به مناسبت انقلاب شکوهمند اسلامی

Chinaski

Elite Member
Jun 14, 2005
12,269
352
#62
khode oon Emam (aay zekki) ham agar alan miyoomad va oon harf ha ro mizad , be jorme " mofsed fel arz " va " zedde velayate faghih " edamesh mikardand.

Bagher Momeni has a well written piece on " Enghelabe Obash , انقلاب اوباش ". i highly recommend it.
In harfaaro bichaare zende yaad Saadegh Hedaayat saal 1327 goft. Moghei ke darbaar oomad khodesho kard aalate daste Oon mollaye kaashi o vaase sarfe alkol mahdoodiat gozaashtan. Badbakht Hedaayat in ro goft:



and this is timeless and pretty much applies to all iranian generations. Be it under shah, under IR and i am pretty sure its not gonna change in future either.
 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
#63
Mashdi jan, where do I find that ?
It's written long time ago. probably 20 years old or even older. it's an in-depth article that was published in one of the journals that a friend of mine loaned it to me to read at the time. i don't remember the name of the journal as several Iranian journals used to be published in Germany & France in those old days. i'll post the info here if i find it online or find out what journal it was published in.
 

Chinaski

Elite Member
Jun 14, 2005
12,269
352
#64
In neveshteye Massoud Noghre Kaar kheyli jaalebe...

جاهل***ها و لات***ها، روحانيون و سلاطين(بخش دوم)، مسعود نقره***کار
مسعود نقره***کارانقلاب بهمن مُهر جاهل ها و لات ها نیز بر خود دارد. اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود، اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت ، اما سبب تمایل و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها به سوی روحانیت شد. پس از بلوای خرداد 42 رژیم شاه و روحانیت به سازمان دهی گسترده ترو جذب وسرباز گیریِ بیشتر از میان جاهل ها و لات ها ، وخرده جاهل ها و لات ها رو آوردند.
ويژه خبرنامه گويا

انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و جاهل ها و لات ها

انقلاب بهمن را "انقلاب لومپن ها" نیز خوانده و دانسته اند، درست یا نادرست بودن این ارزیابی دررابطه با نقش وجایگاه لومپن ها در بروز و تدوام انقلاب بهمن سبب نمی شود بر این واقعیت غیر قابل انکار چشم پوشید که گروه اجتماعیِ جاهل ها و لات ها، هم جاهل ها و لات های هوادار و وابسته به رژیم سلطنت، و هم پیروان و مریدان روحانیت در بروز و تدوام حیات انقلاب و حکومت اسلامی نقش تاثیر گذار داشته اند، گروه اجتماعیِ ای که در تعریفِ "لومپن"و" لومپن پرولتاریا" نمی گنجند.*

زمینه های تاثیر گذاری سیاسی ِ گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها در دهه ی چهل و پنجاه بتدریج قدرتمند تر از دربار صفوي و دودمان های متعاقب آن، و جاهل ها و لات های محمدعلي***شاهی و رضاخانی ( که در دعوای رضا خان و سيد ضياء حضور داشتند) ، وجاهل ها و لات های 28 مردادی شد. بعد از آشوب خرداد 42 اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود، اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت اما سبب تمایل و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها یا " نوچه " های شان به سوی روحانیت و جاهل ها و لات های متدین شد. هر دوسو و قطبِ قدرت نقش جاهل ها و لات ها در دگرگونی های اجتماعی را جدی تر تلقی کردند و به سازمان دهی با برنامه ی جاهل ها و لات ها رو آوردند. رژیم سلطنتی جاهل ها و لات های هوادارش را به ویژه درساواک و محافل ورزشی- و بیشتر محافل زورخانه ای به مانند دارو دسته ی شعبان جعفری- سرو سامان و سازمان داد و در هنگامه ی شکل گیری انقلاب بهمن از آن ها بهره برداری بیشتری کرد. تشدید این سرباز گیری و جذب جاهل ها و لات ها از طرف رژیم پهلوی را بعد از بلوای15 خردادسال 42 در میزان ترغیب، انتخاب و استخدام جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها درشهربانی،ارتش وساواک به روشنی می شد، دید. به یکباره میزان رنجر، افسر شهربانی و ارتش، پاسبان و گروهبان و استوار در میان جوانان منطقه جنوب شهر افزایش یافت. سرو کله ی آژان هائی مثل "اصغر سیبیل"ِ کلانتری 6، که گنده لاتی بود، در همه ی کلانتری های آن محله ها پیدا شد ، در ساواک حتی خود ماموران و مسؤلان این سازمان ها از "لات و لوت" های اداره ی سوم نام برده اند، و در میان بازجوها و شکنجه گران ساواک نسل جوانی از جاهل ها و لات ها کم نبودند. سوی دیگر جاهل ها و لات هائی که تمایلات مذهبی داشتند را جاهل ها و لات های متدین وروحانیون جمع و جور می کردند، که محسن رفیقدوستِ های مسجد لرزاده نمونه ها بودند. محل اصلی استقرار و حوزه ی فعالیت جاهل ها و لات ها پیرو روحانیت اکثرا"در همان حوزه و حریم جاهل ها و لات های نسل قبل از خود بود: محدوده ی شهباز جنوبی و دروازه دولاب و میدان خراسان و خیابان خراسان و خیابان زیبا و لرزاده و پاماشین و بی سیم نحف آباد و میدان شاه و مولوی و باغ فردوس و انبار گندم و خیابان سیروس و بازار و خیابان ری و بوذرجمهری و بازارچه نایب السطنه و...، به دلیل بهبود وضع مالی و کبرسن بسیاری از جاهل ها و لات ها ی تهران خانه ها یا قطعه زمین و باغی در شمال شهر تهران یا شهرک ها و روستا های اطراف نیز دست و پا کرده بودند، یا برایشان دست و پا کرده بودند**، و در آنجا به سر می بردند( میگون و اوشان و فشم و کرج و...). عده ای از این جماعت نیز درمشاغلی مثل "حمله داری" - که کاروان هائی برای بردن مردم به حج بود- کار می کردند. مراکز تجمع جاهل ها و لات ها ، به ویژه در ایام عزاداری مساجد بی سیم نجف آباد، لرزاده، فروتن، حاج ابوالفتح و حوزه فتحیه ، مسجد حاج سیّد عزیزالله و.. .... مدرسه علوی و متعلقات اش ، مدرسه ی رفاه و..... زورخانه های سید قراب،امیر شیرگیر، اصغر شاطر ، کاشفی و.... هیئت های بنی فاطمه و ابوالفضلی ها و جوانان حجتیه و.... و قهوه خانه های کَل یعقوب خیابان خراسان و صفای رانندگان بی سیم نجف آباد و...... بود. چندین کارخانه و بنگاه فروش اتوموبیل در خیابان بوذرجمهری ( کارخانه ی بادکنک سازی حاج محمد جوهری ) و دربازارچه ها و حیابان های این منطقه.....متعلق به جاهل ها و لات ها بود و مراکزی برای کمک مالی و برگزاری جلسه های جاهل ها و لات های متدین. روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها ، بخشی از لومپن ها و توده ی وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند.

در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند. سوئی مرتضی تکیه ها وحسین فرزین ها و پرویز بادپا ها و خرده لات هاو " نوچه" ها و طرفدارشان***، و سوی دیگر محسن رفیقدوست ها، هادی غفاری ها ، حسین بروجردی ها ، شاهرخ ضرغام ها، اسماعیل افتخاری ها ، حاج داود رحمانی ها و......

جاهل ها ولات ها در حکومت

با قدرت گیریِ خمینی و یاران اش حذف خونین جاهل ها و لات ها طرفدار سلطنت شروع شد. تیرباران کرد نِ سریع حسین فرزین نخستین اعدام وحشیانه ی فردی از این دسته از جاهل ها و لات ها بود. سوی دیگر قدرت گیری جاهل ها و لات های مذهبی و پیرو روحانیت ، به ویژه جاهل ها و لات های متدین آغاز شد. مقر مهره های اصلی این مجموعه حول و حوش مدرسه ی علوی و رفاه و مسجد لرزاده بود و.... ، و بسیارانی دیگر از این مجموعه فعالیت های شان را در مساجد و کمیته های انقلاب اسلامی در نفاط مختلف تهران و شهرهای دیگر آغاز کردند. اکثر جاهل ها و لات ها ی همکار و طرفدار رژیم شاه ، ویا جاهل ها و لات هائی که سمت و سوئی نداشتند به کمیته ی انقلاب اسلامی، که خواست های مالی و روانی شان را تامین می کرد، پیوستند.

انبوهی از شواهد و اسناد، وحتی گفتار و رفتار روزانه نشان داده، و می دهند که از همان هنگام جاهل ها و لات های اسلامیزه و ایدئولیزه شده از ستون های اصلی حکومت اسلامی شده اند. این مجموعه از بیت رهبری و قوای سه گانه و رسانه ها تا ارگان ها ی سپاهی و بسیجی و ارتش و امنیتی و پلیسی به کار گمارده شدند. در آغاز فدائيان اسلام و هيئت های مؤتلفه و گروه ها و دستجات اسلامی دیگر، با افرادی به مانند مهدی عراقی ها و محسن رفيقدوست ها و هادی غفاری ها، وسپس تر با خرده جاهل ها و لات هائی مثل ده نمکی ها و الله کرم ها و سعيد عسکرها و حاجی بخشی ها... که برخی شان نیز به عنوان" اتاق فکر" این گروه ها و دستجات درس حوزوی و دانشگاهی خوانده بودند، شکل دهی گروه های فشار و کشتار آغاز کردند و نوعی دیگر از بازوی های مسلح حکومت اسلامی شدند. حمله به سینماها و کافه ها و کاباره ها که از سال های 1356 آغاز شده بود به یورش به خانه ی ثروتمندان و غارت اموال آنان ، و بتدریج به شکل گیریِ سازمان یافته و علنی به کتابفروشی ها و کتاب سوزان ها، به چاپخانه ها و دفاتر روزنامه ها، به گردهمايی های سياسی و فرهنگی، به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفان حکومت و دگراندیشان در تهران، ترکمن صحرا، کردستان، کرمانشاه ، قائم شهر، بندر انزلی، جهرم، کرمان و... گسترش یافت. جمع هائی همچون جمع مسجد الهادی و مسجد لرزاده و مساجدی مشابه در سرتاسر تهران ، و ایران، سازماندهان و اجرا کنندگان یورش و تخریب و کشتار شدند. جاهل هل و لات های متدین و اتاق فکرشان ، که تعدای از آنان از خارج از کشور با خمینی به ایران برگشته بودند ارگان های سرکوب همچون کميته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، بسيج ، اداره ی زندان ها ، وزارت اطلاعات و...... را به دست گرفتند، و بتدریج زوائد و گروه هائی در تهران و شهرستان ها به وجود آوردند که ابتدا تحت عَلم گروه های حزب الله و سپس تر "انصار حزب الله" و "فدائيان اسلامی ناب محمدی (ص) مصطفی نواب "، "سپاه سربلند محمد" و.... و در شهر های دیگر گروه قنات در جهرم، گروه شيت در کرمانشاه، گروه های مختلف "جاش " های کردستان ، گروه" باشی " ی اصفهان و.... محفل کرمان و.... ده ها گروه مشابه دیگر درسراسر ایران فعالیت های جنایتکارانه آغاز کردند.گروه هايی که حتی بازداشتگاه ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه های مخفی داشته اند. در این دست از سازماندهی ها و یورش ها از زنان جاهل ولات هم استفاده می شد. زهرا خانوم ( زهرا یعقوبی ) ها و فاطمه کماندوها جای تاریخیِ ملکه اعتصادی ها و رقیه آزاد پور( پروین آژدان قزی ) ها ، پری بلنده ها ، پروین غفاری ها( مو طلائی شهر ما) و.... را در شکل و شمایل دیگر به عهده گرفتند.

تحصیلکرده های جاهل و لات و مداح ها

حکومت اسلامی ، به نوعی حکومت جاهل ها و لات ها ی تحصیلکرده نیز هست ، جاهل ها و لات های تحصیکرده و متدینی که در همه ی ارکان مهم حکومتی و دولتی، حتی وزارت امورخارجه اش به کار و فعالیت مشغولند. رئيس "جمهور"حکومت اسلامی آقای دکتر احمدی نژاد یکی از این خرده جاهل ها و لات هاست، که حتی درگفتار های رسمی در محافل سیاسی و بین المللی " رگ لاتی " اش بیرون می زند. برای نمونه او در یکی ازسخنرانی ها ی اش درزنجان گفت : ملت ايران با " چاقو " دست و پای بد خواهان به حقوق ملت ايران ، و مخالفان را قطع خواهد کرد." تهديد احمدی نژاد با چاقوی زنجان ، و معرفی امت شان به عنوان ملتی "چاقو کش" ، تعجب و اعتراض عده ای از حکومتیان را نیزبرانگيخت، این برانگيختگی و تعجب و اعتراض پيرامون بيانات آقای رييس جمهور حکومت اسلامی در باب چاقو، متاسفانه نشان از بی اطلاعی برانگيخته شدگان از جايگاه چاقو و قمه در ذهنيت و فرهنگ تشیع و حکومت اسلامی، که قمه زنی يکی از بارقه های چنين ذهنيت و فرهنگی است، بوده است. چاقو و قمه از عناصرتاريخی و سرنوشت ساز حکومت اسلامی اند، سلاح هائی که بدل به نماد این حکومت ، و رعب ووحشت آفرینی و آزار بارگی اش شده اند.

مداحان و ذکر مصیبت خوانان جاهل و لات - که این شکل اش سوقات صفویه است- نیز در هر دو سوی قطب قدرت برای تهییج و ایجاد شور حسینی دست به صدا بودند. برخی از مداحان پیرو روحانیت و خمینی ، به ویژه درحوزه و حریم میدان خراسان تا باغ فردوس در زمره ی گُنده جاهل ها و لات ها بودند، ( من در "رمان بچه های اعماق" نمونه هائی آوردم که علاوه بر مداحی و ارتزاق از این راه در زمره ی بهترین و زبردست ترین قماران بازان – قاپ و تیله گٌنده و لیس پس لیس و شیر یا خط و...- و تیغ کشان محله ها بودند). شیره ی آن مداحان در شرایط کنونی سعید حدادیان است. او خود در برابر"جمع عاشقان سیدالشهداء" به آن نازیده است که لات است، و شاهرگ فرهنگی و اخلاقی حکومت اسلامی از رگ گردن اش می گذرد. نسل اسلامیزه شده ی این دست مداحان خرده جاهل و لات از آهنگران ( بلبل خمینی ) و کویتی پور و حسين فخري گرفته تا حاج منصور ارضی( شمس المادحين) و ده ها مداح دیگر امروز در حکومت اسلامی به سیاستمدارو دادستان و قاضی، معلم اخلاق بدل شده اند و دستگاه عریض و طویل رسانه ای و تبلیغاتیِ خود دست و پا کرده اند. این مجموعه، به ویژه منصور ارضی و سعید حدادیان و دارو دسته شان صدای بلند حضور جاهل ها و لات های متدین و " ایدئولوژیک" شده در درگیری ها و دگرگونی های درون حکومت اسلامی اند. از میانه ی اینان حاج سعید حدادیان در این عرصه تا آن حد پیش رفته که ضمن ارائه همه ی محسنات شکلی و محتوایی یک حزب الهی جاهل و لات ، بتواند به قول خودش احمدی نژاد ورحیم مشایی را" آفتابه بگیرد و"مشاییِ بی شعور" را به آلت تناسلی احمدی نژاد تشبیه کند وخطاب به احمدی نژاد بگوید: ".....چیه شما اینقد تبلیغ کنسرت ها رو می کنین، اینا نزده می رقصن، 5 تا دکترجمع کنن یه آخوند نمیشن. من امشب لاتی حرف می زنم .... احمدی نژاد تا از بهشت حزب الله بیرونت نکردن خودتو جمع کن , یالله بابا..". و از رئیس دولت امام زمان بخواهد جلوی این آلت ( عورت )زشت اش ، که رحیم مشائی باشد، را بپوشاند و آن را دور بیاندازد. مداح اهل بیت آل عبا و بیت رهبری که به گفته خودش یکبارنیز قصد داشت مشایی را " بزند" درمعرکه گیری اش لاتی حرف می زند تاهیچ رسانه ای نتواند حرف های اش را انتشار دهد . با این حال جاهل ها و لات های حکومتی که طرفداردولت لاتمداراحمدی نژاد هستند حرف های لاتی مداح ولایتمدار را منتشر کردند. این گروه از جاهل ها و لات های متدین که احمدی نژاد با ادب ترین شان است با ژستی مودبانه سعید حدادیان را " بی ادب و فحاش" خواندند و از ملت " فهیم و با فرهنگ " ایران خواستند در رابطه با " هتاکی" های این بی تربیت" چرت و پرت" گو قضاوت کنند، هتاکی هائی که تاریخ معاصر کشور ما سالیانی ست بارِ شباهت های ناگزیزش می کشد.

شعبان جعفری در خاطره گوئی نقل می کند که به زمان شاه اگر مردمی پای منبر آخوندی شلوغ می کردند و به حرف های آخوند گوش نمی کردند، ایشان مردم را خطاب قرار می دادند و می گفتند:.

" ایهاالناس، این آقا با منبرش تو کون خوار و مادر هرکی که شلوغ کنه"

سعید حدادیان هم به رئیس جمهور ورئیس دولت امام زمان می گوید:

" ...آقای احمدی نژاد عورتت زده بیرون، می بُرنشان، حزب الله اینجوریه، رگ لاتی مونم هس واسه اینجور موقع ها،عورتت زده بیرون بابا، یا الله، گندم کجارو خوردی؟"

ادامه دارد

***************

منابع و زیرنویس:

باقر مومنی، انقلاب بهمن ، آرش ، شماره ی 24، سال 1372
محمود راسخ، انقلاب لومپن ها؟ ، آرش ، شماره 29، تیر ماه 1372
علی اکبر اکبری ، لمپنیسم
17ـ مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سیاست عصر پهلوی(1342ـ 1304)، تهران: نشر مركز، 1385
12ـ مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران: انتشارات جاویدان، 1370
علی میر فطروس، محمد مصدق ، آسیب شناسی یک شکست
محمد امینی، سودا گری با تاریخ، جلد یکم، شرکت کتاب( لس آنجلس)، تابستان 2012
گفت و گو شهروند با امير فرشاد ابراهيمی، شماره ۵۴۰، سال ۱۳۸۰.( ر.ک به سايت امير فرشاد ابراهيمی )
مصاحبه با حاتم قادری، ماهنامه مهرنامه، سال اول، ش 1 ، اسفند 1388
مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، 1357ـ 1320 تهران: انتشارات روزنه، 1380.
كوروش زعیم ، جبهه ملی ایران از پیدایش تا كودتای 28 مرداد، تهران: ایران مهر، 1378
غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا درباره كودتای 28 مرداد و سرنگونی دكتر مصدق، با مقدمه دكتر همایون كاتوزیان، با همكاری حسین زنگنه و رضا هدشتی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379
جعفر مهدی نیا، قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد، 1380
محمد ارسی، نخستين حلقه های قتل های زنجيره ای، انتشارات دهخدا، ۱۳۷۹
اسماعیل وفایغمائی ،یاداشتکها. یاداشتک سی و یکم ماجرای اسمال تیغکش

http://esmailvafa-yaddashtha.blogspot.com/2008/11/blog-post.html

14- شهدای میگون

http://meygoon.blogsky.com/1389/08/page/4

15- پشت پرده لباس شخصی ها به روایت حسن عباسی: برخی افراد بازنشسته نهادهای امنیتی با هدایت یک جریان سیاسی و مشارکت یک آقازاده!

http://www.sarihnews.com/siyasi/1284-1391-05-03-20-38-26

16- کبوتران ولایت یا پیک وحشت؛ لباس شخصی***ها کیستند؟

http://www.radiofarda.com/content/f2_Iran_Revolutionary_Guards_plain_clothes_Ebrahimi/1765957.html

17-

www.hasbiiallah.parsiblog.com

18- سخنان سعید حدادیان

http://www.youtube.com/watch?v=wonz0b4AMSs&feature=related

19- در باره ی اسمال تیغ زن

http://www.radiofarda.com/content/f4_Ismaeil_freed_prison_abuse/469047.html

20- تشكيل اولين كميته انقلاب اسلامي در مسجد لرزاده
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8811070620

***************************

*- اراذل و اوباش یا افراد و طیف بزهکاران اجتماعی ای که حکومت اسلامی سالیانی ست تحت عنوان "اراذل و اوباش" به دستگیری و شکنجه و اعدام آن ها رو آورده است را می باید بخشی از طیف لومپن ها دانست که عمدتا" از حاشیه ی شهرها و آلونک ها و حلبی آباد ها برخاسته اند، ارتشی که بخش بزرگ اش به دلیل نیاز های مالی و اعتقادات مذهبی در خدمت روحانيت و حکومت اسلامی، به ویژه ارگان های سرکوب و گروه های فشار و کشتار قرار گرفته اند. این افراد در وجه عالب قربانیان فقر و بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی هستند. به نظر می رسد ناهنجاری رفتاری و"بزه کاری" اجتماعی آنان را در این چارچوب بتوان مورد توجه و بررسی قرار داد.

**- . در باره ی کمک های مالی رژیم شاه به لات ها و جاهل ها سخن بسیار بوده است ، این ها نمونه هائی ست که از منابع مختلف نقل می شوند : " .......رژیم به عنوان پاداش به شعبان جعفری- سیف الله تاجبخش - وخدمات او قطعه زمینی در شمال پارك شهر و پولی به عنوان كمك به او داد تا یك زورخانه مدرن بسازد. این زورخانه در تاریخ 17آبان 1336 به دست شاه افتتاح شد .... علاوه بر این او تا سال های قبل از انقلاب از اداره كل تبلیغات و انتشارات و بعدها از وزارت اطلاعات حقوق می گرفت. این حقوق در ابتدا 1500 تومان و بعدها به 4000 و 10000 تومان افزایش یافت."......جعفر مهدی نیا معتقد است كه شعبان در سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن شاه هیچ گونه نقشی نداشت. این طیب بود كه مردم را كه بیشترشان میدانی و ساكن جنوب شهر و دروازه قزوین بودند با صرف پولی كه در اختیارش گذاشته بودند به صحنه آورد و كار را تمام كرد. طیب سالها به دربار رفت و آمد داشت و اداره املاك پهلوی به او و چند قمه كش دیگر چون حبیب بلشویك و ایمان كوره و غیره كمك های مالی می كرد. " ......ده روز بعد از كودتا زاهدی میهمانی باشكوهی در باغ شخصی خودش در جماران به افتخار طیب ، رمضون یخی و دیگران ترتیب داد. تمامی سران میدان نیز در آن شركت داشتند. بعد هم چند قطعه زمین به دستور زاهدی در جنت آباد به طیب و رمضون یخی داده شد. " ......كرومیت روزولت مجری كودتا بود كه برای انجام كودتای 25 مرداد یك میلیون دلار (معادل 8 میلیون تومان) در اختیار داشت كه همه آنها را در یك صندوق جا داده بود. از این مبلغ حدود صد هزار دلار (هشتصد هزار تومان ) به دو عضو ایرانی گروه داده شد تا آن را بین چند باشگاه ورزشی و فقرای جنوب شهر توزیع كنند...." و......

***- "......هرچه می گفتم اهل میگون، یکی از روستاهای اطراف تهرانم، باور نمی کرد.او از طرفداران پرو پا قرص مرتضی تکیه بود. من هم با تعصب گفتم: من از بچه های حسین فرزین هستم. حسین فرزین و مرتضی تکیه از گنده لاتهای تهران بودند که پاتوق حسین در میدان امام حسین (فوزیه سابق) و پاتق مرتضی شهر ری بود.اینها با یکدیگر لج و لجبازی می کردند و هر چند وقت یکبار آدمهای خودشان را برای دعوا و زد و خورد به سمت یکدیگر گسیل می دادند و بساط طرف مقابل را بر هم می زدند. حسین فرزین چون در ایران مهر و میدان امام حسین بود حس ناسیونالیستی بر من غالب شده بود و از ایشان طرفداری می کردم. ناگفته نماند چندین شام عزاداری امام حسین (ع) هم میهمان ایشان بودم..."

".... مرتضی تکیه بعد ها پاتوق وگذرش کافه ها و رستوران های جاده پهلوی ، به ویژه " چاتانوگا" و.... شد. نقل است برای اینکه رژیم پهلوی حسین فرزین را " گنده تر" کند در زندان شرایطی پیش آورد که فرزین؛ تکیه را زد. از آن هنگام حسین فرزین اسمی تر شد.... پرويز بادپا، قهرمان بوکس درروزهای انقلاب کمیته چی شد . جرم های متعددی برای خلاف کاری های او مطرح شد. او در مصادره ی اموال ثروتمندان نقش زیادی بازی می کرد. امثال بادپا در مناطق مختلف تهران و شهرستان ها زیاد بودند که خلخالی در "اعدام چافو کش ها" برخی ازآن ها را اعدام کرد...."
 

Chinaski

Elite Member
Jun 14, 2005
12,269
352
#65
جنايتکاران تحصيلکرده،
مسعود نقره کار


اعيد امامی و سيدکاظم کاظمی و علی اکبر ولايتی و صدها خادم تحصيلکرده و فرنگ ديده ی حکومت اسلامی سبب شده اند تا رابطه تحصيل دانشگاهی با انسانيت و مدنيت کم رنگ تروبيش از پيش زير سوال برده شود

يشگفتار

اينگونه تصور می شد (و می شود) که تحصيلات دانشگاهی و کسب مدارک تحصيلی دانشگاهی ,آدمی را به انسانيت و مدنيت نزديک و از حيوانيت و توحش دور می کند . زندگی اما نشان داده است چنين تصوری, هم در عرصه ی حيات فردی و خانوادگی و هم در حوزه زندگی و فعاليت اجتماعی, با واقعيت خوانايی ندارد. از سه پزشک , که بنا به ويژگی و تعهد حرفه ای شان می بايد بويی از انسانيت و انسان دوستی می بردند, ويا لااقل وانمود کنند ه ی چنين حسی می نمودند, نام می برم تا شايد حديث مفصل از اين مجمل به دست داده باشم : دکتر ژزف منگله از جنايتکاران آشويتس , دکتر رادووان کارادچيک از آمرين کشتار مردم بوسنی و دکتر علی اکبر ولايتی, خادم آيت الله خمينی که مشاور ولی فقيه آيت الله خامنه ای ست و دو دوره نيز وزير امور خارجه حکومت اسلامی بود.
به شهادت تاريخ در همين يکی دو قرن اخير آمرين و فرمانده هان جنايت ها و کشتار های بزرگ انسان های بی گناه بسياری از تحصيلکرده گان , يعنی دکترها (حتی پزشکان), مهندس ها , حقوق دان ها و دارندگان مدارک تحصيلی در اين سطح بوده اند که در موقعيت رهبری بسياری از کشور های جهان و نيز احزاب و سازمان های سياسی و مذهبی جا خوش کرده اند.
رهبران مورد نظر , يعنی آمران جنايت ها برای پيشبرد امرشان به عامل جنايت در زندان ها , بازجويی ها , شکنجه ها و اعدام ها , و يا ترور مخالفان و در گيری مستقيم در ميادين کشتاروجنگ نياز داشته و دارند, که معمولا" از افراد بی سواد , نا آگاه , مسخ شده و نيازمند و تهی دست بهره برده اند . حضور تحصيلکرده گان به عنوان عامل مستقيم جنايت در جايگاه بازجو , شکنجه گر و قاتل به ندرت رخ داده است.
حکومت اسلامی ايران اما در اين مورد هم "نوبر" است و از معدود نمونه های حکومتی ست که جنايتکاران تحصيلکرده , به عنوان عوامل مستقيم بازجويی, شکنجه و جنايت , در پيدايی ,شکل گيری و تداوم حيات اش نقش داشته اند.
اگر از ده ها نمونه از تحصيلکرده ها ی مکتبی و حزب الهی ی خادم بيت خمينی و خامنه ای , شاغل در قوه های مقننه و قضايی , و به ويژه کابينه های حکومت اسلامی همچون علی اکبر ولايتی و يا چهره های در حال حاضر مطرحی چون کمال خرازی، جواد لاريجانی، منوچهر متکی بگذريم, قوه شکنجه و اعدام, يعنی قوه قضاييه اسلامی و وزارت اطلاعات اسلامی , به ويژه آنجا که با دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی حکومت اسلامی سرو کار داشته و دارند , مرکز فعاليت و تجمع بازجويان , شکنجه گران و قاتلان تحصيکرده ی حکومت اسلامی, آنهم تحصيلکرده گان فرنگ ديده و به ويژه امريکا درس خوانده بوده و هست. برخی ازاين افراد در ايران تحصيلکرده اند و برخی ديگر در اروپا , در اين ميان اما نقش پر اهميت افراد انجمن های اسلامی ايرانی در امريکا و کانادا (۱) را در سازماندهی ارگان های سرکوبگر حکومت اسلامی, همچون سپاه و کميته های انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات و شرکت مستقيم در جنايت های اين حکومت را نمی توان ناديده گرفت . دراين مقاله کوتاه به دو نمونه از تحصيلکرده گان اين جمع که در مقام بازجو , شکنجه گر و قاتل انجام وظيفه کرده اند , اشاره می کنم , جنايتکارانی که تحصيلکرده گی و رفتار" مودبانه و متين" شان حتی توجه آقای شمس الواعظين را نيز جلب کرده بود!:
"....من و آقای جلايی***پور وقتی در زندان بوديم توسط يک بازجو به نام مصطفوی بازجويی می***شديم. اين بازجو فردی تحصيلکرده بود و در بازجويی***ها با ما وارد بحث می***شد و البته رفتار مودبانه و متينی هم داشت. بعد از آزادی از زندان يک روز آقای جلايی***پور تماس گرفت و گفت که عکس سعيد امامی را در روزنامه***ها ديده***ای؟ گفتم آره. گفت چيزی را به***يادت نمی***آورد؟ گفتم اين که مصطفوی خودمان است! پس بازجوی ما سعيد امامی بود. (۲)

جنايتکاران تحصيلکرده

۱- سيد کاظم کاظمی (حاج مجتبی) ( بازجو و شکنجه گر)
سيد کاظم کاظمی ,تحصيلکرده ی رشته***ی مهندسی مکانيک از ايالت تگزاس آمريکا ," در سال ۱۳۳۶ در بخش «آرادان» شهرستان «گرمسار»، در يک خانواده مذهبی متولد شد . در تهران به تحصيل پرداخت وپس از پايان دوران متوسطه برای ادامه تحصيل به آمريکا رفت. در امريکا به انجمن اسلامی دانشجويان آمريکا و کانادا راه يافت و پس از مدتی به معاونت و سپس مسئوليت انجمن اسلامی در تگزاس رسيد.
" سيد کاظم کاظمی در اسفند ماه ۱۳۵۷ به ايران بازگشت و در فروردين سال ۱۳۵۸ با گذراندن دوره آموزش عمومی سپاه در پادگان امام علی به عضويت سپاه پاسداران در آمد و بلافاصله به نقده اعزام شد. کاظمی در کردستان تجربيات زيادی را در امور اطلاعاتی و امنيتی کسب کرد که زمينه ساز فعاليت او در سرکوب گروه***های سياسی در سال***های بعد شد. کاظمی در سال ۱۳۵۸ در يکی از رشته***های علوم انسانی دانشگاه تهران پذيرفته شد و از بدو ورود به دانشگاه هم و غم خود را معطوف به مبارزه با گروه***های سياسی کرد.
سيد کاظم کاظمی پس از مراجعت از کردستان به واحد اطلاعات سپاه (۳) پيوست و در پايه*** ريزی و گسترش آن شرکت کرد و خود مسئوليت تشکيلات گروه***های چپ*** را به عهده گرفت. اين واحد با زير نظر گرفتن فعاليت***های گروه***های چپ از ابتدا در صدد بود تا در موقع مقتضی ضربه خود را به اين گروه***ها وارد کند. پس از مدتی به خاطر سلطه***ی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی بر سپاه پاسداران، محسن رضايی رياست واحد اطلاعات را به عهده گرفت و فعاليت اين واحد گسترش روزافزونی يافت.
سازمان پيکار و بخش انتشارات و چاپ آن که از مدت***ها پيش تحت نظر واحد اطلاعات سپاه پاسداران بود، تيرماه ۶۰ در تهران ضربه خورد و دامنه***ی آن تا تبريز کشيده شد. در اين ضربه بسياری از کادرهای پيکار دستگير و پس از تحمل شکنجه***های سبعانه، تنها در ۳۱ تيرماه ۶۰ پانزده نفر از آنها در تهران اعدام شدند. کاظمی در اين دوران خود شخصاً در شکنجه*** و کشتار فعالين چپ شرکت می***کرد و سرپرستی بازجويی ها و پرونده***ها را به عهده داشت. ضربه تيرماه زمينه*** ساز ضربه******ی بهمن ماه بخش اطلاعات سپاه پاسداران به سازمان پيکار بود که در نهايت به فروپاشی اين سازمان منجر شد.
اطلاعات سپاه و به ويژه بخش مربوط به گروه***های چپ همچنين نقش مهمی در تعقيب و مراقبت و سرکوب حزب توده و دستگيری اعضا و فعالين آن داشت.کاظمی نقش مهمی در سرکوب سازمان***های فداييان خلق (اکثريت) و رنجبران ايفا کرد و بازجويی از اعضای اين گروه******ها را نيز خود به عهده داشت. "
شاهدان زنده مانده از شکنجه گاه ها و قتلگاه های حکومت اسلامی متفق القول از اين موجود سنگدل و وحشی, تصويری هولناک , ناباورانه و شرم آور فراروی مان گذاشته اند . با اتکا به اسناد ومراجعه به ده ها شاهد زنده ی بازجويی و شکنجه شده توسط اين موجود, کاظمی (مجتبی) را می توان نماد سبعيت و توحش اسلامی دانست .کاظمی به خاطر جناياتی که مرتکب شد به سرعت به قائم مقامی فرماندهی اطلاعات سپاه پاسداران رسيد. او همچنين در زمره***ی مسئولان بخش ۲۰۹ اوين و کميته مشترک (زندان توحيد) اصلی***ترين شکنجه***گاه***های رژيم در تهران بود.
کاظم خوشابی , جوان بوشهری که در کشتار بزرگ سال ۶۷ اعدام شد, يکی از قربانيان سبعيت حاج مجتبی است . کاظم شهادت داده است :
"........ روزای اول تو کميته***مشترک بستَنم به تخت، شهيدم کِردن. جایِ سالم تو تنم نذاشتن. آدرس انبار کرج و دستگاه چاپِ افست و بقیۀ امکانات رو می***خواستن. از بيخ و بن مُنکِر شدم. يک هفته ده روزی مثل يابو کتکم می***زدن. يعنی حاجی مجتبی، اين***جوری می***گفت:
- تو مثلِ يابو فقط می***خوای کتک بخوری. مسائلت رو شده، مقاومت بيخوديه.
يکی از دفعاتِ بی***شمارِ به تخت بسته شدن، ستارو آوردن بالایِ سَرم (۴) پريده***رنگ بود و آش ولاش، مثل همون***روزی که سرِ قِرار، وقتِ دستگيری با پاهای پانسمان شده و داغون توی ماشين بود. چيزی ازش باقی نذاشته بودن.
ستار رو به من گفت:
- مقاومت بيهودَه******اس. همه***ی مسائل از بالا لو رفته و همه چيز رو شده. چيزی برای پنهان کردن نمانده. خودتو خلاص کن و بی***خود کتک نخور.
بعد بردنش. لنگ***لنگان راه می***رفت. می***تونستم حدس بِزنم چی به روزش آوردن. مجتبی گفت:
- از تخت بازش کنين. کروکی انبار رو گذاشتن جلوم و خيلی اطلاعات ديگه رو. در جا از طرف او ملقب به يابو شدم. همون جا بِهم گفت:
- روت کم شد؟ فهميدی ما همه چيز رو می دونستيم و فقط می***خواستيم خودت بگی. حيف نبود اينقدر کتکِ مفت خوردی؟ اين هم آقا ستارتون، فرد اول سازمانتون. ديگه چی می***گی آقای خوشابی؟ نگاش کِردم وگفتم:
- اصلأ اين آقا رو نمی***شناسم. چون حالش سر جاش نبود حتمأ مانو با يکی ديگه اشتباهی گرفته.
خونسرد گفت:
- شايد حق با شما باشه. و به حسين غول نگاه کرد و گفت:
- بشاشيد تو دهنش، پدرسگو.
***دوباره بستَنم به تخت. داد می***زدم: مرگ بر شکنجه***گر. پتورو کِردن تو دهنم و حسين غول و ابراهيم با يکی ديگه شروع کردن نوبتی زدن. حالم خيلی بد شد و پاهام از حس رفت. بردنم درمانگاه پيش دکتر بلوچ (شال***چی) و مانو گذاشتن زيرِسِرم. ۴۸ ساعتِ بحرانی رو از سر گذروندم. همونجا به خودم گفتم: کا، کاظم! اينا تا کجا می***خوان ادامه بدن؟ تو همون ۴۸ ساعت تصميم گرفتم خودمو خِلاص کنم. اين بود که يکی از تيغ***هايی رو که دکترا سرِ سوزن باش می***شکنن، کِش رفتم و توی ليفه***ی شلوارم جا دادم. بعد که برگردوندنم به سلول، يه شب بعدِ خاموشی، شروع کِردم به بريدنِ رِگای مُچِ دستِ چَپم. رِگای سطحی رو زدم اما شاه***رگ بريده نمی***شد. چون هم تيغ کند بود و هم لزجی و ليزی خون نميذاشت...."(۵)
"در سال ۶۳ با تأسيس وزارت اطلاعات و يکپارچه شدن دستگاه امنيتی، واحد اطلاعات سپاه پاسداران نيز منحل شد و کاظمی پس از گذراندن مراحل مختلف مسئوليتی در واحد اطلاعات سپاه و سرکوبی گروه***های سياسی، به سيستان و بلوچستان رفت و سمت معاونت سياسی – امنيتی استانداری سيستان و بلوچستان را عهده دار شد.
وی پس از مدتی مجدداً به سپاه بازگشت و ضمن عضويت در شورای عالی سپاه، سرپرستی واحد اطلاعات سپاه در عمليات جنگی را به عهده گرفت. کاظمی در روز دوم شهريور ماه سال ۱۳۶۴ به هنگام بازديد از خط مقدم جبهه*** جنگ در منطقه******ی طلائيه*** مورد اصابت ترکش توپ قرار گرفت و کشته شد." (۶)

۲- حاج سعيد امامی(اسلامی) (بازجو، شکنجه گر و قاتل)

سعيد امامی ( اسلامی) از آمران و عاملان قتل هايی ست ,که به قتل های زنجيره ای معروف شده است (۷). او نيز از تحصيلکرده گان رشته مهندسی مکانيک در امريکا و از فعالين انجمن های اسلامی در اين کشور بود. " سعيد امامی، متولد ۱۳۳۶ در شيراز, پس از اخذ ديپلم رياضی جهت تحصيل به آمريکا (واشنگتن) عزيمت کرد. سعيد امامی فرزند يکی از اميران ارتش دوره ی شاه بود." دائی او سلطان محمد اعتماد وابسته نظامی دولت شاهنشاهی ايران در آمريکا پشتوانه وی در آمريکا بود واو را مورد حمايت مادی و معنوی خويش قرار می***داد. سعيد امامی در همکاری با فلاحيان تجهيزات شنود تلفنی مورد نياز وزارت اطلاعات را از شرکتی در تگزاس به نام " الکترونيک اينجينيرينگ " خريداری می کرد . سعيد امامی به سفارش فلاحيان از طريق شخصی به نام سبزعليان , که مسؤل دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در سفارت الجزاير در واشنگتن دی.سی بود , گذرنامه مخصوص دريافت کرد."
" ...در سال ۱۳۶۱ سعيد امامی سر از واحد اطلاعات نخست***وزيری يعنی يگانه نهاد اطلاعات و امنيتی آن زمان جمهوری اسلامی در آورد. سعيد حجاريان که از اعضای عمده اطلاعات نخست***وزيری بود وی را در وزارت اطلاعات بطور اتفاقی می***بيند و از آنجا که با پيشينه وی آشنا بوده مراتب را به حفاظت اطلاعات وزارت اطلاع می***دهد چرا که سعيد امامی يکی از شروط بورسيه شدنش همکاری با ساواک بوده است و دائی وی نيز از رابطين اين حرکت بود. وظيفه سعيد امامی جمع آوری اطلاعات در خصوص اهداف دانشجويان ايرانی در کنفدراسيون دانشجويان ايران بود. سعيد حجاريان تلاش بسياری برای اخراج سعيد امامی از وزارت اطلاعات می***نمايد اما به دلايل حمايت***های پنهانی از وی راه به جائی نمی***برد تا اينکه نهايتا موفق می***شود در پرونده وی درج نمايد که مشاغل و سمتهای کليدی به وی داده نشود. بعد از به وزارت رسيدن ری***شهری سعيد امامی به سمت مدير کل شرق و غرب معاونت خارجی وزارت اطلاعات انتخاب می***گردد. و تا پايان وزارت ری***شهری در اين سمت می***ماند در زمان وزارت فلاحيان نيز وی همچنان از عناصر عمده وزارت اطلاعات بوده است تا آنکه به سمت معاون امنيت يعنی يکی از کليدی***ترين رکن وزارت اطلاعات برگزيده می***شود. اما در سالهای پايانی وزارت فلاحيان، به سمت معاونت بررسی وزارت اطلاعات انتخاب می***شود. ...با آمدن دری***نجف***آبادی به پشت ميز وزارت، ايشان از اين معاونت خلع و به سمت مديرکل حوزه مشاوران وزارت اطلاعات برگزيده می***گردد. اين آخرين سمت اداری او در وزارت اطلاعات تا هنگام بازداشت وی می***باشد . از آخرين سناريوهای او در اين سمت طرح اصلاح ( پاکسازی و کنترل) قانون مطبوعات است..."(۸)
سعيد امامی از طراحان و مجريان اصلی قتل های زنجيره ای بود, اين را ياران نزديک او , از جمله روح الله حسينيان , به صراحت بيان کرده اند . حسينيان در نطقی در دفاع از سعيد امامی در مدرسه حقانی (که به مدرسه تررويست پرور اشتهار يافته) گفت: «شايد صدها عمليات برون مرزی... خيلی عمليات داشت و اعتقادش همين بود و...». در مورد برخی از اين " عمليات " و قتل ها و روش کار سعيد امامی و همکاران اش مسؤل سازمان قضايی نيرو های مسلح اعلام کرد که :
«قاتلان با همکاری يک نفر از آشنايان داريوش فروهر که احتمالاً جزو تشکيلات وابسته به وی بوده، ساعت ۹ و ۵ دقيقه شنبه شب (۳۰ آبان) به منزل وی مراجعه کرده اند و آن ها را به قتل رسانده اند."«در مورد پوينده و مختاری نيز قاتلان آنان را شناسايی کرده و کمين می کنند و به شکل ربايش و جلب آنان را دستگير کرده و با يک اتومبيل فولکس واگن به نقطه ای برده و به قتل می رسانند و سپس جنازه شان را در جايی انداخته و متواری می شوند.»
سازمان قضايی نيروهای مسلح دو روش" انهدام "را در اعلاميه خود شکافت: «در برنامه ريزی جهت از بين بردن اکثر سوژه ها درصدد آن بودند تا آن ها را در يک نشست يا جمع عمومی با انفجار يا بستن رگبار به قتل برسانند. اما به دلايل اجرايی از انجام اين امر منصرف می شوند وجهت قتل افراد مورد نظر روش تک زنی را به صورت وحشيانه و فجيع به اجرا در می آورند. با اين انگيزه که در هر حال آحاد مردم آن را تقبيح نموده و ضمن تحريک عواطف و احساسات، تداعی کننده ی وجود ناامنی حتا برای زن ها در منزل باشد.»
سعيد امامی در کنار مثله کردن و خفه کردن دگرانديشان و روشنفکران , روش های " نوينی " نيز برای حذف فيزيکی توصيه و بکار برده است , روش هايی که حکومت اسلامی برای به قتل رساندن دگرانديشان و مخالفان خود هنوز نيز در زندان ها و بيرون از زندان ها بکار می گيرد.(۹)
مهدی خزعلی، فرزند آيت الله خزعلی در سايت شخصی اش در همين رابطه خاطره***ای از گفتگوی***اش با سعيد امامی نقل می کند, که به اندازه ی کافی روشنگر است:
«در يک بحث تئوری با او (امامی)، من معتقد بودم که حذف فيزيکی در سنت پيامبر (ص) و ائمه هدی(ع) جايی ندارد، اگر چنين بود امير مومنان علی عليه السلام می***توانست در سقيفه که چند نفر بيش نبودند مسير تاريخ را تغيير دهد، توجيه هم اين که چند نفر معدود می***خواهند عليه بيعت ۱۲۰ هزار نفر با وصی و جانشين پيامبر (ص) توطئه کنند، يا مسلم در خانه هانی کار را يکسره می***کرد و حادثه کربلا اتفاق نمی***افتاد" , اما «او (امامی) معتقد بود وقتی عليه نظام اسلامی و ولايت امر توطئه می***کنند بايد به هر طريق فتنه را ريشه کن کرد و استناد می***کرد به دستور قتل کسانی که در جنگ احزاب خيانت و جاسوسی کردند و معتقد بود حذف فيزيکی بايد با اذن حاکم شرع باشد"
«در همان جلسه از روش***های نوين سخن می***گفت، مثلاً اگر "سيا" بخواهد کسی را حذف کند، به او نزديک می***شود و با شناسايی داروهای او ترتيبی می***دهد که يکی از قرصهای او عوض شود و يک قرص با همان شکل و شمايل اما با دوز بالا و کشنده از همان دارو در ميان قوطی قرص او قرار می***داد - دقت بفرماييد! فقط يک قرص که پس از مرگ باقی قرص***ها معمولی و استاندارد باشند - و منتظر می***ماند تا شب موعود و رسيدن نوبت آن قرص مرگبار ! مقتول مثل هميشه قرص***های خود را خورده و آرام می***خوابد و ديگر بيدار نمی***شود، پزشک قانونی نيز سمی در خون او نمی يابد! حتی اگر غلظت دارو در خون او را اندازه گيری نمايند، تنها فرضيه محتمل استفاده عمدی يا اشتباهی از داروی اضافه است".(۱۰)

چرايی جنايت پيشگی تحصيلکرده گان

اسلام , به ويژه تشيع , مهم ترين عامل در پيدايی عدم تحمل ونابردباری در رابطه با دگرانديشی , دگر بودی و دگررفتاری در ميهنمان است . بديهی ست عوامل ديگری همچون انديشه سياسی , ايديولوژی , اقتصاد , نژاد , قوميت و.....در پيدايی و تدوام عدم تحمل و نا بردباری ايفای نقش کنند. انديشه سياسی ی آلوده به خودخواهی، خودمحوری، خودشيفتگی و انحصارطلبی پيامدی جز عدم تحمل دگرانديشی, دگررفتاری و مخالفان سياسی و عقيدتی دستاورد نداشته و نخواهد داشت , ويژگی ای که در ميهن ما ريشه در تفکر اسطوره ای، "استبداد شرقی يا آسيايی"، "قدرت مطلقه ی سياسی" , " آميزش سياست و مذهب " و... داشته و دارد. در اين ميانه اما نقش مذهب , به ويژه اسلام پر اهميت بوده است .اسلام , همچون مذاهب و ايديولوژی های مشابه اش , يعنی سيستم های عقايد و تصوراتی که خود را لايتغير و يگانه حقيقت می پندارد , با تسلط بر فکر و رفتار فرد و يا گروه اجتماعی وسيله ای برای مسخ و از خود بيگانگی آنان شده است . اين پديده ( و پديده ها ) هنگام که بر افکار و رفتار آدمی مسلط شوند , جايی برای حيات انسانيت , تحمل ديگری وبردباری برابر مخالفت باقی نمی گذارد. اين موجودات مسخ شده و از خود بيگانه به اين باور و يقين کشانده می شوند که منادی حقيقت مطلق و برتر و نماينده ی خدا، يعنی نماينده ی حقيقت مطلق و يگانه , و صاحبان آخرين کلام اند , و بدينگونه راه را برهر نوع تبادل نظر، همفکری و همزيستی با ديگر عقايد می بندند. اين موجودات صاحبان تفکر يقين اند و جايی برای شک و ترديد نمی گذارند، و اين سرآغاز عدم تحمل و نابردباری است. هنگامی که چنين موجود اتی با شريعتی خشن , ستايشگر تخريب و مرگ , ونيز منافح مادی ( مالی) و دنيوی در آميزند ماحصلی جز جنايت پيشگی و جنايت پيشگان , حتی در ميان پيروان و رهروان باصطلاح تحصيلکرده ی فرنگ ديده اش پس نخواهند انداخت . تجربه سی سال حکومت اسلامی نشان داده است که فرقی نيز نمی کند موجود تحت تسلط بی سواد وعامی باشد يا درس خوانده و تحصيلکرده , اين نوع در آميختگی سبب شده است تحصيلکرده گان مسلمان تا مغاک شکنجه گری و دست زدن به قتل وکشتار سقوط کنند.و هردگرانديش و مخالفی را " دشمن , نجس , بيمار و غده ی سرطانی ای " بپندارند, که به شکلی می بايد جراحی و از بين برده شوند , واز اين طريق نيز برای "جراح ", که همانا شکنجه گر و قاتل است , ثواب دنيوی و اخروی ذخيره شود.
نگاهی به منابع اصلی فيض و آموزش امثال متکی ها , ولايتی ها , کاظمی ها و امامی ها, حتی در امريکا و به هنگام تحصيل در مراکز دانشگاهی اين کشور نقش تسلط شريعت ارتجاعی را بر افکار و رفتار اينان نشان می دهد , منابعی که بهترين های اش قرآن , احاديث و روايات و توضيح المسايل ها بوده اند. در اين ميان اصلی ترين منبع فيض و راهنمای عمل اين جماعت قران بوده و هست ,کتابی که در آيه های متعددش تکرار می شود کتابی ابدی ست و هيچ کس و هيچ چيز نمی تواند در آن تغييری به وجود آورد , و درآن همه چيز هست و هيچ کم و کاستی در آن وجود ندارد. و پيام آورش نيز "خاتم الانبيا" ست که آخرين کلام را گفته است. آيت الله خمينی نيز همين تعبير " آخرين کلام " را پيرامون آنچه او اصول حاکميت و وظايف امت اسلامی می دانست به خورد پيروان و امت اش داده است ، يعنی غير قابل تغيير بودن اصول و وظايف تا روز " قيامت" , بدون کوچک ترين ابهام، که پيش از بر اريکه حکومت نشستن در کتاب ها و گفتارهايش نيز تشريح کرده بود:
«...شارع مقدس اسلام يگانه قدرت مقننه است و هيچ کس حق قانونگذاری ندارد و هيچ قانونی جز حکم خدا را نمی توان به مورد اجرا گذاشت. در حکومت اسلامی حاکميت منحصر به خداست و قانون فرمان خداست… پس حاکميت رسماً به فقها تعلق دارد…» (نقل از مقاله ی آيت الله خمينی در کيهان ۹ بهمن ماه ۱۳۵۷).
تاريخ اسلام شهادت می دهد که مسلمين همين بخش از آموزه های پيامبر و قران اش را چراغ راه خود کرده اند , بهمين دليل نيزاين تاريخ سياه و تاريک از آب در آمده , و تاريخ حبس وتعزير و جهاد و قتل و کشتار شده است. تاريخی سراسر انحصارطلبی، خودبرتربينی، و قشريگری، تاريخی سرشار از سرکوب و کشتار دگرانديشان ودگررفتاران و مخالفان عقيدتی. ويژگی ای که به ويژه بعد از قرن چهارم هجری که تنش ها و عصبيت های فرقه ای و اختلاف نظر ميان فقها بالا گرفت، هولناک تر چهره نماياند . و امروز , پس از بيش از ده قرن حکومت اسلامی ايران، نمونه ای از همان نوع حاکميت فقيهان است که حتی اقليت های مذهبی ی "موحد" را تحمل نمی کند.
رفتار سی ساله حکومت اسلامی نشان داده است که ملکه فکر اين حکومت و حکومتی يان , حتی تحصيلکرده گان فرنگ ديده اش ستيز با دگرانديشی و روشنفکری ست, و طبيعی ست اين دست آيه ها بر فکر و رفتار شان مستولی شود, آيه هايی که نسبت به آنچه که در روايات و احاديث و فتاوی و توضيح المسايل ها آمده است هنوز نرم تر و " مهربانانه تر " است ! :
«ای پيغمبر، با کافران و منافقان جهاد کن و با ايشان سختگيری کن، که جای ايشان دردوزخ است.» (توبه، آيه ۷۳
- "[مؤمنان] با کافران سرسخت و با يکديگر مهربانند. (اشداء عَلی الکُفر رَحماء بَينَهم)" (سوره فتح، آيه ۲۹)
- "با آنان که به خدا و قيامت ايمان نياورده اند پيکار کنيد تا آن که با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند" (توبه، آيه ۲۹)
- "با کافران از هر که با شما نزديک است جهاد کنيد، آنان بايد عدم گذشت و ملايمت و سخت گيری شما را احساس کنند" (توبه، آيه ۱۲۳)
- "ای رسول ما کافران را بگو که اگر از کفر خود دست کشيده و به راه ايمان بازآييد هر چه از پيش کرده ايد بخشيده شود، و اگر به کفر و عصيان روی آوريد طبق سنت الهی در گذشته با شما رفتار خواهد شد" (الانفال، آيه ۲۷)
- "ای مؤمنان با کافران جهاد کنيد که در زمين فتنه و فساد نماند و آيين همه دين خدا گردد و چنانچه دست از کفر کشيدند خدا به اعمال ايشان بصير و آگاه است" (الانفال، آيه ۳۸)
- "با زنان مشرک ازدواج نکنيد تا ايمان آورند و همان کنيزکی مؤمنه بهتر از زن آزاد مشرک است، هر چند از حسن او به شگفت آييد؛ و زن ندهيد مشرک را مگر آن که ايمان آورند، که بنده مؤمن بهتز از آزاده مشرک است، هر چند از مال و جمال اش به شگفت آييد" (البقره، آيه ۲۲۰)
- "... هر جا مشرکان را يافتيد آن ها را بکشيد و از شهر و ديارشان برانيد چنان که آنان شما را از وطن آواره کردند... و با کافران نبرد کنيد تا فتنه و تباهی از روی زمين برطرف شود..." (توبه، ۱۹ – ۱۹۰)
- "هر کس غير از اسلام دينی اختيار کند، هرگز از وی پذيرفته نيست و او در آخرت از زيانکاران است" (سوره آل عمران، آيه ۱۰۰)

********
زيرنويس
۱- انجمن های اسلامی در خارج کشور , به ويژه در امريکا و کانادا در دوران پهلوی , که بيش از هر چيز به مراسم و مناسک اسلامی فکر و عمل می کردند, نقش بسزايی در شکل دهی ارگان های سرکوب و تحکيم حکومت اسلامی و تداوم حيا ت اش ايفا کردند. نقش ابراهيم يزدی، صادق قطب زاده , ابوالحسن بنی***صدر، ,محسن سازگارا، محمد هاشمی، محسن نوربخش، حسين نمازی، محمدتقی بانکی، محمدحسين عادلی، عبدالکريم سروش، صادق زيباکلام، کمال خرازی، صادق طباطبايی، جواد لاريجانی، منوچهر متکی، بيژن نامدار زنگنه و .... شکنجه گران و قاتلانی چون سعيد امامی و سيد کاظم کاظمی پوشيده نمانده است . پس از انقلاب بهمن نيز اين انجمن ها همان راه را ادامه داد ه اند ضمن اينکه جاسوسی برای حکومت, و چماق و چاقو کشی را نيز بر اعمال و وظايف خود افزوده اند. تورنتو و ونکور در کانادا بارها شاهد اين نوع رفتار از سوی اين حضرات بوده است و در امريکا نيز ضرب و شتم يکی از سوال کنندگان از آقای عبدالکريم سروش در سال گذشته در تگزاس توسط افراد انجمن اسلامی , نمونه ديگری از فعاليت های اسلامی اين جماعت است .
۲- شهروند امروز , شماره ۷۱
۳- واحد اطلاعات سپاه يکی از اولين بخش***های سپاه پاسداران بود که در بهار ۵۸ با مسئوليت علی***محمد بشارتی آغاز به کار کرد. " علی***محمد بشارتی جهرمی از چهره***های سياسی جمهوری اسلامی ومتولد ۱۳۲۳ در شهرستان جهرم است .او عضو اوّلين شورای فرماندهی سپاه، عضو ستاد استقبال از امام، از بنيانگذاران سپاه، مسئول اطلاعات و تحقيقات سپاه ، نماينده دورهٔ اول مجلس شورا ی اسلامی , عضو هييت رييسه مجلس , قايم مقام وزير امور خارجه , وزير کشور و..... بوده است .بشارتی از پايه گذاران " گروه قنات " , يکی از مخوف ترين گروه های فشار و کشتار اسلامی در شهر جهرم است .
۴- ستار کيانی از رهبران سازمان فداييان خلق ( منشعبين ۱۶ آذر ) بود , وی در کشتار زندانيان سياسی در تابستان ۶۷ اعدام شد.
۵- مهدی اصلانی , خيره سر تنگستونی , کتاب زندان ( جلد ۲)
۶- مسعود نقره کار , بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران , جلد سوم ( قتل های زنجيره ای)
۷- رجوع کنيد به سايت ساجد وابسته به «بنياد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس» , و همچنين سايت " ايرج مصداقی " ( برای نوشتن اين مقاله از ديگر مطالب سايت آقای مصداقی نيز استفاده کردم).
۸- برگرفته از مقاله ی سعيد امامی کيست ؟ نوشته ی امير فرشاد ابراهيمی( سايت امير فرشاد ابراهيمی)
۹- قتل سعيدی سيرجانی ,و بسياری از مرگ های درون زندان بی ترديد با بکارگيری چنين روشی رخ داده است, در همين رابطه مرگ های اخير درزندان های حکومت اسلامی , به ويژه مرگ اميد رضا مير صيافی را می بايد از مرگ های مشکوک تلقی کرد, مرگی که می تواند به شيوه ی " نوين " مورد نظر سعيد امامی اتفاق افتاده باشد.
۱۰- گزارش سرويس سياسی آفتاب/ سايت مهدی خزعلی

 

AFRIRAN

IPL Player
Jun 8, 2010
2,521
0
#66
khode oon Emam (aay zekki) ham agar alan miyoomad va oon harf ha ro mizad , be jorme " mofsed fel arz " va " zedde velayate faghih " edamesh mikardand.

Bagher Momeni has a well written piece on " Enghelabe Obash , انقلاب اوباش ". i highly recommend it.
داش مشدی ما جو گیر شدیم اومدیم بنویسیم , خوب تحصیل کردها و با کلاس هامون می تونستن ,قدرتو نگه میداشتن , بعد دیدیم مگه دست ملت بود که رژیم عوض کنن , حالا لات ها دور و برآخوندو گرفتن از فرصت استفاده کردن , از خواب روشنفکرامون استفاده کردن , زدن و بردن . اصلا انقلابی نبود که لومپن ها بخوان بکنن , همین لومپن ها هم به خاطر اسلام که تونستن جا وا کنن ,چیزی که به برنامه ای که برا مملکت ریخته بودن خوب جفت و جور میشد بقیش برا سرگرمی من و شما و امثال مومنی گذوشتن اونجا
 

Behrooz_C

Elite Member
Dec 10, 2005
16,651
1,566
A small island west of Africa
#67
اینقدر نرفتین تظاهرات تا مسئولین مجبور شدن بسیجی از چین وارد کنن
میگن چین بسیجیانی ساخته است که با نصف کیک و بدون ساندیس سه روز متوالی راهپیمایی میکنن
!!

1911728_10152175543950768_1315176143_n.jpg
 

AFRIRAN

IPL Player
Jun 8, 2010
2,521
0
#68
daash haa shoomaa eeno deedeh boodin ? een naneh-baba-daadaash haaye maa kojaa boodan ke didan een jendeh roosari kardeh too telvision shaah baazam raftan beeron mosht havaaleh kardan be koon-e khodaa ... raasti ke..


[video=youtube;l6nabi6_LVk]http://www.youtube.com/watch?v=l6nabi6_LVk[/video]
 
May 9, 2004
15,168
179
#70
daash haa shoomaa eeno deedeh boodin ? een naneh-baba-daadaash haaye maa kojaa boodan ke didan een jendeh roosari kardeh too telvision shaah baazam raftan beeron mosht havaaleh kardan be koon-e khodaa ... raasti ke..



[video=youtube;l6nabi6_LVk]http://www.youtube.com/watch?v=l6nabi6_LVk[/video]
افرایران جان
گوگوش اینجا حجاب نکرده
شاید خیلی ها این داستان را نمی دانند
ولی گوگوش در ان سالها در حالت روانی بدی به سر می برد ان هم بخاطر موضوعاتی شخصی و خانوادگی
تو ایتالیا بود که موهایش را از ته کوتاه کرد
و این مد نبود فقط انقدر از همه چیز و همه کس عصبانی بود که با خودش هم درگیر شد و موهای زیبایش را از ته زد
و بعد چون از او ایراد گرفتند بعضی وقتها اینطور سر تقریبا کچلش را می پوشاند تا اینکه بعد از یکی دو ماه موهای کوتاهش نه تنهابدریخت نبود بلکه زیبایی خاصی به او بخشید
و بعدها مد شد
موی گوگوشی نام گرفت
بعد از برگشت از ایتالیا
در ایران یا با حجاب یا پستژ ترانه ها را اجرا می کرد وبعد از چند ماه که موهایش بلندترشد
ترانه هایی مانند گهواره - خوابم یا بیدارم و ایبلیو را اجرا کرد
که موهای خودش است
و مردم فکر میکردند که این مد جدید است که به مدل موی گوگوشی معروف شد
و تقریبا همه دختر های انروز سعی میکردند که این مدل مو را امتحان کنند

http://www.youtube.com/watch?v=2O6gbAShvs4
 
#71
خدمت حضرت امام بودیم. گفتیم امام بعد از طرفدارای استقلال و سپاهان و ذوب آهن و فولاد و صبا و فجر! و .... تیمی دیگری هست که طرفداراش شعار "ما که رفتیم آسیا - کون لق لنگیا" را بدهند؟ امام فرمودند: چرا نداریم؟ همین طرفدارای تراکتور!