گزیده ای از چرندیات اسلامی:

#22

"فرنگستان" نشریه حزب "تجدد"، سال ۱۳۰۳
تا روزی که هر مرد بیسوادی حق رای دادن دارد و یک نفر زن عالمه از حق رای دادن و دخول در پارلمان حتی برای تماشا کردن هم محروم است امید ترقی نیست

سخنرانی "آیت الله خمینی" برای طلاب و اهالی قم
۱۱ دی ۱۳۴۱
صحیفه امام ج۱ ص ۱۱۳
شما ببینید بیست و چند سال است از این کشف حجاب مفتضح گذشته است؛ حساب کنید چه کردهاید؟ زن ها را وارد کردید در ادارات؛ ببینید در هر اداره ای که وارد شدند، آن اداره فلج شد. فعلا محدود است، علما می گویند توسعه ندهید، به استان ها نفرستید. زن اگر وارد دستگاهی شد، اوضاع را به هم می زند، می خواهید استقلالتان را زن ها تامین کنند؟! کسانی که شما از آنها تقلید میکنید، دارند به آسمان می پرند، شما به زنها ور می روید؟ بد معرفى نكنيد روحانيون خود را به دنيا، براى شما عيب است! اينها دردهايى است، اينها نصيحت است ولى چه سود، آنها كه بايد بشنوند نيستند، اگر هم كسى باشد، آنچه را كه قلب ما از آن درد دارد، نخواهد رساند.

 
#23
مافیای زمینی اسلام

بررسی ساختار قدرت در اسلام به شیوه شمشیر در دو بخش غزوه ات و سریه های صدر اسلام.

سریه سیزدهم
13- سریه بئرمعونه به ریاست منذر.
صفر سال 4 هجری، چهارماه بعد از شکست احد:
همانطوری که پیروزی بدر امتیازات سیاسی و نظامی برای محمد و مسلمانان داشته است. شکست احد هم بی تاثیر از جوانب منفی نبوده است. اقتدار نظامی مسلمانان و هاله مقدس و ارسال فرشتگان در امداد غیبی به سراب و رویایی برای مسلمانان و اوهام و خیالات از جانب یهود و بادیه نشینان تبدیل شده بود.آنان شاهد شکست سخت محمد در احد بودند. این شکست دارای نتایجی شومی برای قوم یهود بنی النضیر بوده است که در بحث غزوه ات بدان پرداخته میگردد. وجود این سریه و سریع قبلی بنام رجیع عامل تجدید روحی قوم یهود گشت. همزمان در اردوگاه مسلمانان و محمد، از دست دادن غاریان و شکست این دو سریه به انضمام استهزار و تمسخر فوم یهود بنی النضیر عامل پایین آمدن آستانه تحمل او شده بود. مجموعه این موارد همه با هم عامل تصمیم اخراج و پاکسازی محمد از قوم یهود شد.
اینک به شرحی از این سریه:
شخصی بنام« ابوبراء عامر بن مالک» نزد محمد به مدینه می آید و از وی تقاضای ارسال عده ای از غاریان قرآن برای آموزش و ترویج آیین اسلام در منطقه نجد را می نماید. محمد که هنوز قائله کشتار مسلمانان ارسالی به رجیع را فراموش ننموده بود به ابوبراء گفت از نفاق و کینه اهالی نجد بیم دارم. ابوبراء هم قول داد که امنیت و سلامت مهمانان و یاران مسلمان را تامین نماید.
محمد بالغ بر 40 نفر از غاریان و حافظان قرآن را به فرماندهی و ریاست منذر به نواحی نجد فرستاد. بعد از رسیدن به نجد در حوالی« بئرمعونه » اطراق نمودند و یکی از مسلمانان نامه محمد را به حضور« عامر بن طفیل» که از سران طائفه نجد بود، تحویل داد. عامر ضمن بی اعتنایی به مفاد دعوتنامه اسلامی محمد، نامه را نخواند و مسلمان آورنده نامه را هم گردن زد. بعد از پاره نمودن و گردن زدن آورنده نامه با جنگجویان خود به محل استقرار 40 جهادگر حافظ قرآن یورش برده و تمامی آنان را به قتل رسانید. تنها یکی از حافظان قرآن بنام« کعب بن زید» از این کشتار وحشیانه جان سالم بدر برده و خبر این قتل عام را در مدینه به محمد رساند. محمد که هنوز فاجعه کشتار رجیع را فراموش ننموده بود در همان ماه صفر از سال چهارم شاهد کشتار 40 نفر دیگر از یاران و غاریان قرآنش بود. براستی که احکام و آیات قرآن بخصوص بخش مدنی براین قبیل افراد با منشی بیابانی و بسیار تندطبع و خلق خو وحشی طراحی شده است.
- یونس(47) و هر امتى را پيامبرى است. پس چون پيامبرشان بيايد، ميانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود.
مفاد این سریه و مرور وقایع وحشتناک اتفاق افتاده در دشت حجاز و تازیان این درک را مورد تایید قرار میدهد که آیین سیاسی اسلام بوسیله محمد برای مردمان ساکن دشت حجاز طراحی شده است. قوانین بدوی و خشک و بی روح آیات قتال و جهاد و غنائم و دوزخ و جنت و همه مفاد قرآن متاثر از روابط خشن عشیره ای در سده ششم میلادی بوسیله افرادی خاص در زمان و مکان خود بوده است. قرآن مخلوق ضمیر و ذهن محمد و تاریخ اسلام ناشی از اتفاقات و رخدادهای مردمان همان منطقه است. این آیین و منش مخاطبین اولیه اش با روحیات ملل دیگر بخصوص ایرانیان به هیچ وجه سنخیت نداشته است.
در بحث بعدی و سریه چهاردهم به موضوع یکی دیگر از پروزه های ترور درمانی مافیای قدرت اسلامی در مدینه خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...

 
#26


اسخ آيت***الله*** سبحاني به فيزيکدان انگليسي

آنچه مي***خوانيد نوشتاري است به قلم حضرت آيت***الله سبحاني در پاسخ به اظهارات الحادي استفان هاوکينگ فيزيکدان انگليسي.

استفان هاوکينگ، فيزيکدان مشهور انگليسي در کتاب پرفروش «سرگذشت زمان» که سال 1988منتشر کرده بود نقش خالق در ايجاد کهکشان***ها را صريحا رد نکرده بود، اما سال 2008در کتاب خود با عنوان «طرح بزرگ» مدعي شد که نظريه انفجار بزرگ نه***تنها به خواست خدا نيست، بلکه نتيجه اجتناب******ناپذيري از قوانين فيزيک است.

متن اين نوشتار به شرح ذيل است:

آيا علم فيزيک مي***تواند ماوراي طبيعت را نفي کند؟

علومي که انسان با آن سر و کار دارد، بر دو نوع تقسيم مي***شوند:

1. علم مادي و تجربي، علمي است که مي***توان موضوعات آن را در آزمايشگاه تجربه کرد و آثار آن را به دست آورد و با نظم و نظام آن آشنا شد. اين نوع از علوم فقط مي***تواند در مسائل مادي، قضاوت و داوري کند و بگويد فلان مولکول از چند عنصر تشکيل شده و يا مثلاً عنصر فلاني در آن موجود نيست. اين نوع داوري از او پذيرفته مي***شود. چرا؟ چون آزمايش و آزمايش کننده، و مورد آزمايش همگي از سنخ واحدي هستند يعني ماده و مادي مي***باشند.

2. دانشمند زيست***شناس با ابزاري که در اختيار دارد، نمي***تواند درباره وجود روح و يا عدم آن داوري کند، مثلاً بگويد من در تشريح بدن انسان به روح برنخوردم، و چاقوي تشريح من، در فعاليت مستمر خود، به چنين واقعيتي نرسيد، زيرا ابزاري که در اختيار دارد نمي***تواند در موضوعات خارج از ماده نفياً و اثباتاً داوري کند.

يک فيزيکدان اگر بخواهد با دريافت***هاي خود، وجود ماوراء طبيعت را نفي کند، به سان جنيني است که در رحم مادر، خارج رحم را انکار کند و بگويد: آسمان و زمين و دريا و اقيانوسي وجود ندارد. جهان و شرق و غرب آن، همين رحم است که من در آن پرورش مي***يابم. ولي اين قضاوت از او پذيرفته نيست و به همين روي، وقتي پرده***ها از ميان رفت و ديده به جهان گشود، از قضاوت خود، نادم و پشيمان مي***شود و عالم ديگري را مي***بيند، که در آن زمان در عقل او نمي***گنجيد، چه نيکو مي***گويد شاعره نغز سخن:
انسان، واقعاً از فکر اين فيلسوف جنجالي، تعجب مي***کند، زيرا آن***چه از آن فرار کرده، دوباره به آن گرفتار شده است، زيرا اگر مشکل خدا اين است که آفريدگار ندارد، عين اين مشکل درباره ماده هم پيش مي***آيد، اگر بگوييد ماده حادث است پس آفريدگار او کيست؟ و اگر بگوييد قديم است، پس معلول بلا علت را پذيرفته***ايد!!

مرغک اندر بيضه چون گردد پديد گويد اينجا بس فراخ است و سپيد

عاقبت کان حصن سخت از هم شکست عالمي بيند بسي بالا و پست

گه پرد آزاد در کهسارها گه چرد سرمست در گلزارها

بنابراين، مقام و موقعيت دانشمند فيزيکدان نسبت به صفحه هستي، اعم از مادي و مجرد موقعيت همين مرغک در بيضه يا جنين در شکم مادر است. او مي***تواند در محيط کار خود، داوري کند، اما در ماوراي محيط خود، که ابزار و ادوات آن را ندارد، نمي***تواند نفياً قضاوت کند.

اين***که جهان خدايي دارد و يا ماده آفريدگاري دارد و اين نظام برخاسته از متن ماده نيست و اين خانه صاحبخانه دارد، در گرو براهين عقلي و فلسفي است که مسئله را به حد ضرورت و بداهت برساند، در اين***جا بايد فيلسوف حکيم، در نفي و اثبات آن داوري کند، نه يک فيزيکدان، هر چند عالم و برجسته باشد. فيلسوف با اثبات حدوث ماده، مي***تواند به محدث آن راه ببرد يا از هدفمند بودن نظام، کشف کند که اين نظام برخاسته از ماده نيست، چون هدفمند بودن، حاکي از اعمال شعور و خرد است و ماده، فاقد اين ابزار است. و هم***چنين براهين ديگر که در کتاب***هاي فلسفي و کلامي بيان شده است.
پديده جديد در انگلستان

اکنون برسيم به پديده جديدي که در انگلستان به وجود آمده است. غالباً علما و دانشمندان آن***جا نسبت به ماورا طبيعت، مردد يا بي***اعتقاد هستند، برخلاف نوع دانشمندان آلماني که با مسائل فلسفي بيشتر آشنا هستند، مثلاً نبايد از خاطر برد که فيلسوف انگليسي «برتراند راسل» با آن سروصدايي که داشت در کتاب «چرا مسيحي نيستم» مي***گويد: من سابقاً نسبت به خدا و مسيح اعتقاد داشتم و معتقد بودم که جهان، آفريده خداست، ولي بعداً با خود فکر کردم که اين اعتقاد، مخالف يک قانون قطعي فلسفي است و آن اين***که هر پديده***اي پديد آورنده دارد، پس بنابراين، خدا هم بايد آفريدگاري داشته باشد و حال آن***که دين***داران او را ازلي و ابدي مي***دانند، از اين جهت، من از گروه دين***داران، جدا شدم.

انسان، واقعاً از فکر اين فيلسوف جنجالي، تعجب مي***کند، زيرا آن***چه از آن فرار کرده، دوباره به آن گرفتار شده است، زيرا اگر مشکل خدا اين است که آفريدگار ندارد، عين اين مشکل درباره ماده هم پيش مي***آيد، اگر بگوييد ماده حادث است پس آفريدگار او کيست؟ و اگر بگوييد قديم است، پس معلول بلا علت را پذيرفته***ايد!!

جناب راسل بين دو مسئله خلط کرده است:

1. هر پديده***اي پديد آورنده دارد.

2. هر موجودي پديد آورنده دارد.

آن***که صحيح است، همان گزاره اولي است که موضوع آن پديده است، يعني چيزي که نبوده و بعداً پديد آمده است که البته نياز به پديد آورنده دارد.

و اما دومي کاملاً غلط است، زيرا موضوع گزاره (موجود)، اعم از پديده و غيرپديده است، چيزي که اصلاً مسبوق به عدم نبوده و به اصطلاح ازلي بوده است، نمي***توان براي آن پديد آورنده***اي انديشيد وگرنه دچار تناقض مي***شويم، زيرا اگر قديم است پس پديد آورنده ندارد و اگر علتي دارد، پس قديم نيست، بلکه حادث است.

اخيراً برخي از فيزيک***دان***هاي انگليسي نغمه ديگري را ساز کرده و سر و صدايي به راه انداخته***اند. اکنون به داستان آن توجه کنيد:

«استفان*** هاوکينگ» فيزيک***دان 68 ساله انگليسي، در سال 1988 با نوشتن کتاب «تاريخ مختصري از زمان» به شهرت رسيد، وي پيش از اين اعتراف کرده بود که: اگر بخواهيم يک نظريه کامل را براي پيدايش کائنات پيدا کنيم و آن***گاه پيروزي*** نهايي در استدلال انساني را به دست آورده***ايم، آن زمان بايد خدا را به خاطر داشته باشيم.

حتي در کتاب ديگرش اعلام کرده بود که: کشف سال 1992 در مورد سياره***اي که به دور ستاره***اي ديگر غير از خورشيد مي***گردد، به بازسازي نظريه اسحاق نيوتن پدر علم فيزيک کمک مي***کند که بيان کرده بود: کائنات حاصل بي***نظمي نبوده و توسط خدايي آفريده شده است.

اکنون پس از گذشت چند سال که بيماري «هاوکينگ» بسيار پيشرفت کرده و تقريباً او را به فلج کامل مبتلا ساخته و او ديگر نمي***تواند سخن بگويد و با اشاره انگشت دست چپش به يک کامپيوتر، احساسات خود را بيان مي***کند. در شهريور 1389، کتابي جديد منتشر شده که مؤلف آن را «هاوکينگ» دانسته***اند. در اين کتاب ادعا شده است:
اتفاقاً فيزيک***دان انگليسي بايد از کشف منظومه***هاي ديگر بر وجود خدا استدلال بهتري پيدا کند، زيرا آن منظومه هم داراي نظم و نظامي است که نمي***تواند ساخته خود ماده باشد. طبعاً دست آفريدگار حکيم و توانايي در کار است که اين نظم را به آن ماده بخشيده است

«کشف منظومه***هاي ديگري نظير منظومه خورشيدي ثابت کرد که منظومه ما که دربرگيرنده يک خورشيد و سياره***هايي است که پيرامون آن مي***چرخند، يک پديده منحصر به فرد نيست. اين واقعيت نشان داد که وجود حالت فيزيکي ايده***آل بين خورشيد و کره زمين و پيدايش انسان روي کره زمين، يک پديده از پيش***طراحي شده و دقيق براي موجوديت و رفاه انسان نيست».

حاصل دليل او اين است که ما منظومه خورشيدي ديگري به***سان منظومه خورشيدي خودمان کشف کرده***ايم. اين امر ثابت کرد که پيدايش انسان، روي کره زمين، يک پديده از پيش طراحي شده نيست؟!!

اصولاً دليل خداشناسان اين نيست که فقط ما يک منظومه شمسي داريم و انسان هم در کره زمين زندگي مي***کند تا با کشف منظومه***هاي ديگر، برهان آنان باطل شود، اگر علم صدها منظومه خورشيدي ديگر کشف کند، کوچک***ترين خراشي در براهين فلسفي خداشناسي وارد نمي***شود، اگر مؤيد وجود او نباشد؛ زيرا به حکم «کل يوم هو في شأن» پيوسته خالق و مدبر جهان است و امر خلقت استمرار دارد، چون براهين فلسفي آنان مبني بر اصولي است که منافاتي با اين کشف***ها ندارد. زيرا طرح قديمي و ديرينه است، ولي اجراي آن تدريجي است.

آنان براي اثبات وجود خدا از براهين زير بهره مي***گيرند:

1. برهان امکان و وجوب

2. برهان حدوث ماده از طريق حرکت جوهري

3. نظام هدفمند در عالم ماده که حاکي از دخالت شعور در پيدايش آن است.

4. برهان صديقين که خود برهاني برتر است که فقط ذائقه انسان***هاي برتر آن را مي***چشد.

5. برهان محاسبه احتمالات که پيدايش نظم نوين عالم را در پرتو تصادف به حد صفر مي***رساند و امثال اين***ها.

اتفاقاً فيزيک***دان انگليسي بايد از کشف منظومه***هاي ديگر بر وجود خدا استدلال بهتري پيدا کند، زيرا آن منظومه هم داراي نظم و نظامي است که نمي***تواند ساخته خود ماده باشد. طبعاً دست آفريدگار حکيم و توانايي در کار است که اين نظم را به آن ماده بخشيده است.

پيشرفت علوم و کشف نظام***هاي هدفمند، بهترين حربه بر ضد مادي***ها است که نظم جهان را مولود خود ماده مي***دانند. حالا چرا اين دانشمند پر سر و صدا، از برهان بر وجود خدا، ضد آن را نتيجه گرفته***اند؟
استيون هاوکينگ

او فکر مي***کند که نظام خورشيدي را، مي***توان دليل بر وجود خدا گرفت ولي اگر نظامات ديگري به***سان اين نظام کشف شد، بايد کثرت نظام***ها را گواه بر نفي او گرفت، در حالي که جريان برعکس است. هر چند نظام جهان، بالاخص نظام هدفمند کشف شود، احتمال پيدايش جهان را بر اصل تصادف، به حد صفر مي***رسد و اتفاقاً برهان محاسبه احتمالات، بيشتر اين باور را تقويت مي***کند که نظم اندک را مي***توان معلول تصادف دانست ولي اگر افزايش پيدا کرد، کار به جايي مي***رسد که «پيدايش تصادف»، احتمالي بسيار اندک در مقابل احتمالات بي***شمار به حساب مي***آيد.

اتفاقاً حکيمان الهي، و پيش از آن***ها وحي آسماني بر نظم هدفمند که هر دو در زمين و آسمان رخ مي***دهد، تکيه مي***کنند و خردمندان را بر تفکر و انديشيدن در آن دعوت مي***نمايد. اينک گوشه***اي از وحي:

«به راستي در آسمان***ها و زمين براي مؤمنان نشانه***هايي است و در آفرينش خودتان و آن***چه از انواع جنبده***ها پراکنده مي***گرداند براي مردمي که يقين دارند نشانه***هايي است و نيز پياپي آمدن شب و روز و آن***چه خدا روزي از آسمان فرود آورده و به وسيله آن، زمين را پس از مرگش زنده گردانيده است، و هم***چنين در گردش بادها بر هر سو براي مردمي که مي***انديشند نشانه***هايي است. اين***ها است آيات خدا که به حق آن را بر تو مي***خوانيم، پس بعد از خدا و نشانه***هاي او به کدام سخن خواهيد گرويد؟».

اميرالمؤمنين علي عليه***السلام نيز در بيانات خود، بسيار بر برهان نظم تأکيد مي***کند به***طوري که به بسياري از موجودات منظم از جمله مورچه و طاووس و... اشاره کرده و ظرافت***هاي خلقت آن***ها را برمي***شمرد و در واقع به آدميان توجه مي***دهند که با تأمل و تفکر در خلقت موجودات منظم، مي***توان به خداوند حکيم و با تدبير پي برد.

ايشان به***روشني در تعابيري مي***فرمايند:

1. «عجبت لمن شک في الله و هو يري خلق الله»

«من تعجب مي***کنم از کساني که مخلوقات الهي را مي***بينند و در وجود خدا ترديد مي***کنند».

2. «بل ظهر للعقول بما أرانا من علامات التدبير».

«اين خداست که با نشانه***هاي تدبير که در آفريدگانش ديده مي***شود، بر عقل***ها آشکار شده است».

3. «کفي بإتقان الصنع لها آية».

«در اتقان صنع (که همان نظم در مخلوقات است) نشانه کافي بر خداوند است».

چشم باز و گوش باز و اين عمي حيرتم از چشم***بندي خدا
ما نبايد به علل قريبه اکتفا کنيم، بلکه بايد به علت***العلل نيز توجه کنيم. اصولاً بايد پرسيد: کي اجاق گاز را روشن کرده است تا بر اثر آن حرارت نهايتاً به آب منتقل شود و آب به جوش آيد؟ و اين کار فيزيک***دان نيست. کار فيزيک***دان فقط ارائه علت قريبه است و علل بعيده را بايد از علوم ديگر مانند فلسفه و الهيات استفاده کرد

در پايان يادآور مي***شويم بالأخره در ميان دانشمندان غرب نيز انسان***هاي منصف و واقع***بين وجود دارند. خوشبختانه آقاي پروفسور اريک پريست از استادان سابق رياضيات در دانشگاه «سنت اندرو» و از اعضاي هيئت امناي «انستيتو فارادي» در دانشگاه کمبريج پاسخ آقاي «هاوکينگ» را چنين داده است:

سخنان پروفسور هاوکينگ توجيه***پذير نيست، اين حالت کاملاً تحمل***پذير و منطقي است که خداوند شرايط را براي وقوع انفجار بزرگ و شکل***گيري کهکشان***ها بر اساس آن فراهم کرده باشد.

در جاي ديگري در مصاحبه با روزنامه «گاردين» همو مي***گويد:
آغاز مجدد دروس خارج آيت الله سبحاني

باورهاي مدرن در مورد جهان و عالم هستي با هدف پوشاندن شکاف***ها و نقاط ضعف در دانش ما نيست بلکه هدف، دادن پاسخ به سؤالات گوناگون بشر مدرن است.

وي مي***افزايد فلسفه و الهيات رشته***هاي مناسب براي پاسخ***گويي به اين سؤالات هستند و مثالي را مي***آورد به اين صورت:

داستان جوشيدن آب در کتري، با استفاده از قوانين فيزيک به دقت قابل توضيح است که چطور گرما از اجاق به کتري و سپس به آب منتقل مي***شود و آن را به نقطه جوش مي***رساند، اما چرا اين آب مي***جوشد، را نمي***توان صرفاً با فيزيک توضيح داد، شايد خانم خانه هوس چاي کرده باشد؟!

مقصود او اين است که ما نبايد به علل قريبه اکتفا کنيم، بلکه بايد به علت***العلل نيز توجه کنيم. اصولاً بايد پرسيد: کي اجاق گاز را روشن کرده است تا بر اثر آن حرارت نهايتاً به آب منتقل شود و آب به جوش آيد؟ و اين کار فيزيک***دان نيست. کار فيزيک***دان فقط ارائه علت قريبه است و علل بعيده را بايد از علوم ديگر مانند فلسفه و الهيات استفاده کرد.
 
#27




شیعیان بر این باورند که حسین و یارانش در واقعه کربلا تشنه لب بودند و تشنه لب نیز کشته شدند! چون یزیدیان دسترسی به آب را در دشت کربلا بروی آنها بسته بودند!
هرچند که این ادعای شیعیان پایه و اساس درست تاریخی ندارد و دلایل دروغ بودن آن نیز موجود است اما اگر هم فرض را بر درست بودن این ادعا بگذاریم باز باید این عمل را در سنت اعراب و عملکرد پیامبر اسلام جد بزرگوار همین حسین بن علی جستجو کنیم.

چون محمد و یارانش توانستند زودتر از لشگریان قریش در منطقه بدر و چاههای آن استقرار یابند با اقدام به پر نمودن چاهای آب، رقیب خود را در معذورات تدارکات آب قرار داده و دسترسی آب را با این شیوه غیر انسانی بروی آنها ببندند!
بعد از جنگ هم باز بر خلاف سنت عرب اجساد کشته شده گان و لاشه بدن آنان توسط اسلامگرایان را بداخل چاه انداخته شد!

محمد واقدی در کتاب مغاذی صفحه 71 به شرح واقعه پرداخته است:

««پیامبر(ص) در روز بدر دستور فرمود که چاههای بدر را کور کردند.
سپس فرمان داد کشته شده گان را در آنها ریختند بجز امیة بن خلف که بسیار چاق بود و همان روز ورم کرده بود چون میخواستند او را در چاه بیفکنند گوشتش فرو می ریخت.
جسد افراد سرشناس قریش مثل عتبة بن ربیعه، شیبة بن ربیعه و ابوجهل بن هشام همگی بداخل چاه افکنده شدند»».

نیک که بنگری آنچه طبق ادعای شیعیان در دهم محرم سال 61 بر سر نوه گرانقدر ایشان » حسین بن علی « در صحرای کربلا بوسیله شمر بن ذی الجوشن آمد و آب بر وی و اهل بیت اش قطع گردید، ادامه همان سنت جنگی محمد در غزوات خود در صدر اسلام بوده است.
محمد نه تنها در بدر آب را بر روی قریش بست بلکه در تمامی غزوات خود با قوم یهود از بنی قیقنقاع تا بنی قریظه و خیبر،،نتایج همگی غزوات را با محاصره آب و مواد غذایی توانست بنفع خود خاتمه بدهد.
چگونه است که تاکتیک پیامبر اسلام در بستن و محاصر آب به روی مخالفانش در نمونه های گفته شده فوق درست و جایز بوده است اما همین عمل برای حسین و یارانش در واقعه کربلا نادرست نامیده میشود!؟

 

parham79

Bench Warmer
Dec 5, 2009
1,767
0
#29
These idiots for only 1000 mgawatts of power which they say the nuke program will generate have turned iran into a bankrupt state but if shah's grand plan of 18 nuke reactors would have been finished(by 1983) iran would have been the biggest electricity exporter in the region and top 3 in the world.We would have generated 23 thousand megawatts of power in our which have been counter balance to the oil revenue. Shah was planning to build the biggest industrial complex in the world which would have made iran into one of the biggest industrial exporting countries by 1990.Iran's oil revenue would have been dwarfed by iran's export and industrial revenue which would have been iran khodro, electrical other item.

As Dr millani said, before the chinese thought of building a industrial powerhouse and then reaching a democracy, Shah was building those plans. As Milani said,Shah was thinking of making Iran into a industrial powerhouse every seconds of the day. He wanted iran to be the middeasts japan but even more powerfull.Then he would allow his to son pave the way for a more democratic poitical system. Dr Millani was a anti-Shah activist before the revolution, but now is prasing the Shah's hard work to build a country that was the number growing economy and political power in the world from 1963 o 1977. Az mas ke bar mast.
 
Last edited:
May 12, 2007
8,093
11
#30
در افســانه ها آمده است که اسکندر مقدونی پیش از حمله به ايران درمانده و
مستأصل بود و از خود ميپرسـيد: "چگونه بايد بر مردمي که از مردم من بيشتر
ميفهمند حکومت کنم؟"
یکی از رایزنانش گفت: "کتابهايشان را بسوزان، بزرگان و خردمندانشان
را بکش، و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند."
اما اســتاد او ارسطو اظهار داشت: "نيازی به چنين کاری نيست. از ميان
مردم آن سرزمين، آنانی را که بیسوادند و نميفهمند به کارهای بزرگ بگمار
و آنانی را که باسوادند و ميفهمند در کارهای کوچک و پست قرار بده. به این
ترتیب، بيسوادها و نفهم ها هميشه سپاسگـزار تو خواهند بود و هيچگاه
طغيان نخواهند کرد، و آنانی که باسواد و فهميده اند يا به سرزمينهاي
ديگری کوچ خواهند کرد و يا خسته و سرخورده بقیه عمر خود را تا لحظه
مرگ، در گوشه انزوا سپری خواهند نمود
 
#31

- قرآن محمدی پیام آور مرگ آزادی
- در اسلام راستین و ناب چیزی بنام روشنگری و اصلاح طلبی اسلامی و قرآنی، اسلام مدرن و پیشرفته و کهنه و نو، دسته اول و دسته دوم نداریم.
- - مگرنه اینکه آن دستورات الله همیشه پنهان، بنام احکام و آیات نص قرآن، بنام قانون شریعت اسلام ناب محمدی، ابدی و آسمانی و همیشگی و دست نزدنی است؟ یک مؤمن مسلمان، هرگز نمی تواند و نمی بایست و نخواهد توانست آزادی خواه و دمکرات و نو گرا و و دگر اندیش باشد.
- احکام و آیات نص قرآنی، بنام قانون شریعت اسلام ناب محمدی است که به مسلمان تسلیم شده، بنام برده و نوکر دست و پا و چشم بسته، بدور از خرد گرایی و خود اندیشی و روشنگری دستورات ترسناک آیات قرآنی را در چگونه اندیشیدن و زیستن، خوردن و آشامیدن، با چه کس خوابیدن و هم زیست شدن، چه کس را بنام دوست و دشمن دانستن، چه کس را گردن زدن و در آتش سوزان دوزخ سوزاندن،،،، همه و همه، آنهم بی پرسش و پاسخ و بی چون و چرا، با شمشیر خونین الله تازیان بیابان عربان سعودی نشان میدهد، وگرنه، تو بنام نامسلمان،کافر و مرتد و نجس و ناپاک و جهنمی هستی و گردن زدن و کشتن و تجاوز به زن و بچه و برده گیری و غنیمت و غارت و دزدیدن و چاپیدن بنام جهاد اسلامی، برای مؤمن مسلمان، با هفتاد و دو حوری باکره عربی، واجب و صواب است.

- در قرآن. سوره انفال، آیه ۱۲،۱۳،۱۷- سوره مریم ، آیه ۷۴ . سوره المرسلات، آیه ۱۵، ۱۷- آمده است:
- الله در دل نامسلمانان ترس و وحشت انداخته تا شما یاران محمد، گردنشان را بزنید و دست و انگشت آنان را به راحتی از هم جدا و قطع کنید. با حکم الله ما نسلهای زیادی را پی در پی هلاک کردیم که در آسودگی و راحتی زندگی می کردند.
- - نه اسلام. نه قرآن. جاوید نام ایران.
 
#37
پیش از خلقت آسمانها و زمین عرش الله بر آب بوده!
قرآن در سوره ی هود آیه ی 7 و آیات مشابه دیگر بیان میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. معنای آیه این است که خلقت تمام آنچه که در دنیاست (بین آسمانها و زمین) را از این لحظه به بعد آغاز شده و پیش از این مخلوقی وجود نداشته:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ(سجده /4 ) الله كسي است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در شش آفريده سپس بر عرش قرار گرفت، هيچ ولي و شفاعت كننده‏اي براي شما جز او نيست، آيا متذكر نمي‏شويد؟
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7 ) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته مي‏شويد مسلما كافران مي‏گويند اين سحر آشكاري است!
قرآن در این آیه بیان می***کند که پیش از خلقت دنیا، عرش الله بر روی آب بوده!
در اینجا با اندکی تفکر تناقصی آشکار وجود دارد، پیش از اینکه آسمانها و زمین آفریده گردند، آب و عرش الله وجود داشتند، پس؛
آیا عرش و آب ازلی هستند؟
اگر پاسخ مثبت است, پس آب و عرش مانند خود الله (ازلی) هستند؟ آیا این از صفات پروردگار است؟ لذا نتیجه می گیریم که عرش و آب نیز مانند الله، پروردگارند !
اما اگر ازلی نیستند، پس کی بوجود آمدند؟
معلوم نیست نخست زمین و آنچه را که در آن است خلق شده، سپس آسمانها؛ یا برعکس؟!
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) او کسی است كه همه آنچه در زمين وجود دارد، براي شما آفريده سپس به آسمان پرداخت، و آنها را به صورت هفت آسمان محکم نمود و او به هر چيز آگاه است.
گفته شده که نخست الله آنچه را که در زمین است (بالطبع ابتدا زمین و سپس آنچه را که بر آن است) را بوجود آورده و سپس طبقات آسمان را محکم نمود.
اما در نازعات/32و آیات قبل از آن:
(أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا/ آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه الله بنا نهاد.
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا/سقف کلفتش را بالا برد و آن را محکم ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا و شبش را تاريك و روزش را آشكارنمود.
/وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا و زمين را بعد از آن گسترش داد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا آبش خارج كرد و چراگاهش را آماده ساخت وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا و كوهها را لنگر آن گردانيد.
اینطور گفته شده که آیا خلقت شما سخت تر است یا خلقت آسمانها ؟(می***خواهد بگوید که خلقت آسمانها سخت تر است ) الله کلفتی آسمان را بالا برد (ابتدا آنرا بر روی زمین خلق کرد ) و شب آنرا(آسمان) تاریک نمود و روشن کرد روزش را. شرح
در غاشیه/18 تاکید می شود که بالا بردن آسمان کار خیلی مشکلی است اما آیا نگاه نمی کنید که ما چگونه آسمان به این بزرگی را بالا بردیم؟:
وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ (عاشیه/18) و به آسمان (نگاه نمی***کنید)كه چگونه بالا برده شده؟
بعد از این به سراغ آماده کردن زمین و در آوردن آبهای آن و .... رفت.
اگر آیه***ی 29 بقره را بپذیریم، پس باید قبول کنیم که الله ابتدا آسمان و آنچه را که در آن هست آفرید.
اما طبق آیه***ی 30 سوره***ی نازعات عکس این مورد رخ داده!
هنگامیکه شب شد در هیچ جای گیتی اثری از روز نیست!
درسوره***ی نازعات گفته شده که ما شبهای آسمان را پس از بالا بردن سمک (کلفتی) آن بوجود آوردیم. پس از نظر قرآن هنگامیکه شب فرا رسید، کل آسمانها را فرا می***گیرد و همچنین روز را، این موضوع در یس/37 بیان می***کند:
وَآيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ (س/17) شب براي آنها نشانه‏اي است ما روز را از آن (زمین) بر مي‏***گيريم، ناگهان تاريكي آنها را فرا مي‏گيرد.
و این بدین معناست که در هیچ جای زمین با آمدن روز، شبی باقی نخواهد ماند.
در اسرا/12 نیز به این مسئله کاملا اشاره نموده و می گوید که ما هنگام روز، شب را و هنگام شب روز را کاملا محو می***کنیم:
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا(اسرا/12) ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم سپس نشانه شب را محو كرده و نشان روز را روشني پخش *** ساختيم، تا فضل پروردگار را بطلبيد و عدد سالها و حساب را بدانيد و هر چيزي را بطور مشخص بيان كرديم.
برای بررسی دقیقتر این موضوع اینجا را کلیک نمائید.
خورشید و ماه بسیار دورتر از سایر ستارگان هستند و امکان رفتن به کره ی ماه نیست!
نگهبانان آسمان با شهاب سنگ , جن ها را می***زنند!
خورشید در حرکت است و پائین ثری الله را سجده می***کند؟!


خورشید از نظر قرآن در حرکت است و این حرکت باعث پیدایش شب و روز میگردد, در یس/37و 38 به روشنی به این امر اشاره شده:
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم (یس/37) و خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير الله قادر و دانا است.
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (یس/38) و براى ماه منزلهايى معين كرده‏ايم تا چون شاخك خشك قوسی شکل خوشه خرما برگردد.
(قران گمان دارد که خود ماه مانند خوشه***ی خشک شده***ی خرما که حالت هلالی باریکی دارد، باریک می***شود!)

پس ازبحث چگونگی پیدایش شب و روز ، بیان شده که خورشید جهت رسیدن به محل استقرارش (محل سجده کردنش) یا طبق قول بعضیها دائما در حرکت است تا اینکه قیامت برسد و در آن هنگام است که استقرار می یابد، دلیلش را نیز در زمر/5 باید جستجو کرد:

"خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (زمر/5) آسمانها و زمين را به حق آفريد، شب را بر روز مي‏پيچد، و روز را بر شب، و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد، هر كدام تا اجل مسمی (مدتی معین) به حركت خود ادامه مي‏دهند، آگاه باشيد او قادر بخشنده است.
همچنین در رعد/2 باز به این موضوع اشاره شده است:
للّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2) الله همان كسي است كه آسمان را بدون ستونی که ببینید نسیت آفريد سپس بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را مسخر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند كارها را او تدبير مي‏كند آيات را تشريح مي‏نمايد تا به لقاي پروردگارتان يقين پيدا نمائید.
اگر بپذیریم که ماه دارای مسیر دایره ای (فلکی ) شکلی است که به دور زمین میگردد، پس خورشید نیز باید مانند ماه دارای همین مسیر باشد.
الله ستارگان را برای این خلق کرده تا ما در تاریکی( شب) خشکی و دریا راهمان را گم نکنیم:
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (انعام/97) و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا را به يقين ما دلايل را براى گروهى كه مى‏دانند به روشنى بيان كرده‏ايم.
همه ی موجودات و بسیاری از مردم الله را سجده می***کنند:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ (حج/18 ) آيا نديدي كه سجده مي‏كنند براي الله تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسياري از مردم، اما بسياري ابا دارند و فرمان عذاب در باره آنها حتمي است، و هر كسي را الله خوار كند كسي او را گرامي نخواهد داشت، خداوند هر كار را بخواهد انجام می***دهد!

سجده***ی ماه و خورشید و ستارگان هنگامی است که در مسیر گردششان بدور زمین، به پائین ثری(پائین ترین جای که خورشید در هنگام گرش بدور زمین به آن نقطه می رسد و زمین بر روی آن قرار دارد ) می***رسند .
البته شاید خیلی ها ندانند که ثری کجاست؟
در طه/6 قرآن دقیقا به این نقطه اشاره کرده:
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى/ (طه/6) برای اوست (الله) آنچه را که در آسمانها و زمین و آنچه که بین این دو است و آنچه که پائین ثری است.
دیده شده که برخی از معجزه***تراشان مسلمان ثری را به خاک تر و چیزی مانند این ترجمه کرده***اند، اگر خوب به آیه توجه نمائید قرآن گفته که آنچه در آسمان و آنچه در زمین است متعلق به الله می***باشد و برای تکمیل گفته که آنچه میان این دوست هم تعلق به الله دارد و باز گفته که آنچه پائین ثری قرار دارد هم متعلق به الله می***باشد؛ پس اگر ثری در اینجا به معنی خاک تر و یا چیزی مانند این بود دیگر لزومی نبود آنرا جداگانه نام ببرد؛ زیرا گفته شده که آنچه در زمین است متعلق به الله می***باشد مگر اینکه بپذیرید از نظر شما خاک تر درون زمین جزء زمین نیست.
اما هرگز قرآن نگفته که زمین برای الله سجده می***کند، زیرا او ثابت است:
وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ (رعد/15)همه آنها كه در آسمانها و زمين هستند از روي اطاعت يا اكراه و همچنين سايه‏هاي آنها - هر صبح و عصر - براي خدا سجده مي کنند.
در این مورد احادیث جالب زیادی وجود دارد:
در حدیث پائین که عین مطلب آن نوشته شده محمد زمانی که خورشید در حال غروب بود از ابوذر می***پرسید " ایا می***دانی که خورشید کجا می***رود؟ و بعد پاسخ خود او پاسخ می***دهد " خورشید می***رود تا زیر عرش سجد کند تا الله به او اجازه برخاستن را بدهد و به او می***گوید از جائی که پنهان شد بیرون بیا:

قال النبی صلى الله عليه وسلم لأبی ذر حين غربت الشمس "أتدری أين تذهب؟ قلت الله و رسوله أعلم.

قال فإنها تذهب حتى تسجد تحت العرش فتستأذن فيؤذن لها و يوشك أن تسجد فلا يقبل منها و تستأذن فلا يؤذن لها يقال لها ارجعي من حيث جئت فتطلع من مغربها فذلک قوله تعالى "و الشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم". (صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق/ باب صفه الشمس و القمر)

عن أبی ذر (ره) قال: كنت مع النبی (ص) فی المسجد عند غروب الشمس، فقال: يا باذر، أتدری أين تغرب الشمس؟

قلت: الله و رسوله أعلم، فقال:
إنها تذهب حتى تسجد تحت العرش، فتستأذن فی الرجوع، فيؤذن لها، فذلک قوله "والشمس تجري لمستقر لها". (بحار الانوار/ جلد55 / صفحه 210)
و جائی که پنهان می***شود همان چشمه***ای است گل***آلود.
اگر الله آسمان را رها کند، بر روی زمین می افتد:
الَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/65 )آيا نديدي كه الله آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتيها به فرمان او بر دریا حركت مي‏كنند و آسمان را نگه مي‏دارد تا بر زمين، فرو نيفتند مگر به اذن او الله نسبت به مردم رحيم و مهربان است .
انَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/ 41 همانا الله است که گرفته است آسمانها را که بر روی زمین نیفتد و اگر افتادند, کیست غیر از خدا این دو را یگیرد اوست آمرزنده ی بردبار؟
/// آسمان طبق قرآن دارای جرمی است که هرآنگاه ممکن است تکه ای از آن به زمین بیفتد.
زمانیکه پیامبر اسلام شروع به دعوت مردم به اسلام نمود، دگراندیشان( کفار) می***گفتند که اگر شما راست می***گوئی از الله بخواه تا تکه***ای از آسمان را پائین بیندازد؛ قرآن در جواب آنها در طور/44 گفت که اگر من این کار را انجام دهم، شما هنگامیکه این تکه از آسمان را دیدید خواهی گفت که ابری است:
وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ (طور/44) و اگر ببینند که تکه ای از آسما در حال سقوط است مى‏گويند ابرى متراكم است )
منظور قرآن این است که شدنی است ولی من اینکار را انجام نمی دهم چون شما باز آنرا را رد می***کنید.
ابتدا آسمانها به زمین چسبیده بودند!
از نظر قرآن، الله ابتدا زمین را آفرید و سپس بر زمین آسمان را خلق نمود, در این هنگام بود که این دو به هم چسبیده بودند، سپس آنرا (آسمان ) بالا برد، در نازعات/30 و آیات قبل از آن (ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها / رفع سمکها و سواها ) این موضوع را قرآن آشکارا در انبیاء/30 قرآن می***گوید:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ /آیا کفار ندیدند(نمیدانند) که آسمان و زمین (در ابتدا) به هم چسبیده بودند, پس ما آنها را از هم جدا کردیم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمى‏آورند.
در آن هنگام طبق بعضی از اسطوره های یونانی , گمان میکردند که آسمان و زمین در ابتدا به هم چسبیده بودند و سپس یکی از اله های آنها, آنها را از هم جدا کرد.
آسمان از دید قرآن
زمین مسطح و تا بینهایت راست است؟!
/// قرآن بیان می***کند که الله زمین را کشید و آنرا مسطح گردانید.

در رعد/3 قرآن می***گوید که ما زمین را کشیدیم:
وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (رعد/3) و او كسي است كه زمين را گسترد و در آن كوهها و نهرهائي قرار داد و از تمام ميوه‏ها در آن دو جفت آفريد شب را بر روز مي‏پوشاند، در اينها آياتي است براي آنها كه تفكر مي‏كنند.
مد در قرآن برای بیان چیزی که بطور کاملا مستقیمی کشیده و امتداد دارد بیان میگردد, در سوره ی فرقان، قرآن هنگامیکه از کشید شدن سایه و امتداد آن سخن می گوید, از کلمه ی مد استفاده می گردد:
أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا (فرقان/ 45 ) آيا نديده‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم , پس نور خورشید برای آن دلیلی قرار دادیم .
در حجر/19 نیز بیان شده که زمین را کشیدیم که باز از لفظ مد استفاده شده :
هوَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر/19 ) و زمين را گسترانيديم و در آن لنگرها (كوهها)ى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده‏اى در آن رويانيديم .
پس از نظر قرآن, همانگونه که سایه راست است و اگر در فضائی بدون مانع قرار بگیرد، این راستی تا بینهایت ادامه دارد, زمین نیز اینگونه است.
زمین ثابت است!
زمین ثابت است و این را به روشنی در نمل/61 بیان می***کند:
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ /يا كسي كه زمين را قرار داد، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد آيا معبودي با الله است ؟، نه بلكه اكثر آنها نمي‏دانند.
و در غافر/64 نیز به این موضوع اشاره می***کند:
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (غافر/64) الله كسي است كه زمين را براي شما ثابت قرار داد و آسمان را همچون سقفي (بالاي سرتان) و شما را صورتگري كرد و صورتتان را نيكو آفريد، و از طيبات به شما روزي داد، اين است الله پروردگار شما، جاويد و پر بركت است پروردگارتان كه پروردگار عالميان است.
اما اگر گفته شود که معنای" قرار" ثابت بودن نیست، پس پاسخشان به این گفته***ی قرآن چیست که برای بیان ثابت بودن جهنم و آخرت از واژه***ی "قرار" استفاده شده که به معنای خانه***ی(جایگاه) ثابت است:
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (ابراهیم/29 ) (دار القرار همان) جهنم است كه آنها در آتش آن وارد مي‏شوند و بد قرار(جایگاهی) است.
برای بیان ثابت بودن ابدی آخرت از لفظ دارالقرار استفاده شده است:
يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/39 ) اي قوم من! اين زندگي دنيا متاع زودگذري است، و آخرت سراي هميشگي است.
در ابراهیم/26 , کلمه***ی خبیثه را مانند درخت خبیثه (فاسد) می***نامد که آنرا از زمین بیرون آورده اند و در جای ثابتی است، در این آیه از لفظ قرار ندارد(ما لها من قرار) استفاده شده (وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ و (همچنين) كلمه خبيثه را به درخت ناپاكي تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده، و قرار و ثباتي ندارد.
"ما لها من قرار" یعنی جای ثابتی ندارد و از حالت سکون در زمین خارج شده.
داستان خلقت زمین و آسمان در قرآن
ابر از آسمان می***روید.
شرح کامل تناقضات قرآن در مورد آب و عرش
داستان بارش تگرگ و نظریه***ی اسلام در این زمینه، بسیار جالب است:



أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (نور/43) آيا ندیدده***ای كه الله به آهستگی ابر را مى‏راند، سپس آنرا پیوسته و متراکم می***گرداند پس دانه‏هاى باران را مى‏بينى كه از میان آن بيرون مى‏آيد و از آسمان از كوههايى كه در آنجاست تگرگى فرو مى‏ريزد و هر كس را بخواهد با آن (تگرگ) آسیب می***رساند و آن را از هر كه بخواهد باز مى‏دارد، نزديك است که روشنى برقش چشم***ها را (از بین)ببرد.
در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام، در آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت: فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيل‏آسا گشوديم‏ .
اگر از دید قرآن، باران ناشی از تبخیر دریاهاست، در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند.
مروارید از افتادن آب باران بر دهن صدف شکل می***گیرد:
در قدیم گمان می***کردند که هرگاه باران می***بارد، صدفها از درون دریا بیرون می***آیند و دهنشان را باز می***کنند تا آب قطره***ی باران در دهانشان بیفتد و هر صدفی که قطره***ی باران در دهنش افتاد درون او مروارید تشکیل می***گردد.
قرآن نیز دقیقا به همین نکته اشاره می***کند:
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمن/19) دو دريا را روان كرد كه با هم برخورد كنند.
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمن/20) ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند.
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(رحمن/21) پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد.
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُاز (رحمن/22) از (برخورد) این دو دریاست که مروارید و مرجان پدید میاید.
تقریبا تمامی مفسران قدیمی و قرآن چنین استنباطی از وجود دو دریا دارند
قرطبی در تفسیر ایه 19 سوره رحمان از قول ابن عبای می***گوید :
قال ابن عباس : بحر السماء وبحر الأرض
تفسیر طبری از همنین آیه:
هما بحران أحدهما فی السماء و الآخر فی الأرض.
و سایر مفسرین....

ناگفته نماند که همین مفسرین نظر دیگری نیز دارند و آن اینکه ممکن است منظور از این دو دریا یکی دریای فارس (خلیج فارس) و دیگری دریای روم (مدیترانه) باشد. شـــــــــــــــــــــــرح
---------------------------------------------
استدلال مدعیان روشنفکری دینی.(رب المشرقین و رب المغربین)
اما عده ای در بیان کروی بودن زمین استدال هائی می آورند که نه پیامبر اسلام این را فهمیده و نه ائمه؛ انگار اینان از آنها در این زمینه داناترند . یکی از این استدالها "رب المشرقین و رب المغربین" است ....
ضمنا الله خودش را نور می***داند که با بررسی آن، متوجه تناقضاتی فراوان در این ادعا می***گردیم.
 
#39

«لا اکراه فی الدین»٬ «عیسی به دین خود٬ موسی به دین خود»
اما اگه تو ماه رمضون چیزی خوردی٬ حسابتو می رسیم.
«لا اکراه فی الدین»٬ «عیسی به دین خود٬ موسی به دین خود»
اما اگه حجاب اسلامی رو رعایت نکردی٬ شلاقت می زنیم.
«لا اکراه فیالدین»٬ «عیسی به دین خود٬ موسی به دین خود»
اما اگه از اسلام برگشتی٬ مرتد هستی و طبق دستور اسلام خونت حلاله.
«لا اکراه فی الدین»٬ «عیسی به دین خود٬ موسی به دین خود»
اما اقلیت های مذهبی حق برگزاری مراسم دینی خودشون رو ندارن.
«لا اکراه فی الدین»٬ «عیسی به دین خود٬ موسی به دین خود»
اما طبق دستور «امر به معروف و نهی از منکر» حق داریم توی زندگی خصوصیت سرک بکشیم.
«لا اکراه فی الدین»٬ «عیسی به دین خود٬ موسی به دین خود»
اما هر کس رو به جرم نوشیدن الکل بگیریم٬ شلاقش میزنیم.
 
#40
http://youtu.be/XXbcqESOfUE

آدم و حوا


مسلمان برای فهمیدن اسم زن آدم به اجبار به تورات رجوع می کند اما نحوه آفرینش او را امروز دیگر قبول نمیکند .

تورات .تکوین باب ٢ آیه ٢١و ٢٢

خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را از او گرفت و گوشت در جایش پر کرد و خداوند از آن دنده آدمی زنی بنا کرد و آن را نزد آدم آورد.

الله در قرآن نه تنها این نحوه ساخت زن را منکر نشده بلکه حداقل در ٢ آیه آن را تایید میکند البته برای آنانکه می اندیشند

سوره نسا آیه ١
اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد .
http://wiki.ahlolbait.com/index.php/آیه_1_نساء
سوره اعراف آیه ١٨٩
او كسى است كه شما را از تن يگانه اى آفريد و همسرش را از او پديد آورد.

پیغمبر اسلام حدیث شماره ٨٢٤-کلمات قصار رسول اکرم و سیری در نهج الفصاحه صفحه ٣٤٧ .زن از دنده ای خلق شده که به هیچ وجه راستی پذیر نیست .
پیغمبر اسلام حدیث شماره ٨٢٥-کلمات قصار رسول اکرم و سیری در نهج الفصاحه صفحه ٣٤٧ .زن از دنده ای خلق شده اگر بخواهی دنده را راست کنی میشکند .

نظر مرکز پاسخگویی به سوالات دینی

البته مفسران اهل تسنن نوعا می گویند : معنای " و خلق منها زوجها " این است که خداوند حوا را از قطعه ای از بدن آدم افریده است . در این مورد هم گروهی مانند قرطبی به ذکر دنده آدم (علیه السلام ) اکتفا می کنند اما بیشتر انها مانند طبری و فخر رازی و شیخ محمد عبده و مراغی می گویند حضرت حوا را از دنده چپ حضرت آدم آفرید .