد از سفر یواشکی به سمنان، سفر بدون دیده شدن به شیراز، لغو سفر به اصفهان در هفته گذشته، تصمیم گرفت برای 2345 مین بار به سفر استانی خراسان برود، بزودی در این منطقه با استقبال گسترده سبزهای استان که اصولا رنگ سبز جنبش حاصل فکر بچه های خراسان است، مواجه خواهد شد. به قول محمود که به چاوز گفته بود، بی خیال فرش، بیا تو با کفش، منتظریم سنگینگ!



موسوی! دروغ می گه، نگو!

این حسین شریعتمداری که امروز در غرفه کیهان مورد اعتراض شدید سبزها قرار گرفت، به میرحسین پیغام داده که " موسوی یک بار دیگر مرگ بر اسرائیل بگوید." در حالی هم این حرف را زده که مذاکرات دولت ایران با اسرائیل با وساطت استرالیا لو رفته و فعلا شش ماه است که ایران و اسرائیل هیچ اقدام جدی علیه هم نمی کنند. احتمالا هم قوه قضائیه یک قانون تصویب کرده که هرکس مرگ بر اسرائیل بگوید می رود زندان، شریعتمداری هم منتظر همین است که میرحسین بگوید مرگ بر اسرائیل تا زندانش کنند. میرحسین! این دروغ می گه، نگی مرگ بر اسرائیل!



شعار نرم، شعار سخت

سبزهای عزیز! گول نخورید، درگیر بازی نشوید و حرف های صد من یک قازی را که هیچ کمکی به پیشبرد جنبش نمی کند، تکرار نکنید. هر کسی که به وحدت خاتمی و کروبی و موسوی کمک کند، جنبش سبز را پیش می برد. هر سه رهبر جنبش سبز حواس شان هست چه می کنند. راست ها دو بازی را در پیش گرفته، از یک طرف دارد چنان حرف می زند که انگار در حال کنار آمدن با موسوی هستند و از طرفی به اسم اینکه می خواهند از همه چیز انتقاد کنند، فقط به موسوی و خاتمی انتقاد می کنند. حالا انتقاد کنند، انتقاد که مشکلی ندارد، دارند طرف را ضایع می کنند.

این رفیق ما هم وقتی مهاجرانی با حکومت مخالفتش را جدی کرد، شروع کرد بد گفتن به مهاجرانی، وقتی سازگارا علیه حکومت تند شد، یادش افتاد که سازگارا دوهزار سال قبل جزو موسسین سپاه بوده، وقتی موسوی رهبری جنبش را در دست گرفت، جوری حرف زد انگار موسوی رئیس جمهور است و انگار نه انگار در ایران خامنه ای و احمدی نژاد هم وجود دارند. حالا هم گیر سه پیچ به خاتمی و کدیور. اشکالش هم این است که چرا موسوی می گوید شعار تند ندهید. طبیعی است که می گوید شعار تند ندهید. او باید بگوید شعار تند ندهید، ما هم باید بگوئیم چشم، ولی شعارمان را بدهیم. موسوی اعلام کرده که من هیچ حرف پنهانی از مردم ندارم و تا به حال هم رفتارش درست بوده، اگر کسی به اسم دفاع از جنبش سبز علیه موسوی یا خاتمی کاری بکند که دعوا را از دعوای ما با حکومت، تبدیل به دعوای درونی جنبش کند، حتما یک مشکلی وجود دارد.

حالا از اینها گذشته، اکثر شهدای جنبش سبز زمانی کشته شدند که هنوز شعارهای تند اختراع هم نشده بود، چه معنی دارد که مثلا کسی بگوید شعارتان یواش باشد یا تند باشد. شما که در هر حال می گیرید و می زنید، دیگر چه فرقی می کند که آدم چه شعاری بدهد. وقتی هفتاد نفر را بخاطر خواندن دعای کمیل می گیرند و هنوز 19 نفرشان زندانی اند، یعنی همین افراد مشکل حکومت اند، وگرنه شما تندترین شعار را هم بدهید، ولی کسی به شما کاری نداشته باشد، معلوم می شود که اصولا این حکومت است که می خواهد شعارها تند بشود که دیگر نتوان یک جمع دو میلیونی را در خیابان نگه داشت. این نکته را در رانندگی قطعا رعایت کنید، سرعت تان به اندازه ای باشد که دو میلیون نفر بتوانند کنارتان راه بروند، نه اینکه آنقدر تند برویم که از عموم مردم جدا بمانیم. ما به اتحاد سبزها نیاز داریم.



گابریل گارسیا مارکز هم جاسوس شد

شوخی نمی کنم. همانطور که سالها قبل کیهان نوشت که والت دیسنی جاسوس سیا بوده، رجانیوز اعلام کرد که گابریل گارسیا مارکز جاسوس بوده است. البته به اسم کتابهایش هم دقت کنیم متوجه می شویم که جاسوس بوده؛ مثلا " کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد" خودش نشان می دهد که سرهنگ حتما جاسوس بوده که کسی به او نامه نمی نوشت. یا مثلا " گزارش یک مرگ" یا " صد سال تنهایی" یا " ژنرال در هزارتوی خود" همه نشان می دهد که طرف جاسوس بوده، فقط تعجب می کنم ما با این همه عقل مان چرا تا به حال این نکته را نفهمیدیم.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#4
جنبش سبز، حجاب و لغو مجازات اعدام

عسل اخوان


ایران در تمامی ماههای پس از کودتای 22 خرداد درگیر جنبشی سراسری بوده است، این "جنبش واقعی و مردمی" اگر چه به جنبش سبز معروف شده اما رنگین کمانی از نیروهای سیاسی و اجتماعی را درون خود جای داده است، نیروهایی که شاید در شرایط عادی و با ثبات سیاسی نه تنها در کنار هم قرار نگیرند بلکه در برابر هم صف آرایی کنند.

هدف این جنبش آنگونه که رهبران و سخنگویان آن در داخل و خارج از کشور می گویند استقرار بخشی از حقوق دموکراتیک مردم نظیر آزادی عقیده و بیان، آزادی احزاب، سندیکاها وانجمنها،آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات است. مسلما این دسته از حقوق دموکراتیک حداقلهای مورد نیاز برای زیست مدنی همه نیروهای سیاسی و اجتماعی هستند به همین دلیل این "حداقلها" توانسته اند و همچنان می توانند اساس یک ائتلاف موثر سیاسی- ولو موقت- باشند.

جنبش اخیر مردم ایران اگر چه تفاوتهای بارزی با تجربه انقلاب بهمن 57 دارد اما بر زیربنای تاریخ تلخ سی ساله اخیر برافراشته شده است، آنچه در این سه دهه گذشته است بی گمان یکی از تلخ ترین فصلهای تاریخ این سرزمین بوده، تجربه ای که ناخودآگاه "مار گزیده را از ریسمان سیاه و سفید" می ترساند. طی سه دهه اخیر "اعدام" یکی از پر بسامدترین واژگان ادبیات سیاسی ایران به شمار می آمده و در این سی سال جمهوری اسلامی رکورد دار "اعدام سیاسی" نه تنها در تاریخ ایران بلکه در کل منطقه خاورمیانه شد،"اعدام باید گردد" از شعارهای اصلی پس از انقلاب بهمن 57 بود، شعاری که آهسته آهسته دامان بسیاری از سر دهندگان خودش را نیز گرفت، نکته اینجاست که رهبران و سخنگویان انقلاب 57 هم وعدۀ آزادی همه "حتی مارکسیستها" را داده بودند اما دیدیم که بعدها مارکسیستها به بزرگترین قربانیان انقلابی تبدیل شدند که فداکارانه برای پیروزیش مبارزه کرده بودند. هزاران تن از آنها به زندان رفتند، شکنجه شدند و به جوخه های اعدام سپرده شدند.

جنبش سبز اکنون با این تجربه تاریخی رو در روست. به راستی جنبشی که برای ساختن فردا برپا شده است چگونه باید از آسیبهای تلخ گذشته احتراز کند؟

این جنبش باید پیروز شود، شکی نیست. اما ضمن اینکه در حال حاضر بر "پیروز شدن" تمرکز کرده ایم از همین اکنون باید نسبت به آسیبها و انحرافات احتمالی حساس باشیم. البته همین که "اعدام باید گردد" از لیست شعارهای مردم حذف شده است جای امیدواری بسیار است با این حال ما برای "فردا های پیش رو" محتاج تضمین های بیشتری هستیم.

به عنوان مثال هنوز نظر بسیاری از نیروهای سیاسی حاضر در این جنبش در مورد دو مسئله مهم مبهم است:

اولا مجازات اعدام

ثانیا حجاب اجباری

نمی توان مبارزات فعلی را بهانه ای کرد برای نادیده انگاشتن این دو مسئله و مسائل مشابهی که به حقوق بنیادین بشر مربوط می شود، به نظر می رسد نحوه پاسخ نیروهای فکری و سیاسی به این دو پرسش بتواند محک خوبی برای پایبندی عملی آنها به حقوق انسانی باشد، نیروهای حاضر در این جنبش از منتها الیه راست تا منتهی الیه چپ، از نو اندیش دینی و لیبرال تا ملی-مذهبی و مارکسیست باید صراحتا به این پرسش پاسخ گویند که دیدگاهشان در مورد لغو مجازات اعدام چیست؟ آنها همچنین باید مشخص کنند که در مورد "حجاب اجباری" زنان چه نظری دارند؟ آیا حکومت همچنان حق دارد زنان را نسبت به نحوه پوشش شان ارشاد کند؟ پاسخ به این پرسشها خصوصا از جانب نیروهایی که اصطلاحا در این جنبش دست بالا را دارند ضروری تر است، شخص آقایان موسوی و کروبی و افرادی که در داخل و خارج از کشور عملا به عنوان سخنگوی آنان عمل می کنند و در این زمینه ادعاهایی دارند باید صراحتا در این دو مورد خاص نظر خود را بیان کنند تا ما "مردمان بارها مار گزیده" بتوانیم اندکی آرام گیریم و اعتماد کنیم. فعلا همین!
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#5
طرح وحدت ملی، محکوم اما روی میز رهبر!

نازنین کامروا

از 26 تیرماه که هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه تهران، در میان شعارهای هواداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی به تشریح "راه برون رفت از وضعیتی که می توان نام بحران بر آن نهاد" پرداخت، هواداران دولت محمود احمدی نژاد در حال ابراز انزجار نسبت به "فتنه" ای با عنوان "طرح وحدت ملی" هستند.

در یکی از جدیدترین واکنش ها به این طرح، روزنامه کیهان در سرمقاله شماره امروز خود نوشته: "آنهايي كه قانون را زيرپا گذاشته و علناً به حقوق مردم تعدي كرده و مرزهاي نظام را زيرپا گذاشتند، عده اي مجرم اند كه بايد مقابل مردم و قانون پاسخگو باشند. بايد با آنان برخورد قضايي شده و تحت تعقيب قرار گيرند. در هيچ كجاي دنيا با مجرم و قانون شكن دست دوستي نمي دهند."
این روزنامه هشدار داده که "شمشير عدالت جوي نظام به عمود خيمه معاندين و فتنه انگيزان نزديك شده است. كاري نكنيم كه كلام حقي چون «وحدت» بر سر نيزه ها رود."

بر اساس اخبار رسمی تا کنون جزئیاتی از آنچه که "طرح وحدت ملی" نامیده می شود، منتشر نشده است. حتی میرحسین موسوی نیز در مصاحبه اینترنتی اخیر خود، بدون آنکه به محتوای این طرح اشاره کند، صرفا از "نپذیرفتن" آن خبر داده است.

میرحسین موسوی در آن مصاحبه از طرحی که "حضرت آیت الله مهدوی کنی پیگیر آن است" سخن گفت اما تاکید کرد که در این باره با هیچ کس دیدار و گفت و گویی نداشته است.

در کنار نام مهدوی کنی، نام محسن رضایی،علی لاریجانی، حبیب الله عسگراولادی و ناطق نوری نیز به عنوان حامیان این طرح شنیده می شود. اما نوک پیکان اعتراضات به این طرح مجهول، کماکان به سمت هاشمی رفسنجانی است. مخالفان طرح او را "مرد پشت پرده طرح وحدت ملی" می دانند به طوری که در تند ترین حمله به این طرح مبهم، روح الله حسينيان اصلی ترین حامی محمود احمدی نژاد در مجلس، هاشمی رفسنجاني را به حمايت از متخلفين و خط دادن به محسن رضايي متهم كرد. او در اظهار نظری بی سابقه محسن رضایی را "آلت دست ساده لوح هاشمی" دانست و نسبت به بروز انحراف و فتنه ناشی از "طرح وحدت ملی" هشدار داد.

به عقیده کارشناسان، با وجود عدم دسترسی به جزئیات طرح موسوم به "وحدت ملی"، تنها می توان بر پایه نحوه بیان اعتراضات هواداران دولت، از زوایای مبهم آن رمز گشایی کرد. آنان یادآوری می کنند که مخالفان در انتقادات خود بر سه محور تاکید دارند.

دسته اول که فرمانده سپاه نیز در میان آنان دیده می شود، معتقدند که این طرح نباید وضعیت کشور را "بحرانی" نشان دهد. گروه دوم که اخیرا احمد خاتمی از اعضای هیات رئیسه مجلس خبرگان در راستای دیدگاه آنان ابراز نظر کرده و به نظر می رسد دارای عقبه ای در خبرگان رهبری است، بر این باورند که طرح مذکور می کوشد تا محوریت رهبری و ولایت فقیه را زیر سئوال ببرد. گروه سوم که قاسم روانبخش، روحانی تندروی نزدیک به مصباح یزدی و دبير سياسي هفته نامه پرتو سخن از جمله انان به شمار می رود، هدف این طرح را نجات "پشت کنندگان به نظام از مجازات" و مشخصا " موسوی ،خاتمی،کروبی و فرزندان هاشمی" می دانند.

این سه محور را می توان به کرات در سرمقاله های و گزارش های سه روزنامه مهم حامی دولت یعنی ایران، کیهان و جوان(ارگان رسانه ای سپاه پاسداران)، سخنان هماهنگ شده خطیبان نماز جمعه، نمایندگان مجلس عضو فراکسیون " انقلاب اسلامی" یا "حامیان دولت خدمتگذار" و یا "کارشناسان سیاسی" ای که با خبرگزاری های فارس ، ایرنا و رجا نیوز مصاحبه می کنند، نیز مشاهده کرد.

به تازگی نیز یکی از مشاوران محمود احمدی نژاد مستقیما از درون بدنه دولت به جمع معترضان به طرحی پیوسته که به نظر می رسد که رسیدن آن به دست آیت الله خامنه ای - که خبرش را حبیب الله عسگراولادی در کنفرانس مطبوعاتی اخیرش فاش کرد - موجبات نگرانی بیش از پیش منتقدان را فراهم کرده باشد. حبیب***الله عسگراولادی، رییس جبهه پیروان خط امام و رهبری و عضو مجمع تشیص مصلحت نظام،، روز یکشنبه ۲۶ مهر، در نشستی خبری تصریح کرده بود که طرح برون***رفت از مشکلات بعد از انتخابات، به دست آیت***الله خامنه***ای رهبر انقلاب رسیده است.

در پی این اظهارات بود که علی اکبر جوانفکر، چهره نزدیک به محمود احمدی نژاد دیروز در نمایشگاه مطبوعات، در پاسخ به سئوالات خبرنگاران مجبور به اظهار نظر درباره این طرح شد و کوشید تا هر سه محور را در قالب انتقاد به سخنان عسگراولادی در یک ظرف بگنجاند.

ایلنا گزارش داده است که این عضو دولت پس از انتقاد به ارائه دهندگان طرح وحدت ملي گفته است که "وحدت ملی ما حول رهبری وجود دارد و برخی از این محور دور شده***اند".

او وجود بحران را "توهم" دانسته و تلویحا از "نخبگانی که در دفاع از رهبری سکوت کردند" خواسته است که به سکوتشان ادامه دهند.

از نظر این مشاور احمدی نژاد "وحدت وجود دارد و این تنها برخی افراد هستند که خود را از کانون آن یعنی رهبری نظام دور کرده اند".

"نخبگانی که در دفاع از رهبری سکوت کرده اند"، اصطلاحی است که محافظه کاران برای اشاره به هاشمی رفسنجانی از آن بهره می گیرند و "عده ای که خود را از رهبری نظام دور کرده اند" نیز، معمولا از نظر حامیان دولت افرادی چون موسوی،خاتمی و کروبی بوده اند.

هنوز معلوم نیست که چند طرح وحدت ملی وجود دارد و چه تعداد از چهره موثر در سطوح فوقانی ساختار سیاسی پیگیر آنها هستند.

آنچه که روشن است عدم توافق میان طرف های اصلی منازعات سیاسی پس از انتخابات است که خود را درعدم تغییر در وضعیت زندانیان سیاسی، نحوه برخورد با مطبوعات و طرفداری یکجانبه صدا و سیما از دولت و به طور کل فضای مبهم و سنگین سیاسی ایران نشان می دهد.

 
Feb 7, 2004
13,568
0
#6
سرهنگ محمد رضا آرين در مصاحبه با علي جوانمردي در برنامه روي خط صداي امريكا به افشاگري در مورد سوابق جنايتهاي احمد رضا رادان مي پردازد.




[ame="http://www.youtube.com/watch?v=62VbFNASVi0"]YouTube - VOA, Roye khat - سوابق جنایتهای پاسدار رادان، ۱ آبان[/ame]
 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#8
Mir Hossein Mousavi میر حسین موسوی


کلمه:حضور دکترعلیرضا بهشتی در روز 3 آبان در نمایشگاه مطبوعات و خبر گزاری ها حاشیه ساز شد.به گزارش خبر آنلاین در پی حضور علیرضا بهشتی از اعضای ارشد ستاد میر حسن موسوی جمعیت زیادی از موافقان وی دست های خود را به علامت پیروزی بالا بردند .در پی در خواست... بهشتی برای شعار ندادن مردم موافقان وی شروع به فرستادن صلوات کردند.اما مخالفان حضور بهشتی با سر دادن شعار “بهشتی ننگ رژیم”و “مرگ بر ضدولایت فقیه ” خواستار خروج وی از نمایشگاه شدند.در حالی که اغلب حامیان موسوی در طبقه فوقانی مصلی حضور داشته و شعار” یاحسین میرحسین “سر می دهند مخالفان حضور بهشتی در نمایشگاه در حال سر دادن شعار«منافق حیا کن مصلی را رها کن» هستند.در پی این تجمع و ملتهب شدن فضا ، مأموران امنیتی بهشتی مشاور و عضو ارشد ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی را به خارج نمایشگاه هدایت و با سوار کردنش بر یک ون سبزاو را به بیرون بردند.همچنین برخی حاضران در نمایشگاه گزارش داده اند برخی افراد بصورت سازماندهی شده در نمایشگاه حضور دارند که هنگام حضور شخصیت ها و چهره های اصلاح طلب ،حامیان موسوی و منتقدان دولت با حمله و برهم زدن فضا ایجاد تنش و درگیری می کنند.پیشتر مهدی کروبی نیز هنگام ورود به نمایشگاه مطبوعات، به دست عدهای ا که بعد تصاویر آنها مشخص کرد برخی از آنها به اصطلاح خبرنگاران رسانه های طیف حامی دولت بوده اند ، مورد حمله فیزیکی قرار گرفت .ا

Following the events surrounding Karroubi’s visit to the Media Fair and the assault on him by the hardliner thugs yesterday (Oct 24th), today the visit by Alireza Beheshti (Mousavi’s top advisor and son of the Martyred Ayatollah Beheshti) to the Media Fair was the scene of similar incidents as well. A large number of supporters of Mousavi and Beheshti in response to the insults of pro-Ahmadinejad hardliners were chanting Green slogans and the tension increased as this exchange continued. There are reports that security forces escorted Alireza Beheshti to a car and he left the fair while pro-Ahmadinejad thugs were chasing and attacking his car!!!

photos from: http://www.javanfarda.com/News.aspx?ID=2486Read more







 

nimnimak_11

Bench Warmer
Aug 6, 2009
758
0
#9
Hide


Mehdi Karroubi در ارتباط با حادثه نمایشگاه مطبوعات ، ابتدا از تمامی مردم عزیز که حقیر را مورد لطف و محبت قرار دادند تشکر می کنم .مطمئن باشید تعرضات دستوری هیچگونه خللی در دفاع از حقوق مردم و آرمان های واقعی انقلاب که امروزه چوب حراج بر آن می زنند ، در من ایجاد نخوا...هد کرد هدف آمران این گونه تحرکات قطع ارتباط من با مردم است که باید این آرزو را به گور ببرند. بزودی در ارتباط با سیزده آبان با شما سخن خواهم گفتR


tagheer.net
Source: tagheer.net
تغییر: مهدی کروبی روزگذشته به صورت سرزده به نمایشگاه مطبوعات رفت که در ابتدای حضور، مورد استقبال بازدیدکنندگان قرار گرفت.آنان با شعارهایی همچون «مرگ بر … » و« کروبی کروبی حمایتت می کنیم» او را همراهی
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#10
شعار ما و چماق شما

شهاب***الدين شيخي


از روزهای انقلاب سال 1357 به فراخور کودکی ام، اندک تصویر هایی هنوز در حافظه ام مانده است. یکی از شعارهایی که آن زمان برای من حاوی تصویری خنده دار بود، شعاری بود که مردم روستاها که به تظاهرات های شهری پیوسته بودند سر می دادند. آن ها در حالی که چماق های شان را به دست گرفته بودند، می گفتند: "ئیمه*** خه*** ڵکی دێهاتین.... بۆ تێ هه*** ڵدانی شا هاتین... "؛ یعنی: "ما مردم روستا هستیم و برای اورندگی زدن به شاه آمده ایم". در تصویر سازی های ذهن شرور کودکانه ام ، اوردنگی زدن به شاه با آن همه کبکه و دبدبه اش توسط مردمانی که خشمی فروخفته را در چماق های شان برمی افراشتند، بدون شک تصویر شادی بود.

آن روزها گذشت و ما بعد از انقلاب به مدرسه رفتیم و در آن زمان عده ای دیگر را می دیدم که این بار حکومتی بودند و با چوب و چماق و سر نیزه به برخی مکان ها حمله می کردند و در یک مورد که هرگز تصویرش از یادم نمی رود، کتاب فروشی محله مان را که کنار مسجد بود آتش زدند. این روند به بخشی از زندگی آن سال های ما بدل شد.

آن سال ها گذشت و ما دانشجو شدیم و سال های دانشجویی ما همراه بود با پیروزی دولت اصلاحات و جنبش اصلاح طلبی مردمی در ایران. در آن سال ها ی اولیه ی دولت خاتمی که وزارت کشور بر عهده ی عبدالله نوری بود حقیقتا دوره ای تاریخی را از نظر برگزاری تجمعات و راه پیمیابی ها و میتینگ های سیاسی به چشم دیدیم. اما هنوز طعم اش کام مان را شیرین نکرده بود که، باز عده ای چماق و زنجیر به دست راه را بر حرکت مدنی ما بستند. آنان که تنها از جسم شان و دست های شان بهره می گرفتند به سخنرانی ها و میز گردهایمان که همگی مربوط به حوزه ی ذهن و خرد آدم و نه مسایلی مربوط به قدرت جسمانی و دست های انسان بود، حمله می کردند و کتک مان می زدند و حتا تعدادی از ما را به ناکجاها برند. آن روزی که در پارک لاله یکی از همین آقایان با زنجیری دراز صورت دختری جوان را خونین کرد من آن جا بودم.

آن سال ها نیز گذشت و اکنون در اعتراض های بعد از اعلام نتایج انتخابات، شاهد خشونت گروه های وسیع تری از چماق به دست ها بودیم. گروه هایی که دیگر کوچکترین رحمی در کوبیدن چماق بر سر و صورت و دست و پا و کمر مردان و زنان و پیران و جوانان و حتا پسرک 12 ساله ای در بهشت زهرا نداشتند و گاه مثل همین مورد آخر به مرگ وی منتهی می شد.

جمعه اول آبان ماه در نمایشگاه مطبوعات عده ای چماق به دست به مهدی کروبی یکی از رهبران یا سران به معنای واقعی شجاع این جنبش مردمی حمله ور شده اند که بهانه ی این یادداشت شد.

آن مردمی که روزگاری با چوب و چماق می خواستند بساط یک حکومت جور و ستم را برچینند، در طول زمان چماق های شان را زمین گذاشتند و قلم به دست گرفتند و به جای فحش، شعار دادند. اما این جنبش که حتا در آغاز حرکت اش با کمترین شعار و در هفته ی اول این اعتراضات تنها با علامتی که با دست های شان به یکدیگر نشان می دادند، آغاز شد و سکوت بزرگترین فریادشان بود، پاسخی جز چوب و چماق و باتوم و گلوله نیافت. امروز هم جدی ترین تغییری که مردم در حرکت شان داده اند، تبدیل همان سکوت به شعارهایی بسیار هوشمندانه و گاه بسیار حاضر جوابانه است. اکنون بزرگترین و خشونت بار ترین حرکت مردم ، قدم زدن در خیابان های شهر و بر آوردن شعار است. اما کوچکترین خشونت گروه مقابل فرو آوردن چماق است بر سر این مردم. در این راه نه حرمت مرد می دانند و نه حرمت زن نه حرمت سن و سال می دانند و نه حرمت روحانی و غیر روحانی.

آن چه برای من در همه ی این ماجرا ها و این سیر کوتاه تاریخی 30ساله قابل تامل است، تغییر رفتار مردمان ساده و صبور همان کوچه و خیابان، تغییر گفتمان فضای روشنفکری و فعالان سیاسی ما و روی آوردن به فضاهای ضد خشونت و عدم خشونت و اصرار بی پایان حاکمان و تابعان حاکمان به استفاده از همان چماق است. در زمانه ای که کشوری مثل ایران با همه ی زیر ساخت های سنتی و عرفی و حتا مذهبی، که مملو از خشونت است، به فضاهای مدنی و گفتمانی مبارزاتی عاری از خشونت روی می آورد، حاکمان این جامعه هنوز بر سر چماق زور نشسته اند.

چماق شاید اولین وسیله ی دفاعی و یا تهاجمی انسان جنگلی و یا عشیرتی بوده است. زمانی که نه برای تسلط و نه برای دفاع از خود، قدرت این را نداشته که از توان ذهنی اش بهره بگیرد؛ اولین وسیله ای که در نخستین نگاه به اطراف خود به وجود آن پی برده است. برداشتن چماق نشان از به کار بردن "زور وحشی" و ناشی از خوی مدنی نشده ی انسان است. شاید حتا مربوط به زمانی که انسان حرف زدن و گفت و گو با انسان را یاد نگرفته بود و هنوز ابزار زبان که بر گرفته از ساحت و ساخت تفکر است را به دست نیاورده بود. اما اگر چه شعار نیز خود بخشی از شعور حسی انسان است و مرحله ی تکامل یافته ای از تفکر در آن یافت نمی شود، باز باید گفت که شعار از آن جا که از ابزار زبان بهره می جوید و اتفاقی است که در زبان روی می دهد ناخواسته بخشی از تفکر را با خود به همراه دارد. مانند شعار هایی که در این جنبش شاهد آن بوده ایم، که سرشار از هوشمندی و ذکاوتی ستودنی است که همگان به آن اذعان دارند.

آلوین تافلر سیر حرکت انسان در طول تاریخ سلطه را به سه دوره ی کلان تقسیم بندی می کند. دوره ی بهره گیری از "زور"، دوره ی بهره گیری از "زر" و دوره ی بهره گیری از "خرد". حال اگر همین شرایط را با اغماض به شرایط جامعه ی ایران تطبیق بدهیم، تنها می توان گفت مردم این جامعه بعد از سی سال یاد گرفتند که از چماق و چوب به دست گرفتن در راه پیمیایی های شان به تجمع و راه پیمایی های چند ساعته ی سکوت برسند. اما حاکمان و مزدوران حاکمان همین جامعه هنوز نتوانسته اند به دوران حکومت مداری مبتنی بر خرد برسند و هنوز از ابزارهای اولین مرحله ی حکومت مداری مبتنی بر زورعریان، سود می جویند.

امروز ما مردمی هستیم که بزرگترین خشونت مان شعارهای مان است در مقابل حکومتی که کمترین خشونت اش چماق است. اما از آن جا که عصر عصر خرد است و روزگار چماق و چماق داری به سر رسیده است، سرمستانه می گوییم ماییم و شعارهایمان و شمایید و چماق های تان.

 
Feb 7, 2004
13,568
0
#11
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=X1mYA6cANZo"]YouTube - Fareed Zakaria speaks about Maziar Bahari's release[/ame]
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#12
حکومت زانو زده است


گزارش تفصیلی سردار سرلشكر پاسدار غلامعلی رشید جانشین فرمانده ستاد كل نیروهای مسلح به رهبری، حاوی واقعیاتی تکان دهنده است. مخاطب این گزارش اختصاصی شخص خامنه ای بوده و وی پس از مطالعه آن، اینگونه صلاح دیده که گزارش مذکور برای فهرست محدودی از مقامات نظام ارسال گردد. این گزارش محرمانه در حقیقت مقدمه "طرح عمومی پدافند ملی" بوده که بنا به دلایل اتفاقات اخیر بطور جداگانه و قبل از اتمام طرح پدافند ملی برای رهبری ارسال گردیده است.
نگاه اول به این گزارش موجب نوعی سردرگمی می شود، زیرا مملو از آمارها و نمودارها و جداولی است که ارتباط آنها با ستاد کل فرماندهی نیروهای مسلح چندان قابل فهم نمی باشد، همچنین نتیجه گیریهایی که در بخش پایانی گزارش مشاهده می شود، بیشتر نوعی القای ترس و دلهره به مخاطبان بنظر می رسد. شاید برخی از گیرندگان این گزارش به این تصور رسیده اند که رهبری قصد دارد تا با ترسانیدن آنها از اوضاع و اغراق در وضعیت موجود، آنها را وادار به وفاداری بیشتر و حمایت افزونتر از خویش نماید.
اما آنچه بعنوان خلاصه این گزارش می توان نوشت این است که "حکومت زانو زده است."
گرچه در این گزارش در بخشی به جنبش سبز پرداخته و آنرا یک فتنه جدی بر سر راه حکومت و تهدیدی باقوه برای امنیت ملی دانسته، ولی سنگینی گزارش بیشتر بر بخش اقتصادی و مخاطرات ناشی از آن متمرکز است. وحشت حکومت از آن چیزی نیست که تا کنون در خیابانها اتقاق افتاده است، وحشت بزرگ، بخاطر آن چیزی است که در راه است.
از حدود دو سال پیش حکومت بسمت ورشکستگی اقتصادی پیش رفته است، دقیقآ در زمانی که نفت در اوج قیمت خود بوده، این عارضه همزمان با بحران جهانی و بسیار خطرناک اقتصادی سال گذشته در سراسر جهان، به اوج خود رسیده ولی تلاش گردیده تا با سیاستهایی مُسکن گونه و بویژه با تزریق نقدینگی از طریق چاپ اسکناس و چک پول بدون پشتوانه، مخفی نگاه داشته شود. ولی در حال حاضر انفجار نقدینگی و سه برابر شدن آن ظرف تنها دو سال، و ورشکستگی کامل مالی، راهی برای پنهانکاری بیشتر باقی نگذاشته است.
تصویب عجولانه طرح حذف یارانه ها در مجلس، تورم شصت درصدی در راه، لشگر بیکارانی که چند برابر خواهد شد، ورشکستگی و تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی و بسیاری از عواقب سهمگین در راه، ترس عظیم مقام عظماست.
البته سردار رشید، با نوعی خوش بینی آمیخته با حماقت، تحلیل می کند که این ورشکستگی اقتصادی گرچه منجر به توفانهایی در داخل خواهد شد، ولی ازطرف دیگر سبب می شود تا برای مدتی دشمنان نظام تلاش برای سرنگونی نظام را معلق نموده و هر گونه اقدام نظامی محدود یا نامحدود بر علیه حکومت را تعطیل نمایند. وی همچنین پیشنهاد می کند که حکومت با اتخاذ آرایش مناسب خواهد توانست بر شورشهای داخلی که وی نام آنرا "شورش پراکنده" نام گذاشته فائق آید.
بنظر می رسد که حکومت در عین حال تمایل شدیدی دارد تا این ورشکستگی اقتصادی را به اطلاع آمریکا و اروپا نیز برساند تا از این طریق آنها را از هرج و مرج داخلی و سقوط دولت مرکزی و زبانه کشیدن شعله های بی ثباتی به سایر کشورهای منطقه بترساند و حمایت مقطعی آنها را بنوعی بدست آورد.
در این گزارش به راهکارهای متعددی نیز برای کند کردن سرعت سقوط اقتصادی اشاره شده است که مسدود نمودن سپرده ها و پس اندازها و نقدینگی اشخاص و شرکتهای خصوصی و جیره بندی مواد غذایی اساسی و سوخت از آن جمله است.
در چندین صفحه از این گزارش تحلیل شده است که اگر بتوان با اتخاذ سیاست صحیح، با قدرتهای خارجی به توافق رسید، به هیچ وجه نباید از ناآرامی های داخلی نگران بود، زیرا بدون حمایت خارجی، اعتراضات داخلی به نتیجه خاصی نمی رسد. بنظر این سردار، فقط کافی است که ناآرامی ها و اعتراضات، مدیریت شوند.
آنچه در این گزارش عمیقاً باعث تأسف است، فقدان یک نگرش و قلم نظامی گرایانه و در عوض انبوهی از تحلیلهای اقتصادی است که معلوم نیست جانشین ستاد فرماندهی کل قوا چرا باید تا این اندازه در فکر مسائل اقتصادی کشور باشد. نظامیان بقدری در فعالیتهای اقتصادی غرق شده اند که بطور ناخودآگاه نگرانیهای مالی و اقتصادی آنها کاملاً بر دغدغه های نظامی اشان غلبه یافته است.
انقلاب اسلامی از روز 22 بهمن 57 گام بگام تمایلات ایدئولوژیکش را از دست داده و بیشتر بسمت "نظام" شدن غلطید، و آنچه در این گزارش می توان دید، آخرین میخ های تابوت ایدئولوژی گرایی جمهوری اسلامی است، این حکومت می خواهد تا به هر وسیله ممکن به بقای خود ادامه بدهد و در این مسیر برایش فرقی نمی کند که با آمریکا یا اسرائیل هم سر میز مذاکره بنشیند، هر امتیازی بدهد و در مقابل، تضمین بقایش را دریافت کند. سردار رشید حتی در یک خط از گزارشش هم یادی از "امت همیشه در صحنه" و "ملت قهرمان" و "مردم شهیدپرور" ایران ندارد، صحبت فقط از حکومت است و حکومت و حکومت. حکام این کشور با مردمشان قهر کرده اند. در هیچ کدام از چاره اندیشی های این سرلشگر پاسدار، اثری از مؤثر بودن مردم بچشم نمی خورد، همه مهم هستند، آمریکا و اروپائی ها، رقبای منطقه ای و حتی اهرم های فشار فراسرزمینی که اشاره به حزب الله لبنان و حماس است، هر کدام در جائی مطرح می شوند ولی امت قهرمان به فراموشی سپرده می شود.
بیشتر بنظر می رسد که این گزارش، چکیده ای از تفکرات خود خامنه ای است که بامضای سردار رشید انتشار می یابد، حتی در خود گزارش نیز اشاره شده که از رهنمودهای مقام معظم در جلسات هفتگی بهره بسیاری در تنظیم گزارش برده شده است. مایه ننگ هر ایرانی است که دلارهای نفتی، چگونه از سردمداران این حکومت، هیولاهایی زشت و نفرت انگیز پدید آورده است.
آنچه از دید این سردار و مرشد عظمایش پنهان مانده، دقیقاً همان چیزی است که به عمد، یا سهواً، نامی از آن به میان نیاورده اند، «مردم ایران». همانهایی که اکنون بپا خواسته اند تا این خودفریفتگان مالیخولیا زده را از خواب بیدار نموده و کلیدهای اداره مملکت را از ایشان بازستانند. ملت نجیب ایران، علیرغم مشارکت در جنبش سبز، هنوز با نهایت خوش بینی به حکام کشورشان نگاه می کنند و اگر بدانند که در پشت پرده واقعاً چه می گذرد و چه غفلت زدگانی حکومت را در دست دارند، قطعاً لحظه ای در خانه هایشان آرام نخواهند گرفت و به خیابانها آمده و تا کار را یکسره نکنند باز نخواهند گشت.
 

Attachments

May 12, 2007
8,093
11
#15
So is anything happening in Iran nowadays? There's nothing in the news anymore.
People are preparing for 13 aban. But a lot is happening. In Ahvaz workers have demonstrated. Khozestan is a key state. If riots and strikes
starts there the oil and gas industry will cease to produce.
These videos is posted on 25 october.
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=sTdtcE5iE_A"]YouTube - Worker protest Ahwaz city,25 oct تظاهرات کارگران اهواز[/ame]
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=TVIzknzeiag"]YouTube - boghchi perspolis[/ame]
 

Makaveli

IPL Player
Jan 28, 2006
2,976
0
#16
People are preparing for 13 aban. But a lot is happening. In Ahvaz workers have demonstrated. Khozestan is a key state. If riots and strikes
starts there the oil and gas industry will cease to produce.
These videos is posted on 25 october.
Is there any ethnic dimension to the Ahvas demonstrations? When is 13 Aban on our calender?
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#17
شگنجه گاه مخوف بند 1 زندان گوهردشت کرج به تسخیر زندانیان در آمد


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از زندان گوهردشت کرج ، زندانیان سلولهای انفرادی معروف به سگ دونی بند 1 زندان گوهردشت در اعتراض به شرایط قرون وسطائی و شکنجه های غیر انسانی دست به اعتراضات گسترده زدند و برای چند ساعت سالن سلولهای انفرادی (سگ دونی) را به تصرف خود در آوردند.
از عصر روز یکشنبه 03 آبان ماه حوالی ساعت 17:30 زندانیان سلولهای انفرادی معروف به سگ دونی بند 1 که محل شکنجه زندانیان سیاسی و عادی است و دارای شرایط غیر انسانی است دست به اعتراضات گسترده زدند. این اعتراضات از حسینیه سلولهای انفرادی آغاز گردید . زندانیان با پاسداربندهای که آنها را مورد شکنجه قرار می دادند درگیر شدندو آنها را بشدت کوشمالی دادند. در این درگیری حداقل 2 پاسداربند شکنجه گر زخمی شدند که نامهای آنها محسن خالصی و مرجانی می باشند. سایر پاسداربندها هنگامی که با خشم غیر قابل مهار زندانیان مواجه شدند اقدام به فرار کردند. زندانیان کلید سلولهای انفرادی را از آنها گرفتندو اقدام به باز کردن درب تمامی سلولهای انفرادی بند نمودند و هم بندیان خود را آزاد کردند و آنجا بطور کامل به تصرف خود در آوردند.
زندانیانی که دائم با شکنجه های جسمی،تجاوز جنسی، استعمال باتون،تحقیر،ضرب وشتم ،اهانت،بی غذائی، شرایط و حشتناک بهداشتی مواجه هستند وبسوی مرگ تدریجی هدایت می شوند.در این سلولها سالیانه دهها نفر در اثر این شرایط اقدام به خودکشی می کنند و تعدادی از آنها جان می بازند. تصرف سلولهای انفرادی قرون وسطائی تا ساعت 21:00 ادامه داشت.
پس از به کنترل در آمدن شکنجه گاه توسط زندانیان ،علی حاج کاظم رئیس زندان،معاون زندان،رئیس و معاون حفاظت اطلاعات و گارد زندان بصورت گسترده آنجا را به محاصره خود در آوردن و یورش وحشیانه خود را به زندانیان بی دفاع آغاز کردند. آنها در این حملات گاز اشک بکار بردند حملات به زندانیان چند ساعت به طول انجامید و هنوز از صدمات و شرایط زندانیان اطلاعی در دست نیست.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#18
چهارده تن از فعالان سیاسی در اعتراض به اعدام و خشونتهای جاری در کشور

هیچ راهی جز بازگشت به سوی ملت وجود ندارد

زندان و اعدام مردم را نمی***ترساند

به نام خداوند جان و خرد

فرایند توسعه تمدن بشری، رسیدن به آزادی است؛ آزادی که اصول بنیادین و فراگیر آن در چارچوب حقوق بشر راهنمای تغییرات مسالمت آمیز در زمینه های گوناگون زندگی اجتماعی انسانها شده است. از آن جمله می توان از تلاشهای پیگیر بین المللی برای تعدیل و انسانی کردن اصول حقوق جزا در قوانین داخلی کشورها یاد کرد، که نخستین تجلی آن در رابطه با حذف مجازات اعدام برای نوجوانان زیر هیجده سال است. کودکان و نوجوانان در شمار گروه های آسیب پذیر جامعه بشمار آورده شده اند که نیازمند توجه و حمایت ویژه هستند. بدین معنی که کودک در برابر کردار خود مسئولیتی معادل انسانهای بالغ ندارد و شرایط و قلمرو مسئولیت مدنی یا کیفری نوجوان باید متناسب با رشد فکری و تجربی او و اختیارات او در شکل دادن جامعه ای که عضو آن است باشد. جامعه پیشرفته بین المللی با حذف اعدام نوجوانان پاسخ روشنی به این پرسش ها داده است.

اعلامیه حقوق کودک مصوب ۱۹۵۹ و کنوانسیون حقوق کودک ۱۹۸۹ و همچنین ضوابط سازمان ملل در مورد حداقل معیارهای قابل اعمال در دادرسی کودکان (قواعد بیجینک ۱۹۸۵) و رهنمودهای سازمان ملل برای پیش گیری از بزهکاری نوجوانان ( رهنمودهای ریاض ۱۹۹۰) بهترین گواه بر توجه ویژه حقوق بشر معاصر به این موضوع، یعنی لغو و حذف مجازات اعدام نوجوانان است. بسیاری از کشورها بر این مسئولیت انسانی گردن نهاده اند و جمهوری اسلامی نیز در شهریور ۱۳۷۰ کنوانسیون حقوق کودک را امضا و در تیرماه ۱۳۷۳ آن را تصویب کرده است. ولی از آن پس، و بویژه در طی چهار سال گذشته، با اعدام مکرر نوجوانان زیر هیجده سال، نه تنها به نقض تعهدات بین المللی مبادرت ورزیده بلکه، از این لحاظ، رتبه اول کشورهای جهان را نیز کسب کرده است.

در حالیکه جامعه جهانی در فرایند پیشرفت تمدن بشری، در مقام حذف مجازات اعدام به عنوان خشونتبارترین نوع مجازات برآمده است و در این راستا پروتکل دو میثاق حقوق مدنی و سیاسی حذف اختیاری مجازات اعدام را تجویز کرده، سازمان ملل نیز قطعنامه های متعددی در این راستا صادر و بیش از هفتاد کشور، از جمله برخی کشورهای اسلامی مانند قرقیزستان، ترکیه و اردن، مجازات اعدام را از قوانین کیفری خود حذف نموده اند، جمهوری اسلامی بی اعتنا به تعهدات بین المللی خود و به معیارهای اخلاقی و انسانی حاکم بر تمدن بشری، با بی پروایی به اعدامهای بیشمار و خودسرانه ادامه می دهد و خود را با احراز مقام دوم جهانی، آنهم پس از چین با جمعیتی 17 برابر ایران، در تاریخ خشونتگری یک حکومت علیه شهروندان خود جایگاه ویژه ای برای خود کسب نموده است.

افزون بر بی اعتنایی نسبت به تعهدات بین المللی و ملی، سطح شگفت انگیز خشونت حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر اعتراضات برحق و مسالمت آمیز فرهیختگان، نواندیشان، فعالان سیاسی، زنان، دانشجویان، هنرمندان و کارگران جامعه، نشانگر چیرگی فرهنگی در درون حکومت است که بهیچ وجه با سرشت ما ایرانیان همخوانی ندارد. این رفتار که نه تنها درمان بخش رویدادهای پیش آمده نیست، بلکه گسست میان حکومت و مردم را بیش از بیش نمایش داده و چهره مخدوش جمهوری اسلامی را در افکار عمومی جهانی تیره تر ساخته است.

از سوی دیگر، در زمانی که برخی کشورهای در حال توسعه، که فقط چند سال پیش از ما عقب افتاده تر و فقیرتر بوده اند، به جرگه کشورهای پیشرفته می پیوندند و در تصمیم گیری های جهانی در چارچوب گروه بیست شرکت داده می شوند، کشور ایران با تمام منابع غنی، درآمد سرشار و امکانات طبیعی و اجتماعی، به ویژه جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونمی خود، هنوز در زمره کشورهای در حال توسعه عقب افتاده تر از پیش باقی مانده و با مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخلی و نابسامانی های خارجی دست به گریبان است. فضای نظامی امنیتی حاکم بر جامعه موجب تشدید نارسایی های مورد بحث شده، ابهامات و ندانم بکاریها و ستیزگری های نابخردانه در سیاست خارجی سبب گردیده که نه تنها کشور هزینه های سنگین ناشی از آن را متحمل شود، بلکه فرصت های پیش آمده را یکی پس از دیگری از دست بدهد و به منظور خنثی نمودن فشارها و محدودیت های وارده از سوی جامعه جهانی باجهای سنگین تری به این یا آن قدرت بدهد و در نتیجه قدرت مانور و آزادی عمل خود را بشدت محدود سازد.

بدیهی است که برای رفع دشواری هایی که مردم ایران سی سال است با آن دست به گریبان بوده و اکنون حاکمیت را هم در بن بستی بس خطرناک گرفتار ساخته است، هیچ راهی جز بازگشت بسوی ملت و پذیرش خواستهای مردم که محترم شمردن آزادی های اساسی و پایبندی به حاکمیت ملی و قانون وجود ندارد. بی تردید، نخستین گام در این راه، آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، لغو مجازات اعدام و قوانین غیر انسانی و محدود کننده حقوق شهروندی و بالاخره استقرار نظام مردم سالار عاری از هرگونه تبعیض، و رفع و نفی هرگونه مبانی قدسیه در رابطه با اداره امور کشور و جامعه است.

ما هشدار می دهیم که هیچ راهی بجز تمکین به خواست مردم در یک تفاهم مسالمت آمیز و خردمندانه در پیش رو نیست. فقط در این صورت است که می توان به جلوگیری از فاجعه ملی پیش رو و جبران توقفهای پیش آمده و خیزش بسوی جلو امیدوار بود.

عباس امیرانتظام، هرمیداس باوند، عیسی خان حاتمی، علی حاج قاسمعلی، حمیدرضا خادم، محمدعلی دادخواه، جمال درودی، آرش رحمانی، اشکان رضوی، کورش زعیم، خسرو سیف، حشمت الله طبرزدی، حسین مجتهدی، علی اکبر معین فر.
 
May 12, 2007
8,093
11
#20
Is there any ethnic dimension to the Ahvas demonstrations? When is 13 Aban on our calender?
I think it is the 4 november. Both Khozestan and Balochestan see the government as the real problem. All proud to be Iranians otherwise(as far as I am concerned and I read their comments on youtube).