Oct 17 News/Discussions

alborz

Bench Warmer
Oct 18, 2002
1,445
0
#1
جرس: رئیس شرکت فرانسوی توتال می***گوید این شرکت*** خریدو فروش فرآورده***های نفتی با ایران را متوقف کرده است.


کریستف دو مارژری، رئیس توتال در مصاحبه با خبرگزاری رویترز، گفته است توقف دادوستد فرآورده***های نفتی با ایران از سوی توتال، در راستای قوانین و تحریم***های اتحادیه اروپا و فرانسه است و به دلیل فشارهای ایالات متحده صورت نگرفته است.

کریستف دو مارژری، رئیس توتال در این باره گفت: «خیلی ساده است. تحریمی است که به آن رای داده شده و به شکل قانون اروپا و فرانسه درآمده است.»


به نوشته وب سایت رادیو فردا، رئیس شرکت نفتی توتال افزود: «ما به این تحریم احترام می******گذاریم. این تحریم فروش و خرید فرآورده را منع می***کند و ما از پیش، این تحریم را به اجرا درآورده***ایم؛ ما پیش از این (خرید وفروش فرآورده) را متوقف کرده***ایم.»

در حالی که رئیس شرکت بزرگ نفتی توتال توقف دادوستد فرآورده***های نفتی را در راستای تحریم***های اتحادیه اروپا دانسته است، با این حال اتحادیه اروپا تنها سرمایه***گذاری در حوزه نفت***وگاز ایران را مشمول تحریم***های یکجانبه خود کرده است و نه خرید و فروش فرآورده***های نفتی با ایران.


رئیس شرکت توتال در پاسخ به این پرسش که از چه زمانی این شرکت دادوستد فرآورده***های نفتی با ایران را متوقف کرده، گفت: «از وقتی که به این تصمیم رای داده شد؛ ما منتظر صدور دستورها نشدیم.»


اتحادیه اروپا در خرداد ماه امسال بر سر اعمال تحریم***های مضاعف علیه ایران به توافق رسید و در مرداد ماه رسما آن را به تصویب رساند.

این تحریم***هابا فراتر رفتن از قطعنامه ۱۹۲۹ شامل اقداماتی برای منع سرمایه***گذاری در بخش نفت و گاز و صنعت پالایشگاهی ایران است.

«سرمایه***گذاری تازه، کمک فنی و انتقال فناوری، تجهیزات و خدمات مربوط به این حوزه***ها به ویژه در بخش پالایش، مایع سازی و فناوری گاز مایع طبیعی» از موارد تحریم***های اتحادیه اروپا در بخش انرژی ایران است.

تحریم***های مضاعف اتحادیه اروپا*** همچنین بخش بازرگانی و از جمله کالاهایی که کاربرد دوگانه دارند را هدف قرار می***دهد؛ بخش بانکداری، ***بیمه و ترابری ایران نیز از دیگر حوزه***هایی است که اتحادیه اروپا علیه ایران تحریم وضع کرده است.


از سوی دیگر در حالی که آمریکا در هشتم مهرماه امسال اعلام کرد چهار شرکت بزرگ نفتی توتال، شل، استات اویل و انی قول داده***اند که به سرمایه***گذاری******های خود در ایران پایان دهند، سه شرکت اروپایی توتال، استات اویل و انی، بلافاصله یک روز بعد از آن گفتند***که همچنان در حوزه انرژی با ایران معامله می***کنند.

جیمز استینبرگ، معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده، روز هشتم مهرماه گفته بود: «ما از چهار شرکت بین***المللی انرژی قول گرفته***ایم که به سرمایه***گذاری***هایشان (در ایران) پایان دهند و از هرگونه فعالیت تازه در بخش انرژی ایران خودداری کنند».


شرکت توتال یک روز پس از این اظهارات اعلام کرد مطابق با تحریم***های سازمان ملل خرید نفت خام از ایران غیرقانونی نیست.

استات اویل نروژ نیز در همین روز گفت به ایران در حوزه انرژی کمک فنی می***دهد و شرکت انی ایتالیا نیز تاکید کرد هنگامی از ایران خارج خواهد شد که قراردادهای کنونی پایان یابد

تحریم***های شورای امنیت سازمان ملل و تحریم***های مضاعف اتحادیه اروپا خرید نفت و گاز ایران را ممنوع نکرده است و کریستف دو مارژری، رئیس توتال در مصاحبه با خبرگزاری رویترز، نیز تنها به توقف داد و ستد «فرآورده***های» نفتی با ایران اشاره کرده است و نه خرید نفت خام از ایران.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#2
مهر ۱۳۸۹, ساعت ۱۷:۲۱
برخورد نهادهای امنیتی با استفتا از مراجع تقلید در مورد وقف دانشگاه آزاد
جرس: شنیده می شود در پی درخواست هاشمی رفسنجانی از برخی مراجع برای اظهار نظر در مورد وقف دانشگاه آزاد، وزارت اطلاعات نمایندگان هاشمی را که برای استفتا از مراجع تقلید به قم مسافرت کرده بودند بازداشت کرده است.

رجا نیوز با تائید تلویحی این خبر نوشت: "مأموريت اين تيم كه از حدود يك هفته قبل از اعلام نظر قطعي رهبر انقلاب به***طور جدي مشغول رايزني براي دريافت استفتاهايي از علما و مراجع تقليد بود، با هوشياري نهادهاي مسوول متوقف شد."

به گزارش سایت رجا نیوز "به دلیل اینکه در استفتای انجام شده از مراجع موارد کلی وقف دانشگاه آزاد مطرح شده و اشاره ای به جوانب آن نشده بوده و به نظر می رسد به دلیل اختلاف نتایج احتمالی آن با نظر آیت الله خامنه ای نهادهای مسوول با استفتا کنندگان برخورد کرده***اند."

با توجه به فعالیت وزارت اطلاعات به دستور احمدی نژاد در مورد حذف هاشمی و جاسبی از دانشگاه آزاد و در دست گرفتن این مجتمع عظیم دانشگاهی که دهها شعبه در داخل و خارج کشور دارد و بیش از نیمی از دانشجویان کشور را پوشش می دهد، هاشمی رفسنجانی تلاش کرده بود تا استفتایی از مراجعی نظیر صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی و موسوی اردبیلی که خود از اعضای هیات امنای این دانشگاه محسوب می شود، دریافت کند.

همچنین شنیده می شود این برخورد در جلسات شورای هماهنگی اطلاعات کشور مورد اعتراض مسوولین اطلاعات سپاه و بیت رهبری قرار گرفته است که این اقدام را موجب نارضایتی مراجع و واکنش احتمالی آنان در سفر رهبری به قم ارزیابی کرده***اند.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#3
غول اقتصاد به ميدان می آيد،

الاهه بقراط، کيهان لندن


امروز روند نافرجام انحصار اقتصادی در دست حکومت و نوچه هايش سرنوشت رقم می زند. حکومت که تاب تحمل تحريم های اقتصادی اخير را ندارد، می خواهد از جمله با ماليات، چاه ويلی را پر کند که تا کنون به برکت پول نفت و معاملات انگلی مافيای اقتصادی ايران پر می شد. در نخستين گام اما با مقاومت روبه رو می شود. چه کند؟ اقتصاد را برخلاف سياست، بايد تطميع کرد و نه تهديد! اين قانونی است که همه جا و همه وقت پاسخ می دهد. ولی جمهوری اسلامی چه دارد که با آن به تطميع اقتصاد و بازار بپردازد؟!
کيهان لندن ۱۴ اکتبر ۲۰۱۰

رژيم گذشته فرو نپاشيد، سرنگون شد. رژيم جمهوری اسلامی اما سرنگون نمی شود، بلکه به تدريج فرو می پاشد. از درون فرو می پاشد. رژيم گذشته اندکی از مشکلات سياسی و اقتصادی حکومت کنونی را نداشت. اين حکومت اما کمرش زير بار فشارهای سياسی و اقتصادی خم شده است. فشارهايی که بخش بزرگی از آن را، خود توليد کرده است. گذشته از تفاوت شرايط تاريخی دو دوره پيشين و کنونی و نقش سياست بين المللی، هم سرنگونی و هم فروپاشی يک حکومت زمانی در مسير خود روی غلتک می افتد که سياست حذف در داخل و سياست سلطه جويانه و اقتدارگرايانه در خارج، آن را از نيروهايی که بتوانند از وی پشتيبانی کنند، محروم کرده باشد. هم رژيم پيشين، البته در ابعادی ديگر، در آستانه سرنگونی، پشتيبانی داخلی و خارجی را از دست داده بود و هم رژيم کنونی در وسيع ترين معنای کلمه اين پشتيبانی را از دست داده است.
فتنه نيست، سياست استچه حکومت های غيرديکتاتوری (ولی نه الزاما دمکراتيک) و چه رژيم های ديکتاتوری کلاسيک را از آنجا که از يک انسجام درونی برخوردارند، تنها می توان از طريق کودتا يا انقلاب از قدرت خلع کرد. اما رژيم های ديکتاتوری ايدئولوژيک پس از مدتی، قدرت جادويی «وحدت کلمه» شان را در برخورد با واقعيات و مشکلات اجتماعی از دست می دهند. آنها ديگر نمی توانند با افسون «وحدت کلمه» به جنگ مشکلاتی بروند که جامعه به دليل سرشت خويش، هربار آنها را بازتوليد می کند.
نياز جامعه به در پيش گرفتن يک روند دمکراتيک در عرصه سياست و اقتصاد، نيازی نيست که بتوان آن را با ايدئولوژی های دگم سياسی و دينی پاسخ گفت. اين تضاد بين ماهيت حکومت های ايدئولوژيک و سرشت آزادی خواهانه جوامع، آنها را به چنان تقابلی می کشاند که از يک سو سبب صف بندی های جديد در جامعه می گردد و در پی آن، از سوی ديگر، به جابجايی های ابتدا پنهان و سپس کاملا آشکار در ساختار حکومت از سر تا پا می گردد.
روی برگرداندن بسياری از کسانی که جزو وابستگان و دلبستگان نظام در عرصه فعاليت های سياسی و اجتماعی به شمار می رفتند، چه به شکل دستگيری از سوی حکومت و يا استعفاهای خاموش و هم چنين اعتراض در داخل کشور، و چه به صورت خروج و پناهندگی آنها به کشورهای ديگر که اقدام برخی سفرا و ديپلمات های رژيم تا کنون نقطه اوج آن به شمار می رود، بخشی انکارناپذير از اين فروپاشی است.
هيچ حکومتی در چنين وضعيتی هرگز نمی تواند اين ريزش درونی را با نيروهای جديد جايگزين سازد. نه تنها به اين دليل که چنين نيرويی را در اختيار ندارد بلکه هم چنين از اين رو که ديگر مورد اعتماد نيست. کم هستند افرادی که جان و مال خود را هزينه رژيمی کنند که آينده ای برايش متصور نيست. انجام توطئه های درونی رژيم مبنی بر از ميان برداشتن افرادی که در جنايت ها و کشتارهای آن، از جمله در سال گذشته دخالت داشته اند، حتا آن بخشی از عاملان حکومت را که به دلايل مختلف، از جمله اعتقاد يا تطميع، حاضر بودند دست به هر جنايتی بزنند، از آن دور می سازد و سربازگيری تازه رژيم از ميان چنين افرادی را به شدت با مشکل روبرو می کند.
و اما خطر سرنگونی بر اثر کودتا يا انقلاب در اين است که به دليل پيامدهای همراه با هرج و مرج، معمولا رژيمی مشابه و يا بدتر از قبل بازتوليد می شود.
خطر فروپاشی در اين است که نيروهايی که از درون خود رژيم به دليل امکاناتی که هنوز در اختيار دارند، به سوی قدرت خيز بر می دارند و روند حرکت جامعه به سوی آزادی و دمکراسی را از جمله به دليل حفظ موقعيت خودشان و عدم پاسخگويی درباره مسئوليت های پيشين، با اخلال روبرو می کنند. حاصل اين نوع فروپاشی يک رشد ناقص و ناهمگون به سوی دمکراسی است که طی آن ممکن است بخشی از لايه های اجتماعی خشنود و خرسند شوند، ليکن نوع ديگری از مافيای سياسی و اقتصادی شکل می گيرد که البته خود را با جهان مدرن و سياست بين المللی تطبيق می دهد، ولی اجرای دمکراسی و رعايت حقوق بشر برايش در اولويت قرار ندارد. مانند آنچه در روسيه و حتا چين شاهد آن هستيم و نوعی از آن نيز در برخی کشورهای آمريکای لاتين جريان دارد.
اين خطر در کمين کشورها و جوامعی نشسته است که يا پيشينه دمکراسی در آنها اندک است و يا اساسا دمکراسی را تجربه نکرده اند. روسيه و چين هر دو از استبداد کلاسيک و اشرافی قرون به استبداد تک حزبی و کمونيستی فرو غلتيدند که ادعای عدالت و برابری و دفاع از منافع زحمتکشان را داشت. آنچه اين استبداد «چپ» برای آنها به ارمغان آورد، بسی فرومايه تر از جلال و جبروتی بود که آنها در دوران امپراتور و تزارشان داشتند: لايه جديدی به نام فعالان حزبی در يک سلسله مراتب اقتصادی و امنيتی به جای طبقاتی نشست که پيش از اين منابع اقتصادی را در دست داشت بدون آنکه برای اين منابع اقتصادی زحمتی کشيده باشد! اين منابع اقتصادی عمدتا متکی بر فئوداليسم و اندکی سرمايه داری (که تازه می رفت به تسخير جهان بپردازد) پشتوانه قدرت سياسی در اين دو کشور گشت تا سرانجام با کوتاه آمدن از عقايد ايدئولوژيک خود، درهای خويش را به روی کاپيتاليسم جهانی بگشايند بدون آنکه دمکراسی و حقوق بشر، از جمله در بخش حقوق کارگران و زحمتکشان آن گونه که در کشورهای سرمايه داری جاريست، جای شايسته خود را در آنها بيابند.
فتنه نيست، اقتصاد استمشابه همين جابجايی با انقلاب اسلامی سال ۵۷ با يک تفاوت بنيادين در ايران روی داد. صنايع و کارخانجات مصادره شدند و حکومت جمهوری اسلامی از جمله بر مبنای رگه هايی از تفکر چپ سنتی که در آن عمل می کرد و از سوی همين چپ های سنتی نيز تشويق می شد، بازار توليد و مصرف را در اختيار گرفت تا در طول سه دهه آن را در انحصار چند خانواده معمم و مکلايی در آورد که بر خلاف حکومت چين و روسيه در آن دوران، بيشترين پيوندها را با بدترين و عقب مانده ترين نوع سرمايه داری داشتند: سرمايه داری انگلی که با پول بادآورده نفت، وارد می کند، مصرف می کند، بدون آنکه اين بنيه را داشته باشد برای توليد داخلی به برنامه ريزی بپردازد و دست کم مانند بنگلادش و پاکستان و تايلند بتواند به جلب سرمايه داران خارجی بپردازد تا محصولات خويش را که در سراسر جهان به فروش می رسد، در ايران توليد کنند و از اين طريق به توليد کار و ارزش و درآمد بيفزايد.
امروز روند نافرجام انحصار اقتصادی در دست حکومت و نوچه هايش سرنوشت رقم می زند. غول اقتصاد به ميدان می آيد و زور بازو نشان می دهد. حکومت که تاب تحمل تحريم های اقتصادی اخير را که بخش مهمی از آن شامل صنعت نفت ايران می شود، ندارد، می خواهد از جمله با ماليات، چاه ويلی را پر کند که تا کنون به برکت پول نفت و معاملات انگلی مافيای اقتصادی ايران پر می شد. در نخستين گام اما با مقاومت روبرو می شود. چه کند؟ اقتصاد را نمی توان تهديد به سرکوب کرد! از اقتصاد نمی توان به زور گرفت يا آن را به توبه واداشت. گردانندگان اقتصاد را نمی توان دستگير کرد و به زندان انداخت. اقتصاد را بايد تطميع کرد و نه تهديد! اين قانونی است که همه جا و همه وقت پاسخ می دهد. ولی جمهوری اسلامی چه دارد که با آن به تطميع اقتصاد و بازار بپردازد؟! اگر داشت که دست در جيب مردم نمی کرد.
اجرای يک نظام مالياتی تنها در صورتی پاسخ مثبت می دهد و با مقاومت روبرو نمی شود که در يک نظام اقتصادی نسبتا سالم و طببيعی اجرا شود. که ماليات دهنده بداند اولا، مالياتی که می پردازد صرف چه می شود و ثانيا، در ازای آن ماليات چه به دست می آورد؟ هيچ دولتی نمی تواند با تکيه بر يک اقتصاد تک محصولی، بيشترين درآمد حاصل از نفت را صرف هزينه هايی کند که تا کنون هرگز درباره آن به مردم گزارش نداده است، و بعد انتظار داشته باشد وقتی مانند دزدان دست دراز خود را در جيب بازاريان فرو می برد، با اعتراض روبرو نشود.
ادبيات سخيف جمهوری اسلامی که اعتراضات درست و به حق مردم را «فتنه» ناميد و درنيافت که حتا به «فتنه» نيز بايد پاسخ مناسب و سزاوار داد تا بخوابد، به ميدان آمدن غول اقتصاد در روند فروپاشی خود را نيز «فتنه» ناميد. غافل از آنکه شايد «فتنه سياسی» را بتوان مدتی به زور سرنيزه خاموش نگاه داشت، ولی اقتصاد شاهرگ حياتی هر حکومتی است و نمی توان آن را «فتنه» ناميد و چرخه اش را به سرکوب تهديد کرد. زمانی که جمهوری اسلامی بر سر «انقلاب مخملی» هياهو به راه انداخت و بر اين گمان موهوم بود که بيگانگان می خواهند در ايران انقلاب مخملی به راه بيندازند، گويا نمی ديد انقلاب مخملی در برخی کشورها به معنای جابجايی قدرت از طريق رأی بود آن هم نه در نظامی مانند جمهوری اسلامی با ولايت مطلقه فقيه، بلکه در کشورهايی که نظام سياسی شان از چنان بنيه دمکراتيکی برخوردار بود که بتواند اين جابجايی قدرت را هضم کند. در برخی از کشورهايی که انقلاب مخملی شان معروف شد اما نه رأی دادنی در کار بود و نه کسی انقلاب مخملی کرد! اين فروپاشی آن نظام به دليل ناتوانی های سياسی و اقتصادی بود که «انقلاب مخملی» نام گرفت!

 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#4
۱۶۰۰ نفر خواستار آزادی نسرين ستوده شده و از وضعيت او ابراز نگرانی کردند، تغيير برای برابری

تغيير برای برابری : نسرين ستوده وکيل مدافع حقوق بشر و فعال جنبش زنان از روز ۱۳شهريور در بازداشت به سر می برد و از سوم مهر در اعتصاب غذا است و امکان هيچ گونه تماس و ارتباطی را با خانواده و وکلای خود نداشته است. در اعتراض به بازداشت اين وکيل مدافع حقوق بشر و فعال حقوق زنان تاکنون بيانيه های گوناگونی از سوی موکلان ايشان و فعالن جنبش زنان ايران منتشرشده است . اخبرا نير دو بيانيه منتشر شده که طی اين دو بيانيه حدود ۱۶۰۰نفر خواستار آزادی فوری و بی قيد و شرط او شدند. متن و خبر مربوط به اين دو بيانيه در زير آمده است.
بيانيه اعتراضی بيش از ۹۰۰ تن از کنشگران جنبش زنان و فعالان مدنی؛
از به خطر افتادن سلامتی نسرين ستوده بيمناکيم
بيش از ۹۰۰ نفر از کنشگران جنبش زنان، فعالان حقوق بشر و موکلان نسرين ستوده در بيانيه ای نگرانی خود را نسبت به ادامه بازداشت نسرين ستوده در شرايطی که در اعتصاب غدا به سر می برد ابراز داشته، مقامات قضايی را مسئول حفظ سلامت وی دانسته و خواستار آزادی بدون قيد و شرط وی شده اند.
نسرين ستوده، وکيل دادگستری و فعال جنبش زنان، از ۱۳ شهريور ۱۳۸۹ در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين بسر می برد و نگرانی ها از وضعيت سلامت وی به شدت افزايش يافته است. اين وکيل دادگستری، از ۳ مهرماه در اعتصاب غذاست، و تقريبا يک ماه است که هيچ تماسی با خانواده نداشته است و همين مسئله باعث شده که در مورد سلامت وی نگرانی های بسياری را دامن بزند. در ادامه متن بيانيه به همراه اسامی امضاء کنندگان آمده است.
از به خطر افتادن سلامتی نسرين ستوده بيمناکيم
هر روز، روزنه های بيشتری بر مدافعان حقوق بشر بسته می شود. کانون مدافعان حقوق بشر بسته می شود. پروانه وکالت برخی از وکلای جسور و پيگير مدافع حقوق بشر لغو می شود. وکلايی که جرمی جز دفاع از موکلان خود و قدرت بخشيدن به آنان در مقابل قدرقدرتی سيستم قضايی ندارند، به زندان می افتند؛ و ديگر مدافعان حقوق بشر به احکام سنگين زندان محکوم می شوند. در اين ميان، نسرين ستوده وکيل شجاع و پی گير حقوق بشر و حقوق زنان از تاريخ ۱۳ شهريور در زندان به سر می برد. وی از سوم مهرماه، لب بر غذا بسته است و در اين مدت به جز تلفنی کوتاه که در آن خبر اعتصاب غذايش را داده است، هيچ خبری از او نيست. اين بی خبری مطلق از وضعيت نسرين ستوده، همسر، کودکانش و ما فعالان حقوق زنان و حقوق شهروندی را بسيار نگران ساخته است. ما از به خطر افتادن سلامتی نسرين ستوده بيمناکيم و از مراجع قضايی خواهان پاسخگويی هستيم. مبادا که همچون نرگس محمدی، بی مبالاتی برخی نامسئولان سلامتی نسرين ستوده را نيز به مخاطره اندازد. نسرين ستوده، جز دفاع از شرف انسانی جرمی مرتکب نشده است. جرم او دفاع از کودکانی است که تلخی زندگی آنان را به زندان فرستاده است. جرم او دفاع از زنان و مردانی است که جز عادلانه کردن قوانينی که زندگی را بر انسان ها دشوار کرده است، جرمی ندارند. جرم نسرين ستوده دفاع از موکلانی است که به دليل عقايدشان در زندانند. نسرين ستوده خود به چارچوب های مبارزه قانونی سخت پايبند است و دفاع از موکلانش را در چارچوب های قانونی به پيش برده است. جرم نسرين ستوده تلاش در جهت گسترش عدالت در نظام قضايی است. تلاش های نسرين ستوده شايسته تقدير است نه مجازات. ما جمعی از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر و نيز موکلان و دوستداران نسرين ستوده سخت نگران جان او هستيم و مقامات قضايی را مسئول حفظ سلامت وی می دانيم. درخواست ما آزادی بدون قيد و شرط و فوری نسرين ستوده از زندان است.
اسامی امضاء کنندگان:
احترام شادفر، احترام صانعی، احسان سپيد، احسان عبداله زاده، احسان نجفی يزدی، احمد خادمی، احمد زينالی، احمد محمدی، اختر قاسمی، ارزو حسينی، اسد عليمحمدی، اسد گلچينی، اسماعيل ختائی، اسماعيل رضايی، اشکان رضوی، اشکان ذهابيان، اصغر ساکت، اعظم احمدی، اعظم اسدی، اعظم رحيلی، افروز مغزی، افسانه بيرانوند، افسانه ثبوت، افسانه فخار، افسانه ماهور، افسانه ملکی، اقبال اقبالی، اقدس چرونده، اکبر آقايی، اکبر عطری، اکرم ابويی، اکرم اصيل، اکرم خيرخواه، اکرم سلامتی، اکرم شيرخانی، اکرم مانی، اکرم محمدی، البرز جواهری لنگرودی، الکسی ويگنان، الناز امجدی، الناز محمدی، الناز وتوقی، الهام اذری، الهام قيطانچی، الهام کوثری، الهه صارمی، الينا آذری، اميد فاطمی، اميد هوشيار، امير ارامش، امير بهبهانی، امير بيگلری، امير جواهری لنگرودی، امير حسين گنج بخش، امير رازی، امير رشيدی، امير رضا امير بختيار، امير رضانژاد، امير صابری، امير فاضلی، امير گرگانی، امير گمنام، امير ممتاز، اميرحامد صلحی نيا، امين احمديان، امين نصر، اميد کوهی، انور ميرستاری، ايران آزادی، ايمان بابايی، ايمان پاشا، ايمان پاک نهاد، ايمان کاظمی مهر، آذر پناهی، آذر عفيف، آذر منصوری، آراز. م. فنی، آرزو آزادی، آرش اعلم، آرش بهمنی، آرش عاشوری***نيا، آرش قربانی، آرش نصيری اقبالی، آرش هژبری، آريو سورستانی، آريو مالکی، آزاد مراديان، آزاد ياسمين، آزاده اميری، آزاده خسروشاهی، آزاده دواچی، آزاده رحمتی، آزاده فرامرزيها، آزاده کيان، آزيتا پيران نادری، آزيتا رحيم پور، آزيتا شعاعی، آزين ايزدی فر، آس فتوحی، آسيه امينی، آمنه زمانی، آمنه کريميان، آناهيتا رازقی، آيدا ابروفراخ، آيدا اقصائی، آيدا سعادت، آيدا قجر، آيسان زرفام، بابک رامين، باران عدالت، بامشاد تابناک، بامشاد ثمين، بانو صابری، برديا سلامت، برنارد ويگنان، بلال مرادويسی، بنفشه بهبودی، بنفشه جمالی، بنفشه حجازی، بهار مجدزاده، بهارا بهروان، بهارک اعتمادی، بهارک صادقی، بهاره امين، بهاره بهبودی، بهاره شرقی، بهداد بردبار، بهرام امامی، بهرام بوستانی، بهرام بيگدلی، بهرام چوبينه، بهرام رحيمی، بهرام شفيعی، بهرام گودرزی، بهروز اسديان، بهروز تنهايی، بهروز جاودان، بهروز علوی، بهروز نيما، بهزاد لقمانی، بهمن اسکويی، بهمن امينی، بهمن عيار، بهمن مباشری، بهناز صالحی، بهنام امجدی، بهنام بهشتی، بهنام داوری، بهنام فرهت، بيزن افتخاری، بيژن باوند، بيژن پيرزاده، بيژن فرد، بيژن معجری، بيژن نصيری، بيژن حيدريان، پانته آ بهرامی، پدرام جاويدان، پرتو نوری علا، پرديس درخشنده، پرستو اله ياری، پرستو دوکوهکی، پرستو فروهر، پروانه سجادی، پروانه موکاريان، پرويز داورپناه، پرويز شام بياتی، پرويز مختاری، پروين اردلان، پروين بختيارنژاد، پروين پرتوی، پروين دارابی، پروين ذبيحی، پروين ملک، پری مولودی، پری ناز صبحی، پريناز فکوری، پريسا آزاده، پريسا ناصری، پريسا تربتی، پريسا تنکابنی، پريسا روشن فکر، پگاه رازی، پگاه رضايی، پوران رضايتی، پوريا زادمهر، پولاد جواهری لنگرودی، پيام مرادی، پيمان جعفری، پيمان حسينی، پيمان ملاذ، تارا عظيما، ترانه ايرانی، ترانه صديق، ترانه ميرعماد، تنديس پازوکی، توران ارجمند، توران رحمتی، تورنج پاشائی، تهمينه اميری، تينا مرادی، ثريا پناهنده، جادی ميرميرانی، جلال بزرگ نيا، جلوه جواهری، جمشيد آيين دار، جواد جمشيدی، جواد منتظری، جهان دخت عظيمی، جهان نور مهربخش، جهانگير لقائی، جيران مقدم، حامد راد، حامد کيائی، حامد لاسکی، حبيبه رسولی، حسن به گر، حسن جعفری، حسن درويش پور، حسن صدری، حسن فاضل، حسن نايب هاشم، حسين افصحی، حسين اقتداری، حسين امجدی، حسين ثابت، حسين خرمی، حسين رازی، حسين علوی، حسين ميرمبينی، حسين آيتی، حميد بی ازار، حميد حميدی، حميد رضا مسيبيان، حميد رفيع، حميد سرداری، حميد صدر، حميد ندايی، حميدرضا حسينی، حميدرضا خادم، حميدرضا صابری، حميده نظامی، حميد روشن، حنا دارابی، خديجه مقدم، خرسند ستوده، خرم عصيان، خسرو برهمندی، خسرو بندری، خسرو تجربه کار، خسرو رحيمی، خسرو سيف، خسرو موريم، داريوش آريايی، داريوش آشوری، دانيال بهروز، دانيال زينالی، داوود دارابی، درنا بندری، دلارام علی، دنيا برزگر، ديبا نجاتی، راحله امينی، راحله ميرزايی،
راستين پوريا، راضيه به گو، راضيه سبحانی، رامين امن گستر، رحيم پاوه، رخساره شمشيری، رخساره قائم مقامی، رزا فرج الهی، رزاحسامی، رژين بهاوری، رسول زينايی، رسول علی دوست، رسول موحدی، رضا احمدی، رضا ترابی، رضا پويا، رضا جاهد، رضا جمالی، رضا جوادی، رضا حسينی نسب، رضا دانش، رضا سياووشی، رضا شاهد، رضا عطار، رضا کرمی، رضا کريمی، رضا ماسولی، رضا محبت، رضا منوچهری، رضا هيوا، رضوان مقدم، رقيه گوهر زاد، روجا بندری، روح الله نجفی، روشنک آسترکی، رومينا خجسته، رويا پاکزاد، رويا سرمست، رويا صحرائی، رويا کاشفی، رويا طلوعی، رها عسکری زاده، ريحانه جديدفرد، ريحانه جندقی، زارا امجديان، زاگرس اندرياری، زری بياتی، زری ماسولی، زويا اسکندريان، زويا امين، زويا نيک، زهرا پورعزيزی، زهرا توفيق، زهرا سيادتی، زهرا نجاتی، زهره اسدپور، زهره شاکری، زهره صابری، زهره ماسولی، زينب پيغمبرزاده، زينب شمشيری، ژاله حريری، ژاله سروستانی، ژيلا بنی يعقوب، ژيلا پورحاجيان، ژيلا ميرزايی، ژينا سيلورمان، ساحل آسايش، سارا اسمی زاده، سارا ايمانيان، سارا برزگر، سارا داوديان، سارا زارع، سارا زمانی، سارا سماواتی، سارا علوی، سارا نورايی، سارا نوری، ساره فرازی، ساسان پيروزی، ساسان عزتی، ساقی قهرمان، سامره پارياب، ساناز حاجی، ساناز شبانی، ساناز محسن پور، سپهر عاطفی، سپيده سالاروند، سپيده کلانتريان، سپيده نصيری، سپيده يوسف زاده، ستاره پورسعدی، ستاره هاشمی، ستوده حکيم، سحر امجدی، سحر دولت، سحر رضا زاده، سحر غلامی، سحر فرجی، سحر مفخم، سجاد عظيمی، سراج ميردامادی، سرود آوايی، سرور متين، سروش رحمانی، سروناز صدری، سعدی عليزاده، سعيد پيوندی، سعيد سجو، سعيد شروينی، سعيد شريفيان، سعيد فتاحی، سعيد مدنی، سعيد ملکی، سعيد هاشداری، سعيد هيوا، سعيده اسلامی، سکينه رازدار، سمانه بوستانی، سمانه خرم، سمانه شريفی، سمانه عابدينی، سمانه نجاتی، سميرا جودکی، سميرا قهرمانلو، سميه اردشيری، سميه رشيدی، سميه فراهانی، سودابه فرخ نيا، سوده راد، سوسن رستگار، سوسن شعبانی، سوسن طهماسبی، سوفيا صديق پور، سولمازايکدر، سهراب بهداد، سهراب مهدوی، سهند حسينی، سهيل آصفی، سهيلا افتخاری، سهيلا حقيقت، سهيلا ستاری، سهيلا سمند، سيامک کمان ابرو، سياوش نجفی، سيبل ملکی، سيد حسن، سيد سعيد موسوی، سيدجعفر احمدی، سيروس اردلان، سيلوا هارطونيان، سيما حسين زاده، سيما رضايی، سيمين صبری، شادی پورمحمدی، شادی جنتی، شادی رامين، شادی صداقت، شادی صدر، شاهد رسولی، شاهين انزلی، شاهين همتی، شبنم حاجی، شريفه بوستانی، شعله الهی، شعله ايرانی، شعله آتش، شعله شاهرخی، شعله شفيعی، شقايق کمالی، شمزين اخوان، شمس تولايی، شهاب الدين شيخی، شهاب سردار، شهاب مباشری، شهاب موسوی، شهر آزاد، شهرزاد آل داود، شهرزاد ماسولی، شهره ماسولی، شهره موحدی، شهريار پويان راد، شهلا انتصاری، شهلا بهار دوست، شهين کمياب، شهين مقدم، شيرين پارياب، شيرين دخت نورمنش، شيرين عزتی، شيرين عزيزی، شيرين فاميلی، شيوا اوليا، شيوا بديهی نژاد، شيوا نوجو، شيما فرزادمنش، صادق جوکار، صادق دولتی، صادق فرمانبر، صادق کار، صادق نقاش***زاده، صبا جودکی، صبا واصفی، صبرا رضايی، صبری نجفی، صحر صنيعی، صدر صالحی، صديقه فخرآبادی، طرقه آقايی، طلعت تقی نيا، طه زينالی، طيبه سليمی، طيبه مينويی، عاطفه شريفی، عاطفه گلبرگ، عاليه فرهت، عاليه ماهباز، عاليه مطلب زاده، عباس زمانی، عباس زينالی، عباس صولتی، عباس مظاهری، عزيز کرملو، عزيز منجمی، عسگر آهنين، عسل اخوان، عسل هاشمی، عشاء مومنی، عفت ماهباز، عفت محبتی، علی اشرافی، علی افشاری، علی اکبر خسروشاهی، علی اکبر موسوی خويينی، علی اکبر مهدی، علی ايلبگی، علی آزاده، علی بکائی، علی پرويز، علی پورنقوی، علی حجت، علی حسينی، علی رستمی، علی شبسستان، علی صادقی، علی طايفی، علی عبدی، علی فتوتی، علی فروزنده، علی کاويانی، علی گوشه، علی ماهباز، علی مقدم، علی ملک زاده، علی ملک، علی ملک زاده، علی ميرفتروس، علی نديمی، علی واعظی پور، علی همتی، علی هنری، عليرضا ذوقی، عليرضا سوگوار، علی مهتدی، علی نيکوئی، عليرضا آساراب، عنايت کتولی، غزال شولی زاده، غزل صحرايی، غلامحسين اصغری، غلامحسين رئيسی، فاطمه حقيقت جو، فاطمه خانی، فاطمه رحمانی، فاطمه رضايی، فاطمه سروش، فاطمه سهرابی، فاطمه فرهنگ خواه، فاطمه گوارايی، فاطمه ميزانی، فائزه سليمانی، فتانه عباسی، فتانه کيان*** ارثی، فخری شادفر، فخری نامی، فرح ربيعی، فرح شيلان، فرح طاهری، فرحناز بختياری، فرحناز جلالی، فرحناز محمدی، فرخ پايمردی، فرخنده جبارزادگان، فرزانه امجدی، فرزانه پارسايی، فرزانه خيری، فرزانه عظيمی، فرزانه قربانی، فرزانه نظری، فرزين کمالی، فرشاد آريا، فرشته قاضی، فرشه فراهانی، فرشيد بامشاد، فرناز حقيقت، فرناز سيفی، فرناز کامران، فرناز کمالی، فروزان راسخ، فروغ بيگلری، فروغ تقی زاده، فروغ تميمی، فروغ سميع نيا، فرهاد خسروخاور، فرهاد سلحشور، فرهاد قمر، فرهاد ميثمی، فرهاد نعمانی، فريبا تحقيقی، فريبا داودی مهاجر، فريبا عظيمی، فريبا هنری، فريد رستگار، فريد فرخی، فريد مرجايی، فريدون خاوند، فريده صبحی، فريده غائب، فريندخت مشکات، فريده پورعبدالله، فيروز آذر، فيروزه آقايی، فيروزه بهاور، فيروزه مهاجر، قاضی ربيحاوی، کاظم بهبودی، کاظم علمداری، کامران چنگيزيان، کامران سروری، کامران شاهد، کامليا ارجمند، کاميار بهرنگ، کاميار رحمتی، کاميار صدری، کاوه بهادری، کاوه حکمت، کاوه رضائی شيراز، کاوه صلاحی، کاوه قريشی، کاوه کرمانشاهی، کاوه مظفری، کبری قاسمی، کتايون عظيم فرد، کتايون قيوم، کريم پورحمزاوی، کريم صبوری، کمال ارس، کمال افهاهی، کمال کوشان، کورش زعيم، کوروش خوش بيان، کوروش صحتی، کوروش فرزين، کوکب بهداروند، کيارش کيان تاج، کيان مهاجری، کيانا کريمی، کيانوش سنجری، کيوان خوش بيان، کيوان رحمتی، کيوان رخساره، کيومرث جوادی، کيومرث عابد، گرجی مرزبان، گلاله بهرامی، گلناز به گو، گلناز غبرايی لنگرودی، گلومه وگنان، گلی ايرانی، گوارا شهسواری، گوهر بيات، گيل آوايی، گيلان نصيری، لادن بازرگان، لادن رستم زاده، لادن فردوسيان، لاله سليمی، لوا زند، ليثی حبيبی - م. تلنگر، ليدا پرچمی، ليدا حسينی نژاد، ليلا اسدی، ليلا پرويز، ليلا خاتم، ليلا خسروی، ليلا شوکری، ليلا صحت، ليلا فرجامی، ليلا فرجی، ليلا موری، ليلی بهبهانی، ليما سليمی، ليلا اسفاری، ماری لاديه فولادی، ماريا جواهری، مازيار مهرپور، ماکسيم وگنان، مانا اميری، ماندانا کايدی، ماهور وجدی، مجتبی چمرانی، مجيد اميدوار، مجيد تولايی، محبوبه حسين زاده، محبوبه محبی، محبوبه مرزبان، محبوبه منصوری، محترم پورحسينی، محترم نجفی، محسن برزگر، محسن بيات، محسن پورحسينی، محسن رضوانی، محسن فرهت، محسن قائم مقام، محسن نژاد، محمد احمدی، محمد اويسی، محمد باقری، محمد برزنجه، محمد حسيبی، محمد خانلرزاده، محمد رضا رقابی، محمد رضا نم نبات، محمد شوراب، محمد شيرزاد، محمد صابر، محمد علی اصلانی، محمد علی مهرآسا، محمد غزنويان، محمد لسکی، محمد نجفی، محمدرضاراعی، محمود خاکبان، محمود مرادخانی، مراد خورشيدی، مرتضی ملک محمدی، مرتضی صارمی، مرجان افتخاری، مرجان قهرمانی، مرضيه افشار، مرضيه بخشی زاده، مرضيه زادبر، مرضيه شکيبا، مريم اشرافی، مريم امجدی، مريم باقری، مريم بوستانی، مريم بهرمن، مريم حاج محسن، مريم حسين خواه، مريم حقی، مريم راستی، مريم رحمانی، مريم زندی، مريم شاهمرادی، مريم شرفی، مريم صفا، مريم قاسمی، مريم کاويانی، مريم محسنی، مريم محمدی، مريم منجزی، مريم منزوی، مريم ميرزا، مريم ياسمين شيرازی، مژگان تقی نيا، مژگان ثروتی، مژگان جعفريان، مژگان رحمتی، مژگان قاسميان، مژگان مسئولی، مستانه ترکمنی، مسعود بيگی، مسعود زمانی، مسعود شاکری، مسعود شب افروز، مسعود فتحی، مسعود ميلانی، مصطفا قهرمانی، مصطفی دقيقی اصلی، مصطفی نيلی، مظفر ادب، معصومه جدی، معصومه حيدری فرامرزی، معصومه رخشان، معصومه زمانی، معصومه شيخی، معصومه ضياء، معصومه لقمانی، ملايکه علم هولو، منصور ابراهيمی، منصور خازی، منصور دماوندی، منصور نجاتی، منصوره رضايی، منصوره شجاعی، منصوره کريمی، منوچهر فاضل، منوچهر ملکی، منوچهر موحد، منيره بخشی زاده، مو. نجف زاده، مونا پرويزی، مونا پيری، مونا مهرنيا، مهتاب لاله، مهدی ترابی، مهدی ماهباز، مهديه فراهانی، مهراد صابری، مهران براتی، مهران زرچی، مهرپويا رحيمی، مهرداد ترابی، مهرداد رضوانی، مهرداد طالبی، مهرداد مشايخی، مهرگان کاظمی، مهرناز شکوری، مهرناز کاظمی، مهرناز مهين، مهرنوش اعتمادی، مهرنوش سلامت، مهری امين، مهسا امرآبادی، مهسا سالک، مهسا شکرلو، مهشيد راستی، مهناز پرويز، مهناز حيدری فرامرزی، مهندس حسن شريعتمداری، مهيار همتی، ميترا شجاعی، ميترازاهدی، ميثم طالبی، ميديا بايزيدپور، مينا پورآقايی، مينا تابناک، مينا مزيدی، مينو حيدری کايدان (کيامان)، مينو مرتاضی لنگرودی، مينا کشاورز، ن. نوری زاده، نادر احمدزاده، نادر حاج محسن، نادر خسروی، نادر رستگار، نازنين خسروی، نازنين سهرابی، نازنين عاطفی، نازنين لطفی، نازنين محکمی، نازنين هاشمی، نازی عظيما، ناصر پاکدامن، ناهيد توسلی، ناهيد جعفری، ناهيد خيرابی، ناهيد کشاورز، ناهيد موسوی، ناهيد ميرحاج، ناهيد نويدی، ناهيد واحديان، نجمه زارع، ندا اميد، ندا فرخ، ندا کاشی، نرگس طيبات، نرگس مقدم، نريمان رحيمی، نسرين افضلی، نسرين بصيری، نسرين حميدی، نسرين بصيری، نسيم ثبوت، نسيم خسروی مقدم، نسيم ناجی، نسيم سلطان بيگی، نسيم فدائيان، نصرالله مشايخی، نفيسه آزاد، نفيسه قميشی، نفيسه مافی، نگار انسان، نگار سماک نژاد، نگار شريعت، نگين درخشان، نوری خوزين، نوشابه اميری، نوشين احمدی خراسانی، نوشين خاکی، نوشين کشاورزنيا، نويدِ فاضل، نيره توحيدی، نيکزاد زنگنه، نيکی ميرزايی، نيلوفر انسان، نيلوفر کشميری، نيلوفر گلکار، نيما پشتکار، نيما قربانی، نيوشا رستگار، وجهيه خوش بين، وجيهه انصاری، وحدت احمدپور، وحيد مهاجری، ويدا مشايخی، هاجر کبيری، هادی ايرانی، هادی جواهری لنگرودی، هاله سخنور، هاله وگنان، هايده تابش، هايده رئيس زاده، هايده مغيثی، هدايت سپاهی، هلن منشی زاده، هما ارجمند، هما بديهيان، هما کوشا، هما هودفر، همايون جعفری، همايون مهرپرور، همايون مهمنش، هومن بيگی، هيوا خدری، ياسر عزيزی، ياسمن نيلفروشان، ياور حسينی، يحيا محمدی، يزدان پرست، يعقوب صادقی، يوسف پويا، يوسف حمزه لو


===========================================================​

مرگ بر رژيم فرومايگان که جز با شکنجه و کشتار افتخارات اين مرز و بوم قادر به ادامه حيات ننگين خود برای چند صباحی ديگر نخواهد بود. و وای بر مردمی که فرياد بر سر رژيم خونخوار نياورند.



نسرين ستوده تحت شکنجه های شديد قرار دارد

فعالين حقوق بشر و دمکراسی






بنابه گزارشات رسيده به"فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران"وکيل زندانی خانم نسرين ستوده در اعتصاب غذا و تحت شکنجه های بازجويان وزارت اطلاعات قرار دارد.
گزارشاتی از بند مخوف ۲۰۹ شکنجه گاه بازجويان وزارت اطلاعات حاکی از آن است که وکيل زندانی خانم نسرين ستوده در حالی که در اعتصاب غذا بسر می برد تحت شکنجه های بازجويان وزارت اطلاعات قرار دارد. شکنجه ها به حدی شديد است که فريادهای او در نيمه های شب در تمامی بند شنيده می شود.شنيدن فريادهای او که در اثر شکنجه های بازجويان وزارت اطلاعات می باشد باعث رنج و ناراحتی شديد ساير زنان زندانيان سياسی شده است. فريادهای خانم ستوده تقريبا هر شب در بند شنيده می شود.
.
لازم به ياد آوری است که خانم نسرين ستوده به دليل دفاع حقوقی و قانونی از موکلينش در کادر قوانين موجود و اعتراض به اعمال غير قانونی بازجويان و وزارت اطلاعات و افرادی که تحت عنوان قاضی منويات بازجويان را برآورده می کنند، در روز ۱۳ شهريور با يورش مامورين وزارت اطلاعات دستگير و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل گرديد.
خانم ستوده در اعتراض به دستگيری غير قانونی و فشارهای طاقت فرسا در ۳ مهر ماه ناچار به اعتصاب غذا شد و گفته می شود از آن تاريخ تاکنون در اعتصاب غذا بسر می برد
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#5
درحکومت فرومايگان



"تفنگی که حسن نصرالله به احمدی نژاد هدیه داد کهنه است! "


رادیو فرانسه، فرید وهابی : به گفتۀ منابع اسراییلی، سلاحی که به عنوان غنیمت جنگی از طرف رهبر حزب الله لبنان به محمود احمدی نژاد هدیه شد، محال است که در سال ۲۰۰۶ به دست رزمندگان حزب الله افتاده باشد، چرا که این نوع سلاح، بیشتر از سی سال است که هیچگونه کاربردی در ارتش اسراییل ندارد. مقامات حزب الله و جمهوری اسلامی ایران هنوز واکنشی در مورد این خبر نشان نداده اند.
روزنامۀ اسراییلی یدیعوت آحارنوت در شمارۀ روز یکشنبه می نویسد تفنگی که طی سفر لبنان به محمود احمدی نژاد هدیه شد، سی سال است که در ارتش اسراییل کاربرد ندارد. شیخ حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان، ادعا کرده بود که این تفنگ، طی جنگ سال ۲۰۰۶، از سربازان اسراییلی غنیمت گرفته شده است.
روز چهاردهم اکتبر – ۲۲ مهرماه- حزب الله لبنان اطلاعیه ای منتشر کرد و در آن شرح داد که شیخ حسن نصرالله، "در مقام هدیه و به عنوان نشانه ای از قدردانی و وفاداری"، تفنگی را که متعلق به یک سرباز اسراییلی بوده و در جنگ سال ۲۰۰۶ به دست رزمندگان حزب الله افتاده، به رییس جمهوری اسلامی ایران تقدیم کرد".
منابع رسمی جمهوری اسلامی نیز نوشتند: "سید حسن نصرالله یك قبضه سلاح را كه مقاومت، در جنگ سی وسه روزه لبنان (تابستان ۲۰۰۶) از نظامیان صهیونیست غنیمت گرفته بود، به عنوان ابراز وفاداری و تشكر به رئیس جمهور ایران هدیه داد"
اما روزنامۀ یدیعوت آحارنوت، به نقل از منابع نظامی می نویسد: "تفنگ مدل 7.62 FNFAL از سال ۱۹۷۴ هیچ کاربردی در ارتش اسراییل ندارد و در نتیجه غیرممکن است که در جنگ سال ۲۰۰۶ به دست افراد حزب الله افتاده باشد".
همین منابع می افزایند که به احتمال زیاد، تفنگ هدیه شده به احمدی نژاد، جزو سلاح هایی بوده که ارتش اسراییل در دهۀ هفتاد میلادی به متحد آن زمان خود، یعنی به ارتش جنوب لبنان تحویل داده بوده است.
ارتش جنوب لبنان یا "جیش لبنان جنوبی"، نیروهای شبه نظامی بودند که طی اشغال جنوب لبنان توسط اسراییل، با نیروهای این کشور همکاری می کردند. این ارتش در سال ۱۹۷۶ تشکیل شد و ترکیبی بود از مسیحیان، دروزی ها و شیعیان لبنان. هدف اصلی آنها، خلاص کردن جنوب لبنان از دست فلسطینیان بود.
بدین ترتیب، ارتش جنوب لبنان، برای مبارزه با سازمان آزادی بخش فلسطین، عملاً با اسراییل متحد شد.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#6
درحکومت فرومايگان


مشت نمونه خروار

کشمش های چینی را در بسته بندی کشمش های قلمی کاشمر می فروشند


آفتاب: نماینده مردم کاشمر، بردسکن و خلیل آباد با اشاره به اینکه کشمش چینی با قیمت پایین وارد کشور می شود و در کارتن کشمش های سبز قلمی کاشمر به فروش می رسد از وزارت بازرگانی خواست با افزایش تعرفه واردات کشمش، جلوی این ناهنجاری را بگیرد.

محمدرضا خباز در گفت و گو با خانه ملتع گفت: دولت محصولات تولید کنندگان داخلی کشمش را به قمیت تعیین شده نمی خرد. کشمکش مردم آماده است، اما خریدای نمی شود، در این میان، دلال ها هم گرفتارهایی برای کشاورزان مقروض درست کرده اند.
وی افزود: در این وضعیت زعفران کاران کاشمر هم که محصول شان به زودی آماده می شود، نگرانند و می گویند وقتی که دولت برای تولید کنندگان کشمکش کاری نمی کند، طبیعتا برای زعفران کاران هم کاری نخواهد کرد. کاشمر سالانه 35 هزار تن تولید کشمش دارد.
خباز اظهار کرد: پس از 3 سال ضرر و زیان های سنگین که کشاورزان این منطقه به علت خشکسالی متقبل شدند امسال که می توانند به سود برسند، قیمت پایین محصول و ورود کشمش های چینی، دوباره متضررشان می کند.
از وزارتخانه های تعاون، کشاورزی و بازرگانی می خواهم این وضعیت را ساماندهی کنند.



======================================================

ورود زعفران چینی به بازار ایران


روزنامه آرمان : عضو پژوهشكده صنایع غذایی خراسان رضوی با اظهار تاسف از ورود بسته های زعفران چینی در بازار ایران،گفت: علاوه بر چین، شنیده می شود استرالیا نیز برای تولید زعفران برنامه ریزی كرده و افغانستان نیز به شدت در پی جایگزین كردن كشت زعفران به جای خشخاش است. دكترعبدالله ملافیلابی اظهار كرد: براساس گزارش های رسیده بسیاری از پیازهای زعفران كیلویی هزار و 500 تومان به افغانستان قاچاق می شود ضمن اینكه در بازار داخلی ایران نیز قیمت پیاز زعفران كیلویی 800 تا 1300 تومان در تغییر بود كه این قیمت بالایی برای پیاز محسوب می شود.
او ادامه داد: با توجه به ركودی كه سال های گذشته در بازار زعفران بوجود آمد و نتوانستیم تعهداتمان را در دو سال گذشته به بازارهای جهانی به جا آوریم در حال حاضر یكسری از كشورها وسوسه شده اند كه به دنبال تولید زعفران بروند. ملافیلابی افزود: هر چند كه بازار جهانی می تواند تا 500 تن زعفران را پذیرش كند و زعفران نیز به عنوان داروی هزاره سوم مطرح است ولی به هر حال چون سطح زیر كشت قابل كنترل نیست بسیاری از زارعین ما وسوسه شده و امسال به شكل بی رویه ای سطح زیر كشت را بالا برده اند و همین موضوع روی مسائل عرضه و تقاضا اثرگذار است و قیمت ها را بالا و پایین می كند تا زمانی كه به تثبیت برسد ولی درحال حاضر وضعیت معقولی را در قیمت زعفران داریم و از نظر قیمت جای نگرانی نیست.
 
Last edited:
Feb 7, 2004
13,568
0
#7
خودی‏ترین خودی‏ها هم به صلاحیت خامنه ای شک دارند»


دویچه وله : در آستانه سفر آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، به شهر قم، "مدرسین و طلاب قم و نجف" با انتشار نامه ای سرگشاده نسبت به این سفر ابراز نگرانی کرده اند. به نقل از سایت «متقن»، سفر خامنه ای به قم با هدف گرفتن تایید مرجعیت خود توسط مراجع قم و همچنین گرفتن مرجعیت برای فرزندش، مجتبی خامنه ای، عنوان شده است. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، زمان این سفر را روز سه شنبه، ۲۷ مهر ۱۳۸۹ اعلام کرده است.
پیش تر محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، درباره اهمیت نقش این تشکل گفته بود: «در گذشته مرجعیت آیت الله خمینی توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم صادر شده بود تا از دستگیری ایشان جلوگیری شود.» صحبت های محمد یزدی با واکنش مهدی کروبی، احمد منتظری و موسسه تنظيم و نشر آثار آيت الله خمينی روبه رو شده بود. در همین رابطه با حسن شریعتمداری، فعال سیاسی در آلمان و فرزند آیت الله محمد کاظم شریعتمداری، گفت و گو کرده ایم. آیت الله شریعتمداری، از مراجع تقلید شیعه و یکی از امضاکنندگان تایید مرجعیت آیت الله خمینی در سال های دور بوده است.
دویچه وله: نامه‏ای از سوی "مدرسین و طلاب قم و نجف" منتشر شده و در آن دلیل سفر آقای خامنه‏ای به قم را تأیید مرجعیت ایشان توسط مراجع و همین‏طور گرفتن مرجعیت برای پسرشان، مجتبی خامنه‏ای، عنوان کرده‏اند. ممکن است توضیحی در مورد صحت و سقم این نامه بدهید؟


حسن شریعتمداری: گروهی که با اسم "متقن" این نامه را پخش کرده‏اند، گروهی هستند که مدتی است وب‏سایتی دارند و نامه‏هایی می‏نویسند و پخش می‏کنند. از لحن نامه و از بیان آن معلوم است که از روحانیون هستند. بنابراین تقریباً با اطمینان می‏توان گفت که این‏ها گروهی از روحانیون هستند.
با توجه به شناختی که دارید، فکر می‏کنید در قم بین طلاب و مراجع چه فضایی حاکم است. این نامه و نگاهی که این نامه به آقای خامنه‏ای دارد، بین طلاب و مدرسین قم تا چه حد طرفدار دارد؟
فضای حاکم در قم و نجف مقداری متفاوت است. در قم تنش‏های انتخاباتی و کارهایی که آقای احمدی‏نژاد و خامنه‏ای کرده اند، دو دستگی ایجاد کرده است. عده‏ای در قم از رانت‏های این حکومت استفاده می‏کنند و از امتیازات‏اش بهره می‏برند. بنابراین بدون توجه به اینکه آقای خامنه‏ای چه‏کار می‏کند، چه روشی دارد و این روش چه عواقبی برای مملکت به‏بار می‏آورد، در مسیری رفته‏اند که قابل بازگشت نیست و هنوز از این امتیازات استفاده می‏کنند و آقای خامنه‏ای را تأیید می‏کنند.
گروه دیگری دو دل هستند. برای اینکه می‏بینند جامعه به آقای خامنه‏ای پشت کرده، بسیاری از مقلدین‏شان، بسیاری از وابستگان‏اش، دید انتقادی دارند. گروهی از روحانیون هم بوده‏اند که از اول با جمهوری اسلامی هم‏زیستی مسالمت‏آمیزی داشته اند و در آن شرکت نمی‏کردند، ولی سعی می‏کردند خود را حفظ کنند.
این فضا وجود داشته، اما امروز تشدید شده، به‏خاطر اینکه آقای خامنه‏ای دیگر آقای خامنه‏ای قبل از انتخابات نیست.
در صحبت‏های‏تان اشاره کردید که تحلیل‏تان این است که هدف آقای خامنه‏ای به قم بیشتر تأیید خودشان توسط مراجع است. اما در اخبار و همین نامه، اینطور عنوان شده که یکی از دلایل سفر آقای خامنه‏ای به قم، گرفتن مرجعیت برای پسرشان است. اما شما فکر می‏کنید ایشان بیشتر برای تأیید صلاحیت خودشان به قم می روند. همین‏طور است؟
من این‏طور فکر می‏کنم. پسر ایشان نسبت به پایه‏گان تحصیلات‏اش هنوز خیلی دورتر از چنین مسئله‏ای است. در قم همه این را می‏دانند و خیلی بعید است که مراجع حتی تحت فشار حاضر باشند جوانی را که هیچ‏کدام از مراحل فقهی لازم را برای این‏کار طی نکرده، فقط به صرف ملاحظات سیاسی، یک مرجع تقلید بشناسند.
چندی پیش محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، گفته بود، دادن مرجعیت به آقای خمینی توسط مراجع به این دلیل بوده که آقای خمینی توسط ساواک دستگیر نشود. لطفا درباره نقش پدرتان که یکی از امضاکنندگان تایید مرجعیت آیت الله خمینی بوده است، بگویید.
آنچه آقای یزدی گفت، خلاف حقیقت است. ایشان گفته‏اند که مدرسین حوزه‏ی علمیه‏ی قم به آقای خمینی عنوان مرجعیت دادند تا ساواک نتواند ایشان را آزار بدهد و متعرض‏شان بشود؛ در صورتی که مدرسین حوزه‏ی علمیه‏ی قم آن‏موقع افراد شناخته شده‏ای نبودند و عده‏ای به اسم "مدرسین حوزه‏ی علمیه‏‏ی قم" با امضای مخفی اعلامیه‏هایی صادر می‏کردند که آقای یزدی هم جزو آنان بود. آقای یزدی آن روزها کسی نبود که چنین کاری را بکند.
شاه موقعی می خواست آقای خمینی را دادگاهی کند. گفته بود او را به دادگاه صحرایی تحویل می‏دهد و احتمال اعدام او یا محکوم شدن‏اش به حبس ابد می‏رفت و آنطور که شایع بود، حکم ایشان به احتمال قوی اعدام بود. پدر من در نامه ای ایشان را مرجع شناخت. به‏خاطر اینکه طبق "اصل طراز" قانون اساسی سابق، مراجع مصونیت قضایی داشتند و شاه دیگر نمی‏توانست ایشان را محاکمه کند. آن موقع مجمع مدرسین کاره‏ای نبود. این قضیه‏ی تاریخی را باید توضیح می‏دادم.
فکر می‏کنید الآن سفر آقای خامنه‏ای به قم چقدر می‏تواند به آن سال‏ها و گرفتن اعتبار از مراجع برای اهداف سیاسی شبیه باشد؟
امروز آقای خامنه‏ای در فضای متفاوتی است. ایشان رهبر جمهوری اسلامی است، ولی رهبری است که در بین خودی‏ترین خودی‏ها هم نسبت به صلاحیت و کارایی‏اش شک زیادی وجود دارد. به اعتقاد من، آقای خامنه‏ای با این سفر چند هدف را تعقیب می‏کند. از یک طرف، می خواهد از مراجعی که به‏تدریج از آن ها فاصله پیدا می‏کند دل‏جویی کند و هم می‏خواهد نمایش قدرتی بدهد و آنان را وادار کند که در انظار عمومی مردم بیایند و او را تایید کنند. همین طور می خواهد به‏تدریج، این آرزوی دیرینه را که ولی‏فقیه در رأس حوزه‏ و مراجع است، تحقق عملی ببخشد.
در حقیقت نوعی فرار به جلو است. رهبری که امروز در صلاحیت خودش شک است، می‏خواهد کارهای ناروایی را که در طی انتخابات و بعد از آن کرده، با واداشتن مراجع به بزرگداشت خودش، مقداری ترمیم کند و شک و تردیدی را که در هواداران اش پدید آمده، رفع کند.
البته این‏کار ممکن است برای مدت کوتاهی نتیجه بدهد، ولی چون مراجع تقلید و روحانیون قم آن رابطه‏ی قلبی را از دست داده‏اند و آن‏ها هم نسبت به کارآمدی آقای خامنه‏ای و کاردانی‏اش شک و تردید دارند، که آثار خود را در آینده نشان خواهد داد.

حسین کرمانی

 
Feb 7, 2004
13,568
0
#8
پروازهای اروپائی ايران اير در آستانه لغو و يا کاهشی شديد است









صدای آمریکا : واشينگتن پست زير عنوان "معامله آمريکا با شرکت های نفتی اروپائی ايران اير را کند و لنگ کرده است" می نويسد توافق اخير چهار شرکت از بزرگترين شرکت های نفتی اروپا با آمريکا برای بيشتر منزوی ساختن ايران موثر بوده است، و ايران اير، هواپيمائی ملی جمهوری اسلامی، اکنون قادر به سوخت گيری برای هواپيماهايش در بخش عمده ای از اروپا نيست.
اين مشکل سوخت گيری ناشی از يک فشار جديد دولت اوباما برای پيشبرد دامنه اجرائی تحريم های شديدی است که با هدف دور ساختن شرکت های بين المللی از معامله با ايران وضع کرده است.
اين درعين حال معرف تغيير دريک سياست قبلی آمريکا درنزديک شدن به مردم ايران وهدف گرفتن تشکيلات مرتبط با برنامه اتمی ايران است. مقامات اکنون اذعان دارند که تشديد فشار موجب ناراحتی مردم شده است، اما می گويند مردم بايد رهبرانشان را برای بيشتر منزوی شدن جمهوری اسلامی مقصر بدانند.
در هفته های اخير چندين شرکت عمده نفتی، از جمله
British Petroleum، Royal Dutch Shell و Q8
به گونه ای ناگهانی قراردادهای خود را با ايران اير برای تحويل سوخت جت لغو کرده اند.
در نتيجه لغو اين قراردادها، تمامی هواپيماهای ايران اير در پرواز از فرودگاههائی نظير آمستردام، لندن و استکهلم اکنون مجبورند يک توقف طولانی سوخت گيری در فرودگاهی در آلمان و يا فرودگاهی در اتريش داشته باشند، که
Total
فرانسه، و يا
OMV
اتريش هنوز، و احتمالا تا ماه آينده که قراردادهايشان
منقضی می شود، به اين شرکت هواپيمائی ۶۶ ساله سوخت می رسانند. در آن هنگام ايران اير مجبور است پروازهای خود را لغو کند، و يا بشدت کاهش دهد.
اقدامات قبلی برای منزوی ساختن ايران متوجه تشکيلات دولتی مورد ظن در توليد تسليحات اتمی ، نظير سپاه پاسداران انقلاب و يا سازمان انرژی اتمی بود. اما تحريم های جديد، که محدوديت های مربوط به فروش فرآورده های پالايش شده نفتی به ايران بخشی از آن است، و نيز فشارهای بيشتر به شرکت ها برای دوری از ايران، اکنون بر بخش خصوصی و مردم عادی اثر می گذارد. به عنوان مثال وارد کردن جنس، از اتوموبيل های لوکس گرفته تا مواد اوليه روز به روز دشوار تر می شود.
محمد جلالی، مدير شعبه ايران اير در آمستردام می گويد ما به پروازهای خود به اروپا ادامه می دهيم، و اگر لازم باشد اين کار را با نصف ظرفيت و از طريق سوختی که می توانيم از تهران بياوريم انجام خواهيم داد.
ايران اير در نظر دارد به دادگاه بين المللی در لاهه مراجعه کند. جلالی می گويد مسافرت يک حق بشر است. کنوانسيون های بين المللی هواپيمائی نقض شده است، و هيچکدام از تحريم های اتحاديه اروپا، آمريکا و سازمان ملل متحد اين تحريم ها راعليه ما توصيه نمی کند.


 
Feb 7, 2004
13,568
0
#9
فرمانده انتظامي استان اصفهان : دوچرخه سواري بانوان و آوازخواني از جرم هاي آشكار اصفهان است

به گزارش ايسنا ، فرمانده انتظامي استان اصفهان، سردار حسن کرمي امروز، یکشنبه، در جمع خبرنگاران، با بيان اينکه آمار تصادفات شش ماه نخست سال جاري در مقايسه با مدت مشابه 12 درصد کاهش داشته است، اظهار داشت: تصادفات با 34 درصد بيشترين آمار جرائم استان را به خود اختصاص داده است.

وي دوچرخه سواري بانوان، ورق بازي در پارک ها، واليبال بازي و اسکيت بانوان و آواز خواني در کنار پل جواجو را از جرم هاي آشکار اصفهان دانست و افزود: پليس به شدت با متخلفان برخورد خواهد کرد.

فرمانده انتظامي استان اصفهان با بيان اينکه گشت هاي پليس 110 در سطح شهر براي رصد و کنترل تخلفات است، گفت: بايد با افزايش گشت ها، کلانتري ها و جدا نمودن گشت 110 و پليس پيشگيري تخلفات شهر را کنترل کنيم.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#10
حکم جلب سه بازیکن به دلیل روبوسی با یک خانم


سایت جوان امروز: سه بازیکن یک تیم لیگ برتری به دلیل رفتار غیرشرعی در فرودگاه تحت تعقیب هستند و حکم جلب آن ها صادر شده است. این سه بازیکن در حاشیه سفر تیم شان به یکی از شهرهای کشور در فرودگاه با خانمی که خود را هوادار تیم طرف قرارداد آنها معرفی کرده، اقدام به دست دادن و روبوسی کردند که این اتفاق از چشم ماموران انتظامی دور نمانده و آنها با گزارش این ماجرا به مسوولان ذی ربط زمینه برخورد قانونی را فراهم آورده اند. انتشار این خبر مدیرعامل سرشناس این تیم لیگ برتری را به تکاپو انداخته تا مانع از جلب بازیکنان تیم پر ستاره اش شود اما به وی اعلام شده که این بازیکنان باید پاسخگوی رفتار خود باشند.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#11
ماموران رژیم يک جوان 26 ساله ايرانشهری را کشتند



انجمن فعالان حقوق بشر بلوچستان: ماموران انتظامي "يگان امداد" يک جوان بيست وشش ساله ايرانشهري را بقتل رساندند

يک جوان بيست وشش ساله به نام "عبدالرحيم کنبرزهي (قنبرزهي)" فرزند حاجي مراد هفته گذشته در منطقه "غريب آباد" ايرانشهر توسط ماموران انتظامي "يگان امداد" بقتل رسيد
طبق اظهارات حاضرين در صحنه, مامورين انتظامي بعد از توقف خودروي عبدالرحيم وي را با حالت خشونت بار و ضرب و شتم از خودرو پائين ميکشند. گويا وي بمنظور دفاع يکي از ماموران را در بغل ميگيرد و از وي بعنوان سپر در مقابل ضربات مامورين استفاده ميکند. مامورين وقتي ميبينند که بعد از گذشت حدود ده دقيقه ضرب و شتم هنوز موفق به دستگيري عبدالرحيم نشده اند از پشت يکي از مامورين بطرفش شليک و او را از ناحيه کمر زخمي ميکند. عبدالرحيم غرق در خون بر زمين ميافتد
مامورين با وجود اينکه مشاهده ميکنند که وي در حال خونريزي و نيازمند انتقال به بيمارستان است اينکار را نمی کنند و به افرادي هم که خواهان کمک به وي بودند اجازه نزديک شدن نميدهند. عبدالرحيم بعد از شش ساعت بعلت خونريزي و عدم کمک رساني در محل اتفاق در حضور ماموران انتظامي جان ميدهد
گفتنی است مامورين علت شليک به وي را حمل سلاح گرم و تهديد مامورين انتظامي ذکر کرده اند.

انجمن فعالان حقوق بشر بلوچستان

یکشنبه، 25 مهر ماه 1389 برابر با 2010-10-17
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#12
انتقال ارزهای ایران
به بانک های کابل و بغداد!


لطفا این خبر را که از منابع موثق داخل نظام است، منتشر بفرمائید:
روز جمعه، در یک تماس فوری و محرمانه که از بغداد و کابل گرفته شد، به اطلاع بیت رهبریرسانده شد که مقامات کابل و عراق بشدت نگران بلوکه شدن پول هائی هستند که اخیرا از ایران به بانک های این دو کشور سپرده و یا منتقل شده است. در همین تماس اطلاع داده شد که امریکائی ها در جریان این انتقال پول قرار گرفته و بسرعت در تدارک بلوکه کردن پول ها هستند.
در پی محدود شدن معاملات ارزی خصوصا ارسال ارز به خارج از کشور، واسطه های سپاه و صرافی های اقماری آنها از طریق بانک های افغانستان و عراق اقدام به ارسال وجه به خارج کرده اند.
به همین دلیل، ظرف هفته گذشته کلیه حواله های ارزی به سمت دوبی از طریق بغداد انجام شد و دولت ایران نیاز صرافی های مستقر در دوبی را از این طریف تامین کرد.
همچنین بانک کابل بعنوان یکی از بانک های اصلی در ارسال وجه به اروپا و آسیا مورد استفاده ایران قرار گرفت و صرافی های تهران با گرفتن وجه در تهران معادل آنرا به دلار از طریق بانک کابل به مقصد نهایی ارسال کردند.
استفاده از این دو کشور در سالیان اخیر بی سابقه بوده و رو آوردن به این دو کشور نشان از هر چه محدود شدن توانایی های ایران در چرخش ارز کشور دارد.
در هفته گذشته برای چین و هنک کنگ حواله تلکس از بانک کابل صادر شد.
توجه داشته باشید که صرافی ها به نیابت از دولت سرگرم نقل و انتقالات ارز هستند. صرافی های قانونی زیاد نیستند. شاید کمتر از 30 صرافی قانونی در تهران جواز صرافی دارند و فعالیت می کنند و با دولت معامله ارزی دارند، اما بدون اغراق می توان مدعی شد که صدها صرافی غیر رسمی، بدون جواز در کشور فعالیت می کنند که همه آنها به منابع قدرت وصل هستند. همین وضع در کشورهای حوزه خلیج فارس و بویژه در دوبی نیز حاکم است. برای نمونه شاید بیش از 150 صرافی در ارتباط با ایران فعال اند و از جانب سپاه حمایت می شوند که جواز صرافی ندارند و کسب و کار رسمی شان چیز دیگری است. مثلا کفاش اند و یا برنج فروش، اما همه آنها زیر چتر حمایتی دولت در تهران، در دوبی کار ارز می کنند و به شعبات بانک سپاه تبدیل شده اند.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#13
پیدا کنید گیرندگان را



مديركل بازرسی استان فارس"قادر جمالی" که تاکنون زبان در کام کشیده بود، پس از برکناری، در مراسم تودیع خود فاش ساخت:

بر اساس آخرين آمار، معوقه های بانكی در سطح استان فارس بالغ بر 624 ميليارد تومان است كه 31 درصد آن به 86 نفر پرداخت شده است .عمده بدهكاران بانكی استان نیز واحد و شركت های دولتی و يا وابسته به دولت هستند. این واحدها و شرکت ها دچار بحران اند.