در تاریخ چند صد سال گذشته ایران ۲ نفر بودند که به ساختن آرامگاه و بنای یادبود برای بزرگان این کشور اهتمام داشتند. یکی*** کریم***خان زند بود و دیگری رضا شاه پهلوی. کریم***خان آرامگاه***هایی برای سعدی و حافظ ساخت و رضا شاه ضمن تکمیل حافظیه و سعدیه، دولت را مامور کرد به بازسازی و ساخت آرامگاه و بنای یادبود فردوسی***، خیام، عطار، ابن***سینا ، ... و فضای سبز و امکانات رفاهی برای مشتاقان و دیدار کنندگان این بزرگان.
نوشته***اند و خوانده***ایم در تاریخ که آقامحمدخان قاجار وقتی*** به قدرت رسید امر کرد قبر کریم***خان را شکافتند و جسدش را به زیر پلکان کاخ سلطنتی و به روایتی درون کاخ گلستان منتقل کردند تا هر***روز پای بر پیکرِ خانِ زند بگذارد. این ادامه داشت تا هنگامی که رضاخان به پادشاهی رسید و فرمان داد به بازگرداندن استخوان***های کریم***خان به شیراز و بازسازی آرامگاه وی. خود رضاشاه اما تاکنون به نیک*** فرجامی کریم***خان نبوده است. در مسیر حرکت جنوب به مقصد تبعیدگاه بود که علی*** دشتی در مجلس کف بردهان آورده عربده می***کشید که جیب***هایش را بگردید مبادا جواهرات سلطنتی را دزدیده باشد. سالیانی بعد از آن خبر مرگش که به تهران رسید مردم چراغانی کرده و شیرینی*** پخش کردند. یک روز سرد دی ماه سال پنجاه و هفت همراه پسرش تهران را به مقصد کرانه***های رود نیل ترک کرد و زحمت خلخالی و انقلابیون به نتیجه دلخواه نرسید.
{{ تاریخ در تصویر }}
ساعت حدود ده شب ، برای استراحت ، محل مقبره را ترک کردم . کمی بعد ، جناب آقای حاج احمد آقا خمینی ، برای دیدن مقبره و در واقع ، برای تقویت روحیه این جانب به آن جا آمد و افراد مستقر در آن محل را تشویق کرد و با این عمل خود ، فهماند که امام با تخریب مقبره ، مخالفتی ندارند و این امر ، بی*** اندازه موجب تقویت ما شد . حاج احمد آقا خمینی ، کوچک***ترین فرزند امام و پسر دوم ایشان است . وی در همه زمینه***ها تابع امام امت بود و اگر مطلبی را می***گفت ، بی کم و کاست و بدون دخل و تصرف ، از ناحیه امام بود .
... ما از فردای آن روز نیز ، مشغول کار شدیم . البته این بار با دلگرمی بیشتری کار می***کردیم . در بعضی از جراید درج شده بود که تخریب مقبره پهلوی به تأخیر افتاد و این مطلب را از قول بعضی کمیته***ها نوشته بودند ، اما ما با جدیت مشغول تخریب شدیم و مردمی که برای زیارت حضرت عبدالعظیم می***آمدند ، با شعارهای خود ما را تأیید می***کردند . تعداد بی***شماری از مردم نیز از تهران برای کمک آمده و فریاد می***زدند : باید مقبره هر چه زودتر خراب شود.
شاید شما ندانید که این مقبره را تا چه حد محکم ساخته بودند ، ما آن را مثقال مثقال می***کندیم و بلدوزر و گریدر و وسایل تخریب عادی ، بدان کارگر نبود . سرانجام ، ما مجبور شدیم که با دینامیت ، مقبره را به تدریج خراب کنیم .
هر روز ، مهندسین و کارشناسان درجه یک ، به عنوان متخصص تخریب ، از کارخانه سیمان ری می***آمدند و چه بگویم ، متجاوز از بیست روز طول کشید تا آن دکور شیطانی فرو ریخت و به طور کامل تخریب شد . پس از تخریب ، صدای هلهله و شادی از مردم بلند شد و شور و شعف به قدری بود که غیرقابل وصف است .
ما در جواب آقای بنی***صدر ، در روزنامه***ها نوشتیم که این خودکامگی نیست ، بلکه تبعیت از آرای ملت است و ملت ما را در این راه تأیید می***کنند . بعدا هم امام امت در بیانات خود ، تخریب مقبره را تأیید کرده و فرمود کار آقای خلخالی درست است .
مقبره مفسدین و شیاطین باید تخریب شوند تا مردم با فکر باز ، راه صحیح را پیدا کنند و در مسیر آنها موانع انگلی و گول زننده وجود نداشته باشد . مقبره شیطانی رضا خان ، قطع نظر از این که جلوی دیدگاه بارگاه پر جلالت حضرت عبدالعظیم را گرفته بود و مردم نمی***توانستند از راه دور آن را مشاهده و سلام عرض نمایند و صرف نظر از این که جلوی خیابان***کشی از طرف عرب شهر ری به طرف شرق و شمال شهر را گرفته بود . تخریب آن یک فایده روانی مهم داشت و آن این بود که دل طرفداران دین و اهل بیت عصمت و طهارت را شاد و لبریز از سرور کرد . شکر به درگاه خداوند که مردم با چشم خود دیدند مقبره سر سلسله دودمان پهلوی ، در حکومت اسلامی در هم می***ریزد . من با چشم خود دیدم که در شب حمله به مقبره پهلوی ، در میان امواج خروشان مردم اصیل شهر ری و تهران ، فقط دو نفر گریه می***کردند و به ما می***گفتند که چرا این مقبره را خراب می***کنید ، و بعدا معلوم شد که آن***ها جزء صد نفر پرسنلی بودند که به عناوین جاروکش و رفتگر و دربان و قاری قرآن و مأمور تشریفات و مفتش و جاسوس در آنجا کار می***کردند و هر یک ، حقوق کلانی از بیت***المال مسلمین دریافت می***داشتند . با تخریب این مقبره ، روحیه خدایی در مردم زنده شد و برعکس ، در بین طرفداران سلطنت و دودمان پهلوی ، ایجاد یأس و نومیدی کرد . ایران ، سرزمین آل الله و آْل محمد است و کسی که با آل الله از در ستیز وارد شود . نه خود احترام دارد و نه مقبره او و نه خانه و کاشانه او .
ما شنیدیم که شاه در قاهره ، پس از با خبر شدن از تخریب مقبره ، دیگر نتوانست روی پای خود بایستد و ناچار شدند او را یکسره به بیمارستان ببرند و سرطان او شروع به فعالیت کرد و سرانجام به همین مرض از دنیا رفت . شاه وقتی مرد ، من خدمت حضرت امام رفتم ، جریان را عرض کردم و گفتم : من دلم می***خواست که شاه در نبرد کشته شود نه در ذلت ، امام هم قبول کرد.
این احتمال هم وجود داشت که اگر مقبره بر جای خود باقی بماند ، در طول سالیان دراز و در آینده به مزار تبدیل شود . ما به چشم خود دیده بودیم که مردم ساده***لوح ، پس از زیارت حضرت عبدالعظیم ، بر مقبره ناصرالدین شاه هم فاتحه می***خواندند . البته ، ما دست به کار شدیم و دستور دادیم که سنگ قبر ناصرالدین شاه را بکنند تا اثری از مقبره او در کنار حضرت عبدالعظیم نمانده باشد . ما نه تنها قبر رضا خان را با خاک یکسان کردیم ، بلکه قبر علیرضا پهلوی و فضل***الله خان زاهدی ، عامل کودتای ۲۸ مرداد و منصور . امضا کننده قرارداد کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران نظامی آمریکا و ده***ها نفر دیگر از سردمداران فساد را نیز نابود کردیم . آن***ها با نزدیک کردن خود و خانواده خود به دربار ، طی سالیان دراز ، مردم را به انحطاط کشانده بودند .
آیت***الله حاج شیخ صادق خلخالی ، خاطرات آیت***الله خلخالی ، تهران : نشر سایه ، ۱۳۷۹.
ص ۳۴۱، ۳۴۵ و
https://www.facebook.com/TarikhDarTasvir
نوشته***اند و خوانده***ایم در تاریخ که آقامحمدخان قاجار وقتی*** به قدرت رسید امر کرد قبر کریم***خان را شکافتند و جسدش را به زیر پلکان کاخ سلطنتی و به روایتی درون کاخ گلستان منتقل کردند تا هر***روز پای بر پیکرِ خانِ زند بگذارد. این ادامه داشت تا هنگامی که رضاخان به پادشاهی رسید و فرمان داد به بازگرداندن استخوان***های کریم***خان به شیراز و بازسازی آرامگاه وی. خود رضاشاه اما تاکنون به نیک*** فرجامی کریم***خان نبوده است. در مسیر حرکت جنوب به مقصد تبعیدگاه بود که علی*** دشتی در مجلس کف بردهان آورده عربده می***کشید که جیب***هایش را بگردید مبادا جواهرات سلطنتی را دزدیده باشد. سالیانی بعد از آن خبر مرگش که به تهران رسید مردم چراغانی کرده و شیرینی*** پخش کردند. یک روز سرد دی ماه سال پنجاه و هفت همراه پسرش تهران را به مقصد کرانه***های رود نیل ترک کرد و زحمت خلخالی و انقلابیون به نتیجه دلخواه نرسید.
{{ تاریخ در تصویر }}
ساعت حدود ده شب ، برای استراحت ، محل مقبره را ترک کردم . کمی بعد ، جناب آقای حاج احمد آقا خمینی ، برای دیدن مقبره و در واقع ، برای تقویت روحیه این جانب به آن جا آمد و افراد مستقر در آن محل را تشویق کرد و با این عمل خود ، فهماند که امام با تخریب مقبره ، مخالفتی ندارند و این امر ، بی*** اندازه موجب تقویت ما شد . حاج احمد آقا خمینی ، کوچک***ترین فرزند امام و پسر دوم ایشان است . وی در همه زمینه***ها تابع امام امت بود و اگر مطلبی را می***گفت ، بی کم و کاست و بدون دخل و تصرف ، از ناحیه امام بود .
... ما از فردای آن روز نیز ، مشغول کار شدیم . البته این بار با دلگرمی بیشتری کار می***کردیم . در بعضی از جراید درج شده بود که تخریب مقبره پهلوی به تأخیر افتاد و این مطلب را از قول بعضی کمیته***ها نوشته بودند ، اما ما با جدیت مشغول تخریب شدیم و مردمی که برای زیارت حضرت عبدالعظیم می***آمدند ، با شعارهای خود ما را تأیید می***کردند . تعداد بی***شماری از مردم نیز از تهران برای کمک آمده و فریاد می***زدند : باید مقبره هر چه زودتر خراب شود.
شاید شما ندانید که این مقبره را تا چه حد محکم ساخته بودند ، ما آن را مثقال مثقال می***کندیم و بلدوزر و گریدر و وسایل تخریب عادی ، بدان کارگر نبود . سرانجام ، ما مجبور شدیم که با دینامیت ، مقبره را به تدریج خراب کنیم .
هر روز ، مهندسین و کارشناسان درجه یک ، به عنوان متخصص تخریب ، از کارخانه سیمان ری می***آمدند و چه بگویم ، متجاوز از بیست روز طول کشید تا آن دکور شیطانی فرو ریخت و به طور کامل تخریب شد . پس از تخریب ، صدای هلهله و شادی از مردم بلند شد و شور و شعف به قدری بود که غیرقابل وصف است .
ما در جواب آقای بنی***صدر ، در روزنامه***ها نوشتیم که این خودکامگی نیست ، بلکه تبعیت از آرای ملت است و ملت ما را در این راه تأیید می***کنند . بعدا هم امام امت در بیانات خود ، تخریب مقبره را تأیید کرده و فرمود کار آقای خلخالی درست است .
مقبره مفسدین و شیاطین باید تخریب شوند تا مردم با فکر باز ، راه صحیح را پیدا کنند و در مسیر آنها موانع انگلی و گول زننده وجود نداشته باشد . مقبره شیطانی رضا خان ، قطع نظر از این که جلوی دیدگاه بارگاه پر جلالت حضرت عبدالعظیم را گرفته بود و مردم نمی***توانستند از راه دور آن را مشاهده و سلام عرض نمایند و صرف نظر از این که جلوی خیابان***کشی از طرف عرب شهر ری به طرف شرق و شمال شهر را گرفته بود . تخریب آن یک فایده روانی مهم داشت و آن این بود که دل طرفداران دین و اهل بیت عصمت و طهارت را شاد و لبریز از سرور کرد . شکر به درگاه خداوند که مردم با چشم خود دیدند مقبره سر سلسله دودمان پهلوی ، در حکومت اسلامی در هم می***ریزد . من با چشم خود دیدم که در شب حمله به مقبره پهلوی ، در میان امواج خروشان مردم اصیل شهر ری و تهران ، فقط دو نفر گریه می***کردند و به ما می***گفتند که چرا این مقبره را خراب می***کنید ، و بعدا معلوم شد که آن***ها جزء صد نفر پرسنلی بودند که به عناوین جاروکش و رفتگر و دربان و قاری قرآن و مأمور تشریفات و مفتش و جاسوس در آنجا کار می***کردند و هر یک ، حقوق کلانی از بیت***المال مسلمین دریافت می***داشتند . با تخریب این مقبره ، روحیه خدایی در مردم زنده شد و برعکس ، در بین طرفداران سلطنت و دودمان پهلوی ، ایجاد یأس و نومیدی کرد . ایران ، سرزمین آل الله و آْل محمد است و کسی که با آل الله از در ستیز وارد شود . نه خود احترام دارد و نه مقبره او و نه خانه و کاشانه او .
ما شنیدیم که شاه در قاهره ، پس از با خبر شدن از تخریب مقبره ، دیگر نتوانست روی پای خود بایستد و ناچار شدند او را یکسره به بیمارستان ببرند و سرطان او شروع به فعالیت کرد و سرانجام به همین مرض از دنیا رفت . شاه وقتی مرد ، من خدمت حضرت امام رفتم ، جریان را عرض کردم و گفتم : من دلم می***خواست که شاه در نبرد کشته شود نه در ذلت ، امام هم قبول کرد.
این احتمال هم وجود داشت که اگر مقبره بر جای خود باقی بماند ، در طول سالیان دراز و در آینده به مزار تبدیل شود . ما به چشم خود دیده بودیم که مردم ساده***لوح ، پس از زیارت حضرت عبدالعظیم ، بر مقبره ناصرالدین شاه هم فاتحه می***خواندند . البته ، ما دست به کار شدیم و دستور دادیم که سنگ قبر ناصرالدین شاه را بکنند تا اثری از مقبره او در کنار حضرت عبدالعظیم نمانده باشد . ما نه تنها قبر رضا خان را با خاک یکسان کردیم ، بلکه قبر علیرضا پهلوی و فضل***الله خان زاهدی ، عامل کودتای ۲۸ مرداد و منصور . امضا کننده قرارداد کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران نظامی آمریکا و ده***ها نفر دیگر از سردمداران فساد را نیز نابود کردیم . آن***ها با نزدیک کردن خود و خانواده خود به دربار ، طی سالیان دراز ، مردم را به انحطاط کشانده بودند .
آیت***الله حاج شیخ صادق خلخالی ، خاطرات آیت***الله خلخالی ، تهران : نشر سایه ، ۱۳۷۹.
ص ۳۴۱، ۳۴۵ و
https://www.facebook.com/TarikhDarTasvir