به راننده هه گفتم مگه از آزادي نميرين؟ نه آقا، سر آزادي گوشت يخي ميدن يه عده جاكش هم ريختن اونجا، شلوغه. گفتم اتفاقا منم دارم ميرم اونجا. گفت البته همشونم جاكش نيستنا بلانسبت شما. گفتم نميرم گوشت بگيرم، كار ديگه دارم. گفت عرض كردم كه، همشون جاكشن