September 12 News/Discussions

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#1

یک منبع آگاه: ما دقیقا مطلع هستیم که مرتضوی به دنبال چیست اما تاکنون نتوانسته است آنرا پیدا نماید


در حالی که نیروهای امنیتی در چند روز گذشته به دفتر پیگیری امور زندانیان حوادث پس از انتخابات حمله نمودند این تهاجم به همین مورد محدود نماند.

در اقداماتی مشابه منزل شخصی دکتر علیرضا بهشتی توسط نیروهای امنیتی تفتیش شد و ایشان نیز بازدداشت شدند. همچنین بنیاد حفظ و نشر آثار شهید بهشتی نیز پس از تفتیش ، پلمپ شد.

به گزارش سحام نیوز یک منبع اگاه به خبرنگار رویداد گفت : «سعید مرتضوی پروژه ای را دنبال می کند که به دنبال مواد خام آن می گردد. ما دقیقا مطلع هستیم که مزتضوی به دنبال چیست اما تاکنون نتوانسته است آنرا پیدا نماید.»

این منبع آگاه می افزاید:«دستگیری دکتر بهشتی نیز در همین راستا است. اما این رفتارها قابل پیش بینی بود و به همین دلیل چاره کار اندیشه شده و افزایش فشار دادستانی به دکتر بهشتی فایده نخواهد داشت.»

این منبع آگاه تاکید کرد در مورد محتوای مورد نظر مرتضوی بزودی اطلاعات مهمی منتشر خواهد شد.
 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#3
چفیه مرا پس دهید

بسیجی جا مانده از کاروان عشق :



سلام راه تماس جز اینجا با شما نداشتم مطلب زیر را در صورتی که صلاح می دانید پس از ویرایش منتشر کنید سپاسگزارم. بنام خدای سبز اندیشان چفیه مرا پس دهید .هفته دفاع مقدس سالگرد آغاز حماسه های بی نظیر ملت ایران و یادآور مجاهدت های امام شهیدان انقلاب و دفاع مقدس است. روزهایی پر از التهاب و سختی که مرد و زن ایران زمین به پیروی از امام خود صفحات خونین در کتاب نورانی تاریخ اسلام و تشیع ثبت کردند. چرا آن روزها با تمام سختی هایش برای ملت ما شیرین و غرور آفرین است؟ راهی را که برگزیده بودیم امتداد راه انبیاء و رسول خدا واهل البیت مکرم او بود و به حکومت امام منجی ختم می شد . امید داشتیم که در این مسیر از معنویت عدالت و آزادی نصیبمان گردد و از این رو نمادهایی به خدمت گرفتیم که بیانگر اهداف نورانی اسلام باشد. با فریاد یا حسین و تکبیر پیروزمندانه رزمندگانمان و صفوف به هم فشرده مجاهدانمان و در حالی که پیشانی بند یا زهرا و چفیه مقدس به همراه داشتیم تا پای جان برای تحقق این آرمانها جانفشانی کردیم. امام راحل بر بازوان جوانان این ملت بوسه می زد و به وجود آنان مباهات می نمود و آنان را برتر از یاوران علی ابن ابی طالب می شمرد ( خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند ِ خوشا به حال آنان که در این قافله نور با قهقهه مستانه شان جان و سر باختند ) از آن روزگار چه به یادگار مانده است؟ جز چفیه خاکی ِ چند قطعه عکس و پلاک که یاد آور سالهای عاشقی ام بود.



گمان می کنم ارزشهایم به سرقت رفته ِ تفنگم که روزی برای دفاع از خاک پاکم به کار گرفتم امروز بر روی خواهران و برادرانم نشانه رفته است. پرچمم که نمادی از غرور ملی ام بود بازیچه دست قدرت پرستان و اقتدارگرایان شده است. چفیه ام که نمادی از اخلاص من و برادرانم بود ناجوانمردانه آلوده شده است. در این سالهای غربت در این روزهای پر تلاطم و تاب سوز آمده ام تا چفیه ام را پس بگیرم ِ آمده ام تا رنگ دیگری به ارزشهایم دهم . چفیه ام را پس دهید و بگذارید همچنان پاک و معطر بماند . بگذارید تا خاطره باکریها و همت ها زنده بماند و طنین صدای غرور آفرین خمینی کبیر همچنان به گوش رسد. امروز خطوط سیاه و سفید چفیه ام رنگ سبز یافته است. امروز می خواهم به جای رنگ سیاه رنگ سبز را ببینم چرا که دین و آیین من رنگ سبزی و صلح و آزادی دارد. به همه دوستان سبز اندیشم توصیه می کنم که در روز قدس و هفته دفاع مقدس جدا از هر گونه گرایش و عقیده ای چفیه ای با رنگ سبز بدوش گیرند و بدانند که در این راه سبز امید و در این مجاهدت مقدس صبغه ای الهی یافته ایم. امروز چفیه سبز نماد مقاومت و استقامت است پس امسال چفیه سبز را نماد جنبش آزادی خواهی و استقلال طلبی ملت ایران کنیم.

 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#4


فرهنگنامه سبز( 45) بلوا بر وزن حلوا
ابراهیم نبوی:


بلوا( Balva): بلوا بر وزن حلوا. شورش. آشوب. وقتی که گروهی آدم حسابی با سکوت اعتراض کنند و گروهی از اوباش آنها را بزنند. هر نوع اعتراض که از آن خوشمان نیاید. هر مخالفتی که به هر شکل اتفاق بیافتد. اسم کلانتری راهپیمایی آرام. هر اجتماعی که علیه من تشکیل شود. غوغا( فرهنگ معین، ج 1، ص 124). نام دیگر اعتراض مسالمت آمیز. هنگامه. ازدحام مردمی که رای شان را دزدیدند و هر روز با آن پزمی دن. عدم انقیاد( اللغه فی البیت، ص 458)، سرکشی در مقابل توسری خوردن. کاربرد در جمله: " آیت الله خامنه ای گفت، دشمن همچنان که در بلواهای پس از انتخابات روشن تر شد، در صدد ضربه زدن به پشتوانه مردمی نظام است."

مراحل تشخیص انتخابات از بلوا
مرحله اول، انتخابات پرشور و زیبایی بود.
مرحله دوم، حمایت پرشور ملت از ما بود.
مرحله سوم، شکست انتخاباتی دوستان سابق ما از دوستان فعلی ما بود.
مرحله چهارم، آبروی بزرگی بود که انتخابات برای ما خرید.
مرحله پنجم، رهبران از خودمان هستند، معدودی از فریب خوردگان اغتشاشگرند.
مرحله ششم، برخی رهبران فریب خوردند، اکثر مردم از خودمان هستند.
مرحله هفتم، رهبران عوامل خارجی نیستند، اما گول دشمن را می خورند.
مرحله هشتم، رهبران اغتشاشات که دوستان سابق ما بودند، آبروی ما را در جهان بردند.
مرحله نهم، دشمن از طریق دوستان سابق ما، قصد ضربه زدن به ما را دارد.
مرحله دهم، بگیرین شووووووووووووووووون.

ضرب المثل های عامیانه: " دیگه علی مونده و حوضش"، " اگه علی ساربونه، تا انتخابات بلوا نشه، شتره رو در خونه خودش می خوابونه."، " اگه شناگر قابلی بود، آب رو گل آلود نمی کرد که زیرآبی بره."، " از خودت گذشته، خدا یه عقلی به مجتبی بده."، " پس از چهل سال مرده شوری، به حلوای مرده می گه بلوای زنده."، " یه بلوا درست کرده که حلوای ما رو بخوره."

کرونولوژی بلوا در گفته های آقا
22 خرداد 88: از این حضور پر شوری كه در روزهای اخیر و حتی شبها ـ آنطور كه مطلع شدم ـ مردم در خیابانها داشتند، تشكر می كنم.

25 خرداد 88: اين خطاست كه ما اين دو مجموعه‏ى رأى دهنده را كه يك عده‏اى رأى به يك نامزدى دادند، يك عده‏اى رأى به آن نامزد ندادند، اينها را ما متخاصم و متقابل فرض كنيم.

29 خرداد 88: من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستى نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‏ى آنهاست.

7 تیر 88: نخبگان و خواص سياسى بايستى مراقب كار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ اين خطاب به همه‏ى نخبگان است، خطاب به يك طرفِ خاصى، جناح خاصى نيست.

15 تیر 88: انتخابات بيست و دوى خرداد خيلى براى ملت ايران آبرو ايجاد كرد، خيلى اقتدار براى اين ملت بزرگ آفريد؛ براى انقلاب آبرو شد.... آن كسانى كه نامزدشان رأى نياورده، طبيعى است افسرده باشند، اوقاتشان تلخ باشد؛ اما اين معنايش اغتشاش نيست؛ اينها اغتشاشگر نيستند.

29 تیر 88: نخبگان سر جلسه‏ى امتحانند؛ امتحان عظيمى است. در اين امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط اين نيست كه ما يك سال عقب بيفتيم؛ سقوط است.

12 مرداد 88: دشمنان خيال نكنند با يك تقليد مغلوط از حضور عظيم مردمى در انقلاب سال 1357، يك كاريكاتور از آن انقلاب، ميتوانند به عظمت انقلاب و نظام اسلامى ضربه بزنند.

21 مرداد 88: متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‏بصيرتى‏اند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند.

4 شهریور 88: آن ظلمى كه به نظام اسلامى شد، هتكى بود كه از آبروى نظام در مقابل ملتها به وسيله‏ى بعضى انجام گرفت. من متهم نميكنم كه دست‏اندركاران اینها دست نشانده‏ بيگانه‏هايند يا انگليسند يا آمريكايند - چون براى من اين قضيه ثابت نيست.

19 شهریور: " دشمن همچنانکه در بلواهای پس از انتخابات روشن تر شد، در صدد ضربه زدن به پشتوانه مردمی نظام است و همه باید مراقب باشند."

 

The_Referee

National Team Player
Mar 26, 2005
5,534
0
Jabolqa Opposite Jabolsa
#5

تفاوت های «مقام معظم رهبری» با «اعلیحضرت همایونی»
خلاصه:
شاه هر دو باری که در تنگنا افتاد، در سال ۱۳۳۲ و ۱۳۵۷ تاج و تخت را رها کرد و سوار هواپیما شد و رفت. «مقام معظم رهبری» چنین شخصیتی ندارد. با این که درباره صلح حسنی کتاب نوشته است اما با تنها چیزی که میانه ندارد صلح است. هر چه کار سخت تر می شود او هم مصمم تر می شود که مقاومت کند و به قول خودش «جان ناقالب و جسم ناقصى و اندك آبروئى» که دارد را کف دست گرفته است. «مقام معظم رهبری» به صراحت گفته است: «ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد». یک کلام ختم کلام!

کاوه میرکاظم:


سخنان رهبر جمهوری اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران بازهم تندتر شده است. انگار که او هیچ قصدی ندارد تا مگر کمی اوضاع را بهبود بخشد، کوتاه بیاید و بنا به مصلحت هم که شده کمی معترضان را دلجویی کند و به پند ناصحان گوش دهد و نگذارد کار بدتر از این نشود. برعکس او شمشیر را از رو بسته و نوید برخوردهای شدیدتر و خشن ترمی دهد. چرا چنین می کند؟


می دانم که خیلی ها رویای روزی را در سر می پرورانند که روزنامه کیهان با درشت ترین تیتر ممکن در صفحه اول بنویسد: «خامنه ای رفت». آرزو بر جوانان و حتی پیران عیب نیست. رهبر جمهوری اسلامی ایران هم به هر حال وجود چنین آرزویی را به رسمیت شناخته است و البته معتقد است که همه این اعتراض ها علیه او «تقلید مغلوط و کاریکاتور انقلاب ۱۳۵۷» است. اتفاقا راهی که او برگزیده و سرکوب شدیدی که به راه انداخته ناشی از این است که می داند حکومت شاه چه اشتباهاتی کرد تا سرنگون شد. «مقام معظم رهبری» سه تفاوت عمده با «اعلیحضرت همایونی» دارد که همین سه تفاوت هزینه های جنبش سبز را خواه ناخواه افزایش می دهد.


نخست، محمدرضا شاه پهلوی شخصیتی ضعیف و مردد داشت. چندان اهل پافشاری و استقامت بر سر موضع خود نبود. تا وقتی که پشتش گرم بود، خوب می تاخت، اما به محض آن که به زمین سفت می خورد جا می زد. دکتر عباس میلانی، در کتابش می نویسد که شاه در جريان یک بازی بريج با دوستانش گفته بود که ترجیح می دهد یک کارمند ساده دولت باشد که بعد از کار به منزل برود و تلویزیون تماشا کند و بخوابد. شاه زبان تشر را می فهمید. این نکته کمی نیست که «اعلیحضرت همایونی» خاضعانه در تلویزیون اعلام کرد که پیام انقلاب مردم را شنیده است. شاه هر دو باری که در تنگنا افتاد، در سال ۱۳۳۲ و ۱۳۵۷ تاج و تخت را رها کرد و سوار هواپیما شد و رفت. «مقام معظم رهبری» چنین شخصیتی ندارد. با این که درباره صلح حسنی کتاب نوشته است اما با تنها چیزی که میانه ندارد صلح است. هر چه کار سخت تر می شود او هم مصمم تر می شود که مقاومت کند و به قول خودش «جان ناقالب و جسم ناقصى و اندك آبروئى» که دارد را کف دست گرفته است. «مقام معظم رهبری» به صراحت گفته است: «ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد». یک کلام ختم کلام!


دوم، رهبر جمهوری اسلامی کجا را دارد که برود؟ شاه دوستان زیادی در جهان داشت. سفرهای خارجی بسیار می رفت. دیدارهای فراوانی نیز با شخصیت های مختلف بین المللی داشت. رژیمش سر جنگ و دعوا با دنیا را نداشت. رژیمی بود که در چارچوب و نظم بین الملل آن زمان به هر حال پرستیژی برای خودش داشت. با این همه دیدید که همین شاه پس از خروج از ایران به زحمت جایی برای اقامت داشت. هیچ کشوری حاضر نبود خود را برای آدمی که حالا منفور و مغضوب رژیم تازه ایران بود به زحمت بیاندازد. هواپیمایی که حامل شاه تبدار و بیمار بود دو ساعت در فرودگاه کشوری کوچک و بی اهمیت چون پاناما متوقف شده بود. «مقام معظم رهبری» بیست سال و اندی است که از کشور خارج نشده است. غیر از معدود دیدارهای رسمی با برخی سران کشورها، هیچ رابطه دوستی*** با کسی ندارد. ایدئولوژی و عقایدی که دم از آن***ها می زند هم خریداری در جهان خارج ندارد. رژیمش هم که به اندازه کافی ایجاد دردسر برای کشورهای منطقه و جهان کرده است. کجا را دارد برود؟ می تواند پناهنده کشورهای اروپایی و آمریکا شود و از نظر خودش در «دارالکفر» زندگی کند؟ حاکمان کشورهای عربی سنی مذهب دل خوشی از او دارند و یا همبستگی خاصی با عقایدش دارند که مقدمش را گرامی بدارند؟ حتی القاعده هم شمشیر دشمنی با او را از رو بسته است و امیدی به پناه دادن و پنهان کردنش در کوه های تورابورا وجود ندارد. می ماند منطقه جنوب لبنان و حزب الله. بعید می دانم حزب الله هم خودش را اول با دولت لبنان و بعد دیگر کشورهای عربی و باقی دنیا به دردسر بیاندازد. حمایت از کسی که توسط ملت خودش و نه به ضرب و زور نظامی خارجی بیرون رانده شده چه فایده ای دارد؟



به این ماجرا اعوان و انصار «مقام معظم رهبری» را هم اضافه کنید. اطرافیان «اعلیحضرت همایونی» هیچ دردسری برای خارج رفتن و از ایران و اقامت در کشوری دیگر نداشتند. مشکلی که شاه داشت گریبانگیر آنها نشد و الان هم سی سال است که به راحتی به زندگی خود در خارج از ایران بی ترس تعقیب ادامه می دهند. کدام کشوری حاضر است امثال آدم*** هایی چون طائب و مرتضوی و محسنی اژه ای و احمدی نژاد را بپذیرد. هوگو چاوز هم محال است چنین کند. خانواده صدام هم جایی مانند اردن برای پناهنده شدن داشتند. وقتی نه رهبر جمهوری اسلامی و نه سرسپردگانش جایی برای رفتن ندارن طبیعی است که به هر قیمتی و با چنگ و دندان خانه کنونی خود را بچسبند و از آن دفاع کنند. مثال عامیانه اش همانی است که می گویند گربه ای که در چار دیواری گیر افتاده بدتر چنگ می اندازد.


سوم، قاطبه ارتش شاهنشاهی نه مغزشویی شده بود و نه بنیان ایدئولوژیک خاصی داشت. اگر هم داشت بنیانش بر ناسیونالیسم و ملی گرایی بود. دیدید که چه زود هم بین «میهن» و «شاهنشاه میهن» اولی را انتخاب کرد. به هر حال انقلاب سال ۱۳۵۷ در میان نمونه های مشابهش در دنیا کمتر خشن بود. بعد از انقلاب بود که تازه خون های بیشتری ریخته شد. آن موقع مردم شاخه گل توی لوله تفنگ سربازان می گذاشتند. حالا همین گل توی لوله تفنگ گذاشتن خودش نشانه انقلاب مخملی و براندازی تلقی می شود. سپاه پاسداران و بسیج، یک مجموعه سرسپرده و مغزشسته پرورش داده که هیچ شعاری جز «آقا و مولا» و «جانم فدای رهبر» در قاموسش معنا و مفهومی ندارد. ارتش شاهنشاهی در چارچوب ناسیونالیسم، ملت را برادر خودش می دانست. برادر ارتشی چرا برادرکشی؟ سپاه ولایت اصلا مفهومی به نام ملت را نمی شناسد. اخوی از نظر سپاهی کسی است که «آقا» را قبول داشته باشد و بس و کسی که «آقا» را قبول نداشته باشد نه شیعه است نه مسلمان است و نه اصلا خدا را قبول دارد. سپاه ولایت راحت تر از ارتش شاهنشاهی می تواند خونریزی را توجیه کند. منطقش یا می کشیم و یا کشته می شویم است. منطق جنبش سبز نه می کشیم و نه می خواهیم کشته شویم است و این دو منطق به ظاهر مثل آتش و پنبه می مانند.
 

mlka

Ball Boy
Sep 13, 2005
134
0
#6
Unchained letter - End of your religious tyranny in Iran, writes renowned scholar to Khamenei - Part 1

In a remarkable open letter to Supreme Leader Ali Khamenei, renowned philosopher Abdolkarim Soroush predicts the end of religious despotism in Iran.

He is the preeminent living thinker of Iranian Religious Intellectualism which aims to reform Islam and associate the values of religion, pluralistic democracy, and tolerance. The movement is an extension of the works of philosophers such as Kant, Hegel, and Karl Popper, but it is also heavily influenced by Persian mysticism, often embodied by the 13th-century poetry of Rumi, of which Soroush is also a world expert. Known as the Islamic Martin Luther, Soroush was featured in Time Magazine's list of the 100 most influential people in the world in 2005. 'Nobody studies modern liberal Islam without studying Soroush,' said Roy Mottahedeh, an Islamic-history professor at Harvard University, in that issue of Time.

Soroush welcomed the revolution and held several senior academic positions within the establishment, but his opposition to the concept of velayeteh faghih, or guardianship of the jurisprudent, which is the basis for the Supreme Leader's power, put him at loggerheads with the regime. In the 1990s, he increasingly became the target of attacks and finally left the country in 2000.

In the 1970s, he turned to the study of history and the philosophy of science at Chelsea College, London, after obtaining a doctorate in chemistry. He currently teaches at Georgetown University, but has also held posts at Harvard, Yale, Princeton, and Columbia.

Soroush published his open letter to Khamenei on Thursday September 10.

Setting the tone early in his letter, Soroush writes to Khamenei, 'You said 'The regime's honor has been rended.' I had never heard such good news in my life.'

In a particularly harsh portion of his letter, Soroush charges, 'Treason and fraud were not enough, you turned to murder and crime. Treason and crime were not enough, you added the rape of prisoners to everything else. Murder and rape and fraud were still not enough, you added accusations of spying and dishonor to the lot.' Soroush mournfully says, 'You are now the prisoner of a closed regime that you yourself created long ago, in which neither criticism, nor opinions, nor science, nor information flourish.'

'The fading fear of the people and the vanishing legitimacy of the concept of Supreme Leadership are the greatest achievements of the revolt of honor over plunder,' Soroush writes towards the end of his correspondence. 'We will celebrate the disappearance of religious despotism. A moral society and a government beyond religion are the beacons of our Green nation.'

The following is a translation of the first part of Soroush's letter.

Celebration for the disappearance of religious despotism


The blood-stained wedding ended and the false groom left the bridal chamber.
The ballot boxes shook and the fiends danced in the darkness.
The victims stood watching in their white shrouds and the prisoners, their hands cut off, clapped.
And the world, one eye filled with rage, the other with hatred, bore off the groom.
The veil was lifted and blood flowed from the republic's porch.
The Devil laughed and then the stars were extinguished and virtue fell into a slumber.

Mr. Khamenei,

In this drought of virtue and justice, everyone has complaints against you, but I thank you. Not that I have no complaints. I do, and many, but I have set them before God. Your ears have become so full of the praises and caresses of sycophants that they have no room for the voices of those with grievances. But I thank you greatly. You said, 'The sanctity of the regime has been rended' and it has been disgraced. Believe me, in all my life I had never received such good news from anyone. My compliments to you for announcing the misery and affliction of religious despotism.

You were prepared to allow God to be shamed, to preserve yourself from shame.
I am joyous that finally the sighs of morning prayers have reached the celestial spheres and awakened the fires of divine vengeance. You were prepared to allow God to be shamed, to preserve yourself from shame. To have people turn their backs on piety and religion, but not turn their backs to your guardianship. That tradition and the path and truth be crumpled up, so that not a wrinkle would befall your leadership. But God did not want this. The pained hearts and muzzled mouths and spilled blood and cut hands did not want it and prevented it. The pure and the devout and the prophets did not want it. The deprived and the peacemakers and the oppressed and the righteous prevented it.

'The fairy hides her face as the fiend is about,' (NB Soroush is quoting a line from the beloved Hafez's ode number 64) this is the story of your republic of guardianship. Praise God that the veil of this fiend's false purity has been torn. His secrets have been disclosed, his hands opened, and his guilt placed before the sunlight. And the world has looked upon its naked form with anger and astonishment.

Mr. Khamenei,

I know that you are passing through bitter and hard times. You have committed an offense, a severe offense. I explained this offense to you twelve years ago. I told you to choose freedom as your method. Forget that it is virtuous and just, choose it as a method of successful governance. Is this what you want? Why are you doing things backwards? Why do you send denouncers and spies among the people to look into their hearts and pull words from their mouths through trickery, and then report lies and truths to you? Leave the press, political parties, associations, critics, teachers, writers... alone. The people will express themselves in a thousand ways and cast open their windows to you and help you in organizing the country and the system. Don't strangle the press. The press is the breath of society. But you took dead ends and weaving paths. And now your are under the spell of nothingness and have become the prisoner of a closed regime that you yourself created long ago, in which neither criticism, nor opinions, nor science, nor information flourish. You think that by reading confidential bulletins or listening to subservient advisers, you will grasp the reality of what is going on. Both the election of Khatami and the green election of Mousavi must be obvious to you, otherwise disdain and the charms of despotism would not have chased away the knowledge and shrewdness within you. And now, to make up for that sin, which is due to ignorance and despotism, you are turning to even greater crimes. You are washing blood with blood in order to regain purity.

You are washing blood with blood in order to regain purity.

Treason and fraud were not enough, you turned to murder and crime. Treason and crime were not enough, you added the rape of prisoners to everything else. Murder and rape and fraud were still not enough, you added accusations of spying and dishonor to the lot. You did not spare dervishes or clerics or writers or students. And in the end, you reward the killers and wrongdoers. Then you laugh in everyone's face and take a poor soldier to task for stealing an electric razor. (NB Soroush is referring to the student movement of July 1999 in Iran. Dormitories were raided, students beaten and arrested, and an unknown number of people killed. The death toll is generally considered to be at least four. The ensuing trial acquitted all police commanders and security officers, except for one soldier who was fined and imprisoned for stealing an electric razor from the student dorms, and a police officer who was jailed for assault.)

I was amazed by God's patience.

[...]

I knew that bereaved mothers and fathers were weeping behind closed doors and asking God, Save us from this place of oppression and send us succor. [...] The prisons were temples where worshippers genuflected day and night, and prayed -- and are still praying -- to God for the collapse of the guardianship.

As Jesus said on the cross, I asked 'Father, why have You forsaken us?'

When Neda Agha Soltan was martyred, her chest pierced by oppression's bullet, I wailed to God, Do You not hear the voice of the people? (NB Neda means voice in Farsi) As Jesus said on the cross, I asked 'Father, why have You forsaken us?' [...]

Until that day when I heard that forced admission, I mean those life-giving words, 'The sanctity of the regime has been rended.' It was as if the words had come from You, God. I knelt and thanked You. [...]

Mr. Khamenei,

I want to tell you that the page has turned and the regime's fortunes have shifted. It has been disgraced. [...] Even God has turned His face and taken His light from you. Those acts you committed in secret places and behind curtains have been revealed. [...] Even the path of repentance has been closed to you. Religion will not intercede in your favor, you who have lost legitimacy. The green Iran will no longer be that black Iran of devastation. This movement's whiteness and greenness have taken precedence over the blackness of your tyranny. The earth and water and fire and clouds and winds... are aligned against you on God's orders.

For years, your cohorts and agents, under the umbrella of your protection and guardianship, savaged the people like hungry jackals

For years, your cohorts and agents, under the umbrella of your protection and guardianship, savaged the people like hungry jackals and took safety and justice away from them. [...] They took them prisoner, like an invaded tribe, trampled their rights, plundered their freedoms, broke their dignity, subjugated their thoughts, and turned their religion upside-down. They started producing sanctities as if in a factory and sold superstition as religion. They shoved their treasonous hands into the people's ballot boxes. They placed the universities under the supervision of the uneducated. They filled a house of woes called the Islamic Republic's radio-television with lies and insults and gave the nation lessons on how to despair and be slaves. They created fake and extravagant gatherings and sold lies to the world about how the people loved the regime of the Supreme Leader. In prisons and houses of death, they murdered, raped, committed injustices, assaulted, and tortured to an extent unseen even during the Mongol invasion. They trampled the law and encouraged the science of ignorance and fanaticism. They lifted up the benighted and pushed down the wise. They took joy from the young and dignity from elders. They created colorful ayatollahs and obtained heavy fatwas from them. [...] Their psychosis about imaginary enemies created daily crises. People were imprisoned and ridiculous confessions were placed in their mouths and horrendous punishments were meted out. [...]

[These acts] lit a blaze in the conscience of the people that burned the house of the guardianship. The post-election protest was neither a military exercise, nor sedition, nor the Zarrar Mosque -- a term you have coined in your mint and employ often. (NB The Zarrar Mosque, mentioned in the Koran, was built by religious hypocrites to tempt the true Muslims.) It was an outburst of honor over plunder. The people, with awakened consciences, defended their vote, their elected choice, their rights as citizens, and their freedom of thought in a calm and collected manner against those who would plunder their vote and rights and freedom. The thieves were up in arms, but we heard God's laughter. He was satisfied with us. He had heard our prayers and had disgraced the murderers and the wrongdoers. Taraneh Mousavi's death was the death knell of tyranny.

(End of part 1.)
Posted by homylafayette at 13:43 2 comments
 
Jul 28, 2007
3,866
0
#7
اين همه وحشت از روز قدس چرا!؟ علی کشتگر


خامنه ای از اين که با اين همه خونريزی و وحشيگری نتوانسته اعتراضات ملت را خاموش کند چنان به وحشت افتاده که می توان از لابه لای واژه های او اين وحشت زدگی را ديد. مثلا "نبايد از تبليغات خارجی و مخالفت های داخلی متوحش شد، زيرا تمامی حکومت های جهان و از جمله جمهوری اسلامی موافقان و مخالفانی دارند..." آيا همين که فکر متوحش شدن به ذهن خامنه ای خطور می کند خود اعتراف به خيانت به آرای اکثريت مردم و ترس از عواقب آن نيست؟


علی خامنه ای در خطبه های نماز جمعه امروز يکبار ديگر به زبان تهديد و تحقير با مخالفان سخن گفت. او که به مناسبت شهادت علی ابن ابيطالب وی را سرمشق خود و ايادی خود معرفی کرد، بار ديگر بر صلابت و قاطعيت حکومت خود تاکيد نمود.
من اسلام شناس نيستم و از صفات و سجايای علی ابن ابيطالب که خامنه ای خود را پيرو او می داند چيزی نمی دانم. آيا واقعا او نيز مثل خامنه ای بوده است؟
آيا او نيز برای حفظ قدرت به دزدان جان و ناموس مردم ميدان می داده و حق طلبان را به شکنجه گران و قاتلان حواله می داده است؟
آيا او نيز اراذل و اوباش را مسلح می کرده و به آنان فرمان می داده است تا به هر شکلی که خواستند به زنان و مردانی که دست دادخواهی دراز می کرده اند، تجاوز کنند؟
آيا علی نيز به آن دسته از صاحب منصبان حکومت که به اين گونه فجايع اعتراض می کردند، به همان شيوه هايی که امروز خامنه ای با اصلاح طلبان زندانی رفتار می کند، برخورد می کرده است؟
اگر چنين است که وای به حال آنهايی که قرنهاست چنين فردی را سرمشق خود قرار داده اند. و اگر چنين نيست چرا اين همه روحانيون ريز و درشت و ريش و پشم داری که خود را متولی و مدافع مکتب علی ابن ابيطالب می دانند، شجاعت آن را ندارند که مثل مهدی کروبی، منتظری و صانعی به خامنه ای پاسخ دهند و بگويند تو اندکی با امير المومنين اصلی فرق داری؟
علی خامنه ای در خطبه های خود مدعی شد، که اکثريت قاطع مردم ايران ازاو و حکومتش حمايت می کنند. معلوم نيست اگر او اين همه حامی و پشتيبان در ميان ملت ايران دارد، چرا از گردهمايی های مردم اين قدر وحشت دارد؟چرا مراسم مذهبی شب های ۱۹ و ۲۱ ماه رمضان در کنار مقبره آيت اله خمينی را لغو کرد؟
چرا خانواده طالقانی نبايد برای سالگرد درگذشت او مراسم برگزار کند؟
چرا او و شورای امنيت ملی او تا اين حد از مراسم "روز قدس" که يکی از روزهای مرسوم جمهوری اسلامی است ترسيده است که پيشاپيش به نيروهای سرکوب فرمان می دهد که بايد امسال مواظب رفتارمردمی که قرار است در اين مراسم شرکت کنند، باشند؟ اگر اکثريت مردم با خامنه ای هستند او بايد از برگزاری مراسم روز قدس خوشحال باشد نه نگران و سراسيمه. اگر اکثريت مردم با خامنه ای و دولت دست نشانده او هستند چرا او حاضر نيست، اجازه يک گردهمايی کاملا مسالمت آميز و آرام را برای مخالفان صادر کند؟ چرا از کودتای ۲۲ خرداد تا به امروز خامنه ای و ايادی او مدام کوشيده اند به زور داغ و درفش، قتل و تجاوز و همه زشت کاريهای اهريمنی ديگر، ياس و ترس بر جامعه ايران غالب کنند؟ اگر مردم با خامنه ای هستند چرا او احيای فضای ياس آلود و ترس زده را لازمه بقای سلطنت فرعونی خود تشخيص می دهد؟ حکومتی که مردم را با خود دارد، چه نيازی به آن دارد که حجاريان ترور شده و عليل را تا حد مرگ شکنجه کند تا او به مردم بگويد که حکومت خامنه ای يک رژيم سلطانی نيست؟
خامنه ای برای ادامه بقای خود نيازمند برقراری آرامش قبرستانی در ايران است و اين خود بهترين گواه بر انزوای او و دولت دست نشانده او است.
خامنه ای برای برقراری آرامش قبرستانی به نيروهای نظامی و امنيتی و مزدوران آدم کشی که گوش به فرمان وی هستند تکيه دارد.
او برای احيای ياس و ترس و برقراری سکوت قبرستانی دست سپاهيان مسلح خود را برای هر جنايتی باز گذاشته است.
آنها نيز همه جنايات ممکن را از کودتای ۲۲ خرداد تا به امروز مرتکب شده اند. با اين همه او در ايجاد فضای ياس و ترس ناکام مانده است.
فضای اعتراضی جامعه ايران همچنان ظرفيت آن را دارد که به محض پيدايش فرصت، ميليونها معترض را روانه کوچه و خيابان کند. و فرصتها نيز بسياراند، دست کم هر ماه يک فرصت در ايران پيدا می شود. جمعه آينده يکی از همين فرصت ها است که مردم می توانند در گردهمايی تهران و شهرهای بزرگ کشور موج سبز آزاديخواهانه خود را به نمايش بگذارند و عظمت و توانايی آن را به جهانيان نشان دهند.
اين اعتراضات هربار که رخ می دهند، شکاف جديدی در نظام در حال فروپاشی ولايت فقيه ايجاد می کنند و چشم مردم دنيا را به نجابت، هوشمندی وآزاديخواهی ايرانيان بازتر می کنند. و همزمان شقاوت و رذالت کودتاگران را در انظار جهانيان عريان تر می سازند.
اين اعتراضات هربار که رخ دهد جهانيان و رهبران حکومتهای دموکراتيک جهان را به حمايت از مردم ايران و دوری گزيدن از رژيم خامنه ای تشويق می کند.
خامنه ای از اين که با اين همه خونريزی و وحشيگری نتوانسته اعتراضات ملت را خاموش کند چنان به وحشت افتاده که می توان از لابه لای واژه های او اين وحشت زدگی را ديد. برای نمونه او درخطبه های امروزش خطاب به نيروهای سرکوب که هرلحظه ممکن است دچار ترديد شوند چنين گفت:
" نبايد از تبليغات خارجی و مخالفت های داخلی متوحش شد، زيرا تمامی حکومت های جهان و از جمله جمهوری اسلامی موافقان و مخالفانی دارند..." اين عبارات مشت او را در مورد خيانت به آرای ملت نيز باز می کند چرا که فقط کسی که از ابعاد تقلب خود آگاه است و خوب می داند که احمدی نژاد رئيس جمهور منتخب ملت نيست و معترضان اکثريت مردم ايران هستند، درد متوحش شدن خود و نيروهای تحت فرمان خود را حس می کند و بر زبان می آورد.
خامنه ای حق دارد از اعتراضات مسالمت آميز مردم بترسد، چرا که اين اعتراضات هم عزم و اميد ملت را عليه رژيم او محکم تر می کند و هم به رهبران کشورهای غربی نشان می دهد که مصالح و منافع آنان نيز در فاصله گرفتن از رژيم خودکامه ای است که فروپاشی آن نزديک است.خامنه ای در آرزوی روزی است که فضای اعتراضی جامعه فروکش کند و مردم از امکان تغيير وضع موجود مايوس و نوميد شوند، تا آن گاه دماراز روزگار امثال کروبی و موسوی و خاتمی نيز درآورد.و استبداد را در ايران به قول فرمانده سپاه ۲۰ سال ديگر بيمه کند.
اما همه شواهد نشان می دهند که اين فضای اعتراضی ظرفيت آن را دارد که تا نابودی کامل بساط خامنه ای و حکومت او ادامه يابد. در روز قدس امسال ميليونها زن و مرد ايرانی مخالفت خود را با خامنه ای و دولت کودتا به نمايش خواهند گذاشت. کافی است هر شرکت کننده معترض يک تکه پارچه سبز را در جيب خود مخفی کند تا پس از شکل گيری گردهمايی آن را بر سر دست بگيرد. کافيست که همه جا شعار مرگ بر ديکتاتور سر داده شود. خامنه ای مردم را به پاسخ تند تهديد کرده است. پاسخی که از کودتا تا به امروز هر روز تکرار شده است. پاسخ های تند وی در کهريزک و در کشتارهای ۲۵ و ۲۹ خرداد اين مردم شجاع را از ميدان به در نکرد، اما خامنه ای و ايادی او را يک گام بزرگ به صندلی متهمان دادگاههای بررسی جنايت عليه بشريت نزديک تر ساخت.
حکومتی که برای بقای خود مجبور شود هر روز مردم را تهديد کند و شکنجه و قتل و تجاوز به جان و نواميس مردم را ضامن بقای خود سازد، حکومتی که پاسخ منقدان و مصلحان را با داغ و درفش بدهد در موضع ضعف است. خامنه ای امروز از درون و بيرون نظام حاکم منزوی شده و هرچه می گويد و می کند از موضع ضعف و رسوايی است. او ديگر هيچ گونه مقبوليت ملی و مشروعيت مذهبی ندارد. و حتی فرماندهان سپاه و بازجويان شکنجه گر نيز که ابزار او هستند ماهيت سرکرده و فرمانده خود را می شناسند و تنها بخاطرمنافع و مصالح خودشان با او همراهند.
شکاف ملت با حکومت و شکافهای عميق درون حکومت، موقعيت خامنه ای را از کودتای ۲۲ خرداد به اين سو به شدت تضعيف کرده است. او می داند که حتی يک نمايش بزرگ اعتراضی ديگر می تواند در صفوف فرماندهی نيروهای مسلح ترديد ايجاد کند و وی را از صندلی قدرت بر صندلی اتهام بنشاند. تهديدهای امروز خامنه ای از موضع ضعف و ترس بود. او ممکن است از همين موضع دست به جنايت های تازه ای بزند و يا موسوی و کروبی را روانه زندان کند. اما هيچ يک از اين اقدامات، او، رژيم کودتا را نجات نخواهد داد. جمعه آينده فرصت مناسبی است برای نمايش همبستگی ملی عليه رژيم کودتا و افشاندن هرچه بيشتر بذر اميد به پيروزی.
 
Jul 28, 2007
3,866
0
#8
جايزه "شجاعت در هنر" جشنواره فيلم ونيز به حنا مخملباف تعلق گرفت، خانه فيلم مخملباف


حنا مخملباف کارگردان فيلم روزهای سبز به خاطر بيان هنری و شجاعانه وقايع سياسی اجتماعی ايران معاصر جايزه تنديس شجاعت را از فستيوال ونيز دريافت کرد.

اين جايزه توسط "جان ويتوريو بالدی" تهيه کننده فيلم های کارگردان هايی چون "پازولينی" و "گدار" به حنا مخملباف اهدا شد.





حنا مخملباف در هنگام دريافت جايزه گفت: "من اين جايزه را تقديم می کنم به مردم شجاع ايران که در پی آزادی به خيابان ها آمدند. و همين طور خاکسارانه آن را تقديم می کنم به نداها و سهراب ها و همه کسانی که در پی آزادی کشته شدند و ما موظفيم که پيام خون آن ها را به دنيا برسانيم. نسل جوان امروز ايران که اکثريت جامعه ايران را تشکيل می دهند ديگر از اين استبداد پير خسته شده اند و به پا خواسته اند تا يک زندگی انسانی و نو را آغاز کنند."

فيلم روزهای سبز روز گذشته (پنجشنبه) برای منتقدين و روزنامه نگاران و امروز (جمعه) ساعت ۱۱ صبح برای تماشاچيان در ونيز به نمايش در آمد و مورد استقبال حاضرين قرار گرفت.

حنا مخملباف که با نشان سبز از فرش قرمز عبور کرد، در مصاحبه با خبرنگاران گفت: "اين فيلم سبز تصوير اميد بزرگی است که مردم ايران به تغيير در ايران بسته بودند، اين اميد بزرگ نمی تواند توسط استبداد کوچک ايران سرکوب شود. اگر قدرت های روسيه و چين دست از حمايت از استبداد حقير ايران بردارند، مردم ايران برای هميشه تکليف خود را با استبداد داخلی روشن خواهند کرد. اين فيلم گزارش بی واسطه ای است از آنچه ۷۰ ميليون ايرانی می خواهند، که چيزی جز دمکراسی نيست. مردم ايران لياقت آن را دارند که رييس جمهور خود را با آراء خود انتخاب کنند. نه با دخالت استبداد داخلی و حمايت روس ها... اين فيلم به عنوان پيام دمکراسی خواهی مردم ايران در فستيوال ها و تلويزيون های دنيا به نمايش در خواهد آمد تا مانع از آن شود که مثل سال های گذشته آدم حقيری مثل احمدی نژاد نماينده ملت بزرگی مثل ايران باشد. اين فيلم نشان می دهد که مردم ايران دمکراسی می خواهند و نه بمب اتم."
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#12
WOW, the nation is shock, a judiciary whose Mortazavi, a murderer rapist chosen as the manager of the year after raiding, stealing, and threatening the vicitms is declaring never happened!!.

Read names of members of this committee... what a joke is called judiciary. It is a torture, rape, sodomy, and murder center.
ابراهیم رئیسی (معاون اول رئیس قوه قضائیه)، غلامحسین محسنی اژه ای (دادستان کل کشور) و علی خلفی (رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه) اعضای هیأت ویژه بررسی این موضوع بوده اند.



هیأت ویژه قوه قضائیه: مدارک کروبی ساختگی است


هیأت سه نفره ای که از سوی رئیس قوه قضائیه مأمور رسیدگی به گفته های مهدی کروبی در مورد تجاوز به بازداشت شدگان حوادث اخیر شده بود، مدارک ارائه شده از سوی او را "ساختگی" خوانده است.
 
Oct 18, 2002
11,593
3
#13
So much for anyone who pinned his hope on the new judiciary:


نسخه چاپي ارسال به دوستان
گزارش هيئت سه نفره قضايي پس از بررسي ادعاهاي كروبي؛
مدارك كروبي كاملا جعلي و با انگيزه سياسي ارائه شده است

خبرگزاري فارس: هيئت سه نفره قضايي پس از بررسي ادعاهاي كروبي آن را كاملا جعلي و سياسي دانست و خواهان برخورد عادلانه و قاطع با وي شد.

به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي قوه قضائيه، اعضاي هيئت سه نفره قضايي رسيدگي به حوادث و اغتشاشات پس از انتخابات نتيجه بررسي***هاي خود و ديدار با كروبي را به آيت الله لاريجاني رئيس قوه قضاييه ارائه كرد.
مطابق گزارش ارائه شده هيئت سه نفره قضايي به اين جمع***بندي رسيده است كه نه تنها هيچ***گونه مدركي دال بر تجاوز جنسي به افراد مورد ادعاي كروبي وجود نداشته و ادعاهاي مطرح شده بدون مستند و عاري از حقيقت است بلكه ادعاها و مدارك ارائه شده كاملاً ساختگي و براي انحراف افكار عمومي تنظيم شده است.
اعضاء هيئت سه نفره قضايي پس از بررسي اظهارات كروبي و بررسي مدارك وي نتيجه جلسات خود را به همراه 2 پيشنهاد به آيت الله لاريجاني ارائه كرد كه رئيس قوه قضائيه ضمن تقدير و تشكر از زحمات هيئت سه نفره با پيشنهادات ارائه شده موافقت كرد.
براساس پيشنهادات هيئت سه نفره مناسب است نتيجه گزارش اين هيئت از طريق رسانه***هاي جمعي به اطلاع عموم مردم رسانده شود.
هيئت سه نفره همچنين پيشنهاد كرده است كه گزارش به مرجع صالحه قضايي ارسال تا با مباشرين و معاونين و با كساني كه در ادامه اقدامات ضد امنيتي عليه نظام پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري و در راستاي ادامه همان خط و جريان با نشر اكاذيب و ايراد تهمت و افترا علاوه بر تشويش اذهان عمومي به حيثيت و اعتبار نظام و بعضي از نهادهاي نظام و همچنين موجب هتك حيثيت و حرمت بعضي از مردم شده***اند برخورد عادلانه و قاطع صورت گيرد.
بنابر موافقت رئيس قوه قضاييه و پيشنهاد هيئت سه نفره متن گزارش اين هيئت به شرح ذيل به اطلاع عموم مردم مي***رسد.​

Continued here:
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8806210858
 
Oct 18, 2002
11,593
3
#14
محمدرضا جلایی***پور بعد از ۸۸ روز حبس آزاد شد

محمدرضا جلایی پور، بعد از تحمل ۸۸ روز زندان آزاد شد.


به گزارش نوروز، محمدرضا جلایی***پور، مدیر و سخنگوی پویش موج سوم، بعد از تحمل ۸۸ روز زندان ( ۵۰ روز انفرادی، ۳۸ روز سلول سه نفره)، بالاخره امروز شنبه، بیست و یکم شهریورماه از زندان اوین آزاد شد.

جلایی***پور در حالی امروز آزاد شد که نزدیک به ۴۰ روز پیش، حکم آزادی وی توسط قاضی حداد امضا شده بود و خانواده وی بعد از ۱۱ ساعت چشم انتظاری در مقابل زندان اوین و خود او بعد از ۵ ساعت انتظار پشت درهای بسته با پاسخ منفی روبرو شدند وبه دستور مرتضوی حکم آزادی وی ملغی اعلام شد. در طی ماه گذشته نیز مکررا به خانواده وی وعده آزادی داده شده بود و نزدیک به هشت بار به آن ها گفته شد که فردا او را آزاد خواهند کرد اما این اتفاق تا امروز نیفتاده بود.
 
Oct 18, 2002
11,593
3
#15
تشدید اختناق سیاسی از امروز: درج هر گونه خبر درباره موسوی، کروبی و انتخابات دهم در روزنامه***های کشور ممنوع شد!


دوره جدید و شدیدی از اختناق سیاسی همزمان با فرارسیدن روز قدس در راه است.

بنابر ابلاغ شورای عالی امنیت ملی از امروز درج هرگونه خبر در مورد "میرحسین موسوی، مهدی کروبی، انتخابات دهم ریاست جمهوری" در روزنامه***های کشور ممنوع شد. گفتنی است که این خبر تاکنون توسط شورای سردبیری دو روزنامه سراسری کشور تایید شده است.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#16
تمهیدات جدید در برخورد با هاشمی رفسنجانی

به قلم : ناصر اعتمادی
تاریخ انتشار مقاله 12/09/2009 به روز شده 12/09/2009 14:51 TU
چاپ کنید
بفرستید
نظر بدهید





‏دو عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ‏مجلس شورای اسلامی ایران در حملات بی پرده به ‏علی اکبر هاشمی رفسنجانی مدعی شدند که تلاش او ‏برای بازگرداندن "اعتماد عمومی نه به نظام اسلامی، ‏که به اعضای خانواده اش است."
"محمود ‏احمدی بی غش" عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست ‏خارجی مجلس بعد از اظهار این مطلب که هاشمی ‏رفسنجانی برخلاف تصور خودش سیاستمداری متبحر ‏نیست، اضافه کرده است که وی نمی تواند مدعی ‏بی اعتمادی مردم به نظام اسلامی ایران باشد.
این ‏عضو اصولگرای مجلس اسلامی رئیس مجمع تشخیص ‏مصلحت نظام را "عوام فریب" توصیف کرده که به ‏گفتۀ او نه تنها خودش، بلکه نیز خانواده اش "از روی ‏خیر و صلاح برای نظام اسلامی خدمت نمی کنند."
‏همزمان فاطمه آلیا، یک عضو دیگر کمیسیون امنیت ‏ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، تلویحاً خود ‏هاشمی رفسنجانی را به برانگیزندۀ بی اعتمادی به نظام ‏اسلامی ایران متهم کرد و گفت : کسانی که می گویند ‏باید اعتمادی سازی کنیم و اعتماد مردم به نظام را از ‏نو ایجاد کنیم، خودشان بگویند چه سندی دال بر ‏بی اعتمادی مردم به نظام اسلامی دارند.
فاطمه آلیا نیز ‏مدعی شد که اعضای خانواده هاشمی رفسنجانی ‏‏"لطمات زیادی به شخصیت او وارد وارد آورده اند" و ‏در آخر از رئیس مجلس خبرگان رهبری خواست تا ‏‏"موضع خود را در قبال نظام اسلامی و خانواده خود ‏روش کند."
این عضو کمیسیون امنیت ملی در ادامه ‏خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته ‏است : "همه انتظار دارند که رفسنجانی اگر توضیحی ‏در دفاع از خود دارد بیان کند."


رهبر جمهوری ‏اسلامی در خطبه های بیستم شهریور نماز جمعه تهران ‏بار دیگر اظهار داشت که شرکت ٨٥٪ رأی دهندگان ‏در دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران فی نفسه ‏نشانۀ اعتماد مردم به نظام اسلامی است، هر چند به ‏گفتۀ آیت الله خامنه ای،عده ای "برای اینکه این حرف ‏را دروغ از آب دربیاورند، مکرر در مکرر تبلیغات ‏کردند که اعتماد مردم از دست رفته است."

گفتنی است ‏که علی اکبر هاشمی رفسنجانی، در خطبه های نماز ‏جمعه ٢٦ تیرماه نماز جمعه تهران گفت که نحوۀ ‏برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری و حوادث ‏پس از آن موجب سلب اعتماد مردم از نظام اسلامی ‏شده و برای بازگرداندن اعتماد عمومی به نظام اسلامی ‏ایران پیشنهادهایی ارایه کرد. ‏در این حال، ابوالقاسم خزعلی، عضو مجلس خبرگان ‏رهبری امروز شنبه مدعی شد که مهدی هاشمی، فرزند ‏علی اکبر هاشمی رفسنجانی، "یکی از سران" ‏ناآرامی های اخیر در ایران است و باید هر چه سریعتر ‏به همراه دیگر سران ناآرامی ها دستگیر و محاکمه ‏شود. ‏

خبر
 
Jun 18, 2005
10,889
5
#17
With the rejection of Karroubi's charges, his arrest is now imminent. I think they are daring him to come out and say a word and then they will arrest him.
 
Jun 18, 2005
10,889
5
#20
Well I did not know Kooseh was going to deliver this week's friday prayers in Tehran. This makes things even more interesting.

پیرو انتشار برخی اخبار مبنی بر انصراف آیت الله هاشمی رفسنجانی از اقامه نماز جمعه این هفته تهران و تعیین آیت الله سید احمد خاتمی بعنوان امام جمعه این هفته ،در تماس خبرنگار آینده با دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره صحت این خبر ،این اخبار تكذیب شد. به گزارش خبرنگار آینده، دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سئوال آینده با اعلام اینكه تا این لحظه درباره امامت جمعه این هفته تهران برنامه ای به دفتر آیت الله هاشمی اعلام نشده،هرگونه اخبار درباره انصراف یا تغییر امام جمعه را بی اساس دانست. گفتنی است آیت الله هاشمی رفسنجانی طی سالهای اخیر امامت نماز جمعه روز جهانی قدس را برعهده داشته اند.