April 23 News/Discussions

Feb 7, 2004
13,568
0
#1
آغاز اعتصاب غذا
زندانیان ایستاده اند



• فشار بر روز زندانیان سیاسی افزایش یافته است. گزارش ها از آغاز اعتصاب غذا در زندان اوین خبر می دهند ...





اخبار روز: www.akhbar-rooz.com




اخبار روز: به دنبال انتشار نامه های افشاگرانه ی زندانیان سیاسی از زندان های کشور و اعلام اعتصاب غذا، فشار بر روز زندانیان سیاسی برای شکستن مقاومت و روحیه ی اعتراضی آن ها افزایش یافته است. در همین حال گزارش ها از آغاز اعتصاب غذا در زندان اوین خبر می دهند

به گزارش ادوار نیوز، درپی انتشار نامه تکان دهنده زندانیان سیاسی بند ٣۵۰ زندان اوین در خصوص تشریح شکنجه ها و رفتارهای غیرقانونی بازجویان با آنها خطاب به مراجع تقلید، فشارها بر این زندانیان به شدت افزایش یافته و شرایط اسارت آنها دشوارتر از پیش گردیده است.
بنابر این گزارش، طی روزهای اخیر تراکم زندانیان به شدت بالا رفته و در هر اتاق این بند ٣۵ تا ۴۰ زندانی اسکان داده شده اند. همچنین زمان تماس های تلفنی زندانیان نیز کاهش یافته است.
این گزارش می افزاید، ماموران و بازجویان اطلاعات از روز گذشته با حضور در این بند تعدادی از زندانیان را احضار و به بازجویی از آنها پرداخته اند.
این درحالی است که زندانیان سیاسی بند ٣۵۰ اوین که پیش از این اعلام کرده بودند روزه های سیاسی خود را در اعتراض به اعمال شیوه های غیرقانونی دستگاه های قضایی و امنیتی آغاز خواهند کرد، روز چهارشنبه دوم اردیبهشت در اقدامی جمعی روزه گرفته اند.

مطابق اطلاعیه هایی که از سوی زندانیان سیاسی منتشر شده است، قرار است در ابتدا روزهای پنجشبنه اعتصاب غذا صورت بگیرد و همزمان با نزدیک شدن سالروز انتخابات ۲۲ خرداد بر شدت اعتصابات اضافه شود. در خارج از کشور نیز گروهی از فعالین سیاسی و مدافعین حقوق بشر به پشتیبانی از زندان سیاسی در ایران اعلام اعتصاب غذا و روزه ی سیاسی کرده اند.

اخباری از زندانیان سیاسی

کمیته ی گزارشگران حقوق بشر در اران در گزارش های جداگانه، اخبار تازه ای از وضعیت عده ای از زندانیان سیاسی را منتشر کرده اند:


میلاد فدایی به یک سال حبس تعزیری محکوم شد

میلاد فدایی، فعال دانشجویی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به قضاوت مقیسه به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
پیش از این اتهام این دانشجوی دانشگاه آزاد، «تبلیغ علیه نظام» اعلام شده بود.
حکم یک سال حبس تعزیری درحالی به فدایی ابلاغ شده که بیش از چهارماه از بازداشت موقت او می گذرد و دادستان با تبدیل قرار بازداشت وی به وثیقه یا کفالت موافقت نکرده است.
وی بیش از ۳۵ روز از بازداشتش را در بند ۲۰۹ زندان اوین مبحوس بود و پس از آن تا امروز در بند ۳۵۰ زندانی است.
میلاد فدایی دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته در منزلش توسط پنج تن از ماموران لباس شخصی با حکم دادگاه انقلاب پس از تفتیش منزل و توقیف کتاب ها و هارد کامپوترش بازداشت شد.


تایید حکم پنج سال حبس تعزیری منیره ربیعی در دادگاه تجدیدنظر

شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، حکم پنج سال حبس تعزیری برای منیره ربیعی را عینا تایید کرد.
ربیعی به اتهام «محاربه» به تحمل پنج سال زندان در تبعید به برازجان محکوم شد.
دایی و خاله این زندانی سیاسی در اردوگاه اشرف ساکن هستند. به گفته نزدیکان وی: «منیره هیچ گونه ارتباط خارج از چهارچوب خانوادگی با اعضای خانواده ساکن در اشرف نداشته و حتی همان ارتباط خانوادگی را هم مدتها پیش از احضار قطع کرده بود. به همین دلیل کارشناس پرونده، وی را مستحق تخفیف دانست اما قاضی پیرعباسی بدون توجه به نظر کارشناس پرونده و دفاعیات وکلای وی او را به اتهام محاربه به پنج سال حبس در تبعید به برازجان محکوم کرد.»
پس از صدور حکم دادگاه بدوی با توجه به اینکه از مدتها قبل قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی برای این زندانی سیاسی صادر شده بود و کارشناس پرونده هم با تیدیل قرار او موافقت کرده بود خانواده برای تامین وثیقه اقدام کرد.
اما ستاری، ریس دفتر قاضی پیرعباسی از تبدیل قرار ممانعت به عمل آورد. منیره ربیعی دو ماه دیگر نیز در زندان ماند و در نهایت روز ۲۶ اسفند با «فشار معاون دادستان» نامه آزادی وی به زندان ارسال شد.
منیره ربیعی، ۳۲ ساله و دارای مدرک مهندسی شیمی است. وی در مهر ماه سال ۸۸ در پی احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت و در اسفندماه به قید وثیقه آزاد شد.


صدور احکام امید یاوری، آرش و ابولفضل قاسمی؛ از بازداشت شده های روز عاشورا

حکم سه نفر از بازداشت شده گان روز عاشورا صادر شده است.
بنا به گزارش یک منبع آگاه، بر طبق این احکام آرش قاسمی در دادگاه تجدید نظر به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است, ابولفضل قاسمی نیز از سوی شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
امید یاوری که به همراه آرش قاسمی و ابولفضل قاسمی از بازداشتی های روز عاشورا هستند از سوی مقیسه، قاضی شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب، به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است.
ابوالفضل قاسمی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه علامه است.
لازم به ذکر است میلاد فدایی اصل دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب که روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته در منزلش بازداشت شده بود نیز از سوی شعبه ی ۲۸ به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
در حال حاضر بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان سیاسی در کنار شمار زیادی از زندانیان گمنام در طی چندماه گذشته به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده و در شرایطی دشوار دوران بازداشت را سپری می کنند.
تراکم زندانیان و ایجاد محدودیت های بسیار از جمله برقراری ارتباط با خانواده ها و دسترسی به تلفن، وضعیت نامناسب بهداشتی و کیفیت نامناسب غذا که توسط خود زندانیان و با هزینه ی بالا تهیه می شود و کمبود فضای استراحت از جمله مشکلاتی هستند که در بند ۳۵۰ زندان اوین مشاهده شده است.


شیوا نظرآهاری تفهیم اتهام شد: «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی»
دادسرای مستقر در زندان اوین، پس از «اخذ آخرین دفاعیات» از شیوا نظرآهاری، اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمع های ۱۳ آبان و ۱۶ آذر» را به وی تفهیم کرد.
نظرآهاری، شرکت در تجمع های ۱۳ آبان ۱۶ آذر را رد کرده و ابراز داشته در زمان برگزاری این تجمع ها «در محل کار خود حضور داشته است.»
بیش از ۱۲۰ روز از دومین بازداشت این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر می گذرد و از ۲۴ خردادماه سال گذشته که او برای اولین بار بازداشت شد، به پرونده اش رسیدگی نشده بود.
شیوا نظرآهاری، فعال برجسته حقوق بشر و دانشجوی ستاره دار از خردادماه سال گذشته نزدیک به ۲۲۰ روز را در بازداشت به سر برده که حدود ۱۰۰ روز آن در سلول های انفرادی زندان اوین بوده است.
نظرآهاری، برای دومین بار در سال گذشته در ۲۹ آذرماه بازداشت شد. این درحالی است که در اول مهرماه با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود.
در حال حاضر، نوید خانجانی، کوهیار گودرزی و شیوا نظرآهاری سه عضو بازداشت شده کمیته گزارشگران حقوق بشر هستند.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#2
۳۸
قرن زندان، ۳۹ بار اعدام!
تاوان آزادی خواهی در جمهوری اسلامی





• مجموعه ی فعالان حقوق بشر، اسامی زندانیان سیاسی و میزان محکومیت آن ها در سال ۸۸ را منتشر کرده است ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com

اخبار روز: مجموعه ی فعالان حقوق بشر در ایران، اسامی زندانیان سیاسی و میزان محکومیت آن ها در سال ٨٨ را منتشر کرده است. ٣٨ قرن زندان و ٣۹ مورد حکم اعدام، تاوانی است که مردم ایران فقط در یک سال برای آزادی خواهی خود به حکومتی پرداخته اند که مدعی است آزادترین حکومت روی زمین است!
در گزارش این مجموعه، اسامی و مشخصات ۵۷۵ زندانی عقیدتی در ایران درج شده است که به عنوان زندانیان سیاسی یا با حکم محکومیت به اعدام یا حبس در زندان به سر می برند و یا به حبس تعزیری یا اعدام در سال ٨٨ محکوم شده اند. در این لیست علاوه بر ٣۹ زندانی عقیدتی محکوم به اعدام، مجموع حبس های تعزیری در حال اجرا یا در شرف اجرا نیز ٣۷۹٣.۶ سال زندان (حدود ٣٨ قرن) برآورد شده است. ‏ ‏
در این گزارش آمده است: اسامی زندانیان عقیدتی که پیش از سال ٨٨ نیز محکومیت یافته اند اما در تاریخ مورد اشاره در پروسه سپری کردن حکم قرار داشتند نیز در این لیست بعنوان زندانیان سیاسی ذکر شده است. در این لیست به حبس های تعلیقی و سایر احکام صادر شده سال گذشته پرداخته نشده است و همینطور بازداشت شدگان سال گذشته از این لیست حذف شده اند (مجموعه پیش تر اسامی بازداشت شدگان سال ٨٨ را منتشر نموده بود).
در پایان این گزارش آمده است: یقین است این لیست که علیرغم شرایط خطرناک و دشوار مدافعان حقوق بشر در ایران توسط نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گردآوری شده است، تنها میتواند زوایای کوچکی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران باشد.


لیست شماره یک اسامی زندانیان محکوم و محکومان به زندان

www.hra-news4.info


لیست شماره دو اسامی زندانیان محکوم و محکومان به زندان

www.hra-news4.info
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#3
هدف جنبش سبز متحول کردن جامعه است


مهندس میرحسین موسوی در دیدار با جمعی از فعالان ملی-مذهبی اظهار داشت: «برای تامین منافع ملی و رسیدن به جامعه ای مطلوب، چاره ای جز استمرار این مسیر و تداوم جنبش سبز نداریم؛ روندی که طی آن، نیازمند صبوری و تحمل سختی ها و شدائد است.» ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم:

به گزارش وبسایت «جرس»، مهندس موسوی با اشاره به این نکته که جنبش سبز اهدافی را پیگیری و مطرح می کند که برگرفته از ارزش ها و خواسته های مردم ایران است، تصریح کرد: «باید ایجاد جامعه مدنی به هم پیوسته، با استفاده از تمامی امکانات موجود در کشور را پی گرفت.»

وی تشکیل «سازمان های مردم نهاد سبز» در حوزه های گوناگون در کشور را از همین زاویه، برای سامان یافتن و تولد تدریجی جامعه ی مطلوب، ضروری ارزیابی کرد.

موسوی گفت: «اتفاقی که در ۲۵ خردادماه سال گذشته در تهران بوقوع پیوست، و آن حضور مهربانانه و همدلانه توام با مدارا و صبوری و همیاری و نیز کنش مدنی معترضان، نمونه و الگویی از جامعه ای مطلوب است.»

وی با تاکید بر این سخن که «باید با ارزش ها و اهداف سیاسی، زندگی کرد» اظهار داشت: «کار، کاری طولانی، و مسیر جنبش سبز، راهی پر پیچ و خم و زمان بر است؛ اگرچه شاید جنبش زودتر از آنچه بسیاری تصور می کنند به نتیجه برسد، اما باید صبور بود و استقامت ورزید و برای تداوم جنبش، زندگی کردن با آن را درپیش گرفت.»

صبوری کردن و استقامت هزینه بر است

موسوی تصریح نمود: «البته ایستادن و صبوری کردن و استقامت برای تحقق مطلوب های جنبش سبز، هزینه بر است و از این گریزی نیست؛ سختی ها و فشارها و محدودیت ها و سرکوب ها و شدائد و زندان ها، وجود دارد، اما چاره***ای جز ادامه ی این راه و تحمل این مصائب و پرداخت هزینه ها نیست.»

وی در بخشی دیگر از سخنان خود با اشاره به این بحث که احزاب نیل به قدرت و تصاحب آن را مدنظر دارند، افزود: «البته ایرادی هم بر احزاب نیست؛ اما در جنبش سبز بحث تصاحب قدرت، فرع بر هدف اصلی است؛ هدف جنبش سبز، متحول کردن جامعه و رسیدن به جامعه ای مطلوب و در خور ایرانیان است. این رویکرد (یعنی فرع بودن قدرت) به ما آرامش خواهد داد. اگر بتوان این نگاه را به گونه ای آگاهانه در جامعه گسترش داد، بسیار مفید و موثر خواهد شد.»

تغییر با ایده متولد می شود

مهندس موسوی همچنین با تاکید بر این نکته که «مسئله ی آگاهی بخشی، موضوعی بسیار مهم محسوب می شود»، عنوان نمود: «هر «تغییر» وقتی متحقق می شود که «ایده»ای متولد شود. اکنون به نظر می رسد که ایده ی تغییر متولد شده است؛ هر چقدر این ایده و ابعاد آن را بیشتر تبیین کنیم، امکان بسط و پیشبرد جنبش بیشتر می شود.»

وی افزود: «ما باید بیش از پیش، مردمی را که در «منطقه خاکستری» زیست می کنند (شهروندانی که نه همراه جنبش سبز هستند و نه موافق و همگام صاحبان قدرت و حکومت) نسبت به «منطقه روشن» آگاه، و جنبش سبز دعوت و جذب کنیم.»

موسوی همچنین تصریح کرد: «صاحبان قدرت هم بیش از هر چیز نسبت به بسط آگاهی ها در جامعه حساس اند؛ چنان که نسبت به اطلاع رسانی در مورد تعداد شهدای جنبش یا تبیین و خبررسانی در خصوص واقعیت سرکوب ها و انتشار اخبار مربوط به رفتارهای غیرانسانی با بازداشت شدگان، حساسیت فراوان و برخوردهای تندی نشان داده اند.»

مسئله ی رسانه برای ما بسیار حیاتی است

وی با بیان این سخن که «مسئله ی رسانه برای ما بسیار حیاتی است و متاسفانه به علل و دلایل گوناگون ، در این عرصه (رسانه و اطلاع رسانی لازم و کافی) دچار ضعف و نقص ایم» اظهار داشت: «ما هنوز از امکانات اینترنت و بستری که فضای مجازی در اختیار ما قرار می دهد، حداکثر بهره و استفاده را نبرده ایم.»

وی در بخشی دیگر از سخنان خود تاکید کرد: «همه باید دور هم و کنار و همدل یکدیگر باشیم؛ باید روی «حداقل ها» توافق کرد. شعارهایی را برگزینیم که قدرت وصل کردن و همراه ساختن حداکثری داشته باشد. همان طور که رنگ سبز، شاخصی حداقلی برای پیوند یافتن شهروندان معترض به وضع موجود شده است، باید بر محورهایی حداقلی برای پیشبرد و گسترش جنبش سبز اجماع کرد.»

ما به فکر منافع و مصالح ملی هستیم

موسوی همچنین اظهار داشت: «باید برای همگان مشخص شود که ما به فکر منافع و مصالح ملی هستیم؛ بحث خودخواهی مطرح نیست. ما نمی خواهیم کنار ظلم و ظالم بایستیم؛ ما کنار مظلوم ایم. اگرچه جنبش سبز اهل مدارا و گفتوگوست. باید با تعامل و گفت وگو و همفکری همه ی جریان های دلسوز ایران و پیگیر منافع ملی، این کار و راه دشوار و طولانی را پیش برد.»

وی با تاکید بر این موضوع که «ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم، قرائتی از دین که واجد حداکثر مدارا نسبت به تمامی دیدگاه ها و عقاید است» افزود: « این کار (تبلیغ و ترویج قرائت رحمانی از دین) کار دشواری است، اما جنبش سبز می تواند چنین مسئولیتی را بر دوش خود حس کند.» موسوی اضافه کرد: «من نسبت به گریز نسل جوان از دین و ارزش*های توحیدی احساس خطر می کنم؛ برخوردها و خشونت ورزی ها و سرکوب در پوشش حکومت دینی، ممکن است بخش قابل توجهی از جوانان ما را از هر دینی گریزان سازد.»

موسوی همچنین در تبیین چشم انداز تحولات کنونی، با اشاره به این نکته که «باید انعطاف داشته باشیم و روی یک شکل و شمایل از حکومت تصلب پیدا نکنیم»، توضیح داد: «نقاش***های مدرن هنگام خلق اثر عمدتا" دو رویکرد دارند؛ یک گروه آنچه را که مشاهده کرده اند و یا تصور کرده اند متحقق می سازند و به روی بوم می آورند؛ و گروه دیگر، کار را شروع میکنند و بدون تصوری از اثر نهایی به تدریج و بر روی بوم، نقاشی نهایی را سامان میدهند و متولد میکنند. آنچه در جنبش سبز در حال وقوع است را میتوان از نوع رویکرد و روش گروه دوم توصیف کرد.»

گفتنی است در این دیدار که به بهانه سال نو انجام گرفت، مهندس عزت الله سحابی، رئیس شورای فعالان ملی-مذهبی ضمن آرزوی سلامتی و صبوری و پیروزی برای مهندس میرحسین موسوی و تمامی همراهان جنبش سبز در سال جدید، با اشاره به حضور غیرمنتظره و ستایش برانگیز شهروندان معترض در روز ۲۵ خرداد، تسامح و مدارا و تساهل قابل توجه در جنبش سبز را مورد اشاره و تصریح قرار داد. مهندس سحابی همچنین یا تاکید بر لزوم فعالیت شبکه های اجتماعی سبز، و نیز اهمیت رهبری و هدایت جنبش سبز، بر پیشگیری و مقابله از برخی آفات و آسیب ها در جنبش، به خصوص تفرقه و جدایی تاکید کرد.

دکتر حبیب الله پیمان نیز در سخنانی، «کیفیت استمرار» جنبش اجتماعی امروز مردم ایران، تقویت و سامان دادن «شبکه های اجتماعی» جنبش سبز، و ضرورت تداوم رفتار توام با مدارا و مهربانی و گذشت و همبستگی مردم در مقطع انتخابات و به خصوص روز 25 خرداد را در «متن زندگی روزمره و مناسبات اجتماعی شهروندان» مورد اشاره و تاکید قرار داد. دکتر پیمان بقا و تداوم جنبش سبز را در پیوند وثیق مطالبات و ارزش های سیاسی شهروندان با رفتار اجتماعی و زیست روزمره ی آنان ارزیابی کرد و بر کاوش و پیگیری راهکارهای اجرایی و عینی در این خصوص، تصریح نمود.

گفتنی است در این دیدار افزون بر مهندس سحابی و دکتر پیمان، برخی از فعالان ملی-مذهبی ازجمله دکتر محمدحسین رفیعی و محمد بسته نگار و نیز تعدادی از وابستگان جنبش مسلمانان مبارز حضور داشتند.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#4
دعوت به اعتصاب غذای سراسری معلمان در ایران


رادیو زمانه: شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران با صدور بیانیه ای از اعتصاب غذای یک هفته ای جمعی از فعالان صنفی در اعتراض به «احکام غیرقانونی اعدام و حبس» صادر شده برای معلمان خبر داد.

این بیانیه با اعلام این که اعضای شورای مرکزی کانون معلمان و فعالان صنفی در روزهای ۱۲ تا ۱۸ اردیبهشت جاری اعتصاب غذا خواهند کرد، از «تمامی» معلمان ایران خواست که در روز ۱۲ اردیبهشت، هم زمان با روز معلم در ایران به این اعتصاب غذا بپیوندند.

شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران، در این بیانیه هم چنین خواستار «آزادی سریع و بی قید و شرط» همه فرهنگیان زندانی، صدور منع تعقیب قضایی و لغو کلیه احکام اداری و قضایی برای «فرهنگیان منتقد» شده است.

معلمان امضا کننده این بیانیه از دولت خواسته اند با اختصاص بخشی از درآمدهای نفتی و گازی امکانات «لازم و در حد استاندارد» را برای مدارس دولتی فراهم کند.

این بیانیه هم چنین خواستار پرهیز از هر گونه رفتار «جناحی، خطی و سیاست بازی» در تألیف کتب درسی و معیار قرار دادن نظر متخصصان شده است.

شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران، خواستار «آزادی سریع و بی قید و شرط» همه فرهنگیان زندانی و لغو کلیه احکام اداری و قضایی برای «فرهنگیان منتقد» شده است

رفع «فضای امنیتی» از مدارس و ادارات آموزش و پرورش، تأمین امنیت شغلی فرهنگیان، پرهیز از «مخبرپروری» در فضای کلاس و مدرسه و اجتناب از پرونده سازی برای فرهنگیان «منتقد» از دیگر مطالبات اعلام شده در این بیانیه است.

شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران می گوید هر معلمی که در ایران اقدام به راهپیمایی، گردهمایی، طرح نقد و نظر و اندیشه های خود در حوزه آموزش و پرورش و بیان مسائل و مشکلات و تنگناهای شغلی خود کند، به «مجازات های فراقانونی» محکوم شده و «دادش به جایی نخواهد رسید.»

در بخشی از این بیانیه آمده است: «از آنجا که برخی ایران را «آزادترین کشور جهان خوانده اند که در آن آزادی نزدیک به مطلق است» باید به این سوال پاسخ دهند که چرا دلسوزترین و صادق ترین معلمان کشور صرفاً به خاطر انتقاد از وضع موجود، با احکامی چون اعدام، حبس، تعلیق، اخراج، تبعید، بازخرید، بازنشستگی اجباری، تنزل رتبه شغلی و محرومیت از تدریس مواجه میشوند.»

این بیانیه ادامه داده است: «فرهنگیان می خواهند بدانند امثال بداقی ها، خواستارها، داوری ها و مومنی ها چه جرمی مرتکب شده اند که باید بدون محکومیت، ماه ها حبس در شرایط نامناسب را تحمل کنند، حقوق شان قطع و فرزندان خردسال شان در سختی، مضیقه مادی، ناامنی،ناامیدی و سراسیمگی زندگی کنند.»

صادرکنندگان این بیانیه با اعتراض به صدور حکم اعدام برای معلمانی همچون فرزاد کمانگر و قنبری، نسبت به پیامدهای آن به «مدیران و گردانندگان چنین سیاست هایی» این گونه هشدار داده اند که «این اعمال به هیچ روی نه دردی از شما دوا می کند و نه در شأن نام جمهوری اسلامی است.»

رفع «فضای امنیتی» از مدارس، تأمین امنیت شغلی فرهنگیان و پرهیز از «مخبرپروری» در فضای کلاس و مدرسه از دیگر مطالبات اعلام شده در این بیانیه است

گردهمایی بر مزار ابوالحسن خانعلی در تهران و مرتضی مطهری در قم در روز ۱۲ اردیبهشت از دیگر برنامه های تدارک شده برای روز معلم امسال است، که در این بیانیه اعلام شده است.

ابوالحسن خانعلی، دبیر فلسفه و عربی دبیرستان جامی تهران بود که سال ۱۳۴۰ در تظاهرات اعتراضی معلمان در میدان بهارستان تهران از سوی نیروهای امنیتی حکومت پهلوی کشته شد. وی در گورستان ابن بابویه شهرری دفن شده است.

مرتضی مطهری، از روحانیون سرشناس و استاد دانشگاه تهران بود که پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. وی ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ هدف گلوله یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت و جان باخت. پس از کشته شد وی روز ۱۲ اردیبهشت به یاد او روز معلم نامگذاری شد.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#5
زگهواره تا گور

هوشنگ اسدی


هفته ایست که درآن روشن تر و دقیق ترمعلوم می شود که اوباش حکومتی بعداز تثبیت مدیریتشان بر جهان، برنامه ریزی کرده اند تا از گهواره تا گور در زندگی تک تک ایرانیان حضور داشته باشند وآنها را دسته جمعی از"گلستان" بی نظیری که- بفرموده یکی از امامان جمعه- برای ایران ساخته اند، روانه بهشت برین سازند.

فرزندان ایران زمین که دردوران سی ساله جمهوری اسلامی بالیده اند واکنون در زندانند، ابیاتی را از حافظ بر می گزینند تا وضع خود را به زبان "ادب فارسی" به گوش جهانیان برسانند:

خرم آن روزكزین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم از پی جانان بروم
دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت / رخت بربندم و تا ملك سلیمان بروم

و رئیس دولت زندانبانان که تاکنون[از توهم هاله نور و ارتباط با خدا و امام زمان و ماجرای اين "محموده" و انکار تاريخ تا تلمذ از واژه ی هلو و توی دهان و صورت کشورهای مختلف زدن و هم قد و قواره پنداشتن خود با "گنده ترها و گردن کلفت ترها" را جانشین "ادب فارسی" کرده است] این فرهنگ معروف به "لات ها و عشق لات های چاله خر کشی و چاله مگسی" را ضخیم ترکند.

اين ها بريده ها و بخش هايی از "ادبيات" و زبان ديپلماسی رئیس جمهور حکومت اسلامی ست و به نقل ازنوشته مسعود نقره کار: "گنده تر و گردن کلفت تر و بزرگتر از تو هم نتوانسته اين کار رابکند تو که جای خودت را داری... ما را به خير تو اميدی نيست شر مرسان.... چنان تودهنی خواهد خورد که راه خانه اش را گم کند. نا پخته، ناشی، گاوچران، دروغگو.... امريکا هيچ غلطی نمی تواند بکند.... توی دهن امريکا می زنيم و.... تازه از راه رسيده ايد بگذاريد عرق تان خشک شود.... نيازی نيست هر کاغذی که جلويتان گذاشتند را از رو بخوانيد و....."

و مجید محمدی به درستی می نویسد:"رهبران و مديران جمهورى اسلامى كه اكنون متوسط سطح سوادشان از فرهنگ ايرانى و اسلامى و غربى زير متوسط جامعه است (اگر مدارك قلابى و سهميه***اى (بسيجى) و تطبيقى و فرمايشى و رانتى و غير حضورى را كنار بگذاريم) هر روز هزاران جمله***ى بى ربط و بى حساب و كتاب و ناسزا و دشنام و ياوه به هم مى بافند و به جامعه عرضه مى كنند."

تازه ترین نمونه اش سخنان سردار سعید قاسمی، متخصص تجاوز باباتوم به زندانیان است که این هفته می گوید: "اصلاح طلبان از سروش تا گوگوش همه در مقابل حزب الله ايستادند. رئيس دانشگاه آزاد اسلامی را بايد به عنوان ريگی فرهنگی دستگير و بسيار بدتر از ريگی محاکمه کنند. خيلی از دوستان ما در قصه بعد از انتخابات تخته گاز رفتند."

آخرین تصمیمات "قایق نظام" که امثال احمدی نژاد وقاسمی سرنشینانش هستند، این است که 5 میلیون نفری را که به عنوان میراث داران فرهنگ ایران زمین و جانبداران آزادی در تهران برآورد کرده اند، به خارج از تهران بفرستند. از حالا در ازای پرداخت یک میلیون تومان بابت هر فرزند سفارش تولید سالانه "یک میلیون و ۳۵۰ هزار کودک" راداده اند تا جمعیت موردنظرشان به 150 میلیون برسد.

طبق دستور"سردار میلیاردر" محصولی، مهدکوک های موظف شده اند "مبانی دينی و مذهبی" رابه "رکن اصلی" خودمبدل و "به گونه***ای کار کنند که کودکان در سن ۱۳ سالگی يک شهيد فهميده باشند."

البته جناب سردار به روی مبارک نمی آورند که "شهید فهمیده" به آخرین نسلی تعلق داشت که پیش از حکومت جمهوری اسلامی متولد شدند و انقلاب کردند تا ایران را آزاد و آباد کنند. یاران و همفکران سردار در ازای خون فهمیده ها به ثروت وقدرت رسیدند. سی سال تمام در رسانه های جمعی ایران که درانحصارشان بود مغز شوئی کردند، و سر انجام تابستان گذشته باشعار مرگ بر دیکتاتور نسل جوان ایران روبرو شدند.

اکنون می خواهند نسل جدیدی را "ایجاد" و تربیت کنند. نسلی که از مهدکودک، فرهنگ سردار محصولی را بیاموزد: "برای دفع زلزله دروغ نگوييد، استغفار کنيد و صدقه دهيد." در 14 سالگی مانند فرزند سیما بهمنی اگر مادرش زندانی بود، خودش را از تحصیل محروم کنند. اگر همراه خانواده به تظاهرات روز عاشورا رفت، بداند دسته جمعی به اعدام محکوم خواهد شد. سرنوشتی که برای خانواده دانش پور تدارک دیده اند.

اگر توانست به تحصیلات عالی برسد وارد دانشگاهی شود که بر اساس اعلام کمپین بین المللی حقوق بشر "اساتید برجسته" اش "را بخاطر اندیشه های سیاسی آنها اخراج" کرده اند، آنهم با این استدلال دندان شکن زهره الهيان، مسئول سابق بسيج دانشجويي "واحد خواهران" : "از آنجا كه جوانان از محيط دانشگاهي براي تصدي پست هاي مديريتي در كشور آماده مي شوند لذا بايد اسلامي شدن دانشگاه ها به طور جدي پيگيري و دنبال شود."

تا آن زمان "علم بر مبناي اصول الهي" تدوین شده و لاید یکی از اساتید والا مقام هم "آیت الله عزیز خوشوقت" پدرداماد آقای خامنه ای است. مراتب علمی ایشان به گفته کاظم صدیقی، خطیب نماز جمعه تهران، از این قرار است: "یكي از اولياي الهي كه از دست مبارك حضرت امير در عالم مكاشفه، جامي گرفتند و بينش خاصي نسبت به قرآن پيدا كرده اند."

و لابد هم بخاطر همین بینش خاص در ماجرای قتل های زنجیره ای "فتوا" به کشتن "معاندین" داده اند. کرسی استادی ایشان هم قاعدتا باید "بلایای طبیعی" باشد که از حضرتشان منقول است: "خشکسالی کشور در سال 1367 مجازات رأی دادن به سید محمد خاتمی بود.آن زلزله سياسي كه پيش آمد- تابستان گذشته- عكس العمل برخي عمل ها بود و حالا اگر زلزله طبيعي هم در شهري مثل تهران پيش بيايد هيچكس حريف اين بلاها نيست".

کرسی مسائل اجتماعی و مدیریت صدو سیما هم به امام جمعه مشهد سپرده خواهد شد که در هر دو رشته دارای تخصص هستند: "دختران آرايش کرده جانور، درنده، پست و نکبتند... شخص امام زمان خريدار سريال هاي ارزشي طنز سيماست."

دو استاد بالا، با دو امام شیعیان رابطه تنگاتنگ دارند، امااستاد سوم حتما سازنده فیلم های بزرگ تاریخ سینما یعنی جواد شمقدری است، همان شخصی که اولین بار وقتی فیلم تبلیغاتی برای انتخابات احمدی نژاد می ساخت، هاله نور راپیرامون او کشف کرد. بعد هم به معاونت سینمائی رسید تا این هفته "دین خواهی واخلاق گرائی" رابعنوان معیارهای سینمای ایران اعلام کندو از سینماگران بخواهد "مفاهیم قرآنی توجه کنند و فطرت و اهل بیت را دریابند" و "مهدویت، فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، تاریخ اسلام و تاریخ معاصر، جنگ نرم، رویارویی استکبار با ایران و مقاومت اسلامی و دفاع مقدس" را مورد توجه قرار دهند.

سازنده فیلم های چند میلیارد تومانی تامین شده از طرف دفتررهبری که چند روز بیشتر بر اکران نماند، چون تماشاگر نداشت، جمله قصاری برای ثبت درتاریخ هنر هم می گوید: "صدور پروانه ساخت فیلم گذرگاهی است که همه باید از آن رد شویم و مانند شب اول قبر است."

احتمالا شیخ دلاور این جمله راشنیده که می گوید: "کارشان از زنده ها گذشته و سخت در تلاشند تا مدیریت کفن و دفن و مراسم های خاکسپاری و فاتحه ی مرده ها را تحت پوشش مدیریتی خود قرار دهند! در مواردی حق برگزاری مراسم یادبود و فاتحه را از مردم سلب کرده اند! با این عملکردشان چنان عرصه را بر نظام و مردم تنگ کرده اند که مردن هم در نوع خود دردسر شده است! گویا با مردن، فرد جرمی را مرتکب می شود."

شاهد هم از غیب می رسد. در همان روزی که وزیر ارشاداعلام می کند "پروندۀ جعفر پناهی امنیتی است" حمیده خیر آبادی ـ نادره- بازیگر قدیمی سینمای ایران در 86 سالگی جهان فانی را وا می گذارد. مامورین امنیتی بلافاصله می رسند. پیکر بانوی هنرمند را بسرعت به گورستان می رسانندو مراسم دفن در حلقه محاصره بسیجیان و بسرعت تمام انجام می پذیرد.

استاد بعدی که حتی می تواند رئیس دانشکده حقوق هم بشود، نیازی به معرفی ندارد: "یک هفته پس از آنکه سایت بصیرت، ارگان اینترنتی دفتر سیاسی سپاه پاسداران از "قطعی شدن انتصاب سردارمحمدباقر ذوالقدر به عنوان معاون حفاظت اجتماعی و پيشگيری از وقوع جرم قوه قضاييه" خبر داد، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه در حکمی ذوالقدر را به همین سمت منصوب کرد."

رییس قوه قضائیه در حکم انتصاب ذوالقدر نوشته: "نظر به سوابق درخشان و تجربيات ارزنده جنابعالي به موجب اين حکم به عنوان معاون حفاظت اجتماعي و پيشگيري از وقوع جرم قوه قضاييه منصوب مي شويد."

هنوز معلوم نیست "مأمور حراست تربیت بدنی" که "قاچاقچی" مواد مخدر از کار در آمد و در مالزی پته اش روی آب افتاد، صاحب کرسی ورزش بشود یا نه. اما کرسی مبارزه بافساد حتما به محمدرضا رحیمی ـ معاون اول احمدی نژاد- و معروف به "سر حلقه فساد" خانه فاطمی تعلق می گیرد که این هفته معلوم می شود، 38 میلیارد تومان را صرف مسائل شخصی نکرده و برای انتخابات به مصرف رسانده است. برای همین هم با حکم حکومتی رهبر انقلاب در سایه امن قرار می گیرد.

البته اساتید دیگری همه هستند مانند رحیم مشایی که خودش را معادل "نظام" می داند و روز روشن می گوید "تخریب من تخریب نظام" است و از حالا خودش را برای ریاست جمهوری دوره های بعد نامزد می کند.

نسل سفارش داده شده توسط رئیس دولت کودتا، نه تنها از نظر استاد کمبود نخواهد داشت، صاحب کشوری صد صدر صد پیشرفته وصنعتی هم خواهد شد که از همین حالا پایه هایش ریخته می شود.

بحران به قدیمی ترین صنعت کشورمی رسد.آمارهای غیررسمی از واردات حدود ۲۳ میلیارد دلار كالای قاچاق به كشور در سال گذشته حكایت دارد كه ۴۰ تا ۵۰ درصد آن منسوجات و پوشاك بوده و تولید داخل را از پا انداخته است. به دلیل قیمت تمام شده بالا، منسوجات تولید داخل قادر به رقابت با كالاهای ارزان قیمت چینی نیست. حدود ۷۰ تا ۹۰ درصد كالاهای صنایع نساجی از طریق قاچاق تامین می شود.

کاهش ۹۰ درصدی تعداد شاغلان عسلويه راهش را دراخبار می یابد. سایت کلمه می نویسد: "تعداد کارگران عسلويه از ۴۰ هزار نفر در سال ۸۳ هم اکنون به ۴ هزار نفر کاهش يافته است. اين کاهش ۹۰ درصدی در تعداد شاغلان در اين منطقه اقتصادی انرژی کشور نشان دهنده کاهش شديد فعاليت های اقتصادی و عمرانی است. در منطقه عسلويه و در زمان خاتمی بيش از ۲۰ ميليارد دلار سرمايه خارجی برای سرمايه گذاری جذب شده بود. هم اکنون با توجه با آمار اشتغال در عسلويه می توان به اين نتيجه رسيد که اين سرمايه گذاری ها عملا به صفر کاهش يافته است."

روزنامه پول از رکود بی سابقه در شهرک های صنعتی استان تهران خبر می دهد و عنوانی زیبابرای گزارشش انتخاب می کند: "هیس! شهرک های صنعتی خوابند."

حقوق بشر هم به سبک جمهوری اسلامی تا آن زمان جهانی شده است. کودتاچیان که فقط دراین هفته سی و هشت هزار موردنقض حقوق بشر داشته اند، مانع خروج محمدخاتمی شده و 7 نفر از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر ر ا ممنوع الخروج کرده اند، درتلاشند به عضویت شورای حقوق بشر سازمان ملل راه یابند.

برای قانع کردن کشورها به دادن رای مثبت هم با "همت مضاعف و کارمضاعف" انحلال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را اعلام و رهبران زندانی آنها را به زندان های طولانی محکوم کرده اند.

روزنامه بهار برای سومین بار در تهران وهفته نامه سخن تازه درسیرجان توقیف شده اند.

ماموران امنیتی که در زندان ها سرگرم یکه تازی هستند، از دیروز با مرحله اول اعتصاب غذای زندانیان سیاسی روبرو شده اند. آنها درنامه ای از دبیر کل سازمان ملل خواسته اند تا از زندان ها دیدن کند. بان کی مون حتما تا آن زمان نامه تازه محمدنوری زاد به ر هبر جمهوری اسلامی را خوانده است. نامه ای که قلب رااز کار می اندازد.

اواخر هفته هم وزیر اطلاعات می گوید "حکم جلب مهدی هاشمی را داریم" تا هیچ جناحی از مهرورزی محروم نشود.

احمد جنتی، محمد یزدی، محمد تقی مصباح یزدی، محمد جواد لاریجانی جداگانه امابراساس سناریوی واحدی، هدف اعتراضات پس از انتخابات را "محدود کردن رهبری" و "براندازی رهبر" عنوان می کنند.جواد لاریجانی هم می گویدکه حاکمیت باید برای برخورد و سرکوب دور تازه اعتراضات آماده باشد تا "غافلگیر" نشود.

عکس مربوط به دیدار جنگی رهبری با فرماندهان ارتش، سپاه و نیروی انتظامی هم لابد از آماده باش نظام خبر می دهد.درعکس همه کودتاچیان هستند از وحیدی وزیر دفاع تا رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه، از سردار نقدی که در ردیف جلو نشسته تا سردار ذوالقدر که بیخ دیوار نشسته و یا احمدی مقدم که عادت به دو زانو نشستن ندارد. تعدادی لباس شخصی هم در ردیف اول، میان فرماندهان نشسته اند که لابد فرمانده لباس شخصی ها هستند!

آیت اله خامنه ای در این دیدار مدعی نفوذ جمهوری اسلامی در تمام 5 قاره جهان می شود و در ارتباط با خطر حمله به ایران، به فرماندهان می گوید که "نباید از هیچ چیز ترسید، زیرا ما برای امنیت ملی ایستاده ایم."

رهبر جمهوری اسلامی، دوروز بعد می گوید که ملت ایران اجازه نخواهد داد آمریکا "سلطه جهنمی" خود را بر ایران تجدید کند. او این "تهدید" را "تبدیل ادبیات روباه منشانه به ادبیات گرگ***منشانه" توصیف می کند.

احمدی نژاد بار دیگر نابودی اسرائیل را قریب الوقوع می خواند.

چه بهانه هائی بهتر از این حرفها که شیمون پرز، رئیس جمهور اسرائیل بگوید: "ایران توان اسرائیل را دست کم نگیرد."

و روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال زبان دیپلماتیک شیمون پرز را خبری کند: "اسرائیل در حال ارزیابی طرح حمله احتمالی خود به تنهایی به تاسیسات هسته***ای ایران است."

بعد نوبت به وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) می رسد بااین هشدار: "این امکان وجود دارد که ایالات متحده تا پنج سال دیگر در تیررس موشک های بالستیک ایران قرار بگیرد."

ودرياسالار مايک مولن، رئيس ستاد مشترک ارتش آمريکا، بگوید: "در حال حاضر، حمله نظامی به ایران، آخرين گزينه است. پنتاگون طرح***های آماده نظامی برای حمله به ایران را در اختیار دارد."

بر اساس این اخبار است که سایت آفتاب می نویسد: "به تدریج همه دارند با کمبود وقت و زمان مواجه می شوند از جمله هم امریکا و هم روسیه. مایک مولن رئیس ستاد مشترک آمریکا در جلسه ای در دانشگاه کلمبیا در نیویورک تصریح کرد: اگر قرار باشد به ایران حمله شود فضای زمانی زیادی برای تصمیم گیری نداریم چرا که در این صورت موضوع دست یابی قریب الوقوع ایران به بمب اتمی مطرح است".

الگ گرینفسکی، پروفسور دانشگاه دولتی روابط بین الملل و دانشگاه علوم انسانی روسیه و رئیس مرکز اروپا-آمریکای انستیتو اروپای آکادمی علوم روسیه، در مقاله ای برای روزنامه روسی "نیزاویسیمایا گازیتا" می نویسد: "باید گفت این سئوال که آیا ایران می تواند بمب اتمی بسازد یا خیر و در چه زمانی، به اوج بحرانی خود رسیده است. از این رو در حال حاضر جامعه جهانی باید به سرعت تعیین کند که چه باید بکند. و زمان برای این کار بسیار کم است."

آغاز ماه دوم بهار است. ایران به راه خودمی رود. شمار کابران اينترنت در ايران به ۳۰ ميليون می رسد. ذخاير گازايران در خليج فارس، به ۲۰۰ تريليون فوت مکعب بالغ می شود.

زهرا رهنورد می گوید: "بايد پروژه ناتمام دموکراسی را به پايان برسانيم."



میر حسین موسوی، حرفش این است: "حرکت هوشمندانه چهره به چهره ی مردم در جهت دستیابی به خواستگاه به حقشان که همان عمل به قانون اساسیاست، با افزایش تاثیرگذاری در لایه های اجتماعی و سیاسی وارد مرحله رشد و بلوغ خود شده است."

و حرف آخر را محمدخاتمی می زند: "ثبات ظاهری که در اثر ارعاب و سرکوب حکومت های خودکامه در یک کشور برقرار می شود پایدار نیست و حاصل آن افزایش کینه و نفرت و محروم شدن انسان ها از همه حقوق و حرمتی است که در خور آنند و نیز در عرصه بین المللی صلحی که متکی بر قدرت ویرانگر سلاح های مخرب و سیاست های اشغال و سرکوب و تحریم باشد نیز حاصلی جز جدایی هر چه بیشتر ملت ها از یکدیگر و زمینه ساز پرورش روش های خشونت آمیزی چون تروریسم نخواهد داشت."

اردیبهشت آمده. ایران بهشت شده است. "طالبان شیعی" بهشت ایران را در جنگ به جهنم تبدیل خواهند کرد؟ و یا گلهای آزادی در سراسر فلات کهنه را خواهد پوشاند؟

roozonline
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#6
نوری زاد از کیهان تا زندان

محمد نوری زاد، روزنامه گار سابق روزنامه کیهان، که برای نامه نوشتن به رهبر جمهوری اسلامی، هم اکنون در زندان به سر می برد در نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای به وی هشدار داده است که بر کشوری رهبری می کند «که مردمش از دست رفته است.»
در این چهارمین نامه سرگشاده، محمد نوری زاد، خطاب به آیت الله خامنه ای می گوید: «ما و شما؛ مردم خویش را از دست داده ایم. اگر سکوت و آرامشی در آنان می بینید به ضرب زور و اسلحه است.»
محمد نوری زاد، در فروردین ماه امسال توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام توهین مقامات جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام به سه سال و نیم زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد.
رادیو فردا : این روزنامه نگار پس از برگزاری نخستین نماز جمعه پس از انتخابات، که در آن آیت الله خامنه ای به معترضان هشدار داد که مسئول هرگونه خونریزی خودشان هستند، به وی چنین نوشت: «چگونه است که علی-دوستان امروز ما، از شنیدن خبر کشته شدن مردم، بله، مردم، به دست عوامل حکومت، مرگ را از خدا تقاضا نمی کنند ؟...، درنماز جمعه همین هفته گذشته، دیدیم که سخنان شما نگران رفتار بخشی از مردم، بله : مردم است.... سابقا ما برای دشمن خط ونشان می کشیدیم، حالا کارمان بجایی رسیده است که باید برای بخشی از مردم خودمان خط ونشان بکشیم.»

محمد نوری زاد در آن نامه نخستین، آیت الله خامنه ای را مسئول خون های ریخته شده دانسته و تصریح کرده بود: «اگر نمی رنجید باید بگویم که حضرت شما درمقام فرماندهی کل قوا، درحوادث بعد از انتخابات، با مردم خود، خوب رفتار نکردید. ماموران شما، به سمت مردم تیراندازی کردند و آنان را کشتند و زدند و اموالشان را سوختند وتخریب کردند. متاسفانه سهم شما دراین حوادث قابل اغماض نیست.»

اکنون محمد نوری زاد که از بند ۲۰ زندان اوین نامه تازه ای نوشته است، در آن به رهبر جمهوری اسلامی می گوید: «این روزها، نزدیک به چهار ماه است که به خاطر نگارش نامه به حضرتعالی در زندانم. شصت وهشت روز از این مدت را در زندان انفرادی به سربرده ام. توسط بازجوهای خود مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفته ام. درهمه این احوال، از جنابعالی به عنوان رهبری فهیم و آگاه اسم برده ام.»

در ادامه این نامه با اشاره به ملاقات رهبران اصلاح طلب با خانواده خود می افزاید: «در این ماه های زندان از آنچه در بیرون گذشت بی خبر بودم، اما در دیدار کوتاهی که فقط یکبار، گذرا، با خانواده خویش داشته ام، دانستم که در غیاب من آقای مهندس موسوی و حجج الاسلام خاتمی و کروبی با خانواده من دیدار کرده اند. نمیدانم چرا، اما بسیار دوست می داشتم خود شما نیز با آن بزرگواری که از شما سراغ دارم، به دیدار خانواده ام قدم رنجه می فرمودید.»

محمد نوری زاد در ادامه با اشاره به روزهایی که در دفاع از آیت الله خامنه ای قلم زده و فعالیت می کرد، می نویسد: «رهبر گرامی، چشم انتظاری خانواده من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده شما به جایی نرسید. لابد؛ در این گردونه، آدم ها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به دور انداخته شوند. اما گرایش من و امثال من به شما، گرایش به شخص خامنه ای نبوده و نیست.»

وی در ادامه با اشاره به تلاش های بی ثمر خود برای ملاقات با آیت الله خامنه ای جهت شرح اوضاع کشور می نویسد: « اکنون اما چرا از زندان برای شما نامه می نویسم؟ برای اینکه هنوز ناباورانه، به شما، آری به شخص شما، امید بسته ام. باورم بر این است که شما مگر برای این انشقاق بزرگ مردمان چاره ای بیندیشید. شما، امروز رهبر کدام مردمید؟ من مردم فراوانی برای شما نمی بینم. رهبری، آن هم بر حداقل مردم، که غرورآفرین نیست.»

محمد نوری زاد با بیان اینکه «مبادا من و شما را ازدحام مردمی که به استقبال یک مسئول و یا خود جنابعالی می آیند، بفریبد، تصریح می کند: «شما اگر به دیگر افراد مشهور هم اجازه سخنرانی و حضور در کشورتان بدهید، غوغای مردمان ما فزونی خواهد گرفت. اجتماع فراوان این مردم، هیچگاه قابل استناد نبوده و نیست.»

محمد نوری زاد موقعیت رهبری آیت الله خامنه ای را از درون زندان چنین ترسیم می کند: «امروز شما بر کشوری رهبری می کنید که مردمش از دست رفته است. کشوری که در گردونه چه کنمهای بسیاری گرفتار است. کشوری که اتحاد و یکپارچگی اش، به دست خود شما و اطرافیان شما، به حاشیه رفته است و نگرشی قلیل و تنگ به میدان آمده.»

محمد نوریزاد می افزاید: «نمی دانم امسال را سال چه نامیده اید. شنیده ام که به کوشش و تلاش در آن اشاره شده است. این نامگذاری، نشان می دهد که بعضاً مشاوران شما، افراد صادق و کارآمدی نیستند. من و همه، آنجا به شما آفرین می گفتیم که امسال را سال آشتی ملی می نامیدید و خود برای این پیوند مبارک اما دشوار و سخت، پیشقدم می شدید.»

محمد نوری زاد با این هشدار که«جامعه ما، در جوار یک انفجار بزرگ است» جامعه ایران را به «دیگ جوشانی» تشبیه کرده «که به بخاطر آزار از خروج پرسروصدای بخار آن، چوب کبریتی در سوپاپ آن فرو کرده ایم.»

این روزنامه نگار در ادامه می نویسد: «با همه اطمینانی که سابقاً در جانبداری از شما می نوشتم، اکنون نیز در جانبداری از شما مینویسم: ما، به روزهای پایانی فرصت آزمون خویش رسیده ایم.»

محمد نوری زاد خطاب به آیت الله خامنه ای می گوید: «ما و شما؛ مردم خویش را از دست داده ایم. اگر سکوت و آرامشی در آنان میبینید به ضرب زور و اسلحه است.»

این نویسنده و فیلساز برای تایید مدعای خود رهبر جمهوری اسلامی را به یک آزمون فرضی دعوت کرده و می نویسد: «اگر باور ندارید به یک آزمون خیالی تن در دهید. به دو کشور ایران و مثلاً سوئد یا کانادا یا حتی مالزی اعلام می کنیم که مردم این دو کشور، یک روز، فقط یک روز پلیس و بسیج و اسلح های بر سر نخواهندداشت و آزادند که هرچه می خواهند انجام دهند. فقط طی یک روز. تصور می کنید در پایان این یک روز؛ کشور ما و شما چگونه خواهد بود؟ و کشورهای دیگرچطور؟ قصد من از این مقایسه، مجیزگویی از غرب یا سایر کشورها نیست. بلکه می خواهم به شکنندگی آرامش و سکوت دروغین جامعه خویش اشاره کنم.»

محمد نوری زاد در ادامه رهبر جمهوری اسلامی را به دلیل کسانی که به گرد خود جمع کرده مورد انتقاد قرار داده و تصریح می کند: « دوستانی همچون آقای شریعتمداری کیهان، که اطمینان دارم آنگاه که همه از اطراف شما پراکنده شدند و شما و او در یک جزیره تنهایی تنها ماندید، او درجانبداری غلیظ از شما، به مخالفت با خود شما برخواهد خواست.»

وی در پایان آیت الله خامنه ای را به تغییر رویه دعوت کرده و می گوید: «شما در این روزهای پایانی آزمون الهی اند و با شجاعت تمام، شجاعتی که من شخصاً در شما باور دارم، امسال را سال آشتی ملی اعلام کنید و از ملامت هر ملامتگری نهراسید. که خدا شما و ما را کفایت می کند. خدایی که دست خود و دست مردم را در دست شما می نهد.»

mihan. net

 

spanx

Bench Warmer
Dec 19, 2005
1,310
0
#8
Dude I can't believe you have so much persistance and passion to keep this thread alive everyday ... honestly I've given up as wrong as it sounds ... but I guess it takes optimistic and mentally strong people like yourself to win this battle in the long run ... Thank you
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#10
Dude I can't believe you have so much persistance and passion to keep this thread alive everyday ... honestly I've given up as wrong as it sounds ... but I guess it takes optimistic and mentally strong people like yourself to win this battle in the long run ... Thank you

Spanx jan, Thank you and I don't think I am stronger than any one else here but I ask myself the following questions almost everyday:

1- have political prisoners been released?
2- has IR stopped torturing our political prisoners?
3- Is IR allowing flow of information to our countryman?
4- are our people still in need of uncensored and real news?

We all know the answer to above questions. Therfore as long as this conditions exist we have no choice but to go on. Getting news to our people and getting their message to the world is still a priority. That is the least we, living in the western world, can do.
Next round of protests & demonstrations will come sooner than we think.
And this time only with more intensity and force.
Under this circumstances we should not & can not be discouraged and give in to emotional fatigue.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#11

غم نامه ی پدر یكی از قربانیان تجاوز. این نامه دیگر مقدمه نمی خواهد، با تشكر از این پدر بزرگوار و آرزوی سلامت و بهبودی برای فرزند دلبندشان
.



" بهاره جان دخترم، زجرنامه ی تو را كه خواندم تا چند ساعت گریستم و به زمین و زمان دشنام دادم. می گویم به زمین و زمان برای اینكه نمی دانم بر چه كسی باید فریاد بزنم و داد تو را و دخترم را از چه كسی بخواهم. وقتی كه قاضی شهر خودش سردسته دزدهاست كی به شكایت من گوش می كند؟ نمی دانی چه حالی دارم دخترم، احساس خواری و زبونی می كنم كه می بینم دخترم را اینگونه به خاك و خون كشیده اند و از دست من هیچ كاری ساخته نیست. باید فقط بنشینم و نگاه كنم، نگاه كنم كه جلوی چشمم پر پر می شود، هر روز لاغرتر و رنگپریده تر، شوق زندگی مدتهاست كه از چشمهای شیرینش پر كشیده. همان طور كه تو گفتی كه به پدرت نگاه نمی كنی او هم دیگر به من نگاه نمی كند، انگار از پدرش هم دیگر مثل باقی مردها متنفر شده. چه كار كنم، نمی دانم. دستم از همه جا كوتاه است...

دو هفته خبری از او نداشتیم. روزی كه رفته بود مراسم ندا برنگشت. همه جا را دنبالش رفتیم. ده دفعه به اوین سر زدم، می گفتند نیست، می گفتند حتماً از خانه فرار كرده. می گفتم فرار برای چه؟ توی دل می گفتم مگر مثل خواهر ها و دختر های شماست كه از ترس همچین برادر ها و پدر هایی خیابان را به خانه ترجیح دهد. بعد از دو هفته زنگ زدند كه بیایید تحویلش بگیرید، باز رفتیم اوین، گفتند بروید بهداری زندان، حالش خوش نیست. خوشحال بودیم كه پیدایش كرده ایم، كه زنده است، اما وقتی كه نگاه خالی اش را روی تخت دیدم دلم ریخت. گریه نكرد، حرف هم نزد، بود، اما انگار نبود. تكان نمی خورد، گذاشتیمش روی ویلچر و بردیم تا دم ماشین. توی ماشین هم ساكت بود، از نگاه من طفره می رفت. من و مادرش هم ساكت بودیم، ما هم به هم نگاه نمی كردیم. نمی خواستیم حقیقت داشته باشد، نمی خواستیم باور كنیم ...

بهاره جان، كاش اینجا بودی و عكس قدیمهایش را نشانت می دادم، می دیدی كه چه دختر شادی بود، همیشه می خندید. گل من بود، بهار من بود. شادی دل بابا بود. ما همین یك بچه را داشتیم. همه وقتی فهمیدند گم شده نگرانش شدند. وقتی برگشت همه فامیل می خواستند بیایند دیدنش، ماندیم چه بگوییم. دخترم تو خودت می دانی، خودت هم كشیده ای. دختر من هم مثل تو معلم بود. به بچه های كنكوری درس خصوصی می داد. بیست سالش هنوز تمام نشده بود. با اینكه خودش هنوز دانشجو بود ولی كار هم می كرد. دختر من كه دانشجوی رشته فیزیك بود، دختر من كه افتخار همه فامیل بود، حالا حتی اختیار ادرار خودش را هم ندارد. ده جور مرض عفونی گرفته. ما مثل شما از ایران خارج نشدیم، شاید ما هم باید بگذاریم و برویم، ولی كاش بودی و می دیدی. می دیدی كه چه بوده و چه شده. شاید با تو حرف می زد. با مادرش هم حرف نمی زند. اصلاً از اتاق بیرون نمی آید. مدام توی رخت خواب نشسته و زل زده به یك نقطه نا معلوم. من از جلوی در اتاقش هم رد نمی شوم كه در آن وضع نبینمش. طاقت ندارم كه ببینم، جگرگوشه ام به این روز افتاده. برایش هزار تا آرزو داشتم. تازه اول جوانیش بود و موقع شكوفه كردن و گل دادنش...

چند دفعه رفتم آگاهی، باز هم رفتم دم زندان، هر بار جواب سر بالا به آدم می دادند. گفتند از كی می خواهی شكایت كنی؟ همان حرفها كه به شما زدند را به دختر من هم گفتند. هزار وصله ناجور به دختر مظلومم چسباندند. گفتند فرار كرده بوده رفته بوده توی خیابان، تازه شانس آورده كه منكرات گرفته و نجاتش داده. گفتند برو توی خیابان بگرد ببین كار كی بوده. گفتم آخه مرد حسابی، اگر خواهر خودت هم بود همین را می گفتی؟*** برگشت و زد توی گوشم. من پیرمرد ۵۸ ساله، آن جوان سی و چند ساله برگشت زد توی گوشم. ادب و احترام مال قدیمها بود. شروع كرد به فحاشی و بد و بیراه. گفت دو تا سرباز بیایند ببرندم بیرون. گفتم آخر این كار شماست كه به داد مردم برسید، كار شماست كه نگذارید حقی از كسی ضایع شود. گفت اگر دیگر حرف بزنی می گیرم خودت را هم زندان می كنم، كه یك بلایی هم سر خودت بیاورند. برو تا نگفته ام بروند زنت را هم بگیرند، می خواستی دخترت را جمع كنی كه اینطوری نشود، می خواستی نگذاری برود توی خیابان. اینقدر گفت و تهدید كرد كه با چشم اشك آلود برگشتم. از خودم بدم آمد، گفتم به من هم می گویند مرد؟ من باید از خانواده ام دفاع می كردم، باید كسی را كه دست روی دخترم بلند كرد و او را به این روز انداخت، من هم دست روی او بلند می كردم و خونش را زمین می ریختم، كه دیگر توان همچین كثافتكاری هایی را با بچه های مردم نداشته باشد. اما كو؟ كجا بروم؟ به كی بگویم؟ فكرش را هم كه می كنم كه آن فرد، فرد كه نه آن جانور الان آزاد است و دارد راست راست می گردد یا دارد سر یكی دیگر از بچه های مملكت همین بلا را می آورد از خشم دیوانه می شوم. نمی دانم كسی هم آن بالا هست كه بشنود و به داد ما برسد؟

دیگر كار نمی توانم بكنم، برای كی؟برای چی؟ همه امید و آرزو هایم همین دخترم بود. رفتم خودم را جلو جلو بازنشسته كردم. اما خانه هم نمی توانم بمانم، از یك طرف دخترم روی زمین افتاده، از یك طرف صدای هق هق مادرش را كه از آشپزخانه می شنوم دیوانه ام می كند. سرم را می اندازم پایین و می روم پارك نزدیك خانه مان روی نیمكت می نشینم. به بچه هایی كه بازی می كنند نگاه می كنم و داغم تازه می شود. به دختر خودم فكر می كنم كه دیگر بازی نمی كند. یادم می آید به وقتی كه كوچك بود و می آمد روی پاهای بابا می نشست و می خندید... اما دختر كوچولوی بابا دیگر نمی خندد، دختر كوچولوی بابا دیگر هرگز نخواهد خندید...می نشینم روی نیمكت و خیره می شوم..."


یك پدر داغدار
 
Oct 16, 2002
39,533
1,513
DarvAze DoolAb
www.iransportspress.com
#12

غم نامه ی پدر یكی از قربانیان تجاوز. این نامه دیگر مقدمه نمی خواهد، با تشكر از این پدر بزرگوار و آرزوی سلامت و بهبودی برای فرزند دلبندشان
.



" بهاره جان دخترم، زجرنامه ی تو را كه خواندم تا چند ساعت گریستم و به زمین و زمان دشنام دادم. می گویم به زمین و زمان برای اینكه نمی دانم بر چه كسی باید فریاد بزنم و داد تو را و دخترم را از چه كسی بخواهم. وقتی كه قاضی شهر خودش سردسته دزدهاست كی به شكایت من گوش می كند؟ نمی دانی چه حالی دارم دخترم، احساس خواری و زبونی می كنم كه می بینم دخترم را اینگونه به خاك و خون كشیده اند و از دست من هیچ كاری ساخته نیست. باید فقط بنشینم و نگاه كنم، نگاه كنم كه جلوی چشمم پر پر می شود، هر روز لاغرتر و رنگپریده تر، شوق زندگی مدتهاست كه از چشمهای شیرینش پر كشیده. همان طور كه تو گفتی كه به پدرت نگاه نمی كنی او هم دیگر به من نگاه نمی كند، انگار از پدرش هم دیگر مثل باقی مردها متنفر شده. چه كار كنم، نمی دانم. دستم از همه جا كوتاه است...

دو هفته خبری از او نداشتیم. روزی كه رفته بود مراسم ندا برنگشت. همه جا را دنبالش رفتیم. ده دفعه به اوین سر زدم، می گفتند نیست، می گفتند حتماً از خانه فرار كرده. می گفتم فرار برای چه؟ توی دل می گفتم مگر مثل خواهر ها و دختر های شماست كه از ترس همچین برادر ها و پدر هایی خیابان را به خانه ترجیح دهد. بعد از دو هفته زنگ زدند كه بیایید تحویلش بگیرید، باز رفتیم اوین، گفتند بروید بهداری زندان، حالش خوش نیست. خوشحال بودیم كه پیدایش كرده ایم، كه زنده است، اما وقتی كه نگاه خالی اش را روی تخت دیدم دلم ریخت. گریه نكرد، حرف هم نزد، بود، اما انگار نبود. تكان نمی خورد، گذاشتیمش روی ویلچر و بردیم تا دم ماشین. توی ماشین هم ساكت بود، از نگاه من طفره می رفت. من و مادرش هم ساكت بودیم، ما هم به هم نگاه نمی كردیم. نمی خواستیم حقیقت داشته باشد، نمی خواستیم باور كنیم ...

بهاره جان، كاش اینجا بودی و عكس قدیمهایش را نشانت می دادم، می دیدی كه چه دختر شادی بود، همیشه می خندید. گل من بود، بهار من بود. شادی دل بابا بود. ما همین یك بچه را داشتیم. همه وقتی فهمیدند گم شده نگرانش شدند. وقتی برگشت همه فامیل می خواستند بیایند دیدنش، ماندیم چه بگوییم. دخترم تو خودت می دانی، خودت هم كشیده ای. دختر من هم مثل تو معلم بود. به بچه های كنكوری درس خصوصی می داد. بیست سالش هنوز تمام نشده بود. با اینكه خودش هنوز دانشجو بود ولی كار هم می كرد. دختر من كه دانشجوی رشته فیزیك بود، دختر من كه افتخار همه فامیل بود، حالا حتی اختیار ادرار خودش را هم ندارد. ده جور مرض عفونی گرفته. ما مثل شما از ایران خارج نشدیم، شاید ما هم باید بگذاریم و برویم، ولی كاش بودی و می دیدی. می دیدی كه چه بوده و چه شده. شاید با تو حرف می زد. با مادرش هم حرف نمی زند. اصلاً از اتاق بیرون نمی آید. مدام توی رخت خواب نشسته و زل زده به یك نقطه نا معلوم. من از جلوی در اتاقش هم رد نمی شوم كه در آن وضع نبینمش. طاقت ندارم كه ببینم، جگرگوشه ام به این روز افتاده. برایش هزار تا آرزو داشتم. تازه اول جوانیش بود و موقع شكوفه كردن و گل دادنش...

چند دفعه رفتم آگاهی، باز هم رفتم دم زندان، هر بار جواب سر بالا به آدم می دادند. گفتند از كی می خواهی شكایت كنی؟ همان حرفها كه به شما زدند را به دختر من هم گفتند. هزار وصله ناجور به دختر مظلومم چسباندند. گفتند فرار كرده بوده رفته بوده توی خیابان، تازه شانس آورده كه منكرات گرفته و نجاتش داده. گفتند برو توی خیابان بگرد ببین كار كی بوده. گفتم آخه مرد حسابی، اگر خواهر خودت هم بود همین را می گفتی؟*** برگشت و زد توی گوشم. من پیرمرد ۵۸ ساله، آن جوان سی و چند ساله برگشت زد توی گوشم. ادب و احترام مال قدیمها بود. شروع كرد به فحاشی و بد و بیراه. گفت دو تا سرباز بیایند ببرندم بیرون. گفتم آخر این كار شماست كه به داد مردم برسید، كار شماست كه نگذارید حقی از كسی ضایع شود. گفت اگر دیگر حرف بزنی می گیرم خودت را هم زندان می كنم، كه یك بلایی هم سر خودت بیاورند. برو تا نگفته ام بروند زنت را هم بگیرند، می خواستی دخترت را جمع كنی كه اینطوری نشود، می خواستی نگذاری برود توی خیابان. اینقدر گفت و تهدید كرد كه با چشم اشك آلود برگشتم. از خودم بدم آمد، گفتم به من هم می گویند مرد؟ من باید از خانواده ام دفاع می كردم، باید كسی را كه دست روی دخترم بلند كرد و او را به این روز انداخت، من هم دست روی او بلند می كردم و خونش را زمین می ریختم، كه دیگر توان همچین كثافتكاری هایی را با بچه های مردم نداشته باشد. اما كو؟ كجا بروم؟ به كی بگویم؟ فكرش را هم كه می كنم كه آن فرد، فرد كه نه آن جانور الان آزاد است و دارد راست راست می گردد یا دارد سر یكی دیگر از بچه های مملكت همین بلا را می آورد از خشم دیوانه می شوم. نمی دانم كسی هم آن بالا هست كه بشنود و به داد ما برسد؟

دیگر كار نمی توانم بكنم، برای كی؟برای چی؟ همه امید و آرزو هایم همین دخترم بود. رفتم خودم را جلو جلو بازنشسته كردم. اما خانه هم نمی توانم بمانم، از یك طرف دخترم روی زمین افتاده، از یك طرف صدای هق هق مادرش را كه از آشپزخانه می شنوم دیوانه ام می كند. سرم را می اندازم پایین و می روم پارك نزدیك خانه مان روی نیمكت می نشینم. به بچه هایی كه بازی می كنند نگاه می كنم و داغم تازه می شود. به دختر خودم فكر می كنم كه دیگر بازی نمی كند. یادم می آید به وقتی كه كوچك بود و می آمد روی پاهای بابا می نشست و می خندید... اما دختر كوچولوی بابا دیگر نمی خندد، دختر كوچولوی بابا دیگر هرگز نخواهد خندید...می نشینم روی نیمكت و خیره می شوم..."


یك پدر داغدار
speechless
 
May 12, 2007
8,093
11
#13
Proof:
[nomedia="http://www.youtube.com/watch?v=ZzpF909OH9g&feature=player_embedded"]YouTube- Mohsen Sazegara Friday 3 Ordibehesht 89 Apr 23, 2010[/nomedia]
These are sepahe khalaflarane eslami.
 
May 12, 2007
8,093
11
#14
خروج مریدان آخوند متخصص زلزله شناسی از تهران
سایت حکومتی شیعه آنلاین: پس از اعلام خبر احتمال وقوع زلزله در تهران، تعدادی از طلاب و مریدان آیت الله «خوشوقت» مقدمات لازم برای خروج از تهران، همچون تهیه منزل در شهرهای دیگر به ویژه قم را آغاز کرده اند.

در پی اعلام خبر احتمال وقوع زلزله در تهران توسط آیت ***الله شیخ «عزیزالله خوشوقت»، تعدادی از طلاب و مریدان این استاد اخلاق و عالم صاحب نام، تصمیم گرفتند از تهران به دیگر شهرها به ویژه شهر مقدس قم هجرت کنند.

گفتنی است صحت این خبر توسط یک منبع آگاه که از نمازگزاران مسجدی است که آیت الله «خوشوقت» امامت آن را به عهده دارد، تأیید شد.

این منبع آگاه در ادامه گفت: پس از اعلام خبر احتمال وقوع زلزله در تهران، تعدادی از طلاب و مریدان آیت الله «خوشوقت» مقدمات لازم برای خروج از تهران، همچون تهیه منزل در شهرهای دیگر به ویژه قم را آغاز کرده اند.

شایان ذکر است دکتر «محمود احمدی نژاد» مدتی پیش اعلام کرد که یک عالم تهرانی به من خبر داده است که به زودی در تهران زلزله می***آید و لازم است مردم از گناهان خود توبه کرده و در حد امکان از شهر خارج شوند. چند روز بعد پایگاه های خبری فاش کردند که این عالم تهرانی آیت الله «خوشوقت» بوده است. حجةالإسلام صدیقی نیز در خطبه های نماز جمعه به احتمال وقوع زلزله در تهران اشاره و تاکید کرد که یک عالم تهرانی از وی خواسته که مردم توبه عمومی کنند.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#16
Raping girls and boys protesters in Iran has become the cornerstone as a survival tools of a dillusional Vali Vaghih regime, and here another example of a regime that does not even have laws of beast in a Jungle.
In a 24/7 propaganda machinery of Coup D'etat and regime Velayat Vaghih It takes times to spread the news of depth of corruption and savagery of ebnemy and once we relatively succeed in doing so, be sure the regime starts crumbling down as it happened for millions of people but not enough people yet.



فروش منزل پلمپ شده یک زندانی سیاسی توسط حسن زارع دهنوی متهم اردوگاه مرگ کهریزک

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" منزل شخصی زندانی سیاسی ارژنگ داودی که به دستور حسن زارع دهنوی معروف به حسن حداد و از متهمین اردوگاه مرگ کهریزک پلمپ و سپس آنرا به فروش رسانده است.
منزل و مجتمع آموزشی پرتو حکمت که از اموال شخصی زندانی سیاسی ارژنگ داودی می باشد در سال 1386 بدستور حسن زارع دهنوی معروف به حسن حداد پلمپ و سپس به فروش رسانده شد.هنگام پلمپ کردن منزل به خانواده آقای داودی اجازه بردن وسائل شخصی به آنها داده نشد و آنها تنها با لباسهایی که بر تن داشتند از منزل خارج شدند. در طی این مدت همسر آقای داودی به دلیل پلمپ بودن منزل شخصی آنها در آوارگی و شرایط سخت بسر می برد.خانواده داودی در طی این مدت مستمرا پیگیر آزادی زندانی سیاسی ارژنگ داودی و بازپس گیری منزل خود بودند ولی از پاسخ دادن به خواستهای به حق آنها خوداری می کردند.
فردی با نام مستعار مصطفوی بازجوی سپاه پاسداران در بند 2- الف زندان اوین که در دست سپاه پاسداران می باشد. خانواده آقای داودی را از منزل بیرون می کند و تمامی اسناد و مدارک این خانواده را ضبط و با خود می برد که از جمله آنها مدارک تحصیلی،شناسنامه و مدارک متعدد دیگر که بیش از 2 سامسونیت حجم داشته است با خود می برند.ولی تا مدتی موفق به ضبط سند منزل نشده بودند. در سال 1386 آقای داودی از زندان بندر عباس به مرخصی می آید. هنگامی که او در مرخصی بسر می برد. فردی بنام علی صلاحی سردار سپاه پاسداران و مدیر عامل باشگاه ورزشی پیام مشهد و فرد دیگری بنام مهدی عالم راستی به آقای داودی پیشنهاد می دهند که منزل شخصی اش که در پلمپ می باشد را به آنها اجاره بدهد. آنها به آقای داودی گفته بودند که ابتدا سند مالکیت منزل را باید ببینند تا بتوانند قرار داد اجاره را تنظیم کنند .پس از مشاهده سند منزل از آنجا خارج می شوند و لحظاتی بعد آقای داودی دستگیر و سند منزل همراه با سایر اسناد ضبط می گردد.
روز چهارشنبه 25 فروردین ماه زندانی سیاسی ارژنگ داودی و همسرش را به دادیاری شعبه 3 دادگاه انقلاب فراخوانده شدند. رئیس شعبه3 دادگاه انقلاب فردی بنام نمازی به آنها اعلام می کند که منزل آقای داودی از پلمپ شدن خارج شده است و آنها می توانند منزل را پس بگیرند و در آن زندگی کنند. نمازی رئیس شعبه 3 دادیاری دادگاه انقلاب به پلیس امنیت اطلاع دادکه منزل پلمپ شده را تحویل خانواده آقای داودی بدهند. پلیس امنیت منزل را تحویل آنها میدهد و آنها در حال آماده سازی منزل برای سکونت در آن بودند.ولی روز بعد هنگامی که به منزل مراجعه می کنند متوجه می شوند که قفل های درب منزل عوض شده است.گفته می شود که به دستور حسن زارع دهنوی برکنار شده از سمت خود و متهم کهریزک صورت گرفته است . فردی بنام محمود زارع بیدکی ادعای مالکیت منزل را می کند.این در حالی است که این منزل در پلمپ بوده است.در اینجا مشخص می شود که حسن زارع دهنوی معروف به حسن حداد از جمله کسانی است که جوانان دستگیر شده را به اردوگاه مرگ کهریزک منتقل می کرد . اقدام به تشکیل گروهی نموده است که اموال گرفته شده از مردم را تحت عنوان فروش به نامهای دیگری ثبت می کند تمامی این افراد از مامورین وزارت اطلاعات ،سپاه و حراست قوه قضائیه می باشند. نام 3 نفر از آنها که به قرار زیر می باشد . خانمی بنام نسرین کیانی که واسط اصلی حسن زارع دهنوی است و توسط این فرد اموال مردم که پلمپ شده است به نامهای دیگری به ثبت رسانده می شود . فرد دیگری که کامران راه پیما از عناصر اطلاعاتی و از زمین خوار معروف تهران می باشدبعضی از اموال غیر منقول توسط این فرد به فروش می رسد. او به خاطر رقابت بین باندهای مختلف در حال حاضر تحت تعقیب می باشد. منزل آفای دوادی توسط نسرین کیانی که از نزدیکان و معتمدین حسن زارع دهنوی است ابتدا در اختیار کامران راه پیما قرار می گیرد و او آن را به نام فرد دیگری بنام محمود زارع بیدکی است ثبت می کند.گفته می شود تا به حال صدها مورد از فروش اموال پلمپ شده توسط حسن زارع دهنوی صورت گرفته است.
از طرفی دیگر یکی از مسئولین دادگاه انقلاب که در حال حاضر در دفتر حسن زارع دهنوی معروف به حسن حداد مستقر می باشدوامیر خانی نام دارد به خانواده آقای داودی گفته است که حداد تخلف کرده است ولی ما قادر به انجام کاری نیستیم.نمازی رئیس شعبه 3 دادیاری دادگاه انقلاب که پرونده را از ابتدا در دست داشته است می گوید که حسن زارع دهنوی خلاف کرده است ولی هیچ کدام از آنها جرائت مقابلعه با این خلاف کاریهای او را ندارند.
خانواده آقای داودی به دفتر حقوق شهروندی مراجعه کرده اند و شکایتی دراین رابطه تنظیم کرده و خواستار رسیدگی به آن شدند. دفتر حقوق شهروندی اعلام کردند که معاونت امنیت حسن زارع دهنوی تخلف کرده است. دفتر حقوق شهروندی پرونده ای علیه حسن زارع دهنوی به شماره 50/88/92566 تشکیل و در مورخه 14 /11 /88 به دادسرای انتظامی قضات ارسال کرده اند. به خانواده آقای داودی گفته شده است که در اردیبهشت ماه دادگاه وی تشکیل خواهد شد.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#17
How low AN and regime of Vali Vaghih have sunk that even the most corrupt regime next to I.R thinks that using AN as toilet paper was a huge mistake and has damaged the credibility and image of Zimbabua.
We are dealing with a Mafia, an Islamic cult, a criminal gang that have been exposed beyond repair thanks to bravery of a nation over last ten months.


حزب نخست وزیر زیمبابوه: دیدار احمدی نژاد افتضاح سیاسی است

بی بی سی : جنبش تغییر دموکراتیک زیمبابوه، به رهبری مورگان چانگیرای، نخست وزیر این کشور از سفر محمود احمدی نژاد به هراره به شدت انتقاد کرده است.
این جنبش که با رابرت موگابه، رئیس جمهوری زیمبابوه در قدرت سهیم است، سفر رئیس جمهوری ایران را یک "افتضاح سیاسی بزرگ" دانست.
آقای احمدی نژاد روز پنجشنبه برای گفتگوهای تجاری و شرکت در یک نمایشگاه بین المللی سرمایه گذاری وارد زیمبابوه شد.
او علاوه بر زیمبابوه از اوگاندا هم دیدار خواهد کرد.
جنبش تغییر دموکراتیک زیمبابوه دعوت از آقای احمدی نژاد برای شرکت در نمایشگاه سرمایه گذاری را به "دعوت از یک پشه برای درمان بیماری مالاریا" تشبیه کرد.
این جنبش در بیانیه خود افزود: "سفر احمدی نژاد نه تنها توهین به مردم زیمبابوه که توهینی آشکار به دموکراسی و مردم ستمدیده ایران است."
این حزب در بیانیه خود، آقای احمدی نژاد را به جنگ افروزی، نقض آشکار حقوق بشر و نابودی صداهای معترض متهم کرده و گفته است که حضور وی در زیمبابوه تصویری نادرست در مورد این کشور به جهانیان ارائه می دهد.
اعضای دولت به رهبری مورگان چانگیرای، نخست وزیر و رهبر حزب جنبش تغییر دموکراتیک گفته اند که در مراسم رسمی که آقای احمدی نژاد در آنها حضور دارد شرکت نمی کنند.
به رغم انتقاد مخالفان، رابرت موگابه ضمن استقبال از آقای احمدی نژاد، حمایت قاطع کشورش را از برنامه هسته ای ایران اعلام کرد.
آقای موگابه علت فشار غرب بر ایران و زیمبابوه را "موضع گیری اصولی" دو کشور در عرصه های داخلی و بین المللی عنوان کرد.
ایران و زیمبابوه همزمان با سفر آقای احمدی نژاد یازده سند همکاری امضا کردند.
آقای احمدی نژاد علاوه بر این از یک کارخانه نساجی در شهر هراره، پایتخت زیمبابوه بازدید کرد.
هشتاد و سه درصد سهام این کارخانه به صندوق بازنشستگی وزارت جهاد کشاورزی ایران تعلق دارد.
او همچنین از یک کارخانه مونتاژ و ساخت تراکتور که به وسیله سه شرکت ایرانی در هراره تاسیس شده است، بازدید کرد و کلید اولین تراکتور مونتاژ شده را به آقای موگابه هدیه کرد.
اوگاندا دیگر مقصد محمود احمدی نژاد در سفر او به آفریقاست.
این کشور از اعضای غیردائمی شورای امنیت است و آقای احمدی نژاد سعی دارد در این سفر حمایت این کشور را از ایران جلب کند تا به قطعنامه پیشنهادی آمریکا برای تشدید تحریم های کشورش رای ندهد.
آمریکا در ماه های گذشته به خاطر عدم موافقت ایران با خواسته شورای امنیت برای توقف غنی سازی اورانیوم، تلاش خود را برای تشدید تحریم های این کشور افزایش داده است.
در حالی که باراک اوباما خواستار تصویب قطعنامه چهارم تحریم های ایران در هفته های آینده است، ایران در تلاش است با تماس با تک تک اعضای شورای امنیت از آنان بخواهد با ایالات متحده و اعضای غربی گروه 1+5 در این رابطه همراهی نکنند.
برزیل و ترکیه که از اعضای غیردائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد هستد با افزایش تحریم های ایران مخالف هستند.
 
May 12, 2007
8,093
11
#18
جنتی: روز و شب صدقه بدهید تا زلزله نیاید
رادیو فرانسه: برخی از رهبران مذهبی ایران وقوع زلزله را ناشی از افزایش گناه، به ویژه گسترش بدحجابی و بی حجابی در جامعه دانستند و در ادامه تأکید کردند که تنها "با توسل، دعا و دادن خیرات و صدقات می توان از آن جلوگیری کرد.".
آیت الله احمد جنتی خطیب این هفتۀ نماز جمعۀ تهران وقوع زلزله در تهران را قابل پیش بینی ندانست ولی گفت : "با دعا و توجه به خدا می توان از قوع زلزله جلوگیری کرد."
دبیر شورای نگهبان اضافه کرد : "اگر وقوع زلزله قطعی باشد، می توان با توسل، عبادت، خیرات و توبه جلوی آن را گرفت."
خطیب نماز جمعۀ تهران همچنین تصریح کرد :"خواندن آیه ٤١ سورۀ فاطر برای مصونیت از زلزله موثر است."
آیت الله جنتی از مردم خواست که برای پیش گیری از وقوع زلزله "مرتباً دعا کنند و صدقات و خیرات بدهند." زیرا، به گفتۀ امام جمعۀ تهران، بر اساس روایت "صدقه بلا را رفع می کند." دبیر شورای نگهبان در ادامه افزود : "پس بهتر است صدقه هایمان را بیشتر کنیم و صبح و شب صدقه بدهیم تا شب راحت بخواهیم و روز راحت زندگی کنیم."
در اظهار نظری جداگانه، آیت الله احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان رهبری وقوع زلزله را ناشی از افزایش گناه در جامعه دانست و گفت : "معصومین به ما می گویند اگر بر درگاه خدا رفته و انابه کنید، زلزله متوقف می شود." آیت الله احمد خاتمی در جای دیگری از اظهاراتش گفت : " گناه گسترده شود، عذاب، زلزله یا غیر آن حتمی است."
هفتۀ گذشته نیز آیت الله صدیقی در خطبه های نماز جمعۀ تهران مدعی شده بود که "گسترش زنا باعث افزایش زلزله می شود."
احمد خاتمی، عضو هیئت رئیسۀ مجلس خبرگان رهبری، در جای دیگری از سخنان امروزش از مردم خواست "برابر گنهکاران بی تفاوت نمانند و در قبال آنان امر به معروف و نهی از منکر کنند."
آیت الله احمد خاتمی در ادامه بدحجابی را مهمترین مصداق گناه در جامعه امروز ایران دانست که به گفتۀ او به شدت رو به گسترش است و اهمیت مقابله با آن حتا از هدفمند کردن یارانه ها بیشتر است. آیت الله احمد خاتمی "بدحجابی" را در عین حال مصداق "جنگ نرم" دشمن توصیف کرد که "به دست بیگانگان" علیه نظام اسلامی ایران به راه افتاده است.
او مدعی شد : "کسانی دارند آرام آرام کشف حجاب را تجربه می کنند تا سیرت رضاخانی ر احیاء کنند." عضو مجلس خبرگان رهبری سپس به مسئولان امر "هشدار داد تا دیر نشده بجنبند و علیه بی حجابی و بدحجابی دست به اقدام بزنند. زیرا، این یک تکلیف شرعی است.""
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#20
nonstop intensified rape, torture, and murder are the reasons that we witness an slow down of visible protests but as time goes on as awareness rises, and as corruption and plundering leaves in awe and shock, wait for the flames to rise from beneath the ashes and burn down regime Velayat Vaghih and all its apparatus to the core.
We neither forget nor forgive.


کیوان گودرزی را زیر شکنجه کشتند!

مَی مَکران: تازه ترین اطلاعات در باره شکنجه شهید کیوان گودرزی قبل از مرگ. ساعت 1 بامداد روز ۵ شنبه ۲/۲/۸۹ جسد كيوان با يك دستگاه پژو استيشني و دو اسكورت اطلاعاتي وارد گيلانغرب شد. بیش از ۴۰ ماشین از فامیل هاي كيوان در ورودی شهر منتظر جنازه بودند که ماشین حامل جسد اصلا متوقف نکرد و جسد را در میان تدابیر شدید امنیتی بردند سردخانه مزار شهدای گیلانغرب و درب سرد خانه را اطلاعات قفل کرد تا کسی جنازه متلاشی شده را نبیند. هم چنین چندتا از فاميل هاي نزديك كيوان ديشب توي اداره ي اطلاعات بودند و بهشون تفهیم کرده بودند که به مردم بگن کیوان خودکشی کرده چندين نفر هم توسط نیروهای اداره اطلاعات توجيه شدند كه موقع تشیع جنازه شعار ندهند عكس نگيرندو فيلمبرداري هم نكنند. مردم فهميده و ستمديده گيلانغرب مراسم تشيع جنازه ي با شكوهي براي شهيد كيوان گودرزي به راه انداختند .ساعت 9 روز( 5 شنبه )در ميان اشك و اندوه ماتم 10000 گيلانغربي جسد پاك و مطهر شهيد والا مقام كيوان گودرزي در گيلانغرب به خاك سپرده شد به گفته شاهدان عيني که جسد کیوان را موقع غسل دیده بودند گفتند که مچ دست و پایش با برق سوزانده شده بود. زیر ۲ تا گوشش با مته سوراخ شده بود و سرش کاملا له شده بود انگار سرش را داخل دستگاه پرس گذاشته بودند .دو دنده و ران سمت راستش شکسته بود و از کمر به پایین بدنش کاملا سیاه بود.بینی و دندان های جلویش کاملا شکسته بود. موقع دفن جسد تمام حاضران به شدت گریه می کردند و از خدا خواستار رسوایی قاتلانش شدند. و می گفتند: براستی کیوان گناهش چی بود که این چنین فجيعانه به قتل رسید؟ آیا مجازات تحصن و اعتراض به دولت احمدی نژاد این چنین است؟