Pysychoakology of khamanei and his reactionary leadership

Aug 27, 2005
8,688
0
Band e 209
#1
The guy's name is Amir Rahnema, a psychiatrist by profession who wrote this interesting article about khananei's leadership, or lack there of. I know it is long but there are several interesting points in this article which might attract your attention. Please take your time and read it until the end and share your thoughts regarding. Apologies for posting the whole article when i could just point to it with a link, but I decided to make it easy for you just to make sure you will read it.




(تحلیلی رواشناختی از شرایط پیش روی نظام جمهوری اسلامی)

نگارنده این نوشتار بر این اعتقاد است که با توجه به یک سری اتفاقاتی که اخیرا در بدنه نظام جمهوری اسلامی رخ داده است سیر ناگزیر و رو به اضمحلال این نظام آغاز شده است. اما مبنای این استدلال چیست؟ مبنای این فرضیه تحولات و کیفیت های خاص روانشناختی است که در برخی از سران مملکتی مشاهده می شود. اعتقاد بر این است که از برخی رفتارهای افراد می توان حالات روانی و رفتارهای آتی آنان را پیش بینی کرد همان گونه که بسیاری از اتفاقات سال ۸۸ از پیش مشخص بود. خصوصا با توجه به حالات درونی رهبر نظام در ماه های پیش از آن. اکنون هم مبنای ما حالات روانی رهبرو افراد اصلی حاضر در بازی های سیاسی ایران امروز هستند. تخصص نگارنده سال ها فعالیت در حیطه ی روان درمانی می باشد. احتمالا خیلی از متفکران، مسائلی راکه در این مقاله عنوان می شود حدس زده اند ولیکن در اینجا مفاهیم تئوریزه شده و مبنای تحلیل ها نه شواهد و قرائن اطلاعاتی و امنیتی بلکه احوال روانشناختی افراد می باشد. در واقع ما واقعیات جامعه را با زبانی ساده شده و بر اساس نظریه های علمی تحلیل کرده و در خدمت انجام یک سری پیش بینی ها قرار می دهیم. نقطه ی اطمینان چنین رویکردی این است که نظریه علمی اطمینان بخش تر از حدس و گمان های مبتنی بر شواهد هر روزی و همچنین بی نیاز از آن شواهد می باشد. وقتی بدانیم چه مواد و عناصری به تشکیل چه آلیاژی منجر می شود و همه ی آن مواد و عناصر را در شرایط کنونی موجود ببینیم آن وقت با آرامش و یقین و بدون توجه به اخبار و حاشیه پردازی ها، در انتظار آنچه قطعی است می نشینیم. فقط چیزی که در اینجا قضیه را مستثنی از ترکیبات شیمیایی می کند این است که در اینجا با مسائل روانشناختی مبهمی روبروییم که تابعی از هزاران پدیده قابل روءیت و غیر قابل روءیت می باشد و این موضوع از قطعیت فرضیه ها می کاهد. ولی در اینجا نیز، باز هم تکیه کردن به ساختارهای از پیش جواب داده ی علمی مطمئن تر به نظر می رسد. نکته ی دیگری که این نوشتار را از گمانه زنی های رایج متمایز می کند فرضیه ی پیش بینی شده و قاطعانه ی آن است مبنی بر فروپاشی نظام در یک سال آینده یا ایجاد شرایط حکومت نظامی




دقیقا آن اتفاقی که به عنوان شروع حرکت ثانیه شمار نظام تلقی می شود سخنرانی رهبری در اواخر پیرامون اختلافات میان سران قوا و جلوگیری از طرح سوال از رئیس جمهور است.
رهبر نظام در تاریخ ۱۰/۸/۹۱ : «مسئولان بویژه سران سه قوه باید با وظیفه شناسی و درک شرایط حساس کنونی، از هرگونه کشاندن اختلافها به میان مردم خودداری کنند و بدانند از امروز تا روز انتخابات، هر کسی که بخواهد از احساسات مردم در جهت اختلافات استفاده کند، قطعاً به کشور خیانت کرده است

نظام جمهوری اسلامی از لحاظ کاراکتر روانی یک نظام کنترل گر محسوب می شود و این حالت منعکس کننده ی زمینه ی روانشناختی و اعتقادات بنیان گذاران و دست اندرکاران اصلی آن می باشد.رهبر ایران به عنوان اصلی ترین شخص مملکت در حال حاضر کاملا دارای چنین شخصیتی است.خصوصیاتی همچون کنترل گری در زمان کودکی و با توجه به پرورش خانوادگی شکل می گیرد اما می تواند در مواقع از زندگی فرد و بسته به جایگاه اجتماعی او شدت بیشتری پیدا کند. انسان کنترل گر نیاز دارد تا مسائلی روزمره اش در کنترل او باشد و به میزانی که اینگونه نباشد دارای اضطراب می شود و این اضطراب او را وا می دارد تا با اقدامات غیر عقلانی شرایط را به کنترل خود در آورد تا بلکه احساس اضطراب اش فروکش کند. یک نمونه ی ساده برای شما مثال می زنیم، در تمام ادارات و مراکز اجتماعی ما عکس رهبر ایران مشاهده می شود که در گذشته نیز این مورد مربوط به پادشاه ایران می شد. البته ما نمی دانیم که آیا در زمان حکومت پادشاهی همانند اکنون به غیر از مراکز دولتی در سطح شهر نیز تا این اندازه از تصویر و جملات رهبر یا پادشاه استفاده می شده است یا نه. به هر شکل در حال حاضر اینچنین است یعنی اگر شما در هر بخشی از ایران از منزل خود بیرون بیایید فراخور منطقه ای که در آن هستید پس از چند دقیقه با تصویر یا جمله ای پندآمیز از رهبر ایران بر دیوار یا در قالب تابلو یا بیلبورد یا بر روی بدنه ی وسایل نقلیه ی عمومی یا … مواجه می شوید. به نظر شما دلیل آن چیست؟ آیا قصد از این کار فقط مربوط به آگاه سازی مردم می باشد؟ خیر، این نشانه ی روح مضطرب مسئولین این مملکت است. این افراد و در راس آنها خود رهبر ایران گمان می کنند با دیده شدن تصویر و نقطه نظرات شان توسط مردم از یاد آنها نرفته و حقانیت و محبوبیت شان را به این شکل به مردم کوچه و خیابان گوشزد می کنند. حال آنکه اصلا این شیوه ی خوبی برای دل بسته کردن آدم ها به کسی یا چیزی نیست حتی ممکن است آدمیزاد با برخوردهایی اینچنین زیاد و بدون انتخاب شخصی دچار حالت تهوع نیز بشود. اینکه من بخواهم دیگران دوست ام داشته باشند با توسل به روشی که مدام حرف ها و تصاویر من را در گوش و پیش چشمان شان تکرار کند اتفاق نمی افتد.انسان کنترل کننده این گونه رفتار می کند. انسان کنترل کننده با مشاهده ی نمادها ی مطلوب اش آرام می شود. نماد یعنی چه؟ یعنی همین که در پخش اخبار تلویزیون به رهبر ایران ادای احترام می شود یا نقطه نظرات اش به سرعت توسط پایگاه های خبری و سیاسیِ طرفدار تکثیر می شود یا در همه ی همایش ها نام او آورده می شود یا هر شخصیت سیاسی در لابلای گفته های اش به او ادای احترام اجباری می کند یا هر کس برای رفتن به دانشگاه یا بدست آوردن یک پست اداری باید قوانینی را امضاء کند که جز اولویت های آن اعتقاد به ولایت فقیه می باشد … این ها نمادها و سمبل های کشور ولایتی است اما هیچ کدام از این سردمداران آیا به این فکر می کنند که چند در صد از این آدم هایی که پای آن قوانین را امضا می کنند یا برای حفظ کردن جایگاه شان در میان دیالوگ های خود به تبعیت از رهبر اشاره می کنند از ته قلب به مواضع و رفتارایشان ایمان دارند؟ یا حتی کمی برای او احترام قائل هستند؟ مسلما پاسخ تعداد بسیار اندکی را شامل می شود


آری، کنترل گری منجر به چنین فضایی می شود. آدم های کنترل گر افراد دروغگو و ریاکار در اطراف خود پرورش می دهند و این رویه تقریبا در تمام سطوح مدیریتی جوامع جهان سوم و خصوصا مذهبی جاری است

ببینیم در یک خانواده این روند چگونه رخ می دهد. یک پدر مستبد و کنترل گر نیاز دارد تا آنچه که در خانواده می گذرد زیر نظر او و مطابق با اصول اعتقادی او باشد و در غیر این صورت با روش هایمحبت آمیز یا روش های قهری مجبور به کنترل اعضای خانواده می گردد. مثلا فرض کنید در چنین خانواده ای دختر نوجوانی باشد که به تازه گی با استفاده از تلفن همراه خود رفتارهای جدید و خارج از عرفی را بروز می دهد. حال این پدر نگران است که دختر اش هر لحظه مشغول ارتباط با چه کسی است و خصوصا فکر می کند که نکند او با یک پسر در ارتباط قرار گرفته است حال اینکه چنین ارتباطی از نظر پدر کاملا خطاکارانه می باشد. پدر هر بار با دیدن گوشی در دست دخترک و یا با شنیدن صدای پیام کوتاهِ آن مضطرب می شود و حال پس از مدتی بسته به نوع شخصیت و منش اش در صدد کنترل اوضاعِ از کنترل خارج شده اش بر می آید. مثلا اگر آدم عاقلی باشد احتملا از ابتدا مادر را واسطه می کند تا ببیند دختر مشغول چگونه ارتباطی است و توسط مادر سعی می کند این پیام را به او برساند که این کار را نکند حال اینکه احتمال دارد دختر خانواده بسیار نسبت به ارتباط جدید خود مشتاق و کنجکار باشد. پس از این دختر خانواده احتمالا گوشی خود را در حالت بی صدا قرار می دهد و از حجم پیام های خود می کاهد یا همه ی آنها را می گذارد برای زمانی که خودش در اتاق تنها است اما اگر پدر همچنان نشانه های این ارتباط را با برخی تغییر رفتارهای دختر اش متوجه شوددست به اقدامات جدی تری خواهد زد که ما برای کوتاه کردن این بحث فرض می کنیم در نهایت تلفن همراه را از دخترک گرفته و او را از این شیوه ی ارتباطی محروم می کنند. حال پدر راضی است چون دختر اش دوباره مثل گذشته وقت اش را پای تلویزیون با خانواده می گذارند و حتی کم کم از لاک خود بیرون آمده و دیگر تلفنی نیست که مشغول آن باشد. اما اگر موضوع حتی به این ساده گی در محیط خانواده فیصله پیدا کند می توان گمان کرد که عشق موجود نسبت به ارتباط قبلی از قلب او پاک شده و دیگر به آن فرد فکر نمی کند؟ نه، چنین تصوری خیلی ساده لوحانه است. احتمالا متناسب با شیوه های پدر، آن دختر و دوست اش هم قصد می کنند شیوه های ارتباطی جدیدی ابداع کنند تا در تله ی پدر گرفتار نشوند مثلا ممکن است دختر برخی از تایم های تعطیلی دبیرستان را از خانواده ی خود پنهان کند تا در آن زمان ها بتواند با پسر به پارک برود یا امکان دارد با پس انداز خود یا با کمک دوست اش یک تلفن تهیه کند و فقط در برخی موارد که احساس امنیت می کند آن را روشن کرده و با دوست اش پیام رد و بدل کند. خوب حال در اینجا چه اتفاقی افتاد؟ پدر گمان می کند دختر اش کاملا تابع اصول خانواده شده و حال هر شب با خیال آسوده می خوابد. اما واقعیتچگونه است؟ واقعیت امر این است که موضوع خیلی بیشتر خارج از کنترل پدر خانواده شده و امکان دارد به نقاط خطرناکی منجر شودکه در شیوه ی علنی موجود در گذشته نمی توانست منجر به آن گردد. آدم کنترل گر همانند پدر این خانواده با اِلِمان ها و سمبل ها کار دارد نه با قلب ها و حقایق درونی. و رهبر ایران و دیگر سران گذشته و اکنون جمهوری اسلامی نیز اینچنین شخصیتی دارند علی الخصوص به این دلیل که این رهبران دارای تربیت دینی هستند و دین از اساس، یک رویکرد کنترلی برای هدایت بشر می باشد. افراد کنترل کننده در شعار و در حد نظریه پردازی از اهمیت قلب ها و مضرات ریاکاری می گویند اما عملا آنچه که تعیین کننده است نه این شعارهای سرداده شده بلکه کیفیت روانی و درون افراد است که آن هم ماهیتی انرژیک و عاطفی دارد و با قدرتی مسلط رفتارهای آدم ها را تعیین می کند
..



اما این آدم کنترل گر در بسیاری از موارد با افرادی متزلزل و ترسو روبرو است که شرایط آرامش بخش را با اجرای فرامین اش مهیا کرده و صرفا در خلوت خود به آنچه نامتناسب با معیارهای او است می پردازند. اما گاهی یکی از فرزندان خانواده می شود فردی شیطون و سر به هوا با هوش ارتباطی بالاتر از دیگران. این بچه چه می کند، به صورت ساده شده کاری که می کند این است: پیچوندن و روی مخ بودن و باج گرفتن!
حتما بچه هایی را دیده اید که رفتارهای آزاردهنده ی دیگران را انجام داده و در پی آن با نگاهی خودسر و لبخندی زیر لب و توام با آرامش رفتار می کنند. دیر به خانه می آیند، با نگاهی سنگین جواب پدر را داده و نه تنها قهر نکرده بلکه به آشپزخانه رفته و غذای خود را هم می خورند و بعد می آیند پای تلویزیون و با پررویی پدر را وادار به برخواستن و کناره گیری می کنند! اگر هم دفعتا پدر از کوره در رفته و از او سوال و جواب کند می گویند : ”وا … مگه چی شده؟! من خودم صلاح خودمو از همه بهتر می دونم!! شما مگه واسه من چه کار کردید که اینهمه توقع از من دارید؟” یا حتی گاهی هم می توان شاهد خشونت متقابل از طرف فرزند بود که پدر را به مواجه می طلبد. خصوصا این حالت ها و گرفتاری فردِ والد زمانی رخ می دهد که پدر خانواده از سوی دیگر فرد با محبتی باشد و نتواند فرزند خود را هر شب کتک بزند و حالا بچه با اطلاع از این مسائل می داند که جوشش و خروش های پدر منجر به وضعیت خطرناکی برای فرزند نمی شود و لبخند زنان از روبروی حرص و جوش خوردن های پدر عبور کرده و نمک بر زخم اش می پاشد. حال این آدم کنترل گر باید چه کند؟ ابزارهای قدیمی اش دیگر جواب نمی دهند. اگر شدت کنترلگری در درون این فرد زیاد باشد وقتی ببیند هیچ کدام از داد وبیدادها و حتی باج دادن های اش راه به جایی نمی برد شروع به تهدید و خط و نشان کشیدن خواهد کرد. او باید خط و مرزها را در خانه مشخص کند تا همه بفهمند رئیس کیست. احتمالا این روش برای مدت کوتاهی دوباره جواب خواهد داد زیرا فرزند نه تنها تحت تاثیر خشونت پدر قرار می گیرد بلکه نگران سلامتی پدر هم خواهد شد و خصوصا این حالت توسط پادرمیانی های مادر به او سرایت می کند



بیاییم سراغ امروز ایران. همه اینها را گفتیم تا به شما بگوییم خامنه ایِ کنترل گر، گیرِ فرزندی شیطان و روی اعصاب همچون احمدی نژاد افتاده است. احمدی نژاد هر چه نداشته باشد هوش ارتباطی بالایی دارد که احتمالا حاصل لجبازی هایی است که در کودکی تمرین کرده است. احمدی نژاد خشونت ورزی نمی کند بلکه جلوی پدر خانواده راست راست راه می رود و کم محلی می کند. او زیر لب به ناتوانی پدر در کتک زدن خود می خندد. در اینجا پدر از سر محبت نیست که فرزند نوظهور نظام را به زیر باد کتک نمی گیرد بلکه این خشونت در شأن او نیست و باید وجه ی عطوفت ورزانه اش را بر خلاف میل باطنی اش حفظ کند و همچنین از لحاظ قانونی نیز باید چندماهی این فرزند را تحمل کند. توجه کنید که پدر نظام (رهبر) خصوصا تا چند سال پیش روبروی دیگر فرزندان اش از این فرزند شیطان خود بسیار تعریف کرده و گفته او نزدیک ترین بچه اش به او است اما پس از مدتی ماهیت این فرزند برای اش روشن تر گردیده و پدر فهمیده که چه خطایی را در پشتیبانی از او مرتکب شده است. او با کتک زدن این فرزند و لت پار کردن اش خود را زیر سوال می برد و کنترل اش بر آحاد نظام را دچار تزلزل می کند، می بینید او چقدر مستاصل است؟
این رهبر ادعا می کند اقتدار اش بر تمام جهان اسلام احاطه دارد حال چگونه می تواند این ضعف را بپوشاند که ستون های اصلی نظام اش نیز حرف او را نمی خوانند؟ از یک طرف باشیطنت های رو به ازدیاد احمدی نژاد روبرو است و از طرف دیگر با قوانین و موازینی که خارج از آنها نمی تواند با این وصله ی ناجور برخورد کند

حال چه اتفاقی افتاده است؟ این آدم بی ریشه و بی اصول که هیچ چیز جز اول بودن برای اش مهم نیست (احمدی نژاد) و یوغ کنترل هیچ کسی بالاتر از خود را بر نمی تابد بخش آزاردهنده ی رهبر را یافته است و بعد از چند سال متوجه شده است که با شیطنت های اش چه بر سر حال و اوضاع روانی رهبر کنترل گر می آورد و بدیهی است که اکنون با این اهرم دارد منافع خود را پیش می برد. وقتی شدت اختلافات بین روءسای سه قوه بالا می گیرد و رهبر می بیند که این رئیس جمهور بدون توجه به منافع کل نظام فقط درصدد احیای قدرت از دست رفته ی مقام خود می باشد کاسه ی صبر اش به جوش آمده و در میان هوادارانش شروع به تهدید می کند. اضطراب باز هم کار دست این رهبر می دهد. ما در قسمت های قبل گفتیم آدم کنترل گر نیاز به نشانه های مورد تائید خود در درون افراد دارد و این موضوع او را از برخورداری از احساس های صادقانه و واقعی محروم می کند. خوب به دلیل اینکه کسی مثل میرحسین موسوی از لحاظ ظاهر و سمبل های فکری همفکر با خامنه ای نیست کنار گذاشته شد در صورتیکه او از ستون های اولیه ی نظام بوده و مسلما در پس هر اختلافی اصل نظام و حفظ آن را مقدم می داشت. ولی خامنه ایِ کنترل گر کسی همچون احمدی نژاد را بر سر کار آورد که هیچ ریشه ی بدردبخوری از انقلابی بودن ندارد اما تمام آداب رهبر را آنچنان دست بوسانه پیش می برد که احساس آرامش رهبر آسیب نبیند.در اینجا اضطراب و نیاز به کنترل رهبر او را از داشتن مهره ی خبره ای همچون میر حسین محروم کرد حال اینکه اصل حفظ نظام در پرتو حضور او بیشتر تامین می شد ولی انسان کنترل گر فقط به آرامش مقطعی نیاز دارد و به همین دلیل همان چیزی را که برای اش مهم است از دست می دهد


رهبر مضطرب شده ی ما در جمع هوادارانش رو به نوچه های خود در سه قوه امر کرد که از این به بعد تا زمان انتخاب از هرگونه اختلاف در میان همدیگر بپرهیزند وگرنه از دید او خائن به نظام قلمداد خواهند شد. حال چرا ما می گوییم پس از این گفتار در تاریخ ۱۰/۸/۹۱ ثانیه شمار سقوط نظام آغاز شده است؟ چون این آدم کنترل گر بسیار بیشتر از قبل خود را به زیرِ فشار روانی فرو بُرد. اگر همین دیدگاه در خلوت و خارج از تریبون های رسمی به سران سه قوه ابلاغ شده بود هیچ اشکالی پیش نمی آمد. خامنه ای در خلوت به سران سه قوه گوشمالی می داد و می گفت خدا به دادتون برسه اگر با اختلاف افکنی نظامِ من را بی آبرو کنید. مسلما چنین تهدیدی کاراتر می بود هرچند احمدی نژاد از آن هم حتما استفاده ای به نفع جریان خود می کرد. اما وقتی رهبر در میان مردم و از تریبون رسمی مملکت چنین تهدیدی می کند به معنای این است که اگر چنین اختلاف افکنی هایی باز هم رخ داد او حتما دست به کار خواهد شد وگرنه اقتدار اش در نظر مردم خدشته دارتر خواهد شد و همچون بازیچه ای در دست مسئولین نظام جلوه خواهد کرد. مسلما قرار نیست که او فردی که خود از پیش به عنوان خائن تعریف کرده را حفظ کند و بر همین اساس چشم مردم به او وعملکرد اش در قبال این خیانت خواهد بود. خوب دوتن از سران این قوا فرزندانی مطیع برای رهبر هستند و همان زمان هم با نوشتن نامه هایی ارادت و خفه خون گرفتن شان را در اطاعت اوامر رهبری اعلام کردند.اما احمدی نژاد چه؟ آیا جواب او را یادتان است که چقدر با تاخیر و با روشِ انداختن توپ در میدان حریف برگزار شد؟ از این به بعد آیا احمدی نژاد هم آرام خواهد شد؟ و اگر باز هم به اختلاف افکنی و مورد تردید قراردادن اصول نظام پرداخت با او باید به چه شیوه ای برخورد شود؟ او خوب می داند که با هر جمله ی تشویش برانگیزی که به زبان می آورد چگونه رهبر را مضطرب می کند. و رهبر در صورت تکرار این اختلاف افکنی ها تنها یا می تواند رئیس جمهور را استیضاح کند یا باید در پشت پرده به او باج دهد تا تسلط او را به باد ندهد زیرا او به مردم قول داده چنین خائنی را محاکمه کند


حال چرا این منجر به سقوط نظام می شود؟ زیرا رهبر یا برای حفظ اقتدار اش باید او را حذف کند که مسلما پس از آن فقط با حکومت نظامی می تواند مملکت را اداره کند و یا باید منتظرساختارشکنی های بی حد و حصر احمدی نژاد باشد که در کمتر از ۶ ماه نظام را متلاشی خواهد کرد. احمدی نژاد با تمام زیرکی اش می داند که فقط با توسل به اهرم قدرتی که تا چند ماه دیگر بیشتر در اختیار اش نیست می تواند بدون آنکه کسی به او چیزی بگوید بتازد. همچنین به شدت از کینه ای که سردمداران نظام از او دارند آگاه است و می داندکه پس از پایان دوران ریاست جمهوری اشسریعا تبدیل به مهره ای سوخته خواهد شد و تمام اطرافیان اش نیز مورد غضب نظام قرار خواهند گرفت. زیرا هیچ کس دیگر به او نمی تواند اعتماد کند. او حتی احتمال ترور خود را نیز می دهد.

از زمانی که رهبر ایران آن سخنرانی را انجام داد تاکنون دو ماه می گذرد. ببینیم آیا فرضیه ی ما درست از آب درآمده؟ خوب باید ببینیم آیا اولتیماتوم رهبر جواب داد؟ خیر جواب نداد. احمدی نژاد پس از آن از گذشته هم بدتر کرد. او در یک سخنرانی دیگر درباره اصلاح قانون انتخابات توسط مجلس به شدت به مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام تاخت. او حتی با گفتن مستقیم این موضوع که تنها کسی که در ایران مستقیما توسط خود مردم انتخاب می شود رئیس جمهور است و حتی رهبر نیز به صورت غیر مستقیم انتخاب می شود اصلی ترین ستون نظام را نیز به زیر کشید.احمدی نژاد کسی است که فقط می خواهد نفر اول باشد. او به معنای واقعی بازیگوش است و نمی تواند اهرم دست نیرویی بالاتر از خود باشد. او حتی در سخنرانی دیگری درباره اهمیت طرح هدفمندی یارانه ها اینچنین گفت


این یک کار موفق است، برخی ایرادات جزئی هم ممکن است داشته باشند. اگر ما اصرار داشته باشیم که بگردیم ایرادی پیدا کنیم و به آن بچسبانیم، این ایراد را به هر کاری می توان چسباند. قرآن بخوانید ببینید چقدر می توان به آن ایراد گرفت، اگر تصمیم داشته باشید که ایراد بگیرید.”

فکر می کنید هر یک از این حرف ها با مسئولین این نظام چه می کند؟ ما گفتیم که رهبر ایران مجبور به باج دادن به این فرد می شود تا اقتدار او را در فرصت باقیمانده بیش از این زیر سوال نبرد. رهبر ایران در تاریخ ۱/۹/۹۱ در یک سخنرانی جلوی سوال از رئیس جمهور را توسط مجلس گرفت حال اینکه تا آن لحظه با تمام گمانه زنی ها و نقل قول هایی که از طرف او می شد ولی او خودشساکت بود. احتمالا این اولین باج رسمی است که رهبر به احمدی نژاد داد و حتی امکان دارد او برای گرفتنِ حق السکوت از او بخواهد تا به شورای نگهبان امر کند کسی همچون مشایی را برای انتخابات تائید صلاحیت کنند یا حتی اجازه دهد تا فاز بعدی هدفمندی یارانه ها که مجلس به شدت جلوی آن را گرفته است اجرا شود که آن هم منجر به محبوبیتی بیش از گذشته برای او و اطرافیان اش در میان اقشار محروم خواهد شد و توازن قدرت را از دست خامنه ای خارج خواهد کرد. خصوصا با این ادبیاتی که احمدی نژاد به کار می برد و رسما می گوید : ”چرا نمی گذارند پول مردم را بدهیم دست خودشان. آنها از هر کسی بهتر می توانند پول خود را مدیریت کنند.” و همه می دانند این حربه ی جدیدی است که او برای همراه کردن افکار عمومی و ایجاد دسته بندی های جدید به کار می برد.او در این آخر کار دارد خود را می کشد درکنار مردم و با سیاست های اش سران قوا و رهبری را می برد در مقابل خود و بالطبع در مقابله با مردم. رهبر با دادن این باج ها صرفا فرصت می خرد و معادله را یک گاه عقب تر می برد تا بلکه با گذشت زمان راه حلی برای حذف این فرقه ی ضاله بیابد! آری از همان ابتدای انتخاب و ترجیح احمدی نژاد رهبر ایران دارد هزینه ی شخصیت کنترل گر ای خود را می پردازد. در صورتیکه با پرداخت هزینه ی جلسات یک روان درمانگر متبحر می توانست خود را به آرامش رسانیده و آرام آرام مهره ها را در راستای منافع خود و دار و دسته اش پیش ببرد


تصور کنید همین اواخر خامنه ای در پاسخ به مطالبه ی اشخاصی همچون هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد برای انتخابات آزاد چه واکنشی نشان داد؟ او آنقدر مضطرب بود که جلسه ای فرمالیته و فی الفور برای اش در قم تشکیل دادند تا برود و به کاربرد این عبارت (انتخابات آزاد) اعتراض کند. او کم کم می دید که آنقدر این شبهه افکنی در میان مردم زیاد شده است که امکان دارد نفوذ تبلیغات نظام برای گردآوردن مردم در انتخابات کاهش پیدا کند و با این سخنرانی سعی کرد هشدار دهد تا دیگر از این عبارت استفاده نشود. همان گونه که شاهد بودید پس از آن نیز خطیبان نماز جمعه که نماینده ی رهبر در میان مردم هستند و خصوصا آقای جنتی این اعتراضیه را دامن زدند تا به گمان خودشان اثر شایعه پراکنی های مخالفان شان را کمرنگ کنند. حال آنکه اضطراب او باز هم باعث روشی نادرست تر شد. زیرا گفتگوی افراد درباره برگزاری انتخابات آزاد می توانست شرایط پویاتر و با رغبت تری را برای حضور مردم فراهم کند زیرا مردم گمان می کردند قرار است موانع برگزاری آزاد انتخابات با این تذکر ها برطرف شود. ولی آقای خامنه ایِ مضطرب نمی داند که سیاست، نیاز به آرامش دارد. البته اگر بداند هم نمی تواند آرام شود چون دست یابی به چنین آرامشی نیاز به درمان روانشناختی دارد.

آری، موضوع به همین سادگی است. روابط افراد در آن سطح از حکومت مانند روابط آدم های عادی است. احمدی نژاد جمعیتی از گرگ های درنده که به خون او تشنه هستند را در اطراف خود می بیند که علی الحساب تا خرداد سال دیگر نمی توانند به او نزدیک شوند. ولی پس از آن مشخص نیست چه بلایی بر سرش بیاورند. احمدی نژاد هم می خواهد جان خود را نجات دهد و تضمین بخرد و هم اینکه نمی تواند نفر اول بازی نباشد. او نمی تواند پس از ۸ سال، دست و پایِ دار و دسته اش را از همه جا جمع کند و برود پی کارش. حال در این میان این هدف اش یعنی بقای جان و رویکرد سیاسی اش را از دو راه پیش می برد : یکی از طریق تطمیع رهبر و باج خواهی های پشت پرده و دیگری از طریق مردم، از طریق رفتن به دل مردم. او می داند در این مملکتِ ناآگاهی، هر کسی روبروی رهبر بایستد محبوب مردم می شود




می بینیم با اینکه احمدی نژاد اصلا هشدار رهبر را رعایت نکرد و همچنان به ایجاد تشویش در ارکان نظام می پردازد ولی دیگر رهبر به او چیزی نمی گوید. رهبر خاموش شده است. زیرا نمی داند چه بگوید. او به ابراز علاقه های احمدی نژاد به دید تنفر می نگرد. ولی همچنان درگیر عشق پدر و فرزندی ای است که با نگاه تمسخر آمیز کسانی که به خاطر این فرزند ناخلف طرد شدند، در وجود او زبانه می کشد. او نمی داند با این احمدی نژاد باید چه کند و به شدت اضطراب دارد. این رفتار رهبر اشخاص دیگری را نیز در مصاف با او عَلَم کرده است. یکی از آنها نمانیده مجلس علی مطهری است. او به شدت بر طبل سوال از رئیس جمهور می کوبید و حتی در مناظره ای تلویزیونی گفت اگر رهبر مخالف این کار (سوال از رئیس جمهور) بود به مجلس پیامی می داد و اگر نمایندگان به خاطر رهبر جلوی سوال را بگیرند یعنی چیزی جز یک دکور نمایشی نیستند و از طرف دیگر به کسی همچون جنتی نامه می زند و می گوید شما نمی توانید بگویید کسی مثل موسوی نمی تواند نامزد ریاستجمهوری بشود چون جرم اش در هیچ دادگاهی ثابت نشده است.
این آقای مطهری از همان افرادی است که تفاوت اش با احمدی نژاد عقلانیت اش است. اما رهبر با چنین افرادی باید چه کند؟ با اینکه مطهری به عدم مخالفت رهبری با طرح سوال از رئیس جمهور اشاره می کند ولی رهبر در دقیقه نود مخالفت خود را اعلام می کند. خوب مطهری از این به بعد باید تکلیف خود را روشن کند. او که آنچنان محکم از مواضع خود دفاع می کرد الان به یک باره نمی تواند در پوزیشنِ ولایی بودن فرو برود. او مسلما یا باید خودش را پیش مردم بی آبرو کند یا خط و راه اش را از رهبری تفکیک کند. حال اینکه رهبر اگر در شرایط آرامش بخش تری بود این هزینه ها را نمی داد. رهبر با این حالت اضطراب گونه اش فرزندان اشخاص مهم نظام همچون خمینی، بهشتی و مطهری را از دست داده است.اگر او از اساس با سوال مخالف بود زودتر از اینها می توانست پیامی پنهانی به مجلس بدهد تا کسانی همچون مطهری نیز تا این حد آب در هاون نکوبند ولی این رهبر مضطرب است. او اصلا ایده ای ندارد. او فقط از اضطراب اش خط می گیرد. او از یک طرف احساس می کند این سوال از رئیس جمهور می تواند ابزار کنترلی خوبی برای نگاه داشتن و ترمز کردن احمدی نژاد و اخطار به او باشد و از طرف دیگر چشم اش به دهان احمدی نژاد دوخته شده که چه پاسخ هایی به این سوال ها خواهد داد. و مسلما در نهایت ترس اش بر سیاست اش غلبه می کند و هزینه ی شنیده شدن جواب های بی شرمانه ی احمد ی نژاد را بر خود هموار نمی کند و با واکنشی تاخیری اینچنین دشمن های تازه برای خود می سازد



تا سال آینده همه چیز در دستان احمدی نژاد است : سیاست خارجی، آبروی نظام، نفت، بودجه و …. . به او دست نمی توان زد چون او فردی است که اگر بخواهد غرق شود همه را با خود به پایین میکشد و این کشاکش روانی میان این دو دسته و این دو فرد آینده را روشن خواهد کرد. او در مراسم بزرگداشت سی امین سال “تنقیح گزینش” تاکید کرده است که در گزینش های استخدامی نباید روی دین دار بودن افراد تمرکز کرد و فقط با توجه به صلاحیت تخصصی فرد و نیاز مجموعه باید گزینش عادلانه میان همه ی افراد صورت بگیرد. و خوب این روند دین مدار و ولایی بودن درگزینش های جمهوری اسلامی از دیگر ابزارهای کنترلی است که در ۳۰ سال گذشته برای از دست ندادن اختیار امور استفاده کرده است و احمدی نژاد هر روز بر یک کدام از آنها می تازد. در هفته ای که گذشت احمدی نژاد درخواست کرد به مجلس برود تا ناگفته ها را بگوید، از طرف دیگر از تاکید خود بر اجرای فاز دوم هدفمندی کاسته و طرح جنجالی استخدام ۵۰۰ هزار نفر در دولت را پیش کشیده است. طرحی عجیب و غریب که با تمام ساسیت های سال های اخیر دولت ها برای کاهش حجم خود مغایر است و این گمان را به ذهن هر کسی می آورد که چرا در تمام این ۸ سال چنین طرح استخدام گسترده ای انجام نگرفت و حال در چند ماه مانده به پایان انتخابات دارد چنین می کند؟
اصلا با توجه به روال آزمون های استخدامی مگر می شود در این چند ماه این همه افراد را استخدام کرد؟ ولی هدف احمدی نژاد ایجاب می کند که در فرصتی بسیار کوتاه با چشم پوشی از خیلی از مراحل مرسوم استخدام در نظام جمهوری اسلامی این استخدام را عملی بکند زیرا به حضور این افراد درون دولت نیاز دارد. هدف او این است که اگر نتوانست با پرداخت یارانه ی چند برابری مردم را پشت سر خود و کاندیدای مورد نظر اش بیاورد حداقل باانعکاس این روند استخدامی در چشم جامعه و چرب کردن دهان این افراد استخدام شده که جمعیت عظیمی را شامل می شوند محبوبیت خود و تیم مورد تائید اش را در ذهن مردم افزایش بدهد. از طرف دیگر همان گونه که قبل از این گفته شد اندکی قبل از طرح این ایده ی استخدامی به مورد نیاز نبودن شرایط مذهبی و اخلاقی در گزینش های استخدامی می پردازد تا بتواند چنین استخدام گسترده ای را بدون دست اندازهای زمان بَر به مرحله ی اجرا برساند.


مطهری گفته است اگر فاز دوم هدفمندی که مجلس جلوی آن را گرفته است اتفاق بیفتد حتما مجلس رئیس جمهور را استیضاح خواهد کرد. ولی آیا می توانند این کار را بکنند؟ در اینجا هم مسلما استیضاح رئیس جمهور چون در پی انجام طرح هدفمندی برای تامین خانواده های بی بضاعت و یک طرح استخدامی برای اشتغال مردمِ نیازمند صورت گرفته منجر به محبوبیت احمدی نژاد و انفجار یک انرژی نهفته درون مردم برای حمایت از اقدامات ساختارشکنانه ی او خواهد شد و احمدی نژاد حساب تمام این تحرکاتِ دیگر قوای نظام را در قبال حرکات خود کرده است.
می بینیم که اقدامات جدی رهبر در چند ماه اخیر و هول و ولا انداختن در دل احمدی نژاد باعث این دوئل کنترل گرایانه میان احمدی نژاد و رهبری یا میان احمدی نژاد با تمام نظام شده است. هر کدام با پیش بینی اقدام نفر روبرو دست به تدبیری کنترلی می زنند تا در تله ی بازی فرد روبرو نیفتند و مسلما این بازی بَرَنده ای نخواهد داشت. احمدی نژاد هرگز نمی تواند برنده باشد و همین است که باعث شدت عمل او می شود. او دارد خودکشی می کند تا بازنده نباشد و همین تنش شدید او برای نباختن و از پا درنیامدن باعث می شود به این فکر بیفتیم که مسلما نظام و در راس آن رهبر هم نمی تواند برنده باشد زیرا لازمه ی بَرنده بودن نظام این است که احمدی نژاد، ازقبل هم انتخابات را ببازد و هم نتیجه ی انتخابات و بعد از آن را. و چنین چیزی امکان ندارد. زیرا او چنین اجازه ای را نخواهد داد. چرا که این دو باخت به معنای نابودی او است. و حتی بُرد احمدی نژاد در یک سوی این داستان به معنای فروپاشی کل نظام می باشد. هر کدام از اینها برای بردن باید هر دو سوی داستان را ببرند (قبل از انتخابات و نتیجه و شرایط پس از انتخابات) و این شرایط بغرنجی را ایجاد می کند



احمدی نژاد به گونه ای عمل می کند که حتما لااقل یک سوی داستان را ببرد و این کار را تمام می کند. نظام نیز اگر هر کدام از اینها را ببازد کار اش تمام است. شاید بهترین حرکت برای رهبر قاطعیت در حذف فی الفورِ احمدی نژاد باشد. زیرا با وجود شرایط استبدادی که بر جامعه حاکم می شود اولا از اقدامات سریع احمدی نژاد برای ایجاد مجبوبیت کاسته می شود ثانیا پس از آن دیگر خود رهبر است و فضای پیش روی اش تا با ایجاد یک شرایط خفقان موقت و استفاده از زمان باقی مانده برای لاپوشانی قضایا بار دیگر اختیار مملکت را در دست بگیرد. اما این ایده ایی است که فقط کمی امن تر به نظر می رسد ولی به هر شکل اضطراب ناشی از حالت پادرهوایی در مقابل حرکات غیر قابل پیش بینی احمدی نژاد را از بین می برد. زیرا خامنه ای وقتی مضطرب می شود آنقدر کنترل می کند تا شرایط از چنگ اش در برود، شما هر چه مایعی را در کف دستتان بیشتر فشار داده و حبس کنید آن مایع سریعتر راهی به خارج از فضای انگشتان شما خواهد یافت. از طرف دیگر حذف احمدی نژاد در شرایط کنونی به این دلیل شرایط بهتری را برای نظام ایجاد می کند که می دانیم احتمال اینکه همین حذف در آینده ی نزدیک ولی در شرایطی بسیار خطرناک تر به نظام تحمیل شود زیاد است. به هر شکل اینها همه هزینه هایی است که سران این نظام به خاطر شرایط ناپخته ی روانی شان می پردازند و باعث می شود نظام سی وچند ساله شان در جلوی چشمان آنها اینچنین از دست شان برود.
در این جدال و کشاکش میان مهره ها، احمدی نژاد تا چند ماه دیگر، مهره ی قوی تر و پر اختیارترِ وزیر را در اختیار دارد و با این سو و آن سو رفتن اش همه را به دنبال خود می کشاند. اگر فرضیه ی ما درست باشد تا زمان انتخابات بعدی و شاید کمی پس از آن تکلیف این نظام یکسره خواهد شد ولی اگر تا آن زمان این اتفاق نیفتد و به هر تدبیری احمدی نژاد تا بعد از انتخابات خفه خون اختیار کند و فردی معتمد بعد از او بر سر کار بیاید و مدت کمی هم از آن بگذرد مطمئنا نظام از دره ای هولناک نجات پیدا کرده و از آن پس به این راحتی ها دچار چنین چالشی نخواهد شد زیرا دوباره با کنترل شدید رهبر به فضایی یکدست خواهد رسید که نقطه ای تنش آفرین در آن نباشد








 
Jun 9, 2004
13,753
1
Canada
#2
It's definitely a very interesting analogy Rasoul jaan, looking at the IR as a typical Iranian family unit with AN being the spoiled brat, Mousavi being the old kid that fell out of favour with daddy because of daddy's unconditional love for the spoiled brat and the Larijanis being the suck-up kids who just go along with what daddy says. I would have liked to see him extend the analogy to include the general population. Would they be that daughter who has been controlled and will one day just have had enough and leave the house to become someone else's bed mate?!

Khamanei definitely is a control freak and it was pretty obvious after a year into AN's presidency that he was the shite disturber of the worst/best kind! If you recall, I predicted the formation of all these rifts, between the reformists and conservatives and then between the conservatives themselves, as early as mid 2008 and long before the last elections. It remains to be seen whether the rest of that prediction will come true - i.e. IR as we know it, in this shape and form, will cease to exist before the end of 2013. If it does, I'm still not laying any claims to prophetic abilities for my own safety! ;)

What is certain, as the author correctly alluded to, is that Khamenei has backed himself into a corner. But building on the article, this isn't just with domestic issues - he has done that with international and foreign relations as well. Just recently, he got dissed by arguably one of the highest authorities in the Muslim world and I have a hard time imagining how they're going to massage this nuclear issue to end up with a happy ending! ;) All Iran can do at this point is give into the demands of the international community and hope, best case scenario, that they will lift the sanctions, otherwise the noose will be tightening by the month and I highly doubt a conflict is unavoidable.

On the domestic front and dealing with AN, he really has just one choice - to prevent Mashaei from running - otherwise, AN has already changed almost all the people that will be overseeing the election and the result is a foregone conclusion. That's going to be tough. They're already not letting the reformists run and if they're not going to let AN's candidate run (and they never let any other parties run) then why even bother calling them elections? The only shred of legitimacy that they have (in their own minds at least) will go down the drain with that move. IMHO, the only way out of this mess that I can see for Khamenei is to beg Khatami to run to maintain that illusion of legitimacy. And if Khatami agrees to run at this point, I personally will consider it no less than high treason to give VF legitimacy after everything that has happened.

The next 6 months will definitely be interesting either way. What were your own thoughts on this Mr. A?
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#3
The analysis started off pretty good but the ending was weak. He doesn't say how the IR will fall. He keeps saying it will fall if x happens or y happens but doesn't elaborate on how and where the people stand in all of this or even the sepah.
 

Bache Tehroon

Elite Member
Oct 16, 2002
39,533
1,513
DarvAze DoolAb
www.iransportspress.com
#4
Sounds very childish and overly extended. It could've easily been a one-paragraph piece with the same effectiveness (or lack of).

This regime is not going to evaporate. Just like monarchy did not evaporate. If it wasn't for the mass executions of 1980s and the blatant theft of many assets by Akhunds, many of the ex-position-holders would've come back to power declaring their loyalty to Islamic Republic (as some of them actually did).

I personally do not see anything like the 80s happening to Iran again, so these I.R people will be around for decades to come. Add their incredible wealth to the equation and I'd go as far as claiming their children will be ruling Iran no matter what happens.

Khamenei is quite insignificant. He has been for a while. What share of Islamic Fascism do people really think is Khamenei's? I'd say very little.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#5
Sounds very childish and overly extended. It could've easily been a one-paragraph piece with the same effectiveness (or lack of).

This regime is not going to evaporate. Just like monarchy did not evaporate. If it wasn't for the mass executions of 1980s and the blatant theft of many assets by Akhunds, many of the ex-position-holders would've come back to power declaring their loyalty to Islamic Republic (as some of them actually did).

I personally do not see anything like the 80s happening to Iran again, so these I.R people will be around for decades to come. Add their incredible wealth to the equation and I'd go as far as claiming their children will be ruling Iran no matter what happens.

Khamenei is quite insignificant. He has been for a while. What share of Islamic Fascism do people really think is Khamenei's? I'd say very little.


Its still quite significant. Here is how I would divide the power in today's IR structure:
Sepah:35%
KH: 50%
Prez: 10%
Clergy:5%
 

Bache Tehroon

Elite Member
Oct 16, 2002
39,533
1,513
DarvAze DoolAb
www.iransportspress.com
#6
[/B]

Its still quite significant. Here is how I would divide the power in today's IR structure:
Sepah:35%
KH: 50%
Prez: 10%
Clergy:5%
I'd disagree.

Money is power. Khamenei does not hold 50% of Iran's liquid assets. Sepah does.

Sepah will definitely be the source of any significant leadership in Iran's future. That's a crystal clear given, unless there's a war that dismantles Sepah to the point of no return.

Clergy is limited in assets. They will not have much to lean on considering their lack of popularity. This ain't 1970s anymore.

President is a bullshit position, but Ahmadinejad's gang is NOT. They have acquired significant wealth and power. They will most likely get dissolved in Sepah's empire. They have to.

Khamenei will die and that will be the end of him. His sons and a few others will also get dissolved into Sepah.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#7
I'd disagree.

Money is power. Khamenei does not hold 50% of Iran's liquid assets. Sepah does.

Sepah will definitely be the source of any significant leadership in Iran's future. That's a crystal clear given, unless there's a war that dismantles Sepah to the point of no return.

Clergy is limited in assets. They will not have much to lean on considering their lack of popularity. This ain't 1970s anymore.

President is a bullshit position, but Ahmadinejad's gang is NOT. They have acquired significant wealth and power. They will most likely get dissolved in Sepah's empire. They have to.

Khamenei will die and that will be the end of him. His sons and a few others will also get dissolved into Sepah.

You are right but KH appoints the heads of Sepah and as much as KH needs the Sepah, the Sepah also needs KH. Once KH dies there will be no more VF and all of the power will be with Sepah and they will have a puppet VF or shoraaye VF to give them the islamic legimitacy they need. At the moment they feed off of eachother and hence I gave them almost equal % of power.
 

Bache Tehroon

Elite Member
Oct 16, 2002
39,533
1,513
DarvAze DoolAb
www.iransportspress.com
#8
You are right but KH appoints the heads of Sepah and as much as KH needs the Sepah, the Sepah also needs KH. Once KH dies there will be no more VF and all of the power will be with Sepah and they will have a puppet VF or shoraaye VF to give them the islamic legimitacy they need. At the moment they feed off of eachother and hence I gave them almost equal % of power.
Why do you think Sepah needs a puppet? They have already shown interest in leadership. They led the 1388 events with absolute authority. Something very few people even noticed as Khamenei was running his mouth. Sepahi commanders did as they desired without a care in the world. If anything, they caused a lot of trouble for Khamenei and AN because all the arrests, rapes and killings were ignorantly associated with Rahbari and AN even though they had little to do with it.

Sepah may consider appointing a puppet, but looking at how unpopular the clergy is and how successful AN's gang has been at making people like them, I'm almost certain they will feel confident about taking leadership in their hands and giving clergy the boot.

Unfortunately people have a militarized image of Sepah in their heads. When you say Sepah, they automatically think military personnel with badges and uniforms. That's very far from the truth. Sepah is a big corporation with most of its human resources being private business owners and armed men with no uniforms or real identities.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#9
^^Because at the end of the day its still called jomhooriye Islami and basij is more inclined to follow KH as opposed to sepah. But if its not broken why fix it? They are all sharing power right now and as I said are feeding off of eachother and none of them would even think of eliminating the other until the their power is in trouble. That point has not come yet. This whole structure makes the falling of IR rather difficult and the author failed to explain just how it will fall. Its like when people say "Assad bere bad nobat inhaast" without even elaborating on how this is going to happen. Will there be international help to topple IR? Will sepah eliminate Kh or will people revolt?
 

Bache Tehroon

Elite Member
Oct 16, 2002
39,533
1,513
DarvAze DoolAb
www.iransportspress.com
#10
^^Because at the end of the day its still called jomhooriye Islami and basij is more inclined to follow KH as opposed to sepah. But if its not broken why fix it? They are all sharing power right now and as I said are feeding off of eachother and none of them would even think of eliminating the other until the their power is in trouble. That point has not come yet. This whole structure makes the falling of IR rather difficult and the author failed to explain just how it will fall. Its like when people say "Assad bere bad nobat inhaast" without even elaborating on how this is going to happen. Will there be international help to topple IR? Will sepah eliminate Kh or will people revolt?
I agree that most views are overly simplistic and out of touch with reality.

I personally don't believe there can be a "falling" of I.R without a full-blown war that results in the invasion of Iran by external forces (highly unlikely, nearly impossible)

There will however be a falling of nuclear goons and anti-Israel/America parasites that have pissed off even some of the hardcore Islamic Republic advocates.
 

ChaharMahal

Elite Member
Oct 18, 2002
16,563
261
#11
the world political calculus might exist in public realm.

but I doubt people max webber would have agreed with term.

the fact is from any given day to next hundreds of variables are play. I don't think any of us have slightest clue about what kind of pull tug is involved.

look at this way. sometimes within a small family it is hard to predict when dynamics of relations change.

such and such hates some other guy so temporarily cozies up to that other guy.

then their wives get bored of each other and want to try new things.

this is not multivariable calculus. there are so many dimensions to it that I doubt anybody who has not been in position of relative would get it.

I think currently in Iran there is probably only a handful of guys that sort of has slight idea of what's khamenie's next move.
 

Flint

Legionnaire
Jan 28, 2006
7,016
0
United States
#12
The analysis started off pretty good but the ending was weak. He doesn't say how the IR will fall. He keeps saying it will fall if x happens or y happens but doesn't elaborate on how and where the people stand in all of this or even the sepah.
Thanks for summarizing. I wasn't about to read the whole thing. Oh, there is not gonna be any falling of IR. The only regimes that fall on their own in the middle east are US allies, like Shah and Mubarak. The rest have to be bombed out or dragged out of their bunkers.
 
Jun 9, 2004
13,753
1
Canada
#13
I agree with Siavash. At this point Sepah has no external or ideological identity without VF, although they could very well rally behind AN if push comes to shove (don't forget, more than half of AN's cabinet is former IRGC commanders). As far as economic power and liquid assets, we should look at actual numbers, rather than throwing percentages out:

* The central bank which is controlled by AN and to a lesser degree Majles holds the highest amount of liquid assets in terms of foreign reserves and gold, estimated to be around $40-$50 USD billion at this point and shrinking quickly (it has dropped by more than 50% over the past two years).

* Khamenei's net worth is estimated to be around $30-$50 USD billion, although one must assume that it's not all in liquid assets (see below for further analysis).

* Entities affiliated with Sepah have an estimated annual revenue of around $12 billion. The profits (translating to net wroth over time) would obviously be a fraction of that amount and most of that money would have been pulled out by IRGC top generals (and previous commanders), each of whom is estimated to be worth around $100 USD millions USD. Rezaei is at the top with a net worth of around $650 USD million (see below for further analysis).

* The top clergy's net worth would be $5 USD billion at most, the most significant ones being Rafsanjani at $1.1 USD billion and Taskhiri, Yazdi and Jannati being in the $200-$400 million range.

Since these people are all used to taking money out of the system, rather than dipping into their personal piggy banks to fund the system, the only major source of funds to run the country going forward, will be the public coffers in terms of the central bank reserves as well as oil and gas and tax revenue, which together generate nearly 90% of the government's revenue of approximately $450 billion. As you can appreciate, Sepah's share of revenue (at $12 USD billion) compared to the government's $460 billion is negligible, as is their holdings. Their revenue is also heavily influenced by economic conditions (car industry, telecomm and ship building). So, aside from needing an "ideological daddy" (Khamenei), they really need their "sugar daddy" (AN et. Al).

We have to assume that they're smart enough to know that Khamenei's $30-$50 billion, even if he and all the clergy were to liquidate all their assets and donate it to Sepah, would only provide short term relief for them compared to total and steady government revenues. That's why the real fight is taking place between Majles and AN in determining how the government revenue will be divvied up. Because of that, I would hypothesize that they would rather side with the devil they know (AN et Al.) rather than the devil they don't know. Considering the current economic climate, any additional money that will go to VF & Co. is money that's coming out of Sepah's pockets.

Khamenei's stance on the nuclear issue and the ensuing sanctions have also hurt their pockets and the top brass IMHO have no desire for giving up their comfortable lives and getting tangled up in another conflict. I also think that if AN wasn't confident in at least partial support from Sepah, he wouldn't be acting this way. Either way, Sepah may be a military entity to contend with, but economically they're not as strong or independent as you guys are making them out to be, unless they were to force their own candidate to take over (i.e. Rezaei). How legitimate that would look when he barely had 1% of the votes last time, or whether they even care about the illusion of legitimacy, remains to be seen. But a military entity taking over by force, would hardly be considered anything other than a coup by the people.
 

artavile

IPL Player
Oct 18, 2002
3,660
2
MD, USA
#14
The simplistic view to understand Iranian regime is to compare it with how an organized crime family operates. There are many competing groups within the “family” (e.g., Sepah, Basij, Office of President, Judiciary, Etelat, etc.) each with a turf (various sizes). They are constantly competing for more resources (turf battle) and will not hesitate to take over even by force and add to their own existing turf (in form of new contracts, resources, etc.) from the weak. But at the end while they have competing interests, they all have a common goal, to stay in control of their assigned turf for as long as possible.

Rahbar’s only function is to mediate between various competing families, the godfather like figure that protects the overall business and regulates the local families so they won’t get very powerful and take over the next neighborhood.

Having said this, I honestly believe one of the most effective ways to combat IRR is for the opposition (whomever that is) to study how organized crime functions and the strategies that law enforcement agencies use to divide and conquer.
 

Flint

Legionnaire
Jan 28, 2006
7,016
0
United States
#15
Having said this, I honestly believe one of the most effective ways to combat IRR is for the opposition (whomever that is) to study how organized crime functions and the strategies that law enforcement agencies use to divide and conquer.
And what would that law enforcement agency be to go and break up the crime family? A better analogy would be with the DA and police chief to be on the take themselves.
 

Chinaski

Elite Member
Jun 14, 2005
12,269
352
#16
I'd disagree.

Money is power. Khamenei does not hold 50% of Iran's liquid assets. Sepah does.

Sepah will definitely be the source of any significant leadership in Iran's future. That's a crystal clear given, unless there's a war that dismantles Sepah to the point of no return.

Clergy is limited in assets. They will not have much to lean on considering their lack of popularity. This ain't 1970s anymore.

President is a bullshit position, but Ahmadinejad's gang is NOT. They have acquired significant wealth and power. They will most likely get dissolved in Sepah's empire. They have to.

Khamenei will die and that will be the end of him. His sons and a few others will also get dissolved into Sepah.
Thats absolutely right soursh jaan but there is one thing i would like to add. The Mullahs nafas fagaht be ye gooz bastast and i tell you what this "gooz" is. It is the fact that some powerfull and wealthy sepah leaders are still deeply religious persons. To them khomeini is a red line that they dont allow you to cross and khameini is someone khomeini wanted as valiye faghih. As soon as the generation of new opportunist and rish taraashideh sepahis take over the higher ranks, mullahs will be degraded to nohe khooni o roze khoone around the graves in behesht zahraa. Not that you think anything would turn to be better, not at all. Only the face of this system will change, in 10-15 years, we will have more and more shaved motherfuckers exploiting the country like there is no tomorrow, people will be in the same and even worse misrable shape as before. They may or may not topple valiye faghih, they could aswell let him be up there as a puppet as the last sign of khomeinis disease brought upon the country but all in all i think the shift of power will be visible. Right now, those clegry can really only rely on the good will and the ideological belief and support of some big sepahis with influence and power (=money).
 

artavile

IPL Player
Oct 18, 2002
3,660
2
MD, USA
#17
You’ve been watching too many movies. In the case of IRR, DA and police chief are obviously part of the family and will only protect their own interests.

What I meant is somehow a small crack within the family must be created and then explored, this should result in a split. That’s when the enforcement (people) should take advantage of the situation, they must come out and confront the figure head to breakdown the hierarchy (the glue that’s holds them together) and create a chaotic situation for the rats.
 
Jun 18, 2005
10,889
5
#18
Khamenei is anything but insignificant. After many years of watching this circus you all should know that. One guy who is writing a biography on Khamenei once said on the VOA that he is the biggest anti revolutionary. What does that mean? He has been consistently weakening other institutions in Iran to his favor. The money trail is also more extensive in Beyte Rahbari than say Sepah.

Look who he has picked as the head of Setade Niroohaye Mosalah. An overweight fat man who went to a vet school and really has no military experience. Why? Because this is a pattern that Khamenei has followed over the years. He picks less qualified, weak individuals to important posts so that his power would not be threatened. Thats why the likes of Rafsanjani, Ghalibaf, Mousavi will never be presidents. If anything he will pick a guy who is very weak, maybe had a small post before.

Khamenei's power and the monopoly of beyte rahbari is very strong and will certainly create a power vaccuum when he dies. He has effectively sidelined many of the popular faces of revolution to his own expense. Even more so than what Khomeini did.
 

Chinaski

Elite Member
Jun 14, 2005
12,269
352
#19
As soroush said, this country is run by Sepah out of logical and pragmatic reasons. You need money first to buy protection, power and influence. you guys are delusional if you think a mullah sitting somehere in a palast without having active power can dictate anything to sepah unless some powerfull sepahis let him dictate. Sepah a huge and animalic mafia organization actively involved into arms selling business, drug traficking, oil and gaz selling and effectively controlling all exports and inports of that country CAN NOT be pushed around with just hot air out of the mouth of a mullah. As i said, it is Sepah that is still allowing valiye faghih to survive and not the other way around.
 
Jun 18, 2005
10,889
5
#20
You need to watch that program where they discussed where the money floats in Iran. The extent of money in gharargahe Khatamolanbia, contracts, and even stock market is much less than what Setade Ejrayi Farmane Imam holds. If you look it up that office is under EU sanctions. Just the amount of land the group controls is extensive.

We are talking billions upon billions of dollars. For those who say Sepah, who in Sepah holds the money? Name and rank please? Almost all Sepah commanders are replaced by Khamenei frequently. Look at Rezai who led the Sepah for many years or Rahim Safavi...