This week with Iranian news- May 20- May 26-2012

Feb 7, 2004
13,568
0
#1
جهنمی که حکومت اسلامی خلق کرده است : فقر، سرکوب و ویرانی کشور
آرار و اذیت مردم تحت عنوان "برخورد با رانندگان بد حجاب و سگ گردانی "






















این عکس از خبرگزاری مهر حذف شد

 
Feb 7, 2004
13,568
0
#2
در پشتیبانی از آزادی بیان و شاهین نجفی


داوود موسوی
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱

شاهین نجفی، خواننده ایرانی مقیم آلمان، اخیرا ترانه ای منتشر کرده که خشم محافل سنتی و حکومت ایران را برانگیخته است. امروز شنبه ( نوزدهم می ) در پشتیبانی از آزادی بیان و شاهین نجفی، خواننده ای که دو تن از روحانیون ایران با صدور فتواهایی وی را مرتد اعلام کرده اند گردهمایی درسرگل، میدان مرکزی استکهلم و به همت گروه حامیان مادران پارک لاله استکهلم برگزار شد. شاهین نجفی که در آلمان زندگی می کند، اخیرا ترانه ای را منتشرکرده با عنوان "آی نقی" که از سوی روحانیون ایران، توهین به امامان شیعه ارزیابی شده است. " شیعه آنلاین" درایران نیز برای کشتن او یک صدهزاردلار جایزه تعیین کرده است. شاهین نجفی در یک مصاحبه گفته که بااین ترانه، قصد توهین به امامان را نداشته است.






 
Feb 7, 2004
13,568
0
#3

بنزین ۱۰۰ تومانی هم به تاریخ پیوست

www.akhbar-rooz.com


يکشنبه ٣۱ ارديبهشت ۱٣۹۱ - ۲۰ می ۲۰۱۲

بنزین ۱۰۰ تومانی از اولین روز خردادماه سال ۱٣۹۱ دیگر در جایگاه های سوخت عرضه نمی شود و به تاریخ می پیوندد. به این ترتیب و با حذف یکی از نرخ های پرطرفدار؛ بنزین دو نرخی می شود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، بعد از پنج سال از عرضه بنزین ۱۰۰ تومانی و با توجه به قانون هدفمندکردن یارانه ها از ابتدای خردادماه ۱٣۹۱ این نرخ از سبد قیمتی این فرآورده حذف می شود.

** تاریخ افزایش قیمت بنزین در ٣۰ سال گذشته

هر لیتر بنزین در سال ۱٣۵۷ با نرخ یک تومان به فروش می رسید و دوسال بعد، در سال ۱٣۵۹ دولت قیمت بنزین را به سه تومان افزایش داد که این نرخ تا سال ۱٣۶٨ ثابت ماند.
سال ۱٣۶۹ بنزین به نرخ پنج تومان در هر لیتر رسید که البته عرضه بنزین پنج تومانی تا سال ۱٣۷٣ ادامه یافت.
سال ۱٣۷۴ قیمت بنزین به دو برابر افزایش یافت و با قیمت ۱۰ تومان عرضه شد. قبل از سال ۱٣۷۴ قیمت بنزین بعد از هر افزایشی چند سال ثابت می ماند اما از این سال به بعد بهای بنزین هر سال افزایش یافت.
بنزین با نرخ هر لیتر ۱۶ تومان در سال ۱٣۷۶ تجربه شد و چهار سال بعد و به تدریج در سال ۱٣٨۰ این رقم به هر لیتر ٣٨ تومان رسید.
قیمت بنزین با روندی صعودی در سال ۱٣٨٣ به ٨۰ تومان برای هرلیتر رسید و بعد از سه سال، در سال ۱٣٨۶ با ۲۰ تومان افزایش ۱۰۰ تومانی شد.
اما پنج سال تمام، یعنی از خرداد ۱٣٨۶ تا خرداد ۱٣۹۱، بنزین ۱۰۰ تومانی همراه باک خودروهای ایرانی بود و بالاخره بر اساس این قانون که هر چیزی عمری دارد، عمر بنزین ۱۰۰ تومانی هم با تمام خبرسازی ها و جنجال هایش در ماه های گذشته به پایان رسید.
به گزارش ایسنا، براساس اعلام شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی، بنزین ۱۰۰ تومانی ذخیره در کارت های سوخت تا ساعات پایانی روز ٣۱ اردیبهشت ماه قابل مصرف است و در صورت باقی ماندن این سهمیه در کارت***های سوخت، هر لیتر بنزین ۱۰۰ تومانی به دو لیتر بنزین ۴۰۰ تومانی تبدیل می شود.
بر اساس برآوردهای چند روز اخیر حدود ۵۰ میلیون لیتر بنزین ۱۰۰ تومانی در کارت های سوخت باقی مانده است که این حجم از بنزین به ۱۰۰ میلیون لیتر بنزین ۴۰۰ تومانی تبدیل می شود.
پیش از این شرکت ملی پخش فرآوردهای نفتی برای تبدیل بنزین ۱۰۰ تومانی ذخیره در کارت های سوخت به بنزین با نرخ ۴۰۰ تومان مهلت ۲۰ روزه ای را (از پنجم تا ۲۵ خردادماه) تعیین کرده بود.
البته تاکنون مشخص نشده درصورتی که افراد در زمان مشخص شده برای تبدیل بنزین یارانه ای خود به نیمه یارانه ای اقدام نکنند، تکلیف این سهمیه چه خواهد شد.

** در صورت هرگونه افزایش؛ بنزین ۴۰۰ تومانی ارزانترین بنزین است
به گزارش ایسنا، البته بعد از این، کمترین قیمت برای بنزین حتی در صورت افزایش قیمت آن در فاز دوم هدفمندی یارانه ها، ۴۰۰ تومانی خواهد بود؛ چرا که مسوولان وعده داده اند که برنامه ای برای حذف ذخیره سهمیه بنزین ۴۰۰ تومانی ندارند.
از فردا ـ ابتدای خرداد ـ نیز بنزین معمولی با دو نرخ نیمه یارانه ای ۴۰۰ تومان و آزاد ۷۰۰ تومانی و بنزین سوپر با نرخ نیمه یارانه ای ۵۰۰ و آزاد ٨۰۰ تومانی عرضه می***شود.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#4
در اعتراض به بی عدالتی با ما همراه شوید!





اخبار روز: مادران پارگ لاله بیانیه ای در اعتراض به احکام جدید زندان منتشر کرده اند. این اعلامیه که برای امضا در اینترنت گذاشته شده است، توسط گروهی از حامیان مادران و فعالین سیاسی و اجتماعی امضا شده است. جمع آوری امضاها ادامه دارد. برای امضای این بیانیه به آدرس زیر بروید:

docs.google.com


مردم شریف و آزاده ایران!
سازمان ها و نهادهای بین المللی حقوق بشری و فعالان سیاسی- مدنی
در اعتراض به این بی عدالتی با ما همراه شوید!

به دنبال اعتراض مادران پارک لاله به سی و سه سال کشتار و جنایت جمهوری اسلامی و همدردی با مادران داغدار؛ فشار، تهدید، بازداشت و صدور حکم های سنگین زندان ادامه دارد. حکومت اسلامی با این حکم های پیاپی زندان برای مادران پارک لاله، درجه بالای نقض حقوق بشر و سلب آزادی و بی عدالتی خود را به شکلی آشکار به نمایش گذارده است.
هنوز از حکم های صادره برای ژیلا کرم زاده مکوندی، لیلا سیف اللهی، نادر احسنی، ام البنین ابراهیمی، ژیلا مهدویان، مریم نجفی و منصوره بهکیش نگذشته است که خبردار شدیم برای سه تن دیگر به نام های حکیمه شکری، ندا مستقیمی و آقای رمضانی (پدر رامین رمضانی که در سال ٨٨ در خیابان کشته شد) و فردی دیگری به نام سید محمد ابراهیمی به اتهام همکاری با مادران پارک لاله حکم زندان صادر شده است.
احکام ژیلا کرم زاده مکوندی، لیلا سیف اللهی و نادر احسنی در دادگاه تجدید نظر تایید شده است. ژیلا کرم زاده از ۶ دیماه ۱٣۹۰ در زندان اوین در حال گذراندن حکم خود می باشد و احکام سایر مادران پارک لاله در مرحله دادگاه بدوی است.
ما مادران پارک لاله شدیداً نگران وضعیت موجود هستیم، تا به کجا این بی عدالتی ها می خواهد ادامه یابد و سکوت کنیم. هر روز شاهدیم که فشار بر مادران و خانواده های جان باختگان و حامیان آنها سخت تر و سخت تر می شود که حتی همدردی با مادران و خانواده های داغدار نیز جرم محسوب می شود.
ما می خواهیم بدانیم:
چرا اعتراض به نقض حقوق بشر جرم محسوب می شود؟
چرا در کشور ما ایران، انسان ها حق آزادی بیان و اندیشه ندارند؟
چرا همدردی با انسان های آسیب دیده و داغدار جرم محسوب می شود؟
چرا تلاش برای کسب اولیه ترین خواسته های انسانی جرم محسوب می شود؟
چرا حتی وکلا حق دفاع حقوقی از موکل خود را ندارند و مجرم محسوب می شوند؟
ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواسته اصلی و همیشگی خود؛ لغو مجازات اعدام، آزادی تمامی زندانیان سیاسی- عقیدتی، محاکمه آمران و عاملان تمامی جنایت های حکومت اسلامی، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط ژیلا کرم زاده مکوندی و لغو تمامی احکام صادره برای مادران پارک لاله هستیم.
ما از تمامی انسان های آزادی خواه، حق طلب و شریف ایران و سراسر دنیا و نهادها و سازمان های حقوق بشری و فعالان سیاسی- مدنی می خواهیم که با نوشتن نامه های اعتراضی و ذکر این بی عدالتی ها یا به هر روشی که می توانند، به این احکام ناعادلانه و ضد بشری شدیداً اعتراض کنند.

مادران پارک لاله ایران
۲۶ اردیبهشت ۱٣۹۱
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#6
دیپلمات «انگشت رسان» اخراج شد


۰۱ خرداد ۱۳۹۱ خودنویس





دیپلمات ایرانی که چندی پیش در برزیل، دختران نوجوان را مورد آزار و اذیت قرار داده بود، اخراج شد. سفارت ایران در برزیل گزارش مربوط به تخلف جنسی یک دیپلمات ایرانی را ناشی از «تفاوت های فرهنگی» دانسته و نادرست خوانده بود.

به گزارش خبرآنلاین، کارمند سفارت ایران که بدون توجه به «شئونات اسلامی» به استخر مختلط رفته بود و تعدادی از دختران نوجوان را مورد آزار و اذیت قرار داده بوده، از سوی وزارت خارجه اخراج شده است.

بر اساس همین گزارش، هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری کارمند متخلف سفارت ایران در برزیل را به اخراج از وزارت خارجه محکوم کرد.

مدیرکل ارزیابی و نظارت وزارت امورخارجه اعلام کرد: به دنبال رسیدگی به پرونده تخلفاتی کارمند شاغل در سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل، با توجه به احراز مغایرت رفتار نامبرده با مقررات اداری و همچنین شئونات شغلی و اسلامی و تطبیق آن با بندهای ۱و ۲۱ ماده ۸ قانون رسیدگی به تخلفات اداری، مشارالیه به اخراج از وزارت امورخارجه محکوم شد.

لازم به توضیح است که نخستین واکنش دستگاه دیپلماتیک جمهوری اسلامی به اقدام این فرد در برزیل، اعلام «تفاوت های فرهنگی» بود.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#7
دکتر فریبرز رئیس دانا بازداشت شد


• دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصاددان چپ گرای منتقد سیاست های اقتصادی دولت، صبح روز دوشنبه (یکم خرداد) جهت اجرای حکم یک سال زندان خود بازداشت شد ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com

دوشنبه ۱ خرداد ۱٣۹۱ - ۲۱ می ۲۰۱۲





دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصاددان چپ گرای منتقد سیاست های اقتصادی دولت، صبح روز دوشنبه (یکم خرداد) جهت اجرای حکم یک سال زندان خود بازداشت شد.

به گزارش بامدادخبر، بازداشت این اقتصاددان مدافع حقوق کارگران، یک سال پس از صدور محکومیت وی در دادگاه انقلاب تهران صورت گرفته است.
دکتر رییس دانا در نیمه شب ۲۸ آذرماه ۸۹ توسط هشت مامور امنیتی در منزلش بازداشت شد و پس از یک ماه با قرار وثیقه آزاد گردید.
وی در خردادماه ۹۰ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. در متن حکم دادگاه، «عضویت در کانون نویسندگان، صدور بیانیه علیه سانسور، مصاحبه با رسانه های بی .بی.سی و صدای آمریکا و متهم کردن جمهوری اسلامی به آزار و تجاوز و شکنجه زندانیان» از دلایل صدور حکم اعلام شده بود.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#8
واکنش ها به سخنان مطهری درباره «دخالت سپاه در انتخابات»

مردمک

دوشنبه ۰۱ خرداد ۱۳۹۱ -

سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با انتقاد از اظهارات علی مطهری، نماینده تهران مبنی بر دخالت این نهاد نظامی در نهمین دوره انتخابات مجلس تاکید کرد که سپاه این فرد را تحت پیگرد قضایی قرار می دهد.
رمضان شریف، مسئول روابط عمومی سپاه با رد اظهارات نماینده تهران در مجلس گفت که سپاه وامدار هیچ جریان و جبهه سیاسی نیست و هرگز خود را در چارچوب اهداف آنها تعریف نمی کند.
رمضان شریف بیان این موضوعاتی مانند آنچه «سپاه در انتخابات دخالت می کند» را فراهم کردن فرصت برای «ضد انقلاب و رسانه های بیگانه» ارزیابی کرد که به گفته او تامل و تردید دوستداران انقلاب و نظام را نسبت به گویندگان این اظهارات به دنبال دارد.
این مقام نظامی تاکید کرد که سپاه همچنان پیرو وصیت آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی و آیت الله علی خامنه ای، رهبر فعلی جمهوری اسلامی مبنی بر عدم دخالت نظامیان در سیاست است.
مسئول روابط عمومی سپاه در عین حال گفت که معمولا قبل و بعد از برگزاری انتخابات اشخاص و جریان های سیاسی ادعا می کنند که سپاه در انتخابات دخالت کرده است.
به گفته او همین موضوع باعث شد که سپاه اسفندماه گذشته و همچنین قبل از 15 اردیبهشت که مرحله دوم انتخابات مجلس برگزار شد اعلام کند که از هیچ شخص و جناحی جانبداری نمی کند.
این مقام سپاه در عین حال گفت افرادی که مدعی دخالت سپاه در انتخابات هستند باید مستندات خود را ارائه دهند.
علی مطهری، نماینده اصولگرای منتقد دولت روز گذشته، ۳۱ اردیبهشت ماه سپاه پاسداران ایران را متهم کرد که مستقیماً در انتخابات مجلس نهم دخالت کرده است.

نماینده تهران در نطق میان دستور مجلس گفت که دخالت سپاه پاسداران در بسیاری از حوزه های انتخابیه مشهود بود و بسیاری از کاندیداهایی که چه در آن حوزه ها رای آوردند و چه رای نیاوردند، این موضوع را تایید می کنند.
او دخالت سپاه در انتخابات را «آفتی برای سپاه و خطری برای انقلاب و نظام اسلامی» دانست و تاکید کرد که سپاه پاسداران در بسیاری از حوزه های انتخابیه به منظور حمایت جدی از کاندیداهای مورد نظر خود دخالت کرده است.
در مقابل این اظهارات، حمید رسایی، دیگر نماینده اصولگرا که از حامیان دولت در مجلس بوده، به سخنان آقای مطهری واکنش داد و گفت که تذکرش «دفاع از یکی از نهادهای موثر و قانونی نظام جمهوری اسلامی است که حق زیادی بر گردن همه دارد.»
علی مطهری مردادماه سال گذشته نیز با ابراز مخالف نسبت به روند ورود نظامی ها به حوزه سیاست و دولت، تصدی پست وزارت را توسط رستم رستمی، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا، بازوی اقتصادی سپاه پاسداران مضر دانسته بود.

از طرف دیگر، مخالفان جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به دخالت آشکار در انتخابات متهم کرده اند. اعتراض به دخالت سپاه در انتخابات ریاست جمهوری بحث انگیز سال ۸۸ به اوج خود رسید.
در حالی که کاندیداهای اصلاح طلب پیش از برگزاری انتخابات نسبت به دخالت سپاه و بسیج هشدار داده بودند، پس از اعلام نتیجه انتخابات و آغاز اعتراضات و ناآرامی ها، بسیج و سپاه عملاً سرکوب مخالفان و معترضان را برعهده گرفتند.

بالا گرفتن اعتراض ها به سخنان مطهری

این اظهارات امروز همچنین واکنش روزنامه جوان نزدیک به سپاه پاسداران را به دنبال داشت.
این روزنامه در مطلبی علی مطهری را فردی «بددهن و کج فهم»معرفی کرده که با اظهارات گاه و بیگاهش برای «رسانه های بیگانه» خوراک تبلیغاتی فراهم می کند.
جوان آنلاین یکی از دلایل موضع گیری مطهری را عدم حمایت «عزیزان سپاه و بسیج» از او در انتخابات مجلس عنوان کرده و نوشت که اگر این حمایت از او صورت می گرفت علی مطهری در مرحله اول انتخابات با رای بالا به مجلس راه پیدا می کرد.
روزنامه نزدیک به سپاه در ادامه انتقادات علی مطهری در ارتباط با دخالت سپاه در انتخابات را نشانه ای از آن دانست که او دچار توهم شده است به همین دلیل او باید به دلیل این اظهارات در دادگاه پاسخگو باشد.
در این مطلب دلیل عدم حمایت این دو ارگان نظامی از علی مطهری عملکرد غلط او در مجلس هشتم عنوان شده است.
آن بخش از نطق آقای مطهری هم که به انتقاد از مشی دولت محمود احمدی نژاد در ارتباط با «حجاب» اشاره دارد هم از سوی «روزنامه جوان» واجد پیگرد حقوقی از سوی رئیس جمهوری خوانده شده است.
علی مطهری در نطق روز گذشته خود تصریح کرد که محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی مسئله حجاب را قبول ندارند و مخالف نظریه اسلام در مورد حجاب هستند.
این نماینده اصولگرا نگاه دولت به مساله حجاب را باعث آزاد شدن مسایل جنسی در جامعه ارزیابی کرد و گفت این مسئله موجب پدید آمدن عقده های روانی در میان جوانان شده است پس اینان باید به فکر ایجاد کاباره و کلوپ باشند.

اظهارات علی مطهری همچنین واکنش برخی نمایندگان اصولگرا را هم به دنبال داشته است.
اسماعیل کوثری، نایب رییس كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفت وگو با ایرنا خواستار دخالت قوه قضاییه برای برخورد با علی مطهری به دلیل بیان اظهاراتش در مجلس شد.

این عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، علی مطهری را فردی دانست که در حال سوء استفاده از جایگاه پدرش است و به خود جرات می دهد تا به هر كسی تهمت بزند.
فاطمه آجرلو، عضو كمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هم با انتقاد از اظهارات علی مطهری گفت که هر چند ممکن است او از اظهاراتش مقصود خاصی نداشته باشد اما همان «حرف هایی را می زند كه دشمنان جمهوری اسلامی ایران دوست دارند.»

این نماینده مجلس اظهارات مطهری را باعث تضعیف نظام ارزیابی کرد و گفت گفته های او در ارتباط با نگاه رئیس جمهوری به مقوله حجاب ضد فرهنگی است.
این عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات، با انتقاد از عملکر کمیسیون فرهنگی مجلس که علی مطهری عضو آن است و همچنین مرکز پژوهش های مجلس تصریح کرد که این مراکز در زمینه «عفاف و حجاب» فعالیت خاصی نداشته اند.
با وجود سخت گیری ها در خیابان ها، مدارس، دانشگاه ها و اداره هایی دولتی برای زنان گروهی از اصول گرایان منتقد محمود احمدی نژاد در سال های گذشته دولت را متهم کرده اند که قانون حجاب و عفاف را به ویژه در سطح جامعه به خوبی اجرا نکرده است.
محمود احمدی نژاد اواخر اسفند، در جلسه طرح سوال از رئیس جمهوری در مجلس گفته بود که اجرای قانون حجاب و عفاف، با برخورد و بگیر و ببند، شدنی نیست.این اظهارات با واکنش تند شماری از روحانیون و نمایندگان مجلس مواجه شد.


 
Feb 7, 2004
13,568
0
#9
منصور رادپور زندانی سیاسی بند چهار زندان گوهردشت درگذشت

دوشنبه, 01 خرداد 1391

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: منصور رادپور زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) ساعتی پیش درگذشت.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، منصور رادپور زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج ساعت چهار بعد از ظهر امروز، دوشنبه اول خردادماه 1391 درگذشت.

آقای رادپور که به علت شکنجه های فیزیکی طولانی مدت از ناراحتی های جسمی متعددی از جمله ناراحتی ریوی و خونرزی معده رنج می برد، بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال 1386 در جاده چالوس توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و پس از یک ماه نگهداری و شکنجه در خانه های امن وزارت اطلاعات به سالن ده بند چهار زندان گوهردشت و سپس بند سپاه و نهایتا به بند ویژه امنیتی این زندان منتقل گردید.

آقای رادپور طی دو حکم جداگانه در شعب 1 و ٨ دادگاه انقلاب اسلامی کرج، با اتهاماتی همچون «اقدام علیه امنیت ملی» و «همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران» مجموعا به هشت سال زندان محکوم شده بود.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#10
Lake Urmia Protests - Urmia, Azerbaijan, Iran (21 May 2012)

[video=youtube;4bvsMQYPJ1w]http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=4bvsMQYPJ1w[/video]



[video=youtube;0vIVA_55hB4]http://www.youtube.com/watch?v=0vIVA_55hB4[/video]


[video=youtube;ZzGAFG6XUp4]https://www.youtube.com/watch?v=ZzGAFG6XUp4[/video]
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#11
Culture | A Book Fair with Vast Crowds and Some Official Moral Panic

by ALI CHENAR

22 May 2012 02:490 Comments


Six million reported visitors, several banned publishers, and one scandalized minister.
[ culture ] Tehranis just said goodbye, till next year, to one of the city's most popular cultural events -- the Tehran International Book Fair. Domestic and international publishers gathered together at the fair's 25th annual edition to offer their latest. Professionals, students, and academicians went from booth to booth looking for textbooks, while educated book lovers searched for the latest novels and essay collections. The majority, however, came primarily to socialize, to meet new people, and to have a good time.
The pious always complain of the immortalities that take place during these book fairs: the mingling of boys and girls, the titles that are not as Islamic as they should be, and the publishers who are suspected of liberalism. In recent years, the fair has been held on the grounds of Tehran's municipal mosalla (prayer compound) -- ironic, perhaps, but then the University of Tehran often plays host to the capital's official Friday Prayers. Wherever it takes place, the event brings a breath of fresh air to a city where the atmosphere is as polluted as politics. Many have not missed it for a decade or even more, among them Mahmoud, a 42-year-old government employee. He has been coming to the fair since he was 22.

Many publishers offered discounts of up to 50 percent, making the fair a great book shopping opportunity. Visitors could find rare books as well as new editions of ones long out of print. In a country where Internet access is still limited and online reading is not widespread, old-fashioned hardcopies are one of the few learning mediums accessible to almost all. For many students, the fair represents their best chance all year to buy titles crucial to their studies but hard to come by. These items are not inexpensive, as most of them come from international publishers and are priced using hard currencies. Mahmoud recalled when the government used to provide students with U.S. dollars at a discounted exchange rate to buy their study materials. "It was not much, still it was something. Sometime medical students would put together these [funds] to buy the latest edition of some impossible-to-find medical textbook." These days he comes to see what is new in literature and poetry.

For many people around his age, the fair is an annual ritual. I talked to Sasan, an engineer in his late 30s. "I always come for the latest, but this is not well organized, too many publishers." Mahmoud agreed. "There are only a dozen real publishing houses. The rest print anything from children's books to test collections for students," His wife, Mahin, a part-time teacher, concurred as well. "This is like a farmers' market. I do not know where to look for titles in poetry." In their wandering around, looking for that one special book that would make their visit worth it, Mahmoud and Mahin had grown weary of dealing with the crowds -- according to the Iran Book News Agency, an unfathomable six million people attended, which the fair's website hailed as "a record worldwide in terms of the number of visitors to any book fair ever recorded."

Yet not everybody hated the throng. Yazdan, a 24-year-old graduate student in sociology, loved it. "Yes it is crowded. It is not easy to get here. Still, I love to watch people filling the grounds and chatting." He enjoyed being part of the social dynamic; at the same time he is aware of the morality patrols. "They are everywhere. I did not have any problems, but some were stopped." With temperatures rising and people trying to dress to keep (and look) cool, the patrols were out in force passing judgment -- on the attire of young ladies, in particular.
Many visitors say that they came to the fair to experience something different. Yazdan said, "If you know what you want, it is best to go to Enghelab Square and buy it from the booksellers in front of the University of Tehran. Here it is too crowded to find anything in particular." He turned away to join a group of students discussing books by a couple of their professors. I saw Mahmoud and Mahin again; they were happy, though tired. Mahmoud told me, "We found some Afghan publishers. They are selling books from Kabul and Herat." Outside Iran, Afghanistan and Tajikistan are the other countries where Persian is the official language -- Afghans refer to it as Dari; Tajiks, Tajiki. In Iran, Afghan publishing houses are becoming increasingly popular because they also use the Perso-Arabic alphabet, rather than Cyrillic. Mahmoud said, "We should take the literature from Afghanistan more seriously." He had purchased half a dozen titles including some contemporary poetry collections, a short story anthology, and a novel.
Not every publisher was permitted to participate in the fair this year. The notable absentees included Nashr-e Cheshmeh, Omid-e Farda, and Kavir. Citing its recent publications and plans for future titles, officials initially announced that Nashr-e Cheshmeh was the only house banned from the fair. Omid-e Farda and Kavir, which had appeared at the fair in past years, were subsequently added to the blacklist. As the fair opened its doors, still more publishers were notified that they could not participate. Boutimar, a Mashhad-based press that specializes in poetry and literature, was not permitted to open its booth. The officials told its manager that there was not enough space.

The banned publishers were denied a much-needed opportunity to generate revenue. One hundred and sixty individuals signed an open letter objecting to the ban on Nashr-e Cheshme, whose store in Haft-e Tir Square is frequented by students and intellectuals. Defying the officials, Nashr-e Cheshme held its own book expo on the sidewalks around its store. Invitation emails were circulated that read "Wherever Nashr-e Chemeh is, the Book Fair is there." The turnout was apparently substantial. Sasan told me, "That is a great publishing house, with many leading titles in the social sciences, philosophy, history, and literature." He had already been there.

The authorities' zeal for purity at the Tehran International Book Fair did not end at banning certain publishers. Culture and Islamic Guidance Minister Seyyed Mohammad Hosseini expressed his astonishment at some of the titles he saw at the fair and told reporters that he thought several books he encountered should not have been permitted to appear in print. Hosseini's statement served as a warning, as if one were needed, that Iranian publishing's future is far from certain.

Copyright © 2012 Tehran Bureau


Read more: http://www.pbs.org/wgbh/pages/front...-some-official-moral-panic.html#ixzz1vYOlilFE
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#12
هرانا؛ گزارش مرگ منصور رادپور، زندانی سیاسی در زندان رجایی شهر کرج

دوشنبه 01 خرداد 1391 ساعت 22:55 |




خبرگزاری هرانا – منصور رادپور زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به علت سکته مغزی در گذشت
پزشکان در معاینات اولیه علت مرگ وی را سکته مغزی عنوان نمودند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز ساعت ۸ شب منصور رادپور در حالی که صورت، گردن و پاهایش سیاه شده بود درگذشت. وی در تمام مدت از بیماریهایی همچون نوسان فشار خون، نارسایی کلیه و ناراحتی شدید قلبی رنج میبرد و مسئولین زندان حاضر به رسیدگی پزشکی در مورد وی نبودند. پزشکان زندان در معاینات اولیه جسد، تشخیص دادند که وی بر اثر سکته مغزی درگذشته است. هنگامی که جسد منصور رادپور به بهداری زندان منتقل میشود صورت، گردن و پاهای وی کاملا سیاه شده بود.

وی در تمام مدت بازداشت از نارسایی شدید کلیه و دردهای مزمن آن رنج میبرد. همچنین از مشکلات شدید قلبی و نوسان فشار خون از دیگر ناراحتی های جسمی این زندانی سیاسی بود که هیچ گاه مسئولین زندان حاضر به فرستادن وی به بیمارستان نشدند. منصور رادپور طی چند هفته گذشته بارها دچار حالت تهوع شده بود و با این حال پزشکان بهداری حتی حاضر نشدند وی را در بهداری بستری نمایند.
منصور رادپور بارها تقاضای ملاقات با فرزندانش را داده بود که همیشه با مخالفت مسئولین زندان روبرو شده بود.
منصور راد پور شهروند کرجی ۴۱ ساله به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران در ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ در جاده چالوس دستگیر شد و سپس بمدت ۲۵ روز در خانه های امن وزارت اطلاعات زندانی بود. در این مدت در اثر ضرب و شتم ماموران وزارت اطلاعات کتف و دنده های وی بشدت صدمه دیده و به سختی نفس می کشید و از درمانهای اولیه در زمان بازداشت نیز محروم بود.

این زندانی سیاسی که به اتهام «اقدام علیه امنیت کشوراز طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق» دستگیر شده بود ابتدا به سه سال حبس در دادگاه انقلاب کرج و پس از اتمام محکومیت مجددا به ۵ سال حبس دیگر محکوم شد.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#13
Iran Needs Nuclear Talks To Stabilize Currency








A
But one look at the recent gyrations of Iran’s currency suggests otherwise.

The rial tanked early this year after the Barack Obama administration signed a law barring US banks from any dealings with foreign banks that do business with Iran’s Central Bank. The currency sank on so-called unofficial markets to 20,000 to the dollar — half what it was a year ago — before stabilizing at about 16,000 after a new round of nuclear talks in Istanbul in April. An apparently successful visit to Tehran earlier this week by Yukiya Amano, the head of the International Atomic Energy Agency, boosted the rial a bit more.

“It’s a very emotional reaction,” Djavad Salehi-Isfahani, a specialist on the Iranian economy at Virginia Tech, told Al-Monitor. Iranians are converting their cash to hard currency to horde or sending it out “to children for education or to buy property” because they worry about sanctions and even military action, he said.

Official and Unofficial Exchange Rates of Iranian Rial to US Dollar (Graphic by Atieh International)
The fact that Iran now has such a wide gap between the official rate — 12,000 to the dollar — and the rate that ordinary people obtain induces distortions into the economy and encourages corruption of the sort last seen in the mid-90s, when a currency black market thrived.

The unofficial devaluation of the currency has also increased inflation, hurting Iranian consumers and businesses.

According to Bijan Khajehpour, an Iranian business consultant based in Austria, inflation in the Iranian fiscal year that ended in March was about 27% and will exceed 32% this year. Unemployment is at least 20% — much higher for young people and for women — and Iran’s per capita gross domestic product shrank by 18.6% last year to about $4,500, he said.

“Iran’s overall business confidence has not been this low since the final year of the Iran-Iraq war [in 1988],” Khajehpour told an audience at the Woodrow Wilson International Center for Scholars on Tuesday, May 22. “Economic stakeholders have lobbied for a de-escalation in foreign relations.”

To stabilize the currency, Iran needs to maintain at least a process of negotiations and if possible, stave off new sanctions that will further reduce its ability to export oil.

Already, Iran’s oil-production capacity is dropping because of reduced foreign investment and sales. By next year, Khajehpour said, Iraq may be pumping more oil a day than Iran — a huge blow to Iranian pride as well as export earnings.

While Iranians are practiced in finding ways to circumvent sanctions and have benefited to some extent from the nuclear crisis which has raised oil prices, the Iranian government appears to be seeking a respite. In the last round of talks in Istanbul, chief Iranian nuclear negotiator Saeed Jalili implored European Union foreign policy chief Catherine Ashton to delay a European embargo on Iranian oil due to go fully into effect July 1.

The US and its negotiating partners are seeking concrete steps from Iran, such as halting enrichment of uranium to 20% U-235. Even then, the so-called P5+1 appear to be offering only a revised version of a 2009 offer that would provide fuel for a reactor that makes medical isotopes and safety upgrades to that reactor as well as a civilian nuclear power plant at Bushehr. At most, European countries might postpone new sanctions that will make it more difficult for Iran to insure oil shipments.

However, any perceived easing of the crisis would further relieve pressure on the rial and make it easier for the Iranian business sector to plan ahead.

Khajehpour and Isfahani both predicted that Iran — which in the mid-90s succeeded in unifying multiple exchange rates — would seek to eliminate the gap between the official and unofficial rates to stabilize the economy and soothe an anxious middle class.

After all, Supreme Leader Ayatollah Ali Khamenei has declared this year the “year of domestic production and domestic capital,” Khajehpour said.

No government, however autocratic, can ignore its business interests. “The Iranian side will try very hard not to make [the nuclear negotiations] a failure,” Khajehpour said.

Barbara Slavin is Washington correspondent for Al-Monitor and a senior fellow at the Atlantic Council, where she focuses on Iran. She tweets at BarbaraSlavin1.



Back to news list
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#14
1305 GMT: At the Movies. A group of protesters have gathered in front of the House of Cinema, following an Administration Court decision cancelling the Ministry of Culture's ban on the organisations for filmmakers.

The men said that if necessary, they would also demonstrate in front of the Ministory of Culture and the judiciary.
 

Zob Ahan

Elite Member
Feb 4, 2005
17,481
2,233
#15
هشدار سهيل كريمي در جمع تجمع كنندگان مقابل خانه سينما:


لازم باشد مقابل وزارت ارشاد، ديوان عدالت و قوه قضائيه هم تجمع مي كنيم/ خطاب اصلي ما در اين تجمع قوه قضائيه است


مستند ساز كشورمان هشدار داد: اگر وزارت ارشاد، ديوان عدالت اداري و قوه قضائيه بخواهند به اين خانه به ظاهر سينما اجازه فعاليت دهند تجمعات خود را مقابل آنها هم ادامه مي***دهيم.




به گزارش خبرنگار فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»، سهيل كريمي امروز در جمع تجمع***كنندگان مقابل خانه سينما گفت: از سال 66 افرادي اقدام به تاسيس اين مجمع غيرقانوني كردند


وي افزود: اين افراد در سال 72 و با نفوذي كه در دولت هاشمي داشتند و با كلاهبرداري توانستند موارد مورد نظر خودشان را با نامه***اي كه با كلاهبرداري تنظيم شده بود به شوراي عالي انقلاب فرهنگي برسانند.


اين مستندساز افزود: آنها موارد خود را در اداره ثبت شركت***ها به ثبت رساندند و هيچ دولتي در مقابل آنها نايستاد تا اينكه در دولت نهم وزارت ارشاد اعلام كرد كه اين مسائل غيرقانوني بايد رسيدگي شود.


كريمي افزود: اين خانه بي***بي***سي در جشن***هاي مختلفي مثل جشن خانه سينما كه برگزار مي***كرد عليه انقلاب و نظام شعار مي***دادند و هر كاري كه از دست***شان بر مي***آمد براي مقابله با نظام پيگيري مي***كردند.



وي بيان داشت: اگر كسي در جايي از دنيا جاسوسي مي***كرد و يا فيلمي را عليه نظام مي***ساخت و جمهوري اسلامي آن را تقبيه مي***كرد اين مجموعه سريعا بيانيه اي در حمايت از آن فرد مي***داد.


اين مستندساز با بيان اينكه شايد تنها اقدام انقلابي وزارت ارشاد دولت نهم و دهم همين انحلال خانه سينما باشد گفت: اين مسئله نبايد اين طور ادامه پيدا كند و قوه قضائيه***اي كه بايد دستگير انقلاب اسلامي و ملت باشد آمده است و با راي ديوان عدالت اداري راي وزارت ارشاد در انحلال خانه سينما را لغو كرده است.


كريمي گفت: ما تجمع امروزمان به اين مجموعه يعني خانه سينما بر نمي***گردد زيرا اينها مي***دانند كساني مثل ما بچه حزب***اللهي***ها هستند و اينها كاري*** از دست شان بر نمي***آيد حرف اصلي ما به قوه قضائيه است.


وي بيان داشت: ***اگر نويسنده***اي و يا خبرگزاري و يا سايتي اعتراضي به رئيس قوه قضائيه و يا رئيس مجلس داشته باشد سريعا آن سايت و خبرگزاري تعطيل و يا آن نويسنده دستگير مي***شود متاسفانه قوه قضائيه ما روش قبيله***اي را اعمال مي***كند.


اين مستندساز افزود: ما به وزير ارشاد هم هشدار مي***دهيم كه اگر خود ايشان هم كوتاه بيايد بچه حزب***اللهي ها كوتاه نخواهند آمد و حتي مقابل وزارت ارشاد هم تجمع مي***كنيم.


كريمي در ادامه متني از وصيت***نامه امام (ره) را خواند و گفت: حضرت امام انقلاب اسلامي را به پيروزي رساند و همين چيزهاي باارزش را از ما خواست كساني مانند برپاكنندگان اين خانه بي***بي***سي بايد از جنازه ما بچه*** حزب***اللهي***ها رد شوند تا بتوانند كارهاي خود را ادامه دهند ما نخواهيم گذاشت اين روند ادامه پيدا كند.


وي افزود: اگر ديوان عدالت اداري و قوه قضائيه هم اين كار را ادامه دهند و بخواهند به اين خانه به ظاهر سينما اجازه فعاليت دهند تجمعات خود را مقابل آنها هم ادامه مي***دهيم.

انتهای خبر / خبرگزاری دانشجو / کد خبر : 13910303127

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی:
پست الکترونیک:
نظرشما:
 
Feb 7, 2004
13,568
0
#16
خرمشهرپس از ۳۱ سال هنوز جنگ زده است

[HR][/HR]
foroneiran.com | Wed, 23.05.2012, 10:07



[TABLE="align: left"]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[/TABLE]



خرمشهر، شهری که زمانی در آبادی و شادی می زیست، امروز در سالگرد آزاد سازی اش، پس از ۳۱ سال، همچنان از غبار جنگ آزاد نشده است. دیوارهای گلوله باران شده، خانه هایی که به تلی از خاک تبدیل شده اند همه حکایت از این دارند که دیگر این شهر "خرمشهر" نیست و غبارغم جنگ هنوز از چهره اش زدوده نشده است. خرمشهرپس از ۳۱ سال هنوز جنگ زده است!



بخش هایی از گزارش ایلنا از این شهر را می خوانید:

«زبیده فرزند خرمشهر است، خرمشهر روزهای آباد و مردمان شاد. با اصرار از ما خواسته سفری به شهرشان بکنیم نه برای حضور در اردوی راهیان نور یا تفریح، بلکه برای آنکه گشتی در شهر بزنیم تا به قول او رسالت خبرنگاریمان انجام شود. می گوید باید بعد از اردیبهشت بیایید و نه در فصل های دیگر. زبیده می خواهد یکنفر چند روزی با مردم این شهر زندگی کند.

به دعوت او که دلی سوخته و قلمی شکسته دارد به خرمشهر می روم. زبیده معلم بوده و بعد از آوارگی از شهرش در رضوانیه کرج ساکن شده و به قول خودش بعد از آنکه دانش آموزانش جلوی چشمانش پرپر شدن دیگر قلم و قلبش شکست
.



می خواهم ببينم هموطنانم اینجا چگونه اند؟ حالشان خوب است؟ روزگارشان براه است؟ همه شناخت من از خرمشهر به جز آنچه در جغرافیا خوانده ام و قصه ها و اخیرا کتاب ”دا”، عکسی از جوانی یکی از بستگان است که با تیپی در خور سرزمین های گرم، شاد و لبخند زنان کنار اسکله ایستاده و هرگاه آن عکس را می بیند می گوید خرمشهر واقعا خرم بود یادش بخیر.

پا در شهر که بگذاری اول از همه فکر می کنی باید از گرما بنالی اما تنها چند دقیقه بعد، گرما و شرجی و گرد و غبار هوا فراموشت می شود. گويا اينجا هنوز جنگ است و اين نام برازنده اين شهر نيست. خرمشهر هم زنده است و هم نيست. نفس می***کشد اما با قلبی رنجور و تنی خسته. گويي بيماري است كه بيماري اش مزمن شده و درمانش مشكل. یکی درمیان خانه ای آباد و خانه ای ویران است.

اینکه بعد ۳۱ سال هنوز نشانه***های یک شهر جنگ زده در خرمشهر دیده می شود، عجیب است. یادم هست چند وقت قبل ایمیلی به دستم رسید از ویرانه***های لبنان عزیز که تنها چند ماه پس از جنگ بهتر از اول ساخته و آباد بودند و گویی هرگز جنگی در کار نبوده است، اما چه شده است که خرمشهر عزیز من هنوز جنگ زده است؟

دیوارهای گلوله باران شده، خانه هایی که به تلی از خاک تبدیل شده اند و بعضا یادمانهایي که تحت نظارت مسئولان به عنوان نمادهای جنگ نگاه داشته شده اند. اما واقعا چرا بعد از این همه سال خرمشهر عزیز هنوز آباد نشده است.»



«زبیده می گوید فرمان آبادی خرمشهر در روز سوم خرداد با آزادی آن صادر شد اما عوامل متعدد باعث شدند که این شهر دیگر خرمشهر نباشد. از کنار خانه***ها که عبور می***کنم پیرمردی فرتوت که یک دستش قطع شده نگاهم را جلب می کند. همیشه دیدن پیرمرد***ها به خصوص اگر رنجور و ناتوان باشند، بیشتر ناراحتم می کنند چون مرد ها با غرورشان شناخته می شوند و سخت سخن از درد می گویند و با کهنسال شدن گفتن از درد برایشان سخت تر است.
نامش عماد است، عماد فرزند عباس. از او پیشینه اش را می پرسم. دهان که باز می کند شرمنده ذهنیت خودم می شوم از مردمان این شهر.با خود فکر می کردم شاید اوضاع مردم خرمشهر از اول چندان خوب نبوده اما سخنان پیرمرد تکانم می دهد.

می گوید در چند دهه قبل او و خاندانش از بزرگان شهر بوده اند.عماد درس خوانده وبه قول خودش مهندس ساختمان بوده است. با کمک پدر، عموها و برادرهایش که همگی بواسطه بندر پررونق خرمشهر روزگار خوبی داشته اند در دهه ۴۰ و ۵۰ چندین مدرسه و درمانگاه در خرمشهر ساخته اند که عماد آن ها را طراحی و ساخته است. همچنین چند استراحتگاه بین راهی و حمام عمومی و نیز استراحتگاه کارگران از دیگر اقدامات آن***ها بوده است. اما امروز او تنها بازمانده خانواده***اش است که ساکن خرمشهر است و از دار دنیا خانه ای را دارد که هنوز دیوارهاش گلوله باران است.

می***گوید خرمشهر قلب اوست و دوری از خرمشهر برایش معنا ندارد و به جز روزهایی که خرمشهر در اشغال بوده و کمی عقب نشینی کرده است هیچگاه از خرمشهر دور نبوده است.

امثال جهان آرا جانشان را كف دستشان گرفتند كه امروز خرمشهر حتي آب نداشته باشد؟

خیلی گله دارد. می گوید آیا امثال جهان آرا جان خود را کف دستشان گرفتند که امروز خرمشهر حتی آب نداشته باشد؟ می گوید آن ها وظیفه***شان را انجام دادند اما مسئولان کوتاهی کردند و معلوم نیست که آیا بودجه ای به آبادی این شهر اختصاص دادند یا نه و اگر اختصاص دادند در همین شهر هزینه کردند یا نه؟



خرمشهر از شهرهایی است که بیشترین آسیب را در دوران جنگ متحمل شد ولی هنوز مورد بازسازی مطلوب قرار نگرفته است و زخمهای عمیق جنگ در جای جای خرمشهر قابل مشاهده است.

۲۴ سال از پایان جنگ تحمیلی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در تیرماه ۶۷ و آغاز بازسازی مناطق جنگ زده می گذرد. همچنین ۳۱ سال از آزادی خرمشهر گذشته است اما منازلی که سال ها پس از جنگ هنوز در وسط شهر به خصوص مسجد جامع دیده می شوند نشان از کم توفیقی در بازسازی این شهر است.

از کنار پیرمرد که عبور می کنم به خانه ای مخروبه می رسم که کف آن پر از سرنگ و ته سیگار است و نشان می دهد این خانه که چه بسا خون***ها در آن ریخته شده امروز پاتوق معتادان و ولگردان است. به سرعت از کنار خانه می***گذرم و با زنی می***انسال هم صحبت می***شوم که روزهای جنگ و اسارت و آزادی و بازسازی همه را با هم به خاطر دارد. او که سه فرزند خردسالش را در جنگ از دست داده است و همسرش نیز جانباز است در خانه عکسهایی از روزهای آباد خرمشهر دارد. عکسهایی که تو را به یاد مناطق مرفه نشین کلانشهر می اندازد و باورش سخت است که این همان خرمشهر امروز باشد.

آری دشمن تا بن دندان مسلح خرمشهر عزیز را که پاره تن همه ایرانیان است به ویرانشهر تبدیل کرد اما آبادانی اندکی که امروز در آن دیده می شود به گفته مردم نه حاصل کار مسئولان که نتیجه زحمات خود مردم است.



ناهید لیوارجانی كه شب را در خانه او سر مي كنيم می گوید: خیلی از کسانی که مانند من برگشتند خودشان با دستان خودشان خانه هایشان را ساختند.
وی با اشاره به جانباز بودن همسرش می گوید در سالهای اولیه بازسازی وامی برای بازسازی دادند که ما هم آنرا گرفتیم اما در اینجا شغلی نبود که قادر به پرداخت وام باشیم در نتیجه با پارتی بازی وام دیگری گرفتیم و درون خانه را بهسازی کردیم و تا الان که در آن ساکنیم موفق نشده ایم کار دیگری برای خانه بکنیم.

وی ادامه داد: فرزندم وقتی کوچک***تر بود همیشه از من می***پرسید مامان کی جنگ تمام می***شود و من می***گفتم: مادر جنگ تمام شده اما گواه او برای ادامه داشتن جنگ جای گلوله روی دیوارهای خانه بود که البته هنوز هم هست.

باور اینکه خرمشهر امروز در گذشته از چه رونق و شکوهی برخوردار بوده اندکی سخت است اما واقعیت این است که در آن روزگار که کل جمعیت ایران ۳۵ میلیون نفر بود ۲۲۰ هزار نفر در شهرستان کوچک و بندری اما آباد و پررونق خرمشهر در رفاه زندگی می***کردند.

لیوارجانی می***گوید در دهه ۵۰ اغلب تهرانی***ها برای تفریح در فصلهای سرد سال به خرمشهر می آمدند و آخرین مدلهای لباس و انواع چیزهای دیگر را از اینجا به تهران سوغات می***بردند. اما امروز اگر کسی از تهران به اینجا بیاید به دیده ترحم به در و دیوار شهر و فرزندان ما نگاه می کند و فکر می کند ما همیشه بدبخت بوده ایم.»

..«اعظم شفیعی شهروند دیگری که اصالتا خرمشهری می گوید: چطور است که جمعیت همه کشور افزایش یافته اما خرمشهر جمعیتش نسبت به سال ۵۹ به نصف رسیده است.



وی گفت: بسیاری از ساکنان خرمشهر شهید شدند و بسیاری نیز هم اکنون در شهرهای دیگر ساکنند و دیگر به شهر بازنگشته***اند اما آیا شهری که سه دهه قبل ظرفیت تامین رفاه ۲۲۰ هزار نفر را داشته است امروز چگونه ۱۵۵ هزار نفر با انواع مشکلات و بدبختی***ها در آن زندگی می کنند.

شفيعي خانه روبرویی خانه اش را نشان داد که سالهاست مخروبه است و آینه دق او. وی گفت: این خانه بانو همسایه آنهاست که هیچ کس از خانواده شان زنده نماند و بازمانده های دورشان نیز چه بسا از یاد برده اند که اصلا در خرمشهر بستگانی داشته اند.

وی همچنین زمینی خالی را نشان داد که معلوم بود گذر زمان آن را به تلی از خاک تبدیل کرده و گفت: این هم خانه جلیل ها بود و در این سال ها هرگز کسی نیامده است تا سراغی از این خانه بگیرد. نمی دانیم کسی از آن ها زنده است یا نه؟
یک شهروند دیگر خرمشهری نیز وضعیت آب شهر را یادآور شد و گفت: جای بسی تاسف است که خرمشهر حتی آب مناسب برای نوشیدن ندارند و برغم همه کاستی ها و فقر گریبانگیر، مجبورند آب بخرند یا منتظر تانکرهای توزیع آب بمانند.»




















 
Feb 7, 2004
13,568
0
#17
ستاره فرمانفرماییان، مادر مددکاری درگذشت


[HR][/HR]
Wed, 23.05.2012


دویچه وله: بنیان گذار مددکاری اجتماعی در ایران در سن ۹۱ سالگی در لس آنجلس درگذشت. دانشگاه هاروارد او را که منشا خدمات اجتماعی بسیاری بود، به عنوان یکی از "زنان تاثیرگذار تاریخ آمریکا" نامیده است.

ستاره فرمانفرماییان، بنیانگذار رشته ی مددکاری اجتماعی در ایران در سن ۹۱ سالگی در لس آنجلس آمریکا درگذشت.



ستاره فرمانفرماییان که یکی از دختران شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما، از چهره های سیاستمدار تاثیرگذار دوره ی قاجار و رضا شاه پهلوی بود، در زمستان ۱۲۹۹ خورشیدی در شیراز متولد شد.

فرمانفرماییان تا نوجوانی در ایران تحصیل کرد و و بعد از فوت پدر و قتل برادر بزرگش نصرت الدوله به دست عوامل امنیتی رضا شاه، راهی آمریکا شد تا در آن جا تحصیل کند. او یکی از اولین زنان ایرانی بود که برای تحصیل راهی خارج از کشور شدند.

ستاره فرمانفرماییان در ایالت کالیفرنیای آمریکا در رشته ی جامعه شناسی و مدکاری اجتماعی تحصیل کرد و بعد از اخذ فوق لیسانس مدتی را در دانشگاه شیکاگو به مطالعه در زمینه ی "حقوق زنان و کودکان" گذراند.

ستاره فرمانفرماییان در اواخر دهه ی ۲۰ و اوایل دهه ی ۳۰ در سازمان ملل متحد در بغداد کار می کرد. بعد از چندسال کار در سازمان ملل، فرمانفرماییان در سال ۱۳۳۷ به ایران بازگشت و برای اولین بار در ایران، مدرسه ای تخصصی با عنوان "مدرسه ی عالی مددکاری اجتماعی تهران" را راه اندازی کرد و به شیوه ای تخصصی و مدرن به آموزش داوطلبان مددکاری پرداخت.

ستاره فرمانفرماییان برای اولین بار در ایران برنامه ی "تنظیم خانواده" را نیز به راه انداخت و به دنبال ارتقای آموزش زنان و جلوگیری از بارداری های ناخواسته و زادوولدهای بی رویه در ایران بود.
از دیگر اقدامات ماندگار او تاسیس "مراکز رفاه" در محله های فقیرنشین تهران و حاشیه ی تهران بود که به کودکان و خانواده ها کمک***می***کردند. او همچنین اولین کسی است که سیستم آموزشی در مهدکودک ها در ایران را براساس اصول تربیتی مدرن تغییر و تحول داد.

"مدرسه ی عالی مددکاری اجتماعی" بعد از چندسال فعالیت با مجوز وزارت علوم به دانشگاه ارتقا یافت و از طریق کنکور سراسری در دو مقطع لیسانس و فوق لیسانس دانشجو جذب می کرد. این مدرسه و شاگردان ستاره فرمانفرماییان خدمات اجتماعی و حمایتی بسیاری را در پرورشگاه ها، محله های فقیرنشین، مدارس، زایشگاه ها و درمانگاه ها تعریف و اجرایی کردند.

شاگردان فرمانفرماییان با نظارت او در محله ی روسپی خانه های تهران – شهرنو- درمانگاه و محل های ویژه ای برای ارائه خدمات بهداشتی و درمانی به زنان روسپی راه***اندازی کرده بودند و در آتش سوزی بزرگ این محله در دهه ی چهل، در مهار آتش به ماموران آتش نشانی کمک کردند.

بازداشت و مهاجرت ناخواسته از ایران

بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، برخی شاگردان مذهبی مدرسه ی ستاره فرمانفرماییان که پیشتر او با درخواست بورس تحصیلی آن ها به دلیل نمره های نامطلوب مخالفت کرده بود، او را دستگیر کرده و تحویل مدرسه رفاه که مقر آیت الله خمینی و همراهان او در روزهای اول انقلاب بود، تحویل دادند.

ستاره فرمانفرماییان در زیرزمین مدرسه ی رفاه بازجویی شده و به دلیل شرکت در کنفرانسی با محور مددکاری اجتماعی در اسرائیل به همکاری با صهیونیست ها و طاغوت متهم شد. بازجو و دانشجویان انقلابی که وی را دستگیر کردند، خواهان مجازات اعدام برای او بودند.

آیت الله محمود طالقانی که ستاره فرمانفرماییان را به دلیل سال ها خدمات داوطلبانه او و شاگردانش در محله های محروم و در مهار آتش سوزی بزرگ محله ی شهرنو می شناخت، وساطت کرده و موجبات آزادی وی را فراهم کرد.

ستاره فرمانفرماییان چند ماه بعد در سال ۱۳۵۸ ناگزیر از ترک ایران شد و در لس آنجلس سکونت کرد و در آن جا نیز تدریس مددکاری را ادامه داد و در پروژه های مختلفی با سازمان ملل همکاری کرد.

دانشگاه هاروارد نام ستاره فرمانفرماییان را به عنوان یکی از زنان پیشرو در علم مددکاری در لیست "زنان تاثیرگذار تاریخ آمریکا" قرار داده است. او خاطرات زندگی و کار حرفه ای خود را در کتابی با عنوان "دختری از ایران" منتشر کرد که این کتاب در ایران بارها تجدید چاپ شد.

 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
#18

نود سالگى باشكوه«ستاره فرمانفرماييان»


مختصرى درباره «ستاره فرمانفرماييان»، پيشگام مددكارى نوين و تنظيم خانواده در ايران - ۲۹ دى ۱۳۸۹

مدرسه فمينيستى: امسال ستاره فرمانفرماييان ۹۰ ساله شده است. تاريخ تولد دقيق ايشان، مشخص نيست اما آنچه از گفته مادرش برمىآيد تولدش «يكى دو ماه پيش از فتح تهران توسط رضاخان سردارسپه، در ۳ اسفند ۱۲۹۹» بوده است، بنابراين احتمالا او در زمستان ۱۲۹۹ به دنيا آمده است و در زمستان امسال يعنى در اين دى ماه سال ۱۳۸۹ خورشيدى، ستاره خانم ۹۰ ساله مى شود، و از همين رو ما در مدرسه فمينيستى بر آن شديم كه به مناسبت ۹۰ سالگى باشكوه اين بانوى برجسته و ايثارگر جنبش زنان، در حد امكانات و بضاعت مان، در قالب : انتشار مقاله، شرح بيوگرافى، و مصاحبه (به شكل نوشتارى و نيز به صورت فايل صوتى و انتشار آن در بخش يوتيوپ سايت مدرسه) نسل جديد فعالان جنبش زنان را با گوشه اى از خدمات اين زن بزرگ ايرانى آشنا سازيم. بى شك ابعاد زندگى و فعاليت هاى درخشان او در اين مختصر تلاش ما مدرسه اى ها خلاصه نمى شود.



شرح حال مختصر ستاره فرمانفرماييان

ستاره فرمانفرماييان به سال ۱۲۹۹ خورشيدى در شيراز به دنيا آمد. پدرش مرحوم «شاهزاده عبدالحسين ميرزا فرمانفرما» يكى از نواده هاى سلسله قاجار بود. در طول زندگى نودساله ى ستاره، دو سلسله پادشاهى منقرض شدند، يكى سلسله ى قاجاريه و ديگرى سلسله پهلوى، و سقوط هر دوى اين خانواده هاى سلطنتى، در زندگى اين زن، تاثيرات مهمى بر جاى نهاد. اولى ، پدرش را از مقامات حكومتى خلع كرد و دومى به زندانى شدن خودش و مهاجرت هميشگى اش از ايران منجر شد.

ستاره فرمانفرماييان، يكى دو ماهه بود كه خانواده اش از شيراز به تهران آمدند. وى تا سنين نوجوانى در حرمسرايى شامل مادران و فرزاندان شازده عبدالحسين فرمانفرما، زندگى كرد تا اين كه طى ماه ها سختى و رنج فراوان و به رغم مخالفت بزرگان خانواده، براى ادامه تحصيل به ايالات متحد آمريكا رفت و در آنجا طى ۱۰ سال اقامت، ابتدا در رشته جامعه شناسى ليسانس گرفت و سپس در رشته مددكارى اجتماعى، ادامه تحصيل داد و در بين سال ها ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۴ ميلادى در دانشگاه شيكاگو در زمينه حقوق خانواده و كودكان مطالعه و كار كرد. پس از آن به ايران بازگشت و از آن زمان خدمات مهمى را به كشورمان ايران ارائه داد از جمله : در سال ۱۳۳۷ ستاره فرمانفرماييان توانست «مدرسه عالى مددكارى اجتماعى تهران» را تاسيس كند. همچنين تربيت نسل اول مددكاران اجتماعى در ايران، تاسيس انجمن «تنظيم خانواده» و تاسيس «مراكز رفاه»، همه و همه از يادمانهاى ستاره فرمانفرمائيان است. افزون بر اين موارد، وى همچنين تلاش و كوششى آگاهانه و بى وقفه در جهت اصلاح قوانين و حقوقى كه زنان و خانواده را دچار آسيب هاى بسيارى مى كرد، به كمك همفكران خود به پيش مى برد از جمله بالا رفتن سن ازدواج دختران، در پى تلاش هاى شبانه روزى ستاره فرمانفرماييان و ديگر كنشگران جنبش زنان ايران همچون مهرانگيز منوچهريان، مهرانگيز دولتشاهى، و ... اتفاق افتاد

پس از انقلاب، او را دستگير كردند، اما وى در نهايت ناچار به آمريكا مهاجرت كرد و از آن سال تاكنون در آنجا زندگى و به كار مقدس مددكارى مشغول است. ستاره فرمانفرماييان داستان زندگى اش را به زبانى همه فهم و شيرين در كتابى كه به سال ۱۹۹۳ ميلادى در آمريكا منتشر كرد ــ و اين كتاب تاكنون به ۱۵ زبان مختلف در دنيا ترجمه شده است ــ براى جهانيان شرح داده است. اين اثر تاريخى و ارزشمند خوشبختانه با نام «دخترى از ايران» توسط مريم اعلايى به فارسى برگردانده شد و در سال ۱۳۸۳ توسط نشر كارنگ چاپ شد. وى كتاب ها و مقالات متعدد ديگرى نيز دارد اما از ميان آن ها، كتاب خاطرات اش (دخترى از ايران) كانديد جايزه پوليتزر نيز شده است. در مقدمه همين كتاب در باره خودش چنين مى نويسد: «من دختر شازده عبدالحسين فرمانفرما، مردى متمول و قدرتمندم، كه در فاصله سال هاى ۱۲۹۹ تا ۱۳۱۹ در يك حرمسراى زنانه ايرانى واقع در مجموعه اى بزرگ، در ميان مادران متعدد و بيش از سى خواهر و برادر و ده ها خدمتكار بزرگ شده ام. شازده اى كه در عين استبداد، رفتارى روشنفكرمآب داشت، شرايط تحصيل را به طور يكسان، براى پسران و دختران اش فراهم مى كرد و آنها را براى مقابله با آشوب ها و حوادث آينده زندگى پرورش مى داد.



من در آغاز جوانى، سنت هاى متعصبانه را شكستم، در ميانه جنگ جهانى دوم، از مرز ايران عبور كردم، از طريق هندوستان و اقيانوس آرام به ايالات متحده آمريكا رفتم، به نخستين دانشجوى ثبت نام شده در دانشگاه كاليفرنيا بدل شدم، در رشته مددكارى اجتماعى درس خواندم و پس از اتمام آموزش با شور و اشتياق تمام و با آرزوى بنيانگذارى و ترويج رشته مددكارى در ايران، به كشورم بازگشتم و "مدرسه مددكارى اجتماعى تهران" را تاسيس كردم تا به يارى فقرا و محرومان و دردمندان سرزمين ام مشغول شوم. در طول بيست سال همراه دانشجويان و فارغ التحصيلان مدرسه ام پيكارى قهرمانانه با فقر، بيمارى و افزايش بى رويه جمعيت را در خانواده هاى ايرانى آغاز كردم و در اين راه شهرتى نسبى به دست آوردم. پس از فروپاشى رژيم شاه، مرا عنصرى «ضدانقلابى» شناختند و تا آستانه اعدام پيش رفتم كه شرح آن ماجراى شگفت را دراين كتاب خواهيد خواند. از سال ۱۳۵۸ نيز بار ديگر در ايالات متحده آمريكا زندگى مى كنم و به حرفه خود، يعنى مددكارى اجتماعى مشغولم...» (ص، ۶)

در سال ۱۳۴۵، ستاره فرمانفرماييان با توجه به موفقيت «مدرسه مددكارى اجتماعى تهران»، توانست بودجه تاسيس اولين «مركز رفاه اجتماعى» را فراهم آورد و پس از تأسيس آن، بسيارى از اين مراكز در نقاط مختلف كشور تاسيس شد. به واسطه ى تلاش هاى خستگى ناپذيرش در امر خدمات رسانى به مردم نيازمند و به دليل اين كه فعاليت هاى مدنى و مصلحانه ى ايشان فقط به ايران منحصر نبود در نتيجه مسئوليت هاى گوناگونى هم از طرف سازمان هاى بين المللى و نيز از طرف خود سازمان ملل به وى پيشنهاد مى شد كه برخى از آن پيشنهادها را مى پذيرفت و برخى را به ديگران واگذار مى كرد. با اين حال تا سال ۱۳۵۱ فرمانفرماييان مسئوليت هاى مهمى در «هيئت مديره انجمن بين المللى مدارس مددكارى اجتماعى» را بر عهده داشت. وى همچنين معاون رياست «فدراسيون جهانى برنامه ريزى والدين» را نيز تقبل كرده بود كه از طريق آن يكى از اعضاى گروه ضربت «مطالعات آينده نگر» و كميسيون ويژه فدراسيون بين المللى برنامه ريزى والدين در چين شد. به علاوه، ايشان در سال ۱۹۷۴ به عنوان نماينده رسمى در كنفرانس كنترل جمعيت در بخارست شركت كرد، و در سال ۱۹۷۵ به كنفرانس جهانى حقوق بشر و در سال ۱۹۷۶ به كنفرانس بين المللى زنان، به مكزيكو اعزام شد

منبع شناسى آثار پژوهشى و مكتوبات ستاره فرمانفرييان

علاوه بر كتاب «دخترى از ايران» كه در سال ۱۳۷۱ خورشيدى ابتدا به زبان انگليسى در آمريكا انتشار يافت و پس از آن به زبان هاى مختلف (از جمله به فارسى) ترجمه و به چاپ رسيد و كانديد جايزه "پوليتزر" هم شد خانم فرمانفرمائيان آثار و كتاب هاى ديگرى دارد كه حاصل تحقيقات كاربردى و دانش نظرى وى است. چرا كه ايشان نه فقط يك زن فعال و عمل گراى اجتماعى در عرصه ى بهبود وضع زنان است بلكه در طول زندگى پُربار خويش، اندوخته ها و تجربه هاى ناب خود را همواره از عرصه ى كنش گرى اجتماعى بيرون كشيده و به حوزه ى تحليل و استنتاجات تئوريك ارتقاء داده است در نتيجه، آثار و مكتوبات او حاصل اين تأمل و همگرايى روندهاى ذهنى با واقعيات عينى زندگى او است. آثارى همچون
- «مددكارى اجتماعى در مقام توسعه اجتماعى: يك تاريخچه» ۱۳۷۵
- «طرف ديگر ديوار چين» ۱۳۵۶
- «ازدواج زودهنگام و حاملگى در سنين پايين در جامعه سنتى و اسلامى» ۱۳۵۴
- معضل فحشاء در شهر تهران(۱۳۴۸
- كودكان و معلمان ۱۳۴۵
- شرحى گزيده از رفاه اجتماعى و تنظيم خانواده در ايران ۱۳۴۴
- نيازهاى كودكان ۱۳۳۹

قدرشناسى از ستاره فرمانفرمائيان

- چهارمين مراسم جايزه ى سالانه ى همكارى «انجمن منع خشونت خانگى» در ميد ويلشاير شهر غربى هالىوود ، كاليفرنيا و سرويس خانوداه هاى عبرى، پروژه ى خشونت فاميلى كميسيون لس آنجلس كانتى و شهر بورلى هيلز زنان

- در ۲۴ اكتبر ستاره فرمانفرمائيان در ميان بسيارى از گردهمايى بزرگ و مهم شركت كنندگان از نواحى مختلف لس آنجلس حاضر شد. او و برخى ديگر از افراد پُرتلاش در اين حوزه را دعوت كرده بودند كه به خاطر تلاش هاى خستگى ناپذيرشان جهت ممانعت از «خشونت خانگى» از ايشان تقدير به عمل آيد. ديگر افرادى كه «گروه ممانعت از خشو نت خانگى ميد ويلشاير» بسيار از آنها قدردانى كرد كسانى بودند كه معرف و نماد محل هاى مختلفى بودند كه نشان گر اهداف اين جمع و كسانى بودند كه براى نشان دادن مشكلات اساسى با يكديگر همكارى مى كنند




- ستاره فرمانفرمائيان جايزه مجمع ايرانيان را براى يك عمر تلاش و حمايت عملى از اين باور كه : زنان بايد جايگاهى برابر در زندگى اجتماعى و اخلاقى داشته باشند و به عنوان تصميم گيرندگان اخلاقى بايد مورد احترام واقع شوند را كسب كرد

۲۵- اكتبر ۲۰۰۴ ميلادى، متن قدردانى انجمن ايالت كاليفرنيا از خانم فرمانفرمائيان به شرح زير است: «براى دريافت جايزه ى انجمن منع خشونت خانگى به شما تبريك مى گوييم . اين جايزه، قدردانى از تلاش هاى بى وقفه و سترگ شما و تلاش مدنى و مسالمت آميزتان در جامعه ى ايرانى است . وقت و زمانى كه شما در ايران از وجودتان سرمايه گذارى كرديد تاثير بسيار مثبتى داشته است. از تلاش هاى ماندگار و جانانه ى شما سپاس گذاريم. شما واقعا تاثيرگذار و مثمر ثمر بوده ايد.» پاداش ناحيه ى لس آنجلس: « از خدمات متعهدانه و خستگى ناپذير شما درامور اجتماعى و ريشه كنى سوءاستفاده ى جنسى از زنان در شهر لس آنجلس، و به پاس دستاوردهاى مدنى كه به نفع بسيارى از شهروندان ناحيه لس آنجلس بوده است از شما قدردانى مى شود.» زِوياراسلاوسكى مدير بخش لس آنجلس ناحيه سه

ديگر دستاوردها

- ۱۹۹۳- جايزه ى دستاورد «نقره اى» YWCA
- ۶ ماه مه ۱۹۹۳ : قدردانى ناحيه ى لس آنجلس
- ۱۲ مارچ ۱۹۹۳ قدردانى شهر لس آنجلس
- ۱۹۶۳ جايزه شايستگى فارغ التحصيلان توسط دانشگاه كاليفرنياى جنوبى

 

mashdi

Football Legend
Sep 29, 2005
39,274
1
#19




اولین زندانی خردادماه: فریبرز رئیس دانا



فریبرز رئیس دانا استاد دانشگاه و اقتصاددان، در اولین روز خرداد برای اجرای حکم یک ساله اش به زندان اوین فراخوانده شد. به گفته ی همسرش، وی از مدت ها پیش بارها احضار و بازجویی شده بود

صبح روز دوشنبه (اول خرداد/۲۱ مه) فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و عضو کانون نویسندگان ایران پس از مراجعه به پلیس امنیت تهران، به زندان اوین فرستاده شد. گفته شده وی برای گذراندن حکم یک سال حبس به زندان فراخوانده شده است

آزاده فرقانی همسر آقای رئیس دانا در گفت و گو با دویچه وله ضمن تایید این خبر اظهار داشت که حکم یک سال حبس همسرش در آذرماه سال ۱۳۹۰ از سوی دادگاه تجدید نظر تایید شد و از آن زمان تاکنون چندی بار وی به علل گوناگون احضار و بازجویی شده است

به گفته ی وی، پس از سخنرانی آقای رئیس دانا در ۷ آذر ۱۳۹۰ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که در آن وی از جنبش وال استریت حمایت کرد، احضارها و بازجویی ها شدت گرفت و حتی یک بار به او گفته شد که با این سخنرانی در "سیبل" ماموران امنیتی قرار گرفته است

خانم فرقانی نگران این است که به دلیل همین سخنرانی برای همسرش پرونده جدیدی گشوده شده باشد

فریبرز رئیس دانا در ۳۰ آذر ۱۳۸۹ پس از مصاحبه با تلویزیون فارسی بی بی سی و انتقاد از طرح هدفمندی یارانه ها بلافاصله دستگیر و یک ماه در بند امنیتی ۲۰۹ در بازداشت به سر برد

وی پایان دی ماه همان سال با قرار وثیقه آزاد شد اما به گفته ی خانم فرقانی پس از آن چندین بار با صاحب وثیقه او تماس گرفته و از وی خواسته بودند تا "مددجو" را به زندان تحویل دهد

خرداد ۱۳۹۰ شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه، فریبرز رئیس دانا را به اتهام توهین به رئیس جمهور و عضویت در کانون نویسندگان ایران به یک سال حبس محکوم کرد. این حکم در آذرماه همان سال در دادگاه تجدیدنظر تایید شد

انجمن اقتصاددانان خاورمیانه، ۴۰ استاد ایرانی خارج از کشور و نیز ۲۳۰ فعال مدنی و سیاسی طی بیانیه های جداگانه ای حکم یک سال زندان رئیس دانا را محکوم کردند. رامین جهانبگلو، یرواند آبراهامیان، نیره توحیدی، کاظم علمداری، داریوش آشوری، سعید پیوندی و رضا براهنی از جمله امضاکنندگان این بیانیه ها بودند

کانون نویسندگان ایران نیز در بیانیه ای که در دی ماه ۱۳۹۰ منتشر شد نوشت: «در کشوری که به تازگی نماينده اش در کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد ايران آزادترين کشور جهان است، اقتصاددانی را ظاهراً به اتهام اظهارنظر درباره "طرح تعديل اقتصادی و حذف يارانه ها" بازداشت می کنند.»

به گفته ی همسر آقای رئیس دانا، تبلیغ افکار چپ و مارکسیستی و انحراف فکر جوانان از جمله اتهاماتی است که در متن حکم وی عنوان شده است

گفتگو با آزاده فرقانی همسر فریبرز رئیس دانا


[video=youtube;urLCkzC3Mfc]http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=urLCkzC3Mfc[/video]

مصاحبه ی تلویزیون فارسی بی بی سی با فریبرز رئیس دانا درباره لایحه ی حذف یارانه ها

[video=youtube;8kfJ7UoJHjw]http://www.youtube.com/watch?v=8kfJ7UoJHjw[/video]
[video=youtube;FbIDia2Wsw0]http://www.youtube.com/watch?v=FbIDia2Wsw0&feature=relmfu[/video]
[video=youtube;r9xd5rDT__0]http://www.youtube.com/watch?v=r9xd5rDT__0&feature=relmfu[/video]
 
Last edited:
Feb 7, 2004
13,568
0
#20
In memory of Farzad Kamangar, Iranian Kurdish teacher

http://www.guardian.co.uk/world/ira...n-kurdish-teacher-farzad-kamangar?INTCMP=SRCH




Kamangar, a teacher in Iran's Kudistan region, was hanged in May 2010 for being "an enemy of God"

This month marks the second anniversary of the execution of a primary school teacher, who paid with his life for refusing to make televised confession about a crime he didn't commit.

Farzad Kamangar was 31 when he was detained by the security forces in July 2006 for allegedly collaborating with the Kurdish opposition groups. The government accused him of being "an enemy of god". His mother believes that her son's only crime was his 'Kurdishness' and his lawyer Khalil Bahramian maintained that "there was not a shred of evidence" against him.
Interrogators in numerous prisons where Farzad was held for four years, put him through severe physical and mental torture to break his resistance. Farzad's letters and articles about the inhumane conditions inside prison helped to bring international condemnations from many organisations including UNICEF and the Education International which represents teachers across the globe.
When the authorities realised that they could not break Farzad under torture, they decided to silence him for ever. In the early hours of the 9th May 2010, Farzad and four other prisoners were lead to the gallows. Contrary to Iranian law his lawyer and his family were not informed. Within a few minutes, his lifeless body was hanging from a noose in Evin prison in Tehran.
His death was another reminder to the Iranian people that the Islamic Republic maintains its grip on power through creating a climate of fear and disregarding its own laws.
Even in death, Farzad managed to unite the people of Iran as the Kurdish region went on strike and many mourned his death across the country and in the diaspora. Fearing more unrest, the Islamic Republic, contrary to the basic tenets of Islam, refused to hand over his body and those of his co-defendants, depriving their families of a dignified burial for their loved ones.
In his last message smuggled out of prison, Farzad wrote: "Is it possible to be a teacher where there is a drought of justice and fairness and not teach the alphabet of hope and equality?"