From http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=175117&code1=9
در روزنامه كار و كارگر چهارشنبه 28 بهمن 1383 در صفحه 9 شاهد مطلبي از شركت كشت و صنعت و دامپروري دامغان با تيتر "گوسفند به جاي پول" بوديم كه بسيار غم انگيز و تاسف برانگيز بود. چرا شركتي كه درگذشته نه چندان دور يكي از ثروتمندترين شركتهاي منطقه بوده به علت گريز از فشار بدهيهاي خود در ازاي مطالبات و حقوق كاركنان به آنان گوسفند ميدهد؟
به گزارش خبرگزاري كار ايران، ايلنا، باز جاي شكرش باقي است كه دست كم ميشود از گوشت گوسفند استفاده كرد و كاركنان عزيز پس از چندين مدت به فرزندانشان گوشت بدهند!!!
اما كاركنان كارخانه آجرماسه آهكي ايرانشهر كه آنهم يكي از كارخانههاي سودده بوده و محصول آن در منطقه بدون رقيب به فروش ميرسيده و فقط به علت 40 ميليون تومان بدهي به اداره برق تعطيل شده، حدود 5 سال است كه هيچ مطالباتي نميگيرند و در ازاي آن آهك و آجر آنهم به قيمت گزافتر از بازار دريافت ميكنند كه مجبور به فروش به قيمت نازلتر و امرار معاش ميباشند.
اين عزيزان برعكس همدردان خود در شركت كشت و صنعت و دامپروري دامغان از مصرف گوشت دستشان كوتاه است. گوشت گوسفند را ميشود خورد اما آجر و آهك را هم ميشود خورد؟ چند سالي است كه دولت با واگذاري بخشهاي توليدي و اقتصادي وابسته دولت به بخش خصوصي عملا شعار خصوصي سازي را تحقق ميبخشد به چه قيمت و بهايي؟ نه اينكه همين مردم و به عبارتي كوچ نشينان سرمايههاي ملي محسوب ميشوند؟
كارخانه آخر ماسه آهكي ايرانشهر وابسته به سازمان صنايع ملي ايران بود كه با مصوبه دولت مقرر شد بخش خصوصي واگذار شود و شد. متاسفانه در روند واگذاري قرار بود 33% سهام كارگران به آنان واگذار شود كه با نفوذ و رانت موجود در اين بخش اين امر به نفع سرمايه گذاران و خريداران به اتمام رسيد و آنان نيز به دليل سوء مديريت و عدم آگاهي نسبت به توليد، اداره و فروش يك واحد توليدي همراه واحد فوق را دچار مشكل نمودند و در مقطعي از شوراي عالي كار !!!!!طرح تغيير ساختار را به تصويب رساندند. اگر شما تغيير ساختاري ديديد ما هم ديدهايم كه قابل بررسي نيز ميباشد!
پس از آن نيز شروع به كار مجدد كه صرفا به نفع كارفرما بوده، كارخانهايي كه توليدش روي زمين نميماند و سريعا به فروش ميرسد، درآمدش به كجا ميرود؟
كارگران بيش از 5 سال است كه آهكي و آجري حقوق ميگيرند. البته با قيمت تعيين شده كارفرما و در بازار نيز با 30 تا 40 درصد زير قيمت به فروش ميرسانند تا بلكه اندك امرار معاش براي خانواده خود تهيه نمايند.
اين است سرنوشت واگذاري واحدهاي توليدي به بخش خصوصي، اما خصوصي ناكارآمد. ما مدعي اين نيستيم كه همه بخشهاي خصوصي ناكارآمدند اما...
باشد تا كارخانه بافت بلوچ ايرانشهر را در آينده اين چنين ببينيم.
پايان پيام
گوشت گوسفند را ميشود خورد اما آجر و آهك را چه؟
زاهدان- خبرگزاري كار ايراندر روزنامه كار و كارگر چهارشنبه 28 بهمن 1383 در صفحه 9 شاهد مطلبي از شركت كشت و صنعت و دامپروري دامغان با تيتر "گوسفند به جاي پول" بوديم كه بسيار غم انگيز و تاسف برانگيز بود. چرا شركتي كه درگذشته نه چندان دور يكي از ثروتمندترين شركتهاي منطقه بوده به علت گريز از فشار بدهيهاي خود در ازاي مطالبات و حقوق كاركنان به آنان گوسفند ميدهد؟
به گزارش خبرگزاري كار ايران، ايلنا، باز جاي شكرش باقي است كه دست كم ميشود از گوشت گوسفند استفاده كرد و كاركنان عزيز پس از چندين مدت به فرزندانشان گوشت بدهند!!!
اما كاركنان كارخانه آجرماسه آهكي ايرانشهر كه آنهم يكي از كارخانههاي سودده بوده و محصول آن در منطقه بدون رقيب به فروش ميرسيده و فقط به علت 40 ميليون تومان بدهي به اداره برق تعطيل شده، حدود 5 سال است كه هيچ مطالباتي نميگيرند و در ازاي آن آهك و آجر آنهم به قيمت گزافتر از بازار دريافت ميكنند كه مجبور به فروش به قيمت نازلتر و امرار معاش ميباشند.
اين عزيزان برعكس همدردان خود در شركت كشت و صنعت و دامپروري دامغان از مصرف گوشت دستشان كوتاه است. گوشت گوسفند را ميشود خورد اما آجر و آهك را هم ميشود خورد؟ چند سالي است كه دولت با واگذاري بخشهاي توليدي و اقتصادي وابسته دولت به بخش خصوصي عملا شعار خصوصي سازي را تحقق ميبخشد به چه قيمت و بهايي؟ نه اينكه همين مردم و به عبارتي كوچ نشينان سرمايههاي ملي محسوب ميشوند؟
كارخانه آخر ماسه آهكي ايرانشهر وابسته به سازمان صنايع ملي ايران بود كه با مصوبه دولت مقرر شد بخش خصوصي واگذار شود و شد. متاسفانه در روند واگذاري قرار بود 33% سهام كارگران به آنان واگذار شود كه با نفوذ و رانت موجود در اين بخش اين امر به نفع سرمايه گذاران و خريداران به اتمام رسيد و آنان نيز به دليل سوء مديريت و عدم آگاهي نسبت به توليد، اداره و فروش يك واحد توليدي همراه واحد فوق را دچار مشكل نمودند و در مقطعي از شوراي عالي كار !!!!!طرح تغيير ساختار را به تصويب رساندند. اگر شما تغيير ساختاري ديديد ما هم ديدهايم كه قابل بررسي نيز ميباشد!
پس از آن نيز شروع به كار مجدد كه صرفا به نفع كارفرما بوده، كارخانهايي كه توليدش روي زمين نميماند و سريعا به فروش ميرسد، درآمدش به كجا ميرود؟
كارگران بيش از 5 سال است كه آهكي و آجري حقوق ميگيرند. البته با قيمت تعيين شده كارفرما و در بازار نيز با 30 تا 40 درصد زير قيمت به فروش ميرسانند تا بلكه اندك امرار معاش براي خانواده خود تهيه نمايند.
اين است سرنوشت واگذاري واحدهاي توليدي به بخش خصوصي، اما خصوصي ناكارآمد. ما مدعي اين نيستيم كه همه بخشهاي خصوصي ناكارآمدند اما...
باشد تا كارخانه بافت بلوچ ايرانشهر را در آينده اين چنين ببينيم.
پايان پيام