بر اساس کدام قاعده تو میگی حسین باستانی معمولا چیزای خوبی مینویسه؟ کجای حرفاشو میتونی با دلیل و منطق تائید کنی؟ کجای جنگ رو دیدی؟ حالا بگذریم...تو این مقاله یک سری حرف های درست هست ولی کلی جفنگ محض هم هست که سر رشتش برمیگرده به همون ذهنیات آلوده به تبلیغات دروغین جمهوری اسلامی که رو ایشون هم اثر خودش رو گذاشته. نکات حقیقی این مقاله اون قسمتیست که به پیشروی های عراقی ها در سال ١٩٨٨ اشاره میکنه. شکست های سپاه و ارتش دیگه ذلیلانه بود و تقریبا از دستشون در میرفتن. ولی یک چیز رو نمیگه و اون اینه که چرا؟ چرا دیگه نه سربازش درست میجنگید نه سپاهی؟ دلیلش دقیقا همون بود که من بهش اشاره کردم. یواش یواش مردم فهمیده بودن که بهشون کر زده شده, فهمیده بودن که این جنگ جنگ ملت نبوده و نیست, فهمیده بودن که دارن بیخود کشته میشن و دیگه جون برکفی نمیکردن. بسیار طبیعی بود. همونطور که گفتم فقط کافی بود آدم خرفت و خنگ نباشه خیلی زود میفهمید که این جنگ مصنویی و به هیچ وجه دفاعی و میهنی نبوده. چیز دیگری رو هم که بهش اشاره نمیکنه اینه که پیشروی های سال ١٩٨٧ و ١٩٨٨ عراق, باز هم تهاجمی نبوده بلکه به قصد پس گرفتن خاک خودشون بوده. ما ایرونی ها در بسیاری از نقاط جبهه وارد خاک عراق شده بودیم و عراقی ها در سال آخر جنگ گذاشته بودن پشتش که این نقاط رو پس بگیرن که گرفتن. لشگری که من توش بودم یعنی لشگر ٢٨ پیاده کردستان, بدون اغراق یکی از ٣ لشگر های بزرگ و پر تحرک ارتش ایران بود که در بسیاری از مواقع به کمک لشگر ها, تیپ ها و گردان های دیگه میرفت و خیلی هم کشته میداد. دورانی که من تو این لشگر بودم, این لشگر در بسیاری از مواقع تو خاک عراق ساکن بود. این رو میگم که مردم بدونن که در ٦ سال آخر جنگ, عراق در بسیاری از مواقع باید ما ها رو از کشور خودش مینداخته بیرون ولی جمهوری اسلامی هنوز میگفت جنگ تحمیلی و دفاع از میهن اسلامی! رو که نبود, سنگ پا قزوین بود.
میون ایرونی ها آدم کثیف واقعا کم نبود. اگه میدونستید گریتون میگرفت. موقعی که ما واسه خاکریزی, سنگر کنی و سنگر سازی به بتون و ماسه و میله گرد احتیاج داشتیم, دو تا برادر سپاهی بودن که بتون ها و میله گرد هایی رو که برای ما فرستاده میشد رو راهشو کج میکردن طرف خرم اباد و میفروختن. فکرشو بکن, وسط جنگ, جنگی که مادر قحبه ها انقدر تبلیغ همبستگی میکردن, این دو تا جونور از سهمیه جنگ هم دزدی میکردن و پولشو به جیب میزدن. از این حروم زاده ترآخه؟ دستبرد به سهمیه جنگ اونم سهمیه لشگری عین ٢٨ پیاده کردستان که مرتب تو خطوط اول زیر آتیش بود؟
میون ایرونی ها آدم کثیف واقعا کم نبود. اگه میدونستید گریتون میگرفت. موقعی که ما واسه خاکریزی, سنگر کنی و سنگر سازی به بتون و ماسه و میله گرد احتیاج داشتیم, دو تا برادر سپاهی بودن که بتون ها و میله گرد هایی رو که برای ما فرستاده میشد رو راهشو کج میکردن طرف خرم اباد و میفروختن. فکرشو بکن, وسط جنگ, جنگی که مادر قحبه ها انقدر تبلیغ همبستگی میکردن, این دو تا جونور از سهمیه جنگ هم دزدی میکردن و پولشو به جیب میزدن. از این حروم زاده ترآخه؟ دستبرد به سهمیه جنگ اونم سهمیه لشگری عین ٢٨ پیاده کردستان که مرتب تو خطوط اول زیر آتیش بود؟