توقزوین دو تا رياضيدان كونشونو به هم مي ماليدن، بهشون ميگن چي كار ميكنين؟ ميگن داريم مخرج مشترك ميگيريم
ازدواج تنها جنگي است كه شبها با دشمنتو يه سنگرميخوابي
زاغکى روى درختى نشسته بود و چیز برگر مى خورد. روباهى آمد و گفت:" اى ول چه سرى، چه دمى عجب تریپ خفنى، مشکى رنگ عشقه، یه آواز بخون حال کنیم." زاغک ساندویچ رو زد زیر بغلش و گفت:" برو داداش ما خودمون کلاس دوم دبستانیم...!"
باتوجه به مشكلات اقتصادي امسال،بياييد درس زندگی را از بستنی عروسكی ميهن بياموزيم،بخنديم،حتی اگر چوبی در كونمان فرو كرده باشند
قزوينيه نمازش كه تموم شد به بغليش گفت قبول باشه به جلوئيش گفت خيلي حال دادي به عقبيش گفت يه مادري ازت...
غضنفر اسير ميگيره هفت تيرو ميزاره رو شقيقه ي اسيرو ميگه : اگه تکون بخوري با لگد ميزنم تو تخمت
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست------ یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست
سالروز تولد اختر تابناکه عیش و نوش, عشق و حال حضرت ذکریای رازی بر همه الکل دوستان 43% به بالا،خصوصن هممیهنان ارمنی مبارک باد
مانده ام در احوال ملتی که قرنهاست منتظر ظهور امام زمان است اما تحمل انتظار پشت چراغ قرمز ۹۰ ثانیه ای را ندارد !!
به یه مهندس معماری میگن نظرت راجع به ساختمان بدن خانمها چیه؟ میگه: نماش که حرف نداره! حالش بیسته!! حیف که توالت و پذیراییش کنار همند!!
تهرانیه تو مکه پارچه کعبه رو میگیره میگه خدایا غلط کردم دیگه درباره ترکا جوک نمیگم. ترکه از پشت میزنه رو شونه طرف میگه: داداش قبله کجاست؟ یارو میگه:خدایا خاطره که میتونم تعریف کنم؟
لره میخواسته بگوزه به پسرش میگه برو ببین هوا چطوریه؟ پسره میره برمیگرده میگه اینطوری که بوش میاد میخواد ان بباره!!
یه فاطی کماندو می میره، میاد به خواب دخترش میگه: دخترم کار خوب نکن، من توی بهشت حوری شدم، وقت نمی کنم شورتمو بکشم بالا
لره ﺯنش رو ﺑﻐﻞ ﻣﻴﮑﻨﻪ،ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻪ ﭼﻲ ﺑﮕﻪ؛ﻣﻴﮕﻪ:ﻓﺸﺎﺭﺕ ﺑﺪﻡ ﺑﺮﻳﻨﻲ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ؟!
روزی به این نتیجه میرسیم به جای کشتن مگسها باید سعی کنیم بهشون آموزش بدیم که فرق ما انسانها و گه رو بفهمند
مستضعفي بگفتا: صاحبدلان خدا را، ما انقلاب کرديم يا انقلاب ما را؟
هاتف بگفتاز غيب، جانا که غافلي تو، آخوندهاي اين قوم، کردند هر دو تا را !!
آخونده بالا منبر داد می زده : زمونه خراب شده ، مانتو ها کوتاه ، کمرش تنگ ، سینه ها معلوم ، باسن چسبون ! ترکه داد میزنه : حاجی اومدی اشکمونو در بیاری یا آبمونو !
مامانه به بچش ميگه كه عزيزم و قتي خاله اومد قشنگ ميري جلو سلام ميكني ميبوسيش بچهه ميزنه زيره گريه ميگه نه مامان من خاله رو بوس نميكنم! مامانه ميگه ا چرا عزيزم؟ بچهه ميگه آخه ديروز كه بابا ميخواست بوسش كنه زد تو صورتش !