June 5th News/Discussions

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#1
دو میلیون تان کو؟
گزارش تصویری از مراسم دولتی ۱۴ خرداد



• خبرگزاری های دولتی از «بزرگترین نماز جمعه ی تاریخ ایران» و حضور «دو میلیونی» مردم در مراسم سازماندهی شده ی دولتی سخن گفته اند. هیچ عکسی که حتی گوشه ای از این جمعیت دو میلیون نفری در تهران را نشان بدهد منتشر نشده است. عکس هایی از خبرگزاری های ایرنا، ایسنا، مهر و فارس را ببیند ...



اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدينه ۱۴ خرداد ۱٣٨۹ - ۴ ژوئن ۲۰۱۰










 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#2
گزارشی از بند ۳ زندان گوهردشت

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدينه ۱۴ خرداد ۱٣٨۹ - ۴ ژوئن ۲۰۱۰



اخبار روز: در روزهای اخیر عده ای از زندانیان سیاسی محبوس در زندان گوهردشت را به بند ٣ این زندان، موسوم به بند کارگری انتقال داده اند. فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران، گزارشی از وضعیت این بند را منتشر کرده اند.
بنا بر این گزارش از روز یکشنبه ۹ خرداد ماه تعدادی از زندانیان سیاسی از بند های ۲ ،۴، ۶ زندان کچوئی پردیس کرج به بند ٣ معروف به بند کارگری زندان گوهردشت کرج منتقل شدند که تا به حال تعداد آنها در حدود ده نفر تخمین زده می شود. اسامی تعدادی از زندانیان سیاسی که به این بند منتقل شده اند عبارتند از : احمد زیدآبادی، منصور رادپور، ارژنگ داودی، مسعود باستانی، علیرضا کرمی خیرآبادی، بهنام فیدج (دانشجو از دستگیر شدگان اعتراضات)، مصطفی اسکندری (دستگیر شدگان اعتراضات)، مهدی محمودیان، رضا رفیعی و حشمت الله طبرزدی.
تمامی زندانیان سیاسی نامبرده در حسنینه این بند زندانی هستند. آنها فاقد هرگونه امکانات اولیه می باشند و از داشتن تخت محروم هستند و زمین خواب می باشند. تمامی امکانات اولیه مانند زیر اندار که در این حسینیه فرش شده بود قبل از انتقال زندانیان سیاسی به آنجا، خارج شده و به انبار بند منتقل کرده اند. در حال حاضر فقط موکتی بسیار کثیف کف این حسنیه می باشد.
زندانیان با حداقل وسائل خود چند روزی است که با این شرایط غیرانسانی در آنجا اسکان داده شده اند.
از طرفی دیگر زندانیان بند کارگری در حسینه دائم تردد دارند و پاسداربند ها مراسم مختلفی در آن برگزار می کننند که گاها تا نیمه های شب ادامه می یابد. این مراسم که با صدای بلند برگزار می شود باعث فشارهای روحی و روانی و مانع استراحت زندانیان سیاسی می شود.
رئیس بند ٣ فردی است به نام گرامی که از جمله کسانی می باشد که در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در دهه***ی ۶۰ در این زندان فعالانه شرکت داشته است و با افتخار از قتل عام زندانیان سیاسی آن دوران یاد می کند. این فرد در حال حاضر از قرص های روان گردان استفاده می کند و به مواد مخدر معتاد می باشد رفتارهای غیرانسانی با زندانیان سیاسی دارد و دائم دنبال بهانه جویی است. همچنین یکی از پاسداربندهای این بند به نام نادری از جمله کسانی بود که در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ خود چهار پایه را از زیر پای زندانیان سیاسی می کشیده است و این کار را از افتخارات خود می داند. پاسداربند نادری می گوید سعی می کرده است که در کشیدن چهار پایه هنگام اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ از دیگر پاسدارها کوی سبقت را بگیرد. او نسبت به دیگر پاسداران بیشترین چهار پایه ها را کشیده است.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#3
مادر سهراب اعرابی:
از خون پسرم به شرط آزادی زندانیان سیاسی می گذرم




• خانواده کشته شدگان بعد از انتخابات تهدید شده اند مراسم عمومی سالگرد برای عزیزان از دست رفته شان برگزار نکنند ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدينه ۱۴ خرداد ۱٣٨۹ - ۴ ژوئن ۲۰۱۰


کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران: آمنه فهیمی مادر سهراب اعرابی از کشته شدگان پس از انتخابات سال گذشته در به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که از خون پسرش به شرط آزادی زندانیان سیاسی می گذرد.
آمنه خاتون (پروین) فهیمی مادر سهراب اعرابی از کشته شدگان پس از انتخابات سال گذشته با اشاره ضمنی به تهدید مقامات امنیتی برای عدم برگزاری مراسم سالگرد برای پسرش گفت: «غم از دست دادن سهراب و سهراب ها غمی جانکاه و فراموش نشدنی است از همه ی جوانانی که شجاعانه ایستاده اند تا نام سهراب ها در غبار زمان از بین نرود صیمانه تشکر می کنم و در حالی که ماموران امنیتی به در خانه ی من مراجعه کردند و گفته اند مبادا اغفال شوم و در سالروز شهادت فرزند نازنینم از منزل بیرون بیایم و سخنرانی کنم به ان ها می گویم من از خون پسرم تنها به شرط آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی می گذرم. »
وی افزود که «سهراب را به جرم صلح طلبی عشق و ازادی از دست دادم، بگذارید فرزندان دیگر این سرزمین زنده بمانند و زندگی کنند.» خانم فهیمی در ادامه شعری را به همین مناسبت اضافه کرد:
«ارغوانم ارغوانم! لاله ام در غمت خون می چکد از ناله ام
هر کجا مشتی گره شد مشت من زخمی هر تازیانه پشت من
هر کجا فریاد آزادی منم من درین فریادها دم می زنم».

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران همچنین اطلاع حاصل کرده که طی هفته های گذشته خانواده برخی از کشته شدگان بعد از انتخابات تهدید شده اند که مراسم عمومی سالگرد برای عزیزان از دست رفته شان برگزار نکنند.

سابقه خبر:
مادر سهراب اعرابی ۱۹ ساله ۲۶ روز سرگردان بود در حالی که ظاهرا سهراب در اثر تیراندازی در راهپیمایی روز ۲۵ خرداد ماه کشته شده بود، اما مرگ او در روز ۲۰ تیرماه اعلام شد. مادر سهراب در نوشته ای که رسما منتشر شده اشاره کرده است که چگونه او هر روز به زندان اوین و دادگاه ها سر می زده و تلاش می کرده تا اطلاعاتی درباره پسرش که ناپدید شده بود پیدا کند و حتی این جریان به جایی رسیده بود که او باور کرده بود که سهراب در بازداشت بسر می برد.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#4
نامه شبنم مددزاده از زندان به هم بندی اعدام شده اش، شیرین علم هولی
طلوع آفتاب 19 اردیبهشت بدترین منظره بود



جرس: شبنم مددزاده، نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت به مناسبت روز تولد هم بندی اعدام شده اش، شیرین علم هولی، نامه ای به وی نوشته است.

به گزارش جرس، مددزاده که پس از گذشت یک سال و پنج ماه بازداشت، چند روز پیش به پنج سال حبس محکوم شد، در این نامه به شرح روزهای آخر دیدارش با شیرین علم هولی پرداخته است.

شیرین علم هولی، زندانی کرد، 19 اردیبهشت ماه 89 به همراه چهار زندانی دیگر بدون اطلاع وکیل یا خانواده اش اعدام شد.

مددزاده در بخشی از نامه اش نوشته است: "طلوع آفتاب 19 اردیبهشت بدترین منظره جلو چشمانم بود. من که همیشه عاشق دمیدن سپیده و منظره طلوع خورشید از پشت تپه های اوین و رنگ آسمان موقع شفق بودم دیگر بدم آمد، چرا که اولین آفتاب بدون حضور تو بود، چرا که باید با جگر زخم خورده ساک لباس هایت را تحویل افسر نگهبان می دادیم، وای، ما که در مقابل رفتن ات نتوانستیم کاری بکنیم، اکنون لباس هایت را... و تنها اشک بود که راهش را یافته بود ولی برای تو ارمغان جاودانه شدن داشت و تو جریان یافتی چون خون در رگ تاریخ سرزمین ات، در رگ ماکو، سنندج، مریوان و..."

متن کامل نامه شبنم مددزاده که در اختیار جرس قرار گرفت، به این شرح است:

به نام خدا

به نام آزادی، آگاهی و عدالت

برای دختری که در برابر مقاومت فولادینش کوه های کردستان هم سر بر آستانش ساییدند.

به پاس تعبیر عظیم و انسانی اش از کلمه "دوستی"

به پاس محبت های بی دریغش که فروکش نمی کرد و انسانیتی که در نبرد با ظلمت از پای در نیامد...

نامت دمی است که بر پیشانی آسمان می گذرد

متبرک باد نام تو!...

"امروز بالاخره بعد از چند روز انتقال از 209 به بند متادون، بهداری رفتیم. وقتی از پله های جایی که به اسم فرهنگی زندان است و بند متادون در آن قسمت است بالا رفتیم توی سالن دختری سبزه رو با شال مشکی و مانتو قهوه ای از یکی از کلاس های فرهنگی بیرون آمد و من و مهسا را که مات و مبهوت اطرافیان را نگاه می کردیم تا بتوانیم موقعیت یابی کنیم به آغوش کشید. در همان حالت گیجی ازش اسمش را پرسیدم و او با ته لحجه کردی جواب داد شیرین ام. چشمهایم از تعجب گرد شد و با شوق پرسیم: شیرین؟ شیرین 209؟ و او با سر تایید کرد و این بار من تنگ در آغوش گرفتم اش و گفتم: تعریفت را از مهوش و فریبا شنیده بودم و خودم را معرفی کردم..."

دفتر خاطرات زندان ام را ورق زدم تا به صفحه ای برسم که اولین سلام را به تو داده بودم. تاریخی که من در سرزمین بیگانه که هر نگاه و لبخند، زندانی بود، لبخند و نگاه آشنایت را یافتم. نگاه های مهربانت که چون قاصدی از زندگی خبر می داد و چهره ی آرام***ات که همه فریاد بود؛ فریادی که بودن را تجربه می کرد، فریادی که از حق زنان کرد می گفت. فاصله این سلام تا خداحافظی که هیچ وقت فرصت***اش نشد به اندازه روزهای هشت ماه است، بله، رفیق، هشت ماه پیش ما همدیگر را بغل کردیم و در آن روز تنها دلیل آغوش و خوشحالی از این دیدار اولیه، یک حکم بود، هر دو "زندانی سیاسی" بودیم و امروز دلیل دلتنگی و حسرت به آغوش نکشیدنت یک جمله است: "خواهرم رفت."

دفتر خاطراتم از 18 اردیبهشت تا به امروز، 13 خرداد، به انتظار تصویر تو ورق خورده است.

13 خرداد، روزی که قاصدک های کوه های ماکو خبر تولد دختری را به آلاله ها دادند، شاید از سرنوشت با خبر بودند که روزی به آنها خواهی پیوست. خبر زاده شدن در هیات انسان! لبخندی بر لبان خورشید نشاند و تو چشم گشودی در دنیایی که ظلم و بی عدالتی بی شائبه اش زندگی را بر هموطنان ات تلخ کرده بود و تو شیرین نام گرفتی تا بر کودکانی که در سرزمین پر از محرومیت طعم تلخ زندگی را می چشند شیرینی به ارمغان آوری، شیرین بودن در سرزمینی که تلخی از اجداد و نیاکان به واسطه ی بی عدالتی های مسندنشینان به فرزندان ارثیه می رسد.

کار آسانی نبود و تو این کار سخت را برگزیدی تا شیرین باشی و شیرینی را هدیه کنی به زنان و دختران سرزمینت و اینگونه تو میلاد را دیگر بار فراتر از نظام و قوانینش در 19 اردیبهشت دوره کردی و اینبار در هیات ستاره ای و من "این میلاد را" به تو تبریک می گویم.

رفیق، زاده شدنت در میان حصارها به واسطه طناب دار و از دل شب مبارک. پیوستن ات به کهکشان پر ستاره آسمان تاریک سرزمین ات مبارک. تو جوانه زدی نه تنها در کردستان که در سرتاسر ایران و قلبت در سینه همه دوستان ات و هم زبانان ات تپید.

شیرین عزیزم! تولدت بهانه ای بود برای نوشتن و صحبت با تو، به یاد تمام روزهایی که با هم بودیم. به یاد روزهای بارانی، که زیر باران با هم ترانه ی "احمد کایا" را می خواندیم. به یاد روزهایی که با هم می زدیم کانال 2 ( ترکی) و عاطفه ترجمه می کرد و ما می خندیدیم، به یاد روزهایی که وقتی با تو دست می دادم آنقدر دستم را محکم می فشردی تا من جیغ بکشم ...

به یاد حسرت دویدن در کوه های کردستان و تبریز که با دیدن تپه های اوین از پشت پنجره کریدر می کشیدیم و قرار مسافرت به تبریز و ماکو و کوه های کردستان بعد آزادی می گذاشتیم ... اما رفیق تو زودتر از من زدی به کوه و قله را فتح کردی! من هنوز اندر خم یک کوچه ام ...

به یاد روزهایی که به اصرار من و عاطفه ترانه کردی مخصوصت را می خواندی و بدین گونه تنفرت را از هر چه بازت می داشت و هر چه محصورت می کرد فریاد می کشیدی.

به یاد روزهایی که پای شرح بازجویی ها و شکنجه هایت می نشستم و تو تازیانه کین و نفرتی که بی مهابا بر تن زخمی و تکیده تو فرود می آمد، می گفتی و من به مقاومت تو در برابر شلاقی که از استخوان برادران و گیسوان خواهران سرزمین ات ساخته شده بود می اندیشیدم و تنها تاسف و دریغ بود که بر لبان ام جاری می شد. تاسف و دریغ از اینکه در قرن 21 که صحبت از حقوق بشر و آزادی عقیده و آزادی بیان است، در سرزمینی که منشور حقوق بشر کورش در آن تدوین یافته هنوز که هنوز است، انسانی را به تخت شکنجه می بندند و برای اعتراف گیری آب جوش بر پیکرش می ریزند، تاسف و دریغ از اینکه در سرزمینی زندگی می کنیم که کسانی که با طناب ترازوی عدالتشان انسان ها را به دار می آویزند، عادل نام گرفته اند و تنها جرم تو این بود که در برابر حق خدایی. بودن و ماندن و زندگی کردن که دیگرانش از تو و تمام مردم سرزمینت گرفته اند ایستاده بودی و من تنها در برابر این استواری تو نازلی سرا برایت خواندم.

شیرین عزیزم! تولدت بهانه ای بود برای صحبت با تو بعد از 33 روز ندیدن ات. تا برایت بگویم تا به امروز چشم در انتظار لحظه ای، که از درِ بند، بیرون بردن ات هستم، نگاهم پا به پایت آمد، تا لحظه ای که از پیچ مخابرات گذشتی، با تو بود و بعد تنها تصویری که تا صبح در ذهنم مرور کردم، آن آخرین لحظه بود، با زیله ای خاکستری، بلوز نارنجی و موه های مشکی جمع شده ...

آن شب فاصله هر تیک ساعت به اندازه ی یک سال می گذشت، چشم هایم اشک آلود بود و دلم نگران، نگران از حادثه ای که نمی خواستم بر زبان بیاورم. تا صبح به انتظار برگشت تو در چهارچوب پنجره ی اتاق که آسمان ابر آلوده را قاب گرفته بود گریستم با وجود اینکه چشم ها همه چیز را می گفتند در مقابل حرف های دیگران واکنش تند نشان می دادم و تنها کلمه "برمی گردد" را تکرار می کردم و دوست داشتم به واقعیت تبدیل شود و با طلوع آفتاب تو را با همان لبخند همیشگی ات در کنارمان ببینم.

طلوع آفتاب 19 اردیبهشت بدترین منظره جلو چشمانم بود. من که همیشه عاشق دمیدن سپیده و منظره طلوع خورشید از پشت تپه های اوین و رنگ آسمان موقع شفق بودم دیگر بدم آمد، چرا که اولین آفتاب بدون حضور تو بود، چرا که باید با جگر زخم خورده ساک لباس هایت را تحویل افسر نگهبان می دادیم! وای، چه کار سختی، ما که در مقابل رفتن ات نتوانستیم کاری بکنیم، اکنون لباس هایت را... و تنها اشک بود که راهش را یافته بود ولی برای تو ارمغان جاودانه شدن داشت و تو جریان یافتی چون خون در رگان تاریخ سرزمینت، در رگان ماکو، سنندج، مریوان و...

آری! هیچ برگشتی متصور نبود و تو در آن سپیده دم، نستوه و استوار طناب دار را بوسیدی، ای کاش می توانستم جای نسیم سحرگاه 19 اردیبهشت باشم که قامت استوارت را بر پای چوبه ی دار نوازش کرد، ای کاش ...

خواهرم، شیرین، تنها سختی ام در برابر این همه از خود گذشتگی ات این است:

این همه پیچ، این همه گذر، این همه علامت، این همه چراغ و هم چنان استواری در وفادار ماندن به راهم، به خودم، هدفم و به تو. وفایی که مرا و تو را به سوی هدف راه می نماید.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#5
چهار روز بی خبری از دو دانشجوی مفقود شده دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

بامدادخبر: با گذشت چهار روز از مفقود شدن دو دانشجوی کرد دانشگاه تهران به نام های امجد کردنژاد و جمال رحمتی، همچنان از وضعیت آنان خبری در دست نیست و گمانه زنی ها حاکی از ربایش این دو دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران توسط نهادهای امنیتی است.

این دو تن آخرین بار ساعت 19 روز دوشنبه حوالی میدان ولیعصر تهران مشاهده شده اند. هیچکدام از نهادهای امنیتی از جمله پلیس امنیت و وزارت اطلاعات هنوز مسوولیت بازداشت این دو دانشجو را به عهده نگرفته اند و خانواده ی ایشان نیز خبری در دست ندارند.

امجد کردنژاد در 12 اردیبهشت ماه سال گذشته نیز بازداشت و به دوسال حبس محکوم شده بود.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#6
پس اين 2 ميليون نفری که قرار بود در مراسم شرکت کنند چه شدند؟



[ame="http://www.youtube.com/watch?v=1E2LEEgF6Ew"]YouTube- Iran 4 June 2010 khomeini's death anniversary[/ame]
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#7
بازداشت علیرضا اخوان فعال کارگری


خبرگزاری هرانا – علیرضا اخوان فعال کارگری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، علیرضا اخوان، فعال حقوق کارگران و عضو کانون مدافعان حقوق کارگر ساعت چهار بامداد روز جمعه مورخ 14 خرداد ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

ماموران وزارت اطلاعات پس از دستگیری نامبرده اقدام به ضبط کلیه لوازم شخصی وی از جمله کتاب ها و کامپیوتر او نمودند.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#8
عضو كمیسیون حقوقی مجلس: وقتی زن سر كار می رود، خرج اضافی به وجود می آید

شهرزادنیوز: موسی قربانی، عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس، با ارائه ی یک راه حل بدیع برای مشکل بیکاری خواهان وضع قانونی شد که اشتغال دو نفر از یک خانواده را ممنوع کند.
به گفته ی وی در برخی از خانواده ها زن، مرد و فرزندان کار می کنند و در خانواده های دیگر همه بیکارند و اگر از هر خانواده تنها یک نفر سر کار برود، مشکل بیکاری در ایران حل می شود.

قربانی در پاسخ این پرسش خبرنگار ایلنا که: اگر فقط یكی سر كار برود چرخ زندگی نمی چرخد، گفت: "اتفاقا خیلی خوب چرخ زندگی می چرخد، این تصور شما اشتباه است. اتفاقا وقتی زن سر كار می رود، خرج اضافی به وجود می آید. وقتی زن سر كار می رود، آن وقت باید كلی پول كودكستان بدهند برای بچه خانواده. باید غذای آماده بخورند، كه این خودش كلی خرج دارد."

وی سپس به الگوی عربستان سعودی اشاره کرد و افزود: "من چند وقت پیش رفته بودم مكه. وقتی به عربستان می روید یك كارمند زن نمی بینید. اگر فقط همین مساله را در ایران عملیاتی كنیم، بسیاری از مشكلات حل می شود."

 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#9
تاخت و تاز یک سرگشته سیاسی – ایدیولوژیک

منصور امان

در میان هلهله و تشویق اوباشی که دقایقی پیشتر با دُشنام و فحاشی، نوه آیت الله خُمینی را از مراسم سالگرد مرگ پدر بُزُرگش بیرون انداخته بودند، آیت الله علی خامنه ای سوار بر مرکب لنگی که در 29 خُرداد سال گُذشته هی کرده بود، مقبره سلف خود را میدان تاخت و تازی به همان اندازه ناشیانه قرار داد.

آقای خامنه ای سال پیش در نماز جُمعه شمشیر را به پندار خود از رو بست تا پس از دهن کجی به میلیونها مُعترض به فُکاهه انتخاباتی اش، از تریبون مزبور به طور بی پرده فرمان سرکوب آنها را صادر کُند. حاصل نمایش مُشت آهنین وی، فرو رفتن جمهوری اسلامی به یک بُحران بُنیان کن بود که موضوع مورد چالش آن مُدتهاست که دیگر نه گُماشته ی وی بر مسند ریاست جمهوری که، خود او به مثابه نماد مُناسبات موجود است.

رهبر باند نظامی – امنیتی پس از شکست در سرکوب جُنبش اجتماعی، این بار با حرکت از آن سوی دایره باطل طرحهایش، بخت خود برای رهیدن را به آزمایش گذاشته است. او چهره های شناخته شُده مُعترض و نیز شُرکای از قُدرت رانده را آماج حمله خود قرار داد و به "اعدام" تهدید کرد. آقای خامنه ای به این وسیله، سردرگُمی "نظام" در یافتن راهی برای تعادُل یافتن و بر سر پا ماندن زیر فشار اعتراضها و خیزشها را آشکار کرده است. چه، لاف و گزافه های وی هیچکس را در این مورد که او از موضع ضعف و در هراس از اعتراضها در سالگرد نمایش رُسوا شده اش به جولان درآمده است، دُچار سووتفاهُم نمی کند.

تنها مُوفقیت نسبی آیت الله خامنه ای در جریان رویدادهای اخیر را می توان در چیرگی بر ناهمگونی ساختاری جمهوری اسلامی به مثابه نظام مُبتنی بر استبداد دینی با قوز روکش و تشریفات پارلمانی و انتخابی مُشاهده کرد؛ امری که اخراج حُجت الاسلام حسن خُمینی از مراسم دیروز، به گونه نمادین آن را بازتاب می دهد.

جانشین آیت الله خُمینی با کمر بستن به یکدست سازی دستگاه قُدرت و تصفیه رُقبا نشان داده بود که مُدل جمهور "خودی" های او را پُشت سر گذاشته است. این نه یک انتخاب بلکه، اجبار عملی "رهبر" تشنه فرمانروایی ای بود که آتوریته مذهبی و هژمونی سیاسی "رهبر" قبلی برای مدیریت تناقُض بین استبداد حقیقی و پوپولیسم حُقوقی را نداشت و از این رو، مُدل سیاسی او هم نمی توانست چیزی فرا تر از قُدرت تک پایه، اُستوار شُده بر استبداد عُریان به اضافه ی انحصار سیاسی مُطلقه باشد.

ابزارهای آقای خامنه ای برای تجدید سازمان قُدرت یعنی، نیروهای نظامی – امنیتی خیلی زود به جایگاه منابع اصلی مشروعیت آن نیز فراز یافتند. اجاره هورا بکش و پرداخت رشوه برای تکان دادن پرچم "نظام" در سالگرد به قُدرت رسیدن آن در 22 بهمن، تکلیف بقیه ی این منابع را نیز روشن کرد. در این روز، سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، مانیفست بی نیازی "نظام" از "مجمع" و "مجلس" و "خُبرگان" و "اُمت همیشه در صحنه" و به بیان دیگر، ساختاری که آیت الله خُمینی زیر دست خود چیده بود را اعلام داشتند.

با این حال، چنین می نماید که ولی فقیه و باند نظامی – امنیتی او بهای چیرگی بر ناهمگونی ساختار پیشین را با افکندن خود به گرداب یک تناقُض پایه ای تر پرداخته باشند. نظام ایدیولوژیک ولایت فقیهی با کنار زدن پُشتوانه های سُنتی اش، امروز حتی بیشتر از دوران حُکمرانی آقای خُمینی به شُتُر گاو پلنگ سیاسی - ایدیولوژیک شباهت یافته است.

iran press news
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#10
تداوم اعمال فشار و آزار بهاييان مازندران

خبرگزاری هرانا - در پي تشديد روزافزون اذيت و آزار بر شهروندان بهايي مازندران از سوي اداره اطلاعات استان دو تن بازداشت، چهار تن احضار و یک تن نیز محکامه شده است؛ موارد ذيل نمونه هايي از اين نوع فشارهاست كه توسط گزارشگران هرانا طي روزهاي اخير به ثبت رسیده است:


بازداشت :

- صبح روز 5 خرداد ماموران امنيتي اطلاعات ساري به منزل " پژمان روشنكوهي " شهروند بهايي ساكن شهر مزبور هجوم آورده كه پس از بازرسي ، نامبرده را نيز دستگير و به بازداشتگاه شهيد كچويي ساري منتقل مي كنند قابل ذكر است در حكم توقيف نامبرده 17 روز بازداشت موقت عنوان شده است .

- صبح روز دوشنبه 10 خرداد ماموران امنيتي به منزل يك شهروند بهايي ساكن قائمشهربه نام فخرالدين صميمي هجوم آورده كه پس از تفتيش منزل و ضبط كتب ، سي دي ها و كامپيوتر ، صاحبخانه را نيز دستگير و به زندان شهيد كچويي ساري منقل مي كنند .

احضار:

- صبح روز شنبه 8 خرداد دو شهروند بهايي ساكن قائمشهر به نامهاي " رامبد رحمانيان " و همسرش " ساقي شيرواني " به اداره اطلاعات شهر مزبور احضار شده كه پس از بازجويي همراه با توهين و تحقير نامبردگان آزاد مي شوند .

- بر اساس احضاريه اي به تاريخ 11/3/ 89 از" سهيل حقدوست " شهروند بهايي ساكن قائمشهر خواسته شده كه طي 3 روز خود را به اداره تعزيرات معرفي كند .

- طبق احضاريه اي " مشتاق سمندري " شهروند بهايي ساكن شهرستان بابل از تاريخ 8 خرداد طي سه روز موظف است خود را به دادسراي انقلاب بابل معرفي كند و در صورت عدم معرفي ، حكم غيابي براي نامبرده صادر مي شود . قابل ذكر است در احضاريه نامبرده هيچ نوع اتهامي مشخص نشده است .

دادگاه :

- جلسه محاكمه " شهرام مودت " شهروند بهايي ساكن شهرستان بابلسر كه در زمستان سال گذشته مدتي دربازداشت بود روز سه شنبه 11 خرداد در دادسراي شهربابل تشكيل شد حكم نامبرده متعاقبا اعلام خواهد گرديد .
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#11
جلسه بزرگداشت مبارزات شجاعانه مردم ایران - به دعوت آقای برنارد هانری لِوی (فیلسوف و نویسنده سرشناس)، پاریس – 11 ژوئن 2010


» ربرای اولین بار در سی و یک سال گذشته، نمایندگان برجسته طیف های سیاسی اپوزیسیون ایران، به دعوت آقای برنارد هانری لِوی (فیلسوف و نویسنده سرشناس) در جلسه ویژه ای به منظور پشتیبانی از مبارزات دلیرانه مردم ایران در سالگرد کودتای ننگین احمدی نژاد گرد هم خواهند آمد تا همگام با افکار عمومی در فرانسه، حمایت و پشتیبانی فرانسه و جهان آزاد را از مبارزات مردم بزرگ ایران، در این ایام تاریخی و سرنوشت ساز، با صدائی بلند به گوش همگان برسانند.

زمان برگزاری جلسه: جمعه 11 ژوئن 2010 ساعت 14:30 الی 18:00

محل برگزاری جلسه:

Studio Gabriel

9, avenue Gabriel

75008 Paris

ایستگاه مترو:

Metro: Station Concorde (lignes 1,8 et 12)



 

YePaDoPa

Elite Member
Oct 30, 2002
3,160
147
#12


از امروز منتظر این اتفاقات باشید….!

1- برخورد یک کشتی به کابل اینترنت ایران در تنگه هرمز و قطع شدن اینترنت تا 25 یا 26 خرداد
2- قطع شدن SMS
(پانوشت: از حالا وزیر مخابرات بی اطلاعی اش را در این باره اعلام می کند)
3- جی میل و یاهوکله پا می شوند

(اگر با این دو سرویس کار بیزینسی یا مهمی انجام میدهد حتما به طرف حسابهایتان بگویید که تا 20 روز دیگر امکان چک میل ندارید. به آنها بگویید از “دود” که یک روش سرخپوستی است استفاده کنند. اگر آنها در فاصله خیلی خیلی دوری از شما قرار دارند، مثلا در یک قاره دیگر، برای اینکار یک آتشفشان اجاره کنید)

4- خیابانهای مرکز شهر، پیست موتور سواری یک عده “غول بیابانی” می شود. به آنها نزدیک نشوید خطر “گاز گرفتگی” وجود دارد. برای ابراز احساسات به این قهرمانان ملی می توانید از پاره آجر استفاده کنید.

5-مرخصی یک ماه به اراذل و اوباش که چندی پیش طی یک طرح ضربتی جمع آوری شدند. توزیع قمه و چاقو میان آنها جهت پذیرایی احتمالی از فرزندان این خاک

6- میل نمودن شکر به میزان انبوه (ان+بو+ه) توسط مسولین در تریبون های نماز جمعه و یادآوری خطر خاک برسر شدن (!) انقلاب

7-حرکت خود جوش هزاران اتوبوس به سمت تهران و گسیل شدن نیروی های عرزش و لرزشی به سوی این شهر

8- روئیت چهره هایی کاملا جدید با لپ های گل انداخته و چفیه به گردن که در حال عکس یادگاری انداختن با برج میدان آزادی هستند ( این افراد اولین باری است که پا به این شهر می گذارند و بر حسب اتفاق با همان اتوبوس ها به این شهر آمده اند).

9- رویش هزاران ایستگاه صلواتی در جاده های منتهی به تهران. هزینه این ایستگاه ها از جیب بابای مسولین پرداخت می شود شما نگران نباشید این پول ارث پدری آنها است به من و شما چه.

10- روئیت 100 ساعت اضافه کاری در فیش حقوقی بعضی ها

11- تلاش شبانه روزی شرکت های ساندیس سازی برای حمایت معنوی از عزاداران و ره***پوبان راه عشق !!!

12-اعمال یک خروار پارازیت روی شبکه های ماهواره.

(نگران نباشید فارسی وان مشکل نداره! راستی بلاخره این ویکتوریا ازدواج کرد!)

13- مصاحبه 10 دقیقه به 10 دقیقه رادان و نوچه هاش وتکرار این جمله: از امت شهید پرور بابت ماندن در خانه و بیرون نیامدن تشکر می کنیم اگر هم کسی بیاد بیرون دهنشو می کنیم هر چند شهر در امن و امان است و پرنده بدون اجازه ما پر نمی زنه. اگر صدای الله اکبری هم میاد همش نواره! شما جدی نگیرید.

14- و دست آخر: تعطیلی یک هفتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــته ای مدارس، دانشگاهها کارخانجات، ادارات و … همه برید شمال صفا

چه معنی داره “ارتحال دی” کسی تهران بمونه اصلا نمی خواهد که برگردید تا آخر خرداد بمونید شمال








 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#13
صدای آمريکا : ايران در پخش فيلم مستند زندگی ندا آقا سلطان اخلال ايجاد کرد


صدای آمريکا : شبکۀ خبری فارسی صدای آمريکا می گويد جمهوری اسلامی ايران تلاش کرد در دريافت امواج تلويزيونی صدای آمريکا در ايران اخلال ايجاد کند تا بينندگانِ تلويزيونِ اين شبکۀ خبری را از ديدن يک فيلم مستند تلويزيونی در مورد زنی که در اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری در سال گذشته کشته شد، محروم کند.

صدای آمريکا روز جمعه اعلام کرد شکايات زيادی را در مورد ارسال پارازيت بر امواج تلويزيونی اين شبکه از تماشاگران خود در ايران بلافاصله پس از پخش فيلم مستندی در مورد ندا آقا سلطان در روز چهارشنبه، دريافت کرده است.

بينندگان تلويزيون صدای آمريکا در نقاط مختلف ايران همچنين از قطع برق در منازل خود کمی پس از آغاز پخش اين فيلم مستند، خبر دادند. با اين حال صدای آمريکا می گويد فيلم مستندِ زندگی ندا آقا سلطان از طريق اينترنت نيز قابل دسترس است و تاکنون ده ها هزار مرتبه، دانلد شده است.

صدای آمريکا قصد دارد اين فيلم مستند را دوباره در تاريخ ۱۲ ژوئن در سالروز انتخابات پرسش برانگيزِ رياست جمهوری در ايران و همچنين۲۰ ژوئن در سالگرد مرگ ندا آقا سلطان، پخش کند.

ندا آقا سلطان ظاهراً توسط نيروهای امنيتی ايران طی يکی از چندين تظاهرات بدون خشونت ِ ضد دولتی در تهران که پس از انتخابات رياست جمهوریِ در ايران برگزار شدند، به ضرب گلوله کشته شد. تصاوير ارسالی از تلفنهای همراه و ويديو های مختلف، لحظۀ مرگ ندا را به طور گسترده ای در سراسر جهان پخش کردند، و نام ندا آقا سلطان به فرياد متحد کنندۀ همۀ کسانی که خواستار اصلاحات در ايران هستند، مبدل شد.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#14
ماجراى كوتاه كردن سخنان گماشته ولی فقیه

سایت حکومتی برنا: در حالی که رییس جمهور در حال سخنرانی در مراسم ارتحال بنیانگذار انقلاب بود، دبیر ستاد برگزاری این مراسم پی در پی در جایگاه حاضر می شد که این مسئله موجب انتقاد احمدی نژاد شد.

در مراسم بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی هنگامی که محمود احمدی نژاد در حال سخنرانی بود، انصاری دبیر ستاد ارتحال امام وارد جایگاه شد و با کمی فاصله برای مدت کوتاهی کنار رئیس جمهور ایستاد.

ایستادن انصاری کنار احمدی نژاد کاملا این تلقی را داشت که می خواهد با حضور خود به احمدی نژاد بفهماند که باید سخنان خود را کوتاه کند.

در همین حال چند دقیقه بعد انصاری مجددا وارد جایگاه شد و این بار نزدیکتر به احمدی نژاد ایستاد تا جایی که احمدی نژاد خطاب به او گفت: ایستادن شما اینجا کار زشتی است، بفرمایید.
 
#15


به گفته مقامات نظامی اقلیم کردستان عراق، واحدی از نیروهای نظامی ایران در تعقیب شورشیان کرد در روز جمعه ۱۴ خرداد چندین کیلومتر در خاک عراق نفوذ کرد. به گفته یک مقام نظامی عراق در اربیل، سربازان ایرانی با خودروهای نظامی و تانک در مناطق شمال عراق دست به موضع گیری علیه جنگجویان کرد زدند. جبار یاور، ژنرال ارتش عراق، در خصوص این حمله گفت: «این تهاجم نقض آشکار حریم مرزی عراق است و دولت مرکزی باید وارد عمل شود.» فرماندار اربیل نیز گفت: «ما سران اقلیم کردستان را از این تهاجم مطلع ساخته ایم و خواهان اقدامات لازم از سوی آنان هستیم.» مقامات کردستان مدعی اند، که جمهوری اسلامی در هفته ی گذشته بارها با نیروهای جنگجوی پژاک درگیری نظامی داشته است.
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#16
برخورد فيزيكي ميان مسئولين برگزار كننده مراسم فوت خمينی

جهان نيوز : به گزارش خبرنگار سياسي جهان پس از واكنش مردم(!) به سخنان سيد حسن خميني و ناتمام ماندن سخنراني نوه امام ، ميان مسئولين برنامه درگيري لفظي شديدي شكل گرفت.
شنيده شده است سيدحسن پس از پايان نمازجمعه، با نجار وزير كشور و نماينده دولت در ستاد برگزار كننده مراسم رحلت امام، مواجه و در همين ديدار سخنان تندي بين طرفين رد و بدل مي شود.
در همين راستا گفته شده، سيدحسن خميني تذكرات تندي در خصوص نحوه مديريت مراسم به نجار مي دهد.اين تذكرات سيدحسن باعث مي شود برخي از نزديكان وي كه در آنجا حضور داشتند رفتار تندتري نشان دهند.
شنيده شده است انصاري با وزير كشور برخورد تنش زا پيدا مي كند.
گزارش منابع متعدد جهان حاكي از آن است كه در اين بگومگو، برخورد فيزيكي هم صورت گرفته است.
 

spanx

Bench Warmer
Dec 19, 2005
1,310
0
#17
The latest poem from Simin Behbahani ...

هرچند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم
در انتهای دالانش یک نقطه ی نور می بینم


هرچند پیش رو دیوار بسته ست راه بر دیدار
در جای جای ویرانش راه عبور می بینم


هرچند شب دراز آهنگ نالین زمین و بالین سنگ
در انتظار روزی خوش دل را صبور می بینم


تن کم توان و سر پردرد پایم ضعیف و دستم سرد
در سینه لیک غوغایی از عشق و شور می بینم


گر غول در شگفت از من پاس گذر گرفت از من
با چشم دل عزیزان را از راه دور می بینم


من کاج آهنین ریشه هرگز مبادم اندیشه
برخاک خود اگر موجی از مار و مور می بینم


طوفان چو در من آویزد ناکام و خسته بگریزد
از من هراس و پروایی در این شرور می بینم


هر جا خلافی افتاده است جای حضور فریاد است
من رمز کامیابی را در این حضور می بینم


هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن
گویم خموش بودن را تنها به گور می بینم​
 
#18
شل از سرگيری صادرات بنزين به ايران را تکذیب کرد


خبرگزاری فارس: در حالي منابع موثق خارجي از صادرات محموله 30 هزار تني بنزين به ايران توسط شل خبر دادند كه سخنگوي اين شركت تاكيد كرد اين شركت صادرات بنزين به ايران را مجدداً از سر نگرفته است.

به گزارش نشريه پلاتز، اين مقام شركت شل تصريح كرد، اخبار منتشر شده در اين زمينه به هيچ وجه صحت ندارد و در حال حاضر شركت شل هيچ صادرات بنزين به ايران ندارد.

اين در حالي است كه نشريه انرژي اينتليجنس به نقل از منابع آگاه در خاورميانه از صادرات محموله 30 هزار تني بنزين شركت شل به بندر عباس ايران طي ماه مي خبر داده است .

شركت شل در ماه مارس اعلام كرده بود از ادامه صادرات بنزين به ايران خودداري كرده است ولي زمان دقيقي را براي توقف صادرات بنزين به ايران اعلام نكرده است.​
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#19
مصاحبه پروانه اسانلو در رابطه با وضعیت کنونی همسرش درزندان


همسر منصوراسالو به کمپین گفت که همسرش با اتهام جدیدی توسط توسط اطلاعات سپاه روبرو شده و به بند امنیتی زندان منتقل شده است.

پروانه اسالو همسر منصور اسانلو فعال برجسته کارگری که از مدتها پیش در زندان رجایی شهر کرج در شرایط جسمی بسیار نامناسبی به سر می برد در مصاحبه ای با کمپین بین المللی حقوق بشردرایران، گفت که همسرش از سه روز پیش با اتهامی جدید تحت عنوان "ارتباط با گروه های معاند نظام" تحت بازجویی در سلول انفرادی سپاه قرار دارد و تحت فشارهای شدید روحی است. او همچنین به کمپین گفت که روزگذشته موفق شده است به همراه مادر آقای اسانلو وی را به صورت کابینی در زندان رجایی شهر ملاقات کند.

کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران خواستار پایان آزارواذیت منصوراسالو است که از همان ابتدا اگر درمحکمه ای که حداقل اصول دادرسی عادلانه در آن رعایت می شد محاکمه می شد هیچگاه به زندان محکوم نمی شد. اسانلو از بیماری شدید رنج می برد وادامه بازجویی توسط ماموران اطلاعاتی سپاه پاسداران می تواند عواقب خطرناکی به همراه داشته باشد. کمپین مسوولیت هرگونه اتفاق ناگوار- چه به صورت تصادفی وچه به صورت برنامه ریزی شده - را متوجه قوه قضاییه و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران می داند. گفته های همسر آقای اسانلو هشدار دهنده و نشان دهنده وضعیت بسیارنامناسب زندان و فشارمداوم دستگاه های امنیتی بر فعالان جامعه مدنی ایران است. کمپین همچنین از مقامات قضایی می خواهد که طرح اتهامات بی اساس جدید را درخصوص وی متوقف کند.

پروانه اسالو همچنین به کمپین گفت که همسرش اتهامات یاد شده مطرح شده توسط بازجویان را نپذیرفته و در بازجویی اعلام کرده که از دو سال پیش در زندان به سر می برد و چنین اتهامی کاملا بی اساس است. این درحالی است که وی تنها از وضعیت نابسامان و عدم پیگیری پزشکی مناسب سخن گفته و به وضعیت خود اعتراض داشته است.

باوجود تاکید و توصیه های پزشکان کمیسیون پزشکی قانونی مبنی بر انتقال اسانلو به خارج از زندان برای پیگیری وضعیت جسمی حاد و بیماری های صعب العلاج وی، تاکنون مقامات زندان نه تنها به این درخواست ترتیب اثر نداده اند، بلکه از روز شنبه گذشته با انتقال وی از بند متادون به سلول های انفرادی بند سپاه وی را تحت بازجویی های جدیدی قرار داده اند. این پرونده از فروردین ماه جاری در شعبه ۶ بازپرسی دادگاه انقلاب کرج گشوده شده است. پروانه اسانلو در این رابطه گفت: «پرونده ایشان به همان روال قبل است و تنها اتفاق جدیدی که افتاده، این است که از شنبه ایشان را به بند اطلاعات منتقل کرده اند و این مساله باعث نگرانی ما شده است. در وضعیت پرونده ایشان هم هیچ تغییری حاصل نشده است.»

پروانه اسالو همچنین از تسلیم نامه ای که خطاب به دادستان نوشته است خبر داد و گفت: «بارها و بارها در مورد مرخصی نامه نوشته ایم. خود ایشان و وکلایشان هم درخواست کرده اند اما حتا با یک روز مرخصی هم موافقت نشده است. در آخرین مورد صبح دیروز در نامه ای که خطاب به دادستان نوشتم، در مورد این که ایشان را به بند انفرادی اطلاعات منتقل کرده اند درخواست مساعدت و پیگیری وضعیت همسرم و نیز تقاضای مرخصی برای ایشان را هم مطرح کردم. جای سوال است که بعد از چهارسال باید دوباره ایشان را به بند اطلاعات منتقل کنند و دوباره مورد بازجویی قرار بگیرند. در این نامه همچنین موضوع کمیسیون پزشکی قانونی را به اطلاع دادستان رساندم چون این موضوع کاملا قابل پیگیری است و خود آقای اسانلو به من گفتند که نتیجه بررسی های کمیسیون این بوده که من باید از شرایط مناسب و ویژه استفاده کنم و درخواست کردم که خیلی فوری به وضعیت آقای اسانلو رسیدگی کنند که هنوز هم جوابی نگرفته ام.»

همسر منصور اسالو همچنین از عدم امکان ملاقات و محرومیت او از حق مرخصی خبر داد و تاکید کرد: «مادر آقای اسانلو از زمستان گذشته موفق به ملاقات با پسر خود نشده بود و پس از درخواست های مکرر، امروز پس از ساعت ها بلاتکلیفی از اولین ساعات صبح موفق شدیم مدت کوتاهی ایشان را ملاقات کنیم. متوجه شدیم که حال مناسبی ندارد با این وجود وی برای این که ما نگران نشویم تاکید می کرد که حالم خوب است و مشکل خاصی نیست.» او ادامه داد: «با وجود توصیه پزشکان پزشکی قانونی به استفاده ایشان از مرخصی مقامات زندان با مرخصی او موافقت نمی کنند و آقای اسالو هم اکنون از درد شدید پا، ساییدگی مهره کمر، بیماری قلبی و ناراحتی های چشم رنج می برد و نیاز به مداوای جدی در خارج از زندان دارد اما تا به حال با مرخصی او موافقت نشده و از دو سال پیش او همچنان در شرایطی نامطلوب در زندان به سر می برد.»

منصور اسالو رئیس هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، از اواخر اسفندماه گذشته در بند ۵ معروف به متادون زندان رجایی شهر به سر می برد. او که در آبان ماه سال ۱۳۸۶ با تایید شعبه ۱۴ دادگاه تجدید نظر به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد از تاریخ ۱۹ تیرماه ۱۳۸۶ تاکنون در زندان در شرایط بسیار خطرناک جسمی به سر می برد. او در تاریخ ۲۴ مهرماه ۱۳۸۷ به زندان رجایی شهر منتقل شد. اسانلو دچار بیماری شدید چشمی است و به خاطر عمل باز قلب که چند سال پیش انجام داده باید مداوما مورد مراقبت های پزشکی قرار بگیرد. مدتی پیش به دلیل وخامت وضعیت جسمی منصور اسالو مسئولان زندان رجایی شهر او را با دست بند و پابند به کمیسیون پزشکی قانونی منتقل کردند. این کمیسیون با حضور ۵ پزشک متخصص تشکیل جلسه داده و اسالو را تحت معاینات پزشکی قرار داد و با توجه به وخامت شرایط جسمی برای دومین بار دستور عدم تحمل کیفری برای وی صادر کرد ولی مقامات قضایی با آن مخالفت کردند.

زندان رجایی شهر برای اسالو که دچار بیماری های متعدد شده است، بسیار نامناسب است. مدتی پیش اسالو با هوشیاری و اقدام به موقع تعدادی از زندانیان هم بند خود، از یک حادثۀ مشکوک سوء قصد که توسط یکی از زندانیان انجام شد، جان سالم به در برد ولی ابعاد این قضیه با مسکوت گذاشتن آن توسط مسئولین زندان همچنان پنهان مانده است. این سوء قصد در حضور پاسدار بند بنام «حسن پور» و فرد دیگر بنام «مرادی» سر وکیل بند صورت گرفت اما واکنشی از سوی آنان انجام نپذیرفت که این خود بر ابعاد مشکوک این قضیه می افزاید. در این راستا نهاد های حقوق بشری نگرانی شدید خود را از به خطر افتادن امنیت جانی و سلامت منصور اسالو اعلام داشته اند.
نوروز
 

#8

Coach
Feb 7, 2004
13,568
0
#20
کارخانجات شرق تهران،انباردپوی اجناس چینی



مهر: برخی شواهد از تبدیل کارخانجات مناطق شمال شرق استان تهران که زمانی همراه با تولید کالا، اشتغال جوانان این منطقه را نیز به ارمغان آورده بود به محل دپوی اجناس چینی خبر می دهد.

آنچه از ابتدای سال در مناطق کارگاهی و نواحی صنعتی شمال شرق استان تهران گذشته است به جای افزایش کارآفرینی از تعدیل نیروی کارخانجات بزرگ این منطقه خبر می دهد و در اماکنی که زمانی از آن هیاهوی کارگران با نشاط به گوش می رسید در حال حاضر تنها وجود یک تبعه افغانی و پارس شبانه سگهای نگهبان به چشم می آید.

کارخانجاتی که علاوه بر جذب بسیاری از متقاضیان کار شرق استان تهران، کارجویان پایتخت نشین را نیز در خود جای داده که ضمن تولید، معضل فقدان اشتغال در پایتخت را نیز تا حدی رفع می کردند اما به نظر می رسد وضعیت اقتصادی نابسامان، صاحبان آن را مجاب به این امر ناخواسته کرده است.

یکی از صاحبان صنایع مستقر در شمال شرق استان در گفتگو با خبرنگار مهر در پردیس گفت: بازار نامطمئن امروز کشورمان اجازه تولید انبوه را به صاحبان صنایع نمی دهد زیرا مشخص نیست که این کالای تولید شده آیا فردا نیز جایگاهی در عرصه فروش خواهد داشت.

این تولید کننده ادامه داد: به همین جهت نمی توانیم در زمان کسادی بازار تقاضا بر تولید خود بیفزاییم و مبادرت به جمع آوری کالای تولید شده در انبار کارخانه نماییم در نتیجه روش همگامی با درخواست بازار در پیش گرفته که در این تفکر نگهداری کارگران مازاد تعریف شده نیست.

وی با گلایه از ورود بی ضابطه اجناس وارداتی غالبا چینی بیان داشت: با نگاهی به بازار داخلی و مشاهده اجناس مشابه چینی تولیدی کارخانه خود با قیمتی پایینتر و البته کیفیتی نازل، دیگر رغبتی برای تولید، افزایش نیروی کار و ادامه فعالیت اقتصادی باقی نمی ماند.

تکذیب از مشکلات نمی کاهد

البته برخی کارخانجات بزرگ نواحی کارگاهی شمال شرق استان تهران از گفتگو با خبرنگار مهر در پردیس، سرباز زده و روند مشهود تعدیل نیروی خود را تکذیب می کردند در حالیکه اظهارات صاحبان صنایع و بیان مشکلاتشان می تواند به بررسی مسئولان و در نهایت رفع معضل مذکور بینجامد.

امام جمعه شهرهای پردیس، بومهن و رودهن پیرامون این معضل معتقد است: معضل تعدیل نیروی مناطق کارگاهی شمال شرق استان تهران در روزهای اخیر در این مناطق به چشم می خورد.

حجت الاسلام محمدرضا اسماعیلی پیرامون تکذیب وجود این معضل در مناطق فوق توسط برخی افراد خاطرنشان کرد: آنچه مسلم است این است که تکذیب از بار مشکلات ما نمی کاهد و حرکت رو به تعطیلی برخی کارخانه های بزرگ شمال شرق استان تهران واقعیتی غیرقابل انکار است.