وجه اشتراک مهم دو مربی که سایه هم را با تیر میزنند*
کیروش و برانکو، دو قطب کاملا مخالف هستند که روز به روز از هم دورتر میشوند. کیروش بعد از جامجهانی علنا به برانکو گفت: «از ایران برو، این کشور دیگر به اندازه هر دوی ما جا ندارد.» برانکو هم تا
توانست دل و جرات دالیچ را به رخ مربی پرتغالی کشید و فوتبال اتوبوسی او را تحقیر کرد. حتی بعد از پایان بازی هفته اول، در روزی که پرسپولیس کممهره ناچار شد دقایق زیادی برابر پدیده به دفاع صرف رو بیاورد، باز هم برانکو از طعنه زدن به کیروش دست بر نداشت و گفت: «تا روزی که من باشم پرسپولیس دفاعی بازی نخواهد کرد.» نیازی به یادآوری نیست که سرمربیان پرسپولیس و تیم ملی سایه هم را با تیر میزنند. با این همه اما، کیروش و برانکو حداقل از یک منظر شبیه هم هستند؛ اینکه هر دو از تنور «گذشتگان» نان میخورند و بخشی از مقبولیت آنها بیشتر از آنکه ناشی از قابلیتهای خودشان باشد، به خاطر ناتوانی کسانی است که قبل از آنها هدایت پرسپولیس و تیم ملی را بر عهده داشتهاند.
محبوبیت افسانهای کیروش و برانکو اما یک دلیل دیگر هم دارد؛ اینکه مربیان پیش از آنها در پرسپولیس و تیم ملی طوری عمل کردهاند که این دو نفر هر کاری انجام بدهند، «شاهکار» است! امثال قلعهنویی، دایی و قطبی در تیم ملی و امثال درخشان، استیلی و مانوئل ژوزه در پرسپولیس چنان كارايي پایینی داشتند که هواداران فکر نمیکردند تا آخر عمرشان دوباره بتوانند روزهای خوش این دو تیم را به چشم ببینند، اما حضور کیروش و برانکو ورق را برگرداند. آنها سلاطین خاکستر هستند؛ کسانی که یک ویرانه تحویل گرفتهاند و حالا هر چه روی آن بسازند حکم کاخی زیبا و چشمنواز را دارد. با همه احترام به این دو مربی و با آرزوی اینکه هر دو نفر تا وقتی موثر هستند در فوتبال ایران باقی بمانند، باید آرزو کرد پرسپولیس، استقلال و تیم ملی همیشه چنان مربیان خوب و موفقی داشته باشند که بعدیها فقط نان توانایی خودشان را بخورند، نه اینکه در مقام مقایسه با اسلاف ورشکستهشان نمره قبولی بگیرند و حتی زگیل روی صورتشان هم «خال یار» تلقی شود! درست مثل جانشینهای کیروش و برانکو که همیشه با استاندارد بالای این دو مربی قیاس خواهند شد و کار بسیار سختی برای اثبات تواناییهایشان دارند.
کیروش و برانکو، دو قطب کاملا مخالف هستند که روز به روز از هم دورتر میشوند. کیروش بعد از جامجهانی علنا به برانکو گفت: «از ایران برو، این کشور دیگر به اندازه هر دوی ما جا ندارد.» برانکو هم تا
توانست دل و جرات دالیچ را به رخ مربی پرتغالی کشید و فوتبال اتوبوسی او را تحقیر کرد. حتی بعد از پایان بازی هفته اول، در روزی که پرسپولیس کممهره ناچار شد دقایق زیادی برابر پدیده به دفاع صرف رو بیاورد، باز هم برانکو از طعنه زدن به کیروش دست بر نداشت و گفت: «تا روزی که من باشم پرسپولیس دفاعی بازی نخواهد کرد.» نیازی به یادآوری نیست که سرمربیان پرسپولیس و تیم ملی سایه هم را با تیر میزنند. با این همه اما، کیروش و برانکو حداقل از یک منظر شبیه هم هستند؛ اینکه هر دو از تنور «گذشتگان» نان میخورند و بخشی از مقبولیت آنها بیشتر از آنکه ناشی از قابلیتهای خودشان باشد، به خاطر ناتوانی کسانی است که قبل از آنها هدایت پرسپولیس و تیم ملی را بر عهده داشتهاند.
محبوبیت افسانهای کیروش و برانکو اما یک دلیل دیگر هم دارد؛ اینکه مربیان پیش از آنها در پرسپولیس و تیم ملی طوری عمل کردهاند که این دو نفر هر کاری انجام بدهند، «شاهکار» است! امثال قلعهنویی، دایی و قطبی در تیم ملی و امثال درخشان، استیلی و مانوئل ژوزه در پرسپولیس چنان كارايي پایینی داشتند که هواداران فکر نمیکردند تا آخر عمرشان دوباره بتوانند روزهای خوش این دو تیم را به چشم ببینند، اما حضور کیروش و برانکو ورق را برگرداند. آنها سلاطین خاکستر هستند؛ کسانی که یک ویرانه تحویل گرفتهاند و حالا هر چه روی آن بسازند حکم کاخی زیبا و چشمنواز را دارد. با همه احترام به این دو مربی و با آرزوی اینکه هر دو نفر تا وقتی موثر هستند در فوتبال ایران باقی بمانند، باید آرزو کرد پرسپولیس، استقلال و تیم ملی همیشه چنان مربیان خوب و موفقی داشته باشند که بعدیها فقط نان توانایی خودشان را بخورند، نه اینکه در مقام مقایسه با اسلاف ورشکستهشان نمره قبولی بگیرند و حتی زگیل روی صورتشان هم «خال یار» تلقی شود! درست مثل جانشینهای کیروش و برانکو که همیشه با استاندارد بالای این دو مربی قیاس خواهند شد و کار بسیار سختی برای اثبات تواناییهایشان دارند.
Last edited: