September 14, News/Discussion

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#1
پیام مهم آیت الله منتظری به علما و مراجع
علما و مراجع چرا سکوت کرده اند؟


بسم الله الرحمن الرحيم

عن رسول الله (ص): " اذا ظهرت البدع فی امتی فليظهر العالم علمه ..."
(الكافی، ج 1، ص 54)

حضرات مراجع عظام تقليد و علمای اعلام قم، نجف، مشهد مقدس، تهران، اصفهان، تبريز، شيراز و ساير بلاد اسلامی دامت بركاتهم

پس از سلام و تحيت، اين جانب با توجه به شرايط جاری در كشور و مظالمی كه هر روز شاهد آن هستيم و كارهای خلافی كه به نام دين و مذهب تشيع انجام می شود شرعا خود را موظف می دانم از روی خيرخواهی و احساس خطر جدی نسبت به مصالح دين و كشور، و از باب (و ذكر فان الذكری تنفع المومنين) اموری را يادآور شوم:


۱ - همه میدانيم كه انقلاب ما يك انقلاب دينی و ارزشی بود و هدف اصلی از آن با تحمل آن همه مصيبت ها، سختی ها، تبعيدها، زندان ها و شكنجه ها، تنها تغيير اشخاص حقيقی حاكميت و تغيير صوری در بعضی امور جزئی نبود؛ بلكه مقصود حاكميتی بود كه در تمام عرصه ها به عقائد، اخلاق و احكام شرع مبين پايبند بوده و معتقد و عامل به آنها باشد؛ و در پرتو آن حاكميت، ايمان، مكارم اخلاق، عدالت و آزادی از استبداد و خفقان، محقق شده، حقوق اقشار مختلف مردم تأمين گرديده و مظالم و تجاوز به حقوق آنان ريشه كن شود، و ملت ما از اين جهات احساس راحتی و آسايش نمايد و در مقابل ساير ملتها سربلند و الگوی تحقق عدالت، عزت، كرامت و ارزشهای انسانی باشد. هدف اين نبود كه فقط نام و نشان و شعارها تغيير كند ولی عملا همان مظالم و انحرافات رژيم گذشته و تجاوزات به حقوق به شكل ديگری به عنوان حاكميت دينی و ولايت فقيه جريان پيدا كند.

اين جانب كه همه می دانند مدافع سرسخت حاكميت دينی و از پايه گذاران ولايت فقيه - البته نه به شكل مرسوم فعلی، بلكه به گونه ای كه مردم او را انتخاب نمايند و بر كارهای او نظارت داشته باشند - بوده ام و در راه تحقق آن در بعد علمی و عملی تلاش زيادی نموده ام، اكنون در مقابل مردم آگاه ايران به خاطر ستم هايی كه تحت اين نام و عنوان بر آنان می رود احساس شرمندگی كرده و خودم را در پيشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل خون***های ريخته شده شهدای عزيز و تجاوزات به حقوق مردم بيگناه مورد عتاب میبينم . بسياری از افراد با سابقه در انقلاب از طريق نامه، ايميل و يا حضورا به من میگويند: حاكميت دينی كه شما وعده آن را به مردم میداديد و ولايت فقيه را مجری آن میدانستيد و میخواستيد آن را به پا داريد همين است كه امروز ما آن را مشاهده میكنيم ؟ در حالی كه آنچه مشاهده میشود در واقع حكومت ولايت نظامی است نه ولايت فقيه .

۲ - حضرات مراجع و علمای اعلام، خوب میدانند كه در طول تاريخ پيوسته آنان ملجأ و پناهگاه مردم در مقابل تجاوزات و مظالم حكومت ها بوده اند، و اين افتخار را داشته اند كه در مقابل حكومت های جائر و در كنار مردم و مدافع شريعت و حقوق اقشار ستم ديده باشند و در اين راه صدمات و محروميت هايی را متحمل شده اند. جزاهم الله عن الاسلام خير الجزاء.

البته پس از پيروزی انقلاب، متأسفانه اين سابقه درخشان و نورانی به واسطه اعمال خلافی كه در حكومت انجام گرفت و چه بسا روحانيت هم در آن نقش نداشت ولی به علت كوتاهی در نهی از منكر در معرض تحول و خطر جدی قرار گرفت و با دور شدن از اخلاق و گاه در عمل با تحكيم تئوری "هدف وسيله را توجيه می كند" انحراف در مسير انقلاب و دور شدن از اهداف اوليه آن، آغاز و اين خطر جدی تر شد تا آنجا كه امروز با تأسف بايد گفت به پايگاه معنوی و مردمی روحانيت و مرجعيت و به تبع آن به اسلام و مذهب كه به طور سنتی متكی به روحانيت و عجين با آن بوده و از آن راه ترويج میگرديده، ضربه زيادی وارد شده است كه معلوم نيست چگونه و چه زمانی قابل جبران می باشد!

عجين بودن مذهب و عالمان و متخصصان دينی كه امری مقبول و معقول و مورد تأييد مردم مسلمان است موجب شده است كه هر آسيب وارد بر روحانيت، قهرا متوجه اسلام و مذهب نيز باشد.

در چنين وضعيتی مسئوليت مراجع محترم و روحانيت شيعه سنگين تر خواهد بود؛ زيرا علاوه بر وظايف عمومی آنان كه لازمه رشته تخصصی آنان و توجه مردم به روحانيت و مرجعيت است، وظيفه دفاع از حيثيت مذهب و تطهير دامن آن از كارهای خلافی كه حاكميت به نام مذهب انجام داده و می دهد نيز بر عهده آنان خواهد بود؛ زيرا كارهای خلاف شرعی كه خلاف اهداف اوليه انقلاب هم میباشد و به نام دين و مذهب انجام میگيرد از مصاديق بارز بدعت است. بدعت منحصر به تشريع و وارد كردن رسمی حكم غير دينی در دين نيست، بلكه شامل هر كار خلاف شرعی كه به نام شرع و مذهب انجام گردد نيز خواهد بود.

در آيه ۷۱ سوره توبه می خوانيم: (والمومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض، يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) به مقتضای جمع محلی به الف و لام استغراق، همه مومنين و مومنات نسبت به يكديگر در حد امر به معروف و نهی از منكر ولايت دارند؛ پس علماء اعلام به طريق اولی دارای اين ولايت میباشند و نبايد ساكت باشند. و در وصيت مولا اميرالمومنين (ع) میخوانيم : "لا تتركوا الامر بالمعروف والنهی عن المنكر فيولی عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم " (نهج البلاغه، نامه ۴۷) ترك امر به معروف و نهی از منكر و بی تفاوت بودن مردم در برابر كارهای خلاف، طبعا موجب سلطه اشرار است و دعاء فقط دردی را دوا نمی كند.

۳ - با توجه به آنچه گفته شد متذكر می شوم : حوادث و فجايع ماههای اخير كه پس از انتخابات رياست جمهوری در كشور و در مرئی و مسمع حضرات مراجع و علمای محترم رخ داد زنگ خطری است برای روحانيت و مرجعيت. در اين حوادث حق كشی ها، ظلم ها، تخلفات فراوان به نام دين و با تأييد بخش اندكی از روحانيون حكومتی و وابسته انجام شد و به دنبال آن، اقشار وسيعی از مردم معترض طبق حق شرعی و قانونی و بر اساس اصل بيست و هفتم قانون اساسی با انتخاب مسالمت آميزترين راه، اعتراض خود را به حاكميت ابلاغ كردند و حاكميت به جای اين كه به ندای حق طلبانه مردم پاسخ مثبت و معقول دهد و درصدد تأمين حقوق تضييع شده آنان برآيد جمعيت چند ميليونی را آشوبگر و اغتشاشگر و عوامل بيگانه ناميد و به بدترين وضع و با خشونت كامل مردان و زنان بی دفاع را مورد ضرب و شتم و سركوب قرار داد و عده زيادی را بازداشت و گروهی را در خيابانها و عده ای را در زندان های مخوف به شهادت رساند.

عجب اين كه حاكميت با تكيه بر نيروی نظامی و انتظامی و كشيدن اسلحه بر روی مردم بی پناه و بی سلاح آنان را شهيد و يا زندانی نموده ولی در نهايت مردم را محارب ناميدند. خود بحران ايجاد كرده و نظام را به مخاطره انداخته ولی مردم و پايه گذاران نظام را اغتشاشگر و مخالف نظام می نامند.

همزمان با سركوب مردم، تعدادی از فعالان سياسی و نخبگان كشور كه هر كدام از آنان سال ها در جمهوری اسلامی خدمات با ارزشی داشته اند را بازداشت و با طرح های از پيش تعيين شده بر خلاف شرع و قانون، شروع به پرونده سازی و گرفتن اعترافات دروغ و سپس نمايش آنها در دادگاههای فرمايشی غيرشرعی و غيرقانونی نموده و در نتيجه آئين قضايی اسلام را مورد مسخره جهانيان قرار داده است؛ و به جای مجازات جدی آمران و عاملان آن همه جنايت، فقط با وعده دادن مجازات آنان، همچون وعده بر مجازات آمران و عاملان قتل های زنجيره ای، به بازداشت افراد خدمتگزار ديگر و فشار بر دو كانديدای محترم حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدی كروبی و جناب آقای مهندس ميرحسين موسوی - دام توفيقهما و حفظهما الله تعالی - و بستن دفاتر و روزنامه های آنان و بازداشت همفكران و همكاران معزز آنان و متهم نمودن افراد صديق و خدوم در رسانه های وابسته حكومتی نموده و حتی از جايگاه مقدس نماز جمعه به امور واهی و دروغ همچنان ادامه می دهند كه نهايت اين روند موجب تخريب بيشتر اعتقاد مردم به روحانيت و مرجعيت شيعه و اسلام عزيز خواهد شد.

در چنين شرايطی است كه مردم مسلمان ما از امثال حضرات مراجع و علمای محترم و اين حقير انتظاراتی دارند كه با توجه به وظيفه سنگينی كه شريعت مقدسه بر دوش عالمان دينی قرار داده است و نيز مسئوليت سنتی و تاريخی مرجعيت و روحانيت انتظار بجايی است. مردم میگويند: اين ظلم ها و حق كشی ها و بدعت ها اگر خلاف اسلام است، چرا مراجع محترم و علمای دين كه حافظ دين و مذهب و حصن اسلام و شريعت و مدافع حقوق مردم و مبين احكام شريعت و از جمله امر به معروف و نهی از منكر و اظهار مخالفت با خلاف ها و بدعت ها هستند، در مقابل اين همه بدعت ها و كارهای خلافی كه به نام دين و مذهب انجام میشود به پيروی از دستور پيامبر اسلام (ص ) اظهار علم و مخالفت صريح با بدعت ها نمی كنند؟ و آيا اين همه مظالم و حق كشی ها و جنايات از بيرون آوردن خلخال از پای يك زن يهودی توسط سربازان معاويه كمتر است كه مولای متقيان حضرت علی (ع) فرمود: اگر مرد مسلمانی از غصه آن بميرد نبايد ملامت شود؟! (نهج البلاغة، خطبه ۲۷). به يقين حضرات مراجع و علمای محترم قلبا از اين منكراتی كه به نام دين و مذهب انجام میشود نگران و ناراحت میباشند و بعضا اقداماتی نيز نموده اند، اما آيا با توجه به مفاد حديث شريف نبوی كه اظهار علم را واجب دانسته، اين مقدار كفايت میكند؟

۴ - حضرات مراجع محترم به قدرت و نفوذ كلام خود در حاكميت توجه دارند و خوب می دانند كه حاكميت در حفظ مشروعيت خود به آنان نياز دارد و از اين رو اينك آنان را هرچند به حسب ظاهر به رسميت می شناسد و از آنان ترويج می كند، و نيز می دانند كه حاكميت از سكوت آن حضرات در قبال كارهای خلاف خود بهره برداری می كند، پس آيا سزاوار است در امور مهمه***ای كه به حيثيت و آبروی دين و مذهب و تأمين حقوق اقشار عظيمی از مردم و نيز دينداری و حفظ اعتقادات مذهبی جوانان مربوط است سكوت كرده به نحوی كه بين مردم چنين تلقی شود كه خدای ناكرده مراجع و روحانيت موافق و مويد كارهای خلافی هستند كه به گوشه ای از آنها اشاره شد؟

در خاتمه يادآور می شوم: اين جانب هنوز از اصلاح امور مأيوس نشده ام و به نظر می رسد مراجع عظام تقليد می توانند ترتيبی دهند تا با راهنمايی و ارشاد آنان و با همفكری با دو كانديدای محترم رياست جمهوری و نمايندگان عاقل و معتدل و كارشناس متدين و امين از طرف نظام، راههای برون رفت از اين بحران بزرگ را كه برای جمهوری اسلامی و مشروعيت آن پيش آمده است بررسی كرده تا آنچه را مصلحت ديدند صادقانه با اشراف حضرات مراجع مورد عمل قرار گيرد. و بالاخره حاكمان، سياست يك بام و دو هوا و به كيش خود خواندن و طرد كردن ديگران را نه به طور موقت، بلكه برای هميشه رها كنند و مردم را كه صاحبان اصلی حكومتند از روی صدق و به دور از شعار ارج نهند و آراء آنان را مورد نظر و عمل قرار دهند و اسلاميت و جمهوريت حقيقی و عدالت واقعی را اجرا نمايند. برای انسان اقرار به اشتباه ننگ نيست، زير بار حق نرفتن ننگ است.

عظمت اسلام و مسلمين و عزت و كرامت مردم ايران و سلامتی و توفيق بيشتر شما را از خداوند بزرگ مسألت دارم.

23 رمضان المبارك 1430 - 22/6/1388
قم المقدسة - حسينعلی منتظری
 
Last edited:

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#2
A suggestion, we all know well about the absolute censorship in Iran. Also, on Friday the national council of high security (read Council of National Plunder, Murder, and Torture) prohibited all dailies from any news on Mousavi, Karubi, and probably Khatami not to mention forceful writing of regim propaganda announcements and articles.

Anyway, Please do not to put any direct link to any of the militarist religous fascit plunders sites.
There are plenty of critical articles written on their regim propaganda let us use those instead. Let us help them not to distribute their propaganda around beyond their reach. Let us not to have any link to like of Iran, Fars, Irna, Javan, Ghods, Shahed, Resalat,....and all those propaganda media of the regim.
Let follow people inside who have boycotted Seda va Sima and the rest.

Long live Iran.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#3
بیانیه مهم مهدی کروبی خطاب به ملت ایران و افشاگری دوباره

قبای آقایان لای در مانده است!


شیخ اصلاحات با انتشار بیانیه ی مهمی خطاب به ملت ایران، شرح برخی از موارد مطرح شده در جلسات وی با کمیته ی سه نفره ی قوه ی قضاییه را فاش کرد و ابراز امیدواری کرد که در فرصتی دیگر، به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارد.

به گزارش موج سبز آزادی، متن کامل این نامه را در ادامه می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم


ملت شریف و تاریخ ساز ایران
آنچنانکه می دانید خادم شما در روزهای پس از انتخابات و در تندباد حوادثی که در سه ماهه گذشته از سر این مملکت و نظام گذشته است، نامه های هشدار دهنده و آگاه کننده پی درپی و متناوبی را خطاب به مسئولین امر نوشته است بدین امید که گشایشی حاصل گردد و مباد که حقی ضایع شود و ظلمی صورت بگیرد و ظلم و آه مظلومان دامان ما را بگیرد و رها نسازد؛ چه آنکه به توصیه دین و تجربه تاریخ می دانیم که: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.
سه ماه از سر مملکت ما گذشت، اما چگونه سه ماهی؟ اگر در انتخابات ریاست جمهوری نهم ما ساعتی به خواب رفتیم و بیدار که شدیم، گویا که به خواب اصحاب کهف فرو رفته باشیم، همه چیز را دگرگون شده دیدیم؛ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر اما همانطور که پیشتر هم گفته ام دیگر بیدار ماندن تا صبح هم کارساز نبود؛ چراکه قبح دزدیدی شبانه ریخته و این بار کار به رهزنی رسیده بود. این اما تازه اول ماجرا بود. هیچ گاه برای من قابل پیش بینی نبود که یک روز در جمهوری اسلامی به تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم چنین پاسخ دهند که دادند. پرسش و ابهام مردم درباره سرنوشت رایی که داده بودند را پاسخ دادند اما نه با برهان و منطق که با گلوله و باتوم و چماق و ضرب و شتم. در کوچه و خیابانها هر آنچه را که دور از انتظار بود دیدم؛ صحنه هایی که خاطرات دوران جوانی ما را زنده می کرد. به مرور زمان و در گذر حوادث اما خبرهایی دیگر رسید از شکنجه و انجام اعمال حیرت آور از درون بازداشتگاههای بی نام و نشان؛ خبرهایی که بر حیرت من و هر ناظر و بیننده ای می افزود. افرادی می آمدند و نقل می کردند یا با سند و شهادت نشان می دادند در ایام محبس چه از سر آنها که نگذشته است؟
خدایا مهدی کروبی چه می دید و چه می شنوید؟ یا للعجب؛ کاش او زنده نبود و نمی دید که روزی در جمهوری اسلامی شهروندی نزد او بیاید و شکوه کند که در ساختمانی بی نام و نشان، توسط افرادی بی نام و نشان تر،هر عمل قبیح و غیر معمولی بر او صورت گرفته است: از لخت و عریان کردن افراد و نشاندن آنها در مقابل یکدیگر تا فحاشی های وقیحانه و ادرار کردن در صورت آنها و رها کردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان. اینها کم نبود که خبر از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها نیز رسید. با خود گفتم که سه دهه پس از انقلاب و دو دهه پس از فوت امام به راستی ما به کجا رسیده ایم؟
طبیعی بود که رگهای غیرت به جوش آیند. که مگر می شد با شنیدن این اخبار و گزارش ها آرام نشست و سر راحت بر بالین گذاشت؟ اینچنین بود که دست به نوشتن نامه ای خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بردم. نوشتم که خبر از تجاوز و شکنجه و انجام اعمال غیر معمول می رسد و من بی هیچ داوری از شما می خواهم که تحقیق کنید و دریابید که آیا چنین فجایعی رخ داده است یا نه؟ این نامه که منتشر شد اما پاسخ آن، هیاهوهای بسیار بود که آغازیدن گرفت و بارانی از دشنام و تهدید بود که بر سر من باریدن گرفت. خطیبان جمعه در اقدامی هماهنگ و برآمده از دستورالعمل های اداری، از تریبون نمازجمعه هرآنچه توانستند علیه من گفتند و به من نسبت دادند. اینچنین بود که تردیدهای من جدی تر شد. با خود گفتم که اگر چنین فجایعی رخ نداده بود می گفتند که رخ نداده است، اما حملاتی بدین صورت غیر معمول از تریبون های کوچک و بزرگ نماز جمعه و فحاشی هایی چنین نامعمول از سوی برخی مطبوعات نشان از آن دارد که آتشی به خرمن عده ای افتاده است. خود را مکلف دیدم که بایستم و از میدان به در نشوم.
نامه ای که به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بودم برای بررسی در اختیار رئیس قوه قضاییه وقت قرار گرفت و آیت الله شاهرودی نیز دستور پیگیری ماجرا را به دادستان کل کشور،آقای دری نجف آبادی، داد. آقای دری تماسی با من گرفت و مقرر شد تا نماینده ای را نزد من بفرستد. آن نماینده آمد و من از باب نمونه، فردی را که مدعی بود علاوه بر شکنجه مورد تجاوز نیز قرار گرفته است، به ایشان معرفی کردم. نماینده اقای دری نیز تاکید کرد که کسی از ماجرا باخبر نشود تا خللی در روند رسیدگی پدیدار نگردد و حتی در خواست کرد که بازجویی خارج از محل دفتر من و در مکانی دیگر صورت پذیرد که کاملا محفوظ بماند. تا اینجای کار برخوردها معقول بود. تا اینکه پای دادستان اکنون معزول تهران به ماجرا گشوده شد. او تماسی با من گرفت و گفت که نماینده ای را برای بررسی ماجرا به ملاقاتم می فرستد. آن فرد آمد و از من شاهد و نمونه خواست. صحیح آن بود که من مطابق قراری که با نماینده آقای دری گذاشته بودم، می گفتم که به دستور آقای شاهرودی، اکنون آقای دری و نماینده ایشان درحال پیگیری ماجرا هستند و از من خواسته اند که اطلاعات خود را با فرد دیگری درمیان نگذارم. اما از انجا که درکار خود مشکلی نمی دیدم و بنا را بر احقاق حق و تعامل با مسئولان می دیدم، به نماینده دادستان معزول تهران این فرصت را دادم که در اتاقی در دفتر کارم با همان شاهدی که نماینده آقای دری نیز پای سخنش نشسته بود ملاقات کنند و شرح شکوه و شکایت او را بشنوند. گفتم که اگر می خواهید مکان دیگری را برای ملاقات با آن شاهد معین کنید که نماینده دادستان تهران اما برخلاف نماینده آقای دری گفت انجام ملاقات در دفتر خود من را مناسبتر تشخیص داد.
بر خلاف ملاقات اول که به خوبی انجام شد این ملاقات اما صورتی دیگر به خود گرفت. آنچنانکه در اثنای جلسه آن پسر بیرون آمد و گفت که اینها به دنبال چیز دیگری هستند و دعوی پیگیری قضایی ندارند، بلکه در اندیشه برخورد سیاسی و پاک کردن صورت مساله اند. گفت که نماینده دادستان تهران می خواهد که همراه او به پزشکی قانونی بروم. او را مجاب کردم که همراه آنها برود. در راه اما آنها به بازجویی سیاسی خود ادامه داده و به او گفته بودند که تو باید به خاطر خدا و به خاطر خانواده و آبرویت سکوت می کردی و نباید آلت دست سیاستبازان می شدی و بسیاری سخنان دیگر از این دست که اکنون مجال شرح آن نیست.
آن روز گذشت و فردای آن، همان پسر، وحشت زده نزد من آمد و گفت که رفته اند و در محله از خانه و همسایه درباره او تحقیق کرده اند. گفتم وحشت نکن، هدف آنها کشف حقیقت است. پسر اما باری دیگر به من مراجعه کرد و گفت که آنها ماجرا را به پدر او گفته اند و آبرویش رفته است و پدر او مدام گریه می کند. از پسر خواستم که پدرش را نزد من آورد تا با او سخن بگویم و آرامش کنم. آن پسر اما رفت و دیگر خبری از او نشد. پس از مدتی سه شنبه گذشته پدر به سراغ من آمد درحالیکه نگران فرزندش نیز بود. مردی بیش از هفتاد ساله و محترم را دیدم که اندوه از چهره و سخنش می بارید. می گفت ما مسلمان و مذهبی هستيم و چرا با ما چنین کردند؟ عکس هایی را از جیب خود درآورد و نشانم داد تا از سابقه شان گفته باشد. تصویرهایی از زمان جنگ که پسر مجروحش را خوابیده بر تخت بیمارستان نشان می داد، درحالیکه رهبری فعلی - رئیس جمهور وقت- در عیادت از مجروحین بر سر تخت او ایستاده و درحال بوسیدن فرزند مجروح اوست و فرزندش نیز دست خود را بر گردن ایشان انداخته است. می گفت که سابقه ما آن بوده است و امروز ما نیز چنین است. شکوه و شکایت داشت که آبروی ما را در محله برده اند و از کسبه محله نیز درباره ما پرسیده اند. می گفت که من در خانه مان وحشت دارم. او را در ماشینی سوار کرده و درباره پسرش سوال پیچش کرده اند و او هم توضیح داده بود که فرزندش دانشجو و صادق و راستگو است. با این حال به این نیز بسنده نشده بود. می گفت که بعد از این به خانه آمدم و ساعتی بعد زنگ خانه به صدا درآمد. پایین آمدم و در را باز کردم اما کسی نبود، بالا که آمدم دوباره زنگ خانه به صدا درآمد و دوباره در را باز کردم و کسی را ندیدم. این اتفاق برای بار سوم هم افتاده بود و این بار که او در را گشوده بود با موتورسواری روبرو شده بود که در مقابل خانه آنها قرار گرفته و فردی نیز با چهره مهیب بر ترک آن درحال عکس برداری از خانه آنها و داد و فریاد و بدگویی علیه شان در محله بود. پدر می گفت که با این اتفاقات ما در این خانه دیگر امنیت و آرامش نداریم.
گویا اینها ماموران تحقیق بودند که برای کشف حقیقت و دستیاری قضاوت آمده بودند. واین نتیجه و دستاورد ما بود از اولین سندی که در اختیار دستگاه قضایی قرار دادیم. دستگاه قضایی در نظام اسلامی که خود را با رویه حضرت امیر مقایسه می کند، برای تحقیق قضایی به هدف تهدید، موتورسوار مسلح سراغ شاکیان فرستاده بود. شرم است از بردن نام حضرت امیری که برای کندن خلخال از پای یک زن یهودی به خود می پیچید و اسوه عدالت بود و باری نیز که در دادگاه به شکایت یک یهودی حاضر شد و قاضی نام ایشان را به کنیه برد، به اعتراض گفت که در پیشگاه قضاوت، من و این یهودی با هم برابریم.
و من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند و چنین اتفاقاتی را با رفتار علوی قیاس نگیرند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد.
بدین ترتیب حوادثی که از سر یکی از شهود ما گذشت درسی شد تا بقیه شهود را دست و پا بسته در اختیار دادستان معزول تهران قرار ندهیم. دادستان کل کشور آقای دری نیز از سمت خود برکنار شده و بنابراین تمام درها بسته شده بود. این درحالی بود که فحاشی ها علیه مهدی کروبی از تریبون های رسمی و توسط مطبوعاتی که از پول بیت المال ارتزاق می کردند نیز هر روز فزونی می گرفت. اینچنین بود که نامه ای به ریاست جدید قوه قضائیه نوشتم و درخواست دادخواهی و رسیدگی به ماجراها را کردم. در نتیجه ی این نامه بود که کمیته ای سه نفره به دستور ریاست جدید قوه قضاییه تشکیل و مسئول پیگیری حوادث بعد از انتخابات و رسیدگی به شکایات خانواده مصدومین روحی و جسمی شد. جلسه اول تشکیل شد که جلسه خوبی هم بود. در این جلسه علاوه بر سندی که پیشتر در اختیار دادستان تهران و دادستان کل کشور قرار داده بودم، دو سند دیگر نیز ارائه کردم که اکنون بر خود می بینم شرح کامل تری از آنها را برای شما مردم گزارش دهم.
سند دوم که با مدارک کامل نیز همراه بود شرح ماجرای رفته بر خانمی بود که در تظاهرات خیابانی بازداشت شده و آنچنانکه خودش می گفت در ماشین با برآمدگی های جسمی او ور رفته بودند و وقتی که به محل مورد نظر رسیده از او خواسته بودند شلوارش را از پایش درآورد که او نپذیرفته اما آنها او را درحالی که به زمین نیز افتاده بود مجبور به درآوردن شلوارش کرده بودند. در همین اثنا مسئول بالاتری آمده و اعتراض کرده بود که اینجا چه خبر است و ماموران گفته بودند که او از بی حیایی لباسش را درآورده و خود را بر زمین انداخته است تا آبروی ما را ببرد؛ حال آنکه آن زن نیز فریاد می زده و داد و بیداد می کرده است که آنها به زور با او چنین کرده اند. والله اعلم!
سند سوم نیز مربوط به جوانی بود که عضو یکی از گروههای سیاسی قانونی هم بود و مادرش با من تماس گرفته و او را نزد من فرستاده بود.او خودش مدارک پزشکی قانونی و همچنین یک سی دی به همراه داشت که نشانگر ضرب و شتم شدیدش بود. این فرد مدعی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته است اما عکس ها نشانگر التهاب و قرمزی مقعد او نیز بود.می گفت که در زیر شکنجه و کتک بیهوش بوده و نمی داند که با او چه کرده اند و اگر مورد تجاوز قرار گرفته نیز نفهمیده است. پزشکی قانونی نیز در این خصوص با تایید التهاب مقعدی، بررسی بیشتر را نیازمند نامه جدید و حکم قضایی دانسته بود. او پنج روز در بازداشت به سربرده بود اما در این چند روز آنچنان به صورت پی در پی مورد ضرب و شتم سنگین قرار گرفته بود که ماموران تصور کرده بودند او مردنی است و بنابراین گفته بودند که می خواهیم تو را به اوین منتقل کنیم اما در نهایت چشم و دست بسته در بیابان رهایش کرده بودند. یاللعجب!
اینها سه سند کتبی بود که در جلسه اول ارائه کردم و درباره دو سند دیگر نیز به صورت شفاهی صحبت کردیم و گفتم که این دو مورد نیز مطرح است اما سندی کتبی در خصوص آنها وجود ندارد. یکی از آنها ترانه موسوی واقعی بود که گفتم خانواده اش به ما راه نمی دهند و بهتر است که شما خود با هدف تحقیق، ماجرا را دادخواهی و پیگیری کنید. شاهد صحت ماجرا هم تلاش مذبوحانه ای بود که عده ای برای ساختن ترانه موسوی قلابی انجام داده بودند. کمیته اگر کارش تحقیق بود باید به سراغ محفل نشینانی می رفت که آن فیلم کذایی را برای پخش در رسانه ملی ساخته بودند؛ همانهایی که به خانواده ترانه موسوی قلابی گفته بودند "شما کاری با ترانه واقعی نداشته باشید، آن را خودمان حل می کنیم". گویی مهدی کروبی همه جرمش این بود که اسرار ماجرای «ترانه» را هویدا کرده و از سناریویی مشابه با سناریوی قتل های زنجیره ای پرده برداشته بود. زبان سرخ او سر سبز روزنامه اعتماد ملی را نیز بر باد داد که به محض افشای این ماجرا روزنامه نیز تعطیل شد. ماجرای ترانه واقعی را آنچنانکه شنیده بودم به صورت شفاهی برای کمیته بازگو کردم. ترانه موسوی به همراه یک دختر و چند پسر دیگر در مقابل مسجد قبا در روز مراسم سالگرد آیت الله بهشتی بازداشت شده بودند. دخترها پس از بازداشت شماره تلفن خانه شان را ردوبدل می کنند تا هریک که آزاد شد خانواده دیگری را از بی خبری بیرون آورد. آنها در همان روزهای بازداشت و درمیانه ضرب و شتم ها و به هنگام انتقال از یک مکان به مکانی دیگر متوجه غیبت ترانه موسوی می شوند. بدین ترتیب آن دختر دیگر وقتی که آزاد می شود با خانواده ترانه و همچنین با کمیته پیگیری تماس گرفته و گفته است که ترانه با ما بوده و مفقود شده است. مادر ترانه اما که گویا بسیار می ترسید گفته بود که دیگر با او تماس نگیرند. این دختر در کمیته پیگیری اینجانب و آقای موسوی نیز حاضر شده و تمام توضیحات لازم را در خصوص ترانه واقعی داده بود. از هیات سه نفره خواستم که حقیقت یابی در خصوص این سند شفاهی را نیز انجام دهند و از آنجا که هویت سناریونویسان درباره ترانه قلابی روشن بود، راههای حقیقت یابی نیز در دسترس و آسان به نظر می رسید. من بر این تصور بودم که در دستگاه قضایی علوی، از ما اشارتی کافی است تا آنها به سر بدوند. والله اعلم!
سند شفاهی دومی که در همان جلسه اول ارائه کردم مربوط به خانمی بود به نام سعیده پورآقایی. گفتم که درباره فردی به این نام هم به من خبرهایی داده اند و می گویند فرزند جانباز است که البته چون خود در خصوص آن خبر نداشتم و خانواده او را ندیده بودم درخصوص او محکم صحبت نکردم و خیلی سطحی از کنار آن گذشتم و در همین حد اشاره کردم که به هرحال برای او در تهران مجلس ختمی هم برگزار شده است. این سست ترین موردی بود که در جلسه اول ما با کمیته سه نفره بدان اشاره شد و خیلی سریع نیز از آن گذشتیم.
دو روز بعد از این جلسه اما در ادامه پیگیری هایم در خصوص این مورد خاص که اطلاع شخصی ام در موردش کمتر بود ملاقاتی داشتم با خانمی که خواهر ناتنی خانم پورآقایی بود. او گفت که پدرشان جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده است. او از من آدرس محل سکونت مادر سعیده را می خواست که زن پدرش بود و می گفت رابطه شان با آنها قطع است و او از محل سکونت آنها خبری ندارد. من نیز از آنجا که آدرسی از خانواده سعیده نداشتم از آقای مقیسه در ستاد آقای موسوی که این گزارش را به ما داده بود آدرس خانواده آنها را طلب کردم که ایشان ندادند از آن رو که روند تحقیقاتشان خراب نشود و آن خانواده نترسند. تلفنی نتوانستم از آقای مقیسه آدرس محل سکونت را بگیرم و درنهایت او را قاتع کردم که شنبه هفته گذشته درجلسه ای با حضور خواهر ناتنی سعیده شرکت کند. بدین ترتیب آقای مقیسه و خواهر سعیده را روبروی هم نشاندم و به سعیده گفتم که انشاءالله خواهرت کشته نشده است که او گفت این عکس منتشر شده متعلق به خواهر اوست و او قطعا کشته شده است. از آقای مقیسه خواستم که آدرس محل سکونت خانواده سعیده را به خواهر ناتنی او بدهد که اگر چنین نکند ابهامی برای خواهر او ایجاد خواهد شد. آقای مقیسه اما در اینجا به من گفت که ماجرای مرگ سعیده و آنچه تاکنون روایت شده بود کمی شک برانگیز است چراکه ما فهمیده ایم پدر او جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده و سعیده چندبار نیز سابقه فرار از خانه داشته است. من گفتم که شما کاری با این نکات نداشته باشید و برای رفع ابهام آدرس را به خواهر ناتنی سعیده بدهید که در نهایت نیز اقای مقیسه آدرس را به ایشان دادند.
این ماجرا گذشت و روز دوشنبه هفته پیش بود که آقای محسنی اژه ای در تماسی از من خواست که در جلسه ساعت دوبعدازظهر کمیته حاضر شوم و بدین ترتیب جلسه دوم کمیته نیز برگزار شد. اعضای کمیته در ابتدای جلسه با اشاره به اینکه می خواهند به بررسی هایشان ادامه دهند بدون آنکه درباره سندهای کتبی ارائه شده و ترانه موسوی هیچ بحثی انجام دهند یکباره از من پرسیدند که آیا گزارش و سخن جدیدی درباره سعیده پورآقایی دارم یا نه؟ که من شرح ماجرای دیدار خود با خواهر او را بازگو کردم و گفتم که نه تنها برخلاف آنچه گفته بودند پدر سعیده جانباز نبوده که شش سال پیش فوت نموده و سعیده چند بار از خانه فرار نیز کرده است و اینکه می گویند در هنگام الله اکبر گفتن به او تیراندازی شده هم صحت ندارد. و نقل کردم که این نکات را آقای مقیسه نیز به من گفته اند و شرح دیدار خود با خواهر ناتنی سعیده و سخنان آقای مقیسه را هم بازگو کردم. جالب اما آنجا بود که در این جلسه به جز این موضوع که از ابتدا نیز من به عنوان سند شفاهی و نه چندان محکم به آن اشاره کرده بودم، صحبتی درباره آن سه سند کتبی نشد و درباره ترانه هم صرفا بحث کوتاهی درگرفت.
در ادامه این جلسه البته بحثی طلبگی هم در گرفت درباره سخنانی که آقای رئیسی در میانه جلسه اول و دوم با خبرنگاران درمیان گذاشته و گفته بود:«اظهارات کروبی باید بررسی شود.» البته آقای خلفی متفاوت از آقای رئیسی از «بررسی اظهارات و مستندات» سخن گفته بود. من بدین ترتیب در جلسه گفتم که آنچه ما با شما درمیان گذاشته بودیم صرفا اظهارات و مدعیات نبود بلکه مستندات بود و درقالب سی دی ارائه شده بود. گفتند سی دی که سند نمی شود و من نیز گفتم که مگر در حین ارتکاب تجاوز می توانسته ام فیلمبرداری کنم که اکنون فیلم آن را در اختیار شما قرار دهم، و مگر من در محل ارتکاب جرم حاضر بوده ام و نخ انداخته ام که اکنون به شما بگویم چقدر فاصله میان آنها بوده است و آیا شما توقع دارید که من آلات جرم و تجاوز را هم ضمیمه پرونده می کردم؟ گفتم که من به دنبال سند آوردن هم نیستم و اینجا محکمه من نیست و اگر هم سندی به شما ارائه کرده ام برای آن بوده است که سرنخی باشد تا بروید و پیگیری کنید و نگذارید که حقی ضایع شود و ظلم کردن، رایج گردد.
بدین ترتیب در این جلسه تنها به دادن یک سند دیگر اکتفا کردم که مربوط بود به خانمی که در خیابان بازداشت شده و همانجا در داخل ماشین ون به او و دختری دیگر تجاوز شده بود. به آنها گفتم که این خانم بسیار وحشت زده ونگران است و گفته است که اگر پدر و مادرم از ماجرا باخبر شوند و بی آبرو شوم خودکشی خواهم کرد. از حساسیت ماجرا آنها را آگاه کردم و گفتم که بر آنهاست تا مراقبت لازم صورت بگیرد و مباد درخصوص این شاهد نیز همچون سندی برخورد شود که در اختیار دادستان معزول تهران قرار دادم واسباب بی آبرویی یک فرد را در خانواده و محله ایجاد کردند. اسناد کتبی این تجاوز را هم در اختیار هیات قرار دادم و البته گفتم که مورد دیگری نیز هست که مربوط به خانم پرستاری است که بازداشت شده و عکس های او را من به دلیل حرمت با دقت نگاه نکرده ام اما همینقدر دیده ام که تمام بدن او در اثر ضرب و شتم سیاه شده بود و او نیز مدعی است که مورد تجاوز قرار گرفته است و اسناد آن را هم جهت تحقیق فردا برایتان می فرستم. و سپس تاکید کردم که ماجرای سند آوردن را در همینجا خاتمه می دهم و همین مقدار سند ارائه شده برای بررسی و روشن شدن ماجرا کفایت می کند.
درحالیکه این جلسه نیز به خوبی پایان یافت اما فردای ان روز به یکباره ورق برگشت. دفتر من و دفتر حزب اعتماد ملی پلمپ و آقایان بهشتی و الویری و داوری بازداشت شدند. هیات سه نفره نیز به جای پیگیری ماجرا گزارشی شتابزده را منتشر کرد. و اکنون که من به گزارش شتاب زده کمیته پیگیری که روز شنبه منتشر شد نگاهی می اندازم یقین پیدا میکنم که اعضای این کمیته نیز دستور داشته اند که سروته ماجرا را جمع کنند و آنها نیز چنین شتابزده ماجرا را جمع کرده اند.اما دو نکته در خصوص گزارش آنها:
در این گزارش سخنانی از زبان من روایت شده است که من نگفته ام و درمقابل، در این گزارش هیچ اشاره ای به بعضی مطالب که من از زبان برخی شاهدان گفته بودم و بسیار وقیحانه بود همچون سخناني كه فاعل در هنگام تجاوز برزبان مي آورده، نیز نشده است.
نويسندگان شتابزده اين گزارش مدعي شده اند كه اينجانب هيچ مدرك و سندي مبني بر تجاوز وانجام اعمال خلاف عرف در بازداشتگاهها تا پيش از نوشتن نامه ام به رئيس مجمع تشخيص دردست نداشته ام. ياللعجب كه آقايان از زبان ما سخن مي گويند و براي خود مي برند و مي دوزند. مهدي كروبي آنگاهي نامه به رئيس مجمع تشخيص نوشت كه بسياري چهره هاي موجه به او مراجعه كرده و برخي بازداشت شدگان نيز به او پناه آورده و از آنچه بر آنها و ديگران گذشته بود خون گريستند. اگرچه اين چهره ها شجاعت بسيار به خرج دادند كه در سيلاب تهديدها و فحاشي ها و در ميانه ارعاب هاي گسترده حاضر شدند نزد فرد بي پناهي همچون مهدي كروبي بيايند و من همينجا شجاعت آنها را مي ستايم.
در حالی که در اين گزارش به اولین سند کتبی ارائه شده صرفا به اندازه پانزده سطر روزنامه ای و به دومین سند کتبی در حد هفت سطر روزنامه ای و به سومین نیز در حد پنج خط اشاره شده و کوچکترین اشاره ای نیز نشده است به چهارمین سند کتبی که در جلسه دوم ارائه گشت و درحالیکه درباره اولین سند شفاهی یعنی ترانه موسوی نیز فقط چهار خط روزنامه ای در این گزارش آمده است، بیش از دویست سطر روزنامه ای این گزارش که بخش اعظم آن را تشکیل می دهد مربوط به دومین سند شفاهی ما یعنی سعیده پورآقایی است که از قضا خود تشکیک کامل را بر آن وارد کرده بودیم. حال اگر بگوییم که این جنازه را کدام مقام دولت جمهوری اسلامی در اختیار خانواده آنها گذاشته است و اجازه دیدن جنازه را حتی به نماینده ستاد آقای موسوی نیز نداده بودند آیا ساختگی بودن کل ماجرا جهت انحراف پیگیری ها را به اذهان متبادر نمی شود؟ این ظن آنگاهی تقویت می شود که می بینیم همین ماجرای مشکوک، ملاک نوشتن کلیت گزارش شتابزده هیات سه نفره نیز قرار گرفته است.
البته باید در همینجا اشاره کنم که چه خوشحالم این کمیته به سراغ سند کتبی چهارم که در اختیار آنها قرار داده بودم نرفتند و حقیقت یابی خود را به همین مقدار محدود کردند و حداقل زندگی یک فرد دیگر و آبروی او را به بازی نگرفتند. جای شکرش باقی است و خدا را شاکرم.
کمیته سه نفره در پایان گزارش شتاب زده خود خطاب به ریاست قوه قضائیه خواستار برخود عادلانه و قاطع با اینجانب شده است. و بدین ترتیب نتیجه حق جویی قوه قضائیه چوبی شد که بر سر مهدی کروبی فرود آمد. من اما بسیار خوشحالم و از این فرصت استقبال می کنم و آن را هدیتی الهی می دانم؛ باشد که امکانی پیش آید تا بتوانم به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارم و بازگو کنم آنچه را که تا امروز نگفته ام و صدایی باشم برای حق خواهی. خرسندم اگر فرصتی دیگر به وجود آید تا من دامن جمهوری اسلامی را از این فجایع و بسیاری حوادث دیگر که بعد از رحلت امام پیش آمد و بر این مملکت گذشت پاک کنم.
مهدی کروبی امروز می داند و به یقین فهمیده است که انگشت بر جای خوبی گذاشته است. آنچنانکه از این هیاهوها و شتابزدگی ها برمی آید مشخص است که قبای آقایان لای در مانده است. توصیه حضرت امیر بود به مالک اشتر که به گونه ای حکومت کن که یک مظلوم حق خود را بدون لکنت زبان از ظالم بگیرد. ما کجا و توصیه های حضرت امیر کجا؟ فرزند مرحوم مطهری می گوید که خانمی به خانه ملت آمده و نزد او شکایت آورده که بر پسر او در بازداشتگاه چه گذشته است و بعد از آن، چنان با آن خانواده برخورد کرده اند که آن زن، خود تماس مجدد گرفته و گفته است که ما هیچ شکایتی نداشته ایم و به قول ما لرها "خر ما از کرگی دم نداشت". این همان گرفتن حق بدون لکنت زبان است که توصیه حضرت امیر به مالک بود! مشخص است که تدبیر امور چه سمت و سویی به خود گرفته است. هیاهوها و هتاکی های آغشته به تهدید در هفته های گذشته تا آنجا فزونی گرفت که خانواده هایی نیز نزد من آمدند و خواستند که پیگیری ها را ادامه ندهیم و از عاقبت خود می ترسیدند و می گفتند که تو نه فقط برای خود که برای ما نیز دردسر ایجاد خواهی کرد. البته وقتی دختر یک زندانی را بازداشت می کنند و سپس این دختر عفیفه را شبانه، چشم بسته در بیابان رها می کنند تا آنجا که صدای یک روزنامه مستقل اصولگرا هم در می آید و می نویسد که این دختر را با چادر پاره در بهشت زهرا رها کرده اند، باید فهمید که تدبیر ملک و عدل در این مملکت به دست چه کسانی افتاده است و باید حق داد به آنهایی که نگران آینده خود هستند.
وقاحت اما به آنجا رسیده است که به جای مجرمان و مباشران و مسبان این مظالم، مهدی کروبی را می خواهند محاکمه کنند. غافل از آنکه محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند. خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است و از این آبرویی که از عدالت و قضای اسلامی رفته است.
هیات سه نفره کار خود را پایان داد و خواستار برخورد قضایی با اینجانب شد و من اما قضاوت درباب خود را به داوری مردم و محکمه الهی وامی گذارم و نامه نگاري هاي خود در اين خصوص را در همينجا پايان مي دهم. اگرچه این توصیه را نیز با ریاست محترم قوه قضائیه باید درمیان بگذارم که مبادا در مسیر قاضی القضاتی، تحت تاثیر اراده های تحمیلی و بیرونی قرار بگیرند و از مسیر عدالت خارج شوند. چه آنکه ایشان در قیاس با دو رئیس پیشین این قوه از امتیازی ویژه برخوردارند و آن فرزندی آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی و دامادی آیت الله العظمی وحید خراسانی است. امیدوارم که کارنامه قضایی آیت الله لاریجانی به گونه ای نباشد که در پایان دوران ریاست ایشان بر قوه قضا لطمه ای به ساحت مرجعیت وارد شود.
والله اعلم بالذات الامور
مهدی کروبی
23/6/1388
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#5
نامه های آقايان منتظری و کروبی خوب بموقع بيرون آمدند.
درست بعد ازاينکه ولی وقيح وسپاهيان، ا ين پاسداران جنايت و شناعت بعد از سه ماه زدن، دستگيري، زندان، شکنجه، تجاوز به دختران و پسران ايران که حتی چنگيز مغول هم هشتصد سال پيش چنين جناياتی مرتکب نشد حالا از ترس اش وعده برخورد تند می دهد. ديگر چه تندی بيشرفها. فکر می کنيد يک ملت غيور بپا ايستاده را ترسانديد. !عجبا
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#6

يكشنبه ، 22 شهریور 1388


رجایی روزنامه نگار و تحلیلی گر سیاسی و از جمله نیروهای ملی

- مذهبی تاکید دارد که جریان انتخابات و تحولات پس از آن قابل پیش بینی نبوده است و می افزاید: "وضع فعلی مستعد و متضمن مقاومت ها و جنبش های مدنی است. تا زمانی که این وضع هست، این جنبش خواهد بود." به عقیده وی: " برای عوض شدن این وضع، باید نهادهای واسط تشکیل شود. در مقاطعی وقتی نهاد سیاسی قصد دارد این نهادهای واسط را تشکیل دهد، چون زمینه های مشروعیت سیاسی را از دست داده خیلی دیر خواهد بود و اوضاع به گونه ای پیش خواهد رفت که نمونه ای از آن را ما در سال ۵۷ دیدیم."


بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری اتفاقات زیادی افتاد. می خواستم بدانم شما به عنوان یک فعال سیاسی – مطبوعاتی حضور گسترده مردم و در پی آن نوع برخورد حکومت با آن ها را پیش بینی می کردید؟کلا در انتخابات، تا چه حد حوادث بر طبق انتظار شما پیش رفت؟
من حقیقتا برخی از اتفاقاتی را که رخ داد من پیش بینی نمی کردم. مثلا درباره بحث تقلب که خیلی ها می گفتند و من واقعا به آن باور نداشتم. تصور نمی کردم این مساله ای که اتفاق اقتاد و شاید فراتر از تقلب بود – که آقای خاتمی آن را کودتای مخملی نامیدند – خیلی ها می گفتند، اما من باور نمی کردم.

چرا؟
با این بحث کلیشه ای که اگر تعداد شرکت کننده ها زیاد باشد، تقلب اتفاق نمی افتد. من هم به این باور کلیشه ای اعتقاد داشتم فکرنمی کردم این اتفاق بیفتد. طبیعتا تصور مخالفی داشتم. اگر بخواهم دقیق تر بگویم، از همان ابتدا حسم این بود که آقای میرحسین در همان مرحله اول اکثریت آرا را به دست می آورند و رییس جمهور می شوند. به هر حال پیش بینی من غلط بود. بعضی دوستان بودند که علایم را می دیدند و معتقد بودند تقلب اتفاق می افتد که پیش بینی آن ها درست بود. درباره میزان رای آقای میرحسین غالبا اتفاق نظر وجود داشت. درباره شمارش من خیلی خوش بین بودم، اما تعداد زیادی از کسانی که من با آن ها مواجه بودم، به خصوص آن ها که در رده های بالای جمهوری اسلامی دارای مسوولیت بودند، خوش بین نبودند.

درباره وقایع بعد از انتخابات صحبتی نکردید. مثلا تصور می کردید دو کاندیدای اصلاح طلبان، تا این حد ایستادگی از خود نشان دهند؟
من درباره آقای کروبی نمی توانم نظری بدهم. چون با ستاد*** آقای میرحسین همکاری می کردم و سلبا یا ایجابا تصوری درباره آقای کروبی نداشتم. ولی درباره آقای میرحسین چرا، ایشان را واجد این ویِژگی می دانستم که انسان مصممی هستند و اصول را فدای مصلحت نمی کردند.

فکر می کنم شما هم عقیده دارید که در حال حاضر و با اتفاقات رخ داده، فعالیت سیای به شکل سابق عملا ممکن نیست. شما فکر می کنید با توجه به مسایل پیش آمده بعد از انتخابات، باز هم سیاست ورزی در ایران ممکن است؟
فعالیت سیاسی که هیچوقت متوقف نمی شود. سیاست همیشه خواهد بود و معمولا هم انواع سیاست خواهد بود. یعنی یک سیاست مسلط و یک سیاست مقاومت. در سیاست مقاومت در گذشته غالبا به رویه ای باورداشتند – که احزاب اصلاح طلب آن را پیگیری می کردند – یعنی پروژه نوسازی از طریق انتخابات. اما بعد از این انتخابات،مساله پیگیری نوسازی و دموکرای خواهی از طریق انتخابات دیگر منتفی است.

با این وجود فعالیت سیاسی به کدام سمت خواهد رفت؟
به نظر می آید همین شیوه ای است که با آن مواجهیم. یعنی مقاومت گسترده سیاسی بدون در نظر گرفتن چند و چون انتخاباتی که در آینده برگزار خواهد شد. اتفاق مهم دیگر منحل شدن جریان اصلاحات است که حایلی بود بین جریان سیاسی و ساخت سیاسی. این حایل با برخورد خشونت آمیزی که با آن صورت گرفت وبازداشت و برخوردی که با سران***آن انجام شد، عملا منحل شد. نظام سیاسی با جامعه مدنی بدون حایل های مرسومی که احزاب بودند، به طور مستقیم مواجه شده است. معنای این حرف این است که حوزه سیاست تا حد زیادی به تنش و خشونت کشیده می شود.

اگر اوضاع این طور باشد، باید گفت عملا از احزاب دیگر کاری بر نمی اید و کارکردشان را از دست می دهند.
نمی شود گفت کاری بر نمی آید. کارکردهای سابق خود را از دست می دهند، ولی متناسب با وضع جدید سوگیری ها و نظم تشکیلاتی آن ها ممکن است متفاوت باشد.

به هر حال وقت خشونت باشد و ناامیدی به صندوق رای، احزاب چه می تواند بکنند؟
اگر کاری از پیش نمی بردند یا امکان عملی نداشتند سران آن ها را دستگر نمی کردند یا در همین هفته گذشته دفتر اعتمادملی را پلمب نمی کردند. شکل اثرگذاری آن ها متفاوت خواهد بود.

این شکل اثرگذاری به شکل خواهد بود؟
رودررویی مستقیم تر. یعنی رودررویی جامعه مدنی با ساخت سیاسی به طور مستقیم اتفاق می افتد و احزاب اصلاح طلب به این مقاومت به شکگلی که بعد از انتخابات بوده و به سطح مقاومت جامعه مدنی ملحق می شوند، اطلاع رسانی هایی که می کنند و در واقع تعرض هایی که به ناروایی های موجود می کنند. البته رویکرد انتقادی در گذشته هم وجود داشت. اما گفته می شد با پیروزی در انتخابات می توان درصدی از ناروایی را کاهش داد. اما اکنون از انتخابات نمی توان مطلقا امیدی داشت.

با این وضعیتی که شما ترسیم کردید، در نبود احزاب قوی و برخورد ساخت سیاسی و جامعه مدنی بدون حایل، روند گذار به دموکراسی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
در دوره جدید مفهوم گذار به دموکراسی چندان مصداق ندارد. گذار در کشاکش هایی است که در منطق مرسوم سیاسی و با وجود نیروهای اصلاح طلب از هر نوع در ساخت سیاسی ممکن خواهد بود. در حال حاضر شکل دیگری از تلاش سیاسی مشاهده خواهد شد.

یعنی همین بحث جنبش و مقاومت و امثالهم؟
برای این که اشکال این تلاش در ذهن ما روشن شود، می توان از یک طرف به برخوردهای خشونت آمیز نظام سیاسی با سران اصلاح طلب و از دیگر سو بیانیه ها و مواضع آقایان موسوی و کروبی یا نامه اخیر دکتر سروش اشاره کرد. از این پس شاهد وقوع جنبش های اجتماعی برای نفی مقتضیات ضددموکراتیک وضع موجود خواهد بود. این اتفاق دیگر از شکل مرسوم گذار به دموکراسی ها که در فرایند اصلاحی رخ می دهد، خارج شده است. به متن جنبش های اجتماعی ورود پیدا می کند که می تواند در مراحل اول مدنی باشد، اما امکان این هست که احیانا گذار به جنبش های انقلابی هم بکند.

سوال آخرم درباره همین جنبشی است که آن را تحلیل کردید: چند روزی است که خبر از احتمال دستگیری سران این جنبش – موسوی و کروبی – به گوش می رسد. این اتفاق عملا جنبش را به محاق نمی برد؟
اگر بخواهیم یک تحلیل گر بی احساس درباره وقایع اخیر باشیم، خوش بینی و بدبینی عملا واژه های بی معنی هستند. اصولا این وضع مستعد و متضمن مقاومت ها و جنبش های مدنی است. تا زمانی که این وضع هست، این جنبش خواهد بود. برای عوض شدن این وضع، باید نهادهای واسط تشکیل شود. در مقاطعی وقتی نهاد سیاسی قصد دارد این نهادهای واسط را تشکیل دهد، چون زمینه های مشروعیت سیاسی را از دست داده خیلی دیر خواهد بود و اوضاع به گونه ای پیش خواهد رفت که نمونه ای از آن را ما در سال ۵۷ دیدیم. بنابراین خوش بینی و بدبینی جایی ندارد. اگر ترسیم من درست باشد، چنین جنبش هایی خواهد بود، فراز وفرود خواهد داشت، اما برخلاف جریان اصلاحی درون نظام، این جنبش ها قابل انحلال نیستند.
تاکید می کنم من نه بحث خوش بینی و بدبینی و نه مثبت و منفی را برای این سطح از تحلیل استفاده می کنم. بلکه باید آقار وضع را دید. به نظرم در وضع موجود دولت و جامعه مدنی هردو آچمزند. در حال حاضر جامعه مدنی چاره ای جز جنبش اجتماعی و دولت هم چاره ای جز سرکوب ندارد. فکر می کنم گسترش سرکوب ناگزیر به چیزی می ماند که آقای هاشمی در نامه ای به مقام رهبری در چند روزمانده به انتخابات اشاره کرده بود که مثل بنزین روی آتش می مند. به نظرم بنزینی خواهد روی آتش که فقط می توانم بگویم به ضرر نظام سیاسی تمام خواهد شد.
منبع: روز آنلاین / حسین محمدی
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#8
اعتراض به گرانفروشی بنزین چاوزبه ایران​


عضو كمیسیون انرژی مجلس گفت: خرید بنزین بالاتر از قیمت جهانی از كشور ونزوئلا غیر قانونی است و دولت بدون اجازه مجلس حق ندارد این كار را انجام دهد .

موید حسینی صدر نماینده خوی و عضو كمیسیون انرژی مجلس در گفت وگو با «فردا» اظهار داشت: همانگونه كه هوگو چاوز در سفر اخیرش به ایران اعلام نمود این كشور متعهد شده تا هر روز 20 هزار بشكه بنزین به ایران صادر كند صادراتی كه بنابه قول آقای چاوز معادل 800 میلیون دلار خواهد بود كه این مبلغ بسیار بالاتر از قیمت جهانی بنزین است.

عضو كمیسیون انرژی مجلس با بیان اینكه خرید بنزین بالاتر از قیمت جهانی غیر قانونی و اجحاف درحق ملت است تاكید كرد: مجلس اجازه نخواهد داد كشور ونزوئلا بنزین را بالاتر از قیمت مجاز به كشور بفروشد.

وی افزود: توافق احمدی نژاد وچاوز در مورد خرید بنزین زمانی می تواند قابل قبول باشد كه بنزیین به قیمت جهانی به ایران فروخته شود.

نماینده خوی در مجلس هشتم خاطرنشان كرد: مجلس با هر توافقی كه نتیجه آن اجحاف در حق ملت ایران باشد برخود می كند وبه همین خاطر توافق ایران باشد كشور ونزوئلا را در مورد خرید بنزین با حساسیت دنبال می كند.
 

IraneMan

Bench Warmer
Mar 14, 2009
556
0
Sydney
#9
ابی: بسه تن دادن به نابرابری
[ame="http://www.youtube.com/watch?v=FnQRfYmvPrQ"]YouTube - ‫ابی: بسه تن دادن به نابرابری‬‎[/ame]
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#10
bravo to Karoubi again for his letter. The details are so brutal and heartbreaking but such an eye-opener. Let the ppl judge the injustice..

حمله به سایت های نوروز و موج سبز

By سبزش
سایت نوروز وابسته به جبهه مشارکت از صبح امروز و سایت موج سبزآزادی از حدود یک ساعت پیش از سرویس دهی خارج شده اند و به احتمال فراوان مورد حمله تیم سایبری سپاه و… قرار گرفته اند!!
سایت نوروز از طریق 20:30 زیر حمله است و اکنون مشاهده میشه که حملات از رسانه میلی فرا رفته و وارد دنیای سایبری شده!
لازم به ذکر است در صورت تداوم حملات به سایت***های خبری و حامی جنبش سبز ، حامیان جنبش مانند روزهای بعد از انتخابات پاسخ مناسب را خواهند داد.

 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
#11

دوشنبه ۲۳ شهریورماه ۱۳۸۸ , 2009 Sep 14 | نظر 0

در گزارش جدید بانک مرکزی آمده است که در سال 1387، متوسط شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی 25.4 درصد نسبت به سال قبل از آن افزایش یافت و حجم نقدینگی در این سال از مرز 190 هزار میلیارد تومان گذشت.

براساس این گزارش، نرخ تورم قیمت ها در سال 1386 معادل 18.4 درصد بود و به این ترتیب، بهای اقلام مصرفی در ایران در سال گذشته با سرعت بیشتری افزایش یافت.
این نرخ تورم در تاریخ ایران در دوره بعد از جنگ دوم کم سابقه توصیف شده است.

براساس گزارش بانک مرکزی، بیشترین میزان افزایش در قیمت کالاها و خدمات مصرفی به بخش خوراکی ها و آشامیدنی ها، مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت ها، ارتباط داشته است.

در همین گزارش آمده است که حجم نقدینگی در سال گذشته 15.9 درصد نسبت به سال قبل از آن رشد کرد و به 1904 میلیارد ریال رسید که به معنی آن است که نقدینگی در خلال چهار سال گذشته بیش از دو و نیم برابر بیشتر شده است.

اقدامات پولی و مالی دولت به خصوص نحوه هزینه کردن عواید نفتی و سیاست های بانکی دولت در خلال سال های اخیر عامل اصلی تشدید نرخ تورم عنوان شده و مورد انتقاد شماری از اقتصاددانان قرار گرفته است.

این ارقام در حالی گزارش می شود که اقتصاد ایران از اوایل سال جاری وارد دوره رکودی شده و برخی اقتصاددانان در مورد تشدید رکود در نتیجه کاهش عواید نفتی و کاهش اعتماد سرمایه گذاران و میزان سرمایه گذاری در خلال ماه های آینده ابراز نگرانی کرده اند.

تورم رکودی؟

در همین حال بی بی سی فارسی در گزارشی مدعی شد در ماه های اخیر، منابع دولتی از کاهش شتاب در افزایش قیمت ها خبر داده اند و محمودی احمدی نژاد در مناظره انتخاباتی خود از کاهش نرخ تورم در ماه های اول سال جاری سخن گفت.
در حالیکه رکود اقتصادی می تواند دست کم از شتاب در افزایش نرخ تورم بکاهد، اما با توجه به برنامه ها و رویکردهای سابق دولت، این احتمال نیز مطرح شده است که ممکن است دولت برای جبران کاهش عواید نفتی، به کسری وسیع بودجه متوسل شود و در نتیجه، فشار کاهشی ناشی از رکود را خنثی کند.

همچنین، اجرای سیاست حذف برخی از یارانه ها ممکن است باعث وارد شدن فشار تورمی جدیدی به اقتصاد ایران شود هرچند مقامات دولتی اطمینان داده اند که کاهشی که در بودجه جاری صورت می گیرد باعث تعدیل چنین فشارهایی خواهد شد.

در غیر اینصورت، اقتصاد ایران با بحران تورم رکودی شدید مواجه می شود به این معنی که گرانی کالاها و خدمات، همزمان عوارضی مانند گسترش بیکاری و کاهش فرصت های شغلی و تنزل سطح فعالیت های اقتصادی را به همراه خواهد آورد.

برخی کارشناسان معتقدند که از آنجا که اقتصاد ایران همچنان دارای ساختاری بسیار توسعه نیافته با یک بخش بزرگ سنتی یا غیررسمی است، باید انتظار داشت که تحولات اخیر اقتصادی، بدون مدیریت موثر دولتی، تاثیری "نا متقارن" بر عوامل پولی و حقیقی باقی بگذارد.

به گفته آنان، در اقتصاد ایران، در دوره های رونق نسبی، مثلا رونق ناشی از افزایش عواید نفتی، تورم به شدت افزایش می یابد اما متغیرهای حقیقی مانند سطح تولید و فرصت های شغلی افزایش چندانی ندارند در حالیکه در دوره های رکودی، مثلا شرایط ناشی از کاهش عواید نفتی، متغیرهای حقیقی به شدت کاهش می یابند اما نرخ تورم به همان میزان تنزل نمی کند و حتی ممکن است بیشتر هم بشود.

در حال حاضر، مقامات دولتی ضمن ابراز این نظر که از شتاب نرخ تورم به دلیل رکودی کاسته شده، از تصمیم خود برای مقابله با بیکاری سخن گفته اند اما جزئیات برنامه هایی که قرار است در این راستا به اجرا گذاشته شود چندان مشخص نیست.

در چند سال اخیر، ایران دارای یکی از بالاترین نرخ های تورم قیمت و بیکاری در جهان بوده و وابستگی اقتصادی آن به عواید نفتی به شکلی قابل توجه تشدید شده است.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#12
تاریخ انتشار: ٢٣ شهريور ١٣٨٨، ١٧:١٥
کد خبر: ٣٥٨٦ - نسخه چاپی

گزارش تصویری/ دیدار سید یاسر خمینی و چهره***های سیاسی با محمدرضا جلایی***پور

شب گذشته چهره***های سیاسی اصلاح***طلب و نیز اعضای بیت امام راحل با حضور در منزل محمدرضا جلایی***پور، آزادی و استقامت او در زندان را تبریک گفتند.














 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#13
دقایقی پیش
جلسه کروبی و لاریجانی پایان یافت

پارلمان***نیوز: جلسه مشترک مهدی کروبی و علی لاریجانی ساعت 17 امروز پایان یافت.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان***نیوز»، این جلسه که به درخواست علی لاریجانی شب گذشته زمان آن تنظیم شد، از ساعت 14 و 30 آغاز و ساعت 17 پایان یافت.

در این جلسه علاوه بر دبیرکل حزب اعتمادملی و رئیس مجلس شورای اسلامی، قدرت الله علیخانی عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس نیز حضور داشت.

طبق توافقات انجام شده، جزئیات این جلسه منتشر نخواهد شد.




تاریخ انتشار: ٢٣ شهريور ١٣٨٨
ساعت: ١٧:٣٨
کد خبر: ٣٥٨٧
 
Jun 18, 2005
10,889
5
#14
Karroubi in response to Larijani's request to be silent for a while...

آقای کروبی در برابر خواست رئیس مجلس مبنی بر اینکه مدتی سکوت کنید تا شرایط به حالت عادی برگردد پاسخ داده اند: «من سکوت کنم تا یک عده ای که عمری را به دشمنی با امام سپری کرده اند زمام امور را به دست بگیرند و هر جنایتی که می خواهند انجام دهند. من مردن را به سکوت در برابر اینها ترجیح می دهم.»یک منبع آگاه در مجلس به خبرنگار رویداد گفت : «رئیس مجلس به دستور مقام معظم رهبری با آقای مهدی کروبی دیدار داشته اند و آقای لاریجانی حامل پیام رهبری هستند.» عصر امروز جلسه ای در دفتر کار علی لاریجانی رئیس مجلس ایران با حضور مهدی کروبی و قدرت الله علیخانی از اعضای فراکسیون اقلیت برگزار شد. این جلسه به دعوت رئیس مجلس تشکیل شده است. این مقام آگاه در مورد محتوای این پیان توضیحی نداد اما اضافه نمود این احتمال وجود دارد که بخشی از مذاکرات به تشخیص دو طرف حاضر در جلسه رسانه ای گردد. از جلسه عصر امروز رئیس مجلس و مهدی کروبی که بیش از سه ساعت به طول انجامید خبر می رسد که آقای کروبی نسبت به عملکرد هیات سه نفره قوه قضائیه و صدا و سیما به شدت انتقاد نموده و خطاب به آقای لاریجانی گفته اند امیدوارم شما همچون برادرتان دینتان را به دنیا نفروشید.
 
Jun 18, 2005
10,889
5
#15
خرده فرمایشات یکی از مدیران وزارت علوم:حمله به کوی دانشگاه بعد از انتخابات با هماهنگی وزارت علوم بوده. چون گزارش شده بود انها می خواهند به سازمان انرژي اتمی در امیرآباد حمله کنند و ما هم ادبشان کردیم که دیگر از این گه ها نخورند

:redface:
 
Jan 23, 2003
3,619
0
#16
lol is Rafsanjani asking people to rise up??

اكبر هاشمي رفسنجاني گفت:«انشاءالله حضور غيورانه شما در راهپيمايي روز قدس در سراسر كشورهاي اسلامي و غيراسلامي و در روستاها و شهرهاي ايران عزيز، بيدار باشي جاودانه به غفلت زدگان باشد كه فكر مي***كنند گذشت زمان، غبار فراموشي بر آرمان فلسطين نشانده است و شما نيز مطمئن باشيد كه فجر صادق هميشه بعد از تيره***ترين زمان شب طلوع مي***نمايد.»


به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،رييس مجلس
خبرگان رهبري و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در متني در آستانه روز قدس آورده است: «و نريدان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين»

سي سال است كه آزادانديشان و عدالتخواهان درست كردار در سراسر جهان به ابتكار اعجازآميز امام راحل جمعه آخر ماه مبارك رمضان در محكوميت اشغالگري قدس شريف كه نمادي از مظلوميت و اسارت در دست يك دولت سراسر نامشروع، جعلي و غاصب مي باشد به خيابان***ها مي***آيند و برائت خويش را از جنايات و تماميت خواهي***هاي بين***المللي يك اقليت محدود، فرياد مي***زنند و شاهديم كه اين حضور معنادار هر ساله چون زلزله***اي پايدار، پايه***هاي عنكبوتي استبداد و استعمار را مي لرزاند و روح مقاومت را بر تن مجروح اين بقعه شريف اسلامي مي***دمد.


مردم مسلمان ايران اسلامي و اقصي نقاط جهان اسلام! امسال در حالي به استقبال اين روز شريف مي***رويم كه سردمداران جهاني با سوء استفاده از غفلت و تفرقه مسلمانان و به خصوص اختلافات در داخل مجاهدان خود فلسطيني دندان طمع را براي تعميق جنايات خويش، تيز كرده***اند و با القاي تفرقه و دامن زدن به اختلافات مذهبي و پرهيز از بيان اشتراكات، مطامع استكباري و استعماري خويش را در آستانه تحقق، نامشروع مي بينند.

نكند خدايي نكرده، تدبير پير فرزانه اين انقلاب را كه روز قدس را روز بيداري اسلام ناميده در اثر اين اختلافات به فراموشي سپرده شود. و آب در آسياب دشمن بريزد كه سال***هاي سال در آرزوي حذف هويت اصيل اسلامي بيت***المقدس به عنوان قبله اول مسلمين است.

انشاءالله حضور غيورانه شما در راهپيمايي روز قدس در سراسر كشورهاي اسلامي و غيراسلامي و در روستاها و شهرهاي ايران عزيز، بيدار باشي جاودانه به غفلت زدگان باشد كه فكر مي***كنند گذشت زمان، غبار فراموشي بر آرمان فلسطين نشانده است و شما نيز مطمئن باشيد كه فجر صادق هميشه بعد از تيره***ترين زمان شب طلوع مي***نمايد.»
انتهاي پيام
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#17
درود بر آنها؛
مهران فرجی

دوشنبه، ۲۳ شهريور، ۱۳۸۸


و من دیگر خبر بازداشت و زندانی شدن هر کسی را که می شنوم یاد آن حرف کیوان صمیمی می افتم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------

سال پیش همین موقع ها بود گویا که نشست دانشجویان محروم از تحصیل باز هم در دفتر همیشه بازِ کیوان صمیمی برگزار شد و من برای خبرش و دیدن یکی از دوستانم به آنجا رفتم. چند صندلی پلاستیکی و پارچ آبمیوه و یک بسته شکلات، پذیرای میهمانانی بود که هرکدام خانه کیوان صمیمی را صمیمی و ماءمنشان دانسته بودند.

کاوه بود و نبوی و دیگران...

کیوان صمیمی بعد از تقی رحمانی برای صبحت پشت میز رفت و گفت که نمی خواهد حرف خاصی بزند؛ اما حرف خاصی زد! او از دانشجویان زندانی سخن گفت و از هزینه های آزادی خواهی حرف زد. و در آخر گفت: برای هدفی که داریم باید آمادگی زندان را هم داشته باشیم و باید حبس هم کشید. زندان رفتن دیگر ننگ نیست، افتخار است. همان موقع نریمان مصطفوی به شوخی گفت: ان شالله همه با هم برویم، و بعد همه خندیدند...

چند ماه بعد کاوه را دیدم و یاد شوخی نریمان مصطفوی افتادم و به کاوه گفتم آن روز را یادت هست؟

شوخی نریمان جدی شده بود و او آن روز که من کاوه را می دیدم در زندان بود.

چند ماه گذشت و من باز هم با دیدن عکس کیوان صمیمی در دفتر یکی از روزنامه ها، به یاد حرفش در آن جلسه افتادم. کیوان صمیمی در زندان بود. آری کیوان صمیمی عزیز! باید هزینه داد...

و من دیگر خبر بازداشت و زندانی شدن هر کسی را که می شنوم یاد آن حرف کیوان صمیمی می افتم.

آن حرف صمیمی حالا واقعیت یافته بود. او مثل شهیدی که عشق شهادت داشته، عاشقانه این حرفش را زد. از آن جمع حالا نبوی نیز همچنان دربند است و کاوه رضایی هم به تحمل ۱۸ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

درود بر آنها؛ درود بر کیوان...
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#18
فرزندمان را کشته اند
خانواده احمد کارگر نجاتی گزارش های رسانه های کودتا در مورد فرزند خود را تکذیب کردند




اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ۲۲ شهريور ۱٣٨٨ - ۱٣ سپتامبر ۲۰۰۹


جنبش راه سبز: به دنبال جنجال رسانه های خبری جناح راست مبنی بر کشته نشدن فردی به نام احمدکارگر نجاتی که نام وی پیش از این توسط رسانه های اصلاح طلب به عنوان یکی از کشته شدگان حوادث اخیر ذکر شده بود، یک منبع نزدیک به کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان وآسیب دیدگان اخیر گفت که در مورد نامبرده نیز "همانند ماجرای ترانه موسوی تلاش می شود حقیقت پنهان شود."
وی درتوضیح مخفی کردن حقیقت درخصوص مرگ یاد شده گفت: "چندروز پیش صدا وسیما یک برنامه ای راه انداخت که در آن گفته می شد احمدنجاتی که گفته شده کشته شده است کشته نشده وکسی را آورده اند که گفت من را به عنوان کشته جا زنده اند. این درحالی است که ممکن است چندین احمدنجاتی وجود داشته باشد. درهمان زمان خانواده احمد کارگر نجاتی با هزارترس ولرز با مهدی کروبی تماس گرفته و گفته اند بچه شان را کشته اند."
این منبع اظهار داشت: " الان وضع ایران چنین است که خانواده پسرش که کشته شده است جرات نمی کند بگوید که پسر من را کشته ای؟ همه را دچار رعب و وحشت کرده اند." طی روزهای گذشته صداوسیما به همراه روزنامه کیهان و سایت هایی همچنان رجانیوز با مصاحبه با فردی به نام احمدنجاتی تلاش کردند اصل کشته شدن یکی از افراد پس از انتخابات را به صورت کلی نادیده بگیرند.
 

mowj

National Team Player
May 14, 2005
4,739
0
#20

خانواده های زيادی درايران نيستند که به پستي، رذلي،کثيفي، و جنايتکاری برادران لاريجانی باشند. خانواده ای که در آمريکا و عراق و ايران به خوش گذرانی مشغول بودند و يک انگشت در مبارزات ضد استبدادی شاه بلند نکردند. تا انقلاب و از پشت خنجر خوردن مردم سوار خر مراد شدند و از هيچ رذالت و پستی درپيش بردن غارتگری ايل اشان فرو گذار نکردند