Nasser khan, the ostoreh, is gone

Agha Shojaa

Elite Member
Nov 8, 2002
7,110
0
Canada
RIP HEJAZI
khoda saye sultan ra az sar man yeki kam nakone shoma ha ra nemidoonam......
sultan has serious heart problems with so many of his heart veins blocked :(
Your gholabi soltan has eaten sareh sofreh AN va Rafsanjani. The real Soltan however, had no one. So, don't worry, he is looked after and he'll be fine if God forbids he is to ever feel sick.
 

alila

National Team Player
Jun 9, 2006
5,456
0
a galaxy far far away
Your gholabi soltan has eaten sareh sofreh AN va Rafsanjani. The real Soltan however, had no one. So, don't worry, he is looked after and he'll be fine if God forbids he is to ever feel sick.
agha kazem
salami..aleyki
chizi?
yeah true,,,sultan never denied his connections with the power..from the time he got the money to start his car sales SOORTMEH in 25th shahrivar till changing it to mantoo forooshi and supporting rafsanjani.

is this the reason i support sultan for?NO
am i gonna be happy if God Forbids he dies?sure not
chak
 

Agha Shojaa

Elite Member
Nov 8, 2002
7,110
0
Canada
doostaneh gerami,

Thank you all for your kind words. It's great to be back. I am at the moment in the middle of a move to a new place but I promise by the end of this weekend, I will post a complete report on Naser khan, as well as my take on Iran's current situation.
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
doostaneh gerami,

Thank you all for your kind words. It's great to be back. I am at the moment in the middle of a move to a new place but I promise by the end of this weekend, I will post a complete report on Naser khan, as well as my take on Iran's current situation.
so glad to hear from u again Kazem jan..:) bazam tasliat migam behet..but thanx a lot for ur eyewitness report earlier on about ur visit to the legend's hospital..but good for u that at least u were there for the ceremony..
 

oghabealborz

Elite Member
Feb 18, 2005
15,124
2,604
Strawberry field
doostaneh gerami,

Thank you all for your kind words. It's great to be back. I am at the moment in the middle of a move to a new place but I promise by the end of this weekend, I will post a complete report on Naser khan, as well as my take on Iran's current situation.
Kazem jan ,welcome back ,it is good to hear from you ,please make sure you spend more time here with us and we are all waiting eagerly to hear your story . Nasser khan must be proud of having a fan like you ...
 

Niloufar

Football Legend
Oct 19, 2002
29,626
23
also found this via facebook. Great move that they set it on Thursday, so ppl can attend this game and also his memorial on Friday.

چهلمین روز درگذشت اسطوره***
تصوير خبر

به گزارش سايت رسمي باشگاه استقلال، تیم***های فوتبال پیشکسوتان استقلال و رسانه ورزش صبح پنجشنبه در دیداری به مناسبت چهلمین روز درگذشت ناصر حجازی، اسطوره فوتبال کشورمان به مصاف هم می***روند. این دیدار قرار است ساعت 10 صبح روز پنجشنبه در ورزشگاه راه***آهن واقع در شهرک اکباتان با حضور چهره***های ورزشی و رسانه***ای و خانواده مرحوم حجازی برگزار شود.

با برنامه***ریزی***های صورت گرفته از سوی تیم خبرنگاران، عکاسان و گزارشگران ورزشی (رسانه ورزش) قرار است چهره***های مطرحی همچون فرهاد مجیدی، مهدی مهدوی***کیا، وحید هاشمیان، احمدرضا عابدزاده، محمدحسن انصاری***فرد و... در ترکیب این دو تیم به میدان بروند. عادل فردوسی***پور هم پیراهن تیم رسانه ورزش را برتن خواهد کرد و احتمالاً همبازی عابدزاده و مهدوی***کیا خواهد بود.

روز خاصی خواهد شد. روزی بغض***آلود و غمگین. روزی که باز هم فوتبال به بزرگمرد «مانا»ی خود، افتخار خواهد کرد و بزرگی***اش را باید مایه غرور خود خواهد دانست
.
 
Feb 7, 2004
13,568
0
تدارک برگزاری مراسم چهلم ناصر حجازی • مصاحبه با آتیلا حجازی

دویچه وله

مراسم چهلم درگذشت ناصر حجازی روز جمعه (۱۰ تیر / ۱ ژوئیه) بر مزار و سپس در محوطه ی منزل خانواده او برگزار می شود. آتیلا حجازی در مصاحبه با دویچه وله از جزئیات این مراسم، ادامه همبستگی مردم و ضعف خبررسانی در ایران می گوید.


دویچه وله: در آستانه ی مراسم چهلم ناصر حجازی هستیم. لطفا برای ما از جزییات برنامه ریزی مراسم تعریف کنید.

روز چهلم، دقیقاً اگر اشتباه نکنم اول جولای می شود، یعنی ۱۰ تیرماه قرار است که ۱۰ صبح برویم سر مزار و بعدازظهر هم از ساعت ۷ تا ۷/۵ در منزل خودمان مراسمی برای شب چهلم داشته باشیم.

چه برنامه هایی چیده شده برای استقبال از این موج چندین هزار نفری طرفداران که این بار هم برای مراسم چهلم ناصرخان خواهند آمد؛ با توجه به مشکلاتی که در مراسم روزهای نخست درگذشت او وجود داشت؟

تنها مشکل این بود که چون جمعیت زیاد بود و دفعه پیش اطلاع رسانی دقیقی نشده بود، تا حدودی ناهماهنگی هایی صورت گرفته بود. ولی خوشبختانه این بار فکر می کنم کمی منظم تر انجام شود و دارد اطلاع رسانی می شود. از یک هفته پیش اعلامیه هایش چاپ شده و در سایت های مختلفی اعلام شده، همین طور در تلویزیون و در روزنامه ها و تقریباً همه برای آن روز آگاهی دارند. امیدوارم که مراسم باشکوهی باشد، در خور و در حد نام خودش. ما ساعت ۱۰ صبح در بهشت زهرا هستیم و بعدازظهر هم مراسم از ساعت ۷ در منزل خودمان برگزار می شود.

پس آن طور که اشاره کردید، توانایی استقبال از هزاران تن از طرفداران ناصر حجازی در دوروبر منزل شما وجود دارد و هر کس که دوست دارد می تواند بیآید.

مسلماً نه. همان طور که گفتید خیلی مشکل است. ولی ما تلفن های زیادی داشتیم و مردم می آیند جلو خانه و اظهار لطف می کنند که هر کاری دارید، ما همه هستیم که ما واقعاً احتیاج به هیچ نیرویی نداریم. چون آن قدر دوروبر مان مردم هستند که اصلاً باید باشید و ببینید. من الان خودم تهران نیستم، ولی با خانه که در تماس هستم، مثلاً مادرم گفته که صد نفر آمدند در خانه و دارند پارچه ها را آماده می کنند و خانه را تر و تمیز می کنند یا دارند عکس های مختلف اش را دم در خانه می زنند. چون بچه ها دم خانه مان سکویی درست کرده اند که حدود ۴۰ تا ۵۰ عکس خیلی بزرگ آنجا نصب شده. مردم می آیند شمع می گذارند، شیرینی پخش می کنند و یک حالت قشنگی ست.


هفته های گذشته بدون شک از سخت ترین دوران زندگی خودتان بود. این دوران را چه طور دیدید؟ از یک طرف از دست دادن پدر خیلی سخت است، ولی از سوی دیگر دیدن این همه محبت و عشق مردم چه احساسی را در شما و خانواده تان ایجاد کرد؟

مسلماً بدترین لحظه زندگی هر انسانی می تواند از دست دادن پدر و مادرش باشد که متأسفانه این اتفاق افتاد و من همیشه فکر می کردم هیچ موقع پدر و مادر من از این دنیا نمی روند و همیشه فکر می کردم دائمی و ابدی خواهند ماند. ولی متأسفانه این اتفاق افتاد و در این روزها حضورش را همیشه احساس می کنیم. یعنی همه اش فکر می کنم الان توی خانه***است، صدایش را می شنوم و انگار واقعاً با او ارتباط دارم. خیلی به ما نزدیک است. عکس هایش همه جا هست. هر جا که من پایم را می گذارم، هر شهری که می روم، واقعاً مردم همه جور همدردی می کنند و در کنار ما هستند. الان هم تبریز هستم و واقعاً مردم... نمی دانم، باید باشی و ببینی که چه کار دارند می کنند. حتی در شهرهای مختلف مراسم های مختلف می گیرند. جاهایی که حتی من تا به حال اسم شان را نشنیده ام. اعلامیه های شان را تند تند دارند برایمان می***فرستند. چه قدر در این شهرها مراسم گرفته شده. خارج از کشور و آن طور که من اطلاع دارم در استکهلم مراسم خیلی خوبی بود. در لس آنجلس مراسم خیلی خوبی برگزار شد. در استرالیا بوده، در وین بوده. حالا تک تک نمی خواهم اسم ببرم، ولی همین حضور مردم دلگرمی بزرگ و پشتوانه ی محکمی برای ما است. همان طور که می دانید در سایت های مختلف مردم را می بینیم که واقعاً چه قدر نسبت به ما لطف دارند و همین واقعاً باعث افتخار من است که پدرم این قدر بزرگ بوده.

مراسمی که در روزهای نخست پس از درگذشت ناصرخان برگزار شد، متأسفانه آن طور که باید و شاید مورد پوشش خبری از سوی رسانه های داخل ایران قرار نگرفت و خیلی از مردم شاکی بودند. خودت نیز از این نکته گله می کردی که چرا صدا و سیمای جمهوری اسلامی اصلاً هیچ اشاره ای نمی کند که مراسم ناصر حجازی کجا برگزار می شود. آیا حالا اوضاع کمی فرق کرده یا همان طور است؟

متأسفانه همان طور که گفتید، اطلاع رسانی دقیقی در این زمینه صورت نگرفت. البته نظر ما این بود که مراسم تشیع جنازه در استادیوم شیرودی باشد. ولی به هرحال کمی به آن ها حق می دهیم. چون اگر مراسم در مرکز شهر در استادیوم شیرودی برگزار می شد، می توانم بگویم که آنجا بسته می شد. یعنی هیچ کاری نمی شد کرد. و از مردم هم کمی سلب آسایش و آرامش می شد و همه آن وقت توی ترافیک بودند. به خاطر همین کمی دورتر برگزار شد. اما با این که وسط هفته بود و هیچ شبکه ای هم اعلام نکرده بود که این مراسم برگزار می شود، واقعاً صبح در استادیوم آزادی طوری بود که وقتی من وارد شدم، گفتم انگار الان تیم ملی ایران با یک تیم خیلی بزرگ بازی دارد که این قدر جمعیت آمده. وقتی ما رسیدیم آنجا، قرار بود برنامه دو ساعت طول بکشد، ولی به خاطر ازدحام جمعیت که هر دقیقه هم تعدادشان بیش تر می شد، مجبور شدند درهای استادیوم را ببندند که خیلی از مردم بیرون ماندند و نتوانستند داخل بیایند. حتی خودمان هم دیر رسیدیم به محل دفن و وقتی به بهشت زهرا رسیدیم، نه من، نه مادرم و نه خواهرم اصلاً پدرمان را ندیدیم. به خاطر ازدحام بیش از اندازه جمعیت. به هرحال نمی شد. یک سری بی نظمی هایی بود که از دست ما هم کاملاً خارج بود. احتیاج به یک سری برنامه ریزی های قوی تری داشت. حدود دو هفته است که برای مراسم شب چهلم داریم برنامه ریزی می کنیم، امیدوارم مراسم خیلی خوبی باشد. البته می دانم که ازدحام جمعیت بازهم زیاد خواهد بود. ولی به هرحال نمی شود به مردم اطلاع نداد. مردم واقعاً دوست دارند، از همه جا تماس می گیرند و آماده اند که بیایند.

مصاحبه گر: فرید اشرفیان
تحریریه: شهرام احدی
 
Feb 7, 2004
13,568
0
یادداشت ویژه :برای حجازی در چهلمین روز

By Pejman Rahbar

سایت گل - آن دست ها، آن دست هاي زيبا هنوز خسته از تحمل درد کبود و زجر ديده، سمت آسمان را نشانه رفته بودند. اين تصوير تلخي از ملاقات آخري بود. زماني که چشمش بيش از يک متر را نمي ديد. او با صدايي که به نجوا و ناله شبيه بود، دست راست خود را بالا مي آورد و از کمک خدا مي گفت.

×درباره ناصر حجازي يک نکته را با اطمينان مي شود به زبان آورد. اينکه او دوست نداشت بميرد. با اين همه طرفدار و چهره يي که حتي بيماري مهلک سرطان قبل از روزهاي آخر به آن خطي نينداخته بود و با زندگي آرام کنار نازي خانم، آتيلا، آتوسا و امير ارسلان، تازه کلي هم آرزوي برآورده نشده همراه او بود؛ آرزوهايي که البته هرگز به آنها نمي رسيد.

مقاله اکونوميست درباره ناصر حجازي حيرت انگيز است و شگفت آور. مجله خوان ها مي دانند که وقتي يک مجله کاملا جدي و اقتصادي – سياسي يک صفحه از شماره آخر خود را به يک فوتباليست ايراني اختصاص بدهد يعني اينکه ماجرا بيش از اينها اهميت دارد. اين چيزي است که قبلا هرگز اتفاق نيفتاده است. مقاله اکونوميست به سياق خاص اين نشريه اسم ندارد؛ اما تجليل است از يک چهره محبوب ايراني که نويسنده با کمي اغراق با بينش سياسي وي را منتقد اوضاع ايران ناميده است. البته چه کسي است که نداند منتقد صفتي است برازنده ناصر حجازي.

× دکتر حسن نمک دوست استاد روزنامه نگار، در خاطراتش از يک مصاحبه دانشجويي با ناصر حجازي مي گفت؛ زماني که او بايد اين مصاحبه را به عنوان نمونه کار به استادش تحويل مي داد. حجازي در آن گفت وگوي دانشجو يي از شرايط آن روزها انتقاد کرده است. گفت وگو با حجازي جوان که حتما امروز هم شنيدني بود؛ اما نوار اين مصاحبه در اسباب کشي ها به يغماي روزگار رفت.

× امروز تصادفا آرشيو روزنامه «دنياي فوتبال» را ورق مي زدم. تاريخ روزنامه مربوط به آخرين روز سرمربيگري حجازي در استقلال بود. کلا قبل از آنکه او جاي خود را به فيروز کريمي بدهد. در روزهايي که همه ما پذيرفته بوديم نيمکت استقلال به فيروز کريمي مي رسد. گزارش آن روز با سه عکس جذاب چيز ديگري را نشان مي داد. حجازي تر و تميز و خندان و با روحيه به وسط زمين رفت و با بازيکنان جوان مشغول بازي بود... 24 ساعت بعد بود که زمستان زندگي حجازي آغاز شد. او پست سرمربيگري استقلال را تحويل داد و کنار نشست، ظاهرا ماجرا دست ياري و لبخند بود، اما حجازي خيلي زود درد عميقش را بيرون ريخت؛ دردي که البته هرگز کاملا وجود او را ترک نکرد.
او بعد از استقلال هيچ وقت نشستن روي نيمکت را تجربه نکرد و تيمي را تمرين نداد. او در قامت يک مربي بازنشسته کاملا رداي منتقد وضع موجود را برتن کرد و گرچه در اين بين در کليپي تجاري حاضر شد و مدتي هم به مديريت فني تيمي در اسلواکي پناه برد، اما شغل اصلي اش همين بود که صدايش را بعد از گفت وگوهاي جذاب تلفني روي کاغذ بياوريم و به چاپخانه بسپاريم.
او هميشه منتقد اهالي فوتبال و اهالي سياست بود؛ چه آنهايي که به ورزش آمده بودند و چه آنهايي که در فضاي سياسي و اجرايي زندگي مي کردند. تندي حرف هاي حجازي گهگاه آزاردهنده بود، اما لاجرم از كنه وجودش برمي خاست. فوتبال براي او عشقي بود که به سرقت رفته بود. سال ها گذشت و او خاطرات رفتن به طرح 27 ساله ها، تبعيد به بنگلادش و هند و البته اخراج از استقلال را فراموش نکرد.

× داربست ها، پوسترها و دروازه نمادين مقابل خانه حجازي ديگر جمع شده است. گرچه هنوز باورمان نمي شود که او ترک مان کرده باشد، اما خاک سردتر از اين حرف هاست. 40 روز گذشته و واقعا خبري از او نيست؛ کسي که بعد از اين شکست آخري جاي خالي اش را بيشتر حس کرديم. «منتقد وضع موجود» ديگر در بين ما نيست.
 

houmanbahal

Elite Member
Mar 27, 2005
25,421
887
42
ديدار دوستانه بين تيم پيشكسوتان استقلال با رسانه*هاي ورزش به مناسبت چهلمين روز درگذشت حجازي صبح پنج شنبه برگزار شد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پيشكسوتان استقلال در ديداري تداركاتي با نتيجه*ي 3 بر صفر تيم رسانه*هاي ورزش را شكست دادند.

در اين ديدار كه به مناسبت گراميداشت چهلمين روز درگذشت شادروان ناصرحجازي در ورزشگاه راه آهن در اكباتان برگزار شد، پرويز برومند، نيك سيرت و اكبرپور گلزني كردند.

* ديدار دوستانه دو تيم با استقبال خوبي از طرف مردم روبرو شد.

* نصرالله عبداللهي هدايت تيم پيشكسوتان را در اين ديدار دوستانه بر عهده داشت.

* در تيم پيشكسوتان استقلال بازيكنان مانند لطيفي، اكبرپور، ورمزيار و آتيلا حجازي حضور داشتند.

* مهدي مهدوي كيا، جواد كاظميان، يحيي گل محمدي، ادموند بزيك،*رضا ترابيان و محمد حسن انصاري فر هم در تركيب تيم رسانه*هاي ورزش حضور داشتند.

* پيش از آغاز بازي يك تابلو عكس از طرف عادل فردوسي*پور كاپيتان تيم رسانه*هاي ورزش به آتيلا حجازي اهدا شد.

* پرويز مظلومي در اين ديدار روي نيمكت استقلال نشسته بود.













 
Apr 10, 2003
2,705
0
گفت و گوي منتشر نشده با ناصر حجازي در پاييز 86 شماره خبر :
24686

[ناصر حجازي ] فصل خزان سال 86 ، فصل خزان استقلال هم بود.من در يک روزنامه ورزشي کار مي کردم و خبرنگار تمرين استقلال بودم.روزهايي بود که استقلال با ناصرحجازي خوب نتيجه نمي گرفت و شايعات برکناري اش جدي شده بود.

فصل خزان سال 86 ، فصل خزان استقلال هم بود.من در يک روزنامه ورزشي کار مي کردم و خبرنگار تمرين استقلال بودم.روزهايي بود که استقلال با ناصرحجازي خوب نتيجه نمي گرفت و شايعات برکناري اش جدي شده بود.صداي پاي اميرقلعه نويي و فيروز کريمي به گوش مي رسيد و خلاصه اينکه ناصرخان حجازي روي فرم نبود و عصباني.معمولا نمي شد درآن روزها از حجازي مصاحبه گرفت مگر اينکه با خبرنگاري دوست باشد يا اينکه مثل من اسمم را نداند اما آنقدر سر تمرين ديده باشدش که به قيافه حاضر باشد گفت و گو کند.بالاخره من خبرنگار تمرين بودم و خبرنگارهاي تمرين بايد معمولا با همه بازيکنان و مربيان دوست شوند و جالب اينجاست که بسياري از آنان به دلايلي که بايد واکاوي شود گمنام باقي مي مانند.البته خبرنگار آنقدر بايد گفت و گوهاي کوتاه با مربيان و بازيکنان بگيرد که بتواند شناخته شود و روزي برسد که با ستاره هاي عالم بازيگري و مربيگري گفت و گوهاي ويژه اي بگيرد.دل من براي آن روزها تنگ شده.روزهايي که بر سر تمرين تيم هاي مختلف مي رفتم.اين روزها بيشتر اين کار را خبرنگاران خبرگزاري ها انجام مي دهند و بيشتر روزنامه نگاران ورزشي دوست دارند پشت ميز بمانند.بگذريم ، در همان روزهاي ناکامي استقلال حجازي ، بالاخره يک روز ناصرخان براي مصاحبه مجال داد.پيش از بازي استقلال و پيکان که منجر به شکست سه بر دوي استقلال شد و حجازي جايش را به فيروز کريمي داد توانستم با اسطوره ، فوتبال ايران گفتکو کنم. مصاحبه به دلايلي هيچ وقت مجال انتشار نيافت و پس از پياده شدن شد فايلي در رايانه خانگي ام.وقتي اتفاقي فايل را پيدا کردم ناصرحجازي از دنياي فاني رفته بود.مصاحبه ناخواسته و به نوعي براي يک روز مبادا نگاه داشته شده بود که خود من هم شايد خبر نداشتم و به کل يادم رفته بود.اما چه روز مباداي بدي...!گفت و گو روز چهارشنبه در 8 تير در روزنامه روزگار منتشر شد. گفت و گويي که خواندنش همه طرفداران حجازي را به روزهاي گذشته و نوستالژيک مي برد.در اين مصاحبه در برخي اوقات با ناصرحجازي چالش هم شده است تا اصول روزنامه نگاري و گفت و گو فراموش نشود.پس به آن روزها برويد.روزهايي که ناصرخان در استقلال به بحران خورده بود.

ناصرخان ، استقلال اين روزها نتيجه نمي گيرد و شما را مقصر مي دانند

خب نظرشان است.من هم حتما مقصرم

كادر فني كه هميشه مقصر است اما بازيكنان هم بايد سهم دارند...

آرش برهاني گل نمي زند ، دروازه خالي را نمي زند من بايد چكار كنم؟ بدشانسي از سر و كول ما بالا مي رود چكار كنم؟ در بدترين وقت گل مي خوريم.داربي را ببين.اگر كمي بازي را نگاه مي داشتيم وسرعت پرسپوليس را مي گرفتيم خليلي گل نمي زد.تازه بعد از گل پرسپوليس هم مي توانستيم گل بزنيم.شما بگو من چه كار بايد بكنم؟

خط هافبك استقلال ، اين فصل حسين كاظمي را كم دارد.الان هم به سپاهان رفته و نمايش خوبي دارد...

بازي اش نمي دهند كه

به هر جهت دو فصل پيش در استقلال فوق العاده بود.در قهرماني نقش داشت

شما مي خواهيد قهرماني استقلال را به رخ من بكشيد؟

نه ، منظورم اين است كه مي شد حفظش كرد.نمي شد؟

من مگر سرمربي نيستم؟من بايد بگويم چه كسي باشد و چه كسي نباشد.

خب الان پ******ژمان منتظري جاي حسين كاظمي بازي مي كند.شما از منتظري راضي هستيد؟

منتظري يك روز بهترين هافبك دفاعي آسيا مي شود.

ناصر خان ، شما مربي بزرگي هستيد اما به بدشانسي كه اشاره مي كنيد من اين روزها جلوي چشمم نمي آيد.فينال استقلال و جوبيليو جلوي چشمم مي آيد...

بايد هم بيايد.اوج بدشانسي من و استقلال آنجا بود.حالا شما نبش قبر مي كنيد؟

راستي هنوز هم عقيده داريد چند بازيكن در سال 78 به شما خيانت كردند؟

بله ، هنوز هم عقيده دارم و مي دانم يك روز تقاص كارشان را پس مي دهند.يک روزي مي رسد که پرده ها مي افتد.آنهايي که به من خيانت کردند را همه با انگشت نشان خواهند داد.



هنوز هم نام نمي بريد؟

نه ، احتياجي نيست.استقلالي ها به خوبي مي شناسند.

اينكه شما طرفداران زيادي داريد برايتان حاشيه امنيت درست كرده است.قبول داريد؟

منظورت را روشن تر بگو

خب ، علي پروين و ناصر حجازي اسطوره هستند و در مربيگري هم طرفداران با نتيجه نگرفتن شان هم خيلي ناراحت نمي شوند.

اين نظر شماست كه به نظرم تنگ نظرانه است

اما معمولا بايد كارد به استخوان برسد تا امثال شما و پروين بركنار شويد...

من مي دانم.شما هم دوست داريد من بركنار شوم

نه نه ، اصلا اينطورنيست.فضاي فوتبال ايران نتيجه گراست و تحمل اين وضعيت سخت است.يك روز در همين ورزشگاه آزادي زماني كه پرسپوليس چهار گل از فجر سپاسي خورد همه عليه پروين شعار دادند.

شما خيالتان راحت روزي هم بوده که عليه من شعار بدهند يا روزي مي رسد كه عليه من هم شعار بدهند.البته اين شعارهايي كه عليه من و پروين مي دهند سازماندهي شده است.پول مي گيرند تا عليه ما عده اي را تحريک کنند.

بحث من دشمن نيست ناصرخان.بحث واقعيت فوتبال ايران است.

مي خواهيد از واقعيت بگويم؟مي خواهيد؟

بله بگوييد

واقعيت اين است كه كار در استقلال و پرسپوليس فرق مي كند.

اين را همه مي دانند

اگر مي دانند پس چرا سوال مي پرسي؟من كه سه فصل وقت نمي خواهم.من يك فصل وقت مي خواهم از استقلال تيم خوبي بسازم.همين..

منظور شما اميرقلعه نويي است اما همه مي دانند كه امير هم مترصد بازگشت است

خدا را شكر كه عيار همه در فوتبال مشخص است.من حمايت مديران را پشت خود دارم.شما هم لطفا اسم نبريد




اما بعضي وقتها نمي شود به اين حمايت هاي ظاهري اعتماد كرد.شما مي خواهيد از واقعيت بگوييد اما مگر اينطوري مي شود؟

مي خواهي چه بگويي؟من را از بركنار شدن نترسانيد لطفا.بازيكنان استقلال نمي گذارند استقلال ضربه بخورد.

اما به شما خيانت شده ، مگر خودتان نگفتيد، در بازي استقلال و داليان خيانت شد،و در بازي استقلال و سايپا در سال 87

يادآوري آن روزها لازم است؟شما كلا جاده خاكي دوست داريد.

ناصرحجازي يك اسطوره است.علي پروين هم همينطور.اما لزوما نبايد كه اسطوره ها در مربيگري موفق باشند...

علي پروين اين همه قهرماني با پرسپوليس آورده ،من با استقلال قهرمان ايران شدم ، نايب قهرمان آسيا شدم.گفتم تا 10 سال بعدش نه تنها استقلال و پرسپوليس بلکه هيچ تيم ايراني به فينال نمي رسد.الان سال 86 است.هنوز تيمي به فينال جام باشگاههاي آسيا نرسيده .دوران بازيگري را بگذاريد كنار كه آنقدر افتخار داريم كه الان هيچ بازيكن اين دوره ندارد.منظورم قهرماني هاست نه قابليت هاي فردي.اين همه بازيكن كشف گرده ايم و پروروش داده ايم.من همين علي دايي كه از تاكسيراني به بانك تجارت بردم برايم كافي است كه به استعداديايي ام ببالم.بقيه پيشكش...

غرور شما تحسين برانگيز است.اما به نظر من شما و علي پروين ، ديگر ابزارهاي دهه 70 را نداريد.

منظورت از ابزارها چيست؟

حمايت مديران را نداريد.تازه تيم هايي كه زير نظر سازمان تربيت بدني هستند بدون ابزار شده اند.تلاش هم شده فوتبال از حالت دو قطبي خارج شود...

خارجش كرده اند.من الان سرمربي استقلالم.به قول شما زيرمجموعه سازمان.مال سازمان .برو بنويس.آقايان نمي دانند استقلال و پرسپوليس يعني چه ، تو توقع داري به ما ابزار بدهند؟من همين الان از همين سيستم تيم داري و باشگاهداري مي توانم هزار تا اشكال بگيرم.استقلال را با بودجه اش دست من بدهند تا نشان دهم كه تيم داري و باشگاهداري يعني چه.من در بنگلادش محمدان را تا بهترين جايگاهي كه ممكن بود بردم.چرا؟چون ارزش من و امثال من را مي دانستند.اينجا فقط مي خواهند ما را حذف كنند.از روز اول هم مي خواستند حذف كنند.مگر در ماجراي 27 ساله ها حذفم نكردند؟چرا نگذاشتند من تا 37-38 سالگي بازي كنم؟چرا نگذاشتند در منچستر بمانم؟ حق من سرمربيگري تيم ملي نبود؟البته سرمربي شده بودم اما آقايان نگذاشتند.به شما آمارهايي مي دهم دوست داري برو پيگيري كن.از من ليست هم خواسته بودند.

تلاشي در اوايل دهه 60 شد كه شما و امثال شما حذف شويد ناجوانمردانه بود.مي خواستند بازيکنان قديمي را حذف کنند.من فکر کنم آن عوامل خودشان هم از اين کار پشيمان باشند.

پشيماني آنها به چه درد من مي خورد مرد حسابي؟بايد تاوانش را بدهند.بارها رسيده ام تا لبه پرتگاه.اما خداي آن بالا که مي داند من نيتم چطور است ، من را نگاه داشته است.فكر كردي ما راحت به اينجا رسيده ايم.پدرمان درآمده.

شما طرفداران زيادي داريد اما انتقادها هم از شما زياد است

من هيچ وقت ازشنيدن انتقادناراحت نشده ام.هيچ وقت.اما وقتي از قول من مصاحبه خيالي مي زنند.پول مي گيرند که توي کار من و تيمم بگذارند نبايد ناراحت شوم؟روزي 100 تا مربي را جايگزين من مي كنند.نمي خواهيد از همكارانتان ناراحت باشم؟



خب جبهه بندي وجود دارد.مثلا يك رسانه با شماست و يك رسانه عليه شماست...

آن رسانه اي كه شما مي گوييد مثلا با من است و نمي دانم اسمش چيست مگر از من پول مي گيرد كه براي من بنويسد؟ اما آنجايي كه عليه من مي نويسد معلوم است سرش به كجا وصل است و چه كسي تغذيه اش مي كند.روزنامه هاي ورزشي را همه مي دانند كه در اين مملكت چطور كار مي كنند.منظورم البته همه آنها نيست.شما هم كه جواني .اصلا بچه اي.نمي دانم چقدر تجربه داري که اين سوالها را از من مي پرسي .اگر سردبيرت گفته بپرسي که بپرس اما قبلش فکر کن.

مي گذاريد يك مثال بياورم؟

بياور

مثلا اين روزها مي نويسند که شما فکر مي کنيد عليه تان توطئه مي شود...

اين فوتبال هر روزش توطئه است.همين الان گفتي که در فلان بازي به من خيانت شده.باز هم بگويم چطور من را سرمربي تيم ملي نكردند؟سند هست.مدرك هست.شاهد است.بازيها رابا نتايجشان و کم کارها را بگويم...

اسم ببريد

نه اسم نمي برم و نه آنها را در حدي مي دانم که اسمشان را ببرم.بعدا خودش مشخص خواهد شد.شما كه داريد در اين فضا كار مي كنيد.بويي از توطئه نمي بريد؟من توهم ندارم.مدير من وقتي زير فشار باشد به فكر عوض كردن مي افتد.

اين خب طبيعي است

نه ، پس ماجراي وقت دادن چه مي شود؟به يكي سه سال وقت بدهند به يكي نيم فصل هم ندهند؟

به صمد مرفاوي هم كه وقت ندادند.تيمش هم در كورس قهرماني بود.

صمد اگر قهرمان مي شد خيلي خوب مي شد.اما همين صمد آن قدر تواضع داشت كه بغل دست من نشست و دستيارم شد.آنقدر كه حتي اگر هم به نتيجه اي برسد که برود.البته من با شما موافقم.من را فراموش كنيد.پس چرا به او وقت ندادند؟

شايد چون قهرماني استقلال را سه هفته مانده به پايان بازيها به خطر انداخت.شما هم بازي با سايپا در ورزشگاه بوديد.نبوديد؟

بودم و از نزديك شاهد همه چيز آن بازي.استقلال بدشانسي آورد.

خب برويم سراغ مقوله بعد.شما در روزهايي كه در دهه 70 سرمربي استقلال بوديد خيلي كارشناسان ميگفتند آتيلا شايسته حضور در استقلال نيست.البته زماني که پنالتي زن اول استقلال شد حتي يک پنالتي را هم از دست نداد و موج انتقادات کم شد.

آتيلا اتفاقا خيلي آن روزها روي فرم بود.خودت مي گويي پنالتي زن اول استقلال شده بود.با رفتن من و آن اتفاقات پس از بازي استقلال و سايپا ، آتيلا هم افت كرد.مصدوم شد و افت روحي هم داشت.بازيكني كه افت روحي كند خيلي سخت مي شود برگردد.ضمن اينکه خيلي بازيهاي حساس بود که من آتيلا را روي نيمکت مي گذاشتم.




خب يك كم فضاي گفتگو را عوض كنيم.

نه تمامش كن.اعصابم را خرد كردي

راستي مبلغ قرارداد شما چقدر است؟

(مي خندد) دست در سوراخ زنبور مي كني؟ باشگاه و من بايد براي افشاي مبلغ توافق كنيم كه اين كار را هنوز نكرده ايم.اما من زياد پول دار نيستم.همه مي دانند

بهترين دروازه بان حال حاضر ايران كه ناصر حجازي را ياد خودش بيندازد چه دروازه باني است؟

هيچكس

هيچكس؟

بله ، هيچ كس.

عابدزاده ...؟

اسم نبر، وقتي مي گويم هيچ كس يعني هيچ كس.البته عابدزاده بهترين دروازه باني است كه در دهه هاي 60 و 70 ظهور كرد.

اين شيك پوشي و خوش تيپي شما همه را به ياد هنرپيشه ها مي اندازد

من هنرپيشه خوبي نشدم.تست هم كردم.قرار بود بازي کنم که نشد.همين دروازه بان بودن و مربي بودن خوب است.آدم نقش خودش را بازي كند راحت تر است

چيا فوادي - فوتبال مديا
 
Oct 18, 2002
14,471
5
Antelope Valley,California
D.W :

روزی که بهترین دروازه***بان جهان فقط دست ناصر حجازی را فشرد

گوردن بنکس (راست) دروازه***بان اسطوره***ای تیم ملی انگلیس و ناصر حجازی
گوردن بنکس (راست) دروازه***بان اسطوره***ای تیم ملی انگلیس و ناصر حجازی
چهل روز از خاموشی ناصر حجازی، بهترین دروازه***بان تاریخ فوتبال ایران می***گذرد. او بازیکنی بود که با شیوه***ی بازی خود، درک فوتبال***دوستان ایرانی را از پست دروازه***بانی دگرگون ساخت و بر نسلی از دروازه***بانان پس ازخود تاثیر گذاشت.


در دهه***ی چهل خورشیدی، پست دروازه***بانی در تیم ملی فوتبال ایران، با نام عزیز اصلی پیوند خورده و در انحصار او بود. دوره***ی اوج عزیز اصلی زمانی بود که با تیم ملی ایران در مسابقات جام ملت***های آسیا در سال ۱۳۴۷ خورشیدی به مقام قهرمانی رسید و پرچم فوتبال ایران بر بام قاره***ی پهناور آسیا به اهتزار درآمد.

«عزیز اصل***کاری»

عزیز اصلی دروازه***بانی بود که ایرانیان را مجذوب و مسحور بازی خود می***ساخت. او که افزون بر بازی فوتبال از قهرمانان کشتی کچ بود، چونان گربه***ای چالاک به نظر می***رسید. شیرجه***ها و پرش***های تماشایی عزیز اصلی و حرکات آکروباتیک او تماشاگران را غرق شگفتی و شادی می***کرد.

در آن زمان برای فوتبال***دوستان ایرانی حتا تصور این موضوع دشوار بود که درون دروازه***ی تیم ملی فوتبال ایران، بازیکنی غیر از عزیز اصلی جای گیرد. به همین دلیل، فوتبال***دوستان ایرانی، او را «عزیز اصل***کاری» می***نامیدند.

معنای این لقب آن بود که عزیز اصلی، مهم***ترین مهره در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران است و شاید برای هر بازیکنی، جانشینی شایسته قابل تصور باشد، ولی غیبت عزیز اصلی جبران***ناپذیر است. آری، در تیم ملی ایران در آن زمان، «اصل***کاری» فقط عزیز اصلی بود.

عقاب در افق ظاهر می***شود

از اواخر دهه***ی ۴۰ و اوایل دهه***ی ۵۰ خورشیدی اما، آرام و خاموش دروازه***بانی در افق فوتبال ایران ظاهر می***شد و پیکر گرفت که از سنخ دیگر و در اندازه***هایی تا آن***زمان ناشناخته بود. تماشاگران فوتبال در چارچوب دروازه***ی تیم تاج تهران (استقلال کنونی) جوان باریک، بلند و خوش***سیمایی را می***دیدند که شیوه***ی بازی غوغابرانگیزی چون عزیز اصلی و دیگر دروازه***بانان آن***روزی فوتبال ایران نداشت و اهل شیرجه***های تماشایی و پرش***های محیرالعقول نبود. ولی این جوان، دو ویژگی حیرت***انگیز داشت: نخست این***که تقریبا همیشه در جایی ایستاده بود که توپ فرود می***آمد و دوم این***که دستانش چون آهن***ربا توپ را جذب می***کرد.

این جوان کسی جز ناصر حجازی نبود. او به مرور زمان پخته***تر و با تجربه***تر می***شد. از اوایل دهه***ی پنجاه به***رغم حضور دروازه***بانان تیزچنگی چون بهرام مودت، فرامرز ظلی، کیوان نیک***نفس و منصور رشیدی در رقابت***های فوتبال ایران، ناصر حجازی چون الماسی در درون دروازه می***درخشید. او از همه***ی دروازه***بانان هم عصر خود و نیز همه***ی دروازه***بانانی که فوتبال ایران تا آن***زمان به خود دیده بود، از نظر کیفیت یک سروگردن بالاتر بود.

حجازی از پست دروازه***بانی در ایران تعبیری نوین به دست ***داد. او از سنخ دروازه***بانانی بود که از قدرت فکر و احساس خود، بیش از توانایی***های جسمی***اش سود می***برد. با ناصر حجازی، انقلابی در درون دروازه******ی فوتبال در ایران ایجاد شد. فوتبال***دوستان ایرانی از او آموختند که دروازه***بانی چیزی فراتر از شیرجه***های تماشایی و پرش***های آکروباتیک است.

زمینه***های انقلاب در درون دروازه

در دهه***ی ۶۰ میلادی، دو دروازه***بان بزرگ در سطح جهان، درک از پست سنگربانی در زمین فوتبال را کاملا مدرنیزه و انقلابی کردند و به غنای فرهنگ فوتبال افزودند. این دو به ترتیب، لئو یاشین، دروازه***بان تیم ملی شوروی و گوردن بنکس، دروازه***بان تیم ملی انگلستان بودند. یاشین در سال ۱۹۶۰ با تیم ملی شوروی به مقام قهرمانی اروپا رسیده بود و بنکس در سال ۱۹۶۶با تیم ملی انگلستان به مقام قهرمانی جهان.

این دو بازیکن نامدار که در فهرست فیفا برای برترین دروازه***بانان قرن بیستم، به ترتیب در جایگاه***های اول و دوم جای دارند، تفسیر نوینی از پست دروازه***بانی در فوتبال ارائه دادند. تا آن زمان، میدان عمل و واکنش دروازه***بانان فوتبال، دامنه***ی محدودی داشت. دروازه***بانان خوب کسانی بودند که دو عامل تکنیک و قدرت بدنی را به نحوی مطلوب با هم تلفیق می***کردند. ویژگی***هایی چون قدرت پرش و سرعت و پویایی، در همراهی با توانایی گرفتن توپ، پرتاب***های بلند با دست و شوت***های نیرومند و واکنش***های سریع در موقعیت***های تک به تک، مختصات یک دروازه***بان خوب کلاسیک را ترسیم می***کردند.

یاشین و بنکس، سه عامل دیگر را نیز به مختصات یادشده افزودند: عوامل روانی، تاکتیکی و هماهنگ***کننده. از آن پس، دروازه***بان مدرن بازیکنی بود که از فکر خود به اندازه***ی جسم خود و از پاهای خود به اندازه***ی دستانش سود می***برد. او به بازیکنی همپیوند با مجموعه***ی تیم تبدیل و در یکپارچگی آن ادغام می***شد. ناصر حجازی در زمره ***بازیکنانی بود که از همه***ی مختصات یک دروازه***بان مدرن برخوردار بود و این ویژگی***ها را با خود وارد فوتبال بومی ما ساخت.

دروازه***بانی بالفطره

زمانی که حجازی اندک اندک اوج می***گرفت و به دروازه***بانی در اندازه***های جهانی فرامی***رویید، هنوز وضعیت وسایل ارتباط جمعی و بویژه تلویزیون به گونه***ای نبود که بشود انتظار داشت، او از راه دور و از طریق بصری، شگردهای دروازه***بانی مدرن را از بزرگانی چون یاشین و بنکس آموخته است. دانش و سطح فوتبال در ایران نیز اساسا به گونه***ای نبود که بتوان گفت حجازی از تمرین***ها و آموزش***های ویژه***ی دروازه***بانی مدرن برخوردار بوده است.

بر این پایه با قطعیت می***توان گفت که توانایی***ها و مهارت***های اعجاب***آور ناصر حجازی در درون دروازه، بیش و پیش از آن***که ناشی از آموزش***های درست دروازه***بانی بوده باشد، برخاسته از استعداد فطری او بود. به دیگر سخن، حجازی ذاتا برای دروازه***بانی فوتبال ساخته شده بود.

حجازی پرش***های خوب و به موقع در محوطه***ی جریمه را با قدرت عجیب ربایش توپ در هوا تلفیق می***کرد. دستان او قدرت چسبندگی حیرت***آوری داشت. جاگیری او در درون دروازه، غالبا باعث شگفتی همگان می***شد؛ گویی حجازی بو می***کشید که توپ در لحظه***ی بعدی به کدام گوشه***ی دروازه پرواز می***کند. صحنه***هایی وجود داشت که تماشاگران و بازیکنان تیم مقابل فریاد شادی برای گل سرمی***دادند، ولی در همان لحظه و با کمال تعجب، توپ را در آغوش حجازی می***دیدند.

حجازی عناصری را وارد بازی سنگربانان کرد که پیش از او سابقه نداشت. او پس از مهار توپ، به سرعت واکنش نشان می***داد. پرتاب***های بلند او فکرشده بود و به تیم خودی سمت و سو و به بازی آن گشایش می***داد. به این ترتیب می***توان گفت که با ناصر حجازی، جهت و ضرباهنگ ضدحمله***ی تیم خودی از طریق دروازه***بان تعیین می***شد.

حجازی دیدی عالی و تمرکزی فوق***العاده داشت و روند بازی و حملات تیم مقابل را به دقت در نظر می***گرفت. او با قامتی بلند و دست و پاهایی کشیده، از هاله***ای برخوردار بود که به تیم خودی آرامش می***بخشید. هنگامی که توپ در اختیار دفاع تیم خودی بود، حجازی در محوطه ی جریمه همواره در جنبش بود تا خود را در موقعیتی قرار دهد که امکان ردو بدل کردن توپ میان او و مدافعان تیم خودی را تضمین کند.

او بازیکنی هوشمند و خردگرا بود. او نشان می***داد که فوتبال را می***اندیشد و بیش از جسم، با ذهن خود آن را بازی می***کند. ناصر حجازی همه***ی انتظاراتی را که از یک دروازه***بان مدرن در اندازه***های جهانی وجود داشت برمی***آورد: تکنیک و تاکتیک خوب، توانایی فیزیکی و روانی و نقش هماهنگ***کننده برای کار تیمی.

گوردن بنکس در تهران

پیش***تر از گوردن بنکس، دروازه***بان اسطوره***ای تیم ملی انگلستان، به عنوان یکی از دو بازیکن بزرگی یاد کردیم که با شیوه***ی بازی خود، پست دروازه***بانی فوتبال را مدرنیزه و انقلابی کردند. شیوه***ای که بعدها یکی از رهروان راستین آن ناصر حجازی بود. عجیب این که این دو دروازه***بان بزرگ، یک بار در مسابقه***ای در تهران، وظیفه***ی محافظت از دروازه***ی دو تیمی را برعهده داشتند که در برابر هم صف***آرایی کرده بودند.

در اردیبهشت سال ۱۳۵۲ تیم استوک***سیتی انگلستان که در آن زمان گوردن بنکس دروازه***بان و جف هرست گلزن نامدار جام جهانی ۱۹۶۶ مهاجم آن بود، برای برگزاری یک بازی دوستانه به تهران دعوت شد. در آن زمان رسم بود که ملی***پوشان ایران در دیدارهای دوستانه در مقابل تیم***های باشگاهی اروپا، به عنوان «تیم منتخب تهران» پای به میدان می***گذاشتند.

در آن سال، ناصر حجازی دروازه***بان شماره***ی یک ایران و در اوج قدرت بود. در سوی دیگر گوردن بنکس به روزهای وداع خود از فوتبال نزدیک می***شد. یاشین همتای روسی او مدت***ها بود کفش***ها را به دیوار آویخته بود و بنکس پرآوازه***ترین دروازه***بان فعال جهان به***شمار می***رفت.

بنکس حدودا یک سال پیش از سفر به تهران، به گونه***ای معجزه***آسا از یک تصادف وحشتناک اتومبیل در انگلستان جان به در برده بود. او از مرگ رسته بود ولی در آن حادثه قدرت بینایی یکی از چشمان خود را از دست داده بود.

با این همه، بنکس از چنان آوازه***ای در جهان برخوردار بود که مقامات ایران تاکید کرده بودند او باید حتما همراه تیم استوک***سیتی باشد و درون دروازه***ی این تیم قرار گیرد. در یک بعداز ظهر بهاری دلچسب و آفتابی، ورزشگاه امجدیه (شیرودی کنونی) لبریز از تماشاگر بود. نخست تیم منتخب تهران که ناصر حجازی دروازه***بان آن بود وارد ورزشگاه شد و در میان تشویق تماشاگران در میدان صف کشید. پس از آن تیم استوک***سیتی وارد میدان شد. تماشاگران برای بنکس ابراز احساسات کردند.

هنگامی که تیم استوک***سیتی از کنار تیم ملی ایران عبور می کرد، گوردن بنکس از صف این تیم جدا شد و مستقیم به سوی ناصر حجازی رفت و به گرمی دست او را فشرد. ورزشگاه یکپارچه شور و احساسات شد. معلوم نیست این حرکت گوردن بنکس، به دلیل آوازه***ی حجازی به عنوان برترین دروازه***بان آن زمان آسیا بود، یا توجه به ناصر حجازی انگیزه***ی دیگری داشت. هر چه بود، بنکس در آن دیدار فقط دست ناصر حجازی را فشرد.

آن بازی فراموش***نشدنی در تهران، با نتیجه***ی مساوی یک بر یک به پایان رسید. در آن بازی، مسعود مژدهی مهاجم جوان و تیزچنگ ایران توانست با یک حرکت برگردان آکروباتیک دروازه***ی بنکس را فروریزد. بنکس یک روز بعد در مصاحبه***ای با یک روزنامه***نگار ورزشی ایران اعتراف کرد که به دلیل آسیب***دیدگی چشم خود، به درستی مسیر ورود توپ به دروازه را تشخیص نداده است. این برای دوستداران بنکس اعتراف تلخی بود.

شخصیتی محبوب فراتر از میدان***های ورزشی

ناصر حجازی بی***تردید بهترین دروازه***بانی است که تاریخچه***ی فوتبال ایران به خود دیده است. او بیش از یک دهه***ی به عنوان برترین دروازه***بان در فوتبال ملی ما حاکم بود و بر نسل دروازه***بانان پس از خود تاثیری انکارناپذیر داشته است. همه***ی دروازه***بانان پس از حجازی، او را که به حق لقب «عقاب آسیا» گرفته بود، الگوی خود می***دانند. حجازی از آن سنخ بازیکنان انگشت***شمار فوتبال ایران است که شاید مشابه او در آینده هرگز پدیدار نشود.

ولی حجازی فقط در چارچوب دروازه و در میدان***های ورزشی یک پدیده***ی استثنایی نبود. او با شخصیت آزاده و وارسته***ای که داشت، در زندگی اجتماعی نیز انسانی تاثیرگذار و مورد احترام بود. واکنش مردم و محافل ورزشی ایران به مرگ اندوهبار او پس از یک بیماری طولانی، نشان داد که حجازی از چه منزلت و اعتباری در میان همه***ی ایرانیان برخوردار است.

او انسان باحقیقتی بود که نه فقط در محیط ورزش، بلکه در پهنه***ی اجتماعی نیز در برابر پلیدی***ها و بی***عدالتی***ها می***ایستاد و صریحا حرف خود را می***زد. همین صداقت و درستکاری، از او چهره***ای معتبر و محبوب در میان ورزش***دوستان و همه***ی مردم ایران ساخته بود.

بد نیست این نوشته را با یکی از آخرین سخنان خود ناصر حجازی به پایان بریم که بازتاب***دهنده***ی روحیه***ی حساس او در برابر کژی***ها و زشتی***های جامعه و روایت***گر اندوهی است که از نبود آزادی در میهن، بر دوش «عقاب آسیا» سنگینی می***کرده است: «غم قفس به کنار. آنچه عقاب را پیر می***کند، پرواز زاغ***های بی***سروپاست».

بهمن مهرداد
تحریریه: شهرام احدی
 

oghabealborz

Elite Member
Feb 18, 2005
15,124
2,604
Strawberry field
One of the best articles to describe how good Hejazi was ,in a class of his own . I remember the game with Stoke city and how much I wanted to be there .
All these goalies were my heroes , from yashin to banks to Aziz Asli ! or Aziz Asl e Kaari who was a real character as described in this article ,the crowd loved him ,I was a bit too young to remember much of him but he was a huge star in those days and he was every one's hero , but Hejazi a young skinny good looking lad came and took his spot with a storm ,Aziz didn't go out quietly but Hejazi was so good that Aziz Asli with all his might faded away and was not missed in goal at all .

After North Korea game in Pyongyang everyone was convinced that Iran had a diamond in goal ,shame that it took so long and had to come after his death to read such nice articles about him such as this one and the one in the FIFA site and so on .

One aspect that this article didn't give enough attention perhaps was his tremendous agility and athleticism , he was so quick on his feet and stepping around to put himself on an advantageous position and his ability to quickly change direction and act like a kind of spider man .

I have been lucky enough to see some of his tremendous saves ,the ones like described in this article that raise you from your seat to think its a goal only for his hands to reach and catch or deflect the ball ,his incredible speed was a phenomenon .

it would be nice if his team mates and goalies of those days give their accounts of him and what I like to know is was he really a natural and was born with those skills and how much coaches like Rykoff could teach him on goalkeeping aspects .

we know he used to play basketball and that helps a lot with catching high balls and be dominant in the penalty box but it takes a lot more than that to be a top draw goalie as it was rightly mentioned in that article .